خلیج فارس:عکسی از پریناز ایزدیار در فستیوال فیلم مراکش خبرساز شده است.
در این عکس پریناز ایزدیار حلقه ازدواج دیده میشود که شایعه ازدواج این هنرمند را در فضای مجازی قوت بخشیده است.
منبع:برترین ها
خلیج فارس: پسر جوانی که متهم است دوستش را به عمد در یک تصادف کشته در حالی برای دومین بار در دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه شد که همچنان مدعی است حادثه تصادف یک اتفاق بوده و قصدی برای قتل نداشته است.
به گزارش خلیج فارس؛ ۲۸ بهمن سال ۱۴۰۰ گزارش یک تصادف رانندگی میان دو خودرو پراید و سمند با موتورسیکلت به پلیس اعلام شد. پس از آن مأموران به محل سانحه که در مسیر شمال به جنوب خیابان ولیعصر تقاطع یوسفآباد بود، اعزام شدند و پس از بررسیهای اولیه مشخص شد راننده پراید به خاطر سرعت زیاد ابتدا با خودرو سمند و سپس با موتورسیکلت تصادف کرده است. به گفته شاهدان سرعت پراید آنقدر زیاد بوده که راکب ۲۷ ساله موتورسیکلت به نام سعید در دم جان سپرده است.
راننده سمند که زن جوانی بود، به مأموران گفت: در حال رانندگی بودم که به یکباره خودرو پراید با سرعت به من خورد و بعد هم به موتورسیکلت برخورد کرد و راکب و موتورش را چندین متر روی زمین کشید تا توانست ترمز کند.
بعد از تحقیقات اولیه، راننده پراید که پسری ۲۸ ساله به نام نوید بود، بازداشت شد و کارشناسی پلیس راهور پس از بررسی کارشناسانه در گزارشی اعلام کردند که خودرو پراید حدود ۹۰ کیلومتر سرعت داشته که در آن محدوده این سرعت غیرمجاز بوده است. ضمن اینکه راننده بیش از ۱۰ متر موتورسیکلت را روی زمین کشیده که از این حیث به نظر میرسد تصادف عمدی بوده است.
در ادامه جسد سعید با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد و پدرش از نوید شکایت کرد و گفت: من در بازار مغازه دارم و پسرم هم با من کار میکرد. نوید دوست سعید بود و به مغازه ما رفت و آمد داشت تا اینکه متوجه شدم او با یکی از دخترهایی که در مغازهام کار میکند، دوست شده. از این موضوع ناراحت شدم و آن دختر را از مغازهام اخراج کردم. چند هفته بعد مادر نوید به مغازه ما آمد تا درباره آن دختر تحقیق کند. میگفت پسرش قصد ازدواج با او را دارد. آن روز پسرم سعید به او گفت این دختر برای ازدواج مناسب نیست اما همین موضوع باعث شد تا نوید از پسرم کینه به دل بگیرد و به فکر انتقام بیفتد.
با تکمیل تحقیقات و گزارش کارشناسان پلیس راهور برای نوید کیفرخواست صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه ۵ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
نخستین جلسه دادگاه
در ابتدای این جلسه پدر و مادر سعید درخواست قصاص کردند.
سپس متهم به جایگاه رفت و ضمن رد اتهام قتل عمد، گفت: من و سعید خانهای مجردی اجاره کرده بودیم و گاهی به آنجا میرفتیم. پس از اتمام قراردادمان سعید با من تماس گرفت و گفت خانه را تحویل داده و از من خواست تا وسایلم را از آنجا ببرم. روز حادثه من و سعید به آنجا رفتیم و من وسایل خودم و سعید را برداشتم. در خیابان یوسفآباد به خاطر سراشیبی تند خیابان، کنترل ماشین از دستم خارج شد و ناخواسته به موتور سعید خوردم.
قاضی از متهم پرسید: اما شما قبل از این حادثه پیامکهای تهدیدآمیزی برای سعید فرستاده بودی.
نوید جواب داد: ما دوست صمیمی بودیم، کینهای از او نداشتم، پیامکها شوخی بود.
وی درباره سرعت زیادش در زمان حادثه نیز گفت: وقتی در سراشیبی خیابان کنترل خودرو از دستم خارج شد، سرعتم زیاد شد.
با پایان دفاعیات متهم، قضات دادگاه پرونده را برای تکمیل تحقیقات و بررسی عمدی یا غیرعمدی بودن تصادف بار دیگر به دادسرا برگرداندند.
با تکمیل تحقیقات و بعد از اظهارنظر کارشناسان بررسی صحنه تصادف، نوید برای دومینبار محاکمه شد.
دومین جلسه دادگاه
در این جلسه هم اولیایدم درخواست قصاص کردند و پس از آن متهم بار دیگر بر بیگناهیاش تأکید کرد و گفت: باور کنید من خصومتی نداشتم که بخواهم دوست صمیمیام را بکشم.
در این میان پدر قربانی به یکباره مدعی شد: من متوجه شدم که متهم علاوه بر موضوع مطرح شده قبلی، با پسرم اختلاف حساب مالی هم داشتند. او میخواست با کشتن پسرم از پرداخت بدهیاش به سعید شانه خالی کند.
در پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.
منبع: ایران
خلیج فارس:پلتفرم «همدم» در تیرماه سال ۱۴۰۰ رونمایی شد که دستیار خانوادهها برای ازدواج است، در این مدت نزدیک به ۱۰۰۰ ازدواج در آن صورت گرفته که هیچکدام تاکنون منجر به جدایی نشده است.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از ایرنا؛ یک تسهیلگر ازدواج گفت: در خانوادههای کمجمعیت مشکل ازدواج و مطرح کردن آن و همسرگزینی بیشتر از خانوادههای شلوغ است.
نسرین پاکرو به عنوان یک تسهیلگر ازدواج که تاکنون سنگ بنای ازدواج جوانان متعددی را نهاده است، درباره کاهش ازدواج بین جوانان اظهار داشت: به هزار و یک دلیل مربوط و نامربوط، متاسفانه اهمیت این اتفاق فرخنده روز بهروز در جامعه کمرنگتر میشود.
وی افزود: یکی از این دلایل یافتن فردی مناسب برای ازدواج است. تغییر سبک زندگی مردم به خاطر تغییرات فرهنگی، وجود فرهنگهای مختلف در جامعه، افزایش مشکلات مردم و مواردی از این دست و مهمتر از همه، ترس از یک انتخاب نادرست در یافتن شریک مناسب در زندگی موجب شده جوانها عطای تشکیل خانواده را به لقایش ببخشند.
این تسهیلگر ازدواج گفت: اگر بین دوستان و آشنایان مورد مناسبی پیدا نشود و یا معرف شناختهشدهای در کار نباشد که ۲ جوان را به هم برساند، در نهایت ازدواج به تاخیر میافتد.
پاکرو با اشاره به اینکه سایت تبیان به عنوان بزرگترین مجموعه زیر نظر تبلیغات اسلامی در حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات، از سال ۱۳۹۲ سامانه همسانگزینی را ایجاد کرد که بر پایه فعالیت معرفان ازدواج، کارهای خود را دنبال میکرد، اظهار کرد: این سامانه در سال ۱۳۹۴ با همکاری وزارت ورزش و جوانان به صورت رسمی افتتاح شد که جوانان مشخصات خود را و معرفان ازدواج، مشخصات متقاضیان خود را در آن وارد کرده و معرفان براساس مشخصات موجود، گزینه مناسب برای متقاضیان خود را انتخاب میکردند.
به گفته وی، در این مدت ۷ هزار نفر در «سامانه همسانگزینی تبیان» ثبتنام کرده و بیش از ۳۷۰۰ ازدواج موفق در آن ثبت شد اما دامنه این فعالیت محدود به ۶ استان میشد.
برای حل مشکلات موجود، پلتفرم «همدم» در تیرماه سال ۱۴۰۰ رونمایی شد که دستیار خانوادهها برای ازدواج است، در این مدت نزدیک به ۱۰۰۰ ازدواج در آن صورت گرفته که هیچکدام تاکنون منجر به جدایی نشده است.
وی درباره چگونگی کار تسهیلگران ازدواج اینطور توضیح داد: در سامانه همدم مُعرف نقش واسطه و تسهیل گر آشنایی دو نفر را برعهده میگیرد و بعد از اینکه افراد در سامانه احراز هویت ثبت نام شده و شخص مورد نظر را از بین گزینههای پیشنهادی انتخاب کردند، بررسیهای کلی توسط ما صورت میگیرد.
وی ادامه داد: اگر موارد اختلاف زیاد باشد، تذکرات لازم به طرفین بیان میشود و در صورتی که هر دو نفر با وجود آگاهی از اختلافات موجود، مایل به ادامه مسیر باشند، شماره خانم را با توجه به گروه سنی که دارد، در اختیار آقا قرار میدهیم و اگر سن خانم کمتر از حد معمول باشد، شماره مادر خانم در اختیار مادر آقا قرار میگیرد که بتوانند ارتباط اولیه را با هم داشته باشند.
پاکرو گفت: در گروههای سنی بالاتر که هر دو طرف از پختگیهای لازم به جهت امر ازدواج برخوردار هستند، باز هم تذکرات و مشاورههای لازم به آنها ارائه می شود ولی در ردههای سنی پایینتر توصیه بر این است که ملاقات اولیه با حضور والدین انجام شود و اگر والدین در قید حیات نیستند، یکی از نزدیکترین بستگان در این ملاقات حضور داشته باشد.
وی یادآور شد: توصیه ما این است که ملاقات اولیه در منزل یکی از زوجین انجام شود تا شناخت بهتری نسبت به یکدیگر پیدا کنند. وظیفه ما تا زمان به نتیجه رسیدن ارتباط ادامه خواهد داشت و تا آن زمان، طرفین را رها نمیکنیم؛ اگر در طول آشنایی هم طرفین نیاز به معرفی بیشتر داشته باشند ما همراه هستیم و مشاورههای لازم را به آنها ارائه میدهیم.
وی با اشاره به تاثیر سن ازدواج جوانان بر انتخابهایشان نیز اظهار داشت: در سنین بالاتر مثل رده سنی ۳۰ تا ۴۰ سال به طور معمول سختگیریهای بیشتری برای انتخاب فرد مورد نظر وجود دارد و درخواستهایی هم که دارند، بیشتر مواقع با هم هماهنگ نیست. هر دو نفر هم به طور عموم کمتر از خواستههای خود گذشت میکنند.
به گفته ادامه داد: اما در سنین پایینتر افراد انعطاف پذیری بیشتری برای پذیرش طرف مقابل خود دارند و راحتتر مایل به تغییر برخی ویژگیها و عادتهای خود هستند. تجربه میگوید هر چه سن زوج پایینتر باشد، معیارها آسانتر است و ازدواج راحتتر صورت میگیرد.
این تسهیلگر ازدواج در پاسخ به این پرسش که برخی افراد از کاری که شما انجام میدهید پرهیز دارند و آن را دخالت در امور شخصی دیگران میدانند، گفت: برخی افراد که تمایل به ازدواج دارند، به راحتی نمیتوانند با طرف مقابل خود ارتباط بگیرند. در خانمها که حجب و حیا مانع ارائه پیشنهاد و درخواست به طرف مقابل میشود. حتی در آقایان هم این موضوع مطرح است که برخی افراد به خاطر خجالتی بودن نمیتوانند درخواست ازدواج خود را مطرح کنند.
وی افزود: در خانوادههای کم جمعیت هم این مشکل بیشتر است. با این احوال صحبتها به این معنی نیست که افرادی که خواستگار یا گزینه برای ازدواج ندارند به ما مراجعه میکنند؛ بلکه این معنا را دارد که در بین گزینههای موجود در اطراف آنها، فرد مناسبی که شرایط نزدیکتری به آنها داشته باشد، پیدا نمیشود.
پاکرو گفت: این افراد وقتی به ما مراجعه میکنند، ما با بررسی گزینههای موجود، افرادی که ویژگی مناسبتری نسبت به هم دارند را به یکدیگر معرفی میکنیم، انتقادات معمولا از طرف افرادی مطرح میشود که گزینههای موجود در اطرافشان بیشتر است و به راحتی میتوانند فرد مورد نظر خود را پیدا کنند؛ منظور ما این نیست که افراد از پیدا کردن فرد مورد علاقه خود ناتوان هستند، بلکه با اضافه کردن موارد پیشنهادی، شانس پیدا کردن گزینه مناسب را بیشتر میکنیم.
پاکرو درباره مدت زمان آشنایی دو نفر برای ازدواج نیز تاکید کرد: مدت زمانی که دو طرف برای آشنایی با یکدیگر وقت صرف میکنند، چندان مشخص نیست و به طور عموم به فرهنگ و آداب و رسوم خانوادهها ارتباط دارد.
وی ادامه داد: شغل افراد هم از دیگر پارامترهایی است که تاثیر زیادی در این موضوع دارد؛ هرچه میزان دیدارها بیشتر باشد، آشنایی سریعتر رخ میدهد. تاکید ما هم به خانوادهها این است که برای آشنایی، زمان تعیین نکنند و همیشه به آنها میگوییم هر چه زمان بیشتری بگذرد، افراد خود واقعیشان را به نمایش میگذارند. با تمام اینها، به نظرم مناسبترین زمان برای آشنایی ۵ تا۶ ماه است.
وی اختلاف سنی طرفین را یکی از موضوعاتی دانست و گفت: در نخستین مراحل به سن توجه میشود و در صورتی که اختلاف سنی زوج با هم زیاد باشد، تذکرات لازم را به آنها میدهیم. برخی از آنها قبول میکنند و برخی دیگر حتی با شنیدن تذکرات ما هم مسیر خود را تغییر نمیدهند.
وی درباره مناسبترین سن برای ازدواج نیز تاکید کرد که ازدواج فرمول سنی ندارد و همه چیز به بلوغ افراد مرتبط میشود، ممکن است کسی سن بالایی داشته باشد، ولی پختگی لازم را برای تشکیل و اداره زندگی نداشته باشد و برعکس ممکن است کسی سن کمی داشته باشد، ولی مدیریت زندگی را به بهترین نحو انجام دهد.
خلیج فارس:به مناسبت ۱۱ نوامبر که روز جهانی مجردهاست، پوستری عجیب درباره مشاوره ازدواج در فضای مجازی پربازدید شده است.
در این پوستر، روشهای جدید، متنوع و جذاب با خدمات نامحدود برای آشنایی قبل از ازدواج ارائه شده است! از این جمله میتوان به ارسال پیام آشنایی با صدای خود، دریافت پیام دوستی از چندین نفر و شنیدن پاسخ درخواستها را نام برد.
منبع:برترین ها
خلیج فارس: پریسا صندوقدار یک رستوران است و مدعی است از سوی یکی از کارگران مورد تعرض قرار گرفته است. این دختر جوان برای سایت جنایی از پرونده شکایتش میگوید.
*مدعی هستی به تو تعرض شده است. مدرکی هم داری؟
بله، مدرک دارم. پزشکی قانونی هم رفتهام.
*متهم را میشناختی؟
بله، همکارم بود. با هم در رستوران کار میکردیم.
*چطور شد این اتفاق افتاد؟
آخر شب بود من داشتم حسابها را جمع میکردم که بروم و محمود هم داشت آشپزخانه را تمیز و سالن را مرتب میکرد، وقتی که دید تنها هستیم به سمتم آمد و….
*اما متهم گفته است مدتی با هم رابطه عاطفی داشتید.
من دختر تنهایی هستم. او برایم چند بار هدیه خرید من هم فکر کردم دوستم دارد، اما بعد از مدتی این رابطه قطع شد.
*کی این رابطه قطع شد؟
یک هفته میشد که دیگر با هم ارتباطی نداشتیم، اما محمود سعی داشت دوباره به من نزدیک شود.
*چرا ارتباطت را با او قطع کردی؟
متوجه شدم به درد هم نمیخوریم. او دروغهای زیادی به من گفته بود و من نمیخواستم با مرد دروغگو باشم.
*مثلاً چه دروغی؟
میگفت خانه و ماشین دارد، خانواده دارد و وضعش خوب است، اما بعد فهمیدم دروغ گفته است. حتی پول هدیهای که برای من خریده بود را هم از کسی دیگر گرفته بود.
*گفتی دختر تنهایی هستی. چرا تنهایی؟
پدر و مادرم چند سال قبل فوت کردند. یک برادر و خواهر دارم که ازدواج کردهاند و من هم تنها زندگی میکردم. با سهم ارثیهای که از پدرم به من رسیده بود خانهای ۴۰ متری خریدم و در آنجا زندگی میکردم. برای همین هم به حرفهای محمود اعتماد کردم؛ اما او به من خیانت کرد.
*حاضری گذشت کنی؟
حاضر نیستم. او خیلی به من بدی کرد و باید تاوانش را بدهد. من شغلم را از دست دادم. زندگیام نابود شد و وضع روحی خیلی بدی دارم. او باید تاوان این کارها را بدهد.
منبع: اعتماد آنلاین
خلیج فارس: راز قتل مرد تنها که قربانی خواستگاری از زنی در پارک شده بود، خاطره یکی از کارآگاهان پلیس است که جامجم روایت کرده است.
درست است که پدرم به تنهایی زندگی میکرد، اما فردی نبود که شب به خانه نیاید و اگر مسافرت یا کاری برایش پیش میآمد، حتما به من خبر میداد. با شکایت مرد جوان، تحقیقات برای یافتن ردی از مرد تنها به نام حجت آغاز شد. آن زمان سیستمهای کامپیوتری و اینترنت نبود، به همین دلیل باید استعلام صورت میگرفت. ماموران با این احتمال که مرد میانسال برایش حادثهای رخ داده، سراغ کلانتریها و بیمارستانها رفتند، اما از حجت خبری نبود.
پیدا کردن پارک کار سختی نبود، سه پارک در نزدیکی خانه مقتول بود که ممکن بود هر کدام از آنها، پارکی باشد که حجت با زن مورد علاقهاش دیدار داشته، اما کار سخت، پیدا کردن زن مورد علاقه حجت بود. افراد جوان را از فهرست کسانی که در سه پارک تردد داشتند، حذف کردیم. بعد عکس حجت را به افرادی که به صورت ثابت به پارک میآمدند، نشان دادیم و در نهایت رهگذران یکی از پارکها او را شناسایی کردند.
در پرس وجو از کسانی که به پارک رفت و آمد داشتند و شناسایی زنهای میانسال، موفق شدیم فرنگیس را پیدا کنیم. زمانی که عکس حجت را به فرنگیس نشان دادیم، او را شناخت اما ابتدا سعی میکرد خودش را بیخبر از ماجرای علاقه حجت به خود نشان دهد. میدانستم زمانی که از مرگ حجت باخبر شود، موضوع را برملا خواهد کرد و همانطور هم شد.
همزمان با ناپدید شدن حجت، گزارش کشف جسد نیمسوختهای به ما اعلام شد. بلافاصله راهی محل شدیم و در بررسیها با جسد نیمسوخته مرد میانسالی مواجه شدیم. بررسیهای اولیه نشان داد که حریق عمدی است و عامل جنایت قصد داشته سرنخها و هویت قربانی را از بین ببرد، اما به خاطر باران شب گذشته، تنها قسمتی از جسد در آتش سوخته بود.از سویی متخصصان پزشکیقانونی در بررسی جسد، متوجه کبودی روی گردن او شده بودند که احتمال مرگ بر اثر خفگی را نشان میداد. در بازرسی از جیبهای مقتول، مدارک شناسایی او به دست آمد. جنازه متعلق به مردی به نام حجت، ۵۵ساله بود.
زمانی که هویت مقتول را استعلام کردیم، مشخص شد که گم شدن او ساعاتی قبل به پلیس اعلام شده و مرد میانسال از شب گذشته ناپدید شده بود. در نزدیکی جسد خودرویی پارک بود که استعلام شماره پلاک مشخص کرد، خودرو متعلق به مقتول است. نه خودرویی سرقت شده بود و نه مدارک و پولهای مقتول؛ با این حساب جنایت به خاطر سرقت نبود.
در تحقیقات میدانی و تحقیق از همسایههای مرد تنها به هیچ سرنخی نرسیدیم. قاتل بدون هیچ سرنخی نقشهاش را اجرا کرده بود. سراغ پسر مقتول رفتیم؛ شخصی که ناپدید شدن حجت را گزارش داده بود. از او پرسیدم: پدرت با کسی اختلاف نداشت؟ یا کسی با او مشکلی نداشت که بخواهد او را به قتل برساند؟ آنطور که ما متوجه شدهایم، قتل به خاطر سرقت نبوده و احتمالا انگیزه انتقامگیری باید باشد. مرد جوان کمی فکر کرد و بعد گفت: نمیدانم حرفی که میخواهم بزنم چقدر کمکتان میکند.
اصلا این موضوع ربطی به مرگ پدرم دارد یا نه را هم نمیدانم. همانطور که میدانید پدرم تنها زندگی میکرد و این تنهایی او را اذیت میکرد. مدتی قبل، یک شب که به او سر زدم، شروع به درد دل کرد و از علاقهاش به زن میانسالی گفت که وقتی به پارک میرود، او را هم میبیند. پدرم میخواست با او ازدواج کند، اما نمیدانم که اصلا این ماجرا در قتل او نقشی دارد یا نه.
با شنیدن خبر قتل خواستگار میانسالش، فرنگیس گفت: در رفت وآمدهایم به پارک با حجت آشنا شدم و بعد از مدتی هم او ابراز علاقه کرد. تصمیم به ازدواج با او را گرفتم، اما پسرم مخالفت کرد. سعی کردم که او را راضی کنم، اما نشد. خیلی هم ناگهانی حجت ناپدید شد و الان هم متوجه شدم که او به قتل رسیده است. با اطلاعاتی که فرنگیس داد و با این احتمال که پسر او در این جنایت نقش داشته باشد، سراغ کامران رفتیم. پسر جوانی که تازه به عنوان مهندس در یک شرکت مشغول به کار شده بود. کامران را به اداره آگاهی منتقل کردیم و قبل از اینکه روی صندلیام که در میز مقابل او بود بنشینم، شروع به صحبت کرد: «پدرم که مرد، مادرم برایم همه چیز شد. در این مدت هرگز تصور نمیکردم مادرم را از دست بدهم، اما وقتی شنیدم او بعد از سالها قصد ازدواج دارد، دیوانه شدم. چطور ممکن بود زنی که تمام زندگیام بود را از دست بدهم.
وقتی با ازدواجش مخالفت کردم، مادرم برای اولینبار مقابلم ایستاد و گفت با حجت ازدواج میکند. تصمیم گرفتم حجت را از این ازدواج منصرف کنم. یک روز که مادرم به پارک رفت او را دنبال کردم و حجت را در پارک دیدم. بعد از رفتن مادرم، به سمت او رفتم وگفتم میخواهم با تو صحبت کنم.
او را به خانه دعوت کردم و خواستم که دست از سر مادرم بردارد، اما او اصرار داشت که با مادرم ازدواج کند. عصبانی شدم و دستم را ناخواسته روی گردنش گذاشتم. به خودم که آمدم، جسد حجت روی زمین افتاده بود. ترسیده بودم، جنازه را داخل ماشینش انتقال دادم و با بردن در محلی خلوت آن را آتش زدم تا راز این جنایت برای همیشه سربهمهر باقی بماند.»
اعتراف کامران به قتل، راز قتلی را برملا کرد که قاتل هیچ رد و سرنخی در صحنه جنایت به جا نگذاشته بود.
منبع: روزنامه اعتماد
خلیج فارس: یکی از سیاستهای بانک مرکزی در دولت سیزدهم تسهیل در پرداخت تسهیلات مختلف علیالخصوص تسهیلات ازدواج و مسکن است. بر همین اساس نیز اخیرا بخشنامهای مبنیبر پرداخت وام یک میلیارد و ۹۲۰میلیون تومانی خرید مسکن به شعب بانک مسکن ابلاغ شده است.
در شبکه اجتماعی و رسانهها هجمه زیادی به وام مسکن وارد شد که اساس آن بالا بودن میزان اقساط بود. در برخی رسانهها رقم بازپرداخت تسهیلات مسکن ۳۷میلیون تومان ذکر شده بود که معاون امور اعتباری بانک مسکن در واکنش به خبر «قسط ۳۷ میلیون تومانی وام ۱.۹میلیاردی خرید مسکن» با بیان اینکه سقف قسط این وام ۳۵ میلیون تومان است نه ۳۷ میلیون گفته بود: در روش پلکانی، مبلغ بازپرداخت اقساط ۱۵ تا ۲۰ میلیون تومان است.مسأله غیرقابلانکاری که در مورد وام خرید و جعاله مسکن با استفاده از اوراق تسه وجود دارد، این است که اساسا این تسهیلات برای اقشار متوسط رو به بالا طراحی شده که هم بنیه مالی تأمین بخش بزرگتر ارزش معامله را دارند و هم از پس بازپرداخت اقساط وام برمیآیند. اقشار متوسط رو به پایین که میانگین کل درآمد ماهانه آنها هم به مبلغ قسط این تسهیلات نمیرسد، اصلا قدرت استفاده از چنین تسهیلاتی را برای خرید مسکن ندارند.مسألهای که از منظر بازار میتوان در مورد تسهیلات جعاله و خرید مسکن دو میلیارد تومانی تهرانیها میتوان مطرح کرد این است که نرخ سود مؤثر این تسهیلات با احتساب خرید حدود ۳۸۰ میلیون تومان اوراق تسه، بهمراتب بالاتر از ۲۳ درصد است.
منبع: جام جم
خلیج فارس: پیرمرد ۸۹ ساله هندی که نزدیک به ۴۰ سال است جدا از همسرش زندگی میکند و ۲۷ سال است برای طلاق او اقدام کرده، باز هم نتوانست رای مثبت دادگاه عالی را برای طلاق کسب کند.
قاضی دادگاه خانواده که پرونده این پیرمرد را در دست دارد، معتقد است نهاد خانواده در هند آنقدر مقدس است که نمیتواند طلاق را بهسادگی بپذیرد. از طرفی همسر ۸۲ ساله این مرد هم میگوید، «دوست ندارد ننگ طلاق را به جان بخرد و با نام یک زن مطلقه فوت کند.»
در بسیاری از مناطق هند، طلاق از نظر مردم نکوهیده است و افراد مطلقه، بهویژه زنان، جایگاه شایسته خود را در اجتماع از دست میدهند.
منبع: خبرآنلاین
خلیج فارس: انتشار تصویری از لیست حضور و غیاب عجیب یک کلاس درس دخترانه در فضای مجازی فراگیر شده است.
آنچه در این لیست از چشم کاربران دور نمانده، میزان بالای غیبت و ترک تحصیل دختران در دفتر حضور و غیاب است.
در توضیح این عکس که توسط کاربری به نام math teacher منتشر شده، آمده: «هنرستان هر روز یکی شیرینی میاره.(عقد، ازدواج، زایمان)»
خلیج فارس: پسری که به خاطر ازدواج دوم پدرش او را به قتل رسانده است در جلسه دادگاه ابراز پشیمانی کرد.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از اعتمادآنلاین؛عصبانیت متهم از پدرش به دلیل خیانتی بود که پدرش به مادرش کرده بود. او بعد از بازداشت توضیح داد که چطور پدرش را کشت و جسدش را مثله کرد.
آبان سال گذشته دختر و پسری به ماموران پلیس مراجعه کردند و مدعی شدند پدرشان گم شده است. دختر این مرد گفت: پدرم مدتی بود با مادرم قهر کرده بود و در ویلایی که داشت تنها زندگی میکرد. دو روز قبل از حادثه من و برادرم به سراغ پدرم رفتیم و از او خواستیم به خانه برگردد، اما پدرم قبول نکرد و گفت اختلافش با مادرم به خودش مربوط است. ما هم به خانه برگشتیم. از آن به بعد دیگر هیچ خبری از او نداریم.
ماموران پلیس به خانه مرد گمشده رفتند و همه جا را گشتند. آنها متوجه شدند خانه به هم ریخته و دوربین مداربسته به سرقت رفته است که اینها نشان میداد احتمالاً این فرد به قتل رسیده است. با این حال ماموران تا به ثمر رسیدن تحقیقات چیزی به اولیای دم نگفتند.
پلیس در ادامه تحقیقات متوجه شد مرد گمشده چند ماه قبل با زنی جوان ازدواج کرده است. به این ترتیب پلیس سراغ زن جوان رفت. او گفت: من دو ماه قبل با داریوش ازدواج کردم. وقتی همسر و بچههایش موضوع را فهمیدند، عصبانی شدند و با پدرشان دعوا کردند. یک هفته قبل نیز پسر بزرگش سراغ داریوش آمد و درگیری ایجاد کرد. با توجه به وضعیتی که به وجود آمده بود من به خانه خودم رفتم و دیگر از داریوش خبر ندارم.
مدتی بعد از این ماجرا آرمان پسر بزرگ داریوش به ماموران گفت پدرش را کشته است. او گفت: والدینم به خاطر اینکه پدرم با زنی جوان ازدواج کرده بود اختلاف داشتند. مادرم از سوی پدرم تحقیر شده و این اختلاف زندگی ما را جهنم کرده بود. مدتی از این ماجرا گذشت و من و خواهرم سعی کردیم پدرم را قانع کنیم زن دوم را طلاق دهد، اما او به ما گفت به شما ربطی ندارد. روز حادثه من دوباره به ویلای پدرم رفتم و از او خواستم زن دومش را ترک کند. پدرم قبول نکرد. من و او به خاطر خیانتی که به مادرم کرده بود جر و بحث کردیم و من از عصبانیت پدرم را کشتم و جسدش را در چاه انداختم و سرش را هم در بیابانهای اطراف رها کردم.
با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست پرونده برای رسیدگی به شعبه ۲ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در جلسه رسیدگی بعد از اینکه کیفرخواست خوانده شد اولیای دم در جایگاه قرار گرفتند و رضایت بیقید و شرط خود را اعلام کردند.
سپس متهم در جایگاه قرار گرفت و گفت: پدرم مرد ثروتمندی بود. او زن دوم گرفت و به ویلایش در شمال تهران رفت. وضع روحی مادرم خیلی بد بود و من نمیتوانستم عذاب کشیدن مادرم را تحمل کنم. به همین خاطر سراغ پدرم رفتم. یک بار با خواهرم دنبالش رفتیم اما قانع نشد. بار دوم که تنهایی سراغش رفتم سر صحبت را باز کردم. پدرم فحاشی کرد. از اینکه پدرم مادرم را در چنین شرایطی قرار داده بود خیلی ناراحت بودم. از عصبانیت با چوب ضربهای به سر پدرم زدم و بیحال روی زمین افتاد. من به اتاق خواب رفتم. نیم ساعت بعد وقتی از اتاق خارج شدم متوجه شدم حال پدرم بد است و نبضش به آرامی میزند. میخواستم او را سوار ماشین کنم و به بیمارستان برسانم، اما پدرم جان سپرد.
وی در حالی که به شدت اشک میریخت، گفت: من ترسیده بودم و نمیدانستم با جسد چه کار کنم. جسد را طنابپیچ کردم تا آن را به داخل چاه آب در حیاط ویلا بیندازم اما همه جا تاریک بود و من به شدت دستپاچه شده بودم. جسد داخل چاه فرو نمیرفت. به همین خاطر تصمیم گرفتم طناب را ببرم، اما یکباره متوجه شدم در تاریکی و اشتباهی سر پدرم را بریدهام. من بدن او را داخل چاه انداختم. از ترسم سر را داخل یک کیسه گذاشتم و شبانه آن را میان نخالههای ساختمانی رها کردم. نیمهشب به ویلا برگشتم و دست و صورتم را شستم و همه لباس و رختخوابهایی را که خونی شده بود آتش زدم. من پدرم را به اندازه مادرم دوست داشتم ولی او با کارهایی که کرد همه ما را به هم ریخت و خانوادهمان از هم پاشید. حالا هم به شدت پشیمان هستم و وضعیت روحی خوبی ندارم. با پایان جلسه دادگاه قضات برای تصمیمگیری وارد شور شدند.