خلیج فارس:مراسم گرامیداشت شهدای دانش آموز حادثه تروریستی کرمان، پیش از ظهر دوشنبه (۱۸ دی ۱۴۰۲) با حضور «رضا مراد صحرایی» وزیر آموزش و پرورش در دانشگاه فرهنگیان کرمان برگزار شد.
خلیج فارس: روزنامه اطلاعات نوشت: طبق گزارش مرکز آمار، پارسال در مقطع ابتدایی بیش از ۱۷۵ هزار دانشآموز، در مقطع متوسطهی اول حدود ۱۹۸ هزار دانشآموز و در مقطع متوسطهی دوم نیز حدود ۵۵۷ هزار دانشآموز ترک تحصیل کردهاند.
ترک تحصیل در این مقاطع سنی، بیانگر چه واقعیاتی است؟
آیا میتوان فرضیات ذیل را به عنوان علل این واقعه برشمرد؟:
۱-بیانگیزگی در تحصیل و روشننبودن آیندهی پس از آن؛ بهگونهای که تحصیل را از امری «معنیدار» به کنشی بیسرانجام جلوه دادهاست؛
۲-فقر در محیط خانواده؛ به گونهای که ادامهی تحصیل مدرسهای از توان سبد خانوار بیرون افتادهاست؛
۳-سختگیریهای درون مدرسه؛ بهگونهای که شوق حضور در این فضا را از دانشآموزانِ طالبِ شادی در سنین کودکی و نوجوانی ستاندهاست؛
۴-زرق و برقهای مادّیِ افرادِ نهچندان تحصیلکرده، که رهزن فکری دانشآموز شده، و وی را از آیندهنگریِ تحصیلی به حالبینیِ موقتی دچار کردهاست؛
۵-فراهمنبودن سختافزارهای آموزشی و دشواریهای حضور در مدرسه، اعمّ از سقف بالای سر و حداقلهای امکانات رفاهی، که در مقایسههای میان مدارسِ برخوردار و غیربرخوردار، دانشآموزان ضعیف را وامیدارد تا عطای مدرسه را به لقایش ببخشند.
تا زمانی که ارادهای برای حلّ و فصل یکباره و دور از فرافکنیها به میدان نیاید و ترجیعبندِ «یکشبه نمیتوان مشکلات را حل کرد»، از تکرار نیفتد، باید سال به سال شاهد افزایش آمار نگرانکنندهی فوق باشیم.
خلیج فارس:وزارت آموزش و پرورش با صدور اطلاعیهای اعلام کرد که انتشار تنبیه بدنی دانش آموزان در فضای مجازی، تحریف شده ، نادرست و کذب بوده و مربوط به مدارس ایران نیست.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از دیدهبان؛در این اطلاعیه آمده است: برخی از رسانههای معاند خارح از کشور در ادامه تلاشهای ناموفق خود و در راستای جنگ شناختی و برای تصویرسازی منفی از معلمان فداکار و پرتلاش و ایجاد نگرانی برای والدین؛ به انتشار فیلمهایی از تنبیه دانش آموزان در مدارس کشورهای دیگر و انتساب آن به مدارس ایران اقدام و در این راستا برخی حسابهای وابسته به جریان نفاق و معاندین در رسانههای اجتماعی همزمان با انتشار گسترده فیلم تنبیه بدنی یک دانش آموز در کشور هند به عنوان مدارس ایران، نسبت به بازنشر برخی فیلمهای تنبیه بدنی مربوط به سالهای گذشته اقدام کردهاند.
این اطلاعیه میافزاید: تنبیه بدنی به هر نحوی، خط قرمز وزارت آموزش و پرورش است و موارد بسیار اندک تنبیه بدنی طی سال تحصیلی جاری، در کمتر از ۲۴ ساعت بررسی و افراد خاطی به هیات رسیدگی به تخلفات معرفی شده و لغو ابلاغ شدهاند.
تلاش خانواده بزرگ تعلیم و تربیت ایران اسلامی؛ ایجاد بستری شاد همراه با آرامش برای فرزندان ایران اسلامی است و در این راه معلمان ارجمند از کلاس تا وزارتخانه؛ در حال تلاش شبانه روزی و جهادی مقدس برای پیشرفت هستند.
در بخش پایانی اطلاعیه آمده است: دشمنان دانش و فرهنگ ایران باید بدانند عموم مردم نسبت به این اقدامات دشمنان که برای تخریب وجهه معلمان کشور صورت می پذیرد، هوشیاری دارند و علیرغم این تلاشهای مذبوحانه، معلمان ارجمند جایگاه والایی نزد آحاد جامعه دارند.
خلیج فارس: در روزهای منتهی به هفته اول آذر ماه سال جاری، چند دانشآموز دختر و اقلا یک پسر در استان ایلام جان باختهاند. چهار نفر آنها در یک محله زندگی میکردند و هممدرسه بودهاند، دلیل مرگ همه آنها «خودکشی» اعلام شده است.
به گزارش خلیج فارس؛ در رسانههای محلی ایلام از ششم آذر ماه به بعد اخباری در مورد «اپیدمی خودکشی» دیده میشود، تابناک ایلام، در تاریخ ششم آذر ۱۴۰۲، ساعت هشت صبح گزارشی را منتشر کرده که با عبارت «طی یک ماه اخیر چندین مورد خودکشی در بین قشری خاص و با رنج سنی مشخص در شهر آبدانان رخ داده که قابل تامل و رعبانگیز است»، آغاز شده است.
در این مطلب که به قلم «بهروز مردانی» نوشته شده، از نقشآفرینی کم رسانهها در مورد مساله بازتاب اخبار خودکشی گلایه و تاکید شده است که «امروزه تاثیرگذاری رسانه از خانواده که از آن به عنوان بیان محکم یاد میشود و همچنین مدرسه به عنوان شکلدهی مسیر زندگی به مراتب بیشتر بوده و بر کسی پوشیده نیست، لذا انکار رسانهها و محرم ندانستن آنها نه تنها کارساز نبوده، بلکه ممکن است مشکلساز شود. موضوع خودکشی که از پیچیدگیهای خاصی برخوردار است و نیاز به آموزش دارد؛ چرا رسانهها نباید در کارگاههای آموزشی یا جلسات روانشناسی حضور داشته باشند.
اما موضوعی به این مهمی که شهر را درگیر و خانوادهها را داغدار و مضطرب و نگران کرده، چرا مسوولان استانی و کشوری بیخبر از آن باشند و اگر اطلاعی دارند چرا در این مدت ورود نکرده و اقدام خاصی صورت نگرفته است؟ شایعاتی که در سطح شهر مطرح است را چه کسی باید پاسخگو باشد؟» به نظر میرسد آقای مردانی در این یادداشت تا حدودی از آنچه رخ داده است، پرده برمیدارد. با این حال، بحث در همین جا متوقف نمیشود.
بررسیها نشان میدهد در پنجاه روز گذشته پنج دانشآموز دختر و پسر متوسطه اول و دوم در آبدانان خودکشی کردهاند. «فایز سعادت» آنطور که همسایهها میگویند به تازگی دیپلم گرفته بود و برای درجهداری اقدام کرده بود، اما رد شد، در هفته آخر مهر ماه خودش را دار زده است. «باران قمبری»، دانشآموز متوسطه اول، اواخر مهر ماه به همین روش خودکشی کرده است. «ساناز قمبری» که دبیرستان را به تازگی تمام کرده و دخترعموی باران بوده است، در چهلم باران خود را حلقآویز کرده. «آنیتا نوری» هفده ساله بوده که در اوایل آذر ماه خودکشی کرده و دهم دی ماه، چهلم او است. دختر دیگری به نام خانوادگی «عبداللهی» که سال دوم دبیرستان بوده هم در همین هفتهها به همین دلیل جان باخته است.
«حرمتالله موسویمقدم»، خبرنگار محلی در آبدانان در مورد اخبار خودکشیهای اخیر در این شهر میگوید که چهار خانواده از پنج خانوادهای که دخترانشان در کمتر از دو ماه گذشته خودکشی کردهاند را میشناسد. او میگوید: «این خانوادهها از نظر مالی در فشار نبودند، بچهها به مدرسه میرفتند و دو تای آنها هم چادری بودند. ایلام برای سالها یکی از بالاترین آمارهای خودکشی در کشور را داشته، اما آنچه الان در حال رخ دادن است، موضوع دیگری است.»
«خانم مرادخانی»، معاون اجتماعی فرماندار آبدانان هم این مساله را تایید میکند: «آنچه موجب نگرانی شده، این است که این دانشآموزان به یک شکل واحد خودکشی کردهاند.»
«بهروز مردانی»، خبرنگار محلی که در این مورد گفتگو کرده، میگوید: «جو بدی در شهرستان حاکم شده. حرف زدن در این مورد میتواند گرفتاریهایی به همراه داشته باشد. ما هم از این وضعیت ناراحت هستیم و فکر نمیکنیم سکوت رسانهها به کسی کمکی بکند؛ در هفتههای اخیر وزیر کشور و استاندارش به اینجا آمدهاند، مسوولانی از بهزیستی به اینجا آمدهاند و مدام قول پیگیری میدهند، اما تنها حرف میزنند و میروند. نگرانی از این است که خودکشیهای مشابه دیگری در روزهای آینده هم اتفاق بیفتد. چه کسی باید در این مورد مسوولیت قبول کند؟»
در گزارش ایرنای ایلام به تاریخ چهاردهم آذر ماه از قول مدیرکل امور اجتماعی استانداری ایلام آمده است که «طبق بررسیهای علمی و پژوهشهای میدانی، ریشه ۵۰ درصد از علل خودکشیها و آسیبهای اجتماعی در وجود تعارضات بین جوانان و نسلهای گذشته است». در ادامه همین گزارش که مشروح اظهارات اعضای حاضر در نشست کارگروه آسیبهای اجتماعی استان ایلام در شهر آبدانان است به این مساله اشاره شده است که «در چند ماه گذشته تعداد زیادی از مردم آبدانان به خصوص (چهار نفر از نوجوانان دانشآموز) با انگیزههای ناشناخته از طریق حلقآویز کردن، دست به خودکشی زدهاند». در این گزارش از قول محمد رحمانی، فرماندار شهرستان آبدانان آمده است که «با توجه به سبک و سیاق، شباهتها و اصول و ابزار مورد استفاده افراد خودکش (کسانی که مرتکب خودکشی میشوند)، حساسیتهایی در بین مردم ایجاد شده و به همین علت همه مدیران، متولیان، افراد نخبه و کارشناسان باید تمام تلاش و امکانات خود را در این راستا به کار گیرند تا بتوانیم هر چه سریعتر به وضعیت کنونی پایان دهیم.» و خبر داده شده است که «چهار گروه کارشناسی برای بررسی آسیبهای اجتماعی در آبدانان تشکیل شده است».
از میان خانوادههایی که فرزندشان را در روزهای اخیر از دست دادهاند، پدر ساناز قمبری، دانشآموزی که اوایل آذر ماه جان باخته، یکی از کسانی است که حاضر است در مورد آنچه رخ داده حرف بزند. او در مورد خانواده و دخترش میگوید: «در سالهای ۶۶ و ۶۷ وقتی منافقین به ایران حمله کردند، از کنار تلهای جنازه مردم رد شدهام، اما از وقتی این اتفاق پیش آمده زانوهایم میلرزد، نمیتوانم روی پا بایستم. حق ما که جلوی دشمن ایستادیم، این نبود که سرنوشت بچههایمان چنین باشد. ما خانواده بستهای نبودیم، من سه بچه دارم، این یکی تهتغاری بود، آن دو تای دیگر ازدواج کردهاند و رفتهاند، ساناز در خانه آزادی داشت، همه چیز به میلش بود. بسیار بچه درسخوانی هم بود. در یکسال و نیم گذشته تمام فکر و ذکرش درس بود. مدام نگران بود که معدل و کنکورش چطور میشود، نمره ریاضیاش ۱۹.۷۵ بود. نگران بود که با این نمرهها و در این مدرسهها که در اینجا هست، نتواند دانشگاهی که میخواهد قبول شود. میگفت اینها پارتیبازی میکنند و آخرش هم هیچ چیز به ما نمیدهند. میگفت معلم ریاضیام برای اینکه نمره آشنای خودشان بهتر شود، به جای بیست به من ۱۹.۷۵ داده است.»
آقای قمبری در مورد بچههای دیگری که در این مدت در محله خودکشی کردهاند هم میگوید: «پدر باران، روانشناس است، مادرش کارمند بانک است، آنها فقیر نبودند. اما اینجا همه فقیر هستند. من خودم در این سن و سال از هشت صبح کار میکنم تا شش بعدازظهر. نه کاری برای جوانها هست، نه امیدی که از اینجا بروند. این بچه، فایز سعادت را ببینید. در محل به سرش قسم میخوردند. خانوادهاش فقیر هستند، رفتن به نظام تنها امیدش بود. بعد این را ردصلاحیت کردند. این بچه خیلی صالح بود. ولی چه شد؟ خودکشی کرد.»
آقای نوری، عموی آنیتا نوری، دختر ۱۷ ساله دیگری که یک ماه پیش خودکشی کرده است، میگوید: «آنیتا هیچ مشکل درسی و خانوادگی نداشت، پدرش مدیر مدرسه و مادرش کارمند بودند. نه مشکل مالی داشتند، نه مساله احساسی در میان بود، نه برای درس خواندن در فشار خاصی قرار داشت. همه چیز برای او فراهم بود، پدرش او را غرق محبت کرده بود و به او میگفت تنها کاری را انجام بده که حال دل خودت خوب باشد. آنیتا با باران و ساناز قمبری هممدرسهای بود و درست به همان شیوهای که آنها خودشان را کشتهاند، خودکشی کرده است، در حالی که روی کتاب شیمیاش یک یادداشت گذاشته و نوشته بود: «شرمندهام که بچه خوبی برای شما نبودم.» و یک قلب کشیده بود.»
آقای نوری در مورد اوضاع خانواده برادرش که فرزندشان را از دست دادهاند، میگوید: «آنها هم حال خوبی ندارند. جلسات زیادی در فرمانداری تشکیل شده و کارگروههایی برای بررسی مساله ایجاد شده است، اما ما فکر نمیکنیم آنها بتوانند دلیل واقعی این حوادث را پیدا کنند. ما گوشیهای بچهها را گشتهایم، تمام چیزهایی که پیدا کردیم در مورد درس است. حالا میگویند ممکن است نهنگ آبی یا مریم خونین در این ماجرا دخیل باشند، اما به هر حال ما فکر نمیکنیم که کسی بتواند بفهمد که واقعا چه اتفاقی رخ داده است.»
نهنگ آبی، یک بیانیه علیه روانشناسی جریان اصلی است که توسعهدهنده آن در زمان طراحیاش ادعا کرده بود با این بازی میتواند نوجوانان را قانع کند که دست به اعمال خشونتآمیز علیه دیگران و خودشان بزنند و تا مرحله خودکشی هم پیش بروند. اینکه این بازی واقعا منجر به خودکشی نوجوانان شده یا نه، هرگز ثابت نشده است. بازی مریم خونین هم یک بازی ترسناک با محتوای برگرداندن یک کودک رها شده در جنگل به خانواده است. سناریوی این بازی بسیار مختصر است و بعد از هر سه دقیقه بازی، کاربر را از صفحه بیرون میاندازد و تا بیست و چهار ساعت بعد امکان برگشتن به بازی را نمیدهد.
برنامه بازی طوری نوشته شده است که کاربران آن در طول بازی در نیمه شب تماسهای تلفنی ضبط شده دریافت میکنند که در آن یک صدای ناشناس پیام «کار ما با تو هنوز تمام نشده» را میخواند. این بازی بیشتر از آنکه تاثیری بر صدمه به بازیکنان داشته باشد، به عنوان یک بازی ترسناک شناخته میشود. به هر حال، خانواده قربانیان اخیر در شهر آبدانان اشارهای به اینکه بچههایشان درگیر این بازیهای اینترنتی یا برنامههای مشابه آن بودند، نکردهاند.
جو شهر آبدانان متاثر از خودکشیهای اخیر است، میگویند خانوادهها از ترس اینکه اتفاق مشابهی برای فرزندانشان بیفتد، درگیر این هستند که چگونه امکان تقلید خودکشیهای رخ داده در ماههای اخیر را به حداقل برسانند. این مساله که چهار دختری که خود را حلقآویز کردهاند در یک مدرسه درس میخواندهاند، باعث شده است نگرانیهای زیادی در مورد سلامت روانی باقی بچههای مدرسه و همین طور نگرانیهای جدی در مورد سلامتی مردم شهر به وجود بیاید. با در نظر گرفتن اینکه خودکشیها یکی بعد از دیگری در چهلم قربانی قبلی رخ داده، نزدیک شدن به چهلمین روز درگذشت آنیتا بر این نگرانیها اضافه کرده است.
خانم مرادخانی، مسوول امور اجتماعی فرمانداری آبدانان میگوید: «فرمانداری فقط در یک ماه گذشته، هشت جلسه در مورد این مساله برگزار کرده است. خودکشی در ایلام و شاید در تمام ایران چیز تازهای نیست. شهر آبدانان ممکن است در این شاخص در جایگاه اول، سوم یا دهم یا صدم باشد. مساله این است که خودکشیهای اخیر همه به یک شکل رخ دادهاند و به همین دلیل نگرانیها افزایش پیدا کرده است. با این حال، این مساله مسلم است که پای عاملی مربوط به سلامت روان در میان است. به هر حال ما تلاشهایی کردهایم. تیمهایی برای ارزیابی موقعیت تشکیل دادهایم. اعضای این تیمها با خانواده کسانی که در این حوادث جان باختهاند، در تماس هستند.»
میگویند مسوولانی از بهزیستی برای سرک کشیدن به اوضاع خانوادههایی که بچههایشان را از دست دادهاند، مراجعه کردهاند. دو خانواده از خانوادههای جانباختگان مایل نبودند با آنها صحبت کنند، دیگران میگویند: «حرف زدن با آنها مشکلی را حل نمیکند، وقتی کار نیست، وقتی کارخانه نیست، امیدی هم نیست، بیایند بپرسند، چه فایدهای دارد؟ مگر چیزی عوض میشود؟»
فارغ از اظهارات رسمی مسوولان و کارگروههایی که مردم میگویند مشکلی را هم حل نمیکند، باید بدانیم که این اولینبار نیست در یک منطقه کوچک این اتفاقات میافتد، در یک منطقه کوچک بروز پیدا میکند. مشابه آنچه در دو ماه گذشته در آبدانان رخ داده، سال ۹۹ در رامهرمز در استان خوزستان ثبت شده است. سایت خبری انتخاب در بیست و ششم آبان ۱۳۹۹، در گزارشی خبر از شش خودکشی در مهر و آبان بین دانشآموزان رامهرمزی داده است. در این گزارش اشاره شده که یکی از دلایل خودکشیهای رخ داده، فقر و دسترسی نداشتن به امکانات لازم برای شرکت در کلاسهای آنلاین بوده است. در آنجا هم نمونههایی از خودکشی به شیوه حلقآویز کردن دیده شده است و اقلا در مورد یکی از دانشآموزانی که خودکشی کرده، گفته شده که علت خودکشی او، از دست دادن دوستش آن هم به واسطه خودکشی بوده است.
این مساله که خودکشی یک نفر میتواند روی تصمیم به اقدام خودکشی در دیگران تاثیر بگذارد، موضوعی است که روانشناسان و بسیاری از آسیبشناسان اجتماعی از آن به عنوان پدیده «سرایت خودکشی» یاد میکنند. فرض کسانی که معتقد هستند خودکشی مسری است، این است که به خصوص بچهها از یکدیگر تقلید میکنند و در نتیجه وقتی مثلا در یک مدرسه یا یک محله خودکشی رخ میدهد یا وقتی خودکشی یک آدم مشهور یا معمولی توجه قابل ملاحظهای در رسانهها دریافت میکند، این احتمال که تعداد موارد ثبت شده از خودکشیهای موفق و ناموفق افزایش پیدا کند، بیشتر میشود. اما همچنان باید در نظر داشت که علت خودکشی کردن مردم، خودکشی کردن دیگران نیست. رابطه همبستگی، هر چند ممکن است بتواند به ما قدرت پیشبینی بدهد یا مانند آنچه امروز در آبدانان رخ داده است، نگرانیها در مورد تکرار یک رفتار را افزایش دهد، اما نمیتواند علت رفتارهایی مانند خودکشی را توضیح دهد.
«الهام قاسمینژاد»، کارشناس مسوول واحد سلامت روانی اجتماعی و اعتیاد شبکه بهداشت آبدانان در مورد خودکشی اخیر در این شهر میگوید: «آنچه ما از مصاحبهها با اعضای خانواده، نزدیکان، همکلاسیها و دوستان بچههایی که خودکشی کردهاند، میدانیم این است که خودکشی در بین دختران دانشآموز، با خودکشی باران قمبری آغاز شده است. باران ۱۳ ساله، دوست داشته آزادانه لباس بپوشد و آنطور که برخی میگویند بعضی رفتارهای پسرانه داشته است، این مساله باعث درگیریهای مدام او با خانواده و به خصوص پدرش بوده. این درگیریها گاهی بسیار شدید بوده و منجر به آن شده است که در تابستان پدر باران برای مدتی گوشی او را از او بگیرد و محدودش کند. خودکشی او بعد از یک مشاجره با پدرش رخ داده است. به این صورت که باران به طبقه بالای خانه رفته و خودش را با شال حلقآویز کرده است.
بعد از او، دوستش «افروز عبداللهی» به فاصله یک هفته از مرگ باران خودکشی کرده است. اینطور که ما متوجه شدیم باران یک دوستی نوجوانانه داشته است که آن طور که انتظار داشته، پیش نرفته و بعد از یک مشاجره که منجر به آسیب دیدن دستش شده، پدرش از این ماجرا مطلع شده و با او مشاجره کرده است.
این مشاجره، به مساله به هم خوردن آن رابطه دوستی و غم از دست دادن باران اضافه شده و افروز در یک رفتار تکانشی در کمد لباسش خودکشی کرده است. ساناز قمبری، دخترعموی باران که از نظر تکنیکی دانشآموز محسوب نمیشود و مشغول درس خواندن برای کنکور بوده، قبلا هم با مساله وسواس درگیر بوده، سومین نفری است که خودکشی کرده است. او یک بار در خرداد امسال اقدام به خودکشی کرده که ناموفق بوده است. در نهایت در چهلم باران وقتی خانواده برای مراسم از خانه بیرون رفته بودند، خودش را به همان شیوه دو دختر دیگر از بین برده است.
آنیتا نوری، آخرین دختری است که در هفتههای گذشته در آبدانان خودکشی کرده است. او سال آخر دبیرستان بوده و اضطراب زیادی را تجربه میکرده. به دلیل اینکه برایش مهم بوده که بهترین نمرهها را بگیرد. در مدرسه نمیتوانسته دوستی پیدا کند و این خشونت همکلاسیها آنقدر شدید بوده که در کلاس عملا تنها بوده است. تنها دوست او در یک مدرسه غیرانتفاعی درس میخواند و وقتی به او پیشنهاد داده که مدرسهاش را عوض کند، گفته از اینکه دیگران فکر کنند او، چون شاگرد خوبی نیست به مدرسه غیرانتفاعی میرود، خوشحال نبوده. دلش میخواسته حتما در کنکور دندانپزشکی قبول شود و این اضطرابها و استرسهای مدرسه و مشاجرات و جو بدی که با گروه همکلاسیهایش تحمل میکرده از حدود توانش خارج بوده است.»
خانم قاسمینژاد میگوید که شهر آبدانان از نظر رواج افکار خودکشی اوضاع خوبی ندارد، اما آنچه امروز موجب نگرانی است، پایین آمدن سن شیوع افکار خودکشی و همین طور تکرار موارد مشابه خودکشی در شهر است: «سال گذشته در آبدانان ۱۲۰ نفر اقدام به خودکشی کردهاند، امسال از فروردین تا شهریور، یازده دانشآموز اقدام به خودکشی کردهاند. بعد از مرگ باران، من با آموزش و پرورش صحبت کردم و به آنها توضیح دادم که بعد از وقوع چنین حوادثی، معمولا تا شش مورد خودکشی دیگر ممکن است، رخ دهد. آن زمان توجه نکردند تا نمونههای بعدی اتفاق افتاد. تا پیش از این اقدام به خودکشی بیشتر با قرص و سم مورچه و چیزهایی از این دست بود، اما حالا هم، سن کسانی که دست به خودکشی میزنند، کم شده است و هم شیوه حلقآویز کردن تکرار میشود.»
تمام کسانی که خودکشی میکنند، به نوعی از درجهای از بیماریها و ناراحتیهای روانی رنج میبرند، اما معنی این مساله آن نیست که خودکشی صرفا مربوط به شرایط «سلامت روان فردی» است. همانطور که اضافه وزن به تغذیه و سرطان به آلودگیهای محیطی مربوط است، خودکشی هم تحت تاثیر عوامل اجتماعی است که کشف آنها میتواند مسیر بسیار سخت و دور از نتیجه باشد. آنچه روشن است، این است که کسی نمیداند خودکشی در کجا آغاز میشود. ما تنها میتوانیم خودکشی را در نقطه پایان آن، یعنی وقتی جسد سردی روی دستمان مانده است، از نزدیک ببینیم. زمانی که کاری برای کسی که از دست رفته نمیتوان انجام داد و برای خانواده عزیز از دست داده هم کارهای بسیار کمی میتوان کرد.
اگر افکار خودکشی دارید، کمک واقعی میتواند از بار مشکلاتتان کم کند. شمارههای تلفن ۱۲۳ و ۱۴۸۰ میتوانند کمکهای فوری ارایه کنند. سامانههای گفتوگوی آنلاین به زبان فارسی با جستوجوی امداد خودکشی در دسترس هستند.
منبع: اعتماد
خلیج فارس: مردی که میگوید ۱۴ سالگی جبهه رفته و درنهایت با جانبازی اعصاب و روان برگشته با روزنامه تماس میگیرد و از برخوردی غیرقانونی با فرزند حدود ۱۳سالهاش میگوید؛ روایت مربوط به روز ۳۰ آبان در یکی از مدارس متوسطه اول شاهد در غرب تهران است، اما پدر این دانشآموز هم حدود یک هفته بعد و پس از فروکشکردن آثار این تنبیه شدید و پایان واکنشها از ماجرا مطلع میشود و پس از آن هم به خواست همسرش در مدرسه حضور نمییابد، اما تلفنی پیگیر شکایت به مسوولان و نهادهای مختلف میشود؛ از تماس با روزنامه گرفته تا گزارش تلفنی به حراست آموزش و پرورش، بنیاد شهید و مشورت با وکیل خانوادگی.
به گزارش خلیج فارس؛ خلاصه ماجرا به این صورت است که در یک روز عادی مدرسه و زمانی که فرزند این خانواده با نام مستعار «مهدی» در حال بازی با سه نفر از همکلاسیهایش بود و آنها داشتند با بغلکردن همدیگر؛ به عبارت کودکانه خود، مشغول وزنکردن همدیگر بودند، یکی از ناظمهای مدرسه سر میرسد و سیلی محکمی به گوش مهدی میزند. هنوز اعتراض نکرده، ناظم به سمت دیگر صورتش هم سیلی محکم دیگری روانه میکند و در حالی که هنوز جمله اعتراضیاش کامل نشده با ضربه محکم پای ناظم به کمرش مواجه میشود.
مهدی به خانه که میرسد ماجرا را با مادرش در میان میگذارد و مادر هم به دلیل نگرانی از فشار عصبی که ممکن است به همسر جانبازش وارد آید و به دلیل نگرانی از آثار این فشار روانی، ماجرا را به مدت یک هفته از همسر میپوشاند و زمانی که آثار این تنبیه شدید فیزیکی کاهش مییابد، روایت روز حادثه را برای همسرش تعریف میکند.
این خلاصهای از روایت این خانواده در گفتگو با ما است که با وجود پیگیری و انتظار سههفتهای خبرنگار این روزنامه برای شنیدن و پوشش روایت مسوولان وزارت آموزش و پرورش، تا لحظه تنظیم این گزارش مسوولان این وزارتخانه حاضر به توضیح و اعلام نتیجه بررسی خود نشدند.
اگر چه در ادامه به جزییات این پرونده پرداخته میشود، اما باید تاکید شود که ماجرای تنبیه بدنی دانشآموزان ایران به همین چند خط خلاصه نمیشود و حتی در فاصله تماس این خانواده با خبرنگار اعتماد تا زمان بررسی پرونده و صحتسنجی ماجرا، دستکم دو خبر دیگر از تنبیه بدنی دانشآموزان خبرساز شد و به صدر اخبار اجتماعی رسید؛ یکی در شیراز و دیگری هم در منطقهای دیگر از تهران.
گزارش پیشرو با روایت جزییات یکی از این موارد و تشریح روند طیشده برای صحتسنجی این پرونده، به بررسی تنبیه بدنی یا روانی دانشآموزان ایرانی میپردازد و در گفتگو با کارشناسان از دلیل شدتیافتن این پروندهها و همچنین راههای پیشگیری مینویسد.
بخش دیگری از گزارش هم به شرایط کنونی قوانین کشور در این باره میپردازد و در پایان هم نتایج یک پایش که به درخواست ما از سوی «لایفوب» انجام شده، مورد بررسی قرار میگیرد؛ پایشی در شبکههای اجتماعی که نشان میدهد تنبیه دانشآموزان در مدارس به یکی از دغدغههای اصلی والدین و خانوادههای ایرانی تبدیل شده و به عنوان مثال بیش از ۱۱۰ هزار کاربر یکتای ایران در شبکه اجتماعی توییتر در این باره محتوا تولید کرده یا از تنبیه خود یا نزدیکانش نوشتند. تنبیه بدنی و روانی دانشآموزان ایرانی در مدارس از کجا نشات میگیرد، چگونه قابل پیشگیری است و پروندههای قضایی شکلگرفته چه دادهای به ناظران میدهد؟
روایت سه هفته پُر تنش یک کودک در مدرسه شاهد
تصاویر کودکی که در این گزارش «مهدی» نامیده میشود، شدت تنبیه این کودک را چند ساعت پس از حادثه تصویر میکند؛ صورت سرخ و ورمکرده، زخم زیرچشم و بینی آسیبدیده اگرچه در عکسها مشخص است، اما پدر و مادر مهدی میگویند او شب اول از شدت درد کمر نتوانست بخوابد و آثار تنبیه بیش از موارد تصویرشده است و همزمان هم تاکید میکنند که نگرانی اصلیشان زخمهای احتمالی روانی است.
پدر مهدی که در این مدت دستکم پنج تماس داشته و نتیجه پیگیریهای خود را روایت میکرد، در تماس آخر درخواست داشت نامی از خانواده، مدرسه و فرزندشان در گزارش روزنامه منتشر نشود و دلیل آن را هم نگرانی مادر این کودک از آثار احتمالی پس از رسانهای کردن پرونده عنوان کرده بود. روایت و دلیل مادر مهدی، اما به این صورت بود که «مهدی باید یکسال دیگر در این مدرسه باشد و شرایط خاصی هم دارد، میترسم پس از گزارش اذیت شود و مثلا قبلا پیش آمده که پس از اعتراض والدین به چنین مواردی، نمره انضباط را پایین رد کنند.» در یکی از تماسهای آخر، اما مشخص میشود که این نگرانی قابلاعتنا هم بوده و نمره انضباط مهدی پس از این اعتراضها، ۱۳ رد شده است.
پیگیری این خانواده از بنیاد شهید به عنوان نهاد اثرگذار بر مدارس شاهد هم تاکنون بینتیجه مانده و از طرفی مسوولان حراست آموزش و پرورش و شمارههای تماس رسمی این وزارتخانه هم پاسخ مشخصی به این خانواده ندادهاند. پیگیری خبرنگار اعتماد از مسوولان مرتبط و بهخصوص سخنگوی وزارت آموزش و پرورش هم با وجود تاخیر سههفتهای در انتشار گزارش برای پوشش توضیحات این وزارتخانه، بینتیجه مانده و مسوولان مرتبط حاضر به توضیح در این باره نشدند.
درباره جزییات همین مورد خاص، یک هفته پس از حادثه و با کسب اجازه از والدین مهدی و همچنین در حضور آنها، با این دانشآموز هم گفتگو داشتیم که خلاصه روایتش رایج بودن چنین تنبیهاتی در این مدرسه است: «ما با رفیقامون توی حیاط بودیم و همینجور داشتیم همدیگر را وزن میکردیم که ناگهان متوجه شدیم ناظم پشت سر ما ایستاده و تا گفتم چی شد، یکی زد زیر صورتم و بعد هم یکی دیگه زد و اعتراض که کردم یک لگد به کمرم زد.
من بهشون گفتم حق نداری بزنی توی صورت من و گفت دوس دارم بزنم توی صورتت که دندانهات بریزه تو حلقت. او نروز فقط منو زد، اما بقیه روزها خودم دیدم که بقیه بچهها را زد. مثلا حدود یه ماه از مدرسه گذشته بود و بچهها داشتن آببازی میکردن که خودم دیدم یکی از بچهها را گرفت زیر چک و لگد… سه چهار باری بچهها یا خانوادهها پیش مدیر مدرسه رفتند ولی کاری نکردن تا الان.» همچنان که پیشتر عنوان شد «مهدی» نام مستعاری برای معرفی این دانشآموز در این گزارش است و به خواست خانواده تاکید میشود که نام دانشآموز، مدرسه، ناظم و تصاویر این کودک پس از تنبیه بدنی نزد خبرنگار اعتماد محفوظ است و درصورت نیاز در اختیار مسوولان مرتبط قرار خواهد گرفت.
این روایت تنها بخشی از شرایط یک خانواده پس از تنبیه بدنی فرزندشان در مدرسه است که پس از گذر سه هفته هنوز شرایط آنها به حالت عادی بازنگشته و معلوم نیست آثار روانی آن تا کی برقرار باشد؛ برای درک دقیقتر وضعیت خانوادههای ایرانی در پرونده تنبیه دانشآموزان باید روایت بالا را به چندهزار خانواده دیگر هم تعمیم داد: سالانه چندین هزار کودک ایرانی در مدرسه به حدی تنبیه میشوند که کار به شکایت و تشکیل پرونده قضایی یا حقوقی کشیده میشود.
پیش از بررسی آمارها در این زمینه، اما خوب است بررسی کنیم که براساس قوانین موجود، تنبیه بدنی یا روانی دانشآموز دقیقا چه تعریفی دارد و مسوولان مدرسه، از معلم تا ناظم و رییس، چه حق و مسوولیتی درباره تشویق و تنبیه کودک دارند؟
هر گونه تنبیه قدغن؛ نگاهی به قوانین کنونی ایران درباره تنبیه دانشآموزان
تنبیه روانی و فیزیکی دانشآموزان ایرانی عمری طولانی دارد و تقریبا ماهی نیست که یکی از موارد شدید این تنبیهات خبرساز نشود؛ اگر چه تا حدود یک دهه پیش تقریبا تمام دانشآموزان ایرانی به نحوی قیچی کردن موی سر خود در جمع و صف مدرسه را تجربه یا ترس آن را تحمل کرده بودند، اما این خشونت عادی در پسران، در چند مورد به مدارس دخترانه هم رسید و همین دو سال پیش فیلمی از کوتاه کردن موی دانشآموزان دختر در مدارس ابتدایی اهواز جنجالبرانگیز شد.
به عنوان مثال آییننامه انضباطی دانشآموزان که ۱۷ ماده و هشت تبصره دارد در پانصد و چهل و چهارمین جلسه شورای عالی آموزش و پرورش در تیر ۱۳۷۱ تصویب و با امضای محمدعلی نجفی، وزیر وقت آموزش و پرورش ابلاغ شد.
از سال ۷۱ تاکنون، اما چندین هزار پرونده قضایی برای تنبیهات بدنی دانشآموزان شکل گرفتند و در چند هزار مورد دیگر هم پیش از شکایت ماجرا بهطور موقت خاتمه یافت؛ تنبیهاتی که چه منجر به حکم قضایی و محکومیت معلمان متخلف شود و چه حتی اصلا به مرحله شکایت نرسد، در نهایت اثر روانی خود را به جای خواهد گذاشت و شاید تا دوران کهنسالی هم زندگی و روان انسانهایی را که روزی دانشآموز بودند، تحت تاثیر قرار دهد.
این آییننامه، اما دقیقا چه میگوید و در چه سطحی تنبیه دانشآموز را ممنوع کرده است؟ به عنوان مثال ماده ۷۷ این آییننامه انضباطی «اعمال هر گونه تنبیه از قبیل اهانت، تنبیه بدنی و تعیین تکالیف درسی جهت تنبیه» را ممنوع اعلام کرده است. اما این آییننامه چه سطحی از تنبیه را مجاز شمرده است؟ براساس ماده ۷۴ این آییننامه «قصور و سهلانگاری دانشآموزان نسبت به انجام وظایف خود تخلف محسوب میشود. مدیر، شورای مدرسه، معاونان و مربیان موظفند قبل از اعمال هر گونه تنبیه از وضع و موقعیت محصل آگاهی یابند و در جستوجوی انگیزه و علت تخلف برآیند و نسبت به رفع آن اقدام کنند».
با این توضیح، اما پس از طی این مراحل و در صورتی که روشهای تربیتی در دانشآموز موثر نباشد، در این صورت ماده ۷۶ آییننامه انضباطی انواع تنبیه برای دانشآموزان را تعیین کرده است.
براساس این ماده «دانشآموزان متخلفی که راهنماییها و چارهجوییهای تربیتی در آنها مفید و موثر نمیافتد، با رعایت تناسب به یکی از روشهای زیر مورد تنبیه قرار میگیرند:
۱- تذکر و اخطار شفاهی بهطور خصوصی؛
۲- تذکر و اخطار شفاهی در حضور دانشآموزان کلاس مربوط؛
٣- تغییر کلاس، در صورت وجود کلاسهای متعدد در یک پایه با اطلاع ولی دانشآموز؛
٤- اخطار کتبی و اطلاع به ولی دانشآموز؛
۵- اخراج موقت از مدرسه با اطلاع قبلی ولی دانشآموز، حداکثر برای مدت سه روز؛
۶- انتقال به مدرسه دیگر.» اگرچه این چند ماده به خوبی شرایط قانونی ایران درباره تنبیه بدنی دانشآموزان را آشکار میکند و هرگونه تنبیه فیزیکی یا بدنی را ممنوع میشمارد، اما چند قانون عمومی دیگر مانند قانون حمایت از حقوق اطفال و نوجوانان مصوب سال ۹۹ هم به شیوهای دیگر این تنبیهات را جرمانگاری کرده است.
در چنین شرایطی، اما پرسش جدی دلیل این همه تنبیه در مدارس ایران است؛ چرا چنین جرمی تا این اندازه رایج شده و چرا معلمان و مدیران مدارس دست به چنین تخلفاتی میزنند؟ پیشتر تعدادی از این معلمان خاطی آن هم در شرایط خبرساز شدن تنبیه صورت گرفته از سوی آنها در گفتگو با نویسنده این گزارش دلایلی مانند «غیراستاندارد بودن نسبت معلم به دانشآموز در ایران و فشار شدید روانی به معلمان»، «تفاوت درباره شیوه تربیتی برخی خانوادهها با شرایط چنین قوانینی» و همچنین «تربیت تنبیهمحور بعضی از کودکان در دوران کودکی از سوی والدین» و موارد مشابهی را مطرح کردهاند؛ توضیحاتی که اگر چه جرم و تخلف آشکار تنبیه بدنی دانشآموزان را توجیه نمیکند، اما تا اندازهای دلیل گستردگی و همهگیری آن را روشن و بر ضرورت پژوهشهای کارشناسانه و دقیق درباره ریشههای تنبیه تاکید میکند.
حال که غیرقانونی بودن چنین تنبیهاتی آشکار شده، نگاهی به شرایط کنونی مدارس ایران و وضعیت آماری تنبیه بدنی دانشآموزان داشته باشیم؛ سالانه چند دانشآموز ایرانی در مدرسه تنبیه میشوند و چه مقدار از این تنبیهات منجر به شکایت و تشکیل پرونده حقوقی و قضایی میشود؟
سالانه چندین هزار پرونده قضایی؛ شدتیافتن شکایتهای رسمی تنبیه را کاهش میدهد؟
پیش از هر چیز باید تاکید کرد که مانند بسیاری دیگر از آمار و ارقام مرتبط با حوزه آموزش و پرورش، همچنان تعداد پروندههای شکایت دانشآموزان و والدین آنها از مدرسه نامشخص است و این آمار به صورت دقیق و منظم منتشر میشود.
خبرنگار نویسنده این گزارش در ماههای گذشته به اشکال مختلف پیگیر انتشار این آمار بوده و از طریق مسوولان رسمی و همچنین سامانههای رسمی درخواست خود را مطرح کرده، اما تا لحظه تنظیم این گزارش پاسخی نیافته است.
البته پیش از این و در سال ۹۶ مدیرکل وقت ارزیابی عملکرد و پاسخگویی به شکایات آموزش و پرورش درباره آمار تنبیه بدنی دانشآموزان به نویسنده این گزارش گفته بود که «در سال ۹۴ و ۹۵ هم به روال قبل شکایتهایی داشتیم. در سال ۹۳ جمع شکایات در ارتباط با تنبیه بدنی ۱۲۴۹ بوده است و آنچه در سال ۹۴ گزارش شده، ۶۷۵ مورد بوده که از جمع ۱۹۲۴ مورد، ۱۲۷۴ شکایت بحق و ۶۵۰ مورد از آنها ناحق بوده است.»
بررسی دیگر اظهارات رسمی هم نشان میدهد که در سال نزدیک به هزار تا نهایتا ۵ هزار شکایت شکل میگیرد که در بسیاری از موارد حق با شاکی است. این آمار اگرچه دقیق نیست، اما دستکم این موضوع را آشکار میکند که تنبیه بدنی دانشآموزان یکی از معضلات کنونی آموزش و پرورش در ایران است هرچند که بسیاری از تنبیهات و از جمله تنبیهات روانی به مرحله شکایت نمیرسد یا اگرچه از سوی والدین هم شکایتی انجام گیرد بعید است که قابل اثبات باشد.
به این بحث باید این نکته را هم اضافه کرد که در بسیاری از مناطق ایران همچنان والدین با بسیاری از تنبیهات فیزیکی و روانی کنار میآیند و جز در موارد بهشدت خشن تن به شکایت نمیدهند و جمعبندی این است که آمار تنبیهات بسیار بیشتر از همین چند آمار اعلامشده در سالهای گذشته است. در چنین شرایطی، اما واکنش افکار عمومی به این تنبیهات چگونه است و تا چه اندازه این موضوع به دغدغه عمومی تبدیل شده است؟ شاید بررسی محتوای تولیدشده در شبکهای اجتماعی پاسخ این پرسش را دربر داشته باشد.
آزار دیدن کودکان دغدغه عمومی است؟
براساس پایشی که «لایف وب» به درخواست «اعتماد» انجام داده، تنبیه دانشآموزان یکی از دغدغههای کاربران شبکههای اجتماعی است و این دغدغه نه به صورت ساماندهیشده و براثر جو و فضای این شبکهها که به صورت دغدغه شخصی برجسته شده است. در این پایش محتوای تولیدشده در ۱۰ سال گذشته بررسی شده که یکی از یافتههای مهم آن تولد محتوا از سوی ۱۱۰ هزار کاربر شبکه اجتماعی توییتر یا ایکس است؛ عددی که به خوبی دغدغه عموم را نشان میدهد و در کمتر موضوعی این سطح از گستردگی و دغدغه عمومی دیده میشود. مولفههای دیگر هم این واکنش و نگرانی عمومی را نشان میدهد که با توجه به شفافیت جدول و نمودار ترسیمشده، بیش از این به تشریح این موضوع پرداخته نمیشود.
روایت و راهکار دو سکاندار پیشین وزارتخانه
خلاصه موارد بالا و همچنین یافتههای خبرنگار «اعتماد» از گسترش تنبیه بدنی و روانی دانشآموزان ایرانی حکایت دارد و بررسی شبکههای اجتماعی هم نشان میدهد که این مساله تبدیل به دغدغده والدین و خانوادههای ایرانی هم شده است. در چنین شرایطی راهحل چیست و چگونه میتوان این روند آسیبزا را متوقف یا چارهجویی کرد؟
«علیاصغر فانی» وزیر پیشین آموزش و پرورش ایران در پاسخ به پرسش خبرنگار «اعتماد» و درباره شیوه مقابله و پیشگیری با تنبیه دانشآموزان از بیاثر بودن مولفه ترس در سیستم تربیت امروز میگوید: «پدران، مادران و همچنین دستاندرکاران تربیت (مدیر، معاون، مربی تربیتی و معلمین) بدانند که رمز تربیت متربیان، دارا بودن «قدرت نفوذ» در اولیا و مربیان بر دانشآموزان است. لازمه قدرت نفوذ، جلب اعتماد متربیان است. پدر، مادر و مربیان اگر از دید دانشآموزان صداقت، شایستگی، ثبات رای، وفاداری و روراستی داشته باشند مورد اعتماد بوده و ایشان قدرت نفوذ بر دانشآموزان را خواهند داشت.
در این حالت است که دانشآموزان به جای ترس از معاون (ناظم) مدرسه با او «رودربایستی» دارند و حفظ جایگاه خود را در ذهن ناظم با اهمیت میشناسند.» او همچنین به موضوع هوش هیجانی و نسبت آن به تربیت درست اشاره میکند و توضیح میدهد: «جا دارد، اشارهای به هوش هیجانی (EQ) داشته باشیم. با هوش شناختی (IQ) کم و بیش آشنایی دارید.
گاردنر هوش هیجانی عبارت است از میزان توانایی درک دیگران و فهم آنچه در آنها انگیزه ایجاد میکند و اینکه چگونه با آنها همکاری کنید. IQ ذاتی است و تا سن ۱۵ سالگی رشد میکند و متوقف میشود در حالی که EQ اکتسابی بوده و رشد آن تا آخر عمر میتواند ادامه یابد. برای سازگاری با محیط دایما در حال تغییر از جمله هوش مصنوعی و تاثیر بر زندگی مردم و روابط فردی و گروهی و… تفاوت نسلی شایسته است. وزارت آموزش و پرورش برنامه جامع آموزش اولیا، معلمان و دانشآموزان را طراحی و با دقت و حساسیت، آنها را برای ورود به محیط و تعامل با تحولات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی آماده کند.»
منبع: اعتماد
خلیج فارس:معاون حقوقی و امور مجلس وزارت آموزش و پرورش گفت: هم اکنون حدود سه میلیون نفر دانشآموز کشور در فضاهای آموزشی ناایمن و پرخطر مشغول تحصیل هستند و در صورت وقوع زلزله جان آنان در خطر است.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از ایرنا، قاسم احمدیلاشکی عصر امروز (پنجشنبه) در آیین افتتاح چند پروژه آموزشی در شهرستان مهولات جنوب خراسان رضوی افزود: بر اساس نیازهایی که در بخش فضاهای آموزشی وجود دارد، الان اولویت وزارت آموزش و پرورش مدرسهسازی است.
وی با بیان اینکه بودجه امسال وزارت آموزش و پرورش ۲۴۲ همت (هزار میلیارد تومان) است، گفت: از این میزان ۹۷.۷ درصد تنها به حقوق پرسنل اختصاص دارد و با ۲.۳ درصد باقی مانده، اداره این وزارتخانه بزرگ کار بسیار دشواری است.
احمدیلاشکی بدون اعلام ارقام دقیق، میزان طلب وزارت آموزش و پرورش از سازمان برنامه و بودجه را، بسیار زیاد دانست و گفت: وزیر آموزش و پرورش برای وصول این ارقام و واریز به حساب معلمان تلاش بسیاری داشته است که هنوز مطالبات محقق نشده و وقتی نمیتوانیم به تعهدات خود عمل کنیم، از معلمان هم نمیتوان توقع کار بیشتر داشت.
وی افزود: مشکلات به همین موارد محدود نمیشود و از دیگر مشکلات وزارت آموزش و پرورش “بیاعتمادی” است، ظرف سالیان قبل قولهایی داده شده، اما به آنها عمل نشده است، لذا از یک سو توقع بالایی ایجاد شده، اما به وعدهها عملی نشد.
احمدی لاشکی با تشریح مزایای برنامه هفتم توسعه و اینکه در چند بخش آن به آموزش و پرورش توجه ویژه شد، اظهار کرد: بر این اساس مقرر شده بخشی از درآمد معادن برای هنرستانها اختصاص یابد، همچنین در ماده ۹۲ به صراحت اعلام شده آموزش و پرورش یک امر ملی است و همه حتی نیروهای مسلح موظفند در خدمت آن باشند.
معاون وزیر آموزش و پرورش از کمیسیون برنامه و بودجه و به خصوص نماینده مردم منطقه تربتحیدریه در مجلس خواست تا نسبت به رفع مشکلات این وزارتخانه و به ویژه تصویب برنامه هفته توسعه بذل توجه خاص داشتهباشند.
احمدیلاشکی تصریح کرد: رویکرد جدید وزارت آموزش و پرورش، احداث هنرستان در جوار شهرکهای صنعتی است تا فارغالتحصیلان بعد دریافت دیپلم، بیکار نباشند.
وی در بخش دیگری در خصوص جذب نیروی جدید اظهار کرد: یکی از مشکلات در حوزه نیروی انسانی، متاثر از ۲ اقدامی است که قبلا انجام شده، یکی آنکه گفته شد نیروها با ۲۵ سال خدمت بازنشسته شوند و برای جبران کمبود اعلام شد از طریق بسته حمایتی نظیر خرید خدمات کمبود نیرو جبران شود، مسئله دو این بود که اعلام شد به مرکز تربیت معلم نیاز نیست و نیروهای مورد نیاز از بین فارغالتحصیلان دانشگاهی تامین میشود.
احمدیلاشکی اضافه کرد: در رویکرد جدید اگر قرار است نیروی جدید جذب کنیم، حتما باید از درگاه دانشگاه فرهنگیان و نیز تربیت معلم شهید رجایی باشد.
افتتاح و کلنگزنی چهار پروژه خدماتی و آموزشی
به گزارش ایرنا، با حضور معاون حقوقی و امور مجلس وزارت آموزش و پرورش چهار پروژه ورزشی، آموزشی و تولیدی با اعتبار ۲۲۰ میلیارد ریال با مشارکت خیران افتتاح و کلنگزنی شد.
مدیر آموزش و پرورش مهولات در این آیین گفت: کلنگزنی مدرسه ۶ کلاسه در زمینی به مساحت هزار مترمربع و با زیربنای ۴۵۰ متر مربع و با اعتبار ۶۰ میلیارد ریال توسط همکار فرهنگی “هاجر زارع” ساخت آن بزودی آغاز خواهد شد.
علیرضا رشید افزود: همچنین مدرسه ۶ کلاسه روستای احمدآباد در زمینی به مساحت ۲۵۰۰ مترمربع و زیربنای ۳۶۵ مترمربع با اعتبار ۵۰ میلیارد ریال از محل اعتبارات نوسازی اداره کل آموزش و پرورش خراسان رضوی و با مشارکت بنیاد برکت احداث شد.
در این آیین مجموعه کارگاه فرآوری پسته با رویکرد آموزش با اعتبار صد میلیارد ریال و زمین چمن با اعتبار ۱۰ میلیارد ریال از محل درآمدهای هنرستان کشاورزی شهرستان مهولات افتتاح شد.
فیضآباد، مرکز شهرستان ۵۷ هزار نفری مهولات در ۲۰۷ کیلومتری مشهد قرار دارد.
خلیج فارس: معاون آموزش متوسطه وزیر آموزش و پرورش در پاسخ به اینکه آیا رشتههای تجربی، انسانی و ریاضی همه با یکدیگر ادغام شده و یک رشته واحد خواهیم داشت؟ تاکید کرد: هنوز تصمیم نهایی گرفته نشده، ولی بررسی کارشناسی آن انجام شده است. الگوهای مختلفی مد نظر است و اینکه کلا دو رشته یا یک رشته واحد داشته باشیم، در دست بررسی است.
به گزارش خلیج فارس؛ معاون آموزش متوسطه وزیر آموزش و پرورش با اشاره به در دستور کار بودن بازطراحی شاخهها و رشتههای متوسطه دوم از سال گذشته، از ادغام و کاهش رشتههای فعلی شاخه نظری خبر داد و اعلام کرد که درصورت نهایی شدن تصمیمات، ممکن است از دو سال بعد، ادغام رشتههای نظری اجرایی شود.
محمدمهدی کاظمی با بیان اینکه بازطراحی شاخهها و رشتههای تحصیلی متوسطه دوم از سال گذشته در دستور کار وزارت آموزش و پرورش است، اظهار کرد: این بازطراحی کار مشترکی بین سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی و معاونت آموزش متوسطه وزارت آموزش و پرورش است.
وی از برگزاری جلسات کارشناسی متعدد در این راستا، خبر داد و گفت: یکی از بحثها ادغام رشتهها در شاخه نظری و کاهش رشتههای فعلی است.
معاون آموزش متوسطه وزیر آموزش و پرورش در پاسخ به اینکه آیا رشتههای تجربی، انسانی و ریاضی همه با یکدیگر ادغام شده و یک رشته واحد خواهیم داشت؟ تاکید کرد: هنوز تصمیم نهایی گرفته نشده، ولی بررسی کارشناسی آن انجام شده است. الگوهای مختلفی مد نظر است و اینکه کلا دو رشته یا یک رشته واحد داشته باشیم، در دست بررسی است.
کاظمی در پاسخ به سوال دیگر مبنی بر اینکه در صورت تعیین یک رشته واحد برای تمام دانش آموزان، تکلیف دانش آموزی که نخواهد برخی دروس خاص مثل زیست یا ریاضی را بخوانند چه میشود؟، توضیح داد: اگر این اتفاق رخ دهد طبیعتا یک سری دروس مشترک برای همه دانش آموزان مد نظر قرار میگیرد و در مقابل خود دانشآموزان یک سری دروس را متناسب با علایق و استعدادهایشان انتخاب میکنند. یا اینکه برای مثال عمده دانش آموزان شاید ۸ ساعت یک درس را بخواند، ولی دانش آموزی که به همان درس علاقمند است میتواند ۱۲ ساعت یک درس را بخواند.
وی در پایان سخنان خود با یادآوری اینکه ادغام رشتههای شاخه نظری در حال بررسی کارشناسی است، خاطر نشان کرد: اگر تصمیمی هم گرفته شود به سال تحصیلی آینده نمیرسد و ما سعی میکنیم برای دو سال تحصیلی آینده این امر را اجرا کنیم. امید است ماحصل تصمیماتی که گرفته میشود یک برآیندی متناسب با نیازهای کشور باشد.
منبع: ایسنا
خلیج فارس: کسانی که مسجد شیخ لطفالله اصفهان را از نزدیک دیدهاند، میدانند معماری منحصر به فرد و کاشیکاریهای افسانهای این بنا به گونهای است که با ورود به مسجد انگار پا روی آسمان میگذاری و با نگاه به گنبد مسجد، زمین را مشاهده میکنی! کف مسجد با کاشیکاریهای فیروزهای، شمایل آسمان را به خود گرفته و گنبد آن با کاشیهایی به رنگ خاک، زمین را تصویرسازی میکند.انگار که احوالات روحانی حاکم بر این بنا، آسمان را به زیر پای حاضران آورده و زمین را بر بلندای ذهن آنها قرار داده است.
به گزارش خلیج فارس؛ داستان مسجد لطفالله، حقیقت بسیاری از مکانها و بناها روی این کره خاکی است؛ بناهایی که در آنها حضور فرشتگان آسمانی، زمین را به آسمان بدل کرده و آسمان را زیر پای آنان قرار داده است. مدارس دانشآموزان استثنایی و معلولان یکی از همین قلمروهای آسمانی است که روی زمین بنا شده است. دانشآموزانی که هر کدام از آنها لبخندی بر لب داشته و برق چشمانشان توجه هر مراجعهکنندهای را جلب میکند.
در کشاکش این همه زیبایی و لبخند و نیکویی، اما شنیدن عبارتی از این دست که بسیاری از دانشآموزان معلول به دلیل فقر و عدم توانایی پرداخت هزینهها، ناچار به ترک تحصیل میشوند، دردآور است. مسعود زمردیان موسس آموزشگاه کودکان استثنایی در فردیس البرز، اما ضمن اشاره به این مشکلات میگوید: «کمبود امکانات مالی و دوری مسیر به دلیل عدم توانایی پرداخت هزینههای بسیار گزاف سرویس ایاب و ذهاب منجر به ترک تحصیل بعضی از دانشآموزان استثنایی میشود، چرا که بسیاری از این عزیزان از بضاعت مالی کمی برخوردار بوده و در فقر شدید بهسر میبرند.»
برداشت ۱: اینجا چراغی روشن است
وارد ساختمان که میشوی؛ هرچند پاییز است، اما بوی یاس بهاری را در فضا احساس میکنی! جلوتر که میروی همه جا را سرشار رنگ و شادی و لبخند و موسیقی میبینی. دانشآموزان این موسسه استثنایی یکییکی از کنارت رد میشوند، هرکدام از این فرشتگان هم با یک سلام بلندبالا تو را به میهمانیشان دعوت میکنند. دانشآموزان معلول موسسهای که از سال ۸۰ خورشیدی با هدف مهارتآموزی و آموزش دانشآموزان معلول و استثنایی آغاز به کار کرده و تا به امروز بیش از ۱۸۰ دانشآموز را زیر پر و بال گرفته است. مسعود زمردیان موسس این آموزشگاه که دهه نهم زندگیاش را پشت سر میگذارد، به استقبال ما میآید و از رویاهایی که براساس آنها دست به احداث این آموزشگاه زده است، میگوید: «ترجیح دادم به جای آنکه پس از مرگم، دیگران برایم کاری کنند یا نکنند، خودم در زمان حیاتم هر آنچه که از دستم بر میآید برای این سرزمین و این کشور انجام دهم.
من شاگردی چهرههای برجستهای، چون بدیعالزمان فروزانفر، دکتر سادات ناصری، دکتر مظاهر مصفا، دکتر گرجی و… را کردهام و در حوزه کسب و کار هم خدماتی برای کشورم ایران داشتهام. اما به فکرم رسید که آنچه را که قرار است در آینده انجام گیرد را در زمان حیاتم به نفع مردم کشورم انجام دهم. خداوند در قرآن میفرماید: «انفقو مما رزقناکم… از آنچه به شما دادهایم به دیگران انفاق کنید…» پس از مطالعات زیاد به این نتیجه رسیدم در حوزهای فعالیت کنم که دیگران انجام ندادهاند. حمایت از بچههای استثنایی، حوزهای است که متاسفانه افراد اندکی به آن پرداختهاند. بر این اساس، پس از مطالعات زیاد، این ساختمان را که قبلا کارگاه ساعتسازی بود را تعطیل کرده و آن را در سال ۸۰ برای کودکان استثنایی بنا کردم.»
برداشت ۲: فرشتگانی که با فقر دست به گریبانند
در زمان گفتگو با زمردیان برخی از بچهها به او مراجعه کرده و در گوش او پچ پچی میکنند. چونان پدر بزرگی که نوههایش را نوازش میکند، دست مهربانی به سر کودکان معلول میکشد و آنها را راهنمایی میکند.
هر بار که کودک معلولی به سمتش میآید، نینی چشمانش به تپش میافتد و برق شادی در صورتش نمایان میشود. مشکل بچهها را که حل کرد، دوباره صورتش را به سمت من میچرخاند و صحبتهایش را ادامه میدهد: «در سالهای ابتدایی، ۶۴ کودک استثنایی داشتیم که تنها در مقطع دبستان فعالیت میکردند.
در سالهای بعد، متوجه شدیم که مقطع متوسطه برای این دانشآموزان وجود ندارد. از آنجا که در آن زمان امکاناتی نبود و هیچ ارگان و نهاد و بنیاد و حتی وزارت آموزش و پرورش کاری برای ما انجام نمیدادند، خودمان آستین بالا زدیم و مقاطع تازهای تا کلاس نهم را راهاندازی کردیم و نهایتا در ۳ سال گذشته، ساختمان دبیرستان را هم ساختیم و افتتاح کردیم. امروز بیش از ۱۸۰ دانشآموز معلول بدون پرداخت هیچوجهی در مقاطع مختلف مشغول آموزش هستند.
این آموزشگاه تنها مدرسه استثنایی موجود در ناحیه ۲ کرج است، اما با توجه به کثرت جمعیت متاسفانه فضای آموزشی به اندازه کافی موجود نیست.» او ادامه میدهد: «وضعیت اقتصادی و معیشتی بسیاری از این بچهها و خانوادههای آنان بغرنج است. براساس اعلام مدیریت مرکز، در سفره بسیاری از این خانوادهها و بچههایشان اقلام اساسی مانند مرغ، گوشت، میوه، مواد پروتئینی و… پیدا نمیشود. تلاش میکنیم تا از طریق قربانی کردن و توزیع اقلام اساسی کمکی اندک به این بچهها و خانوادههایشان داشته باشیم.
کمبود امکانات مالی و دوری مسیر به دلیل عدم توانایی پرداخت هزینههای بسیار گزاف سرویس ایاب و ذهاب منجر به ترک تحصیل بعضی از دانشآموزان نیز میشود، چراکه بسیاری از این عزیزان از بضاعت مالی کمی برخوردار بوده و در فقر شدید به سر میبرند که طبق تحقیقات به عمل آمده از ۱۸۰ نفر دانشآموز این مرکز تقریبا بیش از ۱۰۰ نفر از آنها از خانوادههای بسیار بیبضاعت و در سطح خیلی پایین زیر خط فقر هستند. گروهی از این دانشآموزان یتیم و بخشی از آنها بدسرپرست یا تک سرپرست تحت پوشش بهزیستی هستند. تعدادی از آنها به دلیل از دست دادن والدین تحت تکفل مادربزرگ خود هستند.»
برداشت ۳: جایزهای برای مریم
واقع آن است که بسیاری از کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه از طریق رشد فعالیتهای مدنی تلاش میکنند ظرفیتهای تازهای را ایجاد کنند. این نوع فعالیتها، اما با برخی قوانین در ایران همراه با دشواریهایی شده است. وقتی به این موضوعات فکر میکنم، رد دست کودکی را روی دستانم احساس میکنم، کودکی که خود را مریم معرفی میکند، آرام دستم را میگیرد و مرا به سمتی میکشاند. به سمت اتاق بچهها میرویم. هدایایی همراه با بادکنک و شکلات برای هر دانشآموزی تدارک دیده شده. مریم آرام از من میپرسد به نظرتون تو این پاکتها چیه؟ به من هم میدن؟ ناخودآگاه شادی تمام وجودم را در بر میگیرد.
از یکی از معاونان موسسه میپرسم: «خانم برای مریم هم جایزه هست؟» خانم معاون نگاهی به من میاندازد و نگاهی هم به مریم و با جدیت میگوید: «این کادوها را فقط به بچههای زرنگ و با ادب میدهیم.» بعد از ثانیهای مکث رو به مریم ادامه میدهد: «مریم هم یکی از دانشآموزان مودب و کوشا و زرنگ آموزشگاه ماست. معلومه که جایزه میگیره.» مریم با شنیدن این عبارت، دست مرا رها میکند و سریع خود را به دوستانش در حیاط مدرسه میرساند تا خبر جایزه بردنش را بدهد. صدای شادی و هورا و خنده فضای آموزشگاه را در بر میگیرد.
برداشت ۴: دوستانی که صدای بچهها را منعکس میکنند
زمردیان در بخش دیگری از صحبتهایش با تشکر از رسانهها میگوید: «لازم است از رسانههای کشور تشکر و قدرانی کنم. مرحوم دعایی مدیر مسوول روزنامه اطلاعات هرساله یک صفحه دراختیار بچههای ما قرار میدادند تا صدای این مرکز به گوش مردم برسد و بچهها خوشحال شوند. از آقای حضرتی و سایر همراهان هم تشکر میکنم که تلاش میکنند صدای این بچهها باشند. خوب است بدانید، بچههایی که وارد این مرکز میشوند، در ابتدای ثبتنام فاقد هر نوع مهارت و دانشی هستند، اما در این مرکز به آنها آموزشهای لازم داده میشود.
بسیاری از دانشآموزان این مرکز تحصیلات خود را حتی بعد از دیپلم هم ادامه میدهند و به مدارج بالا میرسند. آن دسته از دانشآموزانی که توانایی تحصیلات عالیه را ندارند، خیاطی، مونجوقکاری، نقاشی، مهارتهای خانهداری، گلسازی، نجاری و… را یاد میگیرند تا از طریق مهارت خود بتوانند در جامعه حضور داشته باشند. هیچکس دست خالی از این مرکز نمیرود و به لطف خدا با یادگیری مهارتهای لازم وارد اجتماع میشوند.»
برداشت آخر: پیاده آمدنها و پیاده رفتنها
جشن که به پایان میرسد، بچهها مهیای رفتن میشوند. من هم کیفم را برمیدارم تا راهی سرنوشتم شوم. در مسیر به همه محرومیتها و مشکلاتی فکر میکنم که معلولان با آن دست به گریبان هستند. مشکلات اقتصادی کشور باعث شده تا سرمایهگذاری در برخی حوزهها از جمله حوزه معلولان کاهش پیدا کند. به دانشآموزان معلولی فکر میکنم که به دلیل فقر نتوانستهاند آموزش خود را ادامه دهند و امروز در جشن موسسه غایب بودند. احتمالا امروز چقدر دلتنگ دوستانشان و جشن و هدیهها و لبخندها هستند. فرشتگانی که هیولای فقر اجازه نمیدهد تا زیستن مقدر خود را تجربه کنند. هنگام خروج از موسسه، پنجرههای کلاسها که شاهد همیشگی این آیندها و روندها هستند، انگار میگویند که: «این زمان هم خواهد گذشت تا بعد چه پیشآید…»
منبع: اعتماد
خلیج فارس:آبان ۱۳۹۸، یکی از مدیران وزارت آموزش و پرورش از راهاندازی «کانون یاریگران زندگی» در مدارس برای پیشگیری از اعتیاد دانشآموزان خبر داد. این مدیر آموزش و پرورش در گفتگو با ایسنا گفته بود که این طرح به عنوان بخشی از برنامه کلان «یاریگران زندگی» و مصوب جلسه ۱۳۶ ستاد مبارزه با مواد مخدر، نتیجه تفاهم مشترک وزارت آموزش و پرورش و ستاد مبارزه با مواد مخدر است که به دنبال اجرای این طرح که با مشارکت اجتماعی دانشآموزان اجرا خواهد شد، «برای تسریع در پاسخدهی سریع و به موقع به مراجعین اورژانسی در حوزه رفتارهای پرخطر، در تمامی هستهها و مراکز مشاوره خدمات ویژه ارایه میشود.»
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از اعتماد، در حالی که طبق دستورالعملهای مصوب، قرار است از طریق ایجاد کانون یاریگران زندگی در مدارس، برنامههای خودمراقبتی و مهارتهای زندگی با هدف پیشگیری از اعتیاد و توقف رشد اعتیاد در مدارس و مداخلات حمایتی و اجتماعی و درمانی برای دانشآموزانی که درگیر اعتیاد شدهاند اجرا شود، دانشآموزانی از برخی مدارس پسرانه و دخترانه مقطع دوم متوسطه در مناطق ۶، ۴ و ۱۱ شهر تهران به خبرنگار اعتماد میگویند که نه تنها تا به حال خود و همکلاسیهایشان در سایر مدارس، اسمی از «کانون یاریگران زندگی» نشنیدهاند و حتی نمیدانند که این کانون قرار است چه فعالیتی در مدرسه داشته باشد، بارها نیز شاهد استعمال دخانیات و قلیان و «گل» توسط همکلاسیهایشان بودهاند.
این دانشآموزان میگویند که همکلاسیهایشان برای استعمال دخانیات و گل، معمولا به کوچههای پشتی مدارس میروند تا از دید عمومی پنهان باشند و میگویند خرید سیگار به شکل «نخی» از دکههای روزنامهفروشی یا حتی بقالیها بسیار آسان است، ولی تهیه گل، سختتر است، چون دانشآموزان از پرسه زدن در خیابان برای پیدا کردن ساقی گل میترسند و معمولا یکی از مصرفکنندههای گل با یکی از دانشآموزان در ارتباط است و همین فرد، مقادیر اندک گل را تهیه میکند….
با گذشت ۴ سال از تفاهمنامه مشترک ستاد مبارزه با مواد مخدر و وزارت آموزش و پرورش برای ایجاد «کانون یاریگران زندگی» در مدارس و در حالی که مقرر بوده تعداد مدارس مجری طرح به ۸۰ هزار الی ۱۰۰ هزار واحد در کل کشور برسد، پایان آبان امسال، رییس گروه مطالعات و مراقبتهای اجتماعی وزارت آموزش و پرورش اعلام کرد: «طرح کانون یاریگران زندگی، وظیفه آموزش و توانمندسازی دانشآموزان را برعهده دارد و دانشآموزانی که در این کانونها حضور دارند یک مسالهای را مشخص کرده و براساس آن درخت مشکلات را طراحی میکنند، پس از آن دانشآموزان درباره این موضوع بحث و بررسی کرده و درخت راهکار را بر اساس راهکارهایی که در مباحث خودشان به آن رسیدهاند، طراحی کرده و پس از آن با کمک مربی سعی میکنند آن مشکل را رفع کنند. در حال حاضر در ۴۸ هزار مدرسه کانون یاریگران زندگی تشکیل شده و این کانونها نیز براساس پروژههایی که طراحی میکنند موضوعاتی مانند آموزش، هویتبخشی، شبکهسازی، حمایتجویی، حل مساله و… را دنبال میکنند. این طرح در دورههای دوم ابتدایی، متوسطه اول و دوم انجام میشود.»
اظهارات این مقام مسوول در وزارت آموزش و پرورش نشان میدهد که بعد از ۴ سال، حتی پوشش مدارس مجری طرح هم تکمیل نشده اگرچه اسکندر مومنی؛ دبیرکل ستاد مبارزه با مواد مخدر، مهر ماه پارسال گفت که حدود ۶ میلیون نفر از جمعیت دانشآموزی در دورههای اول و دوم متوسطه و ابتدایی، تحت پوشش طرح «یاریگران زندگی» قرار گرفتهاند.
همین زمان، کارشناس مشاوره و مراقبت از آسیبهای اجتماعی آموزش و پرورش شهرستان پیشوا در گفتگو با «اعتماد» مشکل مهم در مسیر اجرای طرحهایی از این دست را کمبود مشاور و مربی تربیتی در مدارس اعلام کرد و گفت: «شهرستان پیشوا ۱۱۰ مدرسه دارد و در ۴۱ مدرسه شهرستان هم کانون یاریگران زندگی ایجاد شده، اما تعداد مشاور در مدارس ناکافی است چنانکه در ۱۱۰ مدرسه شهرستان پیشوا فقط ۱۷ مشاور داریم در حالی که باید ۵۷ مشاور برای این تعداد مدرسه فعال باشد و در واقع، به ازای هر ۱۲ دانشآموز، یک ساعت مشاوره تعریف شده در حالی که به ازای ۲۱ هزار دانشآموز در شهرستان پیشوا، فقط ۱۷ مشاور داریم و سال گذشته هم فقط دو مشاور جدید برای آموزش و پرورش شهرستان جذب شد در حالیکه تمام دانشآموزان با تهدید جدی بابت اعتیاد به فضای مجازی و مصرف گل مواجهند.»
حالا طرح «کانون یاریگران زندگی» در مارس، در حالی به چهارمین سال اجرا رسیده که همچون بسیاری از طرحها و تفاهمنامهها، علت بروز آسیب در اولویت توجه مسوولان نبوده و مجریان با اعلام اینکه «علت آسیب تقصیر ما نبوده، ما در تولید این آسیب نقش نداشتیم، همه دستگاهها باید برای رفع علت مداخله کنند، تا وقتی باقی دستگاهها پای کار نیایند این مشکلات باقی است و ..» سعی میکنند خود را در بیاثر ماندن طرحها و برنامههایی که با بودجههای کلان به اجرا در میآید بیتقصیر نشان دهند.
اگرچه نمیتوان تاثیر مثبت ایجاد کانون یاریگران زندگی در ۴۸ هزار مدرسه کشور و سهم موثر در کاهش نرخ اعتیاد دانشآموزی را انکار کرد و حتما اجرای این طرح، نقاط قوتی هم داشته و حتی به پیشگیری از اعتیاد و آسیبدیدگی تعدادی دانشآموز هم منجر شده که البته تا امروز مسوولان وزارت آموزش و پرورش، هیچ گزارشی درباره مصداقهای مثبت و موثر این طرح ارایه نکرده و صرفا به ذکر کلیات اکتفا کردهاند و حتی از اعلام نرخ اعتیاد دانشآموزان هم ابا دارند، مهم این است که اعتیاد دانشآموزان و دانشآموز گرفتار اعتیاد یا در معرض خطر اعتیاد یک «معلول» است و تا مرتفع نشدن ریشههای بروز این معلول، فعالیت کانون یاریگران زندگی، تاثیر کامل و قابل توجهی نخواهد داشت.
در حالی که یکی از ریشههای اعتیاد دانشآموزان در کل کشور، محیط زندگی و شرایط خانوادگی و پیرامونی دانشآموز است، سوال این است که مسوولان مدارس و حتی دانشآموزان عضو کانون یاریگران زندگی در هر مدرسه، تا چه حد میتوانند در تغییر محیط و شرایط خانوادگی و پیرامونی دانشآموز در معرض اعتیاد یا دانشآموز معتاد نقش داشته باشند و اصلا چقدر اختیار دارند که این شرایط را تغییر دهند؟
فرض کنیم که یک دانشآموز به اجبار یکی از اعضای خانواده را وادار به خرید و فروش مواد مخدر میکند و در این مسیر هم گرفتار اعتیاد میشود، چون هیچ راهی جز اشتغال کودک برای تامین معاش خانواده وجود ندارد و این خانواده در حدی گرفتار فقر و ناتوان از هر گونه اشتغال سالم است که همه اقدامات برای نجات این کودک و این خانواده از اعتیاد و فقر و آسیب، باید اورژانسی و فوری باشد. فرض کنیم همسالان و همکلاسیهای این کودک هم از شرایط زندگی او مطلع میشوند و به مسوولان مدرسه اطلاع میدهند.
مسوولان مدرسه برای رفع فقر این خانواده چه کاری از دستشان بر میآید وقتی در تامین هزینههای ضروری مدرسه تحت مدیریتشان هم ماندهاند، چون بودجههای آموزش و پرورش ناکافی است؟ حتی به فرض اینکه مسوولان مدرسه هم بخواهند برای خانواده این کودک آسیبدیده کاری انجام بدهند، آیا سایر دستگاهها و نهادهای مسوول میپذیرند که در یک اقدام فوری و اورژانسی و بدون کاغذبازیهای اداری، ظرف ۲۴ ساعت بودجهای پایدار برای نجات این خانواده از گرداب فقر توزیع کنند؟
حتی با فرض اینکه این اقدام فوری و اورژانسی هم برای این کودک در معرض آسیب انجام شود و این کودک از خطر اعتیاد نجات پیدا کند، اما سوال مهمتر این است که مسوولان چند مدرسه در کل کشور چنین قدرت و اختیاری دارند که ظرف یک شبانهروز از مسوولان سایر دستگاهها و نهادها، اعتبارات اورژانسی بگیرند تا کودکان در معرض اعتیاد و خانوادههای آسیبدیدهشان را از چاله نکبت و تباهی نجات دهند؟
سالهاست که ترک تحصیل و بازماندگی از تحصیل گروه سنی کودک و نوجوان به یک آسیب جدی در نظام آموزش و پرورش کشور تبدیل شده و البته مسوولان وزارت آموزش و پرورش اذعان دارند که همواره در جذب صد درصدی کودکان بازمانده از تحصیل و جلوگیری از ترک تحصیل کودکان ناموفق بودهاند، چون عوامل فراوانی در محرومیت کودکان از ادامه تحصیل دخالت دارد.
طبق گزارشی که زمستان پارسال مرکز پژوهشهای مجلس منتشر کرد، بیش از یک میلیون کودک و نوجوان در سال تحصیلی ۱۴۰۱ – ۱۴۰۰ از تحصیل بازماندهاند. در بخشهایی از این گزارش اعلام شده بود: «.. بررسیها نشان میدهد که استانهای سیستان و بلوچستان، خراسان رضوی، تهران، خوزستان و آذربایجان غربی دارای بیشترین فراوانی مطلق بازماندگان از تحصیل هستند. همچنین استانهای سیستان و بلوچستان، خراسان رضوی، خوزستان، آذربایجان غربی و کرمان نیز به ترتیب دارای بیشترین آمار تارکان از تحصیل در سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۰ هستند. به نظر میرسد یکی از اصلیترین چالشها، فقدان آماری دقیق، شفاف و جامع از دانشآموزان بازمانده و تارک از تحصیل و شرایط فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی آنان است.»
برای تایید این گزارش، مصداقهای روشنی بر اساس اظهارات مسوولان استانی وجود دارد. از جمله این مصداقها، اظهارات ۵ ماه قبل مدیرکل آموزش و پرورش استان فارس است که در گفتگو با خبرگزاری فارس گفته بود: «در این استان ۴۱ هزار و ۹۷۱ دانشآموز بازمانده از تحصیل وجود دارد که ۵ هزار و ۷۹۲ نفر از آنها به فرآیند آموزش بازگردانده شدند و از سرنوشت تحصیلی ۳۶ هزار و ۱۷۹ دانشآموز دیگر خبری در دست نیست در حالی که برای بسیاری از دستگاهها از جمله سازمان هدفمندی یارانهها امکان شناسایی این دانشآموزان وجود دارد.
۶ هزار و ۶۴۰ نفر بازمانده از تحصیل ابتدایی داریم که یا مشکل معلولیت دارند یا مهاجرت کردهاند، اما بخشی از بازماندگان از تحصیل را هم نتوانستیم شناسایی کنیم به جهت اینکه ابزار و امکانات شناسایی این دانشآموزان را در اختیار نداشتیم و بنابراین، امکان بازگرداندن ۶ هزار و ۶۴۰ نفر تا الان وجود نداشته با وجود آنکه ما از بدو تولد آدرس و کدملی را گرفتهایم، اما آدرسهایی که گرفتهایم، تغییر کرده، چون کودک، بیسرپرست یا بدسرپرست بوده است.
بازماندگی از تحصیل دلایل زیادی دارد از جمله دلایل محیطی، خانوادگی، اقتصادی؛ هر جا که آسیبهای اجتماعی را بیشتر میبینید، بازماندگی از تحصیل بیشتر است و هر جا که فقر و مشکلات اقتصادی بیشتر وجود دارد، بازماندگی از تحصیل بیشتر است. برخی عوامل بازماندگی از تحصیل، مربوط به مدرسه است، ولی بیانگیزگی، افت تحصیلی، بدسرپرستی، بیسرپرستی، مهاجرت، ازدواج زودهنگام در بعضی مناطق و همچنین در دوره متوسطه و به صورت خاص، متوسط دوم، اشتغال و کار کودک باعث میشود دانشآموز از تحصیل باز بماند.»
شهریور امسال، خبرگزاری ایرنا در گزارشی به بازماندگان و تارکان تحصیل در استان کهگیلویهوبویراحمد پرداخته و نوشته بود: «آموزش و پرورش استان آمار دقیق نمیدهد، اما میگوید دانشآموزان زیادی در استان وجود دارند که توان خرید کیف، کفش و لوازمالتحریر برای آغاز سال تحصیلی را ندارند. طبق آخرین آمارها حدود چهار هزار دانشآموز استان پول تهیه کتاب ندارند و همین عوامل سبب ترک تحصیل میشود.
استان کهگیلویه و بویراحمد در بیشتر شاخصهای توسعه همواره واژه محرومیت را همراه خود دارد و معاون آموزش و پرورش کهگیلویه و بویراحمد میگوید که ازدواج زودهنگام دختران، یکی از عوامل ترک تحصیل دانشآموزان استان است که بیشتر مواقع در متوسطه اول درس را رها میکنند. یکی دیگر از عوامل ترک تحصیل در استان را میتوان به تعصبات منطقهای و عشایری نسبت داد، زیرا بسیاری از خانوادهها پس از اتمام تحصیل دوره ابتدایی فرزندشان، اجازه ورود به مقطع متوسطه را به او نمیدهند.»
مسوولان آموزش و پرورش این استان در گفتگو با خبرگزاری ایلنا هم، دلایل مشابهی برای ترک تحصیل دانشآموزان استان کهگیلویه و بویراحمد برشمرده بودند: «برخی والدین در شهرستانهای ۹ گانه این استان از افزایش سرسامآور قیمت اقلام مورد نیاز دانشآموزان خود در سال تحصیلی جدید نگرانند و میگویند که شرایط اقتصادی آنان برای ادامه تحصیلات فرزندانشان اصلا مهیا نبوده و مجبورند فرزندان خود را از ادامه تحصیل بازدارند.
معاون آموزش و پرورش استان هم فقر مالی و فرهنگی، بدسرپرستی، اشتغال به کار، ازدواج زودهنگام، بیماری صعبالعلاج و عقبماندگی ذهنی را از جمله دلایل بازماندگی از تحصیل برشمرده و مدیرکل آموزش و پرورش استان هم ترک تحصیل در بین دانشآموزان این استان را نگرانکننده و رو به افزایش خوانده و گفته که ترک تحصیل دانشآموزان در این استان بیشتر به دلیل فقر مالی است. تاکنون (شهریور امسال) ۱۵۲ هزار و ۷۷۲ دانشآموز در سطح استان ثبتنام کردهاند که از این تعداد فقط ۱۴۹ هزار دانشآموز برای کتاب درسی درخواست دادهاند و این اختلاف آمار به این معناست که ۳۷۰۰ دانشآموز هنوز در این استان کتاب درسی نخریدهاند، چراکه خانوادههای آنها توان خرید کتاب درسی برای فرزندان خود را ندارند.»
شهریور امسال، روزنامه خراسان در گزارشی نوشت که تعداد بازماندگان از تحصیل در استان خراسان رضوی در سال تحصیلی جدید، حدود ۵۱ هزار نفر است و معاون آموزش و پرورش استان به خبرنگار روزنامه خراسان گفته بود: «به ما اعلام شده بود که با ۸۴ هزار بازمانده از تحصیل مواجه هستیم. پس از پالایش و صحتسنجی، آمار بازماندگان از تحصیل در استان به ۵۵ هزار و ۹۰۰ نفر رسید. از تعداد کل بازماندگان، حدود ۴ هزار نفر به تحصیل برگشتند.
ازدواج، نبود اجازه والدین به تحصیل دختران، اشتغال به کار کودک، کوچنشینی عشایر، بیماریهای صعبالعلاج، فقر مالی خانواده، بدسرپرست یا بیسرپرست بودن از دلایل بازماندگی از تحصیل بوده و معلولیتها، کودکان استثنایی و آموزشناپذیر با ۱۵ درصد فراوانی، بیشترین دلیل ترک تحصیل در دوره ابتدایی را به خود اختصاص داده و ۳.۵ درصد از دلایل ترک تحصیل در مقطع ابتدایی، ازدواج بوده، اما بیشترین ترک تحصیل ما مربوط به پایه نهم به دهم است که در کسانی که ترک تحصیل میکنند، فقر فرهنگی بیشتر از فقر مادی به چشم میخورد.»
مصداق دیگر، اظهارات فاروق اعظمی؛ نماینده سیستان و بلوچستان در شورای عالی استانهاست که آبان امسال گفت: «سالانه ۳۰ درصد از دانشآموزان این استان مجبور به ترک تحصیل هستند و در منطقهای از سیستان و بلوچستان از ۴۵۰۰ دانشآموزی که ۱۲ سال پیش شروع به تحصیل کردند اکنون فقط ۵۰۰ نفر از آنها توانستهاند دیپلم بگیرند یا وارد دانشگاه شوند.»
آبان امسال و حدود ۸ ماه بعد از انتشار گزارش مرکز پژوهشهای مجلس، خبرنگار روزنامه قدس با محمدصادق عبداللهی، مدیر گروه آموزش و پرورش مرکز پژوهشهای مجلس گفتوگویی داشت و عبداللهی در این گفتگو اعلام کرد: «بررسیهای ما، از رشد بیش از ۱۷ درصدی آمار بازماندگان و تارکان از تحصیل در سالهای اخیر خبر میدهد. در سال تحصیلی ۱۳۹۵-۱۳۹۴، تعداد ۷۷۷ هزار و ۸۶۲ نفر از تحصیل بازماندند و حدود ۲۵۶هزار ترک تحصیلی داشتیم.
در سال تحصیلی ۱۴۰۰ – ۱۳۹۹ حدود ۹۸۰هزار نفر بازمانده از تحصیل داشتیم که سال تحصیلی ۱۴۰۱ – ۱۴۰۰ بخشی از این بازماندگان جذب آموزش و پرورش شدند و جمعیت بازماندگان از تحصیل به ۹۱۱هزار و ۲۷۲ نفر رسید که این رقم حدود ۹درصد جمعیت دانشآموزی کشور است. در کنار بازماندگان از تحصیل، دانشآموزانی هم داریم که ترک تحصیل میکنند و اگر آنها را هم محاسبه کنیم، آمار و درصد یاد شده افزایش مییابد. در سال تحصیلی ۱۴۰۱ – ۱۴۰۰ تعداد ۲۷۹هزار دانشآموز ترک تحصیل کردند که اگر این رقم را با ۹۱۱هزارو ۲۷۲ نفر جمع کنیم تعدادشان به حدود یک میلیون و ۲۰۰ نفر میرسد که این مقدار، بیش از ۱۰درصد جمعیت دانشآموزی کشور است.»
به دنبال این گفتگو، ابراهیم سحرخیز؛ معاون اسبق آموزش متوسطه وزارت آموزش و پرورش هم به خبرنگار روزنامه قدس گفته بود که حدود ۲۳ درصد دانشآموزان کشور دیپلم نمیگیرند و «نداشتن دسترسی آسان به آموزش عمومی، فقر اقتصادی خانوارها و ناتوانی در پرداخت هزینههای مدرسه، حذف پرداخت نقدی ایاب و ذهاب دانشآموزان استثنایی و افزایش کلاسهای چند پایه» را مهمترین عوامل افزایش بازماندگی از تحصیل و تارکان تحصیل در سالهای اخیر اعلام کرده بود.
خلیج فارس:فرماندار دلفان از واژگونی مینیبوس حامل دانشآموزان در این شهرستان خبر داد.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از تسنیم؛اصغر قهرمانی با اشاره به واژگونی مینیبوس حامل دانشآموزان دختر در دلفان اظهار داشت: مینیبوس این دانشآموزان ظهر امروز پس از تعطیلی مدارس در مسیر روستاری چواری دچار سانحه و واژگون شدهاست.
وی با بیان اینکه احتمال شکستگی دست و پا برای سه دانشآموز دبیرستانی در دلفان وجود دارد، افزود: 13 دانشآموز نیز دچار مصدومیتهای جزیی شدهاند.
فرماندار دلفان با تأکید به اینکه دانشآموزان سانحهدیده هماکنون در بیمارستان این شهرستان بستری هستند، عنوان کرد: این حادثه فوتی نداشتهاست.