خلیج فارس:مهاجران فلسطینی به هر کشوری که رفتهاند، با توجه به تعداد و تجمعشان، بعد از مدتی به طور طبیعی، به عنوان یک نیروی سیاسی-اجتماعی یا نظامی-تبلیغاتی عمل کردهاند. اردوگاههای مهاجران فلسطینی، چه در لبنان چه در اردن یا سوریه، هیچ گاه متشکل از یک عده انسان صرفا آواره نبوده؛ بلکه در زمانهایی به عنوان نیروهای سیاسی عمل کردهاند.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از عصر ایران، حملۀ حماس به اسرائیل، فارغ از اینکه چه سرنوشتی برای این سازمان سیاسی-نظامی رقم میزند، مردم غزه را در تنگنای سختی قرار داده است. تراکم بالای جمعیت در غزه، به علاوۀ مسدود بودن راههای فرار از بمباران نیروی هوایی یا پیشروی نیروی زمینی ارتش اسرائیل، موجب شده است که دولت آمریکا از مصر بخواهد گذرگاه رفح یا مرز غزه و مصر را باز کند تا مردم غزه بتوانند از جنگ حماس و اسرائیل در امان باشند.
غزه از شمال و شرق به اسرائیل منتهی میشود، از غرب به دریای مدیترانه و از جنوب به مصر. از آنجا که راههای شمالی و شرقی به روی مردم مظلوم غزه بسته است و راه غربی (دریا) نیز عملا قابل استفاده نیست، راه جنوبی تنها مسیر خروج مردم غزه از جنگ ویرانگری است که تازه شدت گرفته و به نظر میرسد به زودی هم تمام نخواهد شد. اینکه چرا دولت مصر پذیرای حضور مردم غزه نیست، موضوعی است که در گفتگو با عبدالامیر نبوی، پژوهشگر ارشد و ناظر علمی گروه مطالعات مصر و شمال آفریقا در پژوهشکدۀ مطالعات استراتژیک خاورمیانه، مطرح شده است.
جناب نبوی، با آغاز جنگ حماس و اسرائیل، مطالبۀ باز شدن راه ورد مردم غزه به مصر، مجددا مطرح شده، ولی دولت مصر مخالف این خواسته است. مهمترین دلایل این مخالفت چیست؟
یکی از راهکارهای مطرح برای مسئلۀ فلسطین، سکونت دادن فلسطینیان در شبه جزیرۀ سینا بوده. در واقع یعنی پاک کردن صورت مسئله. اما دولتهای عربی و در رأس آنها مصر و اردن، به شدت با این فرمول مخالفت کردهاند. در همین چارچوب است که دولت مصر طی روزهای اخیر با طرح مجدد بحث سکونت ساکنان غزه در شبه جزیرۀ سینا مخالفت جدی کرده است. دلیل اول مخالفت مصر این است که مهاجرت ساکنان غزه به شبه جزیره سینا به معنای عدم بازگشت آنها خواهد بود. ما در طول تاریخ شاهد این وضعیت بودهایم. آوارگان فلسطینی که روانۀ لبنان و سوریه و اردن شدند، هیچ وقت امکان و فرصت و مجال بازگشت پیدا نکردند. مصر نگران است که طرح مجدد این موضوع یکبار دیگر به معنای این باشد که فلسطینیان از سرزمینشان آواره میشوند و دیگر امکان بازگشتی برایشان نخواهد بود.
دلیل دوم مخالفت مصر این است که مهاجران فلسطینی به هر کشوری که رفتهاند، با توجه به تعداد و تجمعشان، بعد از مدتی به طور طبیعی، به عنوان یک نیروی سیاسی-اجتماعی یا نظامی-تبلیغاتی عمل کردهاند. اردوگاههای مهاجران فلسطینی، چه در لبنان چه در اردن یا سوریه، هیچ گاه اردوگاههایی متشکل از یک عده انسان صرفا آواره نبوده؛ بلکه در زمانهایی به عنوان نیروهای سیاسی، چه موافق چه مخالف عمل کردهاند. شاید مهمترین جلوۀ تاریخی آن، حوادثی بود که بعدا به سپتامبر سیاه در اردن مشهور شد؛ لذا مصر این نگرانی را هم دارد که پذیرش تعداد زیادی آوارۀ فلسطینی و سکونت دادن آنها، بعد از مدتی آنها را تبدیل به نیروی کند که در پی ایفای نقش سیاسی یا حتی نظامی، با توجه به مرزهای مشترک با اسرائیل، برآید.
دلیل سوم، گزارشهای منتشره طی سالهای گذشته است دال بر اینکه حماس تعاملاتی با گروههای سلفی رادیکال در شبه جزیرۀ سینا داشته است. طی سالهای گذشته برخی گروههای سلفی تندرو که بعدا به داعش اعلام وفاداری و وابستگی کردند، برای امنیت و عملکرد نیروهای نظامی و انتظامی مصر دردسر درست کردند؛ و گزارشهایی به دست آمد که این گروهها با نیروهای حماس در نوار غزه تعاملاتی داشتند. به همین دلیل مصر همواره نسبت به عملکرد حماس مشکوک بوده و حماس را یک نیروی تروریستی اعلام کرده و الان هم این نگرانی را دارد که در میان مهاجران، به طور طبیعی تعدادی از نیروهای حماس خواهند بود و همین موضوع میتواند به ناآرامیها در شبه جزیرۀ سینا دامن بزند.
به نظرم این سه دلیل مهم است که دولت مصر را واداشته که با ایدۀ مهاجرت وسیع ساکنان غزه به سمت شبه جزیرۀ سینا مخالفت کند.
این طور که شما فرمودید، حماس به برخی از گروههای سلفی نزدیکی داشته؟
حماس به عنوان یک نیروی سیاسی-نظامی با دولت مصر هم ارتباط و مذاکره داشته. اما با توجه به ایدئولوژی خودش، که دلالت دارد بر نابودی اسرائیل، و طبیعتا این ایدئولوژی با رویکرد دولت مصر سازگار نیست، و از طرف دیگر به عنوان یک نیروی سیاسی-نظامیای که همواره تحت فشار و تحریم است، سعی کرده از هر گونه امکانی برای کسب سلاح و تجهیزات، منابع مالی، امکاناتی برای مبارزۀ بیشتر و جدیتر و یا رفع مشکلات ساکنان غزه، استفاده کند؛ لذا حماس، همان گونه که بارها اعلام کرده، با ایران ارتباط داشته و در کنارش با گروههای سلفی هم ارتباط داشته.
کمااینکه در قضایای سوریه، برخی از نیروهای حماس ایفای نقش کردند. در مقاطعی نیز حماس با دولت مصر هم ارتباط و مذاکرۀ مستقیم و جدی داشته؛ بنابراین اگر بگوییم حماس یک نیروی صرفا وابسته به ایران است، این حرف همان قدر غلط است که بگوییم حماس یک نیروی سلفی تندرو است. فعالان و کنشگران مختلف حماس در زمانهای گوناگون، با توجه به فشارهای داخلی و بیرونی، ایفای نقش کردهاند.
به عنوان یک نیروی سیاسی-نظامی تحت فشار، حماس در سالهای گذشته سعی کرده است از هر گونه امکانی برای پیشبرد اهدافش، حتی امکانهای کوچک، استفاده کند. اگر لازم بداند، با دولت مصر یا ایران و یا گروههای سلفی مستقر در شبه جزیرۀ سینا وارد مذاکره میشود. ضمن اینکه فعالان حماس در مقاطع مختلف، روشها و راههایی را که فکر کردهاند موثر است، در پیش گرفتهاند.
این گروههای سلفی در مصر، دقیقا کدام گروهها هستند؟
بعد از حوادث سال ۲۰۱۳، برخی از گروههای سلفی فعال در شبه جزیرۀ سینا، مبارزهشان یا عملیاتهایشان را علیه دولت مصر وسعت بخشیدند. یعنی به صورت بمبگذاری، حمله به نیروهای نظامی-انتظامی، حمله به بعضی منابع اقتصادی و لولههای انتقال انرژی و از جمله حمله به مراکز قبایلی در شبه جزیرۀ سینا. اینها نام خودشان را گذاشته بودند انصار بیتالمقدس؛ و ضمنا بعد از ظهور داعش، به داعش اظهار وفاداری و بیعت کردند و خودشان را شاخهای از داعش خواندند که مشهور شد به ولایت سینا. یعنی در پی این هستند که ولایت سینا را تشکیل بدهند. هر چند که عملیاتهای ارتش مصر به اینها ضربههای بسیار جدیای وارد کرد، اما هر از گاهی اخباری از بمبگذاری یا حمله به نیروهای نظامی-امنیتی مصر را در آن منطقه میخوانیم و میشنویم. اینها با سایر گروههای رادیکال و یا قاچاقچیان اسلحه ارتباط دارند؛ لذا گفته میشود که در انتقال سلاح به غزه و حماس نقش داشتهاند. یعنی تعامل حماس با این گروهها، تا حد زیادی برای دریافت سلاحهای قاچاق بوده. از طریق تونلهای زیرزمینی.
اکثریت مردم غزه با توجه به محاصرۀ غزه طی ۱۶ سال اخیر و شرایط سخت زندگی در غزه، خودشان تمایل دارند به مصر بروند و در مصر زندگی کنند؟
من اطلاع دقیقی ندارم، ولی به نظر بعید میرسد که چنین تمایلی داشته باشند؛ چون تجربۀ دهههای گذشته در مورد لبنان و سوریه و اردن نشان داده است که رفتن از فلسطین دیگر بازگشتی ندارد. غزه وطن آنهاست و طبیعتا وطنشان را دوست دارند و ماندن به رفتن را ترجیح میدهند. منطقا باید این طور باشد، ولی اگر مطالعۀ میدانیای در این زمینه صورت گرفته باشد، من اطلاعی ندارم.
اگر بخش زیادی از مردم غزه به مصر بروند، مصر امکان رتق و فتق امور این جمعیت کثیر را دارد؟
این نکته را هم میتوان به عنوان دلیل چهارم مخالفت دولت مصر با مهاجرت انبوه مردم غزه به مصر در نظر گرفت. طبیعتا ساکن کردن جمعیت زیادی به این تعداد، با توجه به بحرانی که مصر در مرزهای جنوبیاش هم دارد (یعنی مرز مصر و سودان)، میتواند دردسرساز باشد. وقوع یک شبه جنگ داخلی در سودان سبب شد که تعداد زیادی از مردم سودان رهسپار کشورهای اطراف از جمله مصر شوند و مصر در این زمینه چند بار هشدار داد. حالا اگر یکباره تعداد زیادی مهاجر یا آوارۀ فلسطینی هم رهسپار مصر شوند، این واقعه میتواند برای اقتصاد ضعیف مصر مشکلاتی ایجاد کند.
آمریکا از مصر خواسته است همکاری کنند تا مردم غزه بتوانند از گذرگاه رفح، غزه را ترک کنند، ولی مصر مخالفت کرده. امکانش هست آمریکا بتواند به مصر فشار بیاورد برای اینکه راه ورود مردم غزه را باز کند؟
ظاهرا مذاکراتی در جریان است. فعلا مصر حداکثر وعدهای که داده، ایجاد یک کریدور امن برای انتقال اسرا یا گروگانها است. تا به حال چیز بیشتری از سوی مصریها مورد تایید قرار نگرفته است. شاید در روزهای آینده، فشارها به جایی برسد. فعلا که گفتهاند مردم غزه از شمال غزه به جنوب غزه بروند.
در دورانی که محمد مرسی رئیس جمهور مصر بود، موضع مصر در قبال پذیرش مردم غزه چه بود؟
زمانی که اخوانیها قدرت سیاسی را در مصر در دست گرفتند، امید میرفت که رابطۀ مصر و حماس خیلی گرمتر شود. اما زمان ریاست جمهوری مرسی کوتاهمدت بود، ثانیا اخوانیها در قالب دولت باید ایفای نقش میکردند و دولت مصر یک قرارداد معتبر خارجی، دههها قبل منعقد کرده بود و در چارچوب آن، امتیازاتی به دست آورده بود و نمیتوانست آن قرارداد را نادیده بگیرد.
از سوی دیگر، مصر از دورۀ جمال عبدالناصر به بعد، همواره به عنوان برادر بزرگتر فلسطینیها عمل کرده و از این موضع پروندۀ رابطۀ فلسطین و اعراب و اسرائیل را دنبال کرده است. این گونه ایفای نقش، جایگاه ممتازی به مصر داده است که مانع از آن میشود که دولت این کشور به رغم تغییرات سیاسیای که رخ داده، بخواهد با حمایت از یک گروه خاص، آن نقش برادر بزرگتر را از دست بدهد.
در واقع دولت مصر در دورههای گوناگون، چه در دورۀ ناصر یا سادات یا مبارک یا مرسی و الان هم سیسی، همواره سعی کرده با تمامی گروههای فلسطینی ارتباط داشته باشد و در قالب یک برادر بزرگتر آنها را مدیریت کند؛ لذا چنانچه دولت مصر در زمانهایی به گروههایی از نیروهای فلسطینی هم گرایش پیدا کند، مقطعی و کوتاهمدت خواهد بود؛ چون اگر بخواهد یک گروه را به کلی رها کند و با آن کار نکند، آن گروه احتمالا با سایر کشورهای منطقه، مثل ایران، قطر، سوریه و ترکیه کار خواهد کرد. مصر با توجه به دلایل گوناگون تاریخی، سیاسی و نیز با توجه به مسئلۀ مرزهایش با غزه و اسرائیل، مایل نیست که رقبایش به ایفای نقش برتر در منطقۀ فلسطین دست پیدا کنند.
افکار عمومی در مصر نسبت به پذیرش مردم غزه، جهتگیری خاصی دارد؟
بله، افکار عمومی به نفع غزه است. افکار عمومی مصر از دیرباز نسبت به تحولات فلسطین حساس بوده و همدلی زیادی با فلسطینیها داشته. در قضایای اخیر نیز همین طور بوده و در جامعۀ مصر فراخوانهایی برای جلب کمک، حمایت از مردم فلسطین، چه در شبکههای اجتماعی و چه به صورت جمعآوریهای کمکهای مردمی صورت گرفته است.
ولی این افکار عمومی هیچ وقت نتوانسته دولت مصر را مجبور کند که پذیرای مردم غزه باشد.
دولت مصر در همۀ امور با اسرائیل همسو نیست بلکه سعی کرده از ظرفیتهای دیپلماتیکش برای محدودسازی دولت اسرائیل استفاده کند. اما یک قرارداد مهم استراتژیک به نام کمپدیوید دههها قبل منعقد شده است که مسیر مصر را برای دهههای بعد تعیین کرده است؛ لذا مصر اساسا دنبال بر هم زدن رابطۀ استراتژیک موجود با اسرائیل نیست.
اگر مصر فلسطینیهای غزه را بپذیرد، رابطهاش با اسرائیل مخدوش میشود؟
اگر این کار را بکند، ممکن است با نیروهای سلفی مصر ارتباطاتی پیدا کنند و چنانکه گفتم، به عنوان نیروی سیاسی، برای مصر دردسرهایی ایجاد کنند. مصر که قرار نیست همۀ امورش را طبق خواست یا مخالفت اسرائیل سامان بدهد. مسائل داخلی خودش هم مهم است. ضمنا یکی دو میلیون نفر از غزه به مصر میآیند. اینها کجا قرار است ساکن شوند. شغل و کار و زاد و ولد و ارتباطشان با سایر کشورهای دنیا و نیز با اقوام و بستگانشان، و دهها مسئله و پیامد دیگر در کار خواهد بود. بله، اسرائیل خیلی مایل است که مردم غزه کلا بروند ساکن مصر شوند، ولی طبیعتا این جابجایی جمعیتی، دردسرهای زیادی برای مصر در بر خواهد داشت.
حالا فرض کنیم که مصر مخالفتی با ورود مردم غزه به صحرای سینا نداشته باشد. در این صورت آیا آنجا اصلا امکان زندگی برای فلسطینیها وجود دارد یا اینکه باید یک شهر بزرگ مناسب این جمعیت دو میلیون نفری ساخته شود؟
بخشهای زیادی از شبه جزیرۀ سینا بیابانی است، اما مناطقی از این شبه جزیره قابل سکونت است. حتی بخشهایی از شبه جزیره حالت گردشگری دارد. مثل شرمالشیخ. ولی این یک نکتۀ مهم است که این جمعیت قابل توجه قرار است کجا ساکن شوند؟ طبیعتا باید اردوگاهی تاسیس شود. مسئله به این سادگیها نیست. اگر هم در یک اردوگاه بزرگ ساکن شوند، با توجه به علقهای که به غزه دارند، مسئلۀ ارتباط، تونل زدن، رفت و آمد یا هر اتفاق دیگری رخ دهد که ممکن است پیامدهای امنیتی یا سیاسی جدیدی برای مصر داشته باشد.