خلیج فارس:در ادامه تصویری دیده نشده و جالب از کتایون ریاحی بازیگر نقش زلیخا در سریال یوسف پیامبر را در ۴۰ سالگی و در کنار پسرش در سال ۸۰ می بینید.

منبع:فرادید
خلیج فارس:عکس تبلیغاتی آزاده صمدی با ژستی روی موتور و استایل خاصش، نگاهها را به خود جلب کرده و مورد توجه کاربران و دنبالکنندگانش در شبکههای اجتماعی قرار گرفته است.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از برترینها؛آزاده صمدی (زاده ۱۷ دی ۱۳۵۷) بازیگر ایرانی است. او با بازی در مجموعه تلویزیونی راه بیپایان (۱۳۸۶) به شهرت رسید.

خلیج فارس:یوسف پیامبر مجموعهٔ تلویزیونی ایرانی بر پایهٔ داستان زندگی یوسف مطابق با روایت قرآن و منابع اسلامی، به نویسندگی و کارگردانی فرجالله سلحشور است که در ۴۵ قسمت از ۷ تیر ۱۳۸۷ تا ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۸ از شبکه یک سیما پخش شد.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از برترینها؛این سریال سالهای بعد نیز از شبکه آی فیلم بازپخش شده است. از جمله بازیگران این مجموعه، مصطفی زمانی، کتایون ریاحی، محمود پاکنیت و جعفر دهقان هستند.
داستان سریال یوسف پیامبر
داستان این سریال از این قرار است که زمانی که یعقوب، مردمان بنیاسرائیل را به یکتاپرستی خوانده و از پرستش خدایان مختلف انذار میدهد؛ خدا، پیامبر بعدی را در نسل او قرار داده و یوسف را به وی عطا میکند که چهره زیبایی دارد. یوسف در کودکی رؤیایی میبیند که در آن خورشید، ماه و ۱۱ ستاره برای او به سجده میافتند.
یعقوب که این رؤیا را میشنود به او توصیه میکند تا آن را از برادران خود پنهان کند. پس از چندی، برادران یوسف که به علاقهٔ پدرشان نسبت به یوسف حسودی میکردند، او را به چاه میاندازند و در حضور یعقوب مدعی میشوند که یوسف را گرگ خورده است و پیراهن خونی جعلی را به یعقوب نشان میدهند. پس از مدتی کاروانی او را از چاه درآورده و به عزیز مصر، پوتیفار، میفروشند و پوتیفار او را به عنوان غلام به همسرش زلیخا هدیه میدهد.
زلیخا شیفته یوسف میشود و زمانیکه زلیخا از او خواست با او وارد بستر شود یوسف فرار کرد. پوتیفار فرا میرسد و تمام تقصیرات گردن یوسف میافتد و یوسف به زندان میرود و هشت سال آنجا میماند؛ اما به واسطهٔ یکی از دوستان خود در زندان که مدتها پیش آزاد شده و به پادشاه مصر آمنهوتب خدمت میکند به کمک علم تعبیر خواب، خوابِ فرمانروا را تعبیر کرده و با خِرَد خود به یکی از نزدیکان به فرمانروا تبدیل شده و پس از مرگ پوتیفار عزیز مصر میشود.
سرانجام پس از سالها دوری، یوسف طی یک معجزه زلیخای پیر را به زلیخای جوان و زیبا تبدیل و با او ازدواج میکند؛ و بالاخره پس از سی و چند سال دوری، پدرش را پیدا کرده و او را با خود به مصر میبرد.
در ادامه این مطلب به سوتی های سریال یوسف پیامبر پرداخته ایم. تا آخر مطلب با ما همراه باشید.
سوتی اول
این سوتی مربوط به قسمنت 41 و ملاقات حضرت یوسف و برادرش بنیامین است. در سکانس های محتلف یوسف هیچ خال سیاهی در دست چپش ندارد. اما زمانی که بنیامین صحبت از خال سیاه می کند، خال در دست چپ یوسف ظاهر می شود.


سوتی دوم
این سوتی نیز مربوط به قسمت 41 و آمدن برادرن یوسف برای گرفتن گندم است. در تصویر شاهد عبور اتومبیل در پس زمینه هستیم.

سوتی سوم
اسن سکانس مربوط به مرگ بوتیفار است. در حالی که افراد در صدد انتقال جسد وی به ان سوی نیل و سرزمین مردگان هستند، شما تعدادی از افراد را سوار بر قایق موتوری می بنید. احتمالا این افراد از دست اندرکاران سریال هستند.

خلیج فارس:مرضیه وفامهر نقل کرده بود که تقوایی گفته بود: «اگر روزی نبودم، به یادم سفید بپوشید.»
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از برترینها؛ نکتهی مضحک امروز این است که محمد خاتمی برای درگذشت ناصر تقوایی پیام تسلیت داده، انگار نه انگار که در دوران ریاستجمهوری او، یکی از درخشانترین کارگردانان سینمای ایران در سکوت و انزوا ماند. تقوایی در همان سالها با توقیف و توقف پروژههایی چون چای تلخ، زنگی و رومی و طرحهای ناتمام دیگر، از صحنهی سینما کنار زده شد. بله آقای خاتمی، آن شور و امید فرهنگی را هم لولو برد.
امروز اما مراسم بدرقه و بزرگداشت ناصر تقوایی در حال برگزاری است؛ جمعی از هنرمندان با لباس سفید گرد هم آمدهاند از مارال بنیآدم و علی سرابی تا حبیب رضایی در نشانهای از احترام به وصیت و نگاه روشن او. مرضیه وفامهر نقل کرده بود که تقوایی گفته بود: «اگر روزی نبودم، به یادم سفید بپوشید.» شاید این سفیدپوشی شورشی است علیه سیاهی، علیه فراموشی، علیه انزوایی که خودِ تقوایی قربانیاش بود. مراسم امروز، بیش از هر چیز، یادآور فقدان روشنفکری است که در زمان حیاتش نادیده گرفته شد و در مرگش ناگهان همه به یادش افتادهاند.

خلیج فارس:فقدان عزیز، مخصوصاً فرزند، از همان زخمهایی است که نه زمان درمانش میکند و نه میشود آن را پنهان کرد.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از برترینها؛ فقدان عزیز، مخصوصاً فرزند، از همان زخمهایی است که نه زمان درمانش میکند و نه میشود آن را پنهان کرد. انسان تغییر میکند؛ در صورت، در صدا، در نگاه و حتی در سبک نفس کشیدن. نسرین مقانلو یکی از روشنترین مثالهای این حقیقت تلخ است. او بعد از فوت پسرش، نه بهخاطر جلب توجه یا نمایش، بلکه از عمق یک سوگ واقعی دگرگون شد. چهرهاش شکستهتر شد، حرفهایش آرامتر و غمش عمیقتر. در این چند سال، مدام در اینستاگرام از پسرش مینویسد و حتی وقتی در برنامهای درباره موضوعی دیگر صحبت میکند، باز هم ناخودآگاه ذهنش به سمت او برمیگردد. انگار هنوز در همان لحظه فقدان متوقف مانده و نسخه «بعد» از خودش را زندگی میکند که هیچ شباهتی به «قبل» ندارد.

در دو سه سال اخیر ویدیوهای زیادی از او وایرال شد؛ نه به دلیل حاشیه یا شوآف، بلکه به خاطر صداقت و درد عمیقی که در حرفهایش موج میزند. در یکی از مصاحبههایش گفت: «هنوز باور ندارم پسرم فوت کرده… انگار منتظرم در را باز کند و بیاید.» همین جمله بارها در شبکههای اجتماعی بازنشر شد و تبدیل به نمادی از انکار ناگزیر یک مادر داغدار شد. در ویدیویی دیگر با صدای لرزان گفت: «یازده ساعت پیکر بیجان پسرم را در آغوش گرفتم؛ نمیتوانستم رهایش کنم.» این جمله بهشدت واکنشبرانگیز بود و بسیاری از مخاطبان نوشتند که از شدت درد، ادامه ویدیو را نتوانستند تماشا کنند.
او بارها گفته: «غم من تمام نمیشود، فقط یاد میگیرم باهاش زندگی کنم.» همین صداقت باعث شد مردم با او احساس نزدیکی کنند و بسیاری از مادران داغدیده نوشتند که حرفهای او حرف دل آنهاست. تغییر چهرهاش، نگاه خستهاش و حضور سنگین غم در صدایش، نشان میدهد که او هنوز درگیر این فقدان است. در واقع، نسرین مقانلو در این سالها یکی از صادقترین روایتگران سوگ در میان هنرمندان ایرانی بوده است.
اما فراتر از این سوگ، او قبل از تمام این اتفاقات، یکی از چهرههای شناختهشده و حرفهای در تلویزیون و سینمای ایران بود. فعالیت هنریاش را از اوایل دهه ۷۰ شروع کرد، اما نقطه عطف کارنامهاش بدون شک سریال «مسافری از هند» بود. او در نقش مادر «رامین» چنان طبیعی و واقعی ظاهر شد که بسیاری از مخاطبان او را با همان نقش به خاطر سپردند. این سریال او را به شهرت سراسری رساند. پس از آن در «خواب و بیدار» حضور پیدا کرد؛ سریالی جنایی و پرتنش که بازی در کنار رویا نونهالی و نقش متفاوتش باعث شد تواناییاش در نقشهای جدی بیشتر دیده شود.

یکی از افتخارات مهم کارنامهاش حضور در سریال تاریخی «مختارنامه» است. حضور در چنین پروژهای نهتنها جایگاه حرفهای او را تثبیت کرد، بلکه نشان داد توان بازی در نقشهای سنگین و تاریخی را هم دارد. یکی از بازیهای عمیق او اما در سریال «جانسخت» بود که بار دیگر نقش یک مادر داغدیده را بازی کرد و اشکها و فریادهایش بهشدت روی مخاطبان اثر گذاشت. بسیاری معتقد بودند که تجربه شخصی سوگ در زندگی واقعی، به این بازی عمق و واقعیتی خاص داده و همین باعث شد نقش او در ذهن تماشاگر ماندگار شود.
در سینما هم کارنامه قابل توجهی دارد. بازی در فیلم «مهمان مامان» به کارگردانی داریوش مهرجویی، یکی از نقاط درخشان فعالیت سینماییاش بود؛ فیلمی محبوب و انسانی که هنوز هم در یادها مانده است.

امروز اما وقتی به نسرین مقانلو نگاه میکنیم، با چهرهای طرفیم که فقط یک بازیگر نیست؛ او یک مادر داغدیده است که زندگیاش بعد از یک فقدان بزرگ، به دو قسمت تقسیم شده. با این حال، همچنان کار میکند، جلوی دوربین میایستد و تلاش میکند ادامه بدهد. شاید همین ادامه دادن، بزرگترین شکل از شجاعت باشد. نسرین مقانلو در سکوت و درد، به ما یادآوری میکند که بعضی زخمها خوب نمیشوند… اما میشود با آنها زندگی کرد.
خلیج فارس:سینا مهراد تصویری از خود به همراه حسن پورشیرازی در پشتصحنه سریال «بدنام» منتشر کرد، اثری که در روزهای پایانی تولید به سر میبرد.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از برترینها؛حسن پورشیرازی که اخیرا حسابی با فیلم «پیرپسر» درخشید حالا با یک پروژه تازه برگشته، سریال «بدنام» با مضمونی مشابه با آثاری، مانند «آقازاده» و «گناه فرشته» با حضور امیر آقایی به زودی از شبکه نمایش خانگی منتشر خواهد شد.

خلیج فارس:ناصر تقوایی، کارگردان مطرح سینمای ایران، درگذشت؛ خبر این فقدان توسط همسرش در صفحه اینستاگرام او اعلام شد.

به گزارش«خلیج فارس»؛ ناصر تقوایی کارگردان شهیر و ماندگار سینمای ایران و خالق تعدادی از درخشان ترین آثار تاریخ سینما و تلویزیون از «ناخدا خورشید» تا «دایی جان ناپلئون» در ۸۴ سالگی به دیار باقی شتافت.
برای بوشهری ها، او با مستند «اربعین» محصول سال 1349 شناخته شده است که در آن به عزاداری بوشهر می پردازد.
پست همسر ناصر تقوایی درباره درگذشت

تقوایی متولد ۲۲ تیر ۱۳۲۰ در آبادان بود و از نسل فیلمسازانی بهشمار میرفت که بنیانگذار جریان موسوم به «موج نوی سینمای ایران» شدند. بسیاری از منتقدان او را فیلمسازی مؤلف و اندیشمند میدانند که میان ادبیات، فلسفه و سینما پلی هنرمندانه زد.
شهرت عمومی ناصر تقوایی بیش از هر چیز با ساخت سریال ماندگار داییجان ناپلئون (۱۳۵۵) گره خورده است؛ مجموعهای که از دل ادبیات ایران بیرون آمد و به یکی از تأثیرگذارترین آثار تاریخ تلویزیون کشور بدل شد. او در سینما نیز با آثاری چون آرامش در حضور دیگران، صادق کرده، نفرین، ناخدا خورشید، ای ایران و کاغذ بیخط جایگاهی متمایز یافت. فیلم ناخدا خورشید، اقتباسی از رمان «داشتن و نداشتن» ارنست همینگوی، در سال ۱۹۸۸ جایزه پلنگ برنزی جشنواره لوکارنو را برای او به ارمغان آورد.

ناصر تقوایی فعالیت خود را با مستندسازی آغاز کرد. آثاری چون مشهد قالی، اربعین و باد جن از نمونههای درخشان مستندهای او هستند. بعدها نیز در کنار فیلمسازی، به نویسندگی پرداخت و مجموعه داستان تابستان همان سال را منتشر کرد که از آثار شاخص ادبیات معاصر به شمار میرود.
تقوایی در طول زندگی هنری خود بارها با سانسور و موانع تولید روبهرو شد و همین امر موجب شد بسیاری از پروژههایش، از جمله کوچک جنگلی، رومی و زنگی و چای تلخ، ناتمام بمانند. او در واکنش به این شرایط گفته بود: «تا وقتی سانسور اینگونه عمل میکند، کار نمیکنم؛ نه فیلمی میسازم و نه کتابی چاپ میکنم.»
منتقدان از او بهعنوان یکی از معدود سینماگرانی یاد میکنند که بهخوبی ادبیات را میشناخت و با تکیه بر جهانبینی انسانی و نگاه اجتماعی خود، آثارش را از مرز زمان و مکان فراتر برد.
تقوایی در کارنامه خود دهها جایزه و افتخار دارد، از جمله جایزه شیر نقرهای جشنواره ونیز برای آرامش در حضور دیگران و تندیس طلایی جشنواره سانفرانسیسکو برای فیلم کوتاه رهایی. او در سال ۱۳۹۲ نیز نشان فیروزه جشنواره «سینما حقیقت» را به پاس یک عمر فعالیت هنری دریافت کرد.
با درگذشت ناصر تقوایی، سینمای ایران یکی از چهرههای مؤلف و متفکر خود را از دست داد؛ فیلمسازی که در تمام سالهای فعالیتش، چه در حضور و چه در سکوت، تصویری ماندگار از تعهد، استقلال فکری و عشق به هنر در ذهن مخاطبانش بهجا گذاشت ؛ روحش شاد!
————————
*منبع: فرید، کیانوش. «۸۳ سالگی ناصر تقوایی و کتابی که قرار بود سریال «کوچک جنگلی» باشد». ۲۱ تیر ۱۴۰۳.