احسان محمدی
با مجتبی شکوری، دوستی با فاصله و محترمانهای دارم، نه آنقدر نزدیکیم که ادای «رفیق» در بیاورم و مثلاً پولی از هم قرض بگیریم و نه آنقدر دور که حال و روزش برایم فرق نکند. از چند سال پیش که با برنامه «کتابباز» چهره شد با هم در ارتباط بودیم، گاهی در مورد آیتمها و کتابها حرف میزدیم و گاهی در مورد اینکه تلویزیون عادت دارد آدمها را «مصرف» و تمام کند و باید مراقب بود که وسوسه دوربین و دیده شدنو اصرار برنامهسازان که طبعاً موفقیت خودشان را دوست دارند، باعث نشود به هر قیمتی، هر جای باشیم.
بعد از تعطیلی برنامه، پادکستی راه انداخت و حرفها، تجربهها و نگاهش به زندگی را با آدمها به اشتراک گذاشت و به خیلیها کمک کرد که با رنجهای زندگی تسلیم نشوند و خودِ خاکستریشان را دوست داشته باشند و از این منظر به باورم انسان مفید و ارزشمندی است.
گاهی در شبکههای اجتماعی قصابیاش کردند. نقد نبود، سلاخی بود، بیرحمانه، از جایگاه دانای کل. سکوت کرد و کارش را ادامه داد و حالا با تهریشی سفید، بدنی انگار تکیدهتر از قبل اما با همان لبخند و لحن آرام جلوی «سروش صحت» در برنامه «اکنون» نشست و تجربه تلخش از یک تعرض جنسی در کودکی را تعریف کرد و شهر به هم ریخت.
مثل هر کنش دیگری کسانی به او نقد وارد کردند که ممکن است ساختگی باشد، از کجا بدانیم برای شهرت نیست؟ نباید راز خصوصی را جار زد و علنی کردن رنج وقتی درمان با خودش نمیآورد چه سودی دارد و … و طبعاً کسانی هم شجاعتش را تحسین کردند، به عنوان یک مرد، تابوشکنی کرد و از رنجی گفت که بسیاری از پسرها تجربه کردهاند اما از ترس قضاوتها هرگز لب به سخن نگشودهاند.
زندگی تلخ است، زندگی همیشه با آدمها مهربان نیست و برخی از ما چه دختر و چه پسر ممکن است در کودکی مورد تعرض و تجاوز قرار گرفتهایم و از ترس قضاوتها و سرزنشها و طرد شدنها سکوت کردهایم، متاسفانه این چرخه به این زودی متوقف نمیشود. شاید عدم سکوت «مجتبی» و اعتراف شجاعانهاش کمک کند که کمی بیشتر مراقب بچهها باشیم تا در چنگ متجاوزین روح و جسمشان مورد تجاوز قرار نگیرد. هر قدمی در این مسیر که متجاوزان را منزویتر و قربانیان را سبکبارتر کند، تحسین کنیم. مجتبی شکوری انسان ارزشمندی بود، حالا برایم دوست جسوری است که به جای خیلیها شجاعت به خرج داد، این جهان به آدمهای شجاعی مثل او در همه جا نیاز دارد.
منبع: عصرایران
https://www.pgnews.ir/?p=298004