خلیج فارس: داریوش غریبزاده، فیلمساز و داستاننویس جنوبی، بوشهر را شهر خاص و عجیبی دانست و تاکید کرد: داستانهای من همان میوههایی است که از جغرافیای بوشهر از جاشوها، ماهیگیرها، پشتبوم همسایه و… میچینم.
به گزارش خلیج فارس به نقل از خبرگزاری کتاب، نویسنده «زیر درخت بابل» شامگاه چهارشنبه در آیین رونمایی این کتاب گفت: هیچکدام از داستانهای این مجموعه از پیش طراحینشده بودند، این داستانها خودشان آمدند و من آنها را تبدیل به داستان میکنم. اگر «دیزاغی» در این مجموعه پررنگ شده، دلیلش این نبوده که خواستم زن را در کارم برجسته کنم، این داستانها همه برآیندی از درونیاتم است که چون آهنربایی من را جذب خودشان کردند. به عقیده من، در ساختار داستان باید همه چیز سر جای خودش قرار بگیرد، تا بتواند شنیدنی شود.
داریوش غریبزاده به «درخت بابل» اشاره کرد که هم نام کتاب از آن گرفته شده و هم در جای جای کتاب به آن اشاره شده، او در این خصوص توضیح داد: این درخت در دهه ۴۰ در فاصله هفت یا هشت متری تجارتخانه ایرانی که الان به موزه تجارت دریایی تبدیل شده، قرار داشت. در سراشیبی میدان قبرستان که الان کاملاً صاف شده و به محدوده گمرک بوشهر متصل شده است.
وی با تاکید بر اینکه وقتی کتابم را چاپ میکنم، استرس دارم که آیا مخاطب از آن خوشش میآید یا خیر!، تصریح کرد: چاپ کتاب ادعای بزرگی است. چون نویسنده با انتشار کتاب، به مخاطب میگوید هم پولت را به من و هم وقتت را. قطعاً هر اثری که منتشر میشود نقصهای خودش را دارد. من همیشه در مراسم اکران فیلمهایم از مخاطبان میخواستم که نقاط ضعف آن را بگویند تا در اثر بعدیام تکرار نشوند. در مورد داستانهایم هم همینگونه هستم، دوست دارم نقاط ضعفشان گفته شود.
نویسنده «زیر درخت بابل» که به همت نشر پیرسوک منتشر شده، گفت: ۱۰ درصد نویسندگی به استعداد برمیگردد و ۹۰ درصد آن به مهارت و پشتکار برمیگردد که با تمرین میتوان به این مهارت دست یافت.
داستان چیزی جز تجربه زیسته نیست
غریبزاده با بیان اینکه داستان نوشتن هم مثل فیلم ساختن و نقاشی کردن است، تاکید کرد: داستان چیزی جز تجربه زیسته نیست. پشت این تجربه زیسته همه چیز نهفته است؛ زندگی، سیر حوادث، خاطرات و جغرافیا. جغرافیا مهمترین عنصر در شکلگرفتن داستان است که البته بدون وجود انسان معنا پیدا نمیکند. من در جغرافیای بوشهر از بچگی با دریا، ماهیگیر و جاشو و بازار مواجه شدم، اینها مرا بهعنوان یک داستاننویس ساختند. من اگر ۶۳ سال پیش در سوئد یا هند یا آمریکا متولد میشدم، داستانهایم فرق داشتند. من مثل آیینهای هستم که این داستانها را در این جغرافیا منعکس میکنم. به همین دلیل هیچوقت خودم را خالق داستان نمیدانم، چراکه داستان برای من نیست و من مخلوق این فرهنگ و روابط اجتماعی و سیاسی و فرهنگی هستم. داستان نوشتن مثل یک باغ میوه است که در آن سیر میکنیم و میوه میچینیم. این میوهها برای ما نیست فقط آنها را میچینیم. داستانهای من هم همان میوههایی است که از جغرافیای بوشهر میچینم از جاشوها، ماهیگیرها، پشتبوم همسایه و…
بوشهر، شهر خاص و عجیبی است
وی در خصوص نگاهش به بوشهر در داستانهایش گفت: بوشهر شهر خاص، منحصربهفرد و عجیبی است که با خیلی از شهرها فرق دارد. این شهر خصوصیات عجیبی دارد که ساخته آدمهایش است. من اینجا دارم درباره بوشهر دهههای ۴۰ و ۵۰ و اتمسفری که بر چهار محل آن (بهبهانی، کوتی، دهدشتی و شنبدی) و صلحآباد و جبری و جفره حاکم بود، صحبت میکنم؛ اتمسفر خیلی خاصی داشت. آدمهای آن دوره خیلی خاص بودند، چه زن و چه مرد! کلونی عجیب انسانی! کمتر شهری چنین ویژگی را داشته، همه کنار هم زندگی میکردند با هر دین و آیینی در نهایت تحمل و مدارا و چشمپوشی.
غریبزاده در پاسخ به این سوال که آیا دریا قصهزاست، گفت: نه تنها دریا، بلکه یک بوته خار در بیابان هم با خودش قصه میآورد. همه عناصر طبیعت قصه دارند و با خودشان قصه میآورند؛ از دریاها و اقیانوسها گرفته تا کوه و دشت و بیابان. حتی موریانه هم قصه دارد. به عقیده من، لانه مورچه همانقدر قصه دارد که کوه هیمالیا. مثل قصه مورچه تشباد در شکردان! این داستان را من نوشتم که خودم را در جهان نویسندگی بزرگ نمیدانم. شما به کلیله و دمنه نگاه کنید که نویسنده با استفاده از حیوانات چه شاهکاری را خلق کرده است.
وی تاکید کرد: بهنظر من هر هنرمند و نویسندهای در جغرافیایی که در آن بالنده شده، شاهکار پدید میآورد چون فهم بهتری از آن دارد و بر اساس تجربه زیستهاش در این جغرافیا مینویسد. من قطعاً هیچ تجربهای از زندگی در مراکش ندارم، بنابراین نمیتوانم اثری قوی در خصوص آن جغرافیا بنویسم.
در داستانهایم اهل غر زدن نیستم
نویسنده «زیر درخت بابل» در ادامه درباره تفاوت داستاننویسی و فیلمساختن توضیح داد: داستان به ذهن برمیگردد و فیلم به عین و تصویر. هرچند داستان میتواند دارای ایماژ باشد و تصویرسازی کند. داستان در کل به ذهن و درونیات نویسنده برمیگردد که با واژهها و جملات درست و کامل جان میگیرند. برای مثال، داستان بوف کور هدایت آنقدر ذهنی و انتزاعی است که تبدیل آن به فیلم کار دشواری است. البته در مقابل داستانهایی هم داریم که مصور هستند و قابلیت تبدیل شدن به فیلم دارند مثل کلبه عمو تم.
غریبزاده یادآور شد: نویسنده باید گوش شنوا و چشم بینا داشته باشد تا بتواند با نگاهی عمیقتر و دقیقتر و مبتنی بر شناخت به پدیدهها و اتفاقات زندگی نگاه کند و با قدرت تحلیل و مکاشفه در طبیعت به داستان نوشتن بپردازد. نویسنده باید حواس پنجگانه خود را با تمرینات ذهنی ورزیده کند تا بتواند داستان خوب بنویسند. من با اینکه آدمی هستم که زیاد «غر» میزنم اما در داستانهایم اهل غر زدن نیستم. البته با غرزدن در داستان مخالف نیستم ولی غر زدنی که اصلاح کند و منجر به بهبود زندگی اجتماعی شود.
پرهام بردخونی، مجری باشگاه کتابخوانی کتابسرای بوشهر نیز در بخش پایانی این آیین گفت: برای این باشگاه، اهداف و مسیر هدفمندی تعریف شده که با حضور نویسندگان مطرح بومی جان خواهد گرفت. نخستین برنامه آن به آقای غریبزاده، فیلمساز و داستاننویس جنوبی تعلق پیدا کرد که در آن از تازهترین اثرش به نام «زیر درخت بابل» سخن گفت و بعد هم از آن رونمایی شد.
از دیگر بخشهای این برنامه میتوان به سخنرانی نجارباشی، مدیر مجموعه زبانسرای بوشهر درباره فعالیتهای کتابخوانی این مجموعه اشاره کرد، همچنین معرفی داریوش غریبزاده، نمایش فیلمهای کوتاه وی و آثار سینمایی و تلویزیونی که در آن به ایفای نقش پرداخته بود، رونمایی از کتاب «زیر درخت بابل» و جشن امضای آن، دیگر بخشهای این ویژهبرنامه را تشکیل دادند.
به گزارش ایبنا، مجموعهداستان «زیر درخت بابل» نوشته داریوش غریبزاده به همت نشر پیرسوک بهار ۱۴۰۴ راهی بازار کتاب شده است. این کتاب دربردارنده داستانهای مینیمال و کوتاهی است که در جغرافیای بوشهر با نثری روان و لحنی شیرین و عجینشده با لهجه جنوبی نوشته شده است.