منبع: فرادید
خاک
خلیج فارس: تصویر زیر تشییع احمد شاه است و در مسجدی به تاریخ ۲ مارس ۱۹۳۰ در پاریس، برداشته شده است. سربازی فرانسوی به عنوان نگهبان در کنار تابوت احمد شاه ایستاده است.
به گزارش خلیج فارس؛ احمد شاه سه سال پس از خلع شدن از مقام سلطنت در 32 سالگی در یکی از بیمارستانهای پاریس درگذشت. جنازه او طبق وصیتش به عراق حمل شد و در کربلا نزد مقبره پدرش به خاک سپرده شد. از مقامات دولتی ایران هیچ یک در مراسم تشییع جنازه او شرکت نکردند.
منبع: برترین ها
خلیج فارس: از چند روز پیش پلیس شهرستان مرند در جریان ناپدید شدن ۲زن جوان قرار گرفت. بررسیها نشان میداد که این دو زن آخرین بار برای انجام کاری از خانه خارج شده و دیگر بازنگشته بودند. همه شواهد از این حکایت داشت که آنها دچار سرنوشتی هولناک شدهاند و در این شرایط تحقیقات برای یافتن ردی از آنها آغاز شد.
به گزارش خلیج فارس؛ درحالیکه بررسیها ادامه داشت، معلوم شد که فردی با در دست داشتن کارت بانکی قربانیان، راهی عابربانک شده و اقدام به برداشت پول نقد کرده است. مأموران با بررسیهای تخصصی و بازبینی فیلمهای دوربینهای مداربسته، تصویری از این فرد که مردی جوان بود بهدست آوردند و در ادامه تحقیقات موفق شدند هویت او را شناسایی کنند.
در ادامه مشخص شد که وی اهل یکی از روستاهای اطراف مرند است که با خودروی پژو 405خود در این شهر مسافرکشی میکند. دستور بازداشت این مرد صادر شد و مأموران او را در یک عملیات ضربتی دستگیر کردند. مرد جوان پس از انتقال به اداره آگاهی به قتل 2زن گمشده اعتراف کرد و مدعی شد، پس از اینکه قربانیانش را که طلای زیادی همراه خود داشتهاند در بازار شناسایی کرده، به کمین نشسته و با معرفی خود بهعنوان راننده مسافرکش، آنها را سوار ماشین کرده و به باغی در اطراف شهر برده است.
سپس طلاهای قربانیانش را به سرقت برده و علاوه بر آن، کارت عابربانکهای آنها را به همراه رمزش از این افراد گرفته و آنها را به قتل رسانده است. متهم همچنین اعتراف کرد که پس از جنایت، اجساد قربانیانش را در باغ دفن کرده است. با اعترافات مرد جنایتکار، مأموران راهی باغ مورد نظر شدند و اجساد هر دو قربانی را از زیر خاک بیرون کشیده و در اختیار خانوادههایشان قرار دادند
درحالیکه همزمان با دستگیری این مرد در میان مردم مرند شایعه شده که متهم دستگیر شده یک جنایتکار سریالی است و تا حالا به قتل ۶زن اعتراف کرده است، یوسف ضیامهر، دادستان عمومی و انقلاب مرند گفت: متهم در حال حاضر تنها به قتل ۲زن با انگیزه مالی اعتراف کرده و مدعی شده که پس از جنایت برای اینکه ردی از خودش باقی نگذارد، اجساد قربانیان را دفن کرده است.
منبع: خبرفوری
خلیج فارس: دختر بیتا فرهی خبر داد که عکس کتیبه مزار مادرش که طی چند روز گذشته برداشته شده بود امروز ۲۳ دی ماه برگردانده شد.
مهسا قریشی به ایسنا خبر داد که عکس کتیبه مزار مادرش که طی چند روز گذشته برداشته شده بود با مساعدت مدیرعامل بهشت زهرا (س) و روابط عمومی آن دوباره نصب شده است.
او طی چند روز گذشته از برداشته شدن عکس کتیبه سنگ مزار مادرش خبر داده بود.
بیتا فرهی ۴ آذر ماه در سن ۶۵ سالگی از دنیا رفت و طبق وصیت خودش در خاک ایران و کنار مادرش در قطعه ۷۹ ردیف ۶۴ شماره ۶۳ بهشت زهرا و در میان مردم به خاک سپرده شد.
«هامون»، «برادرم خسرو»، «دوران عاشقی»، «در انتظار معجزه»، «خاک آشنا»، «خون بازی»، «خانهای روی آب»، «اعتراض»، «کیمیا»، «بانو»، «لامینور»، «ولایت عشق»، «سرزمین مادری» و… از جمله آثاری است که بیتا فرهی در آنها به ایفای نقش پرداخته است.
منبع: ایسنا
خلیج فارس:خودکشی یک دختر کلاس ششمی در یاسوج خبرساز شده است.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از برترین ها؛فاطمه شیخ علیزاده، خبرنگار اجتماعی در توییتر نوشت: یسنا دختر کلاس ششمی در یاسوج دست به خودکشی زد و امروز به خاک سپرده شد. پدر او به خاطر برقگرفتگی قطع نخاع شده و مادرش طلاق گرفته بود. او قبل از مرگ یک وصیتنامه نوشته بود.
خلیج فارس:نادرقلی ملقب به تهماسب قلی خان و نادر شاه افشار از ایل افشار خراسان از ۱۱۱۴ تا ۲۸ خرداد ۱۱۲۶ خورشیدی، پادشاه ایران و بنیانگذار دودمان افشاریه است.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از خبرفوری؛او از معروف ترین پادشاهان ایران، پس از اسلام است و تعداد زیادی از مورخین وی را قدرتمندترین پادشاه ایرانی بعد اسلام میدانند.
در سال ۱۱۲۶ خورشیدی، زمانی که نادر برای رفع یکی از شورشها به خراسان رفته بود، جمعی از سردارانش به رهبری علی قلی خان شبانه به چادر وی حمله کردند و او را به قتل رساندند.
در ادامه عکسی از باز کردن صندوق استخوانهای نادرشاه را می بینید. کسی که روی صندوق خم شده مرحوم سید محمد تقی مصطفوی نویسنده آثار تاریخی طهران و کتابهای دیگر است.
خلیج فارس:جمعی از هنرمندان در پی درگذشت بیتا فرهی با حضور در محل سکونت این بازیگر با خانواده اش ابراز همدردی کردند.
ایسنا نوشت: غروب ۵ آذر ماه هنرمندانی چون رخشان بنی اعتماد ، فاطمه معتمداریا , لیلا حاتمی، هانیه توسلی، رضا کریمی ، مهتاب کرامتی ، همایون ارشادی ، گلاره عباسی ، فرخ نعمتی، ستاره اسکندری ، سهیلا رضوی ، سام قریبیان ، علیرضا آقاخانی ، اکرم محمدی ، سودابه خسروی ، رضا سخایی ، امیر سیدی و … در محل سکونت بیتا فرهی حاضر شدند و با مهسا قریشی دختر این هنرمند ابراز همدردی کردند.
دختر بیتا فرهی فردا ۶ آذر ماه نیز در سالن اجتماعات ساختمان محل سکونت مادرش میزبان هنرمندان خواهد بود.
مراسم تشییع و خاکسپاری بیتا فرهی سه شنبه ۷ آذر ماه از خانه سینما ۲ راس ساعت ۹ صبح برگزار می شود و بعد از آن پیکر بازیگر “هامون” در جوار مادرش در قطعه ۷۹ بهشت زهرا به خاک سپرده خواهد شد.
بیتا فرهی ۴ آذر ماه به دلیل عوارض بیماری ریوی و قلبی در بیمارستان دی تهران درگذشت.
خلیج فارس: ۱۳مهر ۹۸ دختری جوان به اداره پلیس رفت و گفت که احتمال میدهد که مادرش را کشتهاند تا طلاهایش را سرقت کنند.
همشهری نوشت: وی توضیح داد: مادرم ۸۲ساله بود و چون تنها زندگی میکرد برایش پرستار سالمندان استخدام کرده بودیم. مادرم چند روز پیش فوت کرد و چون ناراحتی قلبی داشت، تصور کردیم دچار حمله قلبی شده است. در این شرایط جواز دفن او صادر شد و ما وی را خاک سپردیم اما پس از مراسم وقتی به خانهاش رفتم، متوجه شدم که طلاهایش سرقت شده است. به همین دلیل حدس میزنم مرگ او مشکوک است.
جنایت
با مطرح شدن این شکایت، تیم تحقیق به بررسی پرونده پزشکی متوفی پرداخت و مشخص شد که جسد کالبدشکافی نشده اما براساس اظهارات پزشک معالج، آثار کبودی روی گردن قربانی وجود داشته است. این نظریه، فرضیه جنایت را قوت بخشید و در این شرایط ماموران به زنی مشکوک شدند که بهعنوان پرستار سالمندان استخدام شده بود تا به امورات مقتول رسیدگی کند.
ردپای یک دختر
مأموران برای ادامه تحقیقات راهی محل زندگی قربانی شدند. یکی از همسایهها مشخصات دختری جوان را به پلیس داده و گفته که این دختر آخرین کسی بوده که پیش از مرگ قربانی، خانه او را ترک کرده بود و هنگام ترک خانه سراسیمه و مضطرب بوده است. مشخصات دختر جوان با مشخصات دختر پرستاری که از مقتول مراقبت میکرد یکی بود. این دختر ۳۵ساله بود و مرضیه نام داشت و گاهی همراه مادرش برای کمک به خانه مقتول میرفت. دستور بازداشت دختر جوان صادر شد اما او و مادرش فراری بودند و هیچ ردی از آنها نبود تا اینکه بعد از گذشت قریب به ۲سال مخفیگاه شان شناسایی شد و آنها به دام مأموران افتادند. در نهایت دختر جوان بعد از حدود ۲۱ماه از حادثه، قفل سکوت را شکست و به قتل اقرار کرد. او انگیزهاش را سرقت طلاهای مقتول عنوان کرد.
ندامت
دختر جوان در بازجوییها گفت: من قصد قتل نداشتم، همهچیز در یک لحظه رخ داد. قصد من سرقت بود و برای دزدی نقشه کشیده بودم اما ماجرا جور دیگری رقم خورد و به قتل منجر شد. وی ادامه داد: مشکلات مالی فراوانی داشتم. بهدنبال راهی بودم که از این وضعیت خلاص شوم تا اینکه یک روز همراه مادرم به خانه مقتول رفتم. مادرم کارهای خانه مقتول را انجام میداد و گاهی مرا هم همراه خودش میبرد تا کمکش کنم. مادرم هم مریض بود و دستها و پاهایش درد میکرد. اما بهخاطر پول ناچار بود کار کند و همه اینها من را عذاب میداد. روزی که همراه مادرم به خانه مقتول رفتم چشمم افتاد به طلاهایش و وسوسه سرقت آن به جانم افتاد. بهدنبال فرصتی بودم تا سرقت را انجام بدهم اما ای کاش آن روز به خانه مقتول نمیرفتم که باعث مرگ او شوم.
وی درباره روز حادثه گفت: آن روز برای پرستاری و انجام کارهای مقتول به خانهاش رفتم. او برای برداشتن وسیلهای به سمت آشپزخانه رفت و من هم پشت سر او حرکت کردم. او را هل دادم تا گردنبندش را سرقت کنم. آن روز گردنبند طلا به گردنش بود و وقتی مقتول روی زمین افتاد و متوجه نیت من شد. شروع کرد به داد و فریاد راه انداختن. جدال ما شروع شد و من که بهشدت دستپاچه شده بودم از ترس اینکه همسایهها صدای زن را بشنوند و آبرویم برود، دستانم را روی دهان و گلویش گذاشتم و وقتی نیمه هوش شد از فرصت استفاده کرده و تمام طلاهایش را سرقت کردم. بعد سراسیمه از خانه مقتول خارج شدم.
این دختر گفت: در آن زمان طلاها را به قیمت ۱۰میلیون تومان فروختم. البته ارزشش بیشتر از این حرفها بود اما چون فاکتور نداشت ناچار شدم زیر قیمت بفروشم. در همه این مدت هم رازم را حتی نزد مادرم فاش نکردم و عذاب وجدان داشتم و بهشدت از قتلی که مرتکب شدهام پشیمانم.
پایان خوش
متهم به قتل پس از محاکمه در دادگاه کیفری، به قصاص محکوم شد و پرونده پس از قطعی شدن رأی در شعبه ۲۶دیوانعالی کشور، روی میز قاضی امین کرمانی نژاد، دادیار شعبه اجرای احکام دادسرای جنایی تهران قرار گرفت. به این ترتیب نام وی در لیست قرار گرفت تا بهزودی پای چوبه دار برود و قصاص شود اما از آنجا که قاتل بهشدت پشیمان شده و رفتارهای مناسبی در زندان داشته، تیم صلح و سازش دادسرای جنایی تهران تلاش خود را برای رضایت از اولیای دم آغاز کردند. تلاشها نتیجه خوبی در پی داشت و فرزندان مقتول بهخاطر رضای خدا و آرامش روح مادرشان، قاتل را بخشیدند. به این ترتیب دختر قاتل از چوبه دار فاصله گرفت تا بهزودی از لحاظ جنبه عمومی جرم محاکمه شود.
خلیج فارس: دو روز پیش از قول محسن منصوری، معاون اجرایی رئیسی، در خبرها نقل شد که: «امروز دولت [آقای رئیسی] خودش را در مقابل مقام معظّم رهبری عددی نمیداند. خودش را صفر میداند. خودش را نوکر ولایت میداند».
به گزارش خلیج فارس؛ این رویکرد که به قولی در تقابل با اصول متعدد قانون اساسی و آرمانهای انقلاب است که حفظ ارزش و کرامت انسانی را یکی از پایههای ایمانی نظام و کارگزاران را نوکران و خادمان ملت میداند؛ بازخوردهای منفی بسیاری داشت. عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب به این خودشیرینی چنین پاسخ داد :«خود رهبری خود را نوکر و خدمتگزار مردم میداند». مهدی فضایلی نوشت: «رهبر انقلاب: فلسفه وجود بنده و امثال بنده و دیگر مسئولان، خدمت است. ما نوکر و خدمتگزار مردم هستیم. اعتبار و آبروی ما به این است. اسلام این را برای ما معیّن کرده است. ما حقی به گردن مردم نداریم؛ مردم به گردن ما حق دارند.» واکنش برخی کنشگران اجتماعی و سیاسی نیز به تملقات او چنین بود که: «نکند ماجرای دولت احمدینژاد اتفاق بیافتد؛ که عملا همه کاستیهای دولت به پای رهبری ریخته شود.» عبدالرضا داوری، از نزدیکان دولت احمدینژاد در این مورد نوشت: «هر چند این جمله حتما به مذاق جریان انقلابی شیرین میآید، اما در عمل، دولت را «نوکر» و «فرمانبر» نشان داده و با سلب مسئولیت از دولت، نتایج عملکرد قوه مجریه را تماما بر دوش رهبر انقلاب میاندازد و این خطرناک است. امیرعباس هویدا، همواره در مکاتباتش با محمدرضا پهلوی، خود را «چاکر شاه» و دولتش را مجری اوامر ملوکانه مینامید. همین شیوه او که برخلاف رویه اغلب دولتهای مشروطه بود، دولت هویدا را فاقد مسئولیت نشان داد تا همه بحرانهای کشور در دهه پنجاه، مستقیما متوجه شاه و موجب فروپاشی رژیم شود».
این چاپلوسیها از کجا آمده؟
هفته گذشته، نقل قولی هم از مرتضی آقاتهرانی، نماینده مجلس و از چهرههای شاخص پایداری مطرح شد که: «ولایت مطلقه فقیه کافی نیست، اطاعت مطلقه باید باشد… علامه (مصباح) میفرمودند که ما حمایت از حضرت آقا و ولایت مطلقه فقیه را قبول داریم، اما ولایت مطلقه کافی نیست، اطاعت مطلقه هم باید در کنار آن باشد. مردم باید به معرکه بیایند. دستورالعمل حضور مردم در معرکه، اطاعت مطلق است.» اما فلسفه چنین تملقاتی چندان قابلدرک نیست. چهبسا فردی چون آقاتهرانی، چنین اعتقادی هم داشته باشد؛ هرچند که شاگردان معنوی آیتالله مصباح یزدی، باید درباره عدم همراهیهای ابتدایی ایشان نسبت به انقلاب و امام هم توضیحاتی ارائه بدهند. عدم همراهیهایی که باعث شد تا عدهای امثال مصباح را جزو ساکتین انقلاب بخوانند و عقاید افراطی او نسبت به ولایت فقیه و انقلاب و …، که بعدها اتفاق افتاد، برایشان کماکان غیرقابل هضم باشد. اما این فلسفه هرچه که باشد، با ماهیت نظام اسلامی و صراحتی که در حکومتهای اسلامی صدر اسلام داشتهایم، در تناقض است. این فرمایش پیامبر اسلام که «به صورت متملقان خاک بپاشید»، دیگر به قدری تکرار شده که همه آن را فراوان شنیدهاند. حتی حضرت امیر علیهالسلام از استقبال و پشتسر دویدن مردم نهی میکردند و آن را متعلق به حاکمان دیگر میدانستند، نه حاکمان اسلامی.
این خانواده خبرساز
ظاهرا این تملقگوییها و خودشیرینیها، یک اتفاق نیست و تبدیل به یک رویه شده است. حالا از موردهای سازمانی و فردی آن که بگذریم، مواردی که رسانهای میشوند هم چندان کم نیستند. نمونه کهنهتر این گفتارهای نهچندان بقاعده، اظهارات چندیپیش جمیله علمالهدی، همسر رئیسجمهور درمورد بانوی اول مملکت است که این عنوان را نه سزاوار خود؛ بلکه شایسته همسر رهبر انقلاب دانسته است. این گفتار به قدری خارج از منظومه فکری نظام حاکم بود که حتی حزباللهیها را هم به واکنش منفی و تند واداشت. همچنین در این خانواده، ماجرای دستبوسیهای علمالهدی، امام جمعه مشهد نیز هر از چندی به شدت خبرساز میشود؛ امری که البته گفته میشود بین علما شایع است و دال بر احترام به فردی که علم و تقوای بیشتری دارد، اما بین مردم و مسئولان شایع و پذیرفته نیست.
این مجیزگویان بیشمار!
از دیگر نقلقولهای تملقآمیزی که این روزها مطرح شده، صحبتهای غلامعلی صفایی بوشهری، نماینده رهبری در بوشهر است. او در توصیفی که از سپاه داشته، آن را یک هدیه الهی دانسته و گفته که «کارنامه سپاه مثل خورشید میدرخشد». همچنین در دیدار مداحان با رهبری، حسین سازور، از مداحان شناخته شده، گفته بود که «ما جایگاه شما را همطراز امیرالمومنین میدانیم و دفاع از شما و جایگاه شما، دفاع از پیامبر، دفاع از حضرت زهرا و امیرالمومنین است». کاظم صدیقی، امام جمعه موقت تهران نیز زمانی در مراسم بزرگداشت آیتالله مصباح یزدی، در سخنانی در توصیف رهبری گفته بود: «اسلام اهل بیت همان ولایتفقیه است و ایشان به عنوان نایب امام زمان(عج) حضور دارند تا کسانی که دستشان به امام عصر(ع) نمیرسد بوی آن را از ولیفقیه استشمام کنند». این دست مجیزگوییها، البته گاهی از سوی برخی از اعضای دفتر رهبری و نیز دیگر مقامات همچون حداد عادل و … هم صورت میگیرد و درمواردی تعریف و تمجیدهایی از سادهزیستی و … رهبری ارائه میشود.
واکنشهای منفی و تذکرات
این اظهارات بعضا -مانند بحث بانوی اول یا مقایسه رهبری با حضرت علی (ع)- از سوی دفتر رهبری یا خود ایشان هم با تذکراتی همراه بوده است. جالب اینکه حتی به خلاف عقیده حزباللهیها و سوپرانقلابیها، رهبری با واکنش منفی به رویکرد «ذوب در ولایت»، به افرادی که این تعبیر را به کار میبرند، تذکر دادهاند که: «بنده این حرف را از آدمهای حسابی کمتر شنیدهام. ذوب در ولایت یعنی چه؟ باید ذوب در اسلام شد. رهبری هم باید ذوب در اسلام باشد تا احترام داشته باشد.» رهبری حتی در برههای به سنت نادرست جشن تولد گرفتن برای ایشان هم که تازه باب شده بود، واکنش تندی نشان داده، آن را کار غلطی دانستند و خطاب به برگزارکنندگان چنین مراسمی که احتمالا درصدد خودشیرینی بودهاند، گفتند: «برگزارکنندگان مسئول وقت و عمر و اموالی هستند که در این کار صرف و ضایع میشود.»
مجیزگویی میکنند تا امتیاز بگیرند
طرفه آنکه ثناگویان و مخاطبان ثناگویی هم به رده و سطح خاصی از مقامات محدود نمیشوند و در عرصه ورزش، رسانه و … هم میشود نظایر آن را سراغ گرفت. برای مثال علیرضا دبیر، رئیس فدراسیون کشتی در روز کشتی مقابل رئیس مجلس ایستاده و گفته بود: «آقای قالیباف، انشاءالله دفعه بعد که اینجا میآیید بنده شهید شده باشم.» او حتی در تعریف از قالیباف افزوده بود که «در جوانی هم به پای «حاج باقر» در کوهنوردی و حرکت شنا» نمیرسید! یا تعریف اخیری که سردار آزمون از قلعهنویی یا سروش رفیعی از گلمحمدی داشتهاند. یا تعریف و تمجیدهای اغراقگونه برخی از اصحاب رسانه و …، از مسئولان و دولت و … که عملا خارج از قواعد مرسوم است و بیشتر به این میماند که فرکانسهایی ارسال میکنند تا امتیازی بگیرند.
آسیبی که همه جا هست
تملقگویی در حالی در آشفتهبازار سیاست، اقتصاد، اجتماع، ورزش و … ما رو به افزایش است که به قول زاکربرگ، بنیانگذار فیسبوک، مردم به صحبتهای شما توجهی ندارند و به آنچه ساختهاید، مینگرند. طبیعتا عملکرد مسئولان و آثاری که به جا میگذارند دیده میشود و تعریف و تمجید و اغراق و تملقها عملا نتیجه معکوس خواهد داشت…
به هر حال بسیاری از مسئولان راه ارتقا، ثبات، تأمین منافع و چهبسا بیشینه کردن آن یا اثبات انقلابیگری خود را در بیان تملقات مشمئزکننده میدانند و ابایی هم از آثار فردی، اجتماعی و روانی چاپلوسیها و لفاظیهای توخالی خود ندارند. دقیقا هم مشخص نیست که چنین تعاریف و تمجیدهایی چرا انجام میشود و آیا اساسا چنین اظهارات شاذی که حتی بدنه وفادار به نظام را هم به سختی میتواند اقناع کند؛ ازسوی نسل «ضد» و دهه هشتادیها، بدنه خاکستری و حتی منتقد مملکت پذیرفتنی است؟!
منبع: روزنامه توسعه ایرانی
خلیج فارس: پدیده حیرتانگیز و مشتعل در صحرای آسیای مرکزی با وجودی که حاصل یک حادثه صنعتی است، تبدیل به یک جاذبه توریستی نیز شده است.
به گزارش خلیج فارس؛ ده سال پیش جورج کورونیس، کاوشگر نشنال جئوگرافیک، خودش را به دروازه جهنم رساند. گودالی به عرض ۷۰ متر و به عمق ۳۰ متر واقع در شمال مرکزی ترکمنستان که به شکل رسمی “دهانه دروازه” نامگذاری شده است. این نام مستعار، پدیده عجیب این منطقه را بهتر توصیف میکند: یک حفره بزرگ که گاز متان از آن بیرون میآید و چندین دهه پیش شعلهور شده و در بخش دور افتادهای از صحرای قره قوم واقع شده و از چندین سال پیش هچنان شعلهور است.
کورونیس اولین فردی بود که در سال ۲۰۱۳ از این دهانه شعلهور بالا رفت. او بعد از دو سال برنامهریزی، تنها ۱۷ دقیقه فرصت یافت تا قبل از آنکه مجددا گرد و خاک بلند شود، نمونههایی از گاز و خاکستر را از این منطقه بردارد. او با یادآوری آن روز گفت:« این ۱۷دقیقه به شکل بسیار عمیقی در ذهن من حک شده. ماجرا خیلی ترسناکتر و محیط خیلی گرمتر و بزرگتر از چیزی بود که تصور میکردم.»
ماجراجویی او، توجه افراد زیادی از سراسر جهان را به دروازه جهنم جلب کرد و تصاویری که به شکلی گسترده از این آتشسوزی بزرگ در دنیا منتشر شد، همراه با داستان عجیب ایجاد آن، باعث شد تا دروازه جهنم به جاذبهای گردشگری در آسیای مرکزی و در خاک شوروی سابق تبدیل شود. هرچند که دولت ترکمنستان گهگاهی اعلام میکند که تصمیم دارد تا آتش متان دروازه جهنم را خاموش کند و این تصمیم بعد از مدتی به دست فراموشی سپرده میشود.
ترکمنستان با ذخایر عظیم نفت و گاز، مناطق صنعتی فراوانی دارد و حجم زیادی از گاز متان را وارد جو میکند. در اوایل تابستان امسال بود که دولتهای آمریکا و ترکمنستان درباره راهکارهای متعدد برای بستن دائمی این دروازهها از جمله دروازه جهنم مذاکراتی را انجام دادند. اما خاموش کردن این شعلهها اقدام سادهای نیست و افرادی که به دنبال راهکاری برای انجام این کار هستند، در ابتدا باید به سه سوال پاسخ دهند: دهانه دروازه جهنم چطور ایجاد شده؟ بهترین راه برای خاموش کردن آن چیست و آیا این ایده خوبی است که شعله آتش دروازه جهنم را خاموش کرد؟
گیرمو راین، دانشمند آتششناسی در امپریال کالج لندن دراین باره گفته:« ممکن است کار اشتباه پیش برود و من نگران خطر انفجار در منطقه هستم.»
شروع داستان از کجا بود؟
دهانه دروازه جهنم، به رغم ظاهر جهنمی و ترسناکش، ذاتا عجیب نیست. این منطقه در زبان ترکمنی “نور قره قوم” نیز نامیده میشود و در بالای حوزه آبریز رود آمودریا که منطقهای مملو از منابع نفت و گاز طبیعی (که عمدتا متان است) واقع شده. مقدار زیادی از این گاز متان از پوسته زمین خارج میشود و در صورت اشتعال، تا زمانی که سوخت، منبع گرما یا هوای غنی از اکسیژن در دسترس باشد، به سوختن ادامه خواهد داد.
مارک ایرلند، زمینشناس انرژی دانشگاه نیوکاسل دراین باره گفته:« ما نباید از وجود چنین پدیدهای تعجب کنیم.»
معمولا گاز متان این منطقه یا توسط صنعت نفت مهار شده و یا بدون توجه، از سطح زمین یا زیر آب نشت میکند. دهانه دروازه جهنم، دهههاست که بدون مراقبت خاصی میسوزد و مسلما این ماجرا به شکل یک سانحه صنعتی از دوران جنگ سرد آغاز شده است.
کسی نمیداند که واقعیت ماجرا از چه قرار است ولی اکثر روایتها، عناصر داستانی مشابهی دارند: بین دهههای ۱۹۶۰ تا ۱۹۸۰، مهندسان اتحاد جماهیر شوروی (احتمالا کاوشگران نفتی) مشغول حفاری در منطقه بودهاند که زمین زیر پای آنها فرو ریخته و زخمی زمینشناسی دهان باز کرده و یک گرداب متان را ایجاد کرده است.
احتمالا مهندسان به امید اینکه گاز متان به سرعت بسوزد، آن را روشن کردهاند و شاید حتی کسی سیگاری را روی زمین انداخته و تصادفا این آتش روشن شده باشد. اما در هر حال، آتشی شعلهور شده که تسلیمناپذیر به نظر میرسد و مجموعهای از آلایندههای مضر را در فضا پخش میکند. هر چند که با تخریب نزدیکترین روستا به این مکان در سال ۲۰۰۴، حالا افراد بومی با این آتش عظیم به دردسر نخواهند افتاد.
دروازه جهنم، در کشوری قرار دارد که عموما درهایش به روی توریستها بسته است، اما میتواند درآمدزایی خوبی برای جلب توریست باشد. کورونیس در این باره گفته:« دروازه جهنم، میتواند یک بازاریابی خوب باشد و اخیرا به جاذبه گردشگری شماره یک ترکمنستان تبدیل شده است.»
جنون متان
به لطف قربانقلی بردی محمدوف، رئیس جمهور سابق ترکمنستان، دروازه جهنم، جایگاه اسطورهای و عجیبی در ترکمنستان دارد.
در ژانویه سال ۲۰۲۲ و کمی بعد از آنکه قربانقلی از سمتش کنارهگیری کرد و قدرت را به پسرش سپرد، در صحبتهایی به این نکته اشاره کرد که آتشسوزی دروازه جهنم باید خاموش شده و از متان موجود در منطقه به شکلی عملی استفاده شود.
این البته ایده خوبی به نظر میرسد. متان یک گاز گلخانهای قوی است که بر خلاف دیاکسید کربن که قرنها باقی میماند، بعد از چند سال در جو زمین ناپدید میشود. از سوی دیگر متان گرمای بیشتری را به دام میاندازد و همین نگرانیهایی را درباره ایجاد شوکهای کوتاه مدت و شدید در آب و هوا ایجاد کرده است.
در طول سالهای اخیر توافقنامههای بینالمللی مختلفی مثل تعهد جهانی متان به امضا رسیده که هدف از آنها کاهش انتشار متان از هر دو منبع تولید شده توسط انسان است؛ با این امید که در عین حال از انتشار طبیعی متان از تالابها و ذوب شدن یخهای دائمی جلوگیری شود.
ترکمنستان یکی از بزرگترین تولیدکنندگان گاز متان در جهان است و این ماجرا به دوران شوروی برمیگردد؛ زمانی که راهکارهای بی پروای استخراج سوخت فسیلی، انبوهی از چاههای نشتی، خطوط لوله و سایتهای صنعتی متعددی مثل دهانه دروازه جهنم را به یادگار گذاشت. با فروپاشی شوروی در سال ۱۹۹۱، این دغدغهها حل نشده باقی ماند و بسیاری از این چاهها که یا در حال استفاده و یا متروکه هستند، همچنان نشت میکنند.
یوان نیسبت، دانشمند آب و هوا در رویال هالووی دانشگاه لندن در این باره گفته:« در این منطقه هرج و مرج بزرگی در جریان است.» هر چند که در مقایسه با نشتیهای فراوان در ترکمنستان، نشتی گاز در دروازه جهنم عملا ناچیز به نظر میرسد.
راین در این رابطه گفته:« خیلی بد است که در این منطقه نشتی متان را شاهد هستیم ولی خوب است که این گاز نشتی میسوزد. درست است که آتش، بیشتر متان را به دیاکسید کربن و بخار آب (گازهای گلخانهای) تبدیل میکند ولی این گازها قدرت کمی دارند. دروازه جهنم در شرایط فعلی، یک منبع متان بزرگ به حساب نمیآید.»
خاموش کردن آتش دروازه جهنم
برای خاموش کردن آتش دروازه جهنم، دو فاکتور مجزا باید مدنظر قرار گیرد: اول خاموش کردن آتش و سپس جلوگیری از نشت گاز از داخل زمین. مرحله اول به نظر از مرحله دوم سادهتر است. به عنوان مثال، میتوان سیمانی که سریع خشک میشود را به داخل دهانه دروازه اسپری کرد و اکسیژن غنی که باعث شعلهور شدن آتش میشود را حذف نمود. اما ایرلند، زمینشناس معروف معتقد است که این مشکل را نمیتوان تنها با گذاشتن یک درپوش برروی دهانه رفع کرد.
چرا که متان به سادگی مسیرهای دیگری را برای رسیدن به سطح زمین پیدا خواهد کرد و بدین ترتیب نشتی جدیدی به آمار فاجعه بار نشتیها در منطقه اضافه خواهد شد.
این بدان معناست که تنها راه برای مهار آتش دروازه جهنم، خفه کردن نشتی در منبع متان آن است. کورونیس در این رابطه گفته:«بعید میدانم که کسی ایده خوب و قابل قبولی در این رابطه داشته باشد.»
راین بر این باور است که کلید خاموش کردن این آتش در این است که مشخص شود که در زیر دروازه جهنم چه میگذرد و پیشنهاد کرده که از کارشناسان صنعت نفت دعوت شود تا شکاف زیرسطحی که گاز را منتشر میکند، پیدا کنند.
پس از آن میتوان بتن را از طریق لولههای زیرزمینی به محل شکاف پمپاژ کرد. راین ادامه داد:« با بهرهگیری از تکنولوژی نفت و گاز، در صورت در اختیار داشتن اطلاعات کافی، میتوان مشکل را حل کرد. اما اگر اکتشافی انجام نشود، امیدی به انجام اقدامات مفید نخواهد بود.» او در نهایت به این نکته اشاره کرد که اگر اکتشاف در کمال دقت انجام نشود، یک جرقه یا حادثه حفاری کافی است که یک انفجار مرگبار در منطقه رخ دهد.
مارک تینگای، کارشناس ژئومکانیک نفتی در دانشگاه آدلاید، در این باره که چطور میتوان شکاف زیرزمینی این چنینی را مهر و موم کرد، اطمینان ندارد؛ حتی اگر مهندسان بتوانند محل نشتی را پیدا کنند. او در این رابطه گفته:« واقعا هیچ راهی برای حفاری و مسدود کردن این شکاف وجود ندارد.» طبق گفته او رفع نشتیهای صنعتی میتواند پیچیده باشد؛ اما نشتیهای زیرزمینی به مراتب سختتر و پر ابهامتر خواهند بود.
اما از سوی دیگر این احتمال هم وجود دارد که بتوان از یک وسیله انفجاری بزرگ برای مسدود کردن نشتی متان بهره برد. از این روش برای خاموش کردن آتش چاههای صنعتی نیز استفاده میشود. شیوه کار بدین ترتیب است که بمبی در نزدیکی منبع متان منفجر شده و اکسیژن موجود در محیط را از بین برده و در نتیجه آتشسوزی متوقف خواهد شد و به طور همزمان، شکافی که باعث آزاد شدن متان میشود نیز بسته خواهد شد.
راهکاری پرخطر و بیاثر
مشخص نیست که آیا این روش در دهانه دروازه جهنم جواب خواهد داد یا نه و احتمالا به یک بمب بسیار بزرگ نیاز خواهد بود. آخرین بار در سال ۱۹۸۱ بود که مهندسان شوروی چندین بار با بهرهگیری از کلاهکهای هستهای برای مهار این آتش زیرزمینی تلاشهایی را انجام دادند.
خوشبختانه بعید است که در دنیای امروز از چنین رویکردهایی استفاده شده و حتی ممکن است این روشها در مورد دروازه جهنم ترکمنستان راهگشا نباشد. کورونیس دراین باره گفته:«این احمقانهترین ایدهای است که تا به امروز وجود داشته.» او در عین حال تردید دارد که گاز متان ممکن است از جای دیگری به بیرون نفوذ کند.
متخصصان هم با او موافقند. هر گونه تلاش برای بستن دروازه جهنم، ممکن است مشکلساز، خطرناک، پرهزینه و حتی بینتیجه باشد و با در نظر داشتن تمام این مسائل، شاید بهترین کار این باشد که در این راستا هیچ اقدامی انجام نشود.
کورونیس ادامه داد: « من رسما به دولت ترکمنستان توصیه میکنم که بگذارید این آتش همچنان شعلهور بماند.» اما از آنجا که حکومت این کشور دائما نظرش درباره دروازه جهنم را تغییر میدهد، سرنوشت این مکان همچنان روی هواست و کسی نمی داند که چه سرنوشتی در انتظار دهانه دروازه جهنم خواهد بود.
منبع: خبرآنلاین