
منبع: برترینها
خلیج فارس: بعضی دانشآموزان درسنخوان، هوش و استعداد بالایی دارند که به جای اینکه صرف درس و تحصیل کنند صرف فرار از درس خواندن میکنند.

یکی از دانشآموزان در برگۀ امتحان ریاضی به جای جواب سؤالات، به صورت خلّاقانه و بامزه جواب سؤال رو نوشته است که گرچه درست نیست، چندان غلط هم نیست.
جواب دانشآموز را ببینیم:

منبع: مدرسه آنلاین
خلیج فارس: ابعاد حقوقی آسیب بدنی به دانشآموزان به دلیل تنبیه بدنی در مدرسه چیست؟ آیا صرف دادن یک اطلاعیه و لغو ابلاغ کافیست یا قانون برای دانش آموزی که به دلیل تنبیه بدنی آسیب جسمانی دیده یا حتی مورد تحقیر و توهین از سوی معلم قرار گرفته راهکار و مجازاتی دارد؟

محمدرضا گلپایگانی وکیل دادگستری: اگر مدیر و معلم وظیفه نظارتی خود را به صورت صحیح انجام ندهد و مراقبت درستی از فرزندانی که در مدرسه مشغول تحصیل هستند، نداشته باشد، میتوان از باب ترک فعل نیز برای مدرسه و مدیر مدرسه مسئولیت حقوقی قائل بود. علاوه بر این، مرتکب رفتار مجرمانه اعم از ضرب و جرح یا توهین هم قابل مجازات خواهد بود.
منبع: ایلنا
خلیج فارس: اوایل تابستان همین امسال بود که نتایج آزمون پرلز ۲۰۲۱ منتشر شد و شرایط دانشآموزان ایرانی بسیاری از مسوولان و کارشناسان را حیرتزده کرد؛ نتایجی که نشان میداد ایران یکی از ضعیفترین کشورها در منطقه است. آزمون پرلز که پیشرفت سواد خواندن را میسنجد چندین معیار سنجش دارد و در آزمون سال ۲۰۲۱، معیار بینالمللی پیشرفته (امتیاز ۶۲۵)، معیار بینالمللی بالا (امتیاز ۵۵۰)، معیار بینالمللی متوسط (امتیاز ۴۷۵) و معیار بینالمللی پایین (امتیاز ۴۰۰) بوده است. در این آزمون دانشآموزان ایرانی در توانایی خواندن، نمره ۴۱۳ را کسب کردند که در حد معیار بینالمللی پایین است و به عبارتی دیگر ایران یکی از کشورهای انتهای جدول در آزمون پرلز بوده است. در این آزمون که با مشارکت ۵۷ کشور انجام شده و دادههای آن طی دو سال (۲۰۲۲-۲۰۲۱) در طول همهگیری کرونا جمعآوری شده بود، ایران به نسبت سالهای پیش شرایط نامناسبی پیدا کرده بود.

عملکرد ایران در سال ۲۰۰۱ از میان ۳۵ کشور شرکتکننده با کسب نمره ۴۱۴، رتبه ۳۲ پرلز؛ در سال ۲۰۰۶ از بین ۴۵ کشور با کسب نمره ۴۲۱، رتبه ۴۰؛ در سال ۲۰۱۱ از بین ۴۸ کشور رتبه ۳۸ بود. کشورمان در سال ۲۰۱۶ از بین ۵۰ کشور رتبه ۴۵ را کسب کرد که با کاهش تقریبا ۲۹ نمرهای در آن سال به شرایط سال ۲۰۰۶ در مقایسه با خودش تنزل کرد و نهایتا در سال ۲۰۲۱ از بین ۵۷ کشور شرکتکننده که شامل ۴۳ کشور مذکور و ۱۴ کشور دیگری که جمعآوری دادهها را تا «آغاز پایه پنجم» به تاخیر انداختند رتبه ۵۳ (بر اساس نمایه ۱ .۱ پرلز ۲۰۲۱) را کسب کرد؛ ایران در این سال و با کسب نمره ۴۱۳ و کاهش ۱۵ نمرهای نسبت به سال ۲۰۱۶ به شرایط خود در آزمون پرلز سال ۲۰۰۱ تنزل پیدا کرد. این نمره در چهار مقیاس عملکردی خواندن (پایین- نمره ۴۰۰؛ متوسط- نمره ۴۷۵؛ بالا- نمره ۵۵۰ و پیشرفته- نمره ۶۲۵) به دست آمد که در مقایسه با کشور سنگاپور به عنوان دارنده بالاترین نمره عملکردی، کاهش عملکردی ۱۷۴ نمرهای و در مقایسه با سال ۲۰۱۶ ایران، کاهش ۱۵ نمرهای را نشان داده است. درصد دستیابی به نقاط معیار بینالمللی خواندن دانشآموزان ایران در قیاس با سنگاپور، میانه بینالمللی و پرلز ۲۰۱۶ ایران. براساس نتایج پرلز ۲۰۲۱ متاسفانه تنها یکدرصد از مجموع دانشآموزان ایرانی به «نقطه معیار عملکردی پیشرفته» که دربردارنده اهداف مترقی و عالی سواد خواندن است، دست یافتند. پیشتر «علیاصغر سورتیجیاوکرکایی» درباره این آزمون در «اعتماد» نوشته بود که «در مقام مقایسه با پرلز ۲۰۱۶ و پیش از کووید ۱۹درصد دستیابی به این سطح از سواد خواندن، همان یکدرصد بود. این درحالی است که ۳۵درصد دانشآموزان سنگاپوری در ۲۰۲۱ به این نقطه دست یافتند. از طرفی نیز میانه بینالمللی عملکردی این نقطه معیار، ۷درصد است. در نقطه معیار بعدی قابلیتهای خواندن، یعنی «نقطه معیار عملکردی بالا» با کاهش ۴درصدی در قیاس با سال ۲۰۱۶، فقط ۷درصد از کل دانشآموزان ایران در ۲۰۲۱ به این سطح دست یافتند. درحالی که درصد عملکردی دانشآموزان سنگاپوری ۷۱درصد از مجموع دانشآموزان پسر و دختر آن کشور و میانه بینالمللی هم در این مورد ۳۶درصد بوده است.» ایران در مقایسه با کشورهای همسایه هم شرایط بدتری در این آزمون داشت و ترکیه با نمره ۴۹۶، قطر ۴۸۵، امارات ۴۸۳، بحرین ۴۵۸، عربستان ۴۴۹، آذربایجان، ۴۴۰، ازبکستان ۴۳۷ و عمان ۴۲۹ در مقایسه با ایران وضعیت بهتری دارند.
نسبت فقر و معدل دانشآموزان
توضیحات بالا و چندین معیار و آزمون اشارهنشده از شرایط نامساعد و حتی بحرانی سواد کنونی دانشآموزان ایران حکایت دارد؛ شرایط نامساعدی که البته تحلیلهای متفاوت دارد و درباره ریشهها و راههای بهبود آن نگاههای مختلفی در همین چندروز گذشته هم مطرح شده است. یکی از نکات برجسته در تحلیل این شرایط اما نگاه «رضا امیدی» جامعهشناس است که بهطور خلاصه میگوید نسبت مشخص و مستقیمی بین شرایط اقتصادی و توسعه استانها و وضعیت میانگین نمران دانشآموزان وجود دارد. او در این باره در صفحه شخصی خود نوشت: «اخیرا وزارت آموزشوپرورش گزارشی از معدل امتحانات نهایی خردادماه ۱۴۰۲ منتشر کرده که در این باره باید به چند نکته توجه داشت: تقریبا در دهه اخیر معدل امتحانات نهایی در محدوده ۱۱.۵ تا ۱۲.۵ بوده است؛ در رشتههای تجربی و ریاضی کمی بالاتر و در رشتههای علوم انسانی و معارف کمی پایینتر. روند افت کیفیت آموزش عمومی در جزییات نتایج کنکور و در آزمونهای بینالمللی هم مشاهده میشود.» امیدی در این باره ادامه داد: «در سالهای اخیر، هم در محتوای امتحانات نهایی و هم در فرم سوالات و نحوه تصحیح برگههای آزمون تغییرات زیادی اعمال شده است. برای مثال امسال در برخی درسها ۸۰ سوال با بارم ۰.۲۵ طراحی شده بود و هر برگه را چند آموزگار از مدارس و شهرهای مختلف در سامانه تصحیح میکردند. شواهدی هم از سوی آموزگاران ارایه میشود که بعضا اختلالهایی در فرآیند تصحیح وجود داشته که چهبسا بر نمره دانشآموز هم تاثیرگذار بوده است. به نظر میرسد خود نهاد آموزشی با این تغییرات منطبق نشده است. نکته مهم دیگر این است که نقشه وضعیت معدل استانها تاحدزیادی منطبق با نقشه فقر کشور است.» علاوهبراین «سیدجواد حسینی» معلم و سرپرست پیشین وزارت آموزش و پرورش هم پیشتر به مواردی در این وزارتخانه اشاره کرد و ریشه این شرایط را به کمبود امکانات و همچنین رعایتنکردن نسبتهای استاندارد نسبت داد. او در این باره در «اعتماد» نوشت: «کمبود معلم باکیفیت یکی از مهمترین متغیرهای تاثیرگذار در عملکرد تحصیلی دانشآموزان است که به عنوان مثال در مقطع ابتدایی نسبت معلم و دانشآموز باید یک به14باشد اما هماکنون این عدد و نسبت یک معلم به بیست و شش ونیم دانشآموز است و اگر 13هزار مدرسه زیر 10 نفر را از این معادله خارج کنیم نسبت معلم به دانشآموز به یک به 50یعنی تقریبا چهار برابر استاندارد میرسد نتیجه چنین وضعیتی آرام آرام نظام آموزشی کشور را به سمت تجاری شدن، کالایی نمودن آموزش و پرورش و حاکمیت مناسبات بازار و درهایت طبقاتی شدن امر آموزش سوق داده است. در نتیجه این شرایط آموزش که حق اساسی آحاد دانشآموزان است و وفق اصل 30قانون اساسی رایگان و همگانی است و به عنوان خیر عمومی و همگانی باید تلقی گردد شوربختانه کالایی میشود و روابط تجاری و بازاری به آن راه مییابد و نتیجه حتمی آن نابرابریهای آموزشی و بیعدالتی در عرصه آموزشی است که به بیعدالتی اجتماعی دامن خواهد زد.» او در این باره ادامه داد: «نتایج کنکور و نیز آزمون پرلز این ادعا را به خوبی اثبات میکند. در کنکور سال گذشته دهکهای 8، 9و 10 که طبقه برخوردار جامعهاند 80درصد رتبههای زیر سه هزار دانشگاه را به خود اختصاص دادند و در سال 1402 از 40 نفر رتبههای برتر کنکور 37 نفر از مدارس خاص که در تسلط طبقات برخوردارند، بودهاند، سهم مدارس غیردولتی از کنکور 80درصد و سهم مدارس عمومی دولتی 2/3درصد است، متاسفانه نتایج آزمون پرلز 2021 میلادی هم داستان طبقاتی شدن آموزش وپرورش ایران را روایت میکند. نتایج آزمون نشان میدهد که خانوارهای سطح بالا 7درصد با نمره493 و خانوارهای سطح پایین 55درصد که نمره 381 را کسب کردهاند و متاسفانه تفاوت نمره آنها 112 است درحالی که میانگین تفاوت نمره جهانی بین خانوارهای بالا و پایین 86نمره گزارش شده است.»
منبع: اعتماد
خلیج فارس: روزنامه اطلاعات نوشت: طبق گزارش مرکز آمار، پارسال در مقطع ابتدایی بیش از ۱۷۵ هزار دانشآموز، در مقطع متوسطهی اول حدود ۱۹۸ هزار دانشآموز و در مقطع متوسطهی دوم نیز حدود ۵۵۷ هزار دانشآموز ترک تحصیل کردهاند.

ترک تحصیل در این مقاطع سنی، بیانگر چه واقعیاتی است؟
آیا میتوان فرضیات ذیل را به عنوان علل این واقعه برشمرد؟:
۱-بیانگیزگی در تحصیل و روشننبودن آیندهی پس از آن؛ بهگونهای که تحصیل را از امری «معنیدار» به کنشی بیسرانجام جلوه دادهاست؛
۲-فقر در محیط خانواده؛ به گونهای که ادامهی تحصیل مدرسهای از توان سبد خانوار بیرون افتادهاست؛
۳-سختگیریهای درون مدرسه؛ بهگونهای که شوق حضور در این فضا را از دانشآموزانِ طالبِ شادی در سنین کودکی و نوجوانی ستاندهاست؛
۴-زرق و برقهای مادّیِ افرادِ نهچندان تحصیلکرده، که رهزن فکری دانشآموز شده، و وی را از آیندهنگریِ تحصیلی به حالبینیِ موقتی دچار کردهاست؛
۵-فراهمنبودن سختافزارهای آموزشی و دشواریهای حضور در مدرسه، اعمّ از سقف بالای سر و حداقلهای امکانات رفاهی، که در مقایسههای میان مدارسِ برخوردار و غیربرخوردار، دانشآموزان ضعیف را وامیدارد تا عطای مدرسه را به لقایش ببخشند.
تا زمانی که ارادهای برای حلّ و فصل یکباره و دور از فرافکنیها به میدان نیاید و ترجیعبندِ «یکشبه نمیتوان مشکلات را حل کرد»، از تکرار نیفتد، باید سال به سال شاهد افزایش آمار نگرانکنندهی فوق باشیم.
خلیج فارس:وزارت آموزش و پرورش با صدور اطلاعیهای اعلام کرد که انتشار تنبیه بدنی دانش آموزان در فضای مجازی، تحریف شده ، نادرست و کذب بوده و مربوط به مدارس ایران نیست.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از دیدهبان؛در این اطلاعیه آمده است: برخی از رسانههای معاند خارح از کشور در ادامه تلاشهای ناموفق خود و در راستای جنگ شناختی و برای تصویرسازی منفی از معلمان فداکار و پرتلاش و ایجاد نگرانی برای والدین؛ به انتشار فیلمهایی از تنبیه دانش آموزان در مدارس کشورهای دیگر و انتساب آن به مدارس ایران اقدام و در این راستا برخی حسابهای وابسته به جریان نفاق و معاندین در رسانههای اجتماعی همزمان با انتشار گسترده فیلم تنبیه بدنی یک دانش آموز در کشور هند به عنوان مدارس ایران، نسبت به بازنشر برخی فیلمهای تنبیه بدنی مربوط به سالهای گذشته اقدام کردهاند.
این اطلاعیه میافزاید: تنبیه بدنی به هر نحوی، خط قرمز وزارت آموزش و پرورش است و موارد بسیار اندک تنبیه بدنی طی سال تحصیلی جاری، در کمتر از ۲۴ ساعت بررسی و افراد خاطی به هیات رسیدگی به تخلفات معرفی شده و لغو ابلاغ شدهاند.
تلاش خانواده بزرگ تعلیم و تربیت ایران اسلامی؛ ایجاد بستری شاد همراه با آرامش برای فرزندان ایران اسلامی است و در این راه معلمان ارجمند از کلاس تا وزارتخانه؛ در حال تلاش شبانه روزی و جهادی مقدس برای پیشرفت هستند.
در بخش پایانی اطلاعیه آمده است: دشمنان دانش و فرهنگ ایران باید بدانند عموم مردم نسبت به این اقدامات دشمنان که برای تخریب وجهه معلمان کشور صورت می پذیرد، هوشیاری دارند و علیرغم این تلاشهای مذبوحانه، معلمان ارجمند جایگاه والایی نزد آحاد جامعه دارند.
خلیج فارس: در روزهای منتهی به هفته اول آذر ماه سال جاری، چند دانشآموز دختر و اقلا یک پسر در استان ایلام جان باختهاند. چهار نفر آنها در یک محله زندگی میکردند و هممدرسه بودهاند، دلیل مرگ همه آنها «خودکشی» اعلام شده است.

به گزارش خلیج فارس؛ در رسانههای محلی ایلام از ششم آذر ماه به بعد اخباری در مورد «اپیدمی خودکشی» دیده میشود، تابناک ایلام، در تاریخ ششم آذر ۱۴۰۲، ساعت هشت صبح گزارشی را منتشر کرده که با عبارت «طی یک ماه اخیر چندین مورد خودکشی در بین قشری خاص و با رنج سنی مشخص در شهر آبدانان رخ داده که قابل تامل و رعبانگیز است»، آغاز شده است.
در این مطلب که به قلم «بهروز مردانی» نوشته شده، از نقشآفرینی کم رسانهها در مورد مساله بازتاب اخبار خودکشی گلایه و تاکید شده است که «امروزه تاثیرگذاری رسانه از خانواده که از آن به عنوان بیان محکم یاد میشود و همچنین مدرسه به عنوان شکلدهی مسیر زندگی به مراتب بیشتر بوده و بر کسی پوشیده نیست، لذا انکار رسانهها و محرم ندانستن آنها نه تنها کارساز نبوده، بلکه ممکن است مشکلساز شود. موضوع خودکشی که از پیچیدگیهای خاصی برخوردار است و نیاز به آموزش دارد؛ چرا رسانهها نباید در کارگاههای آموزشی یا جلسات روانشناسی حضور داشته باشند.
اما موضوعی به این مهمی که شهر را درگیر و خانوادهها را داغدار و مضطرب و نگران کرده، چرا مسوولان استانی و کشوری بیخبر از آن باشند و اگر اطلاعی دارند چرا در این مدت ورود نکرده و اقدام خاصی صورت نگرفته است؟ شایعاتی که در سطح شهر مطرح است را چه کسی باید پاسخگو باشد؟» به نظر میرسد آقای مردانی در این یادداشت تا حدودی از آنچه رخ داده است، پرده برمیدارد. با این حال، بحث در همین جا متوقف نمیشود.
بررسیها نشان میدهد در پنجاه روز گذشته پنج دانشآموز دختر و پسر متوسطه اول و دوم در آبدانان خودکشی کردهاند. «فایز سعادت» آنطور که همسایهها میگویند به تازگی دیپلم گرفته بود و برای درجهداری اقدام کرده بود، اما رد شد، در هفته آخر مهر ماه خودش را دار زده است. «باران قمبری»، دانشآموز متوسطه اول، اواخر مهر ماه به همین روش خودکشی کرده است. «ساناز قمبری» که دبیرستان را به تازگی تمام کرده و دخترعموی باران بوده است، در چهلم باران خود را حلقآویز کرده. «آنیتا نوری» هفده ساله بوده که در اوایل آذر ماه خودکشی کرده و دهم دی ماه، چهلم او است. دختر دیگری به نام خانوادگی «عبداللهی» که سال دوم دبیرستان بوده هم در همین هفتهها به همین دلیل جان باخته است.
«حرمتالله موسویمقدم»، خبرنگار محلی در آبدانان در مورد اخبار خودکشیهای اخیر در این شهر میگوید که چهار خانواده از پنج خانوادهای که دخترانشان در کمتر از دو ماه گذشته خودکشی کردهاند را میشناسد. او میگوید: «این خانوادهها از نظر مالی در فشار نبودند، بچهها به مدرسه میرفتند و دو تای آنها هم چادری بودند. ایلام برای سالها یکی از بالاترین آمارهای خودکشی در کشور را داشته، اما آنچه الان در حال رخ دادن است، موضوع دیگری است.»
«خانم مرادخانی»، معاون اجتماعی فرماندار آبدانان هم این مساله را تایید میکند: «آنچه موجب نگرانی شده، این است که این دانشآموزان به یک شکل واحد خودکشی کردهاند.»
«بهروز مردانی»، خبرنگار محلی که در این مورد گفتگو کرده، میگوید: «جو بدی در شهرستان حاکم شده. حرف زدن در این مورد میتواند گرفتاریهایی به همراه داشته باشد. ما هم از این وضعیت ناراحت هستیم و فکر نمیکنیم سکوت رسانهها به کسی کمکی بکند؛ در هفتههای اخیر وزیر کشور و استاندارش به اینجا آمدهاند، مسوولانی از بهزیستی به اینجا آمدهاند و مدام قول پیگیری میدهند، اما تنها حرف میزنند و میروند. نگرانی از این است که خودکشیهای مشابه دیگری در روزهای آینده هم اتفاق بیفتد. چه کسی باید در این مورد مسوولیت قبول کند؟»
در گزارش ایرنای ایلام به تاریخ چهاردهم آذر ماه از قول مدیرکل امور اجتماعی استانداری ایلام آمده است که «طبق بررسیهای علمی و پژوهشهای میدانی، ریشه ۵۰ درصد از علل خودکشیها و آسیبهای اجتماعی در وجود تعارضات بین جوانان و نسلهای گذشته است». در ادامه همین گزارش که مشروح اظهارات اعضای حاضر در نشست کارگروه آسیبهای اجتماعی استان ایلام در شهر آبدانان است به این مساله اشاره شده است که «در چند ماه گذشته تعداد زیادی از مردم آبدانان به خصوص (چهار نفر از نوجوانان دانشآموز) با انگیزههای ناشناخته از طریق حلقآویز کردن، دست به خودکشی زدهاند». در این گزارش از قول محمد رحمانی، فرماندار شهرستان آبدانان آمده است که «با توجه به سبک و سیاق، شباهتها و اصول و ابزار مورد استفاده افراد خودکش (کسانی که مرتکب خودکشی میشوند)، حساسیتهایی در بین مردم ایجاد شده و به همین علت همه مدیران، متولیان، افراد نخبه و کارشناسان باید تمام تلاش و امکانات خود را در این راستا به کار گیرند تا بتوانیم هر چه سریعتر به وضعیت کنونی پایان دهیم.» و خبر داده شده است که «چهار گروه کارشناسی برای بررسی آسیبهای اجتماعی در آبدانان تشکیل شده است».
از میان خانوادههایی که فرزندشان را در روزهای اخیر از دست دادهاند، پدر ساناز قمبری، دانشآموزی که اوایل آذر ماه جان باخته، یکی از کسانی است که حاضر است در مورد آنچه رخ داده حرف بزند. او در مورد خانواده و دخترش میگوید: «در سالهای ۶۶ و ۶۷ وقتی منافقین به ایران حمله کردند، از کنار تلهای جنازه مردم رد شدهام، اما از وقتی این اتفاق پیش آمده زانوهایم میلرزد، نمیتوانم روی پا بایستم. حق ما که جلوی دشمن ایستادیم، این نبود که سرنوشت بچههایمان چنین باشد. ما خانواده بستهای نبودیم، من سه بچه دارم، این یکی تهتغاری بود، آن دو تای دیگر ازدواج کردهاند و رفتهاند، ساناز در خانه آزادی داشت، همه چیز به میلش بود. بسیار بچه درسخوانی هم بود. در یکسال و نیم گذشته تمام فکر و ذکرش درس بود. مدام نگران بود که معدل و کنکورش چطور میشود، نمره ریاضیاش ۱۹.۷۵ بود. نگران بود که با این نمرهها و در این مدرسهها که در اینجا هست، نتواند دانشگاهی که میخواهد قبول شود. میگفت اینها پارتیبازی میکنند و آخرش هم هیچ چیز به ما نمیدهند. میگفت معلم ریاضیام برای اینکه نمره آشنای خودشان بهتر شود، به جای بیست به من ۱۹.۷۵ داده است.»
آقای قمبری در مورد بچههای دیگری که در این مدت در محله خودکشی کردهاند هم میگوید: «پدر باران، روانشناس است، مادرش کارمند بانک است، آنها فقیر نبودند. اما اینجا همه فقیر هستند. من خودم در این سن و سال از هشت صبح کار میکنم تا شش بعدازظهر. نه کاری برای جوانها هست، نه امیدی که از اینجا بروند. این بچه، فایز سعادت را ببینید. در محل به سرش قسم میخوردند. خانوادهاش فقیر هستند، رفتن به نظام تنها امیدش بود. بعد این را ردصلاحیت کردند. این بچه خیلی صالح بود. ولی چه شد؟ خودکشی کرد.»
آقای نوری، عموی آنیتا نوری، دختر ۱۷ ساله دیگری که یک ماه پیش خودکشی کرده است، میگوید: «آنیتا هیچ مشکل درسی و خانوادگی نداشت، پدرش مدیر مدرسه و مادرش کارمند بودند. نه مشکل مالی داشتند، نه مساله احساسی در میان بود، نه برای درس خواندن در فشار خاصی قرار داشت. همه چیز برای او فراهم بود، پدرش او را غرق محبت کرده بود و به او میگفت تنها کاری را انجام بده که حال دل خودت خوب باشد. آنیتا با باران و ساناز قمبری هممدرسهای بود و درست به همان شیوهای که آنها خودشان را کشتهاند، خودکشی کرده است، در حالی که روی کتاب شیمیاش یک یادداشت گذاشته و نوشته بود: «شرمندهام که بچه خوبی برای شما نبودم.» و یک قلب کشیده بود.»
آقای نوری در مورد اوضاع خانواده برادرش که فرزندشان را از دست دادهاند، میگوید: «آنها هم حال خوبی ندارند. جلسات زیادی در فرمانداری تشکیل شده و کارگروههایی برای بررسی مساله ایجاد شده است، اما ما فکر نمیکنیم آنها بتوانند دلیل واقعی این حوادث را پیدا کنند. ما گوشیهای بچهها را گشتهایم، تمام چیزهایی که پیدا کردیم در مورد درس است. حالا میگویند ممکن است نهنگ آبی یا مریم خونین در این ماجرا دخیل باشند، اما به هر حال ما فکر نمیکنیم که کسی بتواند بفهمد که واقعا چه اتفاقی رخ داده است.»
نهنگ آبی، یک بیانیه علیه روانشناسی جریان اصلی است که توسعهدهنده آن در زمان طراحیاش ادعا کرده بود با این بازی میتواند نوجوانان را قانع کند که دست به اعمال خشونتآمیز علیه دیگران و خودشان بزنند و تا مرحله خودکشی هم پیش بروند. اینکه این بازی واقعا منجر به خودکشی نوجوانان شده یا نه، هرگز ثابت نشده است. بازی مریم خونین هم یک بازی ترسناک با محتوای برگرداندن یک کودک رها شده در جنگل به خانواده است. سناریوی این بازی بسیار مختصر است و بعد از هر سه دقیقه بازی، کاربر را از صفحه بیرون میاندازد و تا بیست و چهار ساعت بعد امکان برگشتن به بازی را نمیدهد.
برنامه بازی طوری نوشته شده است که کاربران آن در طول بازی در نیمه شب تماسهای تلفنی ضبط شده دریافت میکنند که در آن یک صدای ناشناس پیام «کار ما با تو هنوز تمام نشده» را میخواند. این بازی بیشتر از آنکه تاثیری بر صدمه به بازیکنان داشته باشد، به عنوان یک بازی ترسناک شناخته میشود. به هر حال، خانواده قربانیان اخیر در شهر آبدانان اشارهای به اینکه بچههایشان درگیر این بازیهای اینترنتی یا برنامههای مشابه آن بودند، نکردهاند.
جو شهر آبدانان متاثر از خودکشیهای اخیر است، میگویند خانوادهها از ترس اینکه اتفاق مشابهی برای فرزندانشان بیفتد، درگیر این هستند که چگونه امکان تقلید خودکشیهای رخ داده در ماههای اخیر را به حداقل برسانند. این مساله که چهار دختری که خود را حلقآویز کردهاند در یک مدرسه درس میخواندهاند، باعث شده است نگرانیهای زیادی در مورد سلامت روانی باقی بچههای مدرسه و همین طور نگرانیهای جدی در مورد سلامتی مردم شهر به وجود بیاید. با در نظر گرفتن اینکه خودکشیها یکی بعد از دیگری در چهلم قربانی قبلی رخ داده، نزدیک شدن به چهلمین روز درگذشت آنیتا بر این نگرانیها اضافه کرده است.
خانم مرادخانی، مسوول امور اجتماعی فرمانداری آبدانان میگوید: «فرمانداری فقط در یک ماه گذشته، هشت جلسه در مورد این مساله برگزار کرده است. خودکشی در ایلام و شاید در تمام ایران چیز تازهای نیست. شهر آبدانان ممکن است در این شاخص در جایگاه اول، سوم یا دهم یا صدم باشد. مساله این است که خودکشیهای اخیر همه به یک شکل رخ دادهاند و به همین دلیل نگرانیها افزایش پیدا کرده است. با این حال، این مساله مسلم است که پای عاملی مربوط به سلامت روان در میان است. به هر حال ما تلاشهایی کردهایم. تیمهایی برای ارزیابی موقعیت تشکیل دادهایم. اعضای این تیمها با خانواده کسانی که در این حوادث جان باختهاند، در تماس هستند.»
میگویند مسوولانی از بهزیستی برای سرک کشیدن به اوضاع خانوادههایی که بچههایشان را از دست دادهاند، مراجعه کردهاند. دو خانواده از خانوادههای جانباختگان مایل نبودند با آنها صحبت کنند، دیگران میگویند: «حرف زدن با آنها مشکلی را حل نمیکند، وقتی کار نیست، وقتی کارخانه نیست، امیدی هم نیست، بیایند بپرسند، چه فایدهای دارد؟ مگر چیزی عوض میشود؟»
فارغ از اظهارات رسمی مسوولان و کارگروههایی که مردم میگویند مشکلی را هم حل نمیکند، باید بدانیم که این اولینبار نیست در یک منطقه کوچک این اتفاقات میافتد، در یک منطقه کوچک بروز پیدا میکند. مشابه آنچه در دو ماه گذشته در آبدانان رخ داده، سال ۹۹ در رامهرمز در استان خوزستان ثبت شده است. سایت خبری انتخاب در بیست و ششم آبان ۱۳۹۹، در گزارشی خبر از شش خودکشی در مهر و آبان بین دانشآموزان رامهرمزی داده است. در این گزارش اشاره شده که یکی از دلایل خودکشیهای رخ داده، فقر و دسترسی نداشتن به امکانات لازم برای شرکت در کلاسهای آنلاین بوده است. در آنجا هم نمونههایی از خودکشی به شیوه حلقآویز کردن دیده شده است و اقلا در مورد یکی از دانشآموزانی که خودکشی کرده، گفته شده که علت خودکشی او، از دست دادن دوستش آن هم به واسطه خودکشی بوده است.
این مساله که خودکشی یک نفر میتواند روی تصمیم به اقدام خودکشی در دیگران تاثیر بگذارد، موضوعی است که روانشناسان و بسیاری از آسیبشناسان اجتماعی از آن به عنوان پدیده «سرایت خودکشی» یاد میکنند. فرض کسانی که معتقد هستند خودکشی مسری است، این است که به خصوص بچهها از یکدیگر تقلید میکنند و در نتیجه وقتی مثلا در یک مدرسه یا یک محله خودکشی رخ میدهد یا وقتی خودکشی یک آدم مشهور یا معمولی توجه قابل ملاحظهای در رسانهها دریافت میکند، این احتمال که تعداد موارد ثبت شده از خودکشیهای موفق و ناموفق افزایش پیدا کند، بیشتر میشود. اما همچنان باید در نظر داشت که علت خودکشی کردن مردم، خودکشی کردن دیگران نیست. رابطه همبستگی، هر چند ممکن است بتواند به ما قدرت پیشبینی بدهد یا مانند آنچه امروز در آبدانان رخ داده است، نگرانیها در مورد تکرار یک رفتار را افزایش دهد، اما نمیتواند علت رفتارهایی مانند خودکشی را توضیح دهد.
«الهام قاسمینژاد»، کارشناس مسوول واحد سلامت روانی اجتماعی و اعتیاد شبکه بهداشت آبدانان در مورد خودکشی اخیر در این شهر میگوید: «آنچه ما از مصاحبهها با اعضای خانواده، نزدیکان، همکلاسیها و دوستان بچههایی که خودکشی کردهاند، میدانیم این است که خودکشی در بین دختران دانشآموز، با خودکشی باران قمبری آغاز شده است. باران ۱۳ ساله، دوست داشته آزادانه لباس بپوشد و آنطور که برخی میگویند بعضی رفتارهای پسرانه داشته است، این مساله باعث درگیریهای مدام او با خانواده و به خصوص پدرش بوده. این درگیریها گاهی بسیار شدید بوده و منجر به آن شده است که در تابستان پدر باران برای مدتی گوشی او را از او بگیرد و محدودش کند. خودکشی او بعد از یک مشاجره با پدرش رخ داده است. به این صورت که باران به طبقه بالای خانه رفته و خودش را با شال حلقآویز کرده است.
بعد از او، دوستش «افروز عبداللهی» به فاصله یک هفته از مرگ باران خودکشی کرده است. اینطور که ما متوجه شدیم باران یک دوستی نوجوانانه داشته است که آن طور که انتظار داشته، پیش نرفته و بعد از یک مشاجره که منجر به آسیب دیدن دستش شده، پدرش از این ماجرا مطلع شده و با او مشاجره کرده است.
این مشاجره، به مساله به هم خوردن آن رابطه دوستی و غم از دست دادن باران اضافه شده و افروز در یک رفتار تکانشی در کمد لباسش خودکشی کرده است. ساناز قمبری، دخترعموی باران که از نظر تکنیکی دانشآموز محسوب نمیشود و مشغول درس خواندن برای کنکور بوده، قبلا هم با مساله وسواس درگیر بوده، سومین نفری است که خودکشی کرده است. او یک بار در خرداد امسال اقدام به خودکشی کرده که ناموفق بوده است. در نهایت در چهلم باران وقتی خانواده برای مراسم از خانه بیرون رفته بودند، خودش را به همان شیوه دو دختر دیگر از بین برده است.
آنیتا نوری، آخرین دختری است که در هفتههای گذشته در آبدانان خودکشی کرده است. او سال آخر دبیرستان بوده و اضطراب زیادی را تجربه میکرده. به دلیل اینکه برایش مهم بوده که بهترین نمرهها را بگیرد. در مدرسه نمیتوانسته دوستی پیدا کند و این خشونت همکلاسیها آنقدر شدید بوده که در کلاس عملا تنها بوده است. تنها دوست او در یک مدرسه غیرانتفاعی درس میخواند و وقتی به او پیشنهاد داده که مدرسهاش را عوض کند، گفته از اینکه دیگران فکر کنند او، چون شاگرد خوبی نیست به مدرسه غیرانتفاعی میرود، خوشحال نبوده. دلش میخواسته حتما در کنکور دندانپزشکی قبول شود و این اضطرابها و استرسهای مدرسه و مشاجرات و جو بدی که با گروه همکلاسیهایش تحمل میکرده از حدود توانش خارج بوده است.»
خانم قاسمینژاد میگوید که شهر آبدانان از نظر رواج افکار خودکشی اوضاع خوبی ندارد، اما آنچه امروز موجب نگرانی است، پایین آمدن سن شیوع افکار خودکشی و همین طور تکرار موارد مشابه خودکشی در شهر است: «سال گذشته در آبدانان ۱۲۰ نفر اقدام به خودکشی کردهاند، امسال از فروردین تا شهریور، یازده دانشآموز اقدام به خودکشی کردهاند. بعد از مرگ باران، من با آموزش و پرورش صحبت کردم و به آنها توضیح دادم که بعد از وقوع چنین حوادثی، معمولا تا شش مورد خودکشی دیگر ممکن است، رخ دهد. آن زمان توجه نکردند تا نمونههای بعدی اتفاق افتاد. تا پیش از این اقدام به خودکشی بیشتر با قرص و سم مورچه و چیزهایی از این دست بود، اما حالا هم، سن کسانی که دست به خودکشی میزنند، کم شده است و هم شیوه حلقآویز کردن تکرار میشود.»
تمام کسانی که خودکشی میکنند، به نوعی از درجهای از بیماریها و ناراحتیهای روانی رنج میبرند، اما معنی این مساله آن نیست که خودکشی صرفا مربوط به شرایط «سلامت روان فردی» است. همانطور که اضافه وزن به تغذیه و سرطان به آلودگیهای محیطی مربوط است، خودکشی هم تحت تاثیر عوامل اجتماعی است که کشف آنها میتواند مسیر بسیار سخت و دور از نتیجه باشد. آنچه روشن است، این است که کسی نمیداند خودکشی در کجا آغاز میشود. ما تنها میتوانیم خودکشی را در نقطه پایان آن، یعنی وقتی جسد سردی روی دستمان مانده است، از نزدیک ببینیم. زمانی که کاری برای کسی که از دست رفته نمیتوان انجام داد و برای خانواده عزیز از دست داده هم کارهای بسیار کمی میتوان کرد.
اگر افکار خودکشی دارید، کمک واقعی میتواند از بار مشکلاتتان کم کند. شمارههای تلفن ۱۲۳ و ۱۴۸۰ میتوانند کمکهای فوری ارایه کنند. سامانههای گفتوگوی آنلاین به زبان فارسی با جستوجوی امداد خودکشی در دسترس هستند.
منبع: اعتماد
خلیج فارس: مردی که میگوید ۱۴ سالگی جبهه رفته و درنهایت با جانبازی اعصاب و روان برگشته با روزنامه تماس میگیرد و از برخوردی غیرقانونی با فرزند حدود ۱۳سالهاش میگوید؛ روایت مربوط به روز ۳۰ آبان در یکی از مدارس متوسطه اول شاهد در غرب تهران است، اما پدر این دانشآموز هم حدود یک هفته بعد و پس از فروکشکردن آثار این تنبیه شدید و پایان واکنشها از ماجرا مطلع میشود و پس از آن هم به خواست همسرش در مدرسه حضور نمییابد، اما تلفنی پیگیر شکایت به مسوولان و نهادهای مختلف میشود؛ از تماس با روزنامه گرفته تا گزارش تلفنی به حراست آموزش و پرورش، بنیاد شهید و مشورت با وکیل خانوادگی.

به گزارش خلیج فارس؛ خلاصه ماجرا به این صورت است که در یک روز عادی مدرسه و زمانی که فرزند این خانواده با نام مستعار «مهدی» در حال بازی با سه نفر از همکلاسیهایش بود و آنها داشتند با بغلکردن همدیگر؛ به عبارت کودکانه خود، مشغول وزنکردن همدیگر بودند، یکی از ناظمهای مدرسه سر میرسد و سیلی محکمی به گوش مهدی میزند. هنوز اعتراض نکرده، ناظم به سمت دیگر صورتش هم سیلی محکم دیگری روانه میکند و در حالی که هنوز جمله اعتراضیاش کامل نشده با ضربه محکم پای ناظم به کمرش مواجه میشود.
مهدی به خانه که میرسد ماجرا را با مادرش در میان میگذارد و مادر هم به دلیل نگرانی از فشار عصبی که ممکن است به همسر جانبازش وارد آید و به دلیل نگرانی از آثار این فشار روانی، ماجرا را به مدت یک هفته از همسر میپوشاند و زمانی که آثار این تنبیه شدید فیزیکی کاهش مییابد، روایت روز حادثه را برای همسرش تعریف میکند.
این خلاصهای از روایت این خانواده در گفتگو با ما است که با وجود پیگیری و انتظار سههفتهای خبرنگار این روزنامه برای شنیدن و پوشش روایت مسوولان وزارت آموزش و پرورش، تا لحظه تنظیم این گزارش مسوولان این وزارتخانه حاضر به توضیح و اعلام نتیجه بررسی خود نشدند.
اگر چه در ادامه به جزییات این پرونده پرداخته میشود، اما باید تاکید شود که ماجرای تنبیه بدنی دانشآموزان ایران به همین چند خط خلاصه نمیشود و حتی در فاصله تماس این خانواده با خبرنگار اعتماد تا زمان بررسی پرونده و صحتسنجی ماجرا، دستکم دو خبر دیگر از تنبیه بدنی دانشآموزان خبرساز شد و به صدر اخبار اجتماعی رسید؛ یکی در شیراز و دیگری هم در منطقهای دیگر از تهران.
گزارش پیشرو با روایت جزییات یکی از این موارد و تشریح روند طیشده برای صحتسنجی این پرونده، به بررسی تنبیه بدنی یا روانی دانشآموزان ایرانی میپردازد و در گفتگو با کارشناسان از دلیل شدتیافتن این پروندهها و همچنین راههای پیشگیری مینویسد.
بخش دیگری از گزارش هم به شرایط کنونی قوانین کشور در این باره میپردازد و در پایان هم نتایج یک پایش که به درخواست ما از سوی «لایفوب» انجام شده، مورد بررسی قرار میگیرد؛ پایشی در شبکههای اجتماعی که نشان میدهد تنبیه دانشآموزان در مدارس به یکی از دغدغههای اصلی والدین و خانوادههای ایرانی تبدیل شده و به عنوان مثال بیش از ۱۱۰ هزار کاربر یکتای ایران در شبکه اجتماعی توییتر در این باره محتوا تولید کرده یا از تنبیه خود یا نزدیکانش نوشتند. تنبیه بدنی و روانی دانشآموزان ایرانی در مدارس از کجا نشات میگیرد، چگونه قابل پیشگیری است و پروندههای قضایی شکلگرفته چه دادهای به ناظران میدهد؟
روایت سه هفته پُر تنش یک کودک در مدرسه شاهد
تصاویر کودکی که در این گزارش «مهدی» نامیده میشود، شدت تنبیه این کودک را چند ساعت پس از حادثه تصویر میکند؛ صورت سرخ و ورمکرده، زخم زیرچشم و بینی آسیبدیده اگرچه در عکسها مشخص است، اما پدر و مادر مهدی میگویند او شب اول از شدت درد کمر نتوانست بخوابد و آثار تنبیه بیش از موارد تصویرشده است و همزمان هم تاکید میکنند که نگرانی اصلیشان زخمهای احتمالی روانی است.
پدر مهدی که در این مدت دستکم پنج تماس داشته و نتیجه پیگیریهای خود را روایت میکرد، در تماس آخر درخواست داشت نامی از خانواده، مدرسه و فرزندشان در گزارش روزنامه منتشر نشود و دلیل آن را هم نگرانی مادر این کودک از آثار احتمالی پس از رسانهای کردن پرونده عنوان کرده بود. روایت و دلیل مادر مهدی، اما به این صورت بود که «مهدی باید یکسال دیگر در این مدرسه باشد و شرایط خاصی هم دارد، میترسم پس از گزارش اذیت شود و مثلا قبلا پیش آمده که پس از اعتراض والدین به چنین مواردی، نمره انضباط را پایین رد کنند.» در یکی از تماسهای آخر، اما مشخص میشود که این نگرانی قابلاعتنا هم بوده و نمره انضباط مهدی پس از این اعتراضها، ۱۳ رد شده است.
پیگیری این خانواده از بنیاد شهید به عنوان نهاد اثرگذار بر مدارس شاهد هم تاکنون بینتیجه مانده و از طرفی مسوولان حراست آموزش و پرورش و شمارههای تماس رسمی این وزارتخانه هم پاسخ مشخصی به این خانواده ندادهاند. پیگیری خبرنگار اعتماد از مسوولان مرتبط و بهخصوص سخنگوی وزارت آموزش و پرورش هم با وجود تاخیر سههفتهای در انتشار گزارش برای پوشش توضیحات این وزارتخانه، بینتیجه مانده و مسوولان مرتبط حاضر به توضیح در این باره نشدند.
درباره جزییات همین مورد خاص، یک هفته پس از حادثه و با کسب اجازه از والدین مهدی و همچنین در حضور آنها، با این دانشآموز هم گفتگو داشتیم که خلاصه روایتش رایج بودن چنین تنبیهاتی در این مدرسه است: «ما با رفیقامون توی حیاط بودیم و همینجور داشتیم همدیگر را وزن میکردیم که ناگهان متوجه شدیم ناظم پشت سر ما ایستاده و تا گفتم چی شد، یکی زد زیر صورتم و بعد هم یکی دیگه زد و اعتراض که کردم یک لگد به کمرم زد.
من بهشون گفتم حق نداری بزنی توی صورت من و گفت دوس دارم بزنم توی صورتت که دندانهات بریزه تو حلقت. او نروز فقط منو زد، اما بقیه روزها خودم دیدم که بقیه بچهها را زد. مثلا حدود یه ماه از مدرسه گذشته بود و بچهها داشتن آببازی میکردن که خودم دیدم یکی از بچهها را گرفت زیر چک و لگد… سه چهار باری بچهها یا خانوادهها پیش مدیر مدرسه رفتند ولی کاری نکردن تا الان.» همچنان که پیشتر عنوان شد «مهدی» نام مستعاری برای معرفی این دانشآموز در این گزارش است و به خواست خانواده تاکید میشود که نام دانشآموز، مدرسه، ناظم و تصاویر این کودک پس از تنبیه بدنی نزد خبرنگار اعتماد محفوظ است و درصورت نیاز در اختیار مسوولان مرتبط قرار خواهد گرفت.
این روایت تنها بخشی از شرایط یک خانواده پس از تنبیه بدنی فرزندشان در مدرسه است که پس از گذر سه هفته هنوز شرایط آنها به حالت عادی بازنگشته و معلوم نیست آثار روانی آن تا کی برقرار باشد؛ برای درک دقیقتر وضعیت خانوادههای ایرانی در پرونده تنبیه دانشآموزان باید روایت بالا را به چندهزار خانواده دیگر هم تعمیم داد: سالانه چندین هزار کودک ایرانی در مدرسه به حدی تنبیه میشوند که کار به شکایت و تشکیل پرونده قضایی یا حقوقی کشیده میشود.
پیش از بررسی آمارها در این زمینه، اما خوب است بررسی کنیم که براساس قوانین موجود، تنبیه بدنی یا روانی دانشآموز دقیقا چه تعریفی دارد و مسوولان مدرسه، از معلم تا ناظم و رییس، چه حق و مسوولیتی درباره تشویق و تنبیه کودک دارند؟
هر گونه تنبیه قدغن؛ نگاهی به قوانین کنونی ایران درباره تنبیه دانشآموزان
تنبیه روانی و فیزیکی دانشآموزان ایرانی عمری طولانی دارد و تقریبا ماهی نیست که یکی از موارد شدید این تنبیهات خبرساز نشود؛ اگر چه تا حدود یک دهه پیش تقریبا تمام دانشآموزان ایرانی به نحوی قیچی کردن موی سر خود در جمع و صف مدرسه را تجربه یا ترس آن را تحمل کرده بودند، اما این خشونت عادی در پسران، در چند مورد به مدارس دخترانه هم رسید و همین دو سال پیش فیلمی از کوتاه کردن موی دانشآموزان دختر در مدارس ابتدایی اهواز جنجالبرانگیز شد.
به عنوان مثال آییننامه انضباطی دانشآموزان که ۱۷ ماده و هشت تبصره دارد در پانصد و چهل و چهارمین جلسه شورای عالی آموزش و پرورش در تیر ۱۳۷۱ تصویب و با امضای محمدعلی نجفی، وزیر وقت آموزش و پرورش ابلاغ شد.
از سال ۷۱ تاکنون، اما چندین هزار پرونده قضایی برای تنبیهات بدنی دانشآموزان شکل گرفتند و در چند هزار مورد دیگر هم پیش از شکایت ماجرا بهطور موقت خاتمه یافت؛ تنبیهاتی که چه منجر به حکم قضایی و محکومیت معلمان متخلف شود و چه حتی اصلا به مرحله شکایت نرسد، در نهایت اثر روانی خود را به جای خواهد گذاشت و شاید تا دوران کهنسالی هم زندگی و روان انسانهایی را که روزی دانشآموز بودند، تحت تاثیر قرار دهد.
این آییننامه، اما دقیقا چه میگوید و در چه سطحی تنبیه دانشآموز را ممنوع کرده است؟ به عنوان مثال ماده ۷۷ این آییننامه انضباطی «اعمال هر گونه تنبیه از قبیل اهانت، تنبیه بدنی و تعیین تکالیف درسی جهت تنبیه» را ممنوع اعلام کرده است. اما این آییننامه چه سطحی از تنبیه را مجاز شمرده است؟ براساس ماده ۷۴ این آییننامه «قصور و سهلانگاری دانشآموزان نسبت به انجام وظایف خود تخلف محسوب میشود. مدیر، شورای مدرسه، معاونان و مربیان موظفند قبل از اعمال هر گونه تنبیه از وضع و موقعیت محصل آگاهی یابند و در جستوجوی انگیزه و علت تخلف برآیند و نسبت به رفع آن اقدام کنند».
با این توضیح، اما پس از طی این مراحل و در صورتی که روشهای تربیتی در دانشآموز موثر نباشد، در این صورت ماده ۷۶ آییننامه انضباطی انواع تنبیه برای دانشآموزان را تعیین کرده است.
براساس این ماده «دانشآموزان متخلفی که راهنماییها و چارهجوییهای تربیتی در آنها مفید و موثر نمیافتد، با رعایت تناسب به یکی از روشهای زیر مورد تنبیه قرار میگیرند:
۱- تذکر و اخطار شفاهی بهطور خصوصی؛
۲- تذکر و اخطار شفاهی در حضور دانشآموزان کلاس مربوط؛
٣- تغییر کلاس، در صورت وجود کلاسهای متعدد در یک پایه با اطلاع ولی دانشآموز؛
٤- اخطار کتبی و اطلاع به ولی دانشآموز؛
۵- اخراج موقت از مدرسه با اطلاع قبلی ولی دانشآموز، حداکثر برای مدت سه روز؛
۶- انتقال به مدرسه دیگر.» اگرچه این چند ماده به خوبی شرایط قانونی ایران درباره تنبیه بدنی دانشآموزان را آشکار میکند و هرگونه تنبیه فیزیکی یا بدنی را ممنوع میشمارد، اما چند قانون عمومی دیگر مانند قانون حمایت از حقوق اطفال و نوجوانان مصوب سال ۹۹ هم به شیوهای دیگر این تنبیهات را جرمانگاری کرده است.
در چنین شرایطی، اما پرسش جدی دلیل این همه تنبیه در مدارس ایران است؛ چرا چنین جرمی تا این اندازه رایج شده و چرا معلمان و مدیران مدارس دست به چنین تخلفاتی میزنند؟ پیشتر تعدادی از این معلمان خاطی آن هم در شرایط خبرساز شدن تنبیه صورت گرفته از سوی آنها در گفتگو با نویسنده این گزارش دلایلی مانند «غیراستاندارد بودن نسبت معلم به دانشآموز در ایران و فشار شدید روانی به معلمان»، «تفاوت درباره شیوه تربیتی برخی خانوادهها با شرایط چنین قوانینی» و همچنین «تربیت تنبیهمحور بعضی از کودکان در دوران کودکی از سوی والدین» و موارد مشابهی را مطرح کردهاند؛ توضیحاتی که اگر چه جرم و تخلف آشکار تنبیه بدنی دانشآموزان را توجیه نمیکند، اما تا اندازهای دلیل گستردگی و همهگیری آن را روشن و بر ضرورت پژوهشهای کارشناسانه و دقیق درباره ریشههای تنبیه تاکید میکند.
حال که غیرقانونی بودن چنین تنبیهاتی آشکار شده، نگاهی به شرایط کنونی مدارس ایران و وضعیت آماری تنبیه بدنی دانشآموزان داشته باشیم؛ سالانه چند دانشآموز ایرانی در مدرسه تنبیه میشوند و چه مقدار از این تنبیهات منجر به شکایت و تشکیل پرونده حقوقی و قضایی میشود؟
سالانه چندین هزار پرونده قضایی؛ شدتیافتن شکایتهای رسمی تنبیه را کاهش میدهد؟
پیش از هر چیز باید تاکید کرد که مانند بسیاری دیگر از آمار و ارقام مرتبط با حوزه آموزش و پرورش، همچنان تعداد پروندههای شکایت دانشآموزان و والدین آنها از مدرسه نامشخص است و این آمار به صورت دقیق و منظم منتشر میشود.
خبرنگار نویسنده این گزارش در ماههای گذشته به اشکال مختلف پیگیر انتشار این آمار بوده و از طریق مسوولان رسمی و همچنین سامانههای رسمی درخواست خود را مطرح کرده، اما تا لحظه تنظیم این گزارش پاسخی نیافته است.
البته پیش از این و در سال ۹۶ مدیرکل وقت ارزیابی عملکرد و پاسخگویی به شکایات آموزش و پرورش درباره آمار تنبیه بدنی دانشآموزان به نویسنده این گزارش گفته بود که «در سال ۹۴ و ۹۵ هم به روال قبل شکایتهایی داشتیم. در سال ۹۳ جمع شکایات در ارتباط با تنبیه بدنی ۱۲۴۹ بوده است و آنچه در سال ۹۴ گزارش شده، ۶۷۵ مورد بوده که از جمع ۱۹۲۴ مورد، ۱۲۷۴ شکایت بحق و ۶۵۰ مورد از آنها ناحق بوده است.»
بررسی دیگر اظهارات رسمی هم نشان میدهد که در سال نزدیک به هزار تا نهایتا ۵ هزار شکایت شکل میگیرد که در بسیاری از موارد حق با شاکی است. این آمار اگرچه دقیق نیست، اما دستکم این موضوع را آشکار میکند که تنبیه بدنی دانشآموزان یکی از معضلات کنونی آموزش و پرورش در ایران است هرچند که بسیاری از تنبیهات و از جمله تنبیهات روانی به مرحله شکایت نمیرسد یا اگرچه از سوی والدین هم شکایتی انجام گیرد بعید است که قابل اثبات باشد.
به این بحث باید این نکته را هم اضافه کرد که در بسیاری از مناطق ایران همچنان والدین با بسیاری از تنبیهات فیزیکی و روانی کنار میآیند و جز در موارد بهشدت خشن تن به شکایت نمیدهند و جمعبندی این است که آمار تنبیهات بسیار بیشتر از همین چند آمار اعلامشده در سالهای گذشته است. در چنین شرایطی، اما واکنش افکار عمومی به این تنبیهات چگونه است و تا چه اندازه این موضوع به دغدغه عمومی تبدیل شده است؟ شاید بررسی محتوای تولیدشده در شبکهای اجتماعی پاسخ این پرسش را دربر داشته باشد.
آزار دیدن کودکان دغدغه عمومی است؟
براساس پایشی که «لایف وب» به درخواست «اعتماد» انجام داده، تنبیه دانشآموزان یکی از دغدغههای کاربران شبکههای اجتماعی است و این دغدغه نه به صورت ساماندهیشده و براثر جو و فضای این شبکهها که به صورت دغدغه شخصی برجسته شده است. در این پایش محتوای تولیدشده در ۱۰ سال گذشته بررسی شده که یکی از یافتههای مهم آن تولد محتوا از سوی ۱۱۰ هزار کاربر شبکه اجتماعی توییتر یا ایکس است؛ عددی که به خوبی دغدغه عموم را نشان میدهد و در کمتر موضوعی این سطح از گستردگی و دغدغه عمومی دیده میشود. مولفههای دیگر هم این واکنش و نگرانی عمومی را نشان میدهد که با توجه به شفافیت جدول و نمودار ترسیمشده، بیش از این به تشریح این موضوع پرداخته نمیشود.
روایت و راهکار دو سکاندار پیشین وزارتخانه
خلاصه موارد بالا و همچنین یافتههای خبرنگار «اعتماد» از گسترش تنبیه بدنی و روانی دانشآموزان ایرانی حکایت دارد و بررسی شبکههای اجتماعی هم نشان میدهد که این مساله تبدیل به دغدغده والدین و خانوادههای ایرانی هم شده است. در چنین شرایطی راهحل چیست و چگونه میتوان این روند آسیبزا را متوقف یا چارهجویی کرد؟
«علیاصغر فانی» وزیر پیشین آموزش و پرورش ایران در پاسخ به پرسش خبرنگار «اعتماد» و درباره شیوه مقابله و پیشگیری با تنبیه دانشآموزان از بیاثر بودن مولفه ترس در سیستم تربیت امروز میگوید: «پدران، مادران و همچنین دستاندرکاران تربیت (مدیر، معاون، مربی تربیتی و معلمین) بدانند که رمز تربیت متربیان، دارا بودن «قدرت نفوذ» در اولیا و مربیان بر دانشآموزان است. لازمه قدرت نفوذ، جلب اعتماد متربیان است. پدر، مادر و مربیان اگر از دید دانشآموزان صداقت، شایستگی، ثبات رای، وفاداری و روراستی داشته باشند مورد اعتماد بوده و ایشان قدرت نفوذ بر دانشآموزان را خواهند داشت.
در این حالت است که دانشآموزان به جای ترس از معاون (ناظم) مدرسه با او «رودربایستی» دارند و حفظ جایگاه خود را در ذهن ناظم با اهمیت میشناسند.» او همچنین به موضوع هوش هیجانی و نسبت آن به تربیت درست اشاره میکند و توضیح میدهد: «جا دارد، اشارهای به هوش هیجانی (EQ) داشته باشیم. با هوش شناختی (IQ) کم و بیش آشنایی دارید.
گاردنر هوش هیجانی عبارت است از میزان توانایی درک دیگران و فهم آنچه در آنها انگیزه ایجاد میکند و اینکه چگونه با آنها همکاری کنید. IQ ذاتی است و تا سن ۱۵ سالگی رشد میکند و متوقف میشود در حالی که EQ اکتسابی بوده و رشد آن تا آخر عمر میتواند ادامه یابد. برای سازگاری با محیط دایما در حال تغییر از جمله هوش مصنوعی و تاثیر بر زندگی مردم و روابط فردی و گروهی و… تفاوت نسلی شایسته است. وزارت آموزش و پرورش برنامه جامع آموزش اولیا، معلمان و دانشآموزان را طراحی و با دقت و حساسیت، آنها را برای ورود به محیط و تعامل با تحولات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی آماده کند.»
منبع: اعتماد