خلیج فارس: تصویر زیر سربازان ارتش روسیه با تفنگ های ژاپنی آریساکا در سال 1915 میلادی را نشان می دهد.
آریساکا از جمله تفنگ هایی بود که هم مورد استفاده روسیه بود و هم در جنگ علیه آن استفاده می شد.
منبع: خبرآنلاین
خلیج فارس:علی اکبر صالحی، وزیر اسبق امور خارجه کشور در خصوص بحران مهاجرت گفت: «سن مهاجرت به دانش آموزان و کودکستانیها رسیده است. با خروج هر نخبه، پنج میلیون دلار از کشور خارج میشود. از جوانان پرسیدیم، چرا میروید؟ گفتند میخواهیم در ایران نباشیم.»
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از فرارو، در جریان یک نشست علمی پیرامون موضوع مهاجرت، صالحی بر لزوم توجه به مخاطرات بی رویه نخبگان تاکید کرد و گفت: «ایرانیان خارج کشور را نمیشود با بخشنامه جذب کرد، نمیشود با بخشنامه بگویم عزیزان نروید یا عزیزان بازگردید.»
رضا صالحی امیری، وزیر پیشین فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز در همین باره گفت: «نظام حکمرانی عامل رانش نسل فرهیخته و نخبه ماست. مسئولین باید خجالت بکشند که آمار را در اختیار پژوهشگران نمیگذارند. نسل استارتآپی و مدیریتی فرار را بر قرار ترجیح دادند؛ ۶۰ درصد ترجیح میدهند مهاجرت کنند.»
صالحی امیری در بخش دیگری از سخنان خود افزود: «مهمترین مشکل ما دسترسی آماری است و مسئولین امر باید خجالت بکشند که آمار را در اختیار پژوهشگران نمیگذارند و باید از مراکز مهاجر پذیر آمار بگیریم که بین ۶ تا ۸ میلیون آمار مهاجرتی را داریم. ما کمترین مهاجرت و بیشترین فرار نخبگان را داریم و باید پاسخ داد چرا فرار نخبگی صورت میگیرد. علت را در بیان مسئله حکمرانی معیوب دانستیم.
بر اساس آمارهای صالحی امیری، میل مهاجرت در میان دانشجویان در سال ۱۴۰۱ به ۶۸ درصد رسیده است. عددی که زنگ خطر بزرگی را برای جامعه علمی کشور به صدا در میآورد. مدتی پیش نیز، مصطفی زمانیان، رئیس مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری در همین خصوص گفت: «وضعیت مهاجرت از ایران نسبت به گذشته فرق کرده است. مهاجران فقط برای اینکه ایران نباشند، مهاجرت میکنند.» رصدخانه مهاجرت ایران با توجه به محاسبات بانک جهانی و یونسکو، رقمی تخمینی برای هزینهکرد عمومی برای هر مهاجر ایرانی محاسبه کرده است. بر اساس این گزارش، دولت برای هر فرد متولد ۱۳۷۶ تا پایان مقطع کارشناسی حدود ۳۷ هزار دلار هزینه آموزش عمومی و حدود هشت هزار دلار هم هزینه سلامت داشته است. در مجموع برای یک مهاجر ایرانی با مقطع کارشناسی حدود ۴۵ هزار دلار هزینه عمومی صورت گرفته است.
روزنامه اعتماد نیز به نقل از یک منبع آگاه نوشت که تا نیمه اول امسال و نسبت به سال ۱۳۹۷، تعداد درخواست پزشکان برای دریافت گواهی حرفهای CGS حدود ۲۰۰ درصد افزایش یافته است. CGS مدرکی برای تایید حسن صلاحیت علمی و شغلی اعضای جامعه پزشکی است و در بسیاری از کشورهای دنیا، شرط اشتغال پزشکان مهاجر، ارائه این گواهی حرفهای است.
با توجه به افزایش موج مهاجرت و کاهش سن مهاجرانی که با اهداف مختلفی به دیگر کشورها سفر میکنند پرسشهایی مطرح است از جمله این که با توجه به این حجم بالای مهاجرت آینده کشور و شرایط برای آنان که رفتند و آنهایی که ماندند چگونه خواهد بود؟ سعید معید فرد، جامعه شناس، در گفتگو با فرارو به این پرسشها پاسخ داده است:
بدترین شیوه مهاجرت
چرا مهاجرت از ایران به بدترین شیوه انجام میشود؟سعید معیدفرد به فرارو گفت: «مهاجرت در شرایطی از مکانی به مکان دیگر رخ میدهد که فاصله بین این دو مکان، زیاد میشود. این فاصله میتواند اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی باشد. در عین حال، فردی که تصمیم به مهاجرت میگیرد باید مسیری را که از مکانی به مکان دیگر انتخاب کرده و هزینههای احتمالی این مهاجرت را در نظر داشته باشد؛ این هزینهها هم صرفا مادی نیست و میتواند شامل درگیری با غربت، مشکلات مسیر مهاجرت و مشکلات احتمالی در مبداء و مقصد شود. فردی که مهاجرت میکند، ممکن است درگیر استیصال هم باشد و مطلع نباشد در مسیر رفتن با چه مشکلاتی رو به رو خواهد شد. همه اینها برای افرادی است که برای مهاجرت تصمیم قطعی میگیرند. آن چه که اکنون از خلال مطالعات و نظر سنجیها به دست میآید نشان میدهد بخش مهمی از پدیده مهاجرت، معطوف به انگیزههای رفتن است. گاهی فرد از مبداء دلزده شده و در رویای رفتن از اینجا است. گاهی اوقات، فرد، به جایی که میخواهد برود فکر میکند و گاهی هم نه و فقط میخواهد برود. اما به هر کجایی که بشود.»
وی افزود: «در حالت عادی که جامعه در یک وضعیت پایدار باشد، ممکن است فرد به دلایل خاصی، مثل دلایل تحصیلی یا برای آن که شرایط کاری و مادی بهتری پیدا میکند به مهاجرت ترغیب شود و در نتیجه با یک محاسبه دقیق، جایی را که مدنظر دارد، ارزیابی میکند و یک تصمیم دقیق و برنامه ریزی شده برای رفتن میگیرد. در این نوع مهاجرت، در بسیاری از موارد، فرد موقتا مهاجرت میکند، مثلا برای تحصیل یا فرصت شغلی موقت؛ بنابراین انگیزه این فرد، قطع کامل از مبداء نیست. اما با شرایطی در جامعه رو به رو هستیم که بدترین شیوه برای مهاجرت است. در کشور ما آن نوع مهاجرتهای معمول که در دنیا رخ میدهد، رخ نمیدهد، بلکه یک نوع دلزدگی بسیار زیاد نسبت به مبداء و انگیزه رفتن به هر طریق که شده را شاهدیم. این روزها این نوع مهاجرت، رواج پیدا کرده است. هر روز هم آمار مهاجرت بی برنامه و بر مبنای دلزدگی، در مقایسه با مهاجرت برنامه ریزی شده، افزایش پیدا میکند.»
یک بحران پیشرونده
این جامعه شناس گفت: «در حال حاضر، مهاجرتها بر اساس برآوردهای مبداء و مقصد انجام نمیشود، بلکه بیشتر بر مبنای دافعههای مبداء رخ میدهد. افراد ساکن در کشوری که متاسفانه در زمینههای مختلف دچار اشکالات جدی شده و به لحاظ اقتصادی وضعیت بحرانی پیدا کرده و از نظر ناامنی و سلیقه زندگی نیز در شرایط خوبی قرار ندارد، برای تطبیق با فرهنگ، ارزشها و شرایط زیستی نیز مشکلاتی جدی دارد؛ تمامی تعلقات پیشین خود را از دست میدهند و حاضرند به هر طریق ممکن فضای ناراحت کننده موجود را ترک کنند. وقتی چنین شرایطی را در جامعه میبینیم، متوجه یک شرایط اقتصادی، اجتماعی، بسیار ناگوار در کشور میشویم. هنگامی که فرد نسبت به وضعیت کشور خود، کاملا احساس ناامیدی میکند و مکانی را که در آن به دنیا آمده و رشد کرده و بسیاری از خاطرات جمعی و تعلقاتش در این فضا شکل گرفته، را به ناچار ترک میکند، طبیعیست که بخشهایی از معنای هویت خود را از دست میدهد.»
وی افزود: «اگر پدیده مهاجرت توسط تعداد اندکی از افراد انجام شود، به عنوان یک امر فردی شناخته میشود. ولی وقتی تعداد بسیار زیادی از افراد جامعه و کشور چنین حسی را نسبت به مکانی دارند که باید بیشترین تعلق را نسبت به آن داشته باشند، نشان دهنده یک مسئله اجتماعی بسایر غامض و یک بحران پیشرونده است و تا زمانی که چنین وضعیتی وجود دارد، جامعه، بسیاری از نیروهای خود را از دست میدهد. در نهایت بسیاری از افراد برای رفتن انگیزه دارند، اما همه آنان نمیتوانند مهاجرت کنند. معمولا افرادی مهاجرت میکنند که هم قدرت ریسک بالایی داشته باشند و هم حداقل پتانسلها را؛ قطعا این افراد میتوانند برای جامعه خود مفید باشند. گاهی این افراد به لحاظ پتانسیلیهایی که دارند و گاهی نیز به دلیل فنون و مهارتهایی که بلدند و قدرت ریسک پذیری که دارند، میتوانند جامعه را رشد داده و باعث توسعه آن شوند. این افراد از مهمترین سرمایههای اجتماعی کشور هستند، اما کشور را ترک میکنند. در کنار آن ها، عدهای هم هستند که به جامعه دلبستگی ندارند و میل به مهاجرت دارند، اما فاقد حداقل پتانسیلهای لازم برای مهاجرت هستند. چنین جامعهای از یک سو نیروهای قدرتمند و ارزشمند خود را از دست میدهد و از سوی دیگر، افرادی دلزده و مایوس را در خود نگه میدارد. از این وضعیت بدتر نداریم. کشور ما تمامی سرمایههای خود را مستهلک کرده است. بی تعارف بگویم آنهایی که دلشان با ایران نیست و مایلند بروند، اما به دلایلی مختلف نمیتوانند، در نهایت بودنشان بیشتر ضرر است تا منفعت چرا که سرمایه انسانی فعال برای رشد و توسعه کشور محسوب نمیشوند.»
معید فرد تاکید کرد: «طبیعیست که با توجه به وضعیت فعلی و این حجم از دست دادن سرمایههای انسانی، در آینده با شرایطی بسیار سختتر از چیزی که اکنون داریم، رو به رو میشویم چرا که نیروهای دارای پتانسیل، یا مهاجرت کردهاند یا انگیزه لازم را برای رشد و توسعه ندارند؛ بنابراین حقیقت این است که هر چه به پیش میرویم، مشکلات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ما افزایش پیدا خواهد کرد. افرادی که به شدت میل رفتن دارند و به دلیل شرایط جبری نرفته اند، به شدت قدرت تخریب دارند. این افراد، اگر وضعیتی علیه وضع موجود را ببینند، اعتراض خواهند کرد و ممکن است حتی به لحاظ سیاسی بحران آفرین باشند.»
خلیج فارس: در آغاز قرن بیستم، فردریش در گمنامی فرو رفته بود. اما در سال ۱۹۰۶ نمایشگاهی با عنوان «هنر آلمان» ۹۳ اثر او را به نمایش گذاشت و این شروعی برای احیای مجدد توجه و علاقهای بود که همچنان در حال افزایش است. پس از جنگ جهانی دوم، برای مدتی شهرت او خدشهدار شد زیرا هیتلر عاشق نقاشی رمانتیک آلمانی بود و کاسپر دیوید فردریش یکی از هنرمندان مورد علاقۀ او بود. به همین خاطر بود که محققان تاریخ هنر و موزهها در سالهای پس از جنگ تا حدی از فردریش دوری کردند.
منبع: برترین ها
خلیج فارس:مقام ارشد کاخ سفید گفت آمریکا بهدنبال تشدید تنش در منطقه و جنگ با ایران نیست.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از ایسنا، «جان کربی» هماهنگکننده ارتباطات راهبردی شورای امنیت ملی کاخ سفید در واکنش به ادعاهایی که حمله مرگبار روز یکشبنه به مقر نظامیان آمریکایی در اردن را به ایران مرتبط میکنند، گفت: «ما بهدنبال جنگ با ایران و تشدید تنشها و نزاعها در منطقه نیستیم».
رسانههای آمریکایی خبر دادهاند در پی حمله پهپادی روز یکشنبه به مقر نظامیان آمریکایی در پایگاه «برج ۲۲» که در نزدیکی پایگاه «التنف» در مثلث مرزی عراق، سوریه و اردن قرار دارد، سه نظامی آمریکایی کشته و حداقل ۳۵ نفر دیگر مجروح شدهاند.
کربی که روز دوشنبه با چند شبکه آمریکایی از جمله انبیسی، سیبیاس و سیانان گفتوگو میکرد، در پاسخ به این که آیا آمریکا با توجه به تکرار حملات نیروهای مقاومت منطقه علیه مواضع این کشور در پی در گرفتن جنگ غزه، باید در پی حمله شب گذشته نیروهای مقاومت عراق به نظامیان آمریکایی در اردن، حمله شدیدتری به منظور ایجاد بازدارندگی انجام دهد، گفت: «ما الان در حال بررسی گزینههای پیش روی خود هستیم. مسلما، ما الان با وجود کشتهشدن سه نظامی آمریکایی و مجروح شدن بیش از ۳۰ نفر، در موقعیت دیگری قرار داریم».
در حال بررسی گزینههای خود برای پاسخ هستیم
کربی با اشاره این که «آمریکا در حال بررسی گزینههای خود برای پاسخ دادن» است، گفت: «چیزی را پیشتر از رئیسجمهور اعلام نمیکنم اما میتوانم بگویم که او تعهداتمان نسبت به دفاع از خود، نظامیان و مواضعمان در منطقه را بسیار جدی میداند».
کربی همچنین گفت آمریکا معتقد است گروه مقاومت «کتائب حزبالله عراق» حمله به پایگاه آمریکا در مرز اردن و سوریه را انجام داده است.
«جو بایدن» رئیسجمهور آمریکا آنچه «گروههای شبهنظامی تحت حمایت ایران» خواند را مسئول این حمله دانست.
در پی در گرفتن جنگ غزه و حمایتهای تمامعیار آمریکا از رژیم صهیونیستی، نیروهای مقاومت منطقه در پاسخ به حمایتهای واشنگتن از جنایتهای رژیم صهیونیستی، پیش از حمله شامگاه یکشنبه، بیش از ۱۵۰ بار مواضع آمریکا در منطقه را هدف قرار دادهاند. در پی این حملات حداقل ۷۰ مورد آسیبدیدگی نظامیان آمریکایی گزارش شده است که بیشترشان جراحات مغزی هستند.
به دنبال گسترش درگیری در منطقه نیستیم
این مقام شورای امنیت ملی کاخ سفید در در پاسخ به سوال که در پی ادعای برخی جمهوریخواهان مبنی بر نقش داشتن ایران در اقدامات نیروهای مقاومت منطقه و درخواست آنها برای حمله به ایران، آیا گزینه اقدام نظامی علیه ایران برای دولت بایدن مطرح است، گفت: «امیدوارم درک کنید که من قرار نیست الان پیشتر از تصمیمات رئیسجمهور در اینباره صحبتی کنم و بگویم که کدام گزینهها ممکن است مطرح باشند. او گفته است که ما پاسخ خواهیم داد و ما هم، مطمئنا، این کار را در زمان دلخواه و به طریقی که بخواهیم انجام خواهیم داد».
کربی در پاسخ به سوال خبرنگار این شبکه که گفت «پس این گزینه منتفی نیست»، گفت: «ما به دنبال جنگ با ایران نیستیم. به دنبال گسترش درگیری در منطقه هم نیستیم. رئیسجمهور طیفی از گزینهها را بررسی خواهد کرد و من پیش از تصمیم او چیزی را اعلام نمیکنم».
غرب مدعی حمایت نظامی و مالی ایران از نیروهای مقاومت منطقه و کنترل اقدامات آنهاست. این در حالی است که ایران بارها این ادعا را رد کرده و اقدامات نیروهای مقاومت منطقه را صلاحدید خود آنها و تصمیماتی مستقل تلقی کرده است.
سخنگوی وزارت امور خارجه ایران نیز، امروز(دوشنبه) در نشستی خبری در این باره گفت: «گروههای مقاومت در منطقه در تصمیمات و اقدامات خود از جمهوری اسلامی ایران دستور نمیگیرند و جمهوری اسلامی ایران ضمن اینکه از توسعه درگیری در منطقه استقبال نمیکند، در تصمیمات گروههای مقاومت برای نحوهی حمایت از ملت فلسطین و یا دفاع از خود و مردم کشورشان در برابر هر گونه تجاوز و اشغالگری دخالتی ندارد».
او افزود: «تکرار اتهام بیاساس به ایران، فرافکنی و نیز توطئهی کسانی است که منافع خود را در کشیدن مجدد پای آمریکا به معرکهای تازه در منطقه و تحریک آن در گسترش و تشدید بحران میبینند تا از این طریق مشکلات خود را پوشش دهند».
میخواهیم حملات به آمریکاییها متوقف شوند
کربی در بخش دیگری از این گفتوگو در پاسخ به سوال دیگری مبنی بر این که با توجه به اظهارات «چارلز براون» رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا در گفتوگویی که اخیرا با شبکه ایبیسی نیوز انجام داد، گفته بود «فکر نمیکند ایران به دنبال جنگ با آمریکاست» و آیا نظر رئیسجمهور آمریکا هم همین است، گفت: «ما به طور مستقیم به ایران این پیام را رساندهایم که انتظار داریم شاهد چه چیزی باشیم. شاهد تکرار این حملات هستیم و ما به بررسی گزینهها ادامه خواهیم داد. نمیتوانم از جانب ایران صحبتی کنم و بگویم چه چیزی میخواهد و چه چیزی نمیخواهد. فقط میتوانم بگویم که ما چه میخواهیم».
این مقام کاخ سفید که کشورش با برپایی جنگهای افغانستان و عراق، حمایت از اهداف اشغالگرانه رژیم صهیونیستی در منطقه و حضور نظامی مداخلهجویانه در غرب آسیا، منطقهای که هزاران کیلومتر با آن فاصله دارد، نقش عمدهای در ثباتزدایی در منطقه داشته است، گفت: «آنچه میخواهیم، خاورمیانهای امن، باثبات و شکوفاست و میخواهیم این حملات متوقف شوند».
کربی همچنین درباره این که آمریکا چطور میخواهد پاسخی «قاطعانه و بازدارنده» به ایران بدهد و در عین حال بیشتر از این وارد این درگیری نشود، بیان کرد: «یک درگیری گستردهتر در منطقه یا جنگی دیگر در خاورمیانه برای ما منفعتی ندارد. اینها تصمیماتی هستند که فرمانده کل قوا باید اتخاذ کند. او در حال بررسی گزینههای درست است».
درباره مذاکرات اسرائیل-حماس پیشرفت داشتیم اما توافق، قریبالوقوع نیست
او در بخش دیگری از اظهارات خود و در پاسخ به سوال دیگری درباره پیشرفتهای احتمالی در مذاکرات «ویلیام برنز» رئیس سیا با مقامات ارشد منطقه درباره توافق تبادل اسرا میان رژیم صهیونیستی و جنبش مقاومت فلسطین گفت: «میتوانم بگویم که این مذاکرات سازنده بوده است. ما به طور فعالانه با قطر، مصر و اسراییل تعامل داشتهایم. فکر میکنم پیشرفتهایی داشتهایم. فعلا توافق قریبالوقوعی پیش روی ما نیست. اگر بتوانیم این کار را انجام دهیم و وقفههای بشردوستانه بیشتری ایجاد کنیم، میتوانیم تمامی اسرا را از آنجا خارج کنیم، کمکهای بیشتری وارد کنیم و خشونتها را کاهش دهیم».
کربی در ادامه، درباره قطع کمکهای مالی آمریکا به «آژانس امدادرسانی و کاریابی برای آوارگان فلسطینی در خاور نزدیک» (اونروا) با ادعای ارتباط برخی از اعضای این آژانس با جنبش حماس و نقش آنها در عملیات «طوفان الاقصی» در هفتم اکتبر علیه رژیم صهیونیستی، گفت: «آنها کار فوقالعادهای در غزه انجام داده و جان هزاران نفر را نجات دادهاند. آنها این اطلاعات را به ما دادند و خودشان ما را مطلع ساختند؛ گزارشی ارائه کردند که در آن چندین نفر از کارمندان به نوعی در هفت اکتبر نقش داشتهاند. آنها این موضوع را بسیار جدی میگیرند و خواستار تحقیقات در این باره شدهاند. آنها همچنین، صراحتا، گفتهاند هر کسی را که نقش داشته باشد، به درستی پاسخگو کرده و روند دادرسی برگزار خواهند کرد. من چیزی را پیشتر از این تحقیقات و پیش از این روند بیان نمیکنم. ما کمکها مالیمان را تا زمان مشخص شدن نتیجه متوقف کردهایم. باید ببینیم چه میشود، بعد تصمیمگیری میکنیم».
خلیج فارس: برخی جوانان اسرائیلی به خدمت سربازی “نه” می گویند: “من هرگز نمی توانم آنچه اسرائیل در غزه انجام می دهد را توجیه کنم”
به گزارش خلیج فارس؛ اولین فردی که از زمان آغاز جنگ اسرائیل علیه حماس از رفتن به سربازی در اسرائیل سرباز زد، در 26 دسامبر (ماه گذشته) زندانی شد. او یکی از جوانان اسرائیلی است که از رفتن به سربازی اجباری در اسرائیل خودداری کرد.
این اقلیت از مشارکت در “سرکوب فلسطینیان” امتناع می ورزند و تلاش می کنند با تعهد سیاسی خود وضعیت را تغییر دهند.
آنها را “رد کنندگان” می نامند. این اصطلاح از نظر تاریخی به اتحاد جماهیر شوروی سابق برمی گردد. به طور خاص به مردان جوانی اطلاق می شود که از انجام اجباری سربازی خودداری می کردند. این وضعیت در اسرائیل یک امر ناهنجار به شمار می رود. جایی که سربازی اجباری یک امر حیاتی تلقی می شود و نه یک موضوع تجملی. نه تنها شهروندی بلکه تعلق به ملت را شکل می دهد.
سوفیا با رفتن به سربازی در اسرائیل مخالفت کرد
از زمان حملات 7 اکتبر 2023 حماس علیه اسرائیل و آغاز جنگ اسرائیل در غزه، این اقلیت که نه کسی صدایش را می بیند و نه می شنود، تلاش می کند از سایه بیرون بیاید.
“سوفیا اور” جوان 18 ساله اسرائیلی در شهر حیفا گفت: “در 25 فوریه، زمانی که قرار بود سربازی من آغاز شود از پیوستن به ارتش اسرائیل امتناع کردم و به زندان نظامی خواهم رفت. من از شرکت در سیاست های خشونت آمیز سرکوب و آپارتاید خشونت آمیزی که اسرائیل علیه مردم فلسطین اعمال می کند، به ویژه اکنون و در زمان جنگ، امتناع می ورزم. من می خواهم به مبارزه برای رساندن این پیام ادامه دهم که راه حل نظامی برای درگیری سیاسی وجود ندارد. این امروز واضح تر از هر زمان دیگری است. من می خواهم بخشی از راه حل باشم و نه مشکل.”
” تال ميتنيک” 18 ساله دیگر جوان اسرائیلی است که از رفتن به سربازی خودداری می کند. دادگاه نظامی 26 دسامبر او را به 30 روز زندان به دلیل مخالفت با رفتن به سربازی محکوم کرد.
وی در نامه سرگشاده ای که در شبکه های اجتماعی منتشر کرد گفت: “خشونت نمی تواند مشکل را حل کند، نه از سوی حماس و نه از سوی اسرائیل. هیچ راه حل نظامی برای یک مشکل سیاسی وجود ندارد. بنابراین، من از عضویت در ارتش سرباز می زنم. ارتشی که فکر می کند می تواند مشکل واقعی را نادیده بگیرد در سایه دولتی که جز ماتم و درد چیزی را تداوم نمی دهد”.
سوفیا درباره تال و اقدام او برای خودداری از رفتن به سربازی گفت که “به او بسیار افتخار می کند. شجاعت او الهام بخش همه است. هرکس عقاید خود را دارد، اما با این وجود من از پیام آشکار و موضع او در این مورد حمایت می کنم.”
وی ادامه داد: امروز، این تصمیم گیری دشوارتر از همیشه شده زیرا محیط سیاسی در اسرائیل از آغاز جنگ به طور قابل توجهی سختتر شده است. از آن زمان یک تغییر شدید به سمت راست صورت گرفته و کل حوزه سیاسی خشنتر و تهاجمیتر شده اند.
” تال ميتنيک” 18 ساله جوان اسرائیلی است که از رفتن به سربازی خودداری می کند
ارتش اسرائیل تقریباً عمدتاً به سربازان ذخیره متکی است. مردان باید 32 ماه خدمت سربازی داشته باشند و زنان باید 24 ماه به سربازی اجباری بروند. پس از آن به ترتیب تا سن 40 و 38 سالگی بر حسب نیاز مشمول فرآخوان سربازی عمومی می شوند. بنابراین در پی حمله 7 اکتبر، ارتش بیش از 360 هزار نفر را فراخواند. این عددی است که از زمان جنگ بین اسراییل و حزب الله در سال 2006 تاکنون تکرار نشده است. این عدد حدود 4 درصد از جمعیت حدود 9.7 میلیون نفری اسراییل را شکل می دهد.
“تصمیم با انگیزه سیاسی”
اما برای سوفیا، او قبل از جنگ تصمیم خود را گرفته بود. برای کسی که خود را یک شخصیت سیاسی یا حتی یک فعال سیاسی تعریف میکند… انتخاب امتناع از رفتن به سربازی از 15 سالگی برای او بدیهی بود.
وی گفت: این برای من به یک قطعیت تبدیل شده است. هر چه بزرگتر می شوم، بیشتر یاد می گیرم.
زن جوان ادامه می دهد: 7 اکتبر هیچ تغییری در این زمینه ایجاد نکرد. ما باید این انتظار را داشتیم زیرا وقتی مردم در معرض خشونت شدید قرار می گیرند نتیجه معکوس می دهد. این اجتناب ناپذیر است. این فقط تصور من را تقویت کرد که این تصمیم درستی بود. از زمان شروع جنگ و خشونت وحشتناکی که بر مردم غزه اعمال می شود؛ ویرانی هایی که بر آنها وارد شده مشخص می کند تصمیم من (امتناع از سربازی) درست بوده است. همه اینها باعث شد من مطمئنتر شوم که باید برای گزینهای متفاوت بجنگیم. خشونت هیچ چیزی را حل نمیکند. باید در برابر این دوره خون ریزی مقاومت کنم.
ارتش اسرائیل به ندرت خودداری از پیوستن به سربازی را به دلیل اعتقاد به صلح یا دلایل اخلاقی قبول می کند. علاوه بر یهودیان مذهبی افراطی ارتدوکس و عرب های اسرائیلی که به طور خودکار از خدمت سربازی معاف می شوند؛ جوانان اسرائیلی که مشکلات پزشکی یا روانی دارند نیز پس از بررسی از سربازی معاف می شوند.
یک سرباز اسرائیلی
در مورد سوفیا، امکان معافیت او از خدمت سربازی کاملاً دور از ذهن بود.
وی گفت: من تصمیم گرفتم یکی از معدود افرادی باشم که تصمیمم برای خودداری از پیوستن به ارتش انگیزه “سیاسی” دارد. تصمیم گرفتم این تصمیم را علنی کنم تا هرچه بیشتر مردم از وضعیت فعلی آگاه شوند و مقاومت کنند.
تصمیمی که با حمایت والدین و خواهرش گرفته شد، بنابراین او کاملاً متقاعد شد که می تواند تفاوت ایجاد کند. حتی یکی از همکلاسی هایش حمایت خود را از آرمان سوفیا اعلام کرد.
سوفیا گفت: این حمایت به من این امکان را داد که باور کنم میتوانم تغییری ایجاد کنم و حتی اگر تأثیرم کوچک باشد، باز هم مهم است و ارزشش را دارد.
رویای او این است که چشمان همه اسرائیلی ها را به سرنوشت فلسطینیان باز کند. سوفیا توضیح می دهد که برای متقاعد شدن به این قضیه کافی است آن سرنوشت را ببینید. او گفت : دقیقاً به همین دلیل به کرانه باختری رفتم. من با شهرک نشینان صحبت کردم.
منبع: عصرایران
خلیج فارس: سریال «جومونگ» که به ویژه در کشور ما مخاطبان فراوانی داشت، روایتی از چگونگی تاسیس امپراتوری گوگوریو بود؛ این امپراتوری حدود دو هزار سال قبل یکی از سه پادشاهی باستانی کره بود که در کنار شیلا و باکجه بر شبه جزیرۀ کره حکومت میکردند.
به گزارش خلیج فارس؛ سریال جومونگ عمدتا بر اساس روایتهای کتاب تاریخی «سامگوک ساگی» ساخته شده بود، اما تغییرات زیادی نیز در داستان پدید آورده بود و جزئیات زیادی را به روایت مختصر آن کتاب افزوده بود. یکی از این تغییرات، استفادۀ فراوان از واژۀ «دامول» بود.
در سریال جومونگ بارها و بارها به این واژه برمیخوریم؛ گروهی که همراه با ژنرال هموسو با امپراتوری هان میجنگید دامول نام داشت؛ جومونگ نیز بعد از رفتن از بویو همین نام را روی گروه جنگجویان خود گذاشت؛ به علاوه، یکی از نشانهای مقدس سرزمین بویو نیز که یک کمان قدیمی بود، کمان دامول نام داشت.
اما در کتاب سامگوک ساگی اشارۀ خیلی مختصری به این واژه وجود دارد. در بخشی از این کتاب آمده است که اولین سرزمینی که خود را تسلیم جومونگ کرد و به گوگوریو پیوست، سرزمین بیریو (که در سریال با نام قبیلۀ بیرو معرفی میشود) بود که شخصی به نام سونگ ینگ بر آن حکومت میکرد.
طبق افسانۀ سامگوک ساگی، سونگ ینگ ابتدا از تسلیم شدن به جومونگ خودداری میکند اما بعد از اینکه در مسابقۀ تیراندازی از او شکست میخورد، پادشاهی خود را به او واگذار میکند. بعد از این است که جومونگ نام سرزمین بیریو را به «دامولدو» یا «شهر دامول» تغییر میدهد و خود سونگینگ را به عنوان ارباب آنجا منصوب میکند.
اما کلمۀ دامول چه معنایی دارد و چرا از این اشارۀ کوتاه در کتاب سامگوک ساگی چنین استفادۀ گستردهای در سریال جومونگ شده است؟
کلمۀ دامول در زبان کرهای قدیم که در گوگوریو رواج داشته به معنای «به دست آوردن دوبارۀ سرزمین» بوده است. اما چرا جومونگ نام سرزمین بیریو را شهر دامول گذاشت؟ دو دیدگاه در این باره وجود دارد: یکی اینکه بیریو بخشی از دست رفته از امپراتوری قدیم حاکم بر کره بود که دوباره به دست آمده بود، و دوم اینکه چون این سرزمین از سونگینگ گرفته شد و دوباره به خود او بازگردانده شد، این نام را روی آن نهادند.
به هر حال دلیل اصلی اطلاق این نام هر چه که بوده باشد، سازندگان سریال معنای آن را کاملا مناسب با موضوع اصلی داستان خود یافتهاند. هدف اصلی جومونگ در داستانی که در سریال روایت میشود، بازگرداندن سرزمینهایی است که توسط امپراتوری هان اشغال شده بودند. بنابراین نام «دامول» بهترین واژهای بود که میتوانست هدف او را توصیف کند.
اما گذشته از این، در یک لایۀ عمیقتر، شاید استفاده از این نام (و در واقع کل داستان سریال جومونگ) نوعی بیان اشتیاق برای اتحاد دوبارۀ سرزمین کره بوده باشد؛ اتحادی که در حال حاضر دهههاست آرزویی بزرگ و البته نسبتا دستنیافتنی برای مردم کره (چه در شمال و چه در جنوب) به حساب میآید.
مردم دو کره، فرهنگی مشترک با یک تاریخ چندهزارسالۀ مشترک دارند؛ اما بعد از جنگ جهانی دوم و تقسیم بیضابطۀ این کشور توسط قدرتهای غالب در جنگ، این ملت به دو پاره تقسیم شد که روز به روز نیز به دلایل سیاسی به اختلافات و تعارضهای میان آنها افزوده شد.
به همین دلیل است که «دامول» یا «به دست آوردن سرزمین یکپارچۀ اصلی» آرزویی است که نه فقط در تاریخ و افسانه، بلکه همین حالا نیز در قلب مردم دو کره زنده است.
دکتر مایکل میکلر (Michael L. Mickler) پژوهشگر و استاد تاریخ، در سال 2010 در مقالهای با عنوان «جومونگ؛ پنجرهای به فرهنگ کرهای» نوشت: «اگرچه این سریال ظاهرا دربارۀ تاسیس امپراتوری گوگوریو است، اما در عین حال بستری برای اشاره به موضوعاتی مدرن در رابطه با دین، سیاست، اقتصاد و فرهنگ فراهم کرده است». در تایید و امتداد دیدگاه میکلر، میتوان گفت که مسئلۀ اتحاد دو کره نیز احتمالا یکی از مهمترین دغدغههای سیاسی و فرهنگی در ساخت و پرداخت محتوای این سریال بوده است؛ همان دغدغهای که باعث برجسته کردن مضمونی مثل «اتحاد قبایل» و واژهای مثل «دامول» شده است.
منبع: فرادید
خلیج فارس: یدالله کریمی پور در خبرآنلاین نوشت: احتمال منطقهای شدن جنگ و به ویژه ورود جمهوریاسلامی به آن نزدیک به صفر است. از سوی دیگر جمهوریاسلامی غرق در مسائل پیچیده داخلی است و در حل وفصل آنها مانده است. به گمانم تنش و منازعه در فضای پیرامونی باب المندب و در شاکلهای عادی و نه خیلی سنگین همچنان استمرار خواهد یافت.
به گزارش خلیج فارس؛ دیشب (۱۲ ژانویه) آمریکا و بریتانیا در عملیاتی مشترک، با پشتیبانی بحرین، استرالیا، کانادا و هلند، از دریا، هوا و زیر دریا، ۶۰ هدف، در ۱۶ مکان یمن را مورد حمله موشکهای تاماهاوک قرار دادند. بدین ترتیب ۱۲ سایت حوثیها مورد اصابت قرار گرفت. در این باره گپهای گوناگونی دارم که خواندنش راهگشا و نویدبخش است.
نخست آن همین چند هفته پیش، یعنی در ۱۷ دسامبر در یادداشتی مشروح با عنوان: غزه به حاشیه خواهد رفت هم تصویب قطعنامه علیه حوثیها و اجماع جهانی علیه صنعا را تصریح کردم و هم تاکید شد که چماق جنگ بر سر حوثیها فرود خواهد آمد (لطفا سرچ شود)؛ و هم در آنجا نوشتم که قدرتهای دریا- پایه همچون امریکا، بریتانیا و نیز چین به هیج روی اجازه استمرار نا امنی در باب المندب را نخواهند داد و به زودی علیه حوثیها وارد کارزار خواهند شد.
ولی نکته دوم و خواندنیتر این است که من طی ۳۲ سال اخیر، هیچ بیانیه و واکنشی محتاطتر و پر هراستر از بیانیههای این دو قدرت بزرگ دریایی تاریخ و امروز جهان، یعنی آمریکا و بریتانیا در مورد حملات به یمن ندیده بودم. واکنش و بیانیههایی سرشار از رعب و بلکه وحشت و هراس. آمریکاییها بیدرنگ گفتند: ضربات ما علیه اهداف یمنی پایان پذیرفت. جو بایدن حملات گسترده اف- ۲۲ها و شلیک موشکها از زیردریاییها را حرکتی دفاعی و بازدارنده و موقت شمرد. ریشی سوناک نخست وزیر بریتانیا مدعی شد حملاتش به یمن محدود، دفاعی، بازدارنده و صرفا متوجه اهداف نظامی بود. دستکم ۵ عضو برجسته کنگره و مجلس نمایندگان بایدن را به خاطر حمله به یمن محکوم کرده و آن را غیر قانونی خواندند.
سوم این که بیشتر کارشناسان و رسانههای معتبر این حمله را مقدمه و تمهیدی در جهت منطقهای شدن جنگ و ورود ایران و حزب الله پیش بینی میکنند. از جمله در این باره ۴ پرسش اساسی مطرح شده است:
۱- آیا حوثیها زین پس عقب نشینی خواهند کرد؟
۲- آیا حاصل غزه و یمن و لبنان، جنگ منطقهای با مشارکت جمهوری اسلامی خواهد بود؟
۳- آیا حوثیها اهداف منطقهای و شناورهای آمریکا را هدف قرار داده و بایدن را ناگزیر به عقب نشینی خواهند کرد؟
۴- آیا تنش، منازعه و درگیری بدون اوجگیری، در حالت معمول و عادی استمرار خواهد یافت؟
در گذر از سخنان اردوغان که همواره همچون کرکس چشمانش را بر ایران متمرکز کرده و در انتظار اشتباه استراتژیک تهران است، به اغلب احتمال، نه جنگ منطقهای درخواهد گرفت و نه جمهوریاسلامی آن چنان نابالغ است که با طناب پوسیده ترکیه وارد چاه بی انتهای درگیری منطقهای شود. یادآوری میشود که اردوغان امروز جمعه در ارتباط با جنگ آنگلوسفرها بر حوثی ها، با ظاهری مخالف با آمریکا و بریتانیا گفت: اتفاقی که افتاد استفاده نامتناسب و نامتوازن از قدرت بود، همان کاری که اسرائیل در غزه میکند. باید ببینیم که ایران چگونه از خود دفاع خواهد کرد؟، این ظالمان هستند که زیان دیده و شکست خواهند خورد و مظلومین هیچ وقت ضرر نمیکنند.
ولی چرا کمترین ضرورتی به ورود ایران به جنگ نیست و اتفاقا چنین اتفاقی هم رخ نخواهد داد:
۱- حوثیها این قدر عاقل هستند که بدانند آمریکا، بریتانیا و بلکه ناتو از ورود به جنگی فراگیر، درازمدت و زمینی پرهیز داشته و آن را به سود روسیه و چین میدانند. آیا تصمیم سازان استراتژیک جمهوری اسلامی از این غافلند؟!
۲- بر اساس براوردهای واقعی از تاثیر حمله دیشب، به زیرساختهای غیر نظامی و نظامی حوثیها آسیبی جدی وارد نشده است. آنان در پی چند سال حملات فوق سنگین ائتلاف عربی، به ویژه عربستان و امارات، آبدیده شده اند؛ بنابراین ۶ کشته دیشب، در برابر هزاران کشته پیشترها، نمیتواند عددی برای شروع جنگ مستقیم منطقهای باشد؟
۳- جالب این که واکنش ایران و حزب الله به حملات بامداد امروز به حوثیها هم عادی و کمرنگ بود؛
۴- برای جمهوریاسلامی باید روشن باشد که اوجگیری جنگ در باب المندب برای آمریکا بس مفید است. زیرا صادرات نفت و گاز مایع ایالاتمتحده از مسیر اقیانوس اطلس و دریای مدیترانه صورت میگیرد که از صحنه جنگ دور است. حتی گران شدن بهای نفت به سود آمریکاست. این چین و اتحادیه اروپایی و کشورهای حوزه خلیج فارس هستند که بیشترین ضررها را متحمل خواهند شد؛
۵- هم چنین هزینههای جنگ جدای از اسراییل، برای آمریکا و بریتانیا در حال افزایش است. این دو علاوه بر پشتیبانی جدی از اسرائیل، ناگزیرند در عراق و سوریه (امریکا) و یمن بجنگندند. بی آن که ایران حضوری مستقیم در اینها داشته باشد.
به هر روی احتمال منطقهای شدن جنگ و به ویژه ورود جمهوریاسلامی به آن نزدیک به صفر است. از سوی دیگر جمهوریاسلامی غرق در مسائل پیچیده داخلی است و در حل وفصل آنها مانده است. به گمانم تنش و منازعه در فضای پیرامونی باب المندب و در شاکلهای عادی و نه خیلی سنگین همچنان استمرار خواهد یافت.
منبع: فرارو
خلیج فارس: دوران محمود احمدی نژاد گذشت و اکنون به پیروان چشم و گوش بسته دیروز او – که امروز منتقدش شده اند – دوستانه و مشفقانه هشدار میدهیم که هاله نور به دور سر هیچ دولتمردی نبینید و منتقدان را به انواع انگ ها نیازارید و در هر حال اندازه نگه دارید.
این خبر را که مربوط است به بهمن ۱۴۰۰ بخوانید:
در پی درگذشت یک خواننده زن هندی، محمود احمدی نژاد رئیس جمهور پیشین ایران پیام تسلیتی به شرح زیر منتشر کرد:
“لاتامنگشکار در موسیقی و ملودی بی رقیب بود. صدای او برای چندین دهه گرما را به خانههای صدها میلیون نفر آورده بود.
تسلیت به خانواده و عزیزانش، به هند و مردم آن و به جامعه جهانی هنر.
روح بلبل هند در آرامش باد.”
و حالا این یکی را که بر می گردد به فروردین ۱۳۹۸:
بعد از انتشار خبر قتل یک رپر آمریکایی به نام نیپسی هاسل، محمود احمدینژاد با ابراز اندوه از مرگ وی و ۱۰ نفری که در طول یک هفته در لس آنجلس کشته شده بودند نوشت:
اخیرا از مرگ “نیپسی هاسل” مطلع شدم و از شنیدن مرگ او و ۱۰ نفر دیگر که در هفته گذشته در لس آنجلس کشته شدند اندوهگین شدم. چگونه می توان زندگی شخصی را به این راحتی گرفت؟ “عزیزم گریه نکن، سرت را بالا بگیر حتی وقتی که جاده سخت است هرگز تسلیم نشو.”
و این یکی را بخوانید از آرشیو اخبار خرداد ۱۳۹۸ که مربوط می شود به برد تیم بسکتبال “تورنتو رپتورز” در مقابل “گلدن استیت” و کسب عنوان قهرمانی NBA آمریکا و محمود احمدی نژاد با توئیت این قهرمانی را به بسکتبالیست های این تیم تبریک گفت و نوشت: “اگر رئیس جمهور بودم همه تان را به ایران دعوت می کردم.”
و حالا این پیام های تبریک و تسلیت را بگذارید کنار سکوت رئیس جمهور ۸ سال ایران و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در برابر حادثه تروریستی کرمان که حدود ۱۰۰ شهید و قریب به ۲۰۰ مجروح بر جای گذاشته و در این میان، تعداد زیادی کودک نیز غرق به خون شده اند.
شرم آور و خفت بار است کسی که در حد ریاست جمهوری ایران بالا رفته بود و برای مرگ خواننده زن هندی و رپر آمریکایی پیام تسلیت می داد و ابراز غم و غصه می کرد و از دادن پیام تبریک برای بازی های لیگ داخلی بسکتبال آمریکا نیز غفلت نمی کرد، در برابر کشته شدن هموطنانش ، خفقان گرفته و سکوت کرده است. کسی که درباره کشته شدن رپر آمریکایی می پرسید چگونه می توان زندگی شخصی را به این راحتی گرفت، حتی درباره دختر کاپشن صورتی با گوشواره های قلبی نیز این سوال را مطرح نکرد!
شاید هم از نظر محمود احمدی نژاد، مردم کرمان، فقط زمانی عزیر بودند که در سفرهای استانی اش به استقبال او می رفتند!
این همان احمدی نژادی است که بعد از جنگ ۳۳ روزه لبنان و اسرائیل که افکار عمومی جهان علیه اسرائیل بسیج شده بود، از عزم ایران برای نابودی اسرائیل سخن گفت و ورق را به نفع اسرائیل و علیه ایران برگرداند و اکنون همان چهره سیاسی که برای ضدیت با اسرائیل حنجره پاره می کرد و جامه می دردید، در برابر جنایت های اسرائیل در غزه که حتی صدای غربی ها را هم درآورده، لب باز نمی کند.
این ها را ننوشتیم که احمدینژاد به حرف درآید که اساساً مهم نیست. او زمانی که نباید حرف میزد، حرفهایش را زد و تفرقه و چند دستگی را در کشور رقم زد و برای کشور چه هزینهها که نتراشید! این ها را نوشتیم برای ثبت در تاریخ که و عبرت آنانی که روزگاری احمدینژاد را تقدیس میکردند و ماهایی که در دوران ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد به ویژه در دوره نخست اش، او را نقد می کردیم، تحت فشار قرار می دادند و “بیبصیرت” میخواندند و حال معلوم شده است که بیبصیرت که بود و بابصیرت که؟
دوران محمود احمدی نژاد گذشت و اکنون به پیروان چشم و گوش بسته دیروز او – که امروز منتقدش شده اند – دوستانه و مشفقانه هشدار میدهیم که هاله نور به دور سر هیچ دولتمردی نبینید و منتقدان را به انواع انگ ها نیازارید و در هر حال اندازه نگه دارید که به قول سعدی علیه الرحمه:
اندازه نگهدار که اندازه نکوست
هم لایق دشمن است و هم لایق دوست
منبع: عصرایران
خلیج فارس:بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، روز شنبه ۹ دی ماه گفت: «یک جنگ تمامعیار در جریان است. ما در همه جبههها در حال جنگیم و موفقیتهای چشمگیری داشتهایم، اما هزینه دردناکی هم دادهایم. اگر حزب الله جنگ را گسترش دهد، به همراه ایران ضرباتی را متحمل خواهند شد که به خواب هم ندیدهاند.»
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از فرارو، با گذشت بیش از سه ماه از آغاز جنگ غزه، همچنان آتش این جنگ شعله ور است و حتی شبه نظامیان عراق، یمن و لبنان نیز به مواضع اسرائیل و ایالات متحده در منطقه حملاتی پراکنده انجام داده اند. تا کنون تمامی تلاشهای کشورهای عرب، برخی اعضای شورای امنیت و رئیس سازمان ملل برای رسیدن به یک صلح پایدار بین غزه و اسرائیل نافرجام بوده است. اما بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل برای صلح در غزه سه شرط گذاشته است که شامل نابودی حماس، خلع سلاح غزه و حذف افراط گرایی تشکیلات خودگردان فلسطین است.
مطرح شدن نام ایران در کنار حزب الله توسط نتانیاهو در شرایطی انجام میشود که درست یک روز پیش از این اظهارنظر نتانیاهو، نفتالی بنت، نخست وزیر پیشین اسرائیل، در مقالهای در روزنامه آمریکایی والاستریت ژورنال به نقش ایران در تحولات جاری در منطقه و پیشینه آن پرداخت و خواهان برخورد مستقیم آمریکا و اسرائیل با ایران شده است. او در اقدامی نادر از اقدام مستقیم اسرائیل علیه ایران در دوران نخست وزیری خود رسما پرده برداشته است.
بنت که از ژوئن ۲۰۲۱ تا ژوئن ۲۰۲۲ نخست وزیر اسرائیل بود، گفته که در دوران مسئولیتش تصمیم گرفت به جای اولویت دادن به درگیری با حماس یا حزبالله لبنان، به نیروهای امنیتی دستور بدهد که تهران را تحت فشار بگذارد. نفتالی بنت ضربه مستقیم زدن به اهدافی در ایران را به عنوان دستاورد نخست وزیری خود مطرح کرده است. همچنین او در ادامه با استناد به فرمانده ستاد ارتش اسرائیل، که پیشتر گفته بود جنگ برای ماههای دیگر ادامه خواهد داشت، نوشته است: «ما در اوج جنگ هستیم، ما در همه جبههها میجنگیم، و دستیابی به پیروزی، نیازمند زمان است.»
افزون بر این ها، درگیریهای اخیر برخی شبه نظامیان منطقهای با ایالات متحده در عراق و سوریه نیز به موضوع مهم دیگری تبدیل شده است. برخی کارشناسان معتقدند که ممکن است این درگیریها منتهی به تبعاتی جدیتر برای ایران شود. احمد زیدآبادی در یادداشتی در این باره نوشته است: «تقابل نظامی بین آمریکا و شبه نظامیان متحد جمهوری اسلامی در منطقه، به حملۀ هوایی آمریکا به نیروهای ایرانی در شرق سوریه کشیده شده است. این وضعیت خطر رویارویی نظامی مستقیم ایران و آمریکا از طریق پدید آمدن زنجیرهای از ضربات انتقام جویانۀ متقابل را تشدید میکند. سیاست اعلام شدۀ جمهوری اسلامی، پرهیز از درگیری با آمریکا در جریان جنگ جاری در غزه است به طوری که چهرههای رسمی و صاحب نفوذ، درگیر کردن آمریکا با ایران را “نقشۀ اسرائیل” دانستهاند. با این حال، اگر برای پرهیز از رویارویی نظامی با آمریکا، تمهید روشن و قاطعی اندیشیده نشود اوضاع ناخواسته از کنترل خارج و نقشۀ اسرائیل عملی خواهد شد.»
حسین امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه ایران بارها اعلام کرده است که ایران هیچگونه نقشی در آغاز حمله حماس به اسرائیل، ایفا نکرده است. همچنین وزیر امور خارجه ایران در گفتگوهای خود به پیغامهای مکرر ایالات متحده برای ایران از همان روزهای آغاز جنگ غزه اشاره کرده است؛ پیغامهایی که عمدتا با هدف پیشگیری از مشارکت ایران در جنگ متمرکز بوده اند. با این حال شهادت سیّد رضی موسوی از فرماندهان سپاه پاسداران، در جریان حمله هوایی اسرائیل به سوریه، یکی دیگر از زنگ خطرهای اتفاقات پیش رو را به صدا در آورده است.
با توجه به این شرایط، پرسشهایی مطرح است، از جمله این که، آیا ممکن است ایران با اسرائیل و آمریکا وارد درگیری جدی شوند و احتمال این درگیری در چه شرایطی تشدید میشود؟ قاسم محبعلی، دیپلمات پیشین ایران در یونان و مالزی و تحلیلگر سیاسی و محسن جلیلوند تحلیلگر ارشد مسائل بین الملل در گفتگو با فرارو به این پرسشها پاسخ داده اند:
آینده منطقه به حل پارادوکسها وابسته است
بازی خطرناک اسرائیل و آمریکا در منطقه، صبر ایران را لبریز میکند؟قاسم محبعلی به فرارو گفت: «در شرایط جنگ، همیشه تبلیغات، زیاده گویی و غلو کردن وجود دارد. اما درباره این که ایران در معرض تهدید قرار دارد یا خیر، باید بگویم که ایران سالهاست در معرض خطر و تهدید قرار دارد. از یک سو تحریمها و محاصره اقتصادی و از سوی دیگر هزینههای آن، مدتهای زیادی است که مردم ایران را تحت فشار قرار داده؛ تا حدی که اگر نگوییم این هزینهها از جنگ بیشتر است، قطعا کمتر نیست. تحریمهای هستهای ایران و تحریمهایی که از چند صد تا چند میلیون دلار گسترده شده اند، به عنوان اهرمهای فشار، به شکل مداوم، اقتصاد ما را تهدید کرده اند و رشد اقتصادی ما تحت تاثیر این شرایط قرار گرفته است، این درحالی است که در دورههای زمانی پیش از تحریم، درآمد سرانه ایران از تمامی کشورهای عرب منطقه بالاتر بود، اما اکنون حتی از اردن و عراق نیز کمتر شده است؛ بنابراین معتقدم ما هم اکنون نیز آثاری مشابه با آثار یک جنگ را تجربه میکنیم. اما این که یک جنگ داغتر و فیزیکی، با حضور ایران رخ دهد نیز محتمل است و نمیتوان آن را به طور کامل منتفی دانست، هر چند که نمیتوان گفت که این احتمال بالا است.»
وی افزود: «ممکن است تحولاتی در سال جدید میلادی رخ دهد که منجر به تغییراتی دیگر شود. از جمله این تغییرات میتوان به انتخابات آمریکا اشاره کرد. اگر جمهوری خواهان، خواه دونالد ترامپ و خواه نیکی هیلی در ایالات متحده به عنوان رئیس جمهور انتخاب شوند و تا آن زمان، جنگ غزه نیز ادامه پیدا کند، طبیعتا، شاهد وضعیتی جدید در منطقه و در سطح بین الملل خواهیم بود. قطعا رابطه روسها با جمهوری خواهان بسیار متفاوت از رابطه روسها با دموکراتها است. جمهوری خواهان تمایل بالاتری نسبت به اقدامهای نظامی نشان میدهند و روابط اسرائیل با جمهوری خواهان نیز، در عین چارچوبهای همیشگی متفاوت است. روابط جمهوری خواهان با کشورهای عربی نیز مکانیسمهای متفاوتی نسبت به روابط اعراب با دموکراتها دارد. فراموش نکنیم که فرجام قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت نیز در سال ۲۰۲۵ مشخص میشود. به خاطر همه این موارد است که میگویم تعیین سرنوشت آینده منطقه را نمیتوان در چشم اندازه کوتاه مدت مشخص کرد.»
سفیر پیشین ایران در مالزی و یونان گفت: «شرایط فعلی بسیار مبهم است. اقدامات ایالات متحده در عراق، دریای سرخ و لبنان، احتمال گسترش جنگ را به همراه دارد، اما این که فعلا از سوی طرفین و به ویژه ایران، شاهد رعایت جوانب احتیاط هستیم، نکته مهمی است. چون اگر احتیاط سیاسی رعایت نمیشد، شاید شاهد جنگی گسترده بودیم. در حال حاضر، ایران در حال تحمل ضرباتی است که در سوریه یا سایر نقاط منطقه، علیه نیروهایش انجام میشود، اما واکنشهای آشکار نشان نمیدهد. با همه اینها، درباره این که این وضعیت تا چه زمانی ادامه خواهد یافت و ممکن است یک حادثه، این صبر را بشکند، چیزی نمیدانیم. در خاورمیانه حوادث کوچک به اتفاقاتی بزرگ منتهی میشود. درست مشابه اتفاقاتی که بین سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۲ با عنوان «بهار عربی» رخ داد. در تونس، همه چیز از جایی شروع شد که محمد بوعزیزی، در تونس اقدام به خودسوزی کرد و یک بحران بزرگ شروع شد؛ احتمال دارد ماجرای ۷ اکتبر و بحران غزه نیز، در آینده، آثار بزرگ تری در تحولات منطقه داشته باشد.»
وی افزود: «یکی از موضوعاتی که در شرایط خاورمیانه و امنیت خاورمیانه تاثیر زیادی دارد، تصمیمات ایران و متحدانش در منطقه است. یک بحث دیرینه وجود دارد که آیا برخی شبه نظامیان حاضر در منطقه، به طور کامل، نیروهای نیابتی هستند و تحت فرمان عمل میکنند، یا خود، انگیزههای مشخصی دارند و در سطوحی، بنا به خواست بازیگر بزرگتر در منطقه عمل میکنند. این یک حقیقت است که خاورمیانه، منطقه «Great Game» است و هیچ نیروی مستقلی به این مفهوم در منطقه حضور ندارد که خود، تصمیم گیرنده باشد. هر نیرویی، انگیزههای شخصی خود را هم دارد. برای مثال حزب الله، اقدامات خود را بر اساس تهدید اسرائیل و درگیری با اسرائیل، توجیه میکند، وگرنه دلیلی ندارد یک ارتش مستقل در کشوری که خود نیروهای نظامی رسمی دارد، شکل بگیرد. حزب الله با همان استدلال مبارزه با اسرائیل، این حق را برای خود قائل است که به سلاح دسترسی داشته باشد. در عراق نیز، شرایط به همین شکل است. در یمن، گروه انصارالله حضور دارند و در فلسطین نیز حماس فعالیت مستقل انجام میدهد. از یک سو در عراق، دولت عراق با ایالات متحده در توافق است که پادگانهای آمریکایی (به دلایل مستشاری) حضور داشته باشند و از سوی دیگر گروههای شبه نظامی، مخالف حضور آمریکاییها در عراق هستند. این پارادوکسها باید حل شوند. این نوع پارادوکسها را فقط میتوان در خاورمیانه دید. غرب در قبال این پارادوکسها مدعی است که ایران مقصر است. این که این پارادوکسها از طریق درگیری نظامی حل خواهد شد یا تفاهمنامههای رسمی و بین المللی مشخص نیست. اما آینده و امنیت خاورمیانه به دو مسئله فلسطین و گروههای شبه نظامی و غیردولتی، بستگی دارد.»
همه چیز به جنگ غزه برمی گردد
بازی خطرناک اسرائیل و آمریکا در منطقه، صبر ایران را لبریز میکند؟محسن جلیلوند به فرارو گفت: «در یک زاویه کلی، هیچکس در منطقه خواستار افزایش بحران و جنگ نیست. درواقع نه ایالات متحده و نه ایران خواستار توسعه آتش جنگ نیستند. اگر اسرائیل میخواهد بحران را گسترش دهد، درواقع میخواهد بحران خود را مدیریت کند. به این معنا که اولا دیدگاهی که در خاورمیانه حاکم است، میگوید اسرائیل بعد از پایان جنگ با حماس، قطعا به سراغ حزب الله لبنان خواهد رفت و از هم اکنون نیز این کار را آغاز کرده است، یعنی حزب الله باید پشت رود لیتانی برود (۱۰ کیلومتر دورتر از مرزهای اسرائیل). درواقع ساکنان شمال اسرائیل نمیتوانند در آن منطقه زندگی کنند؛ بنابراین پاردایم حاکم به دنبال این است که بحران غزه، با هر شرایطی که به پایان میرسد، امنیت اسرائیل حفظ شود و اینگونه نباشد که با موشک و راکت از جنوب لبنان یا نوار غزه، مردم اسرائیل به پناهگاه بروند. در خصوص مسائل محور مقاومت و درگیریهایی که اخیرا بین آمریکا و برخی شبه نظامیان منطقه شکل گرفته نیز، حقیقت این است که به هر حال، محور مقاومت باید در برابر تحولات غزه، یک عکس العمل نشان میداد.»
وی افزود: «این که حماس تنها مانده و اسرائیل هر بلایی که میخواهد سر مردم فلسطین میآورد، یک حقیقت آشکار است. تعداد کشتهها به ۲۲ هزار نفر رسیده است و بنابراین، جای تعجب نیست که شبه نظامیان منطقه، بخواهند به اسرائیل و آمریکا واکنش نشان دهند. در هر حال، اسرائیلیها به دنبال گسترش جنگ هستند، اما آمریکاییها فعلا مخالف هستند. درباره این که اگر اسرائیل با حزب الله درگیر شود، نوع واکنش ایران چه خواهد بود، ابتدا باید ببینیم اگر قصد اسرائیل، برخورد شدید با حزب الله و حذف نقش حزب الله در منطقه به ویژه به لحاظ نظامی باشد، تردیدی ندارم که ایران وارد عمل شده و به حزب الله کمک خواهد کرد. اما اگر قصد اسرائیل در حد مدیریت اعمال حزب الله و کنترل برخوردهای حزب الله با خود باشد، بعید میدانم ایران به شکل تمام عیار وارد عمل شود.»
این استاد دانشگاه گفت: «همه اتفاقات آتی، از درگیری ایران و اسرائیل و آمریکا گرفته تا آینده حزب الله و اسرائیل به این بر میگردد که آینده جنگ غزه به کجا برسد. نتانیاهو اخیرا اعلام کرده است که جنگ، چند ماه دیگر هم به طول خواهد انجامید. ارتش اسرائیل، برای این نوع جنگها طراحی نشده است. ارتش اسرائیل برای جنگهایی مثل «جنگ ۶ روزه» یا «جنگ ۱۹۷۳» طراحی شده است. از طرفی دیگر، نیروی مقابل اسرائیل، یک کشور نیست، یک گروه است. یک کشور شرایط دولت/ملت دارد. اما وقتی شرایط جنگی در برابر یک گروه رخ میدهد، نوع جنگ تغییر میکند و به حالت «نامتقارن» تبدیل میشود. در جنگ متقارن، تسلیحات و ادوات جنگی مشخص است و بر اساس اصول تاکتیکی استفاده میشود، یعنی تانک در برابر تانک، اما در جنگ نامتقارن ممکن است یک «تانک مرکاوا»، با یک آرپی جی زده شود. یا یک پهپاد ۲۰ هزار دلاری با یک «پاتریوت» یک میلیون دلاری، سرنگون میشود.»
وی افزود: «آمریکا نیز در موصل و فلوجه ۹ ماه درگیر بود. شرایط فعلی غزه را شبیه به زمان جنگ جهانی دوم و استالینگراد میبینم که به شدت طولانی و فرسایشی بود. اسرائیل اکنون به شدت ضعیف و با سرعت پایین پیش میرود. فعلا همه چیز گمانه زنی است. من تردیدی ندارم که این جنگ باعث تغییر چهره خاورمیانه و در نهایت چهره جهان خواهد شد. اکثر جنگها حاصل محاسبه نیست، بلکه حاصل سوء محاسبه است. جنگها را به راحتی میتوان شروع کرد، اما پایان دادن به جنگها بسیار دشوار خواهد بود.»