طاهره عبدالهی
هر سال در میانه مرداد، روزی به نام خبرنگار در تقویم رسمی کشور ثبت شده که به رسم تقویمها گرامی داشته میشود، گاه با چند پیام تبریک، گاه با برگزاری یک نشست نمادین و اهدای لوح و گل. اما اگر بخواهیم کمی عمیقتر به این مناسبت نگاه کنیم، شاید لازم باشد ابتدا تکلیف خود را با دو پرسش مشخص کنیم:
اول اینکه اساساً رسانه برای چه به وجود آمده؟ و دوم اینکه امروز در ایران چه نسبتی با آن فلسفه ابتدایی داریم؟
واقعیت آن است که رسانهها، دستکم در تعریف کلاسیک و جهانشمولشان، نهادی برای بازتاب واقعیتها و نظارت اجتماعی بر قدرتاند. قرار نیست رسانه ابزار قدرت باشد، بلکه یکی از معدود نهادهایی است که در جهان مدرن برای مهار قدرت و پاسخگو کردن آن ساخته شده است. رسانه اگر قرار باشد چیزی جز این باشد، عملاً موجودیت خود را از دست میدهد، هرچند ممکن است همچنان به حیات رسمی خود ادامه دهد و ساختمانی بزرگ و بودجهای قابل توجه داشته باشد.
در این میان، مسألهای که کمتر درباره آن گفتوگو شده اما ریشه بسیاری از اختلالات ساختاری امروز کشور است، ناترازی رسانهای است. در حالی که بسیاری از تحلیلگران و تصمیمگیران درگیر ناترازی بودجه، آب، انرژی و حتی سیاست هستند، کمتر کسی به این فکر کرده که ناترازی رسانهای چگونه میتواند بستر و زمینه تمام ناترازیهای دیگر را فراهم کند.
برای درک بهتر این موضوع، کافی است به تجربههای تاریخی نگاهی بیندازیم. در دوران فاشیسم، انحصار رسانهای توانست افکار عمومی را چنان جهت دهد که جنگ و استبداد نه به عنوان فاجعه، بلکه به عنوان افتخار تلقی شود. اما همانگونه که آن تجربه تاریخی نشان داد، انحصار رسانهای در نهایت شکست میخورد، چراکه واقعیت را نمیتوان تا ابد پشت ویترین روایتهای ساختگی پنهان کرد. امروز، البته، امکان تکرار آن مدل انحصار بسیار دشوار شده، اما تلاش برای بازتولید آن همچنان ادامه دارد، آن هم در شرایطی که دیگر نه مخاطب آن را میپذیرد و نه ابزارهای آن کارآمدی گذشته را دارند.
در ایران، انحصار رسانهای، بهویژه در مورد صداوسیما، به نقطهای رسیده که نهتنها کارکرد خود را از دست داده، بلکه بهنوعی تبدیل به مانعی در برابر شناخت صحیح جامعه و مسائل آن شده است. در شرایطی که بسیاری از خانوادهها سالهاست به جز در مواردی نظیر مسابقات فوتبال تلویزیون را روشن نکردهاند، همچنان حجم عظیمی از منابع، انرژی و برنامهریزی صرف تولید روایتهایی میشود که مخاطب ندارد. از آن سو، فضای مجازی و شبکههای اجتماعی، با همه ایرادها و ضعفهای ساختاری خود، نقش رسانهای پررنگتری ایفا میکنند، نه به دلیل اعتبار بیشتر، بلکه از سر نبود انتخاب جایگزین رسمی.
در چنین فضایی، رسانه نه تنها نقش نظارتی خود را از دست میدهد، خبرنگار نیز دیگر کنشگر نیست؛ بلکه صرفاً اجراکنندهای است در چارچوب روایتهای از پیش تعیینشده می باشد. در نتیجه، روزنامهنگاری تحقیقی، که نیازمند استقلال، امنیت شغلی، منابع مالی، و دسترسی به اطلاعات است، به حاشیه رانده میشود. هزینه سنگین، زمانبر بودن، و نیز نبود حمایت نهادی موجب شده کمتر رسانهای توان یا جرأت ورود به این حوزه را داشته باشد. طبیعی است که وقتی دسترسی آزاد به دادهها و اطلاعات وجود نداشته باشد، کار تحقیقی نیز شکل نمیگیرد و خبرنگار به جای طرح مسأله، به تکرار روایتها بسنده میکند.
این وضعیت تنها محدود به خبرنگار یا رسانه نیست. اگر ساختار تصمیمگیری کشور نتواند به اطلاعات دقیق و بازتابهای صادقانه از جامعه دسترسی داشته باشد، تصمیماتش نیز دچار خطا میشود. نمونه روشن آن را میتوان در انتخابات ۱۳۷۶ مشاهده کرد که ارزیابیهای رسمی تا ۹ برابر با واقعیت فاصله داشتند. این خطا نه به دلیل خطای آماری، بلکه ناشی از زیست در یک حباب رسانهای ساختگی بود. حبابی که خودساخته بود و خودفریب.
از سوی دیگر، ناتوانی رسانه رسمی در جلب اعتماد عمومی باعث شده بار نظارتی و اطلاعرسانی، خواسته یا ناخواسته، به دوش فضای مجازی بیفتد. فضایی که از سویی آزادتر و متکثرتر است، اما از سوی دیگر، فاقد سازوکارهای حرفهای و اخلاقی لازم برای ایفای درست این نقش. در نتیجه، ما با فضایی روبهرو هستیم که از یک سو رسانه رسمیاش بیاعتبار شده، و از سوی دیگر رسانه غیررسمیاش بیساختار و پراکنده است. این همان وضعیتی است که به تعبیر برخی، رسانه را به جای دیدهبان، به میدان کارزار روایتها تبدیل کرده است.
این نگاه جنگی به رسانه، اگرچه ممکن است در کوتاهمدت جذاب به نظر برسد، اما در بلندمدت نه تنها کارکرد رسانه را از بین میبرد، بلکه جامعه را از داشتن تصویری روشن از خود و مسائلش محروم میسازد.
رسانه، اگر قرار باشد در خدمت پیروزی در جنگ روایتها باشد، به ناچار باید از حقیقت فاصله بگیرد؛ چرا که حقیقت همواره پیچیدهتر، متکثرتر و گاه ناخوشایندتر از روایتهای ساختهشده است.
با این توصیف، روز خبرنگار را شاید بتوان بهجای جشن گرفتن، به فرصتی برای بازنگری در نقش و جایگاه رسانه در ساختار سیاسی و اجتماعی کشور تبدیل کرد. اینکه آیا واقعاً میخواهیم رسانه داشته باشیم یا صرفاً چیزی با این نام؟ آیا حاضریم هزینههای آزادی رسانه را بپردازیم، یا همچنان ترجیح میدهیم در همان دایره بسته روایتسازی حرکت کنیم؟
خبرنگار، نه قهرمان است و نه دشمن؛ او تنها انعکاسدهنده واقعیتهاست. اگر جامعهای نتواند این نقش را بپذیرد، دیر یا زود با هزینههای تصمیمگیری نادرست، نارضایتی اجتماعی، و انباشت خطاهای کوچک و بزرگ مواجه خواهد شد. آنگونه که امروز نیز با بسیاری از آنها مواجه هستیم.
https://www.pgnews.ir/?p=282835