طاهره عبدالهی
الهه حسیننژاد و امیرمحمد خالقی، دو جوان، دو انسان، دو جانِ بیدفاع که تنها «نه» گفتند. نه به تحقیر، نه به سرقت، نه به تسلیم بیقید و شرط در برابر خشونت. این “نه” برایشان بهای سنگینی داشت؛ بهای جان.
امیرمحمد، دانشجوی جوان و نخبه دانشگاه تهران، وقتی از مقابل کوی دانشگاه به سمت خوابگاه رفت، نمیدانست که تاریکی شب تهران، چاقو در دل دارد. مقاومتی کوتاه کرد تا مدارکش را حفظ کند؛ جانش را از دست داد.
الهه، وقتی سوار خودروی عبوری شد تا به خانه برود، نمیدانست که راننده طعمهای برای خشونت دارد. فقط گوشیاش را نمیخواست بدهد؛ جسدش کنار فرودگاه رها شد.
حالا ما با دو پیکر بیجان و دو خانواده فروپاشیده روبرو هستیم؛ و هزاران جوان نگران، که نمیدانند اگر روزی نخواستند گوشیشان را بدهند، باید با زندگیشان خداحافظی کنند یا نه؟
امنیت، ابتداییترین حق انسان است. حقی که باید پیش از قانون، در خیابان حس شود. ما مردم، حالا میدانیم مجازات قاتلان آغاز شده، اما سؤال ما چیز دیگریست:
چرا خیابانها برای جوانان ما ناامن شدهاند؟
چرا در جامعهای که ادعای فرهنگ و تمدن دارد، جان انسان اینقدر ارزان است؟
چرا نظام آموزشی ما، نظام عدالت کیفری ما، نظام خدمات اجتماعی ما، نتوانسته از شکلگیری چنین جنایتهایی جلوگیری کند؟
ما فقط قصاص نمیخواهیم، فقط حکم اعدام نمیخواهیم.
ما خواستار «اصلاح ساختاری» هستیم:
آموزش پیشگیرانه از خشونت
مشاوره و رواندرمانی عمومی برای آسیبدیدگان و حتی بزهکاران
بازتعریف نقش پلیس و جامعه در حفاظت از شهروندان
شفافیت در پروندهها و گزارشهای رسمی
الهه و امیرمحمد، تنها دو قربانی نیستند. آنها آینهای از جامعهای هستند که اگر خودش را اصلاح نکند، باید در سوگ قربانیان بعدی آماده باشد.