خلیج فارس:در ادامه تصاویری از نیکی کریمی بازیگر نقش «محبوبه زن شهرام» در سریال کیمیا را بعد ۹ سال و در ۵۲ سالگی مشاهده میکنید.
خلیج فارس:رامبد جوان، بازیگر، مجری و کارگردان مطرح ایرانی است که این روزها با شرکت در مراسمهای اکران فیلم کمدی جدیدش با عنوان «زودپز»، بسیار جلب توجه کردهاست. استایلهای کژوال و غیرمتناسب رامبد در این مراسمهای اکران، معمولا با ساعت مچیهای شیک و گرانقیمتی تکمیل شدهاند.
تنوع زیاد ساعتهای این سلبریتی باعث شده تا برخی بگویند که او احتمالا بدون تصمیم قبلی و صرف دیدن یک مدل ساعت در پشت ویترین، آنها را خریداری کرده و در استایلهایش به کار میبرد. ساعت رامبد جوان از برند «همیلتون» که قیمتی حدود ۶۵ میلیون تومان دارد، در مراسمهای بسیاری در دست او دیده شدهاست.
منبع:برترین ها
خلیج فارس: تصاویری جدید از مراسم عروسی عباس جمشیدیفر در اینستاگرام پربازدید شده است.
عباس جمشیدیفر (زادهٔ ۱۷ شهریور ۱۳۵۹) بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون اهل ایران است. او در سال ۱۴۰۱ باانتشار یک پست در اینستاگرام خبر از ازدواج مجدد خود داد. او با سریال سه دونگ سه دونگ معروف شد و با سریال زخم کاری به اوج شهرت رسید.
منبع:برترین ها
خلیج فارس:روزنامه کیهان در بخشی از این گزارش نوشته است: شارلاتانیسم در فیلمفارسی نوین!
یکی از این فیلمسازان با فیلمی ملهم از «شبنشینی در جهنم» به نام «پوست موز»، در کمال تاسف به سینمای ایران آمد و البته اثری زیر خط فقر استاندارد سینما روی پرده برد که حتی با فیلم مورد تقلیدش، به لحاظ قوت ساختاری، فرسنگها فاصله داشت!
و بازهم متاسفانه اگر در سال ۱۳۳۷، فیلم «شبنشینی در جهنم» که توسط یک بهائی به نام مهدی میثاقیه تهیه شد، به دلیل برخی توهینها به باورها و اعتقادات مردم، مورد اعتراض محافل دینی قرار گرفت، فیلم «پوست موز «که دهها بار سخیفتر و موهنتر و به همان شیوه، عقاید ملت را به سخره گرفته بود، مورد کمترین انتقادی قرار نگرفت و اگرچه پروانه نمایش روی پرده را دریافت نکرد ولی مستقیما به شبکه خانگی راه یافت!
فیلمهای مبتذل تری مثل «دموکراسی تو روز روشن» (که بازهم معاد و آخرت و باورهای مذهبی را مضحکه کرده بود)، «در امتداد شهر» (که اساسا بیش از یک فحش تصویری نبود!)، «تلفن آقای رئیسجمهور» (که علاوهبر ابتذال ساختاری و محتوایی، نشانی هم از سینما و هنر هفتم نداشت و البته بازهم برخی اعتقادات دینی و اخلاقی مردم را مورد هجمه قرار داده بود) فیلمهای بعدی این شبه فیلمساز بودند. اما در آبان ۱۳۹۲ اعلام شد یکی از نقشهای دست دوم تازهترین فیلم این کارگردان کماستعداد ولی پر سر و صدا به نام «نقش نگار»، به یکی از هنرپیشگان سینمای شاهنشاهی به نام ناصر ملک مطیعی سپرده شد!
لازم به ذکر است که اساسا بحث نگارنده در اینجا بر سر حضور یا عدم حضور فردی به نام ناصر ملک مطیعی در فیلم یاد شده نیست. به هر حال وی نیز مثل هر شهروند دیگری میتوانست در هر حرفه و شغل و عرصهای که قانون اجازه دهد، حضور یابد و ایرادی برآن مترتب نبود. اما سؤال اینجاست که مقصد و مقصود سازندگان فیلم «نقش نگار» از حضور این بازیگر (با سابقه طولانی در سینمای فیلمفارسی) در این فیلم چه میتوانست باشد؟
آیا میخواستند در سن هشتاد و چند سالگی از تواناییهای این بازیگر استفاده کنند؟! آیا هیچ بازیگر دیگری نمیتوانست در این نقش دست چندم بازی کند؟! آیا قصد سازندگان فیلم به جز دلجویی و تجلیل از بازیگری بود که کارنامه مبتذلی در عرصه سینمای ایران داشته و خودش در مصاحبه با برنامه هفت، از مردم ایران خواست که وی را ببخشند؟! براستی این دلجویی سازندگان فیلم «نقش نگار» از یک بازیگر فیلمفارسی (که از همین روی جشنی هم برایش برپا ساختند) به خاطر چه بود؟ شاید حضرات معتقد بودند حقّی از وی در طول این سالها ضایع شده که از اوج بازیگری در سینمای مبتذل فیلمفارسی به خانهنشینی کشیده شد؟ یعنی وی به ناحق از صحنه سینمای ایران کنار گذاشته شد و میبایست به همان روال در سینمای پس از انقلاب نیز حضور مییافت؟!
پاسخ این سؤالات از سوی دستاندرکاران فیلم یادشده روشن بود و حتی از محتوا و ساختار فیلمفارسی و مبتذل آثار قبلی کارگردان محترم نیز میتوانستیم دریابیم که وی مانند برخی دیگر دوستان به اصطلاح فیلمسازشان، داغ هجران فیلمفارسی بر دل داشته و شاید میخواست از طریق ورود عناصر اریژینال این نوع شبه سینما به آثارش، در واقع برای خود و برای پدیدهای که از استانداردهای هنر هفتم بسیار دور است، به اصطلاح اعتباری بتراشد!
این قصه از کجا آغاز شد؟
البته همانطور که گفته شد عملکردهایی اینچنین در طول این سالها، سابقهای پررنگ داشته و سخن تازهای نبود که همپای موضوعات و ساختار مبتذل و سخیف فیلمفارسی، برخی از عناصر و عوامل پیشانی سفید آن نیز به دلیل مدیریت شتر گاو پلنگی این سینما، به ساحت آن راه یابند.
اما پرداختن سؤال برانگیز رسانه ملی به چنین موضوعی (حداقل در دو برنامه شبکه ۳ یعنی «هفت» و «ویتامین ۳» که بنده فرصت دیدنش را در آبان ماه ۱۳۹۲ داشتم) آن هم با لحن خوش آمد گویی و تبریک و تهنیت! و بدون هیچگونه نقد و تحلیل و روشنگری، در واقع خدشه دار کردن حرمت این رسانه مردمی بود. انتظار میرفت رسانهای که از بیتالمال هزینه میکند و مدعی دانشگاه انقلاب اسلامی است، با نقد و بررسی صحیح، چنین موضوعی را انعکاس میداد تا لااقل پاسخی باشد برای نسل امروز که متاسفانه به یمن تسامح و کم کاریهای امثال این رسانهها، هیچ پس زمینه یا ایده روشن و تحلیلی درست از دوران پیش از انقلاب و سینمایش ندارد!
آن وقت مرتب این سؤال مطرح میشود که چرا مخاطب سینمای ایران عطایش را به لقایش بخشید؟ چرا دوران پس از دهه ۷۰ سالنهای سینما خالی شد؟ چرا تولیدات این سینما، پیدرپی ورشکست شدند؟ در حالی که برخلاف آنچه حضرات مطرح کرده و میکنند، از قضا ورشکستگی این سینما از همان دوران آغاز شد که همه خطوط قرمز را زیر پا گذاردند و هر نوع ابتذالی را در این سینما به نمایش درآوردند!
خلیج فارس:گیتی معینی درباره تجربه ایفای نقش در فیلم «قیف» گفت: یکی از نکات مهم برای من اخلاق کارگردان است. مهران مدیری و رضا عطاران هر دو بازیگران بااخلاقی هستند. هرچند هنوز مهران مدیری را بابت جایگزینی من با یک بازیگر دیگر در سریال «در حاشیه» حلال نمیکنم، اما اخلاق خوب باعث شد که با این دوستان کار کنم. این که میگویند دستمزد بازیگران زیاد است، تصویری است که مردم در ذهن خود ساختهاند؛ وگرنه دستمزدها چنان هم سر به فلک کشیده نیست.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از ایرنا، بازیگر سینما و تلویزیون افزود: رضا عطاران در هر اثری که تا به حال با او همبازی بودم، خودش پیشنهاد حضور من را به کارگردان داده است. ایشان نیز مرا برای حضور در قیف پیشنهاد دادند و از تجربه همکاری با او لذت بردم.
معینی با اشاره به اینکه دستمزد در اولویت بعدی قرار دارد، ادامه داد: یکی از لحظههای پرشکوه برای من آن است که با هر کارگردان بااخلاقی کار کنم؛ از آن بازیگرانی نیستم که فقط با تعداد معدودی کارگردان کار کنند. وقتی با عطاران یا مدیری کار میکنم، بند دستمزد نیستم؛ برایم این مهم است که با چه کسی کار میکنم و به من انرژی و حال خوش میدهد.
دستمزد بازیگران روی کاغذ، ۲ تا ۳ برابر مبلغی است که توافق میشود
معینی درباره دستمزدها در سینمای ایران گفت: این که میگویند دستمزد بازیگران زیاد است، تصویری است که مردم در ذهن خود ساختهاند؛ وگرنه دستمزدها چنان هم سر به فلک کشیده نیست.
بازیگر فیلم «قیف» توضیح داد: بسیاری از بازیگران از کارگردان یا تهیهکننده میخواهند ۲ تا ۳ برابر مبلغ قرارداد برایشان بنویسد، برای آن که جایگاه خود را ارتقا دهند. این رمز کارهاست؛ بازیگران جوان بسیار این کار را انجام میدهند، بازیگرانی همچون من دیگر این کار را نمیکنند و برای من پسندیده نیست. من با کارگردانان مطرح و باذوق کار میکنم و کارگردانی را که روراست باشد، ترجیح میدهم.
بازیگر فیلم «ابلق» درباره تجربه همکاری با نرگس آبیار و ماجرای از دستدادن سیمرغ گفت: آرزویم این است که دوباره با خانم آبیار کار کنم. در ابلق حق من پایمال شد، دو بار بیمارستان رفتم و پایم شکست. در لوکیشینی که کار میکردیم، تعدادی خلافکار بودند که میخواستند شرایط کار را به هم بریزند و پای من در یک درگیری شکست. اغلب با کمترین هزینه پای قرارداد میروم و رفاقت بسیاری مواقع، باعث حماقتم شد. من با لیسانس دانشگاه تهران چرا باید خانهنشین باشم؟
معینی سیمرغ برای ایفای نقش در فیلم ابلق را حق خود دانست و ادامه داد: بقیه میتوانند به دلایل مختلف، بازی در چنین نقشی را تجربه کنند من، اما به دلیل بالا رفتن سنم نمیتوانم دیگر چنین تجربهای داشته باشم. میدانم چرا سیمرغ به من نرسید و این از کجا آب خورد ولی اگر سکوت کردم به این دلیل بود که به خدا سپردم. همسر خانم آبیار میگفت: خانم سلطان سیمرغت مبارک، پس چه شد که به یکباره موضع تغییر کرد و سیمرغ مرا گرفتند؟
این بازیگر با تاکید بر اینکه هیچگاه حق خود را کامل نگرفته، گفت: اغلب با کمترین هزینه، پای قرارداد میروم و رفاقت بسیاری مواقع، باعث حماقتم شد. بقیه انصاف ندارند که من رفاقت میکنم و حقم را هیچ کجا به من ندادند. من با لیسانس دانشگاه تهران چرا باید خانهنشین باشم؟
حمید لبخنده تنها کسی بود که نقش اصلی پیشنهاد داد
معینی درباره تنها نقش اصلی که در دهه ۷۰ به او پیشنهاد شد، توضیح داد: به لحاظ اصالتی که در خودم احساس کردم، یک بار که نقش اصلی در یک کار به من پیشنهاد شد، نپذیرفتم. اولین و آخرین نقش اولی که به من پیشنهاد دادند، فیلمی به کارگردانی آقای لبخنده بود که خانم دیگری به جای من بازی کردند. فیلمی که در آن بازیگر نقش اصلی باردار میشد و در طویلهای فارغ میشد. از آنجایی که اصالت و ارزشهای خانوادگی من اجازه نمیدهد هر نقشی را بازی کنم، پس این نقش را نپذیرفتم. دوست نداشتم سکانسهایی که اصالت مرا زیر سوال میبرد در «قیف» بازی کنم، اما به خاطر رفاقتی که با آقای عطاران داشتم، پذیرفتم.
بازیگر فیلم قیف ادامه داد: بخشهایی در فیلم قیف بود که به دلیل آنها به بستگانم نگفتم فیلم را ببینند. دوست نداشتم سکانسهایی که اصالت مرا زیر سوال میبرد، بازی کنم، اما به خاطر رفاقتی که با آقای عطاران داشتم، پذیرفتم.
این بازیگر درباره حضور در جوکر بانوان گفت: هر کسی مرا میبیند فکر میکند ناهید مسلمی هستم، در صورتی که به نظر خودم شباهتی با ایشان ندارم. من انسان صادقی هستم و میگویم من نیستم؛ به هرحال برای حضور در جوکر بانوان به من پیشنهادی نشد.
به هومن سیدی گله کردم
بازیگر فصل نخست فیلم گشت ارشاد با تاکید بر اینکه دلم میخواهد با خیلی از کارگردانها کار کنم، توضیح داد: یکی از آرزوهایم این است با سعید سهیلی کار کنم، اما مرا لایق نمیداند. بعد از گشت ارشاد۱ دیگر فرصت نشد با ایشان کار کنم. آرزویم این است که با ابراهیم حاتمیکیا کار کنم. همه کارگردانها را دوست دارم و اگر بخواهم نقدی کنم، به خودشان میگویم.
وی افزود: بعد از مرحوم ناصر گیتیجاه دیگر حضور در گشت ارشاد به من پیشنهاد نشد؛ احتمالا آقای سهیلی این طور فکر کرده که، چون بازیگری که نقش پدر حمید فرخنژاد را داشت از دنیا رفته، دیگر مادری هم نباید داشته باشد!
معینی ضمن اشاره به اینکه چرا هنرمندان باید خانهنشین باشند، از برخی کارگردانان گله کرد و گفت: نقدی به هومن سیدی داشتم که چرا با اینکه میدانید بچههای ما بیکار هستند، اما برای نقشها از میان بازیگران خودمان یک نفر را انتخاب نمیکنید؟ چرا کسانی که توی جوب خوابیدند و معتاد بودند را به کار میگیرید؟ این تخریبگر نیست و هنر را زیر سوال نمیبرد، اما ما گلهمند بودیم. مردم از کارگردان الگو میگیرند؛ اگر کارگردانی برای خود ارزش قائل است، باید حواسش به کسانی که برای ایفای نقش انتخاب میکند، باشد.
خلیج فارس:سحر دولتشاهی تصویری تازه از خودش در فرش قرمز فستیوال kino bravo روسیه را استوری کرد.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از برترینها؛ سحر دولتشاهی تصویری تازه از خودش در فرش قرمز فستیوال kino bravo روسیه را استوری کرد. این بازیگر ۴۴ ساله یکی از داوران اصلی فستیوال kino bravo است.
خلیج فارس:سریال«زخم کاری» در فصلهای دوم و سوم نتوانست موفقیت فصل اول را تکرار کند. «زخم کاری ۳» هفته آینده با انتشار قسمت ۱۴ به پایان میرسد، اما در این شرایط، ظاهرا فصل چهارم نیز در راه است!
روزنامه خراسان – مائده کاشیان: شخصیت «مالک» در فصل سوم سریال «زخم کاری» ساخته محمدحسین مهدویان، برخلاف فصل دوم که در حاشیه قصه حضور داشت، اینبار در مرکز روایت قرار گرفت و داستان حول محور کاراکتر او روایت میشود. ابتدا پیشبینی میشد بازگشت «مالک» میتواند شکست فصل قبل را تا حدودی جبران کند، اما این اتفاق رخ نداد و ضعفهای فیلم نامه و همچنین وجود بعضی اتفاقات غیرمنطقی مهم باعث شد که بازگشت «مالک» به تنهایی، چاره کار «زخم کاری» نباشد. البته ناگفته نماند در قسمتهای اخیر سریال، مسیر قصه طوری پیش رفت که «مالک» و «سمیرا» مجبور شدند با یکدیگر صلح کنند و به کمک هم نقشههایشان را پیش ببرند، این اتفاق جان تازهای به سریال تزریق کرد و هیجان آن بالا رفت، اما زمانی که حدود نیمی از «زخم کاری ۳» بدون هیجان لازم پیش رفت و انتظارات مخاطبان از جدال «طلوعی» و «مالک» برآورده نشد. در حالی که فصل سوم ساخته مهدویان آرام آرام به پایان راه نزدیک میشود، مروری داریم بر دلایل ناکامی و ضعفهای «زخم کاری ۳».
جنگ قدرت در فصل اول سریال «زخم کاری»، به بهترین شکل نمایش داده شد و عواقب هولناکی هم داشت. افراد زیادی بیگناه یا گناهکار کشته شدند، «مالک» به شخصیتی بسیار بیرحم تبدیل شد و در نهایت هیچ کس نتوانست پیروز مسلم این جنگ باشد. قرار بود «زخم کاری» طی یک فصل ساخته شود، اما تصمیم برای ساخت ادامه سریال باعث شد که سروکله شخصیت «طلوعی» که در فصل اول در سایه بود و نامش را شنیده بودیم، در «زخم کاری ۲» پیدا شود و شاهد جدال او و وارث «مالک» یعنی «میثم» باشیم. نتیجه ناامیدکننده بود و فصل دوم شکست خورد. در فصل سوم، «مالک» بازگشت و بار دیگر پرونده پول نروژیها باز شد. طبق اتفاقاتی که در فصل اول دیدیم، جنگ مالکیها و ریزآبادیها به پایان رسیده بود و قصه ظرفیت چندانی برای تولید فصل های جدید را نداشت، اما «زخم کاری» به فصل دوم و سوم رسید. در فصل دوم ناکام بود و در فصل سه نیز به اندازه انتظارات ظاهر نشد.
پس از مرگ فرزندان «سمیرا» و «سیما» با نقشه «طلوعی»، این دو کاراکتر تصمیم گرفتند از او انتقام بگیرند، بنابراین یارگیری کردند و فصل تازهای از جنگ قدرت در «زخم کاری ۳» آغاز شد، اما این جدال در فصل های جدید به اندازه فصل اول جذاب و درگیرکننده نبود. در فصل سوم «مالک» و «سیما» با یکدیگر متحد شدند، «سمیرا» نیز در ظاهر با «طلوعی» همپیمان شده بود، اما تلاش میکرد «مالک» را به سمت خودش بکشد. در این میان پای کاراکترهای جدیدی مانند «پانتهآ»، «اسپاد»، «انسیه» دختر گمشده و «اسماعیل» برادر «طلوعی» به قصه باز شد و هرکدام بنابر منافعشان کنار یکی از شخصیتها قرار گرفتند. تقریبا نیمی از سریال شخصیتها مدام بر سر منافع مشترکشان با یکدیگر، یا نقشهها و ترفندهایی که برای شکست طرف مقابل داشتند، با هم بحث و گفتوگو میکردند و این جدال پیشرفت قابل توجهی نداشت. «مالک» به اندازهای که از او ترس و وحشت داشتند، نقش تعیینکنندهای در این جنگ قدرت و ثروت نداشت، «سیما» بیش از ظرفیت کاراکترش میدان عمل داشت و هوشمندی خاصی از او نمیدیدیم. «طلوعی» نیز مانند فصل قبل، به اندازهای که سریال وانمود میکرد، قدرتمند نبود. تقریبا از قسمت نهم سریال به بعد، با رودست زدن «سمیرا» به «پانی» و حمایت از «مالک»، رو شدن اسناد مهم علیه «طلوعی» و کنار گذاشتن «پانی» از هلدینگ، اتفاقات مهمی در قصه رخ داد و این جنگ قدیمی، برای مخاطب جذاب و مهم شد. این اتفاق بسیار دیرهنگام و تقریبا از نیمه سریال رخ داد.
اتفاقات غیرمنطقی و ساده
هرچند که وقوع اتفاقات پیشبرندهای که اشاره کردیم، هیجان خوبی به قصه تزریق کرد، اما به واسطه اتفاقات غیرمنطقی، زمینهچینی خوبی برای این رخدادها انجام نشده بود. به عنوان مثال، «طلوعی» خیلی ساده فریب «سیما» را میخورد و از احساس شک خود نسبت به خیانت او پشیمان میشود. کاراکتر «انسیه» هم به سرعت به «اسپاد» علاقه مند میشود و این اتفاق عینا برای «فرناز» نیز رخ میدهد. غیب شدن ناگهانی شخصیت «دستمالچی» نیز توجیهی ندارد. قتل «اسپاد» و همکاری «سیما» هم سادهانگارانه اتفاق میافتد. گذشته از اینها، تمام زنانی که در قصه حضور دارند، در گذشته عاشق «مالک» بودهاند و این دستاویزی برای «مالک» میشود تا نقشههایش را پیش ببرد. پس از «منصوره» در فصل اول، دیدیم که «پانی» و حتی «سیما» نیز به «مالک» علاقه مند بودهاند، در حالی که پیشتر هیچ اشارهای به این موضوع نشده بود. هرچند که سریال تلاش میکند به واسطه فلاشبک پیشینهای برای شخصیتها بسازد، اما بدون زمینهچینی لازم در فصول قبل، تنها به واسطه فلاشبک این موضوع باورپذیر نیست.
و اینک اتحاد «مالک» و «سمیرا»
با وجود ضعفهایی که اشاره کردیم، همدستی «مالک» و «سمیرا» با همه اختلافاتی که داشتند، قسمتهای پایانی «زخم کاری ۳» را جذاب کرده و توانسته است این مجموعه را از سقوط کامل نجات دهد. از ابتدا در سریال دیدیم که «مالک» شخصیتی ترسو دارد و سلطه «سمیرا» میتواند کارساز باشد. در فصل سوم، پس از سختیهایی که «مالک» از سر گذراند، روحیه او تغییر کرده و شجاعتر شده بود، اما باز هم «مالک» به هوش و نفوذ «سمیرا» نیاز دارد، بنابراین وقتی این دو شخصیت با یکدیگر متحد میشوند، نقشه انتقام و تصاحب قدرت و ثروت، به خوبی پیش میرود و پیروزی نزدیک میشود. قرار گرفتن «مالک» بر سر دو راهی همدستی با «سمیرا» برای حذف «سیما» یا نجات «سیما» و مقابله با «سمیرا» نیز مخاطبان را کنجکاو کرده است.
فصل چهارم در راه است
«زخم کاری ۳» هفته آینده با انتشار قسمت ۱۴ به پایان میرسد، اما فصل چهارم نیز در راه است. با غلبه «مالک» به «طلوعی»، از سر راه برداشتن دار و دسته او و احتمالا پیروزی «مالک» پرونده فصل سوم بسته خواهد شد، در این شرایط معلوم نیست فصل چهارم چه حرفی برای گفتن خواهد داشت؟ آیا قرار است شاهد رویارویی «سمیرا» و «سیما» باشیم یا مانند فصل سوم، پای شخصیتهای جدید برای ادامهدار شدن جن ثروت و قدرت به قصه باز میشود؟ فعلا با توجه به کیفیت فصل دوم و سوم، نمیتوان با قطعیت درباره موفقیت «زخم کاری ۴» صحبت کرد و اما و اگرهای فراوانی درباره آن وجود دارد.