خلیج فارس:تصویر متفاوت از المیرا شریفیمقدم مجری صداوسیما را مشاهده کنید.
منبع:برترینها
خلیج فارس:ثابتی گفت: پول تبلیغاتی که مالک بانک آینده به تلویزیون و شهرداری داده، آنقدر شیرین است که جبلی و زاکانی نمیتوانند از آن بگذرند.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از خانه اقتصاد؛ امیرحسین ثابتی (نماینده مجلس) گفت: شهردار تهران جواب بدهد چرا بیلبوردهای شهرداری پر از تبلیغ بانک آینده است؟ آقای جبلی با چه استدلالی صبح تا شب در تلویزیون تبلیغ بانک آینده را میکند؟ آیا شهردار تهران و رئیس صداوسیما با تبلیغ مداوم بانک آینده به دنبال سفیدشویی این جریان مافیایی هستند؟
خلیج فارس:ایمان اشراقی ، یکی از پزشکان پوست، مو و زیبایی و بازیگر سریال خط قرمز ، در پیامی توییتری از تلاشهای نیروی انتظامی در پیگیری و شناسایی افرادی که تهدیداتی جدی علیه خانواده او داشتند، قدردانی کرد. او ضمن اشاره به حساسیت موضوع و تهدیدات بالقوهای که میتوانستند برای خانوادهاش ایجاد کنند، از مسئولان نیروی انتظامی به خاطر اقدامات سریع و مؤثر در این زمینه تشکر کرد.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از رکنا؛اشراقی در این توییت خود تأکید کرد که پیگیری و ردگیری دقیق این تهدیدات باعث جلوگیری از بروز یک فاجعه انسانی احتمالی شد.
خلیج فارس:پیمان جبلی رئیس سازمان صداوسیما گفت: خطای نابخشودنی رخ داده در رسانه ملی، نتیجه ترکیبی از بیتوجهی شبه عمدی به ضوابط محتوایی توسط برخی عوامل تولید و سهلانگاری در فرآیندهای نظارتی چند لایه پیش از پخش بوده است. بررسیهای دقیقتر درباره علل و انگیزههای عوامل تولید محتوا ادامه دارد.
جبلی در ادامه گفت: اقدامات فوری برای تثبیت و تقویت فرآیندهای نظارتی در حوزه پخش و رفع خلأها و حفرههای نظارتی در حال اجراست. از جمله این اقدامات، بازطراحی سامانههای انتقال فایلهای محتواهای تولیدی تا پخش است تا امکان رسیدن محتوای تایید نشده به آنتن به صفر برسد.
با وجود پخش ۲۴ساعته بیش از ۱۲۰ شبکه ملی، محلی و بینالمللی و پخش روزانه حدود ۳۰۰۰ ساعت برنامه زنده و ضبطی، این خطای چند ثانیهای به هیچ وجه قابل قبول و بخشش نیست و در تضاد کامل با رویه رسانه ملی در تقویت وحدت اسلامی است.
خلیج فارس:عصرایران در مطلبی نوشت: جمعه شب گذشته (۵ اردیبهشت) سید عزتالله ضرغامی در برنامه تلویزیونی هفت حضور پیدا کرد و با بهروز افخمی تحت عنوان «از معاونت سینمایی تا داوری جشنواره فیلم فجر» به گفتگو نشست.
ضرغامی هم به عنوان رئیس پیشین سازمان صدا و سیما و هم یکی از چهرههای بانفوذ در فضای فرهنگی و رسانهای کشور به شرح بسیاری از اتفاقات پرداخت. او از زمان مدیریت خود در سینما به عنوان معاونت سینمایی وزیر ارشاد از سال ۱۳۷۴ تا ۱۳۷۶هم حرف زد و درباره توقیف فیلم سینمایی «آدم برفی» ساخته داود میرباقری گفت:
«من درباره فیلم آدم برفی اشتباه کردم و به آقای زم گفتم چند نکته را کم کن و چون اعمال نکردند فیلم را نشان ندادیم. اگر عقل امروز را داشتم میگفتم انقدر فیلم خوب است که میتوان چشم پوشی کرد. خطرناک این است که آدم روی اشتباه خود پافشاری کند ولی این درست است که آدم به اشتباه خود اشاره کند و بگوید که اشتباه کرده و به مدلی برسد که کمتر اشتباه کند.»
در بخشی از گفتگو او درباره فیلم مربای شیرین ساخته مرضیه برومند در سال ۱۳۸۰ هم گفت در آن زمان گفتم فیلم سیاسی است و علیه نظام حرف میزند اما امروز در سال ۱۴۰۴ میگویم اشتباه کردم و نظر من عوض شده است.
بهرجهت این که ضرغامی بعد از این همه سال به اشتباه خود اعتراف کرده است گامی رو به جلو محسوب میشود ولی واقعیت این است که قضیه به این اندازه هم ساده نیست که او بیان میکند.
توقیف «آدمبرفی» و فیلمهایی مانند آن، صرفاً موضوعات شخصی یا سلیقهای نبودند؛ آنها در بستر یک سیاستگذاری کلان فرهنگی معنا پیدا میکردند. سیاستی که بر اساس آن، بسیاری از فیلمسازان به حاشیه رانده شدند، سینماگران مستقل سرخورده گشتند و نسلهایی از هنرمندان، یا مجبور به خودسانسوری شدند یا به مهاجرت روی آوردند و…
این جمله ساده، از دل یکی از مهمترین چهرههای سیاستگذار فرهنگی در دهههای گذشته، بهظاهر نشاندهنده نوعی بازنگری و صداقت است، اما در بطن خود، سوالات مهمتری را مطرح میکند: آیا این اعتراف، آغازی برای اصلاحات واقعی در نگاه مدیریتی به سینماست یا صرفاً یک ژست برای حضور دوباره در عرصه سیاسی و فرهنگی؟
یکی از نقدهای مهم به چنین اعترافاتی، زمان آن است. چرا حالا؟ چرا وقتی که ضرغامی در اوج قدرت فرهنگی بود، مجال و شجاعت گفتن این حرفها را نداشت؟ چرا در همان سالها، در برابر جریانهایی که میخواستند سینما را به عنوان یک ابزار روایت زندگی واقعی مردم حفظ کنند، ایستاد و از توقیف و حذف حمایت کرد؟
حال که بیش از دو دهه از آن ماجرا گذشته، اعتراف به اشتباه، اگرچه قابلتوجه است، اما نمیتواند بار سنگین آن سیاستها را از دوش ضرغامی یا سایر تصمیمگیران آن دوران بردارد.
بیتردید، فضای اجتماعی امروز ایران تغییر کرده است. گسترش شبکههای اجتماعی، دسترسی آزادتر به فیلمها و آثار هنری، و رشد آگاهی عمومی باعث شده است که دیگر نتوان مانند گذشته همه چیز را پشت درهای بسته مدیریت کرد.
شاید ضرغامی هم این فضا را درک کرده اما هنوز برای بسیاری، این پرسش باقی است که آیا این اعتراف به اشتباه، برآمده از تامل شخصی است یا خیر اهداف دیگری را مد نظر دارد؟
آنچه از مدیران پیشین انتظار میرود، فقط اعتراف به خطاهای گذشته نیست، بلکه حضور در فرآیند بازسازی فضای فرهنگی امروز است.
ضرغامی اگر صادقانه به اشتباهات خود باور دارد، میتواند با حمایت از فیلمسازان جوان، دفاع از ساختار قاعدهمند و کمک به اصلاح رویههای سانسور، نقش مثبتی در آینده فرهنگ و هنر ایران ایفا کند.
اما اگر این اعتراف، صرفاً یک حرکت تاکتیکی برای کسب محبوبیت در میان نسل جوان و جامعه هنری است، نه تنها تاثیری نخواهد داشت، بلکه قطعا واکنشی منفی به دنبال خواهد داشت.
امروز، جامعه فرهنگی ایران بیش از هر چیز، به صداقت، شفافیت و مسئولیتپذیری نیاز دارد؛ نه صرفاً جملات زیبا در قاب تلویزیون.
نویسنده: نهال موسوی
خلیج فارس:علی فروتن، محمد مسلمی و حمید گلی که با نام خاطرهانگیز عموهای فیتیلهای در ذهن نسلهای مختلف جا گرفتهاند، اینبار با فصل دوم مجموعه «دوقلوها» با عنوان «دوقلوها در شهر پنجستاره» به آنتن بازمیگردند؛ مجموعهای که در دکوری عظیم ساخته شده، به تلویزیون بازمیگردند.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از پایگاه اطلاعرسانی سیما، این مجموعه که توسط مرکز سیمرغ و با مشارکت شهرداری تهران تولید شده شده، شهری جادویی در میان ابرها را به تصویر میکشد؛ جایی که تمام ماجراهای داستان در آن جریان دارد.
«دوقلوها» علاوه بر جنبههای سرگرمکننده، با محوریت موضوعاتی همچون حقوق و تکالیف شهروندی، فرزندآوری، فرزندپروری و همچنین آشنایی با مشاغل مختلف، تلاش دارد سطح آگاهی کودکان را نسبت به دنیای پیرامونشان افزایش دهد.
جمشید بیات ترک طراحی و کارگردانی این مجموعه را برعهده دارد و مهدی بصیری تهیهکننده کار است.
این مجموعه بهزودی از شبکه دو سیما روانه آنتن خواهد شد.
خلیج فارس:هیچکس عقبگرد صداوسیما را توصیه نمیکند، اما هیچکس هم «اختراع چرخ از نو» و «به انحراف رفتن ایدهای به نام تحول» را توصیه نمیکند.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از تسنیم؛«خوشگلدین» یا همان خوشآمدی به زبان آذری، در ۲ موقعیت به کار میرود؛ یکی موقعیتی که نقی معمولی در «پایتخت» از آن استفاده میکرد که معنای آن، خداحافظی بود؛ و یک معنای دیگر که دقیقاً همان استقبال و خوشآمدی را مراد میکند. برخی پس از موفقیت پایتخت، به کنایه به مدیران فعلی صداوسیما گفتند که این یعنی شما و ایدهتان، خوش آمدید!
آن هم به همان روشی که نقی معمولی به دیگران میگفت. اما به نظر میرسد که لحن بهتر و متواضعانهتر این است که بگوییم به تماشای واقعیت تلویزیون خوش آمدید؛ مدیران تحولی صداوسیما حالا بیش از هرچیزی به بررسی فرمول موفقیت پایتخت نیاز دارند تا دستفرمان خود را تنظیم کنند. البته اگر بخواهند.
فصل هفتم سریال «پایتخت» پس از چهار سال وقفه، از چهارم فروردین ۱۴۰۴ تا بیستوهفتم همان ماه، در قالب ۲۲ قسمت از تلویزیون پخش شد و با استقبال بینظیر مخاطبان همراه بود. آخرین قسمت این سریال با حضور بازیگران و جمعی از مردم در مرکز همایشهای برج میلاد به نمایش درآمد و استقبال جدی را رقم زد.
نه تنها سالن همایشها، بلکه فضای باز برج میلاد نیز مملو از جمعیتی بود که برای تماشای قسمت پایانی «پایتخت ۷» گرد هم آمده بودند. درخواستهای مکرر برای ادامه ساخت این مجموعه، همراه با ابراز نارضایتی از پایان آن، گواهی بر محبوبیت بالای این سریال در میان اقشار مختلف جامعه است.
آمار عالی بینندگان
سریال «پایتخت» با جذب بیش از ۷۳ درصد از بینندگان تلویزیونی، عنوان پربینندهترین برنامه صدا و سیما در ایام نوروز را به خود اختصاص داد. پیش از پخش قسمت پایانی، بیش از ۵۲ میلیون کاربر از طریق تلوبیون و سایر بسترهای اینترنتی، این سریال را دنبال کرده بودند. اوج این موفقیت در بستر نمایش آنلاین رقم خورد؛ جایی که «پایتخت ۷» موفق شد رکورد بیسابقه ۱.۸۵ میلیارد دقیقه تماشا را در پلتفرم تلوبیون به ثبت برساند.
جزئیات رکوردشکنی در تلوبیون:
مجموع زمان تماشا: ۱.۸۵ میلیارد دقیقه
تماشای زنده (Live): ۶۵۰ میلیون دقیقه
تماشای آرشیوی: ۱.۲ میلیارد دقیقه
تعداد کل بازدیدها: ۵۸ میلیون
تعداد کاربران همزمان در پخش زنده: ۸۱۸ هزار نفر
بازگشت «پایتخت» و پیام روشن مدیران
در سالهای اخیر، جز معدود نمونههایی همچون سریال «سرزمین مادری»، و بازگشتهای نسبتاً موفقی نظیر «نونخ»، «زیرخاکی» و تا حدی «طوبی»، دستاورد چشمگیر دیگری در عرصه سریالسازی تلویزیونی مشاهده نشده است. در اغلب مواقع، تلویزیون با چالش جدی کاهش مخاطب و افت محسوس در میزان استقبال عمومی مواجه بوده؛ موضوعی که بارها از سوی رسانهها مورد تأکید قرار گرفته و هشدارهایی نیز در این زمینه داده شده است.
مدیران ارشد سازمان صدا و سیما نیز بارها از تحولی قریبالوقوع سخن گفتهاند؛ تحولی که هنوز اثرات آن دستکم در حوزه فیلمسازی مشاهده نشده است.
در سال ۱۴۰۳، با آغاز رسمی پخش سریال «پایتخت» و زمزمههایی از احتمال بازگشت مهران مدیری به عرصه سریالسازی، همراه با برخی تغییرات مدیریتی و تدوین برنامهریزیهای جدید، پیامی روشن به منتقدان و اهالی رسانه منتقل شد: مدیران سازمان احتمالاً اکنون به این نتیجه رسیدهاند که ضرورتی برای «اختراع دوباره چرخ» وجود ندارد.
هدف از این یادآوری، تأکید بر رکوردشکنی و موفقیتی است که از چهارم فروردینماه، همزمان با پخش «پایتخت»، در عرصه سریالسازی تلویزیون رقم خورد؛ موفقیتی که شاید آغازی باشد برای دورهای تازه و مثبت در تاریخ رسانه ملی.
پیامدهای رسانهای و بازگشت به ارزشهای برودکست
موفقیت چشمگیر «پایتخت ۷» در جذب مخاطب، پاسخی قاطع به اظهارنظرهایی بود که از پایان دوران برودکست و پیشتازی ویاودیها سخن میگفتند. این سریال بهخوبی نشان داد که همچنان میتوان با تولید محتوای باکیفیت و خانوادگی، مخاطبان را پای تلویزیون نشاند و حتی از میزان مصرف اینترنت در ساعات پخش کاست.
«پایتخت» همچنین اثبات کرد که برای جلب نظر مخاطب، نیازی به ساخت سریالهایی با مضامین ضدخانواده و خشونتآمیز نیست. این مجموعه با تکیه بر ارزشهای اسلامی و مفاهیم مثبت خانواده، توانست به موفقیتی بزرگ دست یابد و فاصله خود را با سریالهای نمایش خانگی—که جامعه هدفشان حتی به پنج میلیون نفر هم نمیرسد—حفظ کند.
از همین رو، در کنار شور و شادمانی حاصل از این موفقیت، نباید اظهارنظرها و پیشبینیهای گذشته به فراموشی سپرده شود؛ زمانی که گفته میشد پلتفرمهای ویاودی با برخورداری از امکانات اقتصادی و مالی گستردهتر نسبت به تلویزیون، موفق شدهاند توجه مخاطبان را بهسوی خود جلب کنند.
یا هنگامی که عرصه مصرف رسانهای به سمت فضای مجازی و بسترهای دیجیتال حرکت کرد—همان “برودکست و برودبند”ی که مسئولان سازمان صدا و سیما بارها به آن اشاره کرده بودند—اکنون که فصل هفتم «پایتخت» از همین فضا پیشی گرفته است، پرسش اینجاست: پاسخ امروز منتقدان چیست؟
توصیهای به مدیران صدا و سیما
با توجه به موفقیت چشمگیر فصل هفتم سریال «پایتخت»، شایسته است مدیران سازمان صدا و سیما ضمن تاکید بر اصول و ارزشها، حمایت از کارهای جذاب را در اولویت قرار دهند و در جهت تقویت آنها گام بردارند.
ادامه مسیر همکاری با چهرههای مورد علاقه مردم، به شرطی که آن چهرهها در خدمت اهداف مثبت فرهنگی قرار بگیرند و نه اینکه صداوسیما اسیر آن چهرهها باشد، یکی از روشهای خوب برای جذب مخاطب و حفظ جایگاه رسانه ملی در سپهر رسانهای کشور است. نباید اجازه داد تب «پایتخت» فروکش کند؛ بلکه باید از این فرصت برای تولید محتوایی باکیفیت و مبتنی بر ارزشهای خانوادگی بهرهبرداری کرد.
مدیرانی که میگویند تحولگرا هستند، بهویژه آقای پیمان جبلی، رئیس رسانه ملی و آقای وحید جلیلی، قائممقام و دبیر ستاد تحول صدا و سیما، بیش از پیش باید به این نکته توجه داشته باشند که استقبال گسترده از «پایتخت» —حتی در میان ایرانیان مقیم خارج از کشور—نشان میدهد مسئله اصلی نه در بستر برودکست و برودبند، بلکه در نوع مدیریت و سیاستگذاری ستاد تحول نهفته است.
این رکوردشکنیها در میزان مخاطب، حامل پیامی روشن برای مدیران ارشد رسانه ملی است:
افزایش تعداد پلتفرمهای نمایش خانگی و گسترش شبکههای اجتماعی، دلیل اصلی کاهش مخاطبان تلویزیون نبوده است؛ بلکه ریشه این کاهش را باید در نوع نگاه مدیریتی و رویکردهای سیاستگذاری درونسازمانی جستوجو کرد.
«خوش گلدین» به واقعیتها
در روزگاری که رقبای تلویزیون صرفاً پلتفرمهای نمایش خانگی نیستند و فضای مجازی نیز به بستری گسترده برای عرضه تولیدات نمایشی داخلی و خارجی تبدیل شده، سریال «پایتخت» موفق شد خیابانها را خلوت کند، تلویزیون و تلوبیون را دوباره رونق ببخشد و در بسیاری از نقاط کشور، مردم را در ساعات پخش این مجموعه، از اینترنت جدا سازد.
موفقیت «پایتخت» بهخوبی نشان داد که ضرورتی برای اختراع مجدد چرخ یا کنار گذاشتن برندهای محبوب وجود ندارد.
تلویزیون، بیتردید به نوآوری، خلاقیت و استفاده از چهرههای تازه نیاز دارد، اما در عین حال باید به سرمایههای پیشین خود توجه کند، آنها را بازآفرینی کرده و تقویت کند.
بهعبارتی، مدیران تحولگرای رسانه ملی—که این بار «پایتخت» آبروی کنداکتور تلویزیون را خرید—باید به واقعیتها «خوش گلدین» بگویند و مسیر درست را با جسارت و آگاهی دنبال کنند.
خلیج فارس: روزنامه اعتماد نوشت: تنها در یک هفته گذشته شاهد رقم خوردن دو اتفاق زشت توسط مجریان ورزشی صداوسیما بودیم؛ یکی از اظهارات جنسیتزده عماد اعرابی مجری بخش ورزشی برنامه سلام صبح به خیر و دیگری جملات نژادپرستانه حافظ کاظمزاده مجری برنامه فوتبال ۱۲۰. همین ابتدا باید گفت اگر فقط مورد اول بود شاید این متن نوشته نمیشد، اما تکرار آن به نوعی دیگر در فاصله کوتاه باعث شد تصمیم بگیریم مجدد برای بار چندم تذکر بدهیم شاید دوستان حواسشان را بیشتر جمع کنند.
هفته گذشته عماد اعرابی مجری برنامه سلام صبح بخیر در واکنش به انتشار تصاویری از حضور علی علیپور و سیاوش یزدانی دو بازیکن تیمهای پرسپولیس و سپاهان در سالن مخصوص به ارایه خدمات مربوط به زیبایی ناخن اظهارات عجیبی را علیه این دو بازیکن به زبان آورد. اما عجیبترین قسمت اظهارات او جایی بود که اظهار داشت این خبر را باید همکار خانمش میخواند!
شاید بهتر باشد مدیران صداوسیما کلاسهای توجیهی برای این مجری تلویزیون برگزار کنند تا دستکم متوجه باشد خبر مردانه/ زنانه نیست. تا به حال هیچ کس در دنیای رسانه نگفته فلان اخبار زنانه است و فلان اخبار مردانه! همچنین لازم است به او یادآوری شود که مجری تلویزیون بودن با مامور «گشت ارشاد» متفاوت است. اگر او علاقه به ورود و سرک کشیدن به مسائل شخصی افراد را دارد و آنها را به سخره میگیرد جایش در یک برنامه تلویزیونی نیست و بهتر است با تغییر فیلد کاری شانسش را در یک حرفه دیگر دنبال کند.
بعد از اعرابی نوبت به حافظ کاظمزاده رسید. او در برنامه اخیر فوتبال ۱۲۰، و در حالی که تصاویری از مارسلو ستاره برزیلی سابق رئال مادرید در حاشیه دیدار دو تیم رئال و آرسنال به نمایش درآمد ابراز امیدواری کرد که او مثل «سایر برزیلیها» سر از زندان در نیاورد! این مجری صداوسیما اعتقاد دارد به هر حال همه برزیلیها «یک رگ» اینچنینی دارند. این عین عبارات کاظمزاده است: «امیدواریم مارسلو زندانی نشود. چون او به هر حال یک رگ برزیلی دارد و برزیلیها هر لحظه ممکن است کاری کنند که پشت میلههای زندان ببینیمشان!»
اظهارنظر نژادپرستانه کاظمزاده احتمالا با اشاره به اتفاقی است که اخیرا برای دنی آلوز رخ داد و قبلتر از آن برای روبینیو به وقوع پیوسته بود. این دو ستاره برزیلی مدتی است با اتهامات مربوط به تجاوز روبهرو شدند. اما اینکه مجری صداوسیما در یک برنامه پرمخاطب به خاطر دو نمونه پرونده کل مردم برزیل را دارای پتانسیل تبدیل شدن به مجرم میداند بسیار عجیب و غیر قابل تحمل است. این اظهارات مصداق بارز توهین نژادی است و در هر جای دنیا با محکومیت شدید رسانهها و برخورد مدیران بالادستی مواجه میشود.
متاسفانه همانطور که مدیران صداوسیما واکنش خاصی به اظهارات جنسیتزده اعرابی نشان ندادند در مورد توهین کاظمزاده به مردم برزیل هم توضیحی ارایه نکردند. البته این انتظار منوط به آن است که مدیران صداوسیما متوجه شده باشند که چنین خطایی صورت گرفته است.
خلیج فارس:فصل هفتم سریال محبوب و پرمخاطب «پایتخت» حدود ۲۵ شب از شبکه اول سیما پخش شد؛ ۲۲ قسمت بعلاوه دو شب به طور خلاصه قسمتهای قبل و یک شب تکرار قسمت آخر و…هر قسمت هم ۳بار بازپخش شده است!
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از اطلاعات آنلاین؛قبل از هر قسمت میانگین ۱۰ تا ۱۳ دقیقه آگهی بازرگانی، در میان پخش هر قسمت ۶ تا ۷ دقیقه و بعد از پایان سریال نیز حدود ۶ تا۷ دقیقه به طور میانگین تبلیغات پخش شده است.
در واقع به طور میانگین حدود ۲۵ دقیقه آگهی برای هر قسمت سریال پایتخت از تلویزیون پخش شده است که ضرب در ۴ بار پخش در هر روز حدود ۱۰۰ دقیقه آگهی برای هر قسمت سریال از تلویزیون پخش شده است؛ ۲۵ شب پخش سریال یعنی ۲۵۰۰ دقیقه آگهی بازرگانی ناقابل یا ۱۵۰ هزار ثانیه!
اگر با تخفیفهای ویژه نوروزی هر ثانیه آگهی را ۳۰۰ میلیون تومان محاسبه کنیم؛ عایدی صداوسیما از یک سریال تلویزیونی عددی معادل ۴۵هزار میلیارد تومان است! این عدد بدون محاسبه تبلیغات داخل سریال توسط بازیگران پایتخت است!