خلیج فارس: پوشش متفاوت المیرا شریفیمقدم در آنتن زنده تلویزیون مورد توجه قرار گرفت.
حضور مجری زن تلویزیون با روسری در دومین گفتگوی تلویزیونی رئیسجمهور در بین کاربران فضای مجازی محل بحث شده است.
منبع:برترین ها
خلیج فارس:در یکی از برنامههای ورزشی تلویزیون به جای استفاده از اصطلاح شناختهشده کلین شیت در فوتبال عبارت مهر موم روی صفحه تلویزیون نمایش داده شد. در فوتبال، کلین شیت به معنی بازی بدون دریافت گل است؛ یعنی تیم یا دروازهبان به گونهای عمل میکند که در طول بازی هیچ گلی دریافت نکند. این اصطلاح برای توصیف موفقیت در دقایق حساس بازی یا در عملکرد دروازهبانان به کار میرود. در حالی که مهر موم در زبان فارسی بیشتر برای تأیید یا مهر کردن اسناد و بستهها استفاده میشود و هیچ ارتباطی با مفاهیم ورزشی ندارد.
منبع:فرارو
خلیج فارس: چند روز پیش، خاله شادونه، مجری برنامه کودک در تلویزیون، حین اجرای برنامه زنده دچار سانحه شد و پایش پیچ خورد. این سانحه در حالی اتفاق افتاد که او در حال پخش برنامه بود و این حادثه موجب شد تا او مجبور شود برنامه را موقتا قطع کند.
خاله شادونه پس از این اتفاق، عکسی از خود روی ویلچر منتشر کرد و از تمام کسانی که برای جویا شدن از وضعیت سلامتیاش تماس گرفته و پیام ارسال کرده بودند، تشکر کرد. او در ادامه درخواست کرد که مردم برای بهبود سریعتر او دعا کنند تا بتواند هر چه زودتر به برنامههای خود بازگردد و دوباره به اجرا بپردازد.
منبع:برترین ها
خلیج فارس:امیرحسین ثابتی از تعلیق یک هفتهای پخش برنامه ثریا خبر داد.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از برترینها؛ امیرحسین ثابتی، نماینده مجلس با انتشار توئیتی از تعلیق یک هفتهای پخش برنامه ثریا خبر داد.
او در توئیت خود نوشت: وفاق یعنی همین؛ همه باید ساکت شوند تا هر کاری دوست داشتند انجام دهند و کسی هم نگوید پادشاه لخت است…
خلیج فارس: روزنامه هفتصبح گزارشی درباره کیفیت برنامههای سرگرمکننده تلویزیون نوشته که گزیدهای از آن را مرور میکنیم:
چارپایه: مصداق عینی ابتذال است؛ جایی که قدرتالله ایزدی، علی صادقی، جواد خواجوی و اشکان اشتیاق جلو دوربین رها هستند و چیزی از هنر ندارند. نهایت ایده سازندگان برنامه، زنپوشی است و دوستانِ مثلا کمدین با ناز و ادا میخواهند رفتار برخی بانوان را نقد کنند! و خنده بر لبها بیاورند. حقیقتا تماشای «چارپایه» توهین به شعور است.
عمارت: بهترین برنامه سرگرمکننده حال حاضر تلویزیون است. سعید فتحی روشن در هر قسمت چندین شعبده اجرا میکند که هم سوژهها و هم شیوه ارائه آنها جذاب هستند و هیجان به همراه دارند.
پانتولیگ: تغییرات ایجاد شده در سری جدید، به بهبود کیفی «پانتولیگ» کمک کرده. از آن سو این برنامه توانایی همراه کردن مخاطبان را دارد و این امتیاز کمی نیست.
بگو بخند: سومین فصل آن ضعیف است و کیفیتی به مراتب پایینتر نسبت به دو سری قبل دارد. این برنامه بیش از حد کش میآید و بخشهای جانبیاش، تاثیری منفی روی نتیجه نهایی گذاشته است. «بگو بخند» قرار بود رسالت «خندانندهشو» را ادامه دهد که موفق نیست و در موجسازی ناکام بوده است.
سرنخ: اتفاق ارزشمندی است که سازندگان درجا نزده و برنامه را گسترده کردهاند. در هر قسمت، دو گروه برای کشف پروندهای جنایی رقابت میکنند که علاوه بر چالش هوش، آمادگی جسمانی و اطلاعات عمومی نیز سهمی از مسابقه دارند. «سرنخ» با بخشها و آیتمهای متنوع برنامهای است که میتواند مخاطب را سرگرم کند.
خلیج فارس:عادل فردوسیپور در ویدیویی درمورد علاقه به گزارشگری فوتبال گفت: گزارشگری را خیلی دوست دارم و از بچگی سودا و رویای گزارشگر شدن داشتم و از سال ۹۷ به اینور بخاطر گزارش نکردن خیلی اذیت شدممجری سابق صدا و سیما افزود: مقاطعی مثل جام جهانی و چند مقطع دیگر هم به من پیشنهاد شد که به صدا و سیما برگردم و هم فضای مجازی گزارش کنم ولی به شکلی بود که اگر میخواستم این کار انجام دهم باید یکسری از اصولهای خودم را زیر پا میگذاشتم درنتیجه عشق و علاقه و شوری که برای گزارشگری داشتم را کنار گذاشتم.
عادل که به تازگی در برنامههای اینترنتی بازیهای فوتبالهای خارجی را گزارش میکند درخصوص بازگشت احتمالیاش به صدا و سیما تاکید کرد: نه برنمیگردم و تمام تمرکزم روی برنامهای است که خودم ساختم و دوست دارم در همین مسیر ادامه دهم.
منبع:فرارو
خلیج فارس:مازیار خسروی (روزنامهنگار) در توئیتی از اقدام عجیب صداوسیما در راستای سفیدنمایی حضور گسترده اتباع افغان در کشور نوشت.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از برترینها؛ مازیار خسروی (روزنامهنگار) در توئیتی از اقدام عجیب صداوسیما در راستای سفیدنماییِ حضور گسترده اتباع افغان در کشور نوشت: «همین چند روز پیش بود که فرمانده نیروی زمینی سپاه از کشته شدن ۱۸ تبعه افغانستان که در پوشش سوختبر برای عملیات انتحاری وارد ایران شده بودند خبر داد و امشب خبرنگار صداوسیما از نمایشگاه سلاحهای اختراعی افغانها رپورتاژ آگهی گرفته و شبکه خبر با افتخار و آب و تاب پخش میکند!»
خلیج فارس:جواد خیابانی به عنوان یکی از مجریان قدیمی تلویزیون این روزها تبدیل به منتقد شماره یک تیم ملی شده و ابایی از بیان این انتقادات با لحنی تند و بعضا دور از انتظار در تلویزیون ندارد. او این روزها بیپرواتر از هر زمانی به سرمربی تیم ملی فوتبال ایران میتازد و به تازگی خواستار عذرخواهی امیر قلعهنویی هم شده است.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از فرارو، در اینکه شرایط تیم ملی ایران به ویژه در ساختار خط دفاعی جای انتقاد زیادی دارد شکی نیست ولی ظاهرا شور انتقادات جواد خیابانی بیش از بقیه است. او به تازگی به بازیکنان تیم ملی ایران هم تاخته و گفته که خودشان را سوگلی میدانند؛ گفته که آنها ذهنیت برنده ندارند و این که قلعهنویی باید از وطنپرستها که یقینا خودش را هم در آن میگنجد، عذرخواهی کند.
واقعیت این است که بخش زیادی از انتقادات از شرایط تیم ملی درست است ولی این روزها جواد خیابانی باید تکلیفش را بیش از هر زمان دیگری با تیم ملی و امیر قلعهنویی روشن کند. او گفته که کسی نمیتواند به من بگوید چه بگو و چه نگو؛ امری که حداقل در حوزه کاری و سازمانی که در آن فعالیت میکند امکانپذیر نیست ولی حتی اگر به قدری مستقل شده که میتواند فراتر از ابهامات رایج در این حیطه صحبت کند، بهتر است شفافیت به خرج دهد و از این بگوید که آیا اظهاراتش مبتنی بر دیدگاه رسانهای است که در آن فعالیت میکند یا خیر؟
خلیج فارس:تیم ملی فوتبال ایران در مسیر صعود به جام جهانی ۲۰۲۶، در فیفادی اخیر با ثبت دو پیروزی برابر کره شمالی و قرقیزستان به کار خود پایان داد تا این روزها بعد از شش بازی با ۱۶ امتیاز صدرنشین گروه نخست انتخابی از منطقه آسیا باشد و در آستانه نهاییکردن بلیتش برای حضور در بزرگترین تورنمنت فوتبالی دنیا قرار بگیرد. این دو برد البته در حالی برای تیم ملی ثبت شد که اجازه ندادند لذت تماموکمال از آن برده شود.
ایران در دیدار نخست مقابل کره شمالی در همان نیمه نخست با سه گل به برتری رسید تا بسیاری در انتظار ثبت یک نتیجه پرگل برای شاگردان امیر قلعهنویی باشند. این انتظار ولی در نیمه دوم و پس از اخراج شجاع خلیلزاده به حدی تغییر کرد که میرفت تبدیل به یک کابوس شود. تیم ملی بازی راحتِ برده در نیمه اول را با دو گل دریافتی در نیمه دوم عوض کرد تا همانطورکه علیرضا بیرانوند عنوان کرد، «با رحم خدا» آن سه امتیاز در کشور لائوس، میزبان کره شمالی – ایران، ثبت شود. سناریوی بازی دومِ این مرحله از فیفادی هم شبیه به بازی نخست شد. ایران در نیمه اول در خانه قرقیزستان با دو گل به برتری رسید ولی در نیمه دوم روی غافلگیری متعدد دو بار دروازهاش باز شد تا بازی برده راحت در نیمه نخست، در اواسط نیمه دوم مساوی شود. اگر سردار آزمون و تبحر ویژهاش در سرزنی نبود، ایران شاید به گل سوم و برتری در این بازی نمیرسید.
هرچه بود ولی تیم ملی با ثبت شش امتیاز از دو بازی از این فیفادی خارج شد و مسیر صعودش به جام جهانی را هموار کرد. این موضوع ولی بهشدت تحت تأثیر جبههگیری تلویزیون علیه تیم ملی از یک سو و امیر قلعهنویی از سوی دیگر قرار گرفته است. مجریان شبکههای مختلف تلویزیونی که چهره شناختهشدهای مثل جواد خیابانی را هم دارند، بهشدت از عملکرد تیم ملی انتقاد میکنند و اعتقاد دارند تداوم چنین روندی اجازه نمیدهد ایران در ادامه تبدیل به تیم منسجمی شود. این فضا وقتی بدتر شده که امیر قلعهنویی در قامت سرمربیگری تیم ملی فوتبال ایران در مقام پاسخگویی به تلویزیون و این افراد برآمده و فضای کنفرانسهای خبریاش را به این سمت برده است. کار تا جایی پیش رفته که فراتر از نقد و پاسخ به نقد، بیشتر بوی لجولجبازی میآید که آسیب چنین رویهای بهسرعت میتواند گریبان تیم ملی را بگیرد. دلیلش ساده است: امیر قلعهنویی تمرکزش را بهجای مسائل فنی، روی پاسخگویی به تلویزیون و مجریانش گذاشته و با کنایه نسبت به این موارد صحبت میکند. واضح است که در چنین شرایطی او نمیتواند با ۱۰۰ درصد انرژی و تمرکز در خدمت تیم ملی باشد.
این موضوع پنهانی نیست. او حتی همین اواخر گفته دفترچهای دارد که تمامی این اتفاقات را در آن یادداشت کرده و در آینده پاسخ این افراد را خواهد داد. اولین و مهمترین فعلی که در این بین رقم خورده، این است که کلاس تیم ملی و شأن آن پایین آمده است. موضوع صحه گذاشتن یا نگذاشتن بر رفتار تلویزیون و مجریانش نیست، بلکه جایگاه تیم ملی با چنین رفتاری افت میکند.
برای تشریح بیشتر این اتفاق کافی است بهطور مختصر شرایط کنونی مرور شود. تیم ملی برنده میشود ولی آنطورکه باید و شاید نمیتواند مخاطبان فوتبالی را راضی نگه دارد. عمده مشکل بهوجودآمده تفاوت دیدگاه است؛ قلعهنویی میگوید از سبک کارلوس کیروش عدول کرده و نمیخواهد تیمش تدافعی باشد. او به طور ضمنی این مورد را تأیید کرده که وقتی قرار است تهاجمی بازی کنید، طبیعی است که گل هم میخورید. تأکید او بر تعداد گلهای زده تیم ملی در زمان حضورش به همین بخش برمیگردد. از سوی دیگر اما، منتقدان هم بهدرستی گلایه دارند که نظم دفاعی تیم ملی چندان انسجامی ندارد و در ادامه مسیر، میتواند کار را سخت کند. این انتقادی بجا و درست است.
اگر قرار باشد ایران برابر تیمهای درجه دو آسیا چنین نمایشی داشته باشد، در آینده برابر تیمهای خوب و کمتر خوب دنیا مشکلی اساسی خواهد داشت. پس تابهاینجا، چه قلعهنویی خوشش بیاید چه نه، باید این نقد را بپذیرد که نظم تاکتیکی، توانایی تدافعی و ذهنیت بازیکنان یا حداقل تعدادی از بازیکنان تیم ملی اشکال دارد. از سوی دیگر، بیان نقد، کار خبرنگاران ورزشی است و نباید انتظار «بهبه و چهچه» همیشگی را داشت. نمونه آن را میتوان در کشورهای کمترتوسعهیافته و توسعهیافته دید تا متوجه شد انتقاد از عملکرد بازیکنان و سرمربیان تیمهای باشگاهی و ملی امری رایج است.
نکته اینجاست که چرا امیر قلعهنویی، شأن و جایگاه تیم ملی را تا حدی پایین میآورد که هربار تلاش میکند پاسخ این افراد را بدهد؟ آیا بهتر نیست او بهجای شنیدن، دنبالکردن و پاسخدهی، به فکر رفع اشکال تیم ملی و ساختار دفاعیاش باشد؟ او البته چنین وعدهای داده و در کنفرانس خبری پس از بازی با قرقیزستان تأکید کرده که باید در مدتزمان باقیمانده چنین نقصی را از بین ببرد.
پس، وقتی با آرامش به چنین انتقادی درباره تیم ملی در کنفرانس خبری پاسخ میدهد ولی در مقابل تلویزیون و انتقاداتش جبهه میگیرد، مشخص است که یک جای دیگر کار میلنگد. اینجاست که داستان لجولجبازی شکل میگیرد و این مورد را از یک انتقاد ساده تبدیل به ماجرای خبرسازی میکند. البته تلویزیون هم در این زمینه سیاست یک بام و دو هوا را به بدترین شکل ممکن پیاده میکند و وحدت رویهای ندارد. از آنجا که تلویزیونِ ایران دولتی است و همگام با سیاستهای مملکت پیش میرود، باید این تناقض بزرگ یک جا تمام شود. آیا قرار است این سازمان چشموگوشبسته از تیم ملی حمایت کند؟ اگر نه، چرا با تعدادی از مربیان مهربان و با تعدادی دیگر کمتر مهربان هستند؟ اگر بله، پس داستان حملههایی که بعضی وقتها فراتر از انتقاد ساده است، چیست؟
منبع: روزنامه شرق
خلیج فارس:روزنامه شرق نوشت: عادل فردوسیپور، مجری محبوب و البته سابق تلویزیون که قریب به دو دهه پرطرفدارترین برنامه صداوسیما را اجرا میکرد، این روزها با گزارشگری بر بستر اینترنت، دوباره میهمان خانههای علاقهمندان به فوتبال شده و با صدای منحصربهفرد و صدالبته دانش و اطلاعات فوتبالی و فرافوتبالیاش، با استقبال بینظیری نزد مخاطبان مواجه شده است. واضح است که عادل متفاوتترین گزارشگر دهههای اخیر فوتبال ایران است ولی او علاوهبر این تبحر که بهخوبی خودش را متمایز کرده، فاکتورهای دیگری هم برای محبوبیت داشته و دارد که برشمردنش چندان ضروری به نظر نمیرسد.
اصل داستان که علاوهبر غافلگیری، موجب مسرت علاقهمندان به فوتبال شده، این است که عادل مخاطبان را محروم از شنیدن گزارشهای فوتبالی نکرده و فعلا با گزارش چند بازی از لیگ قهرمانان اروپا و لیگ برتر، اجازه داده آنها لذت اولیه را ببرند. البته از زمانی که فردوسیپور تصمیم گرفته به این عرصه برگردد، موجهای مختلفی هم به راه افتاده که بسیاری در تلاش بوده از آن بهرههای متفاوتی ببرند؛ مثلا عدهای آن را به تغییر دولت ربط داده و از بازبودن فضا در این زمینه گفته و عادل را نمونهای برای آن دانستهاند. مشخصا اصل چنین تحلیلی به اندازه کافی ناپختگی دارد ولی اعلام نظرات مختلف از سوی چهرههای نزدیک به دولت، اجازه نمیدهد چنین گمانهزنیهایی به طور کل از بین برود.
مثلا همین چند روز پیش فاطمه مهاجرانی، سخنگوی دولت، در صفحه شخصی خود در فضای مجازی با استفاده از هشتگ عادل فردوسیپور، چند خطی نوشته که باعث شده چنین شایعهای قوت بیشتری به خود بگیرد. او نوشت: «بازگشت از برخی تصمیمات که مردم را شاد میکند، هم بهنفع دوستداران فوتبال است، هم توان افزایش سرمایه اجتماعی را دارد؛ گاه با یک تصمیم ساده میتوان وفاق بزرگی در جامعه ایجاد کرد». عجیب آنکه مطالبه چندساله مردم از مسئولان برای بازگرداندن عادل فردوسیپور و توجه به نخبههای اینچنینی حالا تبدیل به مطالبه دولتیها هم شده و آنها از بیرون به این ماجرا نگاه میکنند.
قسمت عجیبتر داستان، اما مربوط به جایی است که همین چند خط در روزهای گذشته تبدیل به شایعه داغی شده که «عادل قرار است به تلویزیون برگردد». این شایعه برگرفته از همین اظهارات کوتاه سخنگوی دولت است که جای بسی شگفتی دارد. به عبارت سادهتر، حتی طرح همین پرسشی که عنوان شده «آیا عادل قرار است به تلویزیون برگردد؟» نیز دارای ایرادات فراوانی است. کسی فراموش نکرده تلویزیون به طور کلی و شبکه سه به طور خاص، چه رفتاری با عادل فردوسیپور داشت. بهترین مجری چند دهه اخیر صداوسیما به جرم اینکه «بر مدار» تفکر مدیران کنونی این شبکه نبود از کار کنار گذاشته شد تا بزرگترین هاراگیری تاریخ تلویزیون رقم بخورد. مسئولان این نهاد در تصمیمی بحثبرانگیز که مشخصا فقط اجراکننده بودند، برنامه پربیننده «نود» را تعطیل کردند تا با ریزش بیسابقه مخاطب روبهرو شوند. چسباندن انگهای ناصواب به عادل، بیمهریهای مکرر با او، گذاشتن شرطوشروط دور از ذهن و ایجاد محدودیتهای بیسابقه، همگی دست به دست هم داد تا عادل، فرزند ۲۰ سالهای که میگفت از جان بیشتر دوستش دارد را رها کند. از سوی دیگر، پس از آن رخدادن اتفاقات اجتماعی و نگاه یکسویه تلویزیون به این اتفاقات هم مزیدبرعلت شد تا عادل در اقدامی خبرساز، تصمیم بگیرد قید همکاری با تلویزیون را برای همیشه بزند.
عادل که سالهای آخر فعالیت در تلویزیون، همزمان برای شبکه ورزش هم برنامه فوتبال ۱۲۰ را تهیه میکرد، یکباره با اعلام اینکه دیگر نمیخواهد با تلویزیون همکاری داشته باشد، پایش را از برنامههای سازمان صداوسیما بیرون کشید. برنامه مخالفان او که از قبل طرح اتهام واهی علیه مجری مردمی تلویزیون بود، پس از آن هم تغییر چندانی نکرد ولی مسئله اینجا بود که ادعاهای آنها در هردو بازه زمانی برشی نداشت و خدشهای به محبوبیت فردوسیپور نزد افکار عمومی وارد نکرد.
پس از آن هم که تلویزیون قافیه را در این زمینه باخت و مشخصا ثابت کرده بود ارزشی برای مخاطبانش قائل نیست، درصدد جبران برآمد و در چند نوبت سراغ عادل رفت تا با سپردن گزارش دیدارهای مهم، نشان دهد هنوز جایی برای امیدواری وجود دارد. طرحی که البته با عدم استقبال عادل فردوسیپور با شکست مواجه شد.
حالا پرسشی که در این بین مطرح میشود این است که چهچیزی در تلویزیون و در سطحی بالاتر، در صداوسیما تغییر کرده که بخواهد روی نظر فردی مثل عادل فردوسیپور اثر بگذارد و او را راغب به بازگشت به این سازمان کند؟ تفکرات مدیریتی بحثبرانگیز حاکم بر شبکههای موجود همچنان بهجای خود باقی است و کمتر کسی، البته اگر تلویزیون را دنبال کند، تغییری در نگاه این مجموعه به اتفاقات مختلف دیده است. پس طرح مسئله بازگشت عادل فردوسیپور به تلویزیون از اساس ایراد دارد. او پیشتر با خداحافظی از تلویزیون ثابت کرده بود با تفکرات حاکم در این زمینه مشکل اساسی دارد و نمیتواند در چنین فضایی کار کند. حالا همانطورکه عنوان شد، در تلویزیون تغییری رخ نداده و عادل فردوسیپور هم چهرهای نیست که در چنین شرایطی از عقایدش عدول کند.
اینجا فقط میماند بحث اینکه آیا اجازه بدهند مردم از صدای عادل فردوسیپور بر همین بستر تازه لذت ببرند یا خیر؟ پیشتر سابقه داشته که تلویزیون با توجه به نفوذ و امتیازی که در ساترا دارد، مانع از اجرای برنامههای عادل فردوسیپور شود. پس نگرانی اصلی این است که آیا تلویزیون برمیتابد که بخش دیگری از مخاطبانش را که به لطف پخش زنده بازیهای فوتبال داشت، از دست بدهد یا خیر؟ اینجاست که باید نگران اشاعه تفکر «برمداربودن» بر فضای خارج از تلویزیون هم بود. این نهاد که هر سال با بودجهای خیرهکننده در جذب مخاطب ضعیف و لاغر نشان داده، قاعدتا با بحران ریزش بیشتر مخاطب روبهرو خواهد شد. پرسش اصلی اینجاست که آیا صداوسیما و «نهادهای مربوطه» باز هم حذف عادل را در دستور کار قرار میدهند یا اینکه اینبار واقعا اجازه میدهند «مردم» از شنیدن صدای عادل لذت ببرند؟
در چنین شرایطی، طرح پرسشی که عادل به تلویزیون برمیگردد یا خیر، پاسخی روشن دارد ولی واضح است که باید این پرسش جایگزین سؤال قبلی شود شود: آیا به عادل اجازه میدهند مردم را در فضای جدیدی که بر بستر اینترنت ساخته، خوشحال کند؟