خلیج فارس: بارش شدید باران موجب جاری شدن سیل در شهر مشهد شد، در این بین تصویری از مردی با شباهت زیاد به پارسا پیروزفر در حال کمک به سیل زدگان مشهد منتشر شده است.
مشهد
خلیج فارس: سرپرست اداره کل بحران استان خراسان رضوی، تعداد فوتی های سیل روز گذشته را ۷ نفر اعلام کرد.
رضا عباسی در خصوص آخرین آمار کشته شدگان سیل دیروز خراسان رضوی، اظهار کرد: براساس آخرین گزارشات، سیل روز گذشته ۴ شنبه ۲۶ اردیبهشت ماه در استان خراسان رضوی تاکنون ۷ فوتی داشته است که ۵ نفر آن در شهرستان مشهد و ۲ نفر در فریمان بوده است.
به گزارش روابط عمومی استانداری خراسان رضوی، وی افزود: هم چنین ۲ مفقودی در شهرستان فریمان و ۱ مفقودی در مشهد اعلام شده است.
منبع: ایسنا
خلیج فارس: عصر روز چهارشنبه ۲۶ اردیبهشتماه ۱۴۰۳ بارندگی شدید در مشهد باعث جاری شدن سیل در برخی مناطق شهر شد.
یابان سپاه در محله سیدی مشهد هم یکی از نقاط درگیر سیلاب بوده که به گفته ساکنین و مسئولان حاضر در محل حادثه، دیوار طویل زمینهای انتهایی کوچه مانند سد عمل کرده و هنگام باران شدید و جاری شدن آب مانع عبور آن شده است و بعد از انباشت آب پشت دیوار، دیوار شکسته و سیل سنگینی به کوچهها و خانههای این محل خسارت وارد کرده است. امدادرسانی توسط نیروهای مردمی، بسیج، خدمات شهری شهرداری و دیگر ارگانها ادامه دارد.
منبع: فرارو
خلیج فارس:مدیرعامل سازمان آتشنشانی مشهد از افزایش تعداد جانباختگان سیلاب عصر (۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳) مشهد خبر داد.
به گزارش «خلیج فارس» به نقل از دانشجو، حمیدرضا کافینیا، مدیرعامل سازمان آتشنشانی مشهد با اعلام این خبر گفت: به محض وقوع باران در بعدازظهر امروز، ۵۶ ایستگاه آتشنشانی در مشهد در حالت آمادهباش صددرصد قرار گرفتند و ۵۰۰ نیروی عملیاتی در یک شیفت فعال شدند.
وی ادامه داد: در حال حاضر، تمامی ایستگاههای آتشنشانی در سطح شهر مشهد در حال امدادرسانی به شهروندان هستند.
مدیرعامل سازمان آتشنشانی مشهد با بیان اینکه میدان انقلاب مهمترین نقطه عملیاتی ما در حادثه سیلاب امروز است، اظهار کرد: از حدود ساعت ۱۵:۰۰ دیروز، همکاران ما با قایقهای نجات در آنجا مستقر هستند و خودروهای محبوس در آنجا را جستجو میکنند.
کافینیا افزود: همچنین تعدادی از نیروهای غواص را به داخل آب فرستادیم تا بتوانند در عملیات جستجوی شهروندان کمک کنند.
وی در خصوص خسارات جانی این حادثه گفت: دو فوتی در میدان انقلاب از داخل خودروی محبوس در آب به بیرون کشیده شدند. همچنین یک منزل مسکونی در حوالی خیابان سپاه واقع در منطقه سیدی به دلیل حجم سیلاب دچار آوار شده بود که متاسفانه یک مادر و چهار کودک جان خود را از دست دادند.
مدیرعامل سازمان آتشنشانی مشهد عنوان کرد: در حال حاضر، همکاران ما در میدان انقلاب مشغول بیرونآوردن خودروها از درون سیلاب هستند و همزمان تمامی پمپها و تجهیزات در حال تخلیه آب هستند که تا صبح، این آب کاملاً تخلیه شود.
کافینیا خاطرنشان کرد: در اثر این بارشها، علاوه بر آبگرفتگی، حوادث دیگری شامل گرفتارشدن و محبوسشدن در آسانسور و سقوط درخت نیز اتفاق افتاده است که همکاران ما همچنان در حال امدادرسانی به شهروندان هستند.
وی به شهروندان توصیه کرد: با توجه به پیشبینیهای هواشناسی در خصوص ادامه بارشها توصیه میکنیم همشهریان محترم حتیالمقدور از منزل خارج نشوند و در صورت کار اضطراری و خروج از منزل، از نزدیکشدن به نقاطی که دچار آبگرفتگی شدهاند، جداً خودداری کنند؛ چراکه ممکن است عمق دقیق آبگرفتگی با چشم قابلرویت نباشد و در سیلاب گرفتار شوند.
خلیج فارس:در سیلاب عصر امروز ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ مشهد دو نفر که در خودرو گرفتار سیلاب شده بودند جان باختند. دقایقی پیش غواصان آتشنشانی شهرداری مشهد پیکر دو فرد جانباخته در آب گرفتگی پل انقلاب را از آب خارج کردند. متأسفانه آنها درون خودرو گرفتار شده بودند. جان باختگان یک خانم و آقای حدوداً ۵۰ساله هستند.
خلیج فارس: زن جوان در مراجعه به پلیس گفت: روزی که خالهام از من خواست دوستم را برای پسرش خواستگاری کنم، قلبم از جا کنده شد چون خودم عاشق پسرخالهام بودم ولی نمیتوانستم بگویم و اینطور بود که سرنوشت تلخ من رقم خورد.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از خبرآنلاین؛زن ۳۲ سالهای است که برای پیگیری پرونده طلاقش وارد مرکز انتظامی شده بود، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: در دوران کودکی پدرم را به خاطر ابتلا به بیماری صعبالعلاج از دست دادم و مادرم سرپرستی من و برادر کوچکترم را به عهده گرفت اما به خاطر اینکه پدرم حسابدار یک اداره دولتی بود، بعد از مرگ او بیمه حقوق پدرم را پرداخت میکرد و ما مشکل مالی نداشتیم.
همشهری در خبری نوشت:مادرم نیز مدام از اخلاق خوب پدرم در دوران کوتاه زندگی مشترک خودشان سخن میگفت و با حسرت از گذشتهاش یاد میکرد که دیگر تکرار نخواهد شد. به همین دلیل هم هیچگاه ازدواج نکرد و تنها با یاد و خاطرات پدرم به زندگی ادامه داد. در این شرایط من هم با خانواده خالهام ارتباط بسیار صمیمانهای داشتم تا اینکه عاشق پسرخالهام شدم ولی هیچ وقت به کسی چیزی نگفتم. البته آرمین هم توجه خاصی به من نشان میداد و رابطهاش با من بسیار طبیعی و خانوادگی بود. از سوی دیگر مادرم اصرار میکرد درس بخوانم و به دانشگاه بروم.
هنوز آخرین سال دبیرستان را میگذراندم که روزی مادر و خالهام از من خواستند دوستم وحیده را برای آرمین خواستگاری کنم. انگار قلبم از جا کنده شد. من خودم عاشق آرمین بودم و حالا باید از دوستم خواستگاری میکردم. بالاخره مجبور شدم و آرمین و وحیده در حالی باهم ازدواج کردند که من از شدت افسردگی گوشهگیر شده بودم. آنها بعد از ازدواج به یکی از شهرهای اطراف مشهد رفتند و من هم در آزمون سراسری در رشته پرستاری پذیرفته شدم.
با آنکه علاقه زیادی به این رشته نداشتم، به ناچار به شهر دیگری رفتم و به تحصیل ادامه دادم. هنوز تحصیلاتم به پایان نرسیده بود که روزی یکی از همکارانم در بیمارستان از من خواستگاری کرد و من با وجود مخالفتهای مادرم با هوشیار ازدواج کردم. چند ماه بعد که تحصیلاتم به پایان رسید، قرار شد مجلس عروسی در باغ یکی از بستگانم برگزار شود. اما آن شب هرچه مهمانان در انتظار داماد ماندند، خبری از او نشد تا اینکه یکی از دوستان هوشیار وحشتزده تماس گرفت و گفت: هوشیار بعد از خروج از آرایشگاه با خودرو تصادف کرده و الان در بیمارستان است.
هراسان و نگران به بیمارستان رفتم ولی همسرم در کما بود و ۳ روز بعد هم جان سپرد. اینگونه بود که من در ۲۳ سالگی بیوه شدم. تا یک سال هر روز به مزار هوشیار میرفتم و به بخت سیاه خودم میگریستم. حالا دیگر حتی به بیمارستان نمیرفتم و در خانه خودم را حبس کرده بودم تا اینکه بالاخره با اصرار و نصیحتهای اطرافیانم دوباره به بیمارستان بازگشتم.
در همین روزها پسرعموی یکی از همکارانم که چند بار مرا در بیمارستان دیده بود با وساطت همکارم به خواستگاریم آمد و بدین ترتیب من با کوروش ازدواج کردم تا گذشته را از یاد ببرم. ولی چند ماه بعد متوجه شدم کوروش با زن غریبهای ارتباط دارد و به من خیانت میکند. به همین دلیل به خانه مادرم رفتم و او را تنها گذاشتم ولی کوروش به سراغم آمد و با عذرخواهی تعهد داد که دیگر چنین اشتباهی نمیکند. اما او باز هم این رفتار زشت خود را تکرار کرد.
با آنکه صاحب دختری زیبا شده بودم، دیگر آن رابطه عاطفی و عاشقانه را با کوروش نداشتم چراکه او را مردی خیانتکار میدانستم به گونهای که شاید ۲۰ بار مچ او را گرفتم و هر بار فقط عذرخواهی میکرد. من هم اهمیتی نمیدادم و دیگر برایم رفتارهایش بیمعنی بود.
روزی وقتی سرگرم کارم بودم ناگهان روی تخت اورژانس جوانی را به بیمارستان آوردند که تصادف شدیدی کرده بود. یک لحظه درجا خشکم زد. او آرمین پسرخالهام بود که مدت زیادی خبری از او نداشتم. بلافاصله اقدامات درمانی را شروع کردم و در مدت یک ماه که آرمین بستری بود، خودم امور مربوط به پرستاری را انجام میدادم. در یکی از این روزها آرمین با شرمندگی گفت از همان روزهای کودکی علاقه خاصی به من داشته و به مادرم نیز گفته بود اما مادرم مخالفت کرده و از او خواسته بود در این باره چیزی به من نگوید تا من بتوانم درسم را بخوانم.
با وجود این، من باز هم عشقم را پنهان کردم و به آرمین نگفتم که من هم روزی عاشق او بودم چراکه نمیخواستم دوستم وحیده زجرهایی را تحمل کند که من به خاطر خیانتهای همسرم تحمل کردم. در واقع اگر من به دوستم خیانت میکردم پس دیگران حق داشتند که با شوهر من ارتباط داشته باشند. این بود که به او گفتم من هیچ علاقهای به تو نداشتم و تنها تو را پسرخالهام میدانستم.
حالا هم حدود ۲ ماه است که کوروش من و فرزندم را رها کرده و با یک زن غریبه به مسافرت رفته است و من هم برای پیگیری پرونده طلاق آمدهام.
با دستور سرگرد آبکه (رئیس کلانتری طبرسی شمالی مشهد) بررسیهای قانونی و مشاورهای درباره این پرونده به گروه مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی کلانتری سپرده شد.