خلیج فارس:قاب زیرخاکی از نعمیه نظام دوست و فاطمه هاشمی دو بازیگر مطرح سینما را مشاهده کنید.
منبع:برترینها
خلیج فارس:۱۸ اردیبهشت ماه در تقویم ایرانی به عنوان «روز بیماریهای خاص و صعبالعلاج» نامگذاری شده است. بیماریهای خاص و صعبالعلاج، بیماریهایی هستند که در جامعه عمومیت ندارند و برای درمان آنها شرایطی ویژهای باید فراهم شود. از همین رو، بنیاد بیماریهای خاص و صعبالعلاج فعالیت خود را از سال ۱۳۷۵ به منظور ساماندهی وضعیت بیماریهای خاص در زمینههایی مانند درمان، دارو، آموزش، پیشگیری و … آغاز کرد تا فرصتی برای افزایش آگاهی عمومی درباره این بیماریها و نیازهای بیماران خاص مهیا شود.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از خبرآنلاین، به همین بهانه و در راستای بیست و هشتمین سالگرد تأسیس بنیاد امور بیماریهای خاص و صعبالعلاج با فاطمه هاشمی رفسنجانی، رئیس این بنیاد، گفتگو کردیم و مسائل و مشکلاتی که بیماران خاص با آنها مواجه هستند را جویا شدیم.
او میگوید: «تعریف سرفصلِ «بیماریهای خاص»، به دوران دولتِ سازندگی برمیگردد؛ ما در سال ۱۳۷۵ سه گروه مبتلا به «تالاسمی، هموفیلی و دیالیزی» را به دولت پیشنهاد دادیم که بهعنوان بیماران خاص شناخته شوند. در نهایت، طرح پیشنهادی در هیئت دولت آقای هاشمی تصویب شد؛ که این بیماران هم رایگان بیمه شوند و هم خدمات درمانی را به طور رایگان دریافت کنند.»
آمار مشخصی از تعداد بیماران خاص در کشور داریم؟
بله. اطلاعات بیماران خاص به دلیل اینکه تحت پوشش بیمهها هستند، در سامانههای مربوطه ثبت میشود. البته در آغاز فعالیت بنیاد، آمار دقیقی از بیماران وجود نداشت، ولی ما به مرور یک واحد آمار ایجاد کردیم تا بر اساس اطلاعات و شمار بیماران برنامهریزیهای لازم را انجام دهیم. تا چندین سال، خودِ بنیاد این وظیفه را به عهده داشت و با هماهنگی وزارت بهداشت و بیمهها کار را پیش میبرد. پس از اینکه تمام اقدامات، اعم از خدمات درمانی و پرداخت هزینهها، به سازمانهای بیمه محول شد، مقرر گشت که آمار بیماران هم در سیستم این سازمانها ثبت شود.
شمار مبتلایان به هر یک از بیماریهای خاص به چه صورت است؟
تا کنون حدود ۱۹ هزار بیمار مبتلا به تالاسمی، حدود ۱۳ هزار بیمار هموفیلی و ۹۰ هزار بیمار اماس در سطح کشور داریم. در خصوص بیماری سرطان نیز، طبق گزارش وزارت بهداشت در سال گذشته، حدود ۱۲۰ هزار بیمار جدید ثبت و اضافه شده است. همچنین شمار بیماران دیالیزی نیز به حدود ۴۲ الی ۴۳ هزار نفر میرسد. البته از زمانی که پیوند کلیه بهطور جدی در کشور انجام گرفت، تا کنون بیش از ۵۰ هزار مورد پیوند زده شده؛ اما نمیدانیم چند نفر از این تعداد هنوز زنده هستند یا چه تعداد پیوند را پس زدهاند.
چرا نمیدانید؟
ما در گذشته آمارهای مرگ و میر بیماران را از واحدهای مختلف میگرفتیم، اما از چندین سال قبل، بخشنامهای صادر شد با این مضمون که آمار مرگ و میر بیماران خاص دیگر منتشر نشود یا به دست ما نرسد؛ که به دنبال آن، وزارت بهداشت نیز دیگر این آمارها را در اختیار ما نگذاشت.
علت این تصمیم چه بود؟
دلیل این تصمیم به طور واضح برای ما مشخص نیست؛ صرفاً طی پیگیریهایی که از مراکز درمانی استانها برای دریافت آمار مرگ و میر بیماران خاص داشتیم، اعلام کردند که اجازه این کار سلب شده است و دیگر آماری را به ما ندادند.
بخشنامه مذکور در دوران کدام دولت صادر شد؟
این اتفاق در دو سال گذشته رخ داد.
کدام بیماریها در ایران به طور رسمی ذیل بیماریهای خاص طبقهبندی میشوند؟ گفته میشود بیماریهایی نظیر «سرطان» و «اماس» در رَسته بیماریهای خاص طبقهبندی نمیشوند؛ این حرف صحت دارد؟
زمانی که سرفصلی تحت عنوان «بیماریهای خاص» مطرح شد، به دوران سازندگی برمیگردد؛ در سال ۱۳۷۵ سه گروه مبتلا به «تالاسمی، هموفیلی و دیالیزی» را به دولت پیشنهاد دادیم که بهعنوان بیماران خاص شناخته شوند. تعریف ما از بیمار خاص، بیماری است که مادامالعمر و به طور مستمر به درمان نیاز دارد. بر همین اساس، طرح پیشنهادی در هیئت دولت آقای هاشمی تصویب شد که این بیماران هم رایگان بیمه شوند و هم خدمات درمانی را به طور رایگان دریافت کنند. چندین سال بعد نیز در آغاز هر دوره ریاست جمهوری، از سوی بنیاد نامهای در خصوص به رسمیت شناختن بیماریهای سرطان و اماس ذیل سرفصل بیماریهای خاص به دولت ارسال میشد، اما هیچیک از دولتها حاضر به قبول این پیشنهاد نشدند.
چرا با این درخواست موافقت نشد؟
در صورت پذیرش سرطان و اماس در دسته بیماریهای خاص، حتی فرانشیز دارویی (آن بخش از هزینه درمان که توسط خودِ بیمهشونده پرداخت میشود، فرانشیز نام دارد) نیز نباید از سوی بیمار پرداخت میشد و ملزم بود دارو به طور کاملاً رایگان در اختیار بیمار قرار بگیرد. اما تا کنون وزارت بهداشت و دولتها این درخواست را نپذیرفتهاند و بیماران اماس و سرطان، در پروسه درمان خود میبایست فرانشیزی را پرداخت کنند.
با این تفاسیر یعنی هزینه دارو و درمان فقط برای سه گروه از بیماران خاص رایگان است؟
بله، بیماران هموفیلی، تالاسمی و دیالیزی روند درمان خود را به طور رایگان سپری میکنند. هرچند بیماران تالاسمی چند سالی است که با برخی مشکلات در این زمینه مواجه هستند؛ به طور مثال این بیماران اخیراً برای داروی «دسفرال» [که پیشتر به طور رایگان در اختیارشان قرار میگرفت]، موظفند هزینه پرداخت کنند؛ که این خلاف مصوبات است.
موجودی بانک دارویی کشور تا چه حد پاسخگوی نیاز بیماران است؟ در این میان چقدر با کمبود دارویی روبهرو هستیم؟
در خصوص بیماران دیالیزی، خوشبختانه با مشکل کمبود دارو به صورت جدی مواجه نیستیم. اما در رابطه با بیماران مبتلا به سرطان، مشکل قدری جدیتر است؛ داروها مقطعی کمیاب میشوند و ممکن است تأمین آنها برای مدت طولانی میسّر نشود. همچنین برخی مواقع در تهیه دارو برای بیماران تالاسمی، هموفیلی و اماس نیز با این مشکلات مواجه هستیم.
در بخشی از گفتگو اشاره کردید هزینههای دارو و درمان برای مبتلایان به سرطان، تمام و کمال رایگان نیست؛ سطح قیمت این داروها چگونه است؟ آیا بیماران مبتلا به سرطان در تهیه دارو با مشکل مواجه نمیشوند؟
متأسفانه برخی داروهای بیماری سرطان، که تحت پوشش بیمه نیستند، برای یک دوره مصرف ماهانه قیمتی بالغ بر ۵۰ الی ۶۰ میلیون تومان دارند. مشکل اساسی برای بیماران شیمیدرمانی، علاوه بر پرداخت هزینه، این است که این گروه برای تأمین دارو ابتدا باید به داروخانه مراجعه کنند، سپس تأیید سازمانهای بیمهگر را اخذ کنند تا بتوانند از سایر خدمات بهرهمند شوند. در صورتی که در کشورهای توسعهیافته معمولاً داروهای شیمیدرمانی در داخل بیمارستانها وجود دارند و بیمار شخصاً به دنبال خرید دارو نمیرود؛ بلکه با مراجعه به بیمارستان، تزریق خود را انجام میدهد. داروهای تزریقیِ شیمیدرمانی قابل استفاده شخصی در منزل نیست که بیمار خودش آن را تهیه کند، بلکه بیمارستانها و مراکز درمانی مربوطه باید از این نظر تأمین باشند.
با توجه به اینکه خاص بودن این بیماریها توجه و رسیدگیِ ویژهای را از سوی دولت و نهادهای ذیربط میطلبد، شما میزان حمایت و رسیدگی دولت را در این زمینه چطور ارزیابی میکنید؟ آیا در مقایسه با دُوَلِ قبل، پیشرفت بخصوصی حاصل شده؟
خیر، در مقایسه با دولتهای قبل پیشرفت بخصوصی حاصل نشده است. با اینکه بودجهای هم به این امر اختصاص داده شده، اما امروزه تعداد بیماران و بیماریها بیشتر شده؛ که همین موضوع تاحدودی ممکن است کیفیت رسیدگی را تحت تأثیر قرار دهد و این خارج از کنترل ما و دولت است.
پیشتر اشاره کردم؛ پیشنهادی که ما به دولتِ سازندگی دادیم و آنها پذیرفتند، این بود که تمام مراحل درمان بیماران خاص رایگان انجام شود. اما متأسفانه الآن ما شاهد این رَویه نیستیم. با توجه به اینکه هر دولتی هم ضمن روی کار آمدن، مدعی میشود که درمان بیماریهای خاص را رایگان خواهد کرد، اما در واقعیت این اتفاق نمیافتد.
صرف نظر از مطالبات دارویی و درمانی، بیماران خاص دغدغه دیگری هم دارند؟
بله، فراوان. به طور مثال، «اشتغال» یکی از مهمترین دغدغههای این بیماران است. این افراد به دلیل ابتلا به یک بیماری خاص معمولاً از سوی کارفرمایان، بنا به دلایل گوناگون، برای استخدام در مشاغل تأیید نمیشوند. در مراتب بعدی، مانند تمام جامعه، مشکلات مسکن و معیشت نیز برای این گروه مطرح است و مطالبات آنها صرفاً در خدمات درمانی خلاصه نمیشود.
خلیج فارس: علی شمخانی، دبیر سابق شورای عالی امنیت ملی به اظهارات جدید فاطمه هاشمی دختر آیتالله هاشمی رفسنجانی درباره ابهام نسبت به نحوه فوت او واکنش نشان داد.
شمخانی بدون اشاره مستقیم به این اظهارات در شبکه اجتماعی اکس نوشت: هیچ ابهامی در طبیعی بودن فوت مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی وجود ندارد.
خلیج فارس: فاطمه هاشمی در گفتگویی برخی انتقادات درباره خاطرات آیت الله هاشمی و پاسخ پدرش را روایت کرده است.
به گزارش خلیج فارس؛ در ادامه بخشی از این گفتگو را میخوانید:
برخی انتقاد میکنند که شما یا خواهرتان با توجه به موقعیت پدر توانستید برخی کارها را انجام دهید. مثلا بنیاد بیماریهای خاص یا بازیهای زنان کشورهای اسلامی؛ ایشان از چنین فعالیتهایی شما را منع نمیکرد؟
خیر، درباره همین بنیاد بیماریهای خاص که تاسیس کردیم، از ایشان مشورت گرفتم که تاکید داشتند دولتی نباشد و در چه زمینههایی فعالیت کند. من تا آخرین لحظه عمرشان برای همه کاری، از ایشان مشورت میگرفتم. اما درباره مواردی که گفتید، خب دختران بقیه روسایجمهوری هم میتوانستند همین کارها را انجام دهند؛ چرا انجام ندادند؟ مگر کسی مانعشان میشود؟ خب الان دختران بقیه روسای جمهوری کجا هستند؟ اینها کارهای پرزحمت و پرحاشیهای بود که برابرشان مقاومت میشد. درباره همین بازیهای زنان کشورهای اسلامی و روزنامه زن، فائزه خیلی اذیت شد. بقیه هم میتوانستند انجام دهند، ولی نکردند! اما مثلا دختر آقای طالقانی یا خانم مصطفوی دختر امام، هر کدام سازمان درباره زنان ایجاد کردند؛ این به میزان فعالیت هر شخص برمیگردد.
اما مثلا مواضعی که در روزنامه زن منتشر میشد، پای آقای هاشمی نوشته میشد.
در خانواده ما، همه مستقل بودند؛ چه برادرانم و چه من و فائزه. نظراتمان را میگفتیم، اما من خودم هر چه پدرم میگفت، گوش میدادم، ولی فائزه بیشتر نظرات خودش را اعمال میکرد. اما خب بحث در خانه ما همیشه بوده و هنوز هم هست. بحث سیاسی که مطرح میشود، هر کسی یک نظری داشت و بابا هم معمولا فقط گوش میکرد و آخر نظر خودشان را بیان میکرد و میگفت این نظر من است، دوست دارید گوش کنید یا گوش نکنید. با این وجود مثلا درباره روزنامه زن هم که مرور کنید، میبینید که این روزنامه موضع منفی نداشت و تنها بابت انتشار یک خبر درباره «فرح پهلوی» توقیف شد. الان که ۲۲ بهمن میشود، در صدا و سیما، شاه و فرح بیشتر مطرح میشود تا بقیه! بالاخره روزنامه زن طرفدار پیدا کرده بود و خوب فروش میرفت.
یک زمانی برجهای زیادی را میگفتند متعلق به خانواده شماست.
دروغ میگفتند؛ ما هیچ کدام تا به حال برج نساختیم. همه دروغ است. فائزه پایش به کانادا نرسیده است. آنقدر شایعه درست کردند که در کانادا برج ساخته و فلان. همه دروغ است.
منشا این حرف و حدیثها کجاست؟
اینها را ابتدا مجاهدین خلق قبل از انقلاب شروع کردند. پیش از انقلاب، بابا به مجاهدین خلق کمک میکرد و از زمانی که گرایشات آنها مارکسیستی شد، ایشان هم کمکهایش را قطع کرد. از همان زمان مجاهدین از آقای هاشمی عصبانی بودند. قبل از انقلاب، ما مدرسه رفاه میرفتیم و بیشتر هم بچههای مجاهدین خلق بودند. آن زمان خانه ما استخر داشت؛ یادم هست که همشاگردیها میآمدند خانه ما و از استخر استفاده هم میکردند و بعد به ما میگفتند شما فئودال هستید! خب اگر فئودال هستیم چرا اینجا میآیید؟! منظور اینکه از آن زمان شروع شده بود. بعد از انقلاب مجاهدین خلق و گروهها در دانشگاهها بودند و همین شایعات را دامن میزدند. بعد هم مجله فوربس نوشت که آقای هاشمی پنجمین فرد ثروتمند دنیاست! در دور دوم ریاستجمهوری آقای هاشمی، اختلافاتی درباره مسائل فرهنگ و اقتصاد شروع شده بود و گروههایی، مانند مداحان شروع کردند به گفتن این حرفهای دروغ.
اصلاحطلبان هم جزو این دسته بودند؟
اول اینها شروع کردند و اصلاحطلبان بعدها روی موج اینها آمدند. هر جا میرفتیم، میگفتند اینجا متعلق به خانواده هاشمی است. میگفتند کیش مال هاشمی است! رییس یکی از ستادهای آقای احمدینژاد، هر جا که میرفت، میگفت کیش مال آقای هاشمی است؛ اتفاقا خودش بعدها رییس سازمان عمران کیش شد. یک بار که آنجا رفته بودیم، گفتم حالا واقعا اینجا مال آقای هاشمی است؟! گفت یک برگه توصیه هم از ایشان پیدا نکردم؛ حتی هر وقت که اینجا آمده، هزینههایش را خودش پرداخت کرده است. بابا شخصا همه هزینهها را پرداخت میکرد.
مورد دیگر، ماجرای رفتن به سد لتیان در روز تاسوعا که در خاطرات ایشان آمده، در بین برخی گروهها خیلی سر و صدا کرده است.
چه اشکالی دارد؟ ایشان اگر میخواست ریا کند، این مسائل را نمینوشت. چند بار هم به ایشان گفتم این موارد را چرا مینویسید؟ گفت که مینویسم تا مردم بدانند رییسجمهورشان چه کارهایی میکرده یا زندگی خصوصیاش چگونه بوده است. خیلی از آقایان دیگر هم میرفتند؛ حالا نمیتوانم اسم ببرم. همان سد لتیان هم میرفتند؛ با هلیکوپتر هم میرفتند!
این نقدها را وارد میدانید؟
خیر! بالاخره تعطیلاتی بوده و ایشان کلا سر کار بوده و حالا یک روز هم میرفته تا استراحت کند. همه میرفتند.
منبع: اعتماد