زهره کهندل
سریال «دشتستان» که به قسمتهای پایانی خود در شبکه یک نزدیک میشود، با قصه چند دانشجو در یک خوابگاه آغاز شد اما آن طور که انتظار میرفت نتوانست در جذب مخاطب موفق باشد و در قامت یک سریال تماشایی ظاهر نشد.
این سریال به کارگردانی امیر بشیری و تهیهکنندگی آرمان زرینکوب با تلفیق ژانرهای کمدی و فانتزی در درام سعی داشت فضایی پرانرژی و جذاب برای مخاطب خلق کند تا روایتش از یکنواختی یا تلخی بیش از حد داستان دور شود، اما نتیجهای که حاصل شد، سریالی دست پایین از نظر ساختاری و بدون حرف مهمی در مضمون بود.
ماجراهای ۶دانشجوی سریال «دشتستان»، بسیاری را به یاد سریال خاطرهانگیز «روزگار جوانی» انداخت، سریالی که سال ۱۳۷۷ به کارگردانی مرحوم شاپور قریب و براساس فیلمنامهای از اصغر فرهادی ساخته شد و روی آنتن شبکه تهران رفت. این سریال هم قصه ۶جوان شهرستانی را روایت میکرد که برای تحصیل در دانشگاه به تهران آمده بودند و دست سرنوشت آنها را سر راه یکدیگر قرار داده بود تا در خانهای اشتراکی کنار هم باشند.
سریال روزگار جوانی نه تنها در زمانه خودش یکی از مجموعههای نمایشی پرمخاطب تلویزیون بود که حتی در بازپخشهای بعدی از شبکه آیفیلم هم مورد استقبال واقع شد.
۲۷ سال بعد، امیر بشیری سریال دشتستان را با فیلمنامهای از محمد نقایی روی آنتن شبکه یک سیما برد که قصه آن هم با محوریت چند دانشجوی شهرستانی بود که به پایتخت آمدهاند و در یک سوئیت دانشجویی، ماجراهای مشترکی پیدا میکنند. اگرچه این دو سریال در ظاهر قصهای شبیه به هم دارند اما تفاوت نسلها و دغدغههای متفاوت دانشجویی در هر روزگار، این قیاس را میتواند معالفارق کند اما چرا «دشتستان» در قامت یک سریال دانشجویی مانند «روزگار جوانی» توفیق مورد انتظار را کسب نکرد؟
«دشتستان» کمترین سنخیت را با واقعیتهای روز اجتماعی کشور دارد
به گفته جبار آذین، منتقد سینما و تلویزیون، این سریال کمدی فانتزی کمترین سنخیت را با واقعیتهای روز اجتماعی کشور دارد: «سازندگان سریال تلاش داشتند اثری بین واقعیت و تخیل بسازند ولی بیشترین بخش این سریال صرف تخیل و فانتزی شده است و به جز خلق موقعیتهای اندکی از زیست اجتماعی دانشجویی، نشانهای از تفکرات، تعلقات، گرایشات یا مشکلاتی که دانشجویان امروز با آن مواجه هستند، دیده نمیشود.»
او با اشاره به موقعیت فانتزی سریال و شکست زمانی آن، خاطرنشان میکند: «قصه سریال با درنوردیدن مرز واقعیت و پیوند با گذشته تاریخی، ماجراهایی را روایت میکند که چندان ارتباطی با زیست دانشجویی امروز ندارد یعنی به مسائل و مشکلات دانشجویان امروز و زندگی دانشجویی آنها به قدر کافی نمیپردازد.»
به نظر میرسد دشتستان نه تنها در ساختار یک سریال فانتزی، جذابیتهای زیادی ندارد که در مضمون هم حرف مهمی نمیزند.
آذین درباره اینکه چرا سریالهای اخیر تلویزیون به ویژه آثاری که توسط فیلمسازان جوان ساخته میشوند چندان مورد استقبال مخاطبان قرار نمیگیرند، میگوید: یک اثر نمایشی زمانی میتواند با مخاطب ارتباط خوب و سالمی برقرار کند که دو ویژگی مهم داشته باشد؛ یکی اینکه از منظر استانداردهای فرمی در سطحی قابل قبول باشند که شامل فیلمنامه خوب، شخصیتپردازی قابل باور، انتخاب درست بازیگران و کارگردانی قوی میشود و دومین مسئله هم مضمون و پیام سریال است که برای مخاطب اهمیت پیدا میکند.
سریالهایی که فقط آنتن پرکن هستند
این منتقد معتقد است: سریالهایی همچون دشتستان فقط آنتن پرکن هستند و این وظیفه آنتن پرکنی را صدا و سیما به مرکز سیمرغ داده تا سریالهایی با هزینه کمتر تولید کند و میگوید: ۸۰ درصد برنامهها و سریالهای تلویزیونی نقش آنتنپرکنی دارند یعنی مضمون و محتوای به درد به خور اجتماعی در آنها وجود ندارد و تولیدشان هم توسط جوانانی کمتجربه انجام میشود.
او با انتقاد از سیاست یکجانبهنگری مدیران صدا و سیما و راندن هنرمندانی که از دل تلویزیون برآمده بودند، یادآور میشود: نباید به بهانه جوانگرایی، در را به روی هنرمندان باتجربه بست. وقتی عمده تولیدات تلویزیون آنتن پرکن هستند یعنی همچنان درهای صدا و سیما به روی هنرمندان حرفهای و مجرب بسته مانده است. الان به جز داوود میرباقری و ابراهیم حاتمیکیا که مشغول ساخت «سلمان فارسی» و «موسی(ع)» هستند، همچنان درها به روی نیروهای باتجربه و قدیمی بسته است و همین رفتارها موجب دلآزردگی و دلسردی هنرمندان برآمده از تلویزیون میشود.
به باور آذین، جوانگرایی فقط به معنای میدان دادن به نسل جوان نیست بلکه باید به اندیشهها، ایدهها و سلایق نو بها داده شود که اگر این اتفاق بیفتد شاید تلویزیون بتواند جلو ریزش مخاطبانش را بگیرد و حتی سبب آشتی مردم با رسانه ملی شود.
315244