مروری بر عناوین مهم روزنامه های صبح کشور
اخبار ویژه 1
خلیج فارس: احمد بیگدلی نماینده خدابنده در مجلس در واکنش به ادعاهایی درباره حقوق نمایندگان مجلس گفت: حدوداً فکر میکنم امسال با آن افزایش ۲۰ درصدی، حقوق چیزی حدود ۴۰ تا ۴۱ یا ۴۲ میلیون تومان شده باشد. راستش را بخواهید دقیق نمیدانم میزان حقوق نمایندگی چقدر است.
خبر آنلاین نوشت: مالک شریعتی، اخیرا تصویری از پیامک حقوق دریافتی خود را منتشر کرد. البته پیامکی که او منتشر کرده بود مربوط حقوق عضویت در هیات علمی یک پژوهشگاه بود.او در توییتی که منتشر کرده بود، هزینه دفاتر، مشاوران و … را به هیات رئیسه مجلس حواله کرده بود.
نوشته این نماینده مجلس بار دیگر سوال را به میان آورده که هر نماینده مجلس ماهانه چقدر دریافتی دارد و چقدر از آن مربوط به حقوق نمایندگی او می شود.
خبرآنلاین در ارتباط با این موضوع با احمد بیگدلی، نماینده خدابنده در مجلس گفتگو کرده است.
او می گوید حقوق نمایندهها حولوحوش ۴۰ میلیون تومان و هزینههای دفتر او نیز همین مقدار است که سرجمع زیر ۱۰۰ میلیون تومان میشود.
مشروح گفتگوی خبرآنلاین با این نماینده مجلس را در ادامه بخوانید؛
* آقای بیگدلی! هزینه ماهانه هریک از نمایندههای مجلس مثل حقوق نماینده، مخارج دفاتر، مشاوران و … چقدر است؟
اگر ارقام دقیق آن را میخواهید جزئیات آن را باید از کارپردازان مجلس بپرسید؛ چون من جزئیات اینکه چقدر از پرداختیها بابت حقوق، چه میزان برای هزینههای دفتر، همراهان و رفتوآمد است را نمیدانم؛ ما نمایندگان یک حقوق ثابت داریم و مبلغی هم بابت اداره دفتر و هزینههای جاری آن پرداخت میشود.
هیچ چیز مشخصی از طرف مجلس بابت دفتر، هزینههای دائمی آن یا رفتوآمد به شهرستان و تهران در اختیار ما قرار نمیگیرد. حتی برای نمایندگان، برخلاف کارمندان معمولی، چیزی به نام اضافهکاری یا مأموریت تعریف نشده است. مثلا یک کارمند اگر یک ساعت بیشتر بماند، اضافهکاری میگیرد؛ یا اگر از شهرستان به تهران بیاید، برای او مأموریت لحاظ میشود. اما برای نماینده چنین چیزی اصلاً وجود؛ برای نمایندگان ساعت اداری مشخصی تعریف نشده که بگویند مثل کارمندها از هفت صبح تا چهار بعدازظهر سرکار باشید و بعد از آن اضافه کار است. جمعه، شنبه و یکشنبه هم فرقی ندارد. برای نمونه، یک وزیر، استاندار یا معاون استاندار، وقتی به سفر میرود برایش مأموریت و اضافهکاری ثبت میشود؛ اما نماینده چنین چیزی ندارد.
اما در کل ما یکسری دریافتی داریم که مربوط به حقوق است. راستش را بخواهید، من حتی ریز حقوق خودم را هم دقیق نمیدانم که چقدر پرداخت میکنند، چون برایم مهم نیست پرداخت کنند یا نه. همان مبلغ را هم در اختیار دفتر گذاشتهام هزینه مراجعهکنندهها و مدیریت دفتر شود.
*حدود آن را هم نمیدانید؟
حدوداً فکر میکنم امسال با آن افزایش ۲۰ درصدی، حقوق چیزی حدود ۴۰ تا ۴۱ یا ۴۲ میلیون تومان شده باشد. راستش را بخواهید دقیق نمیدانم میزان حقوق نمایندگی چقدر است.
* آیا این حقوقی است که هر نماینده مستقل از هزینههای دفتر و اینها دریافت میکند؟
بله، این یک حقوق مستقل از هزینههای دفتر است. بهعلاوه، مبلغی هم بابت دفتر پرداخت میشود که در مجموع فکر میکنم چیزی حدود ۸۰ میلیون تومان در ماه میشود. همه هزینههای دفتر یا رفتوبرگشت هم بر عهده خود ماست. یعنی حتی اگر یک خودکار بخواهیم بخریم باید از همین محل تهیه کنیم. کاربرگها و سربرگها را البته مجلس میدهد، اما مثلاً میز و صندلی، لوازم اداری و سایر نیازهای دفتر را خودمان باید تهیه کنیم. همچنین هزینههای مربوط به مهمانها، جلساتی که در دفتر برگزار میشود، و مراجعات مردمی که گاهی هزینه یا پذیرایی لازم دارند، همه و همه از همین محل پرداخت میشود. این هزینهها واقعاً سنگین و گسترده است.
*این هزینه ها مربوط به هردو دفتر نماینده هاست یعنی هم دفتری که در مجلس دارند و هم دفتر شهرستان آنها؟
نه مجلس جدا است. هزینه ها در خود مجلس با مجلس است. منظور دفتر حوزههای انتخابیه است.
مشاوران هر نماینده حقوقشان را از جای دیگر می گیرند
* هر نماینده مشاور یا افرادی در اختیار دارد. هزینههای آنها چگونه است؟
ما طبق قانون میتوانیم پنج مشاور داشته باشیم که از ادارات به دفتر ما مأمور به خدمت میشوند. حقوق اصلی این افراد بر عهده همان ادارات است. اما چون معمولاً ادارات به آنها اضافهکاری یا مأموریت نمیدهند، یا اگر هم بدهند حداقل میزان اضافهکاری را در نظر میگیرند، عملاً کسی حاضر نمیشود فقط با یک حقوق ثابت حداقلی در دفتر نماینده کار کند.
چون دفتر نماینده واقعاً شبانهروزی باید پاسخگوی مردم باشد. مثلاً ممکن است ساعت ۱۰ شب یک نفر مشکلی اورژانسی داشته باشد؛ در بیمارستان یا جای دیگری گیر کرده باشد. در چنین مواقعی یا خود ما یا مسئول دفترمان باید پاسخ بدهیم. حتی اگر در شهرستان مشکلی پیش بیاید، ممکن است همان موقع به بیمارستان یا محل حادثه برویم.
به همین دلیل نمایندگان و دفاترشان عملاً شبانهروزی کار میکنند. طبیعی است کسی با حقوق حداقلی حاضر نمیشود این حجم از مسئولیت را بپذیرد، چون خودش هم باید هزینههای زندگیاش را جبران کند. بنابراین ما ناچاریم علاوه بر آن حقوق، به نوعی از دریافتیهایی که داریم، کمکهزینهای برای آنها در نظر بگیریم.
مجموع دریافتی ماهانه نمایندگان به ۱۰۰ میلیون تومان نمیرسد؛ هزینه تعویض روغن و بنزین را باید از محل همین بودجه بدهیم
*از دریافتی دفتر؟
بله، از همان دریافتی دفتر. عرض کردم همه هزینههای جاری و غیرجاری دفتر از همان مبالغ پرداختی تأمین میشود. مطمئن باشید مجموع این دریافتیها حتی به ۱۰۰ میلیون تومان هم نمیرسد.
در حالی که باید دفتر اجاره کنیم، هزینههای جاری و هزینههای دیگر وجود دارد، رفتوآمد داریم و خیلی مسائل دیگر. الان اگر مثلاً خودرو را به تعمیرگاه ببرم، حتی تعویض روغن یا بنزین را هم باید از جیب خودم پرداخت کنم. مثل ادارات نیست که برایشان سهمیه بنزین یا هزینه روغن و تعمیرات در نظر گرفته شود. علاوه بر این، هر نماینده حداقل ماهی دو تا سه بار بین حوزه انتخابیه و تهران رفتوآمد دارد.
* این خودرو، خودرویی است که مجلس در اختیارشان قرار میدهد دیگر؟
نه، ببینید مجلس میتواند یک خودرو در اختیار نماینده بگذارد؛ مثلاً یک پرشیا یا سمند. اما واقعیت این است که رفتوآمد مداوم به شهرستان با چنین خودروهایی سخت است. هر هفته یک یا دو بار، یا ماهی سه چهار بار رفتوآمد کردن خیلی دشوار میشود.
البته ممکن است بهجای خودرو مبلغی بابت رفتوآمد پرداخت کنند. اما اگر خودرو به شما بدهند، تمام هزینههای آن اعم از بنزین، روغن، لوازم مصرفی، تعمیرات و بیمه به عهده خود نماینده است.
اگر بخواهیم مقایسه کنیم، یک نماینده حتی بهاندازه یک بخشدار هم امکانات در اختیار ندارد. بخشدار برای خودش ساختمان بخشداری دارد، حداقل پنج تا هشت کارمند، راننده و خودرو در اختیارش است و یکسری امکانات و اختیارات دارد. در حالیکه نماینده هیچکدام از اینها را ندارد؛ چه برسد به مدیران کل یا فرماندار که امکاناتشان بهمراتب بیشتر از نماینده است.
برای انجام وظایف نمایندگی ۵ نفر مشاور کم است
* پس یعنی هزینههای خودرو و راننده با مجلس نیست؟
خیر. ما فقط میتوانیم پنج نفر را به دفتر مأمور کنیم؛ حالا اینها میتوانند راننده باشند، رئیس دفتر یا کارشناسانی که آنجا مشغول پیگیری امور هستند. در واقع اگر یک نماینده بخواهد درست وظایف نمایندگیاش را انجام دهد، پنج نفر واقعاً کم است. ما حداقل به یک یا دو نفر نیاز داریم که در حوزه امور نظارتی و قانونگذاری مشاور و کمکمان باشند.
مثلاً خود من با جمعیت ۱۸۰ تا ۱۹۰ هزار نفری و فقط یک دفتر و یکی دو نیرو، واقعاً کار سختی دارم. عرض کردم، تمام هزینههایی که پرداخت میکنیم اگر سرجمع با حقوق حساب کنید، به زور به ۱۰۰ میلیون تومان میرسد. این را مقایسه کنید با کسی که ۱۰۰ میلیون حقوق میگیرد و همه امکانات دولتی هم در اختیارش است؛ ماشین دولتی دارد، بنزین و هزینههای تعمیرات خودرو به او مربوط نیست، منشی، رئیس دفتر، نیروهای خدماتی و… همه را دولت تأمین میکند. اما ما باید تمام این موارد را با همین حدود ۱۰۰ میلیون تومان مدیریت کنیم.
* برای همین حقوق است که بعضی نمایندهها دنبال حضور در وزارتخانهها هستند؟
این را دیگر نمیدانم. هر کسی که بعد از نمایندگی دنبال پست در وزارتخانهها یا جاهای دیگر میرود، خودش باید پاسخگو باشد. اما اگر کسی بخواهد واقعاً نماینده مردم باشد، اصلاً نباید به فکر این باشد که چقدر حقوق میگیرد یا چه امکاناتی در اختیارش قرار میدهند.
ما آمدهایم از حقوق مردم دفاع کنیم، پل ارتباطی بین مردم و حاکمیت باشیم. خودمان خواستیم وارد این مسیر شویم، کسی ما را منصوب نکرده است. ما خودمان خواستیم، خود را در معرض رأی مردم قرار دادیم و به مردم گفتیم به ما رأی بدهید چون میتوانیم نماینده خوبی برای شما باشیم.
خلیج فارس: صبح امروز 6 نفر به اتهام عضویت گروهک تروریستی [حرکة النضال] و طراحی و اجرای چندین عملیات ترور و بمب گذاری»، در خوزستان اعدام شدند.
به گزارش عصر ایران، دادگاه انقلاب شهرستان اهواز، در اسفند 1401 شش نفر از عناصر گروهک حرکة النضال را به اعدام محکوم کرد. این افراد عبارت بودند از: علی مجدم، محمدرضا مقدم، معین خنفری، حبیب دریس، عدنان غبیشاوی و سالم موسوی . حکم این افراد صبح امروز اجرا شد.
بنا به این گزارش؛ مرکز رسانه قوه قضاییه اعلام کرد «حکم اعدام ۶ عنصر تروریست تجزیهطلب که طی سالهای گذشته با انجام سلسله عملیاتهای مسلحانه و بمبگذاری، امنیت استان خوزستان را هدف قرار داده بودند، پس از طی تمامی مراحل قانونی و تأیید دیوان عالی کشور، سحرگاه امروز اجرا شد.
به گزارش میزان؛ این تروریستها مشارکت مستقیم در ترور و به شهادت رساندن مأموران فراجا و حافظان امنیت، شهیدان اللهنظر صفری، محمدرضا رفیعینسب، علی صالحیمجد و یونس بحر داشته و همچنین به طراحی و اجرای اقدامات خرابکارانهای نظیر ساخت و کارگذاری بمب، انفجار ایستگاه گاز خرمشهر، حمله مسلحانه به بانکها، پرتاب نارنجک به مرکز نظامی و تیراندازی به مساجد اعتراف داشتهاند.
عناصر مذکور علاوه بر نقش اساسی در عملیاتهای تروریستی، با رژیم صهیونیستی در ارتباط بوده و از سوی عوامل معاند خارجی حمایت میشدند.
اقدامات تروریستهای معدوم طی سالیان گذشته بارها آرامش و امنیت شهروندان خوزستانی را تهدید کرده بود.»
گروه حركة النضال یا الاحوازیه
جنبش مبارزه عربی برای آزادی اهواز (عربی: حركة النضال العربي لتحرير الأحواز) یا الاحوازیه، گروه مسلح تجزیهطلب است که خواهان جدایی منطقهای که این گروه، الاحواز مینامد، از ایران است. طبق نقشههای منتشر شده از سوی این گروه، این منطقه مورد ادعا شامل جنوب استان ایلام، استان خوزستان، استان بوشهر، غرب استان هرمزگان، بخشی از جنوب استان فارس و بخشی از استانهای چهارمحال و بختیاری و کهگیلویه و بویراحمد است.
رهبران الاحوازیه
احمد نیسی
احمد نیسی یکی از رهبران اصلی این گروه روز ۱۷ آبانماه ۱۳۹۶ در مقابل محل زندگیاش در شهر لاهه هلند ترور و کشته شد.
رهبر دیگر این سازمان حبیب اسیود (حبیب فرجالله چعب) در آبان ۱۳۹۹ در ترکیه بازداشت و به ایران منتقل شد و در نهایت، پس از برگزاری دادگاه و صدور رأی در ۲۱ اسفند ۱۴۰۱، به جرم افساد فیالارض از طریق تشکیل، اداره و سرکردگی گروه باغی به نام حرکة النضال و طراحی و اجرای عملیاتهای تروریستی در استان خوزستان در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ اعدام شد.
حمله به رژه نظامی در اهواز
صفحه اول روزنامه همشهری از حمله به رژه نظامی در اهواز
صبح ۳۱ شهریور ۱۳۹۷ در جریان برگزاری رژه نیروهای مسلح در اهواز، در پی حمله تروریستی، چند فرد مسلح مراسم رژه را به رگبار بستند. تعداد کشته شدگان ۲۵ نفر و مجروحان این حادثه بین ۶۵ تا ۷۰ نفر اعلام شد. گروههای وابسته به الاحوازیه با نشر پوستری مسئولیت حمله به رژه اهواز را بر عهده گرفتند.
حبیب اسیود رهبر حرکه النضال ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ اعدام شد
خلیج فارس: عملکرد اخیر تیم فوتبال استقلال تحت هدایت ریکاردو ساپینتو به ویژه شکست سنگین در لیگ قهرمانان آسیا و نتایج ضعیف در لیگ برتر ایران (تنها یک برد در هشت بازی)، فشار زیادی را بر کادر فنی و مدیریتی باشگاه وارد کرده است. باتوجه به اینکه باشگاه قصد دارد تنها دو یا سه بازی دیگر به ساپینتو فرصت دهد، گمانهزنیها در مورد جانشین احتمالی او شدت گرفته است.
تحلیل این احتمالات نیازمند بررسی گزینههای داخلی و خارجی در شرایط پیچیده فعلی ایران است که در «اعتماد» به احتمالات آن پرداختیم.
وضعیت فعلی ساپینتو و مسیر جدایی
گفته میشود باشگاه استقلال با ساپینتو بر سر دریافت ۵۰درصد از مطالباتش برای جدایی توافق کرده است. با این حال، ساپینتو منکر مسوولیت ناکامیها شده و مقصر اصلی را کمکاری بازیکنان میداند. اگر او درنهایت جدا شود تکلیف نیمکت استقلال برای کوتاهمدت و بلندمدت مشخص خواهد شد.
گزینههای موقت و داخلی
در صورت جدایی ناگهانی ساپینتو، اولین نام مطرح شده خسرو حیدری است که به عنوان دستیار ساپی، با سمت جدید یعنی سرمربی موقت هدایت تیم را برعهده خواهد گرفت.
این یک راهحل کوتاهمدت است تا باشگاه بتواند برای انتخاب سرمربی دایم برنامهریزی کند. نکته قابل توجه این است که دو گزینه محتمل داخلی دیگر یعنی مجتبی جباری و سهراب بختیاریزاده، تمایلی به پذیرش مسوولیت موقت ندارند و خواهان قرارداد دایمی هستند که این امر احتمال حضور کوتاهمدت آنها را منتفی میکند.
گزینه محتمل داخلی
باتوجه به نتایج ضعیف استقلال و ناکامیهای اخیر فرهاد مجیدی در تیم البطایح، این احتمال وجود دارد که باشگاه دوباره به سراغ او برود. مجیدی سابقه قهرمانی با استقلال را دارد و محبوبیت زیادی بین هواداران کسب کرده است. با این حال، دو مانع بزرگ بر سر راه بازگشت او وجود دارد: اولا خود مجیدی در حال حاضر تمایلی به بازگشت به ایران نشان نداده است و ثانیا، دریافت مجوز فعالیت برای او که مدتی خارج از کشور بوده یا شرایط خاصی دارد، ممکن است دشوار باشد. اگرچه او تنها گزینه ایرانی مدنظر استقلال محسوب میشود و گرفتن مجوز برای فعالیتش در این باشگاه مشکلی به حساب نمیآید اما بازگشتش قطعی نیست.
چالشهای جذب مربی خارجی
در شرایط فعلی ایران، که با تحریمها و نگرانیهای مربوط به احتمال وقوع جنگ مواجه است، جذب یک مربی خارجی معتبر و کارآمد بسیار دشوار است. مربیان خارجی معمولا به دلیل مسائل امنیتی، اقتصادی و مشکلات مرتبط با انتقال پول تمایلی به حضور در لیگ برتر ایران ندارند. این وضعیت، دامنه انتخابهای استقلال را به شدت محدود میکند و شانس بازگشت مربیان خارجی موفق گذشته را کاهش میدهد. اصلا یکی از دلایل اقبال مدیران استقلال به ساپینتو همین موضوع بود.
نتیجهگیری احتمالات
سناریوی محتمل این است که ساپینتو برای دو تا سه بازی دیگر فرصت دارد. اگر در این بازههای زمانی نتایج بهبود نیابد یا باشگاه با گزینه بسیار خوبی (چه داخلی و چه خارجی) به توافق برسد جدایی او قطعی خواهد شد. در غیاب یک گزینه خارجی قابل اطمینان به دلیل شرایط بینالمللی، فرهاد مجیدی همچنان محتملترین گزینه بلندمدت است مشروط بر آنکه تمایل و مجوزهای لازم را کسب کند. در غیر این صورت، استقلال مجبور است با تکیه بر کادر موقت (خسرو حیدری) به دنبال گزینههای داخلی باشد تا شرایط ثبات یابد.
در حال حاضر، با وجود ماندنی شدن موقت ساپینتو اما احتمال تغییر سرمربی در صورت عدم کسب نتایج مثبت بسیار بالا است. در عین حال نباید فراموش کرد این وضعیت در صورت وقوع استقلال را دوباره توی همان سیکل معیوب تغییر سرمربی که فصل پیش با آن درگیر شد، میاندازد. سیکلی که درنهایت به سیزدهمی استقلال در لیگ برتر و کسب بدترین رتبه این تیم انجامید. البته در انتهای فصل مجتبی جباری با کمک جلال چراغپور و کسب قهرمانی جام حذفی آن فصل کابوسوار را برای استقلال به بهترین شکل ممکن به پایان رساندند اما تمایل مدیران باشگاه به جابهجایی سرمربی وضعیت را دگرگون کرد.
نکته پایانی اینکه فیفادی هفته سوم مهر شاید فرصت خوبی برای جمعبندی شرایط فنی باشگاه استقلال باشد و اگر قرار است تغییری در این تیم روی دهد بهتر است هر چه سریعتر دستورات لازم صادر شود.
خلیج فارس: عباس عبدی در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: «به سر مناره اشتر رود و فغان برآرد/ که نهان شدستم اینجا مکنیدم آشکارا…» حالا حکایت ماست؛ در حالی که با تمام وجود میترسیم و جرأت تصمیمگیری نداریم، ولی به جای اقرار به این ترس و اظهار واقعیت، میکوشیم که آن را توجیه کنیم و لباس منطقی بر آن بپوشانیم.
هفته گذشته رییس مجلس درباره بنزین اظهار داشت که: «امروز ما بنزین را لیتری ۵۰ و ۶۰ هزار تومان میخریم اما با مبلغ ۳ هزار تومان میفروشیم که باید تدبیر کنیم. وضعیت مصرف در ماده ۴۶ برنامه روشن است. دولت با گذشت یک سال از زمان آغاز اجرای برنامه و ۶ ماه از ابتدای سال، هنوز به تکالیف خود در بهینهسازی عمل نکرده در حالی که اگر بهینهسازی کنیم حداقل ۵ تا ۶ میلیارد دلار به ظرفیت سرمایهگذاری کشور اضافه می شود.» بلافاصله پس از انتشار این متن که به صورت فیلم بود از سوی دفتر رییس مجلس اصلاحیهای همراه با فیلمی دیگر منتشر کرد که گویی نظری متفاوت از نظر قبلی دارند.
در این اصلاحیه قید شده است که: «عصر امروز جملهای از آقای قالیباف درباره قیمت بنزین در برخی کانالها با تقطیع بازنشر شده که با مواضع اصولی و ثابت وی در این باره همخوانی ندارد. رییس مجلس در مواضع متعدد لااقل در ۵ سال اخیر درباره اصلاح ناترازی انرژی بر دو نکته همیشه تأکید کرده است: «هر گونه اصلاح الگوی مصرف و رفع ناترازی انرژی نباید با شوکدرمانی و تصمیماتی مشابه سال ۹۸ همراه باشد. در هر گونه اصلاحات یارانههای حوزه انرژی و رفع ناترازی این بخش حتما باید خانوادهها به صورت شفاف و عینی منافع اقتصادی مشخص داشته باشند.»
البته در این زمینه همواره تأکید دکتر قالیباف این بوده که بنزین نباید در اولویت تصمیمات رفع ناترازی انرژی باشد و در این بخش، سرفصلهای اولویتدار دیگری وجود دارد. ویدیویی که ملاحظه میکنید توضیحات دکتر قالیباف در جلسه بررسی طرح رفع ناترازی انرژی در استان سمنان است که دو روز پیش یعنی ۶ مهر ۱۴۰۴ مطرح شده است. بنابراین جملهای که این کانالها از رییس مجلس به صورت گسترده وایرال کردهاند خلاف مواضع اصولی وی است.» البته تقطیعی در فیلم اولیه نبود، چون مربوط به سخنرانی در مجلس بود و اگر تقطیعی بود باید در اصلاحیه همان فیلم منتشر میکردند.
کاری هم ندارم که محتوای متن اصلاحی از دقت کافی برخوردار نیست و معلوم نیست که آخرش چه میخواهد گفته شود. ولی سرعت پاسخگویی رییس مجلس و نیز اعتراض یک روزنامه اصولگرا به این سخنان حکایت از حساسیت زیاد آنان دانست. این روزنامه معترض بود که: «اظهارات اخیر رییس مجلس در جلسه علنی درباره قیمت بنزین و لزوم «تدبیر» برای جبران شکاف میان قیمت خرید و فروش آن، بار دیگر زنگ خطر طرح موضوع حساس گرانی بنزین را به صدا درآورده است.
این سخنان، هرچند در قالب دغدغه بهینهسازی مصرف سوخت و اجرای برنامه هفتم مطرح شده است، اما چنین رویکردی بدون توجه به تبعات اجتماعی، اقتصادی و زیرساختی، با منطق حکمرانی عاقلانه همخوانی ندارد. گرانی بنزین، بهویژه در شرایط کنونی که زیرساختهای حملونقل عمومی، تولید خودروهای کممصرف و فرهنگسازی مصرف بهینه همچنان مغفول مانده است، نهتنها گرهی از مشکلات باز نمیکند، بلکه میتواند آتش نارضایتیها را شعلهور سازد. تجربههای تلخ گذشته درسهایی برای امروز ما دارند. فراموش نکردهایم که افزایش ناگهانی قیمت بنزین در سال ۱۳۹۸ چه تبعاتی داشت. حالا که هنوز زخمهای آن روزها تازه است، چرا باید دوباره همان مسیر اشتباه را رفت؟»
آن اصلاحیه خیلی سریع و این انتقاد درون جناحی نشان از ترس عمیق ولی انکارشدهای دارد. ۶ سال است که قیمت بنزین ثابت است در حالی که در این مدت شاخص قیمتها حدود ۸ برابر افزایش یافته و جالب است که مطابق سخنان آقای قالیباف برای حفظ قیمت موجود سالانه ۵ تا ۶ میلیارد دلار بیزبان را صرف واردات بنزین میکنند تا آن را به صورت رایگان به مردم بدهند، در حالی که رییس جمهور هم در بندرعباس از بیپولی گفت که: «سر یک میلیارد دلار داریم چانه میزنیم.» خب این وضعیت را چگونه میتوان تحلیل کرد؟ یک راه آن چیزی است که روزنامه اصولگرا نوشته است در شرایط کنونی باید در عمل منتظر بمانیم بلکه اوضاع درست شود که البته درست نمیشود.
در واقع گویا به صورت مستمر در شرایطی هستیم که قادر به اتخاذ تصمیم علمی و موثر نیستیم. این حالت نه فقط برای بنزین و انرژی، بلکه برای اغلب امور دیگر نیز صادق است. حالت دیگر این است که این را ناشی از ترس بدانیم. در واقع سیاستگذاری عاقلانه این نیست که بنزین را لیتری ۵۰ و ۶۰ هزار تومان بخری و سه هزار تومان بفروشی، آن هم کالایی که در اغلب کشورهای جهان با مالیات اضافه بر قیمت بازار آزاد فروخته میشود و برای دولتها سود هم دارد. اکنون در کشوری هستیم که حتی یک دلار هم برایش مهم است و در عین حال چنین آتشی را به خرمن درآمدهای اندک ارزی خود میزند. قطعا چنین کاری کاملا غیرعقلانی است؟ پس چرا انجام میشود؟ ترس از مردم و از اعتبار نداشتن خود.
جالب است که اگر مسوولان این حاتمبخشی را از جیب خود میکردند، جای نگرانی نبود؛ آنان این اتلاف منابع را از جیب مردم میکنند و در عین حال از آنان میترسند. یک لحظه تصور کنید که نیمی از مصرف روزانه بنزین برق و گاز و گازوییل، به قیمت ارزی و نه ریالی به مردم داده شود (البته همه مردم ایران؛ نه اینکه دهکبازی درآورید) ماهانه هر خانوار 4 نفری بیش از حداقل حقوق را دریافت خواهد کرد و صرفهجویی مصرف انرژی شما هم خیلی زیاد خواهد شد. بنزین و گاز و گازوییل و برق را آزاد کنید و دخالتی در آن نکنید.
حداقل پرداختی به یک شهروند ایرانی، خیلی زیاد خواهد شد و به مرور مشکلات تولید خودروهای بنجل، اتلاف انرژی و مصارف بالا، قاچاق و فساد و… هم نخواهید داشت. چرا این کار را نمیکنید و به جای آن این همه خسارت به کشور و مردم و اقتصاد وارد میکنید؟ اینجا است که عواملی فراتر از ترس هم دیده میشود و آن جهل، نفع، فساد و رانت است. اگر همین امروز تصمیم بگیرید کل سوخت و انرژی را به مردم بدهید و قیمت آن آزاد باشد و مابهالتفاوت آن نصیب مردم شودهمه سود میکنند و مهمتر از مردم و دولت، اقتصاد بهرهمند میشود. اگر این کار را همان سال ۱۳۹۸ یا پیش از آن انجام داده بودید، امروز مشکل چندانی در حوزه انرژی و حتی بودجه نداشتید، مشکلی هم برای پرداخت یارانه به مردم نداشتید. ترکیب ترس، ناآگاهی، رانتجویی، موجب این وضعیت شده است. انکار ترس نیز چارهساز نیست.
خلیج فارس: فیلمی از سخنان دو سال قبل غلامرضا قاسمیان، روحانی نزدیک به محمدباقر قالیباف بازنشر می شود که عمر اسرائیل را نهایتا سه سال دانسته بود.
قاسمیان، در این فیلم که تابناک آن را بازنشر کرده گفته بود: میتوان گفت که برای اسرائیل سه سال دیگر زمان باقی مانده که نیازی به جنگ هم ندارد. با شرایط فعلی، خودش بهمرور خود را تضعیف خواهد کرد و نشانهها و علائم آن بهوضوح قابل مشاهده است.
او در ادامه گفته بود که بعد از اسرائیل، ماجرای اربعین بسیار شکوهمند خواهد شد و ما نهایتا در جنگ آخر به حجاز یا آمریکا در عربستان خواهیم رفت.
قاسمیان در ادامه پیشگویی هایش گفته بود که جنگ با عربستان منجر به فتح قبله اصلی خواهد شد، جایی که حضرت نیز در آن ظهور خواهند کرد. برخی افراد این موضوعات را میدانند و به همین دلیل، اطراف مسجد الحرام، به ویژه در رکن یمانی، تجهیزاتی مانند اسنایپر قرار دادهاند تا در زمان ظهور حضرت اقدام کنند.
گفتنی است که اظهارات این روحانی تندرو باعث شده بود او خردادماه امسال در عربستان بازداشت شود.
خلیج فارس: عصرایران نوشت: در آبان ۱۳۹۷ تصویب یا عدم تصویب CFT در ایران موضوع داغ روز بود. دولت وقت به ریاست حسن روحانی و جمعی از نمایندگان مجلس خواستار تصویب آن بودند و در مقابل، اصولگرایان بر تصویب نشدن اش اصرار داشتند و البته در نهایت توانستند حرف خود را به کرسی بنشانند، تا همین چند روز قبل که نهایتاً مجمع تشخیص مصلحت نظام، با تأخیری غیرموجه و پرخسارت، آن را پذیرفت.
اظهارات احمد علم الهدی منتشره در عصر ایران 25 آبان 1397
اینک از آن یکه تازی های علم الهدی و دوستانش مانند سید جواد ساداتی نژاد – محکوم پرونده 3.4 میلیارد دلاری چای دبش – که آن روزها از سرمداران مخالفت با CFT بودند، 7 سال می گذرد و مجمع تشخیص مصلحت نظام با پیوستن ایران به کنوانسیون CFT موافقت کرده است.
چنین به نظر می رسد که در قاموس شما، ملاک حلال و حرام این است که موضوع مورد بحث در کدام اردوگاه سیاسی باشد! اگر همسویان شما کاری کنند، حلال است (مثل موافقت با تصویب CFT) و اگر مخالفان تان چیز خلاف میل تان بگویند مرتکب فعل حرام شده اند (مثل موافقت با تصویب CFT)!
مخالفت ساداتیان – نماینده وقت مجلس و وزیر پیشین کشاورزی – محکوم پرونده چای دبش با CFT
توصیه ای که من باب امر به معروف و نهی از منکر به شما می شود کرد این است که این قدر از دین خدا برای پیشبرد اهداف و مطامع سیاسی تان مایه نگذارید؛ باور کنید ضربه ای که برخی روحانیون در ایران به دین زدند، در تاریخ 1400 و خرده ای سال اسلام، بی سابقه بوده است. واقعاً کی می خواهید به پروژه یا پروسه راندن مردم از دین، ادامه دهید؟!
فارغ از این موضوع، بد نیست در نقد امثال علم الهدی و ساداتیان و کسانی که در مجمع تشخیص، تصویب این کنوانسیون را این همه سال به تاخیر انداختند به میزان خسارتی اشاره کنیم که از رهگذر عدم تصویب CFT به ملت ایران وارد شده است اشاره کنیم.
اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام
عدم تصویب CFT و لوایح مرتبط با آن در ایران، باعث شد ایران در لیست سیاه مراودات بین المللی بانکی قرار گیرد و نتواند همانند سایر کشورها از تراکنش های متعارف مالی بهره مند شود. بنابر این به روش های جایگزین روی آورد که به گفته کارشناسان مختلف، این روش ها، هزینه تعاملات اقتصادی ایران را بین 15 تا 25 درصد بالا برد. یعنی اگر یک خرید باید 100 دلار تمام می شد، بین 115 تا 152 دلار برای ایران آب می خورد. بخشی از این مابه التفاوت به جیب کاسبان داخلی تحریم می رفت و برخی به جیب دلالان خارجی.
هنوز برآورد رسمی و دقیقی از میزان خسارت و عدم النفع مردم ایران در این باره منتشر نشده است ولی تخمین زده می شود که در 7 سال اخیر بین 120 تا 200 میلیارد دلار خسارت به اقتصاد ایران وارد شده است؛ به عبارت دیگر از جیب هر ایرانی بین 1300 تا 2200 دلار – حد وسط 1750 دلار – بناحق خارج شده است (علم الهدی درباره وارد کردن این همه خسارت مادی به 90 میلیون انسان حکمی دال بر حلال یا حرام بودن ندارد؟).
در تاریخی که جناب علم الهدی، CFT را حرام اعلام می کرد، هر دلار آمریکا در بازار ایران 14 هزار و 200 تومان بود و تازه بعد از این که قیمتش 8 برابر شد و به 116 هزار تومان رسید، CFT را تصویب کردند. در آن زمان، نرخ تورم 26 درصد بود و امروز از 42 درصد فراتر رفته است. قطعاً یکی از عوامل این موضوع – و نه همه اش – حضور ایران در لیست سیاهی بود که کشورمان را در کنار کره شمالی قرار می داد که هنوز عضو CFT نیست.
به هزار تاسف باید گفت که سندروم تصمیم گیری تأخیری به آفتی مهم در نظام مدیریتی کشور تبدیل شد و تصمیمات مهم که باید به منافع مهم بینجامند، زمانی گرفته می شوند که خسارت های مهم به کشور وارد شده است؛ گو این که «نوشدارو بعد مرگ سهراب»، نه قصه ای در شاهنامه در 1000 سال پیش که قصه بی پایان هر روزه مردم این سرزمین است و البته پر از غصه!
تمثالی از سهراب زخم خورده در آغوش رستم