مصطفی ارجمند
اوایل دولت حسن روحانی بود؛ نام و آوازه اش را پیشتر شنیده بودم اما او را از نزدیک نه! حالا که بیشتر دقت می کنم آن زمان او را با شهیر نامی دیگری از همشهریانش هم اشتباه می گرفتم و طالب و مجیدش را قاطی می کردم!
از آمریکا برگشته بود و قرار بود دوباره برگردد پیش همسر و دخترکش. نشسته بودیم روی پشت بامی توی باغ. یادم نیست کدام فصل بود اما هوا ملس بود و صدای باغ هم گوش نواز. ساده و خاکی تر از آنی بود که شنیده بودم. می گفتند می رود مسجد روستا نمازش را می خواند و اذان هم می گوید.
نیمه های دههی ۸۰ بورسیه دانشگاهی در لاسوگاس آمریکا شده و همانجا با همسرش آشنا و ازدواج کرده بود. ازدواجی که احتمالا مثل تیپ و قیافه و حرف زدنش، ساده و صمیمی بوده!
حوادث سال ۸۸ او را هم چون بسیاری دیگر از هم طرازانش به وادی کنش گری انداخته بود و نهایتا تا سالیان، چوبش را خورد. تلاشش برای برگشت مجدد به ایران و سرزدن به خانواده، با تک کنش گری اش گره خورده بود و تا برآمدن دولت اعتدالی روحانی با بن بست مواجه شد.
بازشدن فضای سیاسی در دولت روحانی، پای او را هم به ایران بازکرد اما این پایان ماجرا نبود؛ سفری که قرار بود کوتاه باشد با رسیدن ترامپ به ریاست جمهوری، در سال ۹۶، طولانی تر از تصور او شد. ترامپ با فرمان مهاجرتی اش، سالیانی او را از دیدار همسر و فرزندش محروم کرد و کارهای مطالعاتی را هم از طریق ایمیل و در روستای علی آباد شهرستان جم، ادامه داد.
گرچه به ایران آمده بود اما با وجود پیشینهی بزرگ علمی، هرگز مجال خودنمایی در تراز علمی اش در ایران نیافت؛ حتی وقتی با ابتکار هم روستایی نماینده اش در سفر وزیر جوان ارتباطات به جم (آذری چهرمی)، به عنوان نخبهی برق و مخابرات سخن راند هم کسی برایش فرش قرمز پهن نکرد. انگار در آن جمع کسی حرف هایش را نمی فهمید. شده بود مصداق «باید بچشد عذاب تنهایی را … آنکس که ز عصر خود فراتر باشد».
روی پشت بام خانهباغ مثل خیلی از جوان های خام، اولین سوالم از او در مورد لاسوگاس و شهرتش به […] بود. سوالم برایش تازگی داشت. حتما با خودش گفته بود: با کیا شدیم ۸۰ میلیون نفر!
اما جواب داد: لاس وگاس شهری شبیه ترجمان فارسی بخش اول نامش نیست و برخی شهرهای دیگر آمریکا به داشتن کازینو و… معروف ترند اما نام این شهر، ما ایرانی ها را به اشتباه می اندازد.
از سیستم منظم، دقیق و بی دردسر اداری آمریکا گفت و اینکه مردم آنجا خیلی اهل سیاست و سیاست بازی نیستند و هر دولتی هم که بر سر کار بیاید چندان سیاست را به روتین زندگی مردم گره نمی زند. روال اداری شان هم الکترونیک است و کمتر آدم ها به آدم ها گذرشان می افتد.
ساعاتی را کنارش بودیم و از دخترش و تلخی دوری، پرسیدیم. با ذوق از لهجهی آمریکایی دخترکش گفت و اینکه در فروشگاهی واژهی تعجبِ «واوووو» را از آمریکایی ها هم آمریکایی تر ادا کرده است!
سال ۹۶ که دبیرخانهی مستقل گرامیداشت روز جم به مدیریت علی دانشمند و تحت نظارت شورا و شهرداری راه اندازی شد، با نظر کمیتهی علمی این رویداد، به عنوان چهره برتر علمی شهرستان جم در آن سال معرفی شد. هر چند که روز جم با آن سبک و سیاق بیش از سه سال مجال عرضه نیافت و با نامهربانی ها و پایان دوره شورایی، به خاطره ها پیوست!
دکتر طالب موذنی نخبهی برق و مخابرات، سال های ماندگاری اش در جم را در قالب «از آنجا رانده و از اینجا مانده» گذراند تا اینکه سال ۹۸، عمانی ها خواستگارش شدند. دانشکده گلوبال کالج که شعبه ای از وست انگلند انگلستان است برایش فرش قرمز پهن کرد تا نخبه ای دیگر از ایران، راهی این کشور شود.
دانشمند ایرانی گلوبال کالج عمان، حالا با فراغ بال، به تحقیق و پژوش و تدریس مشغول است و هر از چندگاهی هم خبر افتخارآفرینی اش در دنیا را می شنویم و توی دل مان قند آب می شود. وه که چه سعادت شیرین و گَسی!
برای دانشمند بی آلایه و پیرایهی ایران، روزهایی بهتر و شادتر آرزو دارم… عمرت دراز دارایی مان؛ دارایی شان/مصطفی ارجمند
https://www.pgnews.ir/?p=290079
290079




12 نظر
کشور ما به چنین نخبه هایی احتیاج ندارد نخبه بی بصیرت همان بهتر که از مملکت برود سال ۸۸ در مملکت چه گذشت و …جالب اینه که اینجور افراد دستشون برای آمریکایی ها هم رو شده که مجدد راهش ندادن ….
آفرین…خاک عالم و تمام کهکشان راه شیری تو سر امسال حضرتعالی
نخبه فقط خودت و همفکرات
که اینطور … اینکه مردم آنجا ( آمریکا ) خیلی اهل سیاست و سیاست بازی نیستند و هر دولتی هم که بر سر کار بیاید چندان سیاست را به روتین زندگی مردم گره نمی زند !!! خوب چطور دکتر موذنی را به آمریکا راه ندادن ؟؟؟
الان مهاجرت به گونه ایشدهکه خانواده ای نیست که عضوی از ان در خارج نباشد.
و مادران انها چه می کشند.
چه کرده اند که بچه ها که واقعا علاقه ای به خروج از مملکت ندارند بر اثر دافعه ان می روند.
خدایا بفریاد رس
ولی به جای این نخبه های اخراجی ما مدیران بی سواد کت و شلواری در کشور داریم که یک شبه به مناصب بالای دولتی رسیده اند. مدیرانی که در گرمای 50درجه عسلویه کارشون کت و شلوار پوشیدن و عکس گرفتن در بین تاسیسات گازی است.با رانت و روابط یک شبه به مدیر مجتمع گازی تبدیل شده اند.
آقای بی نام قابل توجه جنابعالی…تا وقتی پخمه هایی چون شما این چنین سخن می گویندجایی درمملکت برای نخبه هایی چون دکتر موذنی نخواهد بود
تبار نخبه از علم است و علم مرز ندارد. طالب هم از این فلسفه به دور نیست و سختی که به او گرفتند آموخت که باید به بشر خدمت کند در هر کجای دنیا و خودش را در گیر مقوله بومیگری ننماید هر چند در غربت برای لحظات بی بدیل وطن دلت همیشه کم می آورد. خاک وطن حاصل خیز است و حتی بدون آب هم می توان در آن ریشه دواند و ماند.
وقتی دافعه غالب بر جاذبه میشه
هزار هزار حیف به کسانی که می توانستند باعث پیشرفت و رفاهیات بیشتر این مملکت شود و بی جهت سوختند
وضعیت کنونی ما، حاصل وجود نازنین نخبه هایی چون شماست… گرد سم خران شما نیز بگذرد.
آفرین