خلیج فارس:در ادامه تصویری جالب و کمتر دیده شده از بهروز وثوقی، قیصر سینمای ایران در کنار ناصر حجازی را مشاهده میکنید.
منبع:برترینها
خلیج فارس:۲۳ آذر نه تنها برای هواداران استقلال بلکه برای کل جامعه فوتبال ایران روز مهمی تلقی میشود چون یکی از چهرههای ماندگار فوتبال و ورزش ایران در چنین روزی متولد شد. بیست و سوم آذر سال ۱۳۲۸ بود که ناصر حجازی چشم به جهان گشود. مردی که از اواخر دهه ۴۰ شمسی در فوتبال ایران مطرح شده و با قرار گرفتن در دروازه تاج (استقلال) و تیم ملی، سطح دروازهبانی در فوتبال کشورمان را به معنای واقعی کلمه عوض کرد.
منبع:فرارو
خلیج فارس: آتیلا حجازی از بیتوجهی باشگاه استقلال نسبت به پدرش ابراز نارضایتی کرد.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از خبرآنلاین؛روز گذشته تیم منتخب تاریخ آسیا به انتخاب Mad Football معرفی شد که ناصر حجازی، اسطوره باشگاه استقلال و تیم ملی ایران هم در آن حضور داشت. حجازی که تنها نماینده فوتبال ایران در این ترکیب منتخب محسوب میشود، قبلا هم از سوی فدراسیون تاریخ و آمار فوتبال به عنوان بهترین دروازهبان قرن بیستم آسیا هم انتخاب شده بود.
علیرغم حضور حجازی در این تیم منتخب، باشگاه استقلال تاکنون واکنشی به این اتفاق نشان نداده و نسبت به اسطوره خود بیتوجهی کرده است. موضوعی که ناراحتی آتیلا حجازی را در پی داشته و فرزند اسطوره استقلال از این باشگاه بابت عدم پرداختن به این موضوع انتقاد کرده است.
البته باشگاه استقلال در این مدت درگیر مسابقات مختلفی بوده و شاید این موضوع در بیتوجهی این باشگاه تاثیرگذار بوده ولی به هر حال توجه کرده به اسطورهها آن هم افراد بزرگی مثل ناصر حجازی از وظایف مهم باشگاههای بزرگ است.
خلیج فارس:تیم منتخب تاریخ فوتبال آسیا به انتخاب Mad Football ناصر حجازی را به عنوان بهترین دروازهبان تاریخ آسیا انتخاب کرد. پیش از این فدراسیون بینالمللی تاریخ و آمار فوتبال هم حجازی را به عنوان بهترین دروازهبان قرن بیستم آسیا معرفی کرده بود. از جمله افتخارات ناصر حجازی باید به دو قهرمانی در جام ملتهای آسیا، یک قهرمانی در بازیهای آسیا و همچنین حضور در جام جهانی و بازیهای المپیک اشاره کرد.
فارغ از بازیهای ملی، حجازی در رده باشگاهی هم در آسیا افتخارات مهمی به دست آورد و با استقلال قهرمان جام باشگاههای قاره کهن شد. حجازی با وجود داشتن رقبای قدرتمندی مثل لی وون جائه از کره و محمد الدعیع از عربستان به عنوان گلر اول تاریخ آسیا انتخاب شد.
به جز حجازی در دیگر خطوط این تیم منتخب خبری از ستارههای ایرانی و حتی ستارهای از غرب آسیا نیست و همه پستها به دو غول فوتبال شرق آسیا، کره و ژاپن تعلق گرفته است. کره جنوبی به عنوان اولین تیم آسیایی راه یافته به یکچهارم نهایی جام جهانی و تیمی که ۱۰ دوره پیاپی به جام جهانی صعود کرده خودش را قدرت اول فوتبال آسیا میداند. به همین خاطر تیم منتخب تاریخ آسیا به انتخاب مَد فوتبال آنها را بسیار خوشحال کرده است. تیمی که بیشتر بازیکنانش ستارههای تاریخ فوتبال کره هستند.
این تیم منتخب بر اساس آرایش ۳-۴-۳ انتخاب شده است. در خط حمله سه نفره سون هیونگ مین و چا بوم گئون از کره حضور دارند. سون در حال حاضر کاپیتان کره است و در تاتنهام میدرخشد. چا بوم گئون هم به مدت ۱۱ سال در بوندسلیگا بازی میکرد و ۹۸ گل در این لیگ به ثمر رساند. دیگر انتخاب خط حمله پائولینو آلکانتارا است. مهاجمی به دنیا آمده در بارسلون که در جوانان بارسا بازی میکرد و سپس به آسیا آمد و تابعیت فیلیپین را پذیرفت تا با پیراهن تیم ملی این کشور به میدان برود.
در خط میانی اکثریت در اختیار ژاپنیهاست و سه ستاره ژاپنی در این خط انتخاب شدهاند: شینجی کاگاوا، کیسوکه هوندا و هیدهیوشی ناکاتا اسطورههای تاریخ فوتبال ژاپن در کنار پارک جی سونگ خط حمله چهار نفره این تیم منتخب را تشکیل میدهند.
در خط دفاعی سه نفره هم در کنار ناگاتوموی ژاپنی شاهد حضور کیم مین جائه، مدافع کرهای حال حاضر باینر مونیخ و هونگ میونگ بو هستیم، مدافع سابق تیم ملی کره که در حال حاضر سرمربی تیم ملی فوتبال این کشور است.
منبع: ورزش سه
خلیج فارس:مهدی هاشمی نسب بازیکن سابق استقلال و دستیار جواد نکونام در این تیم، به بهانه روز مربی پستی در اینستاگرام خود منتشر و از منصور پورحیدری و ناصر حجازی یاد کرد.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از فرارو؛هاشمی نسب در پست خود نوشت: «روز مربی بود و بی معرفتی بود اگر از دو مربی بزرگ و تکرار نشدنی این فوتبال، ناصرخان حجازی و منصور خان پورحیدری یادی نکنم.»
خلیج فارس:مهرداد خدیر در عصر ایران نوشت: اگر از عنوان این یادداشت شگفت زده شوید حق دارید چرا که در نگاه اول و حتی عمیق تر هیچ شباهتی میان محمد جواد ظریف معاون راهبردی کنونی رییس جمهوری و وزیر خارجه ایران در سال های 1392 تا 1400 و امضا کننده توافق هسته ای (برجام) در سال 1394 یعنی 4 سال بعد از درگذشت ناصر حجازی با دروازهبان فقید دیده نمیشود.
جواد ظریف سیاست مدار و کارگزار رسمی است و ناصر حجازی ستاره فوتبال ملی و باشگاه استقلال (تاج) بود و میانهای با قدرت نداشت. چه در عصر پهلوی ولو برای بازی به کاخ شاه هم دعوت شده بود و چه در جمهوری اسلامی که از سیاسیون فاصله می گرفت. حجازی بلندبالا بود با چهره سینمایی و آقای ظریف مانند بیشتر مردان ایرانی قامتی متوسط دارد.
شاید تصور شود به خاطر زبان دانی هر دوست ولی حجازی به رغم آن که از معدود فوتبالیست های تحصیل کرده در دهه 50 خورشیدی بود و دانش آموخته مدرسه عالی ترجمه ولی هرگز تسلط جواد ظریف به انگلیسی را نداشت و گمان نمیکنم به آمریکا رفته بود.
جواد ظریف مادری متمول داشت و به لطف اموال و املاکی که از او و در واقع از بازرگان مشهور کاشی به او به ارث رسیده بود در عین کارمندی وابسته به حقوق بخور و نمیر نبود اما حجازی از جوانی به همین درآمد فوتبال اتکا داشت و این حکایت را میتوان ادامه داد و در باب تفاوتها گفت خاصه این که ناصر حجازی زبان تند و تیزی داشت و آقای ظریف به رغم صراحت به اتخاذ مواضع متفاوت کاملا هماهنگ است و این را از تغییر مدل ریش و یقه پیراهن او در هنگام مسوولیت های رسمی میتوان دریافت در حالی که ناصرخان حجازی کراوات میبست.
شاید تصور شود اشتراک این دو به خاطر رؤیای ریاست جمهوری است و این که ناصر حجازی فقید نامزد انتخابات شده بود و صلاحیت او چون رجل سیاسی مذهبی نبود تأیید نشد و جواد ظریف تا کنون کاندیدا نشده اما برخی نگران نامزدی او بودند و هنوز هم هستند!
یا شاید تصور شود که زنده یاد حجازی یک بار گفته بود تمام ملت ایران یک بار سرمربی تیم ملی فوتبال ایران شدهاند الا من و البته جواد ظریف هم هیچ گاه سرمربی تیم ملی فوتبال نشده چون در این یک فقره حداقل تخصص رعایت میشود!
جدای این سطور غیر جدی هدف از تمثیل بالا این است که برای حذف ناصر حجازی از دروازه بانی و کاپیتانی تیم ملی فوتبال ایران و به خاطر این که استقلال او را برنمی تافتند طرح موهوم و موهنی به نام 27 ساله ها را اجرا کردند تا هر ورزشکار ملی که سنی بیشتر دارد به سود جوانان کنار برود و این در حالی بود که دروازه بانان گاه تا 40 سالگی دروازه بانی می کنند.
برای حذف ظریف هم در گیر و دار سایه جنگ در منطقه و برای این که مسعود پزشکیان دچار مخمصه شود برخی نمانیدگان مجلس گیر داده اند به مصوبه مشاغل حساس و منع به کارگیری مدیرانی که فرزندان آنها کارت اقامت در کشورهای غربی دارند.
در حالی که به روح همین قانون هم اگر توجه شود مشخص است که فرزندان جواد ظریف در دوران مأموریت او در آمریکا به دنیا آمده اند و گناهی متوجه او نیست.
اگر بگویی فرزند معاون مطبوعاتی دولت احمدینژاد هم متولد آلمان بود می گویند قبل از تصویب این قانون بود.
اگر بگویی با این قانون دکتر مصطفی چمران با همسر و فرزندان متولد آمریکا هم نمی توانست وزیر شود می گویند بله.
اگر بگویی چگونه یادشان نبود فرزند آقای میرسلیم متولد فرانسه است و نامزد ریاست جمهوری شد می گویند قبل از این مصوبه بود و راز شباهت در همین است.
ناصر حجازی فقید گرفتار قانون مضحک 27 سالهها شد که مرحوم مصطفی داوودی نوشت و حالا همه او را فراموش کرده اند و نام ناصر خان در همین تهران بر خیابانی نشسته و تندیس او هم نصب شده و از هر که بپرسی مصطفی داوودی که بود بعید است به خاطر بیاورد.
حجازی بنده خدا دستش به جایی بند نبود و به تبع تیم ملی از استقلال هم کنار گذاشته شد و سر از بنگلادش درآورد و روزهایی را با موز به جای صبخانه و ناهار سپری کرد تا باور کردند او همان ستاره فوتبال ایران است و مربی محمدان و تیم ملی بنگلادش شد و با محمدان پرسپولیس ایران را هم شکست داد.
ظریف اما دستش به خیلی جاها بند است و هنوز سر به بیانبان نزده اما می توان حدس زد در خلوت دل خونی دارد از این همه خصومت جاهلانه و شاید اگر این یادداشت را بخواند سر مزار ناصر خان یا دست کم کنار تندیس او در غرب تهران برود. چرا که بازیکن و ستاره فقید گرفتار طرحی شد که هدف آن ابتدا و بیش از هر کسی دیگر حذف او بود و طریف هم باید بابت قانونی پاسخگو باشد که اگر هم در ابتدا علیه او نبود ابراز فشار به رییس جمهور شده.
از نمایندگانی که قانون قانون میکنند البته می توان پرسید یک آدم در حال مأموریت چگونه میتواند جلوی زایمان همسر خود در محل اقامت را بگیرد؟ یا طرف چگونه میتواند از مهاجرت فرزند به خارج از کشور جلوگیری کند یا آن دیگری که دخترش به تبع همسر به کشوری دیگر رفته.
بله. اگر پول دزدی را برده باشند یا خود شخص اقامت جای دیگر را داشته باشد قابل قبول است اما گیر دادن به برخی و نادیده انگاشتن دیگران یادآور طرح 27 ساله هاست. چرا چون نخبه کشی در این دیار رسم است و حالا که یادی از زنده یاد ناصر حجازی شد از زنده یادی دیگر – علی رضا قلی- هم یاد شود که جامعه شناسی نخبهکُشی را نوشت.
خدای ناکرده اگر خادثه ای رخ دهد از این جماعت مدعی جنگ ندیده که تئوریسین جنگ شده اند و به بهانه یک مصوبه خواستار تضعیف دولت اند کاری برنمی آید و امثال ظریف شاید راهکاری بیابند کما این که محمد علی فروغی هم آماج تهمت ها بود و تماشاگری با سنگ بر سر او کوفت در حالی که اگر تدبیر فروغی نبود و ایران به متفقین نمی پیوست چه بسا بعد از جنگ ایران هم به اتهام همکاری با آلمان دوپاره می شد.
خلیج فارس:امروز سیزدهمین سالگرد درگذشت اسطوره استقلال و تیم ملی، ناصر حجازی است. سنگربان و سرمربی محبوب آبیها که افتخارات فراوانی را با این تیم کسب کرد و به همین مناسبت، رسانه رسمی باشگاه پوستری را منتشر کرده است.
آبیها نوشتهاند: صبح دوشنبه دوم خرداد سال ۱۳۹۰ شبیه به جمعههای ملال آور سنگینی بود که دقایقش آنچنان کند میگذشت که سخت نفس میکشیدیم چون در آن لحظات، خبر تلخ درگذشت «ناصر حجازی» را در بهت بهاری، شنیدیم.
ناصر حجازی رفت، عقاب پر کشید، کمر فوتبال شکست….
تلفیقی از بغض و جادوی کلمات که به راستی میخواستند حال خراب خودمان را توصیف کنند یا کوچ ابدی ناصر حجازی را؟
حالا ۱۳ سال بعد، باور داریم رفتن این اسطوره، کوچ نبود. مرگ هم نبود چون تا زندگی ادامه دارد، ناصر حجازی هم ادامه دارد.
با یاد و خاطره او که سالها سال بعد، وقتی اثری از ما نباشد، همچنان نامش ورد زبانهاست….
ناصر حجازی همیشه زنده است
خلیج فارس:اخیرا در یکی از برنامههای سایت آنتن، این بحث مطرح شد که بهترین دروازهبان تاریخ فوتبال کیست. سه گزینۀ اصلی هم ناصر حجازی و احمدرضا عابدزاده و علیرضا بیرانوند بودند که به نظر میرسد انتخاب بهترین دروازهبان تاریخ فوتبال ایران از بین یکی از این سه نفر، انتخاب درستی باشد.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از عصرایران، با این حال نباید فراموش کرد که عزیز اصلی و منصور رشیدی و بهروز سلطانی و حتی مهدی رحمتی هم سنگربانان خوبی بودند. مثلا ناصر حجازی، بهروز سلطانی را بهترین دروازهبان ایران در دوران پس از انقلاب میدانست.
ولی احتمالا ناصرخان، چون میدید عابدزاده جایگاه تاریخیاش را تهدید میکند، سلطانی را بالاتر از عابدزاده مینشاند؛ چون کسی مدعی نبوده که سلطانی بهتر از حجازی بوده، ولی بسیاری معتقدند عابدزاده بهتر از حجازی بوده. مارادونا هم میگفت بهترین بازیکن تاریخ فوتبال دیاستفانو بوده. ولی او این رای را نه برای بالا بردن دیاستفانو بلکه برای پایین آوردن پله مطرح میکرد.
یا مثلا یکبار از اکبر رادی، نمایشنامهنویس برجستۀ ایرانی، پرسیدند از بین شما و بیضایی و غلامحسین ساعدی چه کسی در رأس قرار دارد؟ رادی جواب داد: اگر قرار بر رأس و رأسبازی باشد، ساعدی بهترین است. اما به نظر میرسد رادی، چون از یک سو نمیخواست بگوید خودم بهترینم، از سوی دیگر برای اینکه نگوید بیضایی بهترین است، ساعدی را بهترین معرفی کرد! به هر حال آدمیزاد پیچیده است و تا بوده همین بوده.
باری، اگر بنا بر انتخاب بهترین دروازهبان تاریخ فوتبال ایران باشد، باید ابتدا دید ملاکهای انتخاب بهترین گلر چیست. اگر ملاک “موفقیت” باشد، احتمالا حجازی در صدر قرار میگیرد. ناصر حجازی یکبار با تیم ملی ایران قهرمانی در جام ملتهای آسیا را تجربه کرده (۱۹۷۲)، ولی عابدزاده سه بار در جام ملتهای آسیا ناکام ماند. بیرانوند هم تا به حال دو بار ناکام مانده. هر دو هم دو بار تجربۀ شکست رد نیمهنهایی را داشتهاند. عابدزاده ۱۹۸۸ و ۱۹۹۶، بیرانوند ۲۰۱۹ و ۲۰۲۳. البته حجازی در ۱۹۷۶ هم بهترین دروازهبان ایران بود و باید در تیم ملی بازی میکرد، ولی به دلایل غیر فنی، از تیم خط خورد.
اما “موفقیت” معیار دقیقی نیست. بودو ایلنگر هم با تیم ملی آلمان قهرمان جهان شد (۱۹۹۰)، ولی اولیور کان نتوانست چنین موفقیتی به دست آورد. اما کان قطعا بسیار بهتر از ایلنگر بود.
آنچه احتمالا حجازی را برتر از عابدزاده و بیرانوند مینشاند “تکنیک” است. حجازی از حیث تکنیک دروازهبانی، گلری ممتاز در تاریخ فوتبال ایران بود. او گل مفت یا عجیب نمیخورد یا بسیار کم گرفتار چنین وضعی میشد، چون کماشتباه بود.
علاوه بر این، حجازی در جاگیریها، خروجهای دقیق از دروازه، رعایت اصول و الفبای دروازهبانی (مثلا اینکه روی ارسالهای هوایی، کی توپ را مشت کند و کی توپ را مهار کند)، مهار یکضرب شوتهای بازیکنان حریف، چسبندگی پنجههایش و البته رهبریِ خط دفاعی، دروازهبانی حقیقتا طراز اول در سطح فوتبال آسیا بود.
ناصر حجازی با توجه به ویژگیهای فوق، در واقع یک دروازهبان کلاسیک بود و شباهت ویژهای هم به گوردون بنکس داشت. جالب اینکه خود حجازی معتقد بود گوردون بنکس بهترین دروازهبان تاریخ فوتبال بوده. او در اوایل دهۀ ۱۳۷۰ در مصاحبه با مجلۀ طنز و کاریکاتور چنین نظری داد.
گوردون بنکس چندین دهه رقیب اصلی یاشین برای کسب عنوان بهترین دروازهبان تاریخ بود. اگرچه اکثریت یاشین را بهتر میدانستند، ولی طرفداران بنکس هم آدمهای مهمی بودند. تا قبل از ظهور بوفون و کاسیاس و نویر، بنکس تنها رقیب یاشین بود، ولی امروزه پنج دروازهبان برتر تاریخ احتمالا همین پنج تن باشند. برخی البته اشمایکل را هم در کنار این پنج تن قرار میدهند.
دروازهبانهای کلاسیک، کسانیاند شبیه یاشین و گوردون بنکس و سپ مایر و دینوزوف و داسایف و ری کلمنس و پیتر شیلتون. حجازی گلری از این دست بود. قدرت بالا در رهبری بالای خط دفاعی و کلا هدایت تیم، از ویژگیهای چنین دروازهبانهایی است. حجازی نیز از این حیث عالی بود. عابدزاده اگرچه در روحیهبخشی به تیم بهتر از حجازی بود، ولی از حیث مدیریت خط دفاعی، به خوبی حجازی نبود.
نگارنده شخصا معتقد است ناصر حجازی با توجه به تکنیک بالاتر و اشتباهات کمتر، بهترین دروازهبان تاریخ فوتبال ایران بوده. ولی مسأله این است که تکنیک کافی نیست! فیزیک و جسارت و یکی دو مولفۀ دیگر هم مهم است.
احمدرضا عابدزاده فیزیک بدنی بهتری نسبت به حجازی داشت. ضمنا جسورتر بود. حتی بهتر است بگوییم، دروازهبانی قلدر بود. بوفون تکنیکیتر از اولیور کان بود، اما کان جسارت و بویژه قلدری بیتشری داشت. این ویژگیها هم به کار گل نخوردن گلر میآیند.
اما عابدزاده دو ویژگی مهم دیگر هم داشت. او پنالتیگیر خبرهای بود و ضمنا بمب روحیه بود. موتور روحیۀ تیمش بود همیشه. چه در تیم ملی چه در تام اصفهان یا استقلال و پرسپولیس.
شما ممکن است به عنوان مربی واقف باشید که حجازی تکنیکیتر از عابدزاده است و اصول و الفبای دروازهبانی را بهتر رعایت میکند، ولی فاصلۀ حجازی و عابدزاده از این حیث آن قدر زیاد نبود که بگوییم بین این دو نفر، تفاوت از زمین تا آسمان بود؛ بنابراین شما به عنوان مربی، وقتی که میبینی عابدزاده در مهار ضربات پنالتی بهتر از حجازی است، ممکن است او را به حجازی ترجیح دهی؛ چون همیشه احتمال دارد در بازیهای حذفی، کار تیمت به ضربات پنالتی بکشد.
ناصر حجازی در جام جهانی ۱۹۷۸ هشت گل خورد که چهار گلش از روی ضربات پنالتی بود. حجازی سه پنالتی از آن چهار پنالتی را در شرایطی خورد که حساسیت چندانی بر بازی حاکم نبود. یعنی ایران قبلا یکی دو گل خورده بود و معلوم بود که بازندۀ بازی خواهد بود.
اینکه او در جام جهانی در برابر چهار ضربۀ پنالتی، چهار بار مغلوب شد، تا حد زیادی ناشی از همان روحیه و جسارت نه چندان بالایش بود. در حالی که بیرانوند در اوج حساسیت بازی ایران و پرتغال در جام جهانی ۲۰۱۸، ضربۀ پنالتی غولی مثل کریس رونالدو را مهار کرد.
جسارت و روحیۀ بالای عابدزاده نیز در مواجهه با ضربات پنالتی، زائدالوصف است. او حداقل ۹ پنالتی حساس را برای تیم ملی ایران مهار کرد. سه پنالتی در جام ملتهای ۱۹۸۸، دو پنالتی در فینال بازیهای آسیایی پکن (۱۹۹۰)، چهار پنالتی هم در جام ملتهای ۱۹۹۶.
مهار آن پنالتیها و البته شخصیت شاد و جسور عابدزاده، او را محبوبترین بازیکن تاریخ فوتبال ایران کرد. اگرچه حجازی محترمترین بازیکن در تاریخ فوتبال این سرزمین است. عابدزاده بسیار محبوب بود و حجازی بسیار محترم. هر عاقلی به احترام ناصرخان، کلاه از سر برمیداشت. چه آبی چه قرمز چه پاسی یا سپاهانی یا انزلیچی.
ولی ویژگی دیگر عابدزاده، روحیۀ بالای او بود. او همیشه خونسرد بود و خندۀ معروفش، که نوعی به هیچ گرفتن حساسیت بازی بود، به سایر بازیکنان تیم روحیه میداد. اوج تاثیرگذاری این خصلت او در بازی ایران و استرالیا بود که همه قصهاش را میدانیم.
او ایرانِ دو بر صفر باخته را، پس از ترمیم تور پاره شدۀ دروازۀ ایران، با آن خندهها و سپس کلهمعلقهایی که زد، به بازی برگرداند. در لحظاتی که همۀ بازیکنان تیم ملی در اوج اضطراب و استیصال بودند، عابدزاده به همه حالی کرد که این فقط یک بازی فوتبال است، سخت نگیرید، مهم نیست!
وقتی داور سوت شروع مجدد بازی را زد، او توپ را چند متر پرت کرد جلوتر، سپس دو بار کلهمعلق زد و آماده شد برای شروع شوت زدن زیر توپ تا بازی دوباره آغاز شود. گری لینهکر که گزارشگر یکی از شبکههای تلویزیونی استرالیا بود، در وصف حرکات خونسردی عابدزاده گفت: وه چه نمایشی، عین سِر لارنس اولیویه در تئاتر برادوِی.
واقعا هم آن نمایش عابدزاده، و آن برونگرایی و خونسردی و قدرت شارژ روحی تیم، راه نجات ایران از جهنم ملبورن را باز کرد. چه کسی جز عابدزاده میتوانست چنان کاری کند در آن لحظات به شدت بحرانی و سرشار از ناامیدی؟ حجازی یا بیرانوند یا بهروز سلطانی یا مهدی رحمتی یا بهزاد غلامپور یا …؟ قطعا هیچ کس. این ویژگی منحصر به فرد عابدزاده بود.
برخلاف عابدزادۀ همیشه بشاش و باروحیه، حجازی همیشه چهرهای گرفته و ناشاد داشت. انگار همیشه ملول بود یا غمگین و افسرده بود. کمتر عکسی از او هست که در حال خندیدن باشد. حداکثر یک لبخند، آن هم لبخندی که تا حدی آغشته به اندوه است. مرد دانا و محترمی بود و شاید به همین دلیل شخصیت شادی نداشت. شاید هم ذاتا این طور بود. یعنی حتی اگر تحصیلات عالی نمیداشت، باز این طور میبود. به هر حال انگار فاقد “توان خندیدن به وسعت دل” بود. همین ویژگی موجب میشد که چندان مرد روحیهبخش تیمش نباشد.
خلاصه اینکه، به رغم برتری تکنیکی حجازی به عابدزاده، شما اگر مربی یک تیم باشی و بخواهی یکی از این دو نفر را به عنوان سنگربان تیمت انتخاب کنی، بسیار محتمل است که عابدزادۀ روحیهبخشِ پنالتیگیر را به ناصر خان حجازی ترجیح دهی.
بوفون گلر پنالتیگیری بود، ولی در ضربات پنالتی پایان بازی، معمولا یک پنالتی را مهار میکرد. کاسیاس و نویر معمولا دو پنالتی را مهار میکردند؛ بنابراین شما اگر مربی یک تیم باشی و بخواهی یکی از این گلرها را انتخاب کنی، چه بسا کاسیاس یا نویر را به بوفون ترجیح دهی.
همچنین، مارادونا قدرت رهبریاش بیشتر از مسی و پله بود. بر فرض که بپذیریم پله و مسی بهتر از مارادونا بودند، ولی به دلیل همان قدرت رهبری، شما اگر مربی یک تیم باشی و مجبور باشی یکی از این سه نفر را انتخاب کنی به عنوان شمارۀ ۱۰ تیمت، احتمالا مارادونا را انتخاب میکنی.
در واقع هیچ مربیای نمیتواند به راحتی بین بوفون و کاسیاس، مارادونا و مسی و البته حجازی و عابدزاده دست به انتخاب بزند. در مسابقات لیگ، احتمالا حجازی مفیدتر از عابدزاده بود. چون بازیهای لیگ فاقد ضربات پنالتی آخر بازی است. ولی در مسابقات جام حذفی یا تورنمنتهایی که پس از مرحلۀ گروهی، مراحل حذفی هم دارند، به نظر میآید به راحتی نتوان حجازی را به عابدزاده ترجیح داد. حتی ممکن است به راحتی بتوان گلر ماهرتر در مهار ضربات پنالتی را به دیگری ترجیح داد.
اما مسئله این است که تکنیک دروازهبان را نمیتوان نادیده گرفت. عابدزاده گلر روی خط نبود و روی توپهای هوایی زیاد از دروازه خارج میشد؛ ولی او در تشخیص نقطۀ فرود توپ، مشکل داشت. در بازی ایران و عربستان در نیمهنهایی جام ملتهای آسیا (۱۹۸۸) دقیقا به دلیل همین ضعفش از ماجد عبدالله گل خورد. در بازی مهم ایران و چین در مسابقات مقدماتی جام جهانی ۱۹۹۰ نیز همین ضعف عابدزاده کار دست تیم ملی درب و داغان آن سال داد؛ تیمی که هر چهار مدافع و البته کاپیتانش سیروس قایقران را قبل از آن دو بازی مهم با چین، به دلایل غیرفنی از دست داده بود.
در همان سالها مجلۀ “دانش و ورزش” دربارۀ این ضعف عابدزاده مفصلا نوشت و به او پیشنهاد کرد که در محوطۀ جریمه جسورتر و قلدرتر باشد تا مهاجمان حریف از او حساب ببرند. عابدزاده از سال ۱۳۶۹ مطابق این توصیۀ مجلۀ دانش و ورزش عمل کرد و سلطان محوطۀ جریمه شد، ولی آن ضعف اساسیاش در تشخیص نقطۀ فرود توپ، همچنان گاهی کار دستش میداد.
در پاییز ۱۳۶۸ در بازیهای جام صلح و دوستی، این ضعف عابدزاده کاملا مشهود بود، ولی ده سال بعد از جام ملتهای ۱۹۸۸، یعنی در جام جهانی ۱۹۹۸ نیز این ضعف عابدزاده منجر به گل خوردن او در بازی ایران و آمریکا شد. آمریکاییها دو بر صفر از ما عقب بودند. در دقایق پایانی بازی، کرنر را کشیدند و عابدزاده از دروازه خارج شد، ولی نتوانست نقطۀ فرود توپ را درست حدس بزند. توپ از روی دستش رد شد و افتاد زیر پای بازیکن آمریکا و در ادامه تبدیل شد به تکگل یانکیها در آن بازی.
بیرانوند ضعف تکنیکی نهادینه شدهای ظاهرا ندارد. پنالتیگیر خوبی هم است و در مهار شوتهای بازیکنان حریف نیز مثل حجازی و عابدزاده خوب کار میکند، ولی به نظر میرسد هنوز زود است که او را یکی از دو دروازهبان برتر تاریخ فوتبال ایران بدانیم. باید دید تا پایان دوران فوتبالش چه خواهد کرد. با این حال دو بار حضور در جام جهانی هم برای او موفقیتی درخور است.
بیرانوند ۳۱ ساله است. او خوششانستر از حجازی و عابدزاده بود. حجازی در ۳۱ سالگی سنگربان ایران در جام ملتهای آسیا (۱۹۸۰) بود، ولی بعد از آن با طرح سیاسی “۲۷ سالهها” از تیم ملی حذف شد. برای اینکه ناصر حجازی را از تیم ملی حذف کنند، گفتند بازیکنان بالای ۲۷ سال حق بازی در تیم ملی را ندارند!
عابدزاده هم در ۲۷ سالگی دچار مصدومیتی شدید شد و عمر فوتبالش در ۳۴ سالگی به پایان رسید. طی آن هفت سال پایانی، حدود دو سال هم به دلیل آسیبدیدگی نتوانست بازی کند. اینکه حجازی با انگیزههای سیاسی از تیم ملی حذف شد و عابدزاده در بازی بیاهمیت ایران و تایوان در ورزشگاه آزادی آسیب دید، جزو وقایع پرافسوس فوتبال ملی ایران است.
باری، به هر حال به نظر میرسد که برای انتخاب بهترین دروازهبان تاریخ فوتبال ایران، بهتر است عجالتا بیرانوند را کنار بگذاریم و انتخاب احتمالی او را موکول کنیم به زمانی که دوران حضور او در میادین فوتبال تمام شده.
پیتر چک گلری استثنایی بود، ولی در جام ملتهای اروپا در سال ۲۰۰۸ چنان ضعیف کار کرد که رقابت شانه به شانهاش با بوفون از بین رفت و از آن پس عدۀ بیشتری با اطمینان گفتند که بوفون بهتر از چک است. کاسیاس هم اگر در جام جهانی ۲۰۱۴ آن قدر ضعیف ظاهر نمیشد، چه بسا امروز کارشناسان ممتاز فوتبال در ترجیح بوفون به کاسیاس تردید بیشتری میداشتند.
ممکن است بیرانوند هم در آینده چنان نمایش ضعیفی ارائه کند که دیگر کسی او را با حجازی و عابدزاده مقایسه نکند. داوری دربارۀ جایگاه بیرانوند در بین دروازهبانان برتر فوتبال ایران، تا حدی زودهنگام است. با این حال بیرانوند با ۳۴ کلینشیت در تیم ملی، جلوتر از عابدزاده است که ۳۳ کلینشیت داشته. حجازی هم ۲۳ کلینشیت داشته. همچنین بیرانوند در بین دروازهبانهای ایران بیشترین بازی در جام جهانی را دارد که این هم موفقیتی مهم برای اوست. ولی آمار اگرچه مهم است، اما باید مراقب باشیم آمار را مهمتر از کیفیت ندانیم. بویژه اینکه حجازی و عابدزاده هر کدام به دلیلی نتوانستند تا جای ممکن در تیم ملی بازی کنند.
۲۳ کلینشیت حجازی در ۵۸ بازی ملی رقم خورده، ولی کلینشیتهای عابدزاده و بیرانوند در ۷۶ و ۶۲ بازی ملی حاصل شده. اما از آن سو، حجازی در دورانی بازی میکرد که تیم ملی ایران بسیار قویتر از اکثر تیمهای آسیایی بود؛ بنابراین گل نخوردن در آن دوران، کار راحتتری بود. عابدزاده در ۱۹۸۸ در جام ملتهای آسیا در ۶ بازی ۴ کلینشیت داشت؛ در حالی که در آن دوره، تیم ملی ایران قدرت چندانی نداشت. به هر حال فریب آمار را نباید خورد.
اما دربارۀ حجازی و عابدزاده، بنا به همۀ دلایلی که در بالا ذکر شد، نگارنده معتقد است حجازی دروازهبان بهتری بود، ولی اگر بنده مربی یک تیم بودم و مجبور میشدم یکی از این دو نفر را انتخاب کنم، با اینکه حجازی را کمی بهتر از عابدزاده میدانم، عابدزاده را به عنوان دروازهبان تیمم انتخاب میکنم! شما کدام یک از این دو اسطوره را انتخاب میکنید؟