خلیج فارس: سعید حجاریان در گفتوگویی به تفاوت دولتهای پزشکیان و خاتمی پرداخت و گفت: دولت آقای پزشکیان اصلاحطلب با قرائت دومخردادی نیست و بیشتر شبیه به دولت آقای هاشمیرفسنجانی است، البته ضعیفتر از آن.
سعید حجاریان از تئوریسینهای اصلاحات به بررسی شعار مسعود پزشکیان مبنی بر وفاق ملی پرداخته است. او در بخشی از این گفتوگو به تفاوت دولت پزشکیان و دولتهای سید محمد خاتمی پرداخته است.
سعید حجاریان در این باره گفته است:
وضعیت دولت ما، ترکیبی است از یک دولت بازتوزیعگر و از سوی دیگر دولتی تئولوژیک. برای برونرفت از این وضعیت، دو راه متصور است. راه اول این است که به سمت دولتی توسعهگرا و عقلانی پیش برویم و از آنجا چنانچه مقدور بود، به سمت دموکراسی صعود کنیم؛ مانند اتفاقی که در کره جنوبی رخ داد. راه دوم آن است که ابتدا پایههای دموکراسی را مستحکم کنیم و سپس به سمت توسعه برویم. غایت هر دو اینها میشود تلفیق توسعه و دموکراسی.
برخی کشورها مسیر اول را رفتند، اما در نیمه راه شکست خوردند. مانند رژیم پهلوی. شاه گمان میکرد با درآمدهای نفتی و همچنین قولوقرارهای منطقهای و بینالمللی میتواند رضایت مردم را جلب کند بدون آنکه پیشینه کودتایی خود را ترمیم کند و اندکی فضای مشارکت سیاسی مردم را بگشاید. برخی کشورها مسیر دوم را رفتند و از قضا، آنها هم به مشکل خوردند. تجربه آلنده در شیلی مؤید این وضعیت است. او، محصول صندوق رأی بود اما درک قابل قبولی از مسائل کلان اقتصاد و از آن مهمتر سیاست خارجی و نظم جهانی نداشت و اینگونه بود که هر حرکت سیاستی و جزئینگر، مانند گلوله برفی عمل میکرد که بناست است یک روز بر سر حکومت سقوط کند و همینطور هم شد. یعنی، از یک سو لشکر قابلمهبهدستها و از سوی دیگر، چکمهپوشها حکومت را تسخیر کردند و نهایتا ژنرالها کار را دست گرفتند.
جمعبندی من این است که راه میانبری وجود ندارد و بالاخره باید تصمیم گرفت. من گمان دارم، دولت آقای پزشکیان راه اول را انتخاب کرده است، در حالیکه دولت اصلاحات، راه دوم را میرفت، پس دولت آقای پزشکیان اصلاحطلب با قرائت دومخردادی نیست و بیشتر شبیه به دولت آقای هاشمیرفسنجانی است، البته ضعیفتر از آن. دولت آقای هاشمی فایدهگرا و نیز بهواسطه رئیس دولت پراگماتیست بود اما وفاق مدنظر دولت آقای پزشکیان از نوع فایدهگرایانه است البته به شکل محصور و برآمده از یک سلسله قرار و مدار.
از یک منظر میتوان دولت آقای پزشکیان را با دولت آقایان خاتمی و روحانی مقایسه کرد. دولت اصلاحات در لحظهای متولد شد که رویکرد اقتصادی و فضای سیاسی- اجتماعی شکافی را بین دولت و جامعه ایجاد کرده بود. دولت اعتدال هم در لحظهای متولد شد که رویکرد ستیزهجویانه آقای احمدینژاد در سیاست خارجی، عملا کشور را به انزوا برده بود و حافظه سیاسی جامعه نیز همچنان درگیر مسائل انتخابات ۱۳۸۸ بود. میخواهم بگویم اگر این سه دولت خاتمی و روحانی و پزشکیان را به شکل طیف ببینیم، در هر سه سطحی از نیاز به وفاق مشاهده میشود. حال آنکه هرکدام از دو دولت اصلاحات و اعتدال، با وجود کارویژهشان در عمل پس زده شدند.
آقای خاتمی، چهار سال دولتش را به دموکراسی و چهار سال را به توسعه اختصاص داد و مجموع عملکرد هشتسالهاش از منظر شاخصها قابل قبول است. یعنی، توسعه دموکراتیک در دستور کار قرار گرفت. اما خب پای دموکراسی آن را قلم کردند! درحالیکه به گمان من این امکان وجود داشت که هم شخص آقای خاتمی و هم بخشهای دیگر حاکمیت دموکراسی را پیش ببرند. اما درباره آقای روحانی؛ در دولت ایشان حرفهایی از جنس دموکراسی زده شد، اما در عمل اتفاقی رخ نداد و این مسئله، ناشی از آن بود که ایشان میخواست سرریز پروژه برجام را به سیاست داخلی تزریق کند آن هم صرفا در زمینه توسعه اقتصادی. همانطورکه قبلا گفتم، دولت روحانی به دنبال نرمالسازی بود و تا حد قابل قبولی این کار را پیش برد اما مشکل این بود که در داخل خیلی با گروههای مخالف خود درگیر شد و با ادبیات خاص خودش حرفهایی میزد که به مذاق ساخت قدرت خوش نمیآمد و این امر از آنجا نشئت میگرفت که دولت اعتدال برخلاف دولت اصلاحات، پیوست سیاست داخلی نداشت. ضعفی که در دولت آقای پزشکیان هم محسوس است.
منبع: روزنامه شرق
https://www.pgnews.ir/?p=195687