اخبار ویژه 1
رضا حیران
“شکلات دبی” به پدیده ای فراتر از شکلات تبدیل شده است.
خبر جدید اینکه تولید جهانی این شکلات باعث افزایش مصرف پسته در جهان و افزایش 30 درصدی قیمت آن شده است. صادرات پسته ایران به امارات هم 40 درصد افزایش داشته است. پیش از این هم برند “شکلات دبی” باعث جنجال دادگاهی در آلمان شد. شرکت وارد کننده “شکلات دبی” از دبی، به واردات و توزیع شکلات دبی تولیدی ترکیه به آلمان بدون اعلام محل تولید، اعتراض کرده بود. در نهایت حکم دادگاه به سود شاکی صادر شد. شکایت و شکایت کشی مشابه درباره شکلات دبی در دیگر کشورهای اروپایی هم ادامه دارد.
چندی قبل هم در یکی از فروشگاه های زنجیره ای شیرین عسل متوجه محصول جدید این شرکت شدم. بله درست حدس زدید: شکلات دبی. پیش از این هم در سوپرمارکت محل، با انواعی از شکلات دبی تولید ترکیه روبه رو شدم. شنیده ام ساعدی نیا هم شکلات دبی تولید کرده است.قبل تر هم ویدئوی کوتاه یک دختر کره جنوبی در شبکه اجتماعی تیک تاک دست به دست شد که با ذوق و شوق از خرید شکلات دبی در سفر به این شهر صحبت و تعریف می کرد.
خلاصه اینکه هم اکنون شکلات دبی در کنار فرودگاه دبی، هواپیمایی امارات، هتل برج العرب و برج خلیفه، به یکی از برندها و نمادهای این شهرکشور تبدیل شده است. شکلات دبی، دوباره این شهر خاورمیانه ای را به موضوع جهانی تبدیل کرده است.
حالا به دبی، یک مقصد گردشگری جدید همه اضافه شده است. مسافران، سوغاتی جدیدی به همراه خواهند داشت و در بازگشت درباره خرید و خوردن و مزه آن خاطره تعریف خواهند کرد.
این شکلات جدید با مزه ابتکاری از ترکیب کنافه (نوعی شیرینی خاورمیانه ای) و شکلات ساخته می شود. البته با پسته بیشتر. گفته شده اولین بار، شکلات جدید در یک کارگاه دبی تولید شد اما تعریف و معرفی تصادفی آن توسط یک بلاگر تیک تاکی، شهرت جهانی برای آن رقم زد.
چگونه شکلات دبی به یک پدیده تبدیل شد؟
1- دبی بزرگترین مرکز تجارت در خلیج فارس و حتی خاورمیانه است. این طبیعی است که در جایی که محل بزرگترین تجارت ها و معاملات و داد و ستدهاست، عرضه کالای جدید با استقبال بیشتری همراه می شود و امکان انتشار آن بیشتر است. دبی یکی از آزادترین مناطق جهان در فعالیت تجاری و اقتصادی است. از آسانی در واردات و صادرات تا راه اندازی کسب و کارهای جدید.
2- دبی، یکی از متنوع ترین جمعیت های جهان را دارد. در جمعیت 10 میلیون نفری امارات، 9 میلیون نفر شهروندان خارجی مقیم و یک میلیون نفر، شهروندان بومی اماراتی هستند. جمعیت شهر دبی نیز 3.5 میلیون نفر است که 3.2 میلیون نفر خارجی مقیم و بقیه (300 هزار نفر) شهروندان اماراتی هستند.
خارجی ها البته در دیگر کشورهای جنوب خلیج فارس هم نسبت بالایی از جمعیت کشورها را تشکیل می دهند اما هیچ کدام تنوع امارات را ندارند. از بیش از 100 کشور جهان، شهروندان آنها در امارات کار و زندگی می کنند. فرودگاه دبی به 272 شهر در 107 کشور جهان پرواز دارد.
ایجاد فضایی که شهروندان بیش از 100 کشور بتوانند در کنار هم کار و زندگی کنند در کنار آزادی های اقتصادی و فرهنگی، حتما زمینه را برای خلاقیت و ابتکار باز می کند چرا که این دو حاصل تعامل و ارتباط تفاوت ها و تنوع هاست. البته دبی آزادی رسانه ای و سیاسی ندارد. نه برای شهروندانش و نه برای شهروندان خارجی مقیم یا گردشگر اما سعی می کند با کیفیت بالای خدمات و کارآمدی، آنها را جایگزین کند.
علاوه براین، در دبی، فضای کسب و کار و فعالیت اقتصادی برای شهروندان خارجی هم مهیا و آسان است. نه شهروندان اماراتی نسبت به سکونت و کار خارجی ها حساسیت یا نژادپرستی دارند نه زندگی و فعالیت خارجی ها در امارات و دبی، با محدودیت های سلیقه ای و غیرمنطقی روبه رواست.
3- در امارات، شبکه های اجتماعی فیلتر نیست. علاوه بر این، بزرگترین شرکت های فناوری و شبکه های اجتماعی در دبی دفتر نمایندگی دارند. از جمله می توان به اقامت مالک و مدیر تلگرام (پاول دورف) در این شهر اشاره کرد. این را با ایران مقایسه کنید که نه تنها همه شبکه های اجتماعی و پیام رسان ها فیلتر هستند (به جز واتس اپ که به تازگی باز شد) بلکه تیک تاک به شکلی فیلتر شده که حتی با فیلترشکن هم باز نمی شود.
4- دبی نسبت به مساحت و جمعیت خود، یکی از بیشترین آمار گردشگران و مسافران را دارد. دبی 3.5 میلیون نفری به تنهایی در سال گذشته میلادی، بیش از 17 میلیون بازدیدکننده و گردشگر را به خود اختصاص داد. بیشترین گردشگران هم از اروپا ( سهم 34 درصدی) هستند. تعداد گردشگران دبی در نخستین ماه سال جدید (ژانویه 2025) هم حدود 2 میلیون نفر بود.
آمار بالای رفت و آمد به دبی در کنار تنوع ساکنان و مسافران و گردشگران، زمینه را برای شهرت خوراکی جدید این شهر فراهم کرد و به آن شهرت جهانی داد.
دبی به سکوی جهانی تبدیل شده که عرضه کالای جدید و جذاب، می تواند توجه جهانی را کسب کند. تصور کنید اگر تولید این شکلات جدید در شهری باشد که نه گردشگری داشته باشد نه شبکه های اجتماعی، فعال باشند نه ارتباطات مجازی و واقعی با دنیا داشته باشد باز هم با چنین سرنوشتی روبه رو می شد؟
شکلات دبی، حالا تنها یک شکلات نیست بلکه یکی از ابزارهای تبلیغ و قدرت نمایی این شهرکشور است.
5- شکلات دبی باعث تقویت رابطه تجاری ایران و امارات شده است. به رغم اینکه دو کشور در مسائل سیاسی، دور از هم هستند.
براساس آمار فایننشال تایمز، در اثر تولید و استقبال جهانی از “شکلات دبی”، صادرات پسته ایران به امارات 60 درصد افزایش یافته است. این موضوع نشان می دهد تولید یک خوراکی جدید در دبی، چگونه منجر به افزایش همکاری تجاری و اقتصادی میان ایران و امارات شده است.
علاوه براین، تولید این نوع از شکلات باعث رونق فروش و افزایش قیمت جهانی پسته از جمله پسته ایرانی شده است. این هم نشان دهنده ارتباطات جهانی است. تولید خوراکی جدید در دبی ، به صادرات و اقتصاد و کشاورزی ایران کمک کرده است.
6- دبی نه تولید کننده پسته است و نه کاکائو. با این حال شکلات دبی به یکی از برندهای جهانی تبدیل شده است. همانطور که سوئیس و بلژیک هیچ کدام تولیدکننده کاکائو نیستند اما مراکز شکلات جهان به شمار می آیند. این معجزه آزادی است که به ابتکار و خلاقیت و کیفیت می انجامد.
*عصرایران
خلیج فارس: در پی حذف اینتر از کوپا ایتالیا در دربی دلامادونینا، الساندرو ماتری با اظهاراتی صریح به تحلیل عملکرد نراتزوری پرداخت. او ضمن تمجید از انتخاب کونسیسائو برای بازی دادن به لوکا یوویچ، انتقادات تندی را متوجه مهاجم ایرانی اینتر، مهدی طارمی، کرد.
به گزارش وبسایت اف سی اینتر ۱۹۰۸، الساندرو ماتری پس از پیروزی ۳-۰ میلان مقابل اینتر در نیمهنهایی کوپا ایتالیا در مورد این بازی گفت:
نتیجه نشان میدهد که انتخاب لوکا یوویچ برای قرارگیری در ترکیب درست بود. کونسیسائو در بازی دادن به او در دیدارهای اخیر میلان خوب کار کرد و امشب انتخابی عالی انجام داد. او گل زده، بازی فوقالعادهای انجام داده و به خوبی در جریان بازی قرار گرفتهاست. او نشان داد که یک حرفهای به تمام معناست، شاید در ژانویه به دلیل آمدن خیمنز میتوانست جدا شود. حالا یوویچ واکنش خوبی در زمین داشتهاست و میلان با توجه به بندی که در اختیار دارد، باید به تمدید قرارداد او فکر کند.
در بازی قبلی، بولونیا تاثیر زیادی روی اینتر گذاشت. در ابتدا خستگی زیادی در اینتر ندیدم، تفاوت در رویکرد و ذهنیت بین دو تیم مشهود بود، اما نراتزوری هنوز در دو رقابت مهم دیگر شانس قهرمانی دارد و یک تیم قوی است. طارمی و فراتزی، باید به فرم خوب خود بازگردند. اینزاگی واقعاً باید تمام بازیکنان را به فرم ایدئال برساند و کاری کند که همه آنها در این مقطع از فصل احساس مهم بودن کنند.
اینتر خیلی به تورام و لائوتارو وابسته است، همانطور که غیبت چالهان اوعلو وقتی بازی نمیکند، تاثیر زیادی روی این تیم میگذارد. انتظارات از طارمی با توجه به عملکردش در لیگ پرتغال بالا بود، اما او هنوز تاثیرگذار نبودهاست. حتی به شما میگویم که طارمی در حرکاتش هم دست و پا چلفتی است، متاسفم که میگویم، اما کاملاً پیداست که جا نیفتادهاست.
منبع: همشهری آنلاین
استقلالیها قصد دارند برای فصل بعد سرمربیای را برای نیمکت این تیم انتخاب کنند که سابقه کار در فوتبال ایران داشته است تا آبیها وقت را از دست ندهند.
مدیران استقلال در حالی شب گذشته بوژوویچ را از سرمربیگری این تیم برکنار کردند که نمیخواهند فرصت قهرمانی در لیگ بیست و پنجم را از دست بدهند و به همین دلیل با دو سرمربی سابق شاغل در فوتبال ایران مذاکره کردند. ژوزه مواریس و ساپینتوی پرتغالی گزینههای اصلی هدایت این تیم بای فصل بعد هستند.
ژوزه مواریس در اواسط لیگ جاری از سپاهان جدا و راهی لیگ ترکیه شد و ساپینتو هم در لیگ بیست و دوم کارنامه بدی در استقلال نداشت و دوباره گزینه بازگشت به نیمکت این تیم است.
مورایس در فصل جاری هدایت سپاهان را بر عهده داشت و با وجود جدایی زودهنگام، عملکرد قابل قبولی از خود به جای گذاشت. او همچنین سابقه قهرمانی جام حذفی با سپاهان را دارد و توانسته برای تیمش جام کسب کند. مورایس پس از ترک سپاهان، به تیم بودروم اسپور در سوپرلیگ ترکیه پیوست، اما مدیران استقلال اخیراً با مذاکراتی داشتهاند تا نظر او را در مورد هدایت این تیم جویا شوند.
ساپینتو در لیگ بیست و دوم هدایت استقلال را بر عهده داشت و با وجود محرومیت ۴ ماهه از سوی کمیته انضباطی، هواداران خاطرات مثبتی از او دارند. محرومیت فعلی او ممکن است مانع حضور فوری اش شود، اما استقلال میتواند با درخواست تعلیق محرومیت، راه را برای بازگشتش هموار کند. برخی از هواداران به دلیل روحیه جنگندگی و تاکتیکهای منظم او، خواهان بازگشتش هستند.
خلیج فارس: سیروس مقدم با اشاره به استفاده از نقاشیهایش در تیتراژ «پایتخت ۷» عنوان کرد این نقاشیها در برخی از سکانسهای مهم به کمکشان آمد و به گروه کمک کرد تا بتوانند این صحنهها را بهتر تجسم کنند.
در یکی دو دهه اخیر شاهد برگزاری نمایشگاههای هنری بسیاری توسط سلبریتیها که عمدتاً از هنرمندان و فعالان رشته سینما و نمایش هستند، بودیم از کارگردانهای مطرح گرفته تا بازیگران شناخته شده سینمای ایران و خیلیهای دیگر که هر کدام به نوعی به برپایی نمایشگاههای تجسمی اقدام کردند؛ خیلیها با تحصیلات و تجربیات مرتبط و آثار درخور و برخی نیز بدون تحصیلات و تجربه در هنرهای تجسمی با آثاری ضعیف.
سیروس مقدم نیز از جمله کارگردانهایی بود که در روزهای پایانی سال ۱۴۰۲ اقدام به برگزاری نمایشگاه نقاشی با عنوان «شرجی» کرد و تابلوهای نقاشی و طراحی قدیمی و تازه خلق شدهاش را به معرض نمایش گذاشت. مقدم را با سریال پرمخاطب «پایتخت» میشناسیم و شاید مخاطبان اصلاً ندانند که تحصیلات او در دانشگاه، نقاشی بوده است! او فارغالتحصیل دانشکده هنرهای زیبا در رشته نقاشی است و با اساتیدی همچون مرتضی اسدی، جواد بختیاری و ایرج اسکندری همکلاسی و شاگرد هانیبال الخاص نقاش دارای سبک بوده است. سیروس مقدم در دوران جوانی جزو نسلی از هنرمندان انقلابی بود که دانشجوی نقاشی دانشکده هنرهای زیبا بودند و با حمایت استاد محبوبشان هانیبال الخاص، تلاش کردند از مدیوم نقاشی به مثابه ابزاری انقلابی در جهت تغییر جهان و به عبارتی برای تسخیر دیوارهای شهر استفاده کنند. سیروس مقدم در طول حدود ۴ سال از ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۱ جزو حلقه اصلی این گروه از هنرمندان بود.
او در آثار نقاشیاش، از سادهترین و البته تاثیرگذارترین ابزار برای بیان هنری یعنی طراحی استفاده میکند. وی پیش از این در گفتگویی درباره آثارش گفته بود: موضوع اصلی آثار من، انسان است و رنج و زحمت انسان را در محیطهای مختلف روایت میکنم. اساساً سبک اکسپرسیونیست، هیجانات درونی هنرمند را نسبت به رویدادها، اتفاقات پیرامونش و انسانها روایت میکند اما با تکنیکهای فردی نقاش اجرا میشود. از طرف دیگر، چون انسان موضوع اصلی کارهای من است، فیگور نقشی اساسی ایفا میکند که به همین دلیل آثار نمایشگاه فیگوراتیو هستند که عامل ارتباط مخاطب با این جنس از نقاشی است و درک و فهم را آسانتر کرده و مخاطب میتواند ارتباطی انسانی برقرار کند.
چهره سینمایی مقدم، از سال ۱۳۵۵ با دستیاری کارگردان و طراحی صحنه و لباس در مجموعه تلویزیونی «دایی جان ناپلئون» آغاز شد، همانجایی که خواهرش، سوسن مقدم نیز در آن مجموعه نقش «لیلی» دختر دایی جان را ایفا کرد. سیروس مقدم پسرخاله ناصر تقوایی کارگردان و نویسنده سینمای ایران است و پس از حضور در کنار پسرخالهاش زمانی که طعم کار سینما و تصویر را چشید، به نوعی نقاشی را رها و به سمت سینما سفر کرد. فعالیت مقدم در سینمای حرفهای از سال ۱۳۶۶ با فیلم «ردپایی بر شن» به عنوان منشی صحنه آغاز شد. وی، فیلمهای سینمایی «شیخ مفید» را سال ۱۳۷۴، «شکوه بازگشت» را در سال ۱۳۷۱ و «گرگهای گرسنه» را سال ۱۳۷۰ کارگردانی کرده است. اما، سیروس مقدم در طول ۲۳ سال (از سال ۱۳۷۶ تاکنون) ۳۳ سریال تلویزیونی ساخته است که مهمترین آنها، «پایتخت» است که فصل هفتم آن در نوروز ۱۴۰۴ پخش شد. وقتی تیتراژ اولین قسمت سریال «پایتخت ۷» پخش شد، تیتراژ متفاوت سریال جلب توجه میکرد. به نظر میرسید سیروس مقدم با توجه به سبقه هنری خود در عرصه نقاشی، این بار نخواسته از هنر سالهای جوانیاش، دوری کند و همت کرده و آثار نقاشی استوریبرد گونهاش از سکانسهای «پایتخت ۷» را روی کاغذ آورده است تا در این عرصه نیز به مخاطبان مردمی، خودی نشان دهد چراکه تا پیش از این، مخاطبان خاص، نقاشیهایش را پیگیری میکردند.
به همین بهانه از همان روزهای نخست پخش «پایتخت ۷» پیگیر شدیم تا گفتگویی درباره نقاشیهای اکسپرسیونیستی تیتراژ سریال با او داشته باشیم که چند قسمت مانده به پایان سریال، این گفتگو میسر شد که در ادامه آن را میخوانید.
* آقای مقدم سبک اکسپرسیونیست که آثار شما نیز عمدتاً حول این سبک قرار میگیرند، بیانگر هیجانات درونی شما نسبت به وقایع است اما برخی تکنیکها و نکات متفاوت در نقاشیهای جدید شما که در تیتراژ «پایتخت ۷» نیز به کار گرفته شده بود، دیده میشود که شاید برجستهترین تفاوت آنها، فیگورهای قوی از کاراکترهای پایتخت است. لطفاً کمی درباره نقاشیهای جدیدتان که اولین بار ما و مخاطبان در تیتراژ سریال «پایتخت» دیدیم، صحبت کنید و توضیح دهید این فیگورهای متفاوت از کجا نشأت گرفته شده است؟ آیا این نقاشیهای جدید، همان دکوپاژهای ذهنی شما بوده که در قالب استوریبرد خلق شده یا ابتدا فیلمبرداری سکانسها به پایان رسیده و سپس نقاشیها را ترسیم کردهاید؟
سیروس مقدم: همان طور که اطلاع دارید من در رشته هنرهای تجسمی در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران درس خواندهام؛ در واقع رشته تخصصی من نقاشی و گرافیک بود و بعد از عالم هنرهای تجسمی بود که به سمت سینما و کارگردانی حرکت کردم و آموختههای دانشگاهیام از اساتید دانشگاه در رنگ، نور، پرسپکتیو، کمپوزیسیون، نقاط طلایی و معنای هر کدام از اینها را اکثراً ناخودآگاه و گاهی هم آگاهانه به دنیای نمایش و تصویرسازی تزریق کردم. به همین دلیل اوایل ورودم به سریالسازی، برخی به من میگفتند که قاببندیهای کارهای شما با قاببندی بقیه آثار تلویزیونی متفاوت است. غافل از اینکه این فضاسازیهای متفاوت و پیدا کردن زوایای مختلفی که شاید هر کارگردانی به آنها توجه نکند، نشأت گرفته از همان آموختههای هنری من در دانشکده هنرهای زیبا بود که در قالب تصویر نمایان شده بود.
من از همان اوایل کار کارگردانیام، تصورات ذهنیام درباره سکانسها، کاراکترها، فضاسازیها و قابها و هر آنچه را که در حین فیلمبرداری برای ثبت کردن لازم بود، کنار دفتر دکوپاژم نقاشی میکردم و به طراح صحنه، لباس و گریم ارائه میدادم. برای مثال تابلویی را با مشخصاتی که در ذهن داشتم، میخواستم روی دیوار باشد که به طراح صحنه میدادم تا تامین کند. این تجربه ناخودآگاه همراه من بوده و هنوز هم هست.
استاد راهنمایی که من پروژه دیپلمم را با او تمام کردم، مرحوم هانیبال الخاص بود. من چندین سال هنرآموز و دانشجوی ایشان بودم و همانطور که از آثار هانیبال الخاص به چشم میآید، او به نقاشیهای دیواری مکزیک و نقاشانی چون دیهگو ریورا، خوزه کلمنته اوروزکو و دیوید آلفارو سیکهایروس علاقه داشت و جنس کارهایی که میکرد، تابلوهایی با قطعهای بزرگ و همان رنگ و لعاب بود.
در مجموعه هنرجویانی که داشت و من هم یکی از آنها بودم، به این سبک علاقهمند شدیم. من خودم در قدیم به سبک نقاشیهای فرانسیسکو گویا علاقه داشتم، چون نوعی هیجان درونی داشت که از واقعیتگرایی محض یک قدم جلوتر بود؛ در واقع مخاطب، میتوانست در نقاشیهای گویا، موضوعات و آدمها را ببیند ولی از طریق خط و سایه و نقاطی که روی تصویر میآمد، فیگور و چهره ابعاد جدیدی پیدا میکرد که شکل رئال و در ابعاد واقعی و ناتورالیستیاش وجود نداشت؛ این سبک را چون بسیار علاقهمند شدم به تدریج نقاشیهای من هم در قالب همین سبک رفت و به آن مسلط شدم.
در پاسخ به بخش دوم پرسش، باید بگویم طبیعتاً وقتی دکوپاژهایی برای فیلمهایم داشتم، در کنارش نقاشی و طراحیهایی میکردم که در همین سبک و سیاق بودند تا زمانی که به «پایتخت» رسیدم. سال گذشته، نمایشگاهی از نقاشیهای متأخر و جدیدم که در دوران کرونا پس از فصل ششم سریال «پایتخت» ترسیم کرده بودم، برگزار کردم که استقبال خوبی از آن شد.
دوستان برگزارکننده نمایشگاه به من گفتند «حالا که نقاشی میکنی، چرا فضاهای ذهنی خودت را از سکانسها به تصویر نمیکشی؟» و من گفتم که این کار را میکنم. اما مجدد گفتند «آن چیزی که کنار برگههای دکوپاژ میکشی، کافی نیست. بهتر است این کار را به شکل جدیتر و حرفهای تر انجام بدهی.» من هم بعد از اظهارات آنها، به فکر فرو رفتم و به همین دلیل برای فیلمبرداری فصل هفتم «پایتخت» که عازم مازندران و شیرگاه شدیم، با تجهیزات کامل رفتم و کنار کار هر روزم، یک آتلیه برای خودم فراهم کردم تا بتوانم چند ساعت در روز را به طراحی و نقاشی اختصاص بدهم. فیلمبرداری که تمام میشد، کمی استراحت میکردم و دکوپاژ سکانسهای بعدی را انجام میدادم اما چندین ساعت روی نقاشی و طراحی متمرکز میشدم. این نقاشیها استوری برد هم حساب میشوند که در قالب سبک اکسپرسیونیسم احساسی خلق شدند. مثلاً در صحنه ورود خرس، تمامی این لحظات با همفکری محسن تنابنده و مسئول ویژوال، طراح صحنه و فیلمبردار، به شکل استوری بورد خلق شد و به همه تیمها و بعدتر به تدوین کمک کرد تا این صحنه را بهتر بازآفرینی کنند.
فیلمنامه «پایتخت ۷» نقطه عطفهای مهمی داشت و آن نقاط عطف، در واقع مبدأ حرکت و الهامبخش طراحیها و نقاشیهای من شدند و شاخ و برگ پیدا کردند؛ برخی از این نقاشیها کاملاً زاییده ذهن من است و نسبت به چیزی که محسن تنابنده و آرش عباسی نوشته بودند، متفاوت بود و بخشی از آنها، عین به عین حوادث فیلمنامه را تصویر کرده است. برخی دیگر نیز قبل از عزیمت به سمت مازندران و در تهران ترسیم شدهاند که با خودم فکر میکردم سکانس مدنظر، باید با چه حال و هوایی ضبط شود و بعداً که با محسن تنابنده صحبت میکردم، متوجه میشدم که چقدر فضای ذهنی او هم با من نزدیک است که نقاشی شده بود. این تعامل و همکاری مشترک نیز شکل گرفت و به کاری روتین برای من تبدیل شد، یعنی اگر شبی چند ساعت نقاشی نمیکردم، آن روز برایم کامل نمیشد. همه این نقاشیها، در نهایت حدود ۱۰۰ اثر شدند که سکانسهای مهم «پایتخت ۷» را شامل میشود.
این طراحی و نقاشیهای شبانه به من کمک میکرد تا تمام ایام فیلمبرداری در ۶ ماه کاری، همه ذهن و فکرم درگیر فیلمنامه محسن تنابنده و آرش عباسی باشد و این، دقت روی جزییات را جدیتر میکرد و مدام روز و شب ذهنم مشغول «پایتخت» بود. تصوری که من از کمپر و ماشین پرنده، از میان گفتگوهایم با محسن تنابنده و پیمان قانع شکل گرفت، طراحی سه بعدی و پرسپکتیو آن توسط پیمان انجام شد و طراحیهای من بر اساس این هنرمندی پیمان شکل میگرفت.
نکته جالب اینجاست که ما قرار بود اتوبوسی را داشته باشیم که تبدیل به کمپر شود؛ تاریخ نقاشیها زیر آنها دیده میشود که چندین ماه قبل از شروع فیلمبرداری است؛ تصوری که من از کمپر داشتم، همان چیزی بود که من در تهران طراحی کردم. ماشین پرنده هم همین طور طراحی شد و میبینید که چقدر آن چیزی که در سریال دیدید، شبیه به آنهاست. اما نکته دیگر، آن چیزی است که در نقاشیها متفاوت از سکانسهای اصلی سریال دیده میشود چون قرار نبود همان کاری که عکاس پروژه میکند، من هم انجام دهم و نقاشیها نیز عین به عین سکانسها باشد، این نقاشیها متفاوت خلق شدند و در واقع از زاویه ذهن خودم آنها را پر و بال دادم و آدمها و دغدغههایشان را با رنگهای جدید نسبت به آنچه که در تصویر دیدهاید، روی کاغذ آوردم.
* آقای مقدم چطور شد که نقاشیهای جدیدتان را در تیتراژ «پایتخت ۷» استفاده کردید؟
بعداً که نقاشیهایم در حال تکمیل شدن بودند، آقای تنابنده به من پیشنهاد کرد که تیتراژ «پایتخت ۷» را بر اساس نقاشیهای من طراحی کنند تا کار جدیدتری انجام شود. عوامل تولید سریال «پایتخت» کارهای نو و جدید زیادی را انجام میدهند به همین دلیل وقتی صحبت از تیتراژ با نقاشی شد، این موضوع در رأس کار قرار گرفت و اینگونه تیتراژ فصل هفتم سریال «پایتخت» براساس نقاشیهای من طراحی و پخش شد.
یکی از مواردی که این نقاشیها به درد سریال «پایتخت» خورد، در سکانس خرس بود؛ لحظه به لحظه ورود خرس، مواجهه و خروج خرس از اتوبوس، به شکل استوریبورد بود که با همفکری و نظارت محسن تنابنده، امیر ولیخانی، گروه صحنه، تدوین و مدیر فیلمبرداری ترسیم شد و به ما کمک کرد تا بتوانیم این صحنه را بهتر تجسم کنیم.
* آیا شما روی چگونگی موشن نقاشیها نیز نظر دادید؟
موشنهای نقاشیهای تیتراژ، بعد از پیشنهاد محسن تنابنده، جدیتر شد و محمدرضا آهی با علاقهمندی شخصی روی آنها کار کرد و تبدیل به تیتراژ آخر سریال شد.
موشن شدن نقاشیهای تیتراژ همچنین سبب میشد مخاطبان، از نگاه جدیدی با کاراکترها مواجه شوند و نمیخواستم عیناً شبیه به صحنههای فیلم باشد. من دلم میخواست این نگاه جدید به کاراکترها و اتفاقات صحنهای رخ دهد و طبیعتاً با تکنیکی انجام شد که به آن مسلط هستم.
* آقای مقدم شما میدانید که ذهن اکثر آدمها رئال و واقعگرا است و در مواجهه با سبک متفاوت و دور از واقعیت که شما آنها را ترسیم کردید، ممکن است نوعی بازخورد منفی ایجاد کند؛ البته من نمیدانم شما چه واکنشهایی نسبت به تیتراژ جدید سریال «پایتخت» گرفتید اما در عین حال شما با علم به اینکه میدانید ذهن آدمها و مخاطبان این سریال، ممکن است نسبت به این تصاویر واکنشی نه چندان خوشایند داشته باشند، چنین کاری انجام دادید؟ یا در اصل همان طور که بالاتر ذکر کردید تصمیم گرفتید کاری جدید انجام دهید که در این صورت، واکنشها در این حیطه قابل اعتنا نیست، چون بازخورد نسبت به اصل سریال، این نظرات جسته و گریخته را پوشش میدهد.
من برایم مهم بود که تیتراژ اثرم، اینگونه و با استفاده از نقاشیهایم باشد و طبیعتاً خیلی بیشتر از بقیه، نگران نقاشیهای تیتراژ بودم که آیا بازخورد خوبی خواهد داشت یا خیر اما تا به امروز کامنت منفی درباره تیتراژ «پایتخت ۷» نگرفتهام. البته برخی گفتهاند که نقاشیهای تیتراژ، قصه «پایتخت ۷» را لو میدهند و من در پاسخ به آنها گفتهام قصه پایتخت، قصهای نیست که در سینه کسی محفوظ بماند، چون از سه ماه قبل اتوبوس و کمپر ما در جاده دیده شد.
اما گاهی، اگر چیزی درباره آینده بروز پیدا کند، اتفاقاً ایجاد تعلیق و هیجان در مخاطب میکند تا دنبالش برود و این خودش نوعی ایجاد کنجکاوی و تعلیق است و ابعاد منفی ندارد. به هر حال چون این نقاشیها در تیتراژ تجربه جدیدی به همراه داشت، اتفاقاً به ناگهان فضای مجازی از نقاشیها و انیمیشنهای «پایتخت» پر شده است و مخاطبان ما متوجه شدهاند که میتوان از زاویههای دیگری نیز به سریال «پایتخت» نگاه کرد، پس تلاش کردند که با استفاده از ابزارهای هوش مصنوعی، تصاویری از کاراکترهای سریال بسازند و این، یعنی ما به هدفمان رسیدهایم و استقبال شده است.
اشکال دومی که به تیتراژ «پایتخت ۷» گرفته میشود، این است که چرا باید چیزی که در سریال دیده نمیشود، در تیتراژ آخر آن دیده شود؟ در واقع این اشکال را به تغییر فضاسازیهای بین تیتراژ و متن سریال میگیرند؛ آنها که این اشکال را به تیتراژ «پایتخت ۷» وارد میکنند، حق دارند چون ما عادت کردهایم که به قول شما همه چیز را ناتورالیستی و رئالیستی ببینیم و اگر بخواهیم به این عادت وفادار بمانیم، به وجود آمدن سبکهای جدید در نقاشی، بیمعنی میشود و یعنی حتماً باید پیکاسو نیز به سبک ناتورالیستهای قرن هجدهم نقاشی میکرد!
وقتی همه چیز در حال پیشرفت است، آیا انسانها در قرنهای جدید، همچنان باید پدیدههای اطرافشان را شبیه به آدمهای قرن پانزدهم ببینند؟ اگر چنین باشد که کمی بی وفایی نسبت به هوش و سواد و شعور است. طبیعتاً چون این تیتراژ قدم اول به حساب میآید، کمی نیاز به زمان دارد، مثل فصل اول «پایتخت» که در ابتدا با مقاومت مواجه شد اما کم کم توجه اقشار مختلف جامعه را به خودش جلب کرد، چون در حال روایت زندگی انسانی از زاویهای جدیدتر بود. این کار هم تجربه جدیدی برای من است اما این در حالی است که این تجربه من توسط بسیاری از هنرمندان نیز انجام شده است. این تجربه جدید باید هر چه جلوتر میرویم با نقاط قوت و ضعفش هم آشنا شویم.
*چند نقاشی از سکانسها و صحنههای «پایتخت ۷» ترسیم کردید و نقاشیها با چه تکنیکی خلق شدند؟ آیا قرار است نمایشگاهی از این نقاشیها برگزار کنید؟
من تا به امروز حدود ۹۰ نقاشی کشیدهام اما اضافه خواهد شد، چون یکسری اتودها و طراحیهایی دارم که در حد اسکیس باقی ماندهاند اما بعد از فراغت از کار فشرده «پایتخت ۷» آنها را تکمیل میکنم. تکنیک کارها نیز اغلب با مداد کنته رنگی، ماژیک رنگی، مداد رنگی، آبرنگ و پاستل است.
تصمیم دارم پس از تکمیل شدن مجموعه نقاشیها، در کنارش چندین اثر با تکنیک رنگ روغن روی بوم نیز ترسیم کنم تا بتوانم امسال نمایشگاهی از این آثار برگزار کنم.
«پایتخت ۷» مدیران تلویزیون و مردم را غافلگیر کرد. نقاشیهایی که در تیتراژ این فصل از مجموعه «پایتخت» دیده شدند، سوالی را در ذهن مخاطبان سریال ایجاد کرده بود اما بعدا مخاطبان با این نقاشیها ارتباط برقرار کردند و حالا دلشان برای آنها تنگ میشود.
*مهر
خلیج فارس: معاونت سیما در پی خطای صورت گرفته در برنامه «سیمای خانواده» شبکه یک سیما اطلاعیهای صادر کرد و به موجب آن مدیر این شبکه تلویزیونی نیز کنار گذاشته شد.
روابط عمومی معاونت سیما در پی خطای صورت گرفته در برنامه سیمای خانواده شبکه یک سیما اطلاعیهای صادر کرد که متن آن بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
رسانه ملی به ویژه سیمای جمهوری اسلامی در ماههای اخیر برنامههای متعددی در راستای تقویت وحدت امت اسلامی تولید و پخش کرده که برخی از آنها مورد توجه تودههای میلیونی در کشورهای مختلف اسلامی قرار گرفت. اولویت موکد رسانه ملی حفظ وحدت و احترام به همه پیروان مذاهب اسلامی است.
خطای نابخشودنی و مشکوک صورت گرفته در برنامه روز چهارشنبه سیمای خانواده شبکه یک سیما از لحظه بروز با حساسیت بالا و اقدام سریع و قاطع معاونت سیما و مرکز صیانت و حفاظت سازمان دنبال شد و علاوه بر حذف فوری ویدئوی مذکور از سکوهای تلوبیون و سپهر وابسته به سازمان صدا و سیما، بلافاصله در تماس با مقام قضایی برای 8 نفر از عوامل و متخلفین اعلامجرم و این افراد به دستگاه قضایی معرفی شدند.
همچنین مدیر گروه تولید مربوطه و مدیر پخش شبکه یک سیما از سمت خود عزل شدند. با دستور رئیس سازمان همچنین کمیتهای متشکل از مرکز صیانت و حفاظت سازمان، معاونت سیما، معاونت حقوقی و اداره کل بازرسی سازمان به فوریت برای بررسی و پیگیری این موضوع تشکیل شده است و تحقیقات برای شناسایی بقیه عوامل احتمالی ادامه دارد.
رسانه ملی هرگونه اقدام تفرقه افکنانه را به شدت محکوم کرده و خواستار پیگیری فوری و قاطع دستگاههای امنیتی برای کشف ریشهها و عوامل اصلی این موضوع است.
پخش این برنامه باعث عزل مدیر شبکه یک شد:
خلیج فارس: تصاویر تازهای از نعیمه نظامدوست در فضای مجازی منتشر شد که استایل بهاری این بازیگر مورد توجه کاربران قرار گرفت.
نعیمه نظامدوست (زادهٔ ۲۳ آبان ۱۳۵۳) بازیگر اهل تهران است. او برای بازی در آذر، شهدخت، پرویز و دیگران (۱۳۹۲) نامزد دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن جشنواره فیلم فجر شد.
خلیج فارس: مرسدس بنز با معرفی کانسپت ویژن V، تصویری از آینده ونهای فوق لوکس ارائه داد.
ونهای بزرگ هنوز نفس میکشند و از بین نرفتهاند. در یک چرخش سرنوشتساز، مرسدس بنز میخواهد این نوع خودروها را به سطحی کاملاً جدید ارتقا دهد. به کانسپت Vision V نگاه کنید، خودرویی که میتواند آینده سفرهای فوق لوکس در دنیای مرسدس باشد.
کانسپت Vision V برای نمایشگاه خودروی شانگهای در چین رونمایی شد. به گفته مرسدس، کانسپت Vision V اوج خودروهای چندمنظوره (MPV) لوکس را به تصویر میکشد تا از بالاترین انتظارات مشتریان فراتر رود.
ویژن V دارای یک صفحه نمایش متحرک ۶۵ اینچی و ۴ K است. این صفحه نمایش با یک سیستم صوتی فراگیر Dolby Atmos با ۴۲ بلندگو تکمیل میشود که میتواند برای تماشای فیلم یا بازیهای ویدیویی استفاده شود.
علاوهبر این امکانات، محرکهایی در صندلیها تعبیه شدهاند که بازخوردی مرتبط با آنچه در حال گوش دادن به آن هستید را ارائه میدهند. صندلیهای فضایی ویژن V به صورت برقی قابل تنظیم و پیکربندی هستند. یک پارتیشن شیشهای نیز سالن اصلی را از کابین جدا میکند که میتوان آن را برای حفظ حریم خصوصی شفاف یا مات کرد.
در قسمت کابین بر خلاف سالن اصلی، این ون کانسپت بسیار نزدیک به تولید به نظر میرسد. صفحه نمایش بزرگ مرسدس که داشبورد را پوشش میدهد، یک فرمان با ظاهر عادی و چند دکمه و همچنین دو پدال گاز و ترمز نشاندهنده نزدیکی به نسخه تولیدی هستند. هیچ چیزی در مورد پیشرانه این کانسپت ذکر نشده است.
به صورت کلی، کانسپت ویژن V نقطه عطفی برای آغاز مسیری جدید توسط مرسدس است. کانسپت Vision V در نمایشگاه خودروی شانگهای که از ۲۳ آوریل تا ۲ میبرگزار میشود، به نمایش گذاشته میشود.
خلیج فارس: در تازهترین تصویر روز ناسا، چهرهای متفاوت و سهبعدی از ماه دیده میشود. این تصویر ترکیبی با استفاده از سایههای بلند در مرز روز و شب ماه، جزئیات ساختارهای سطحی ماه را با وضوحی بیسابقه نمایان کرده است.
چه چیزی این تصویر متفاوت از ماه را منحصربهفرد کرده؟ پاسخ در «سایهمرزها» نهفته است. سایهمرز یا ترمیناتور (Terminator) به خط مرزی میان روز و شب روی سطح ماه گفته میشود.
در تصویر روز ناسا، خط سایهمرز بهصورت مستقیم قابلمشاهده نیست؛ زیرا تصویر نهایی، حاصل ترکیب دیجیتالی چندین نوار تصویری از نواحی نزدیک به سایهمرز است که همگی روی یک نمای کامل از ماه قرار داده شدهاند.
تصویر روز ناسا: نمایی متفاوت و سهبعدی از ماه در سایه در مناطق سایهمرز، سایهها بلندتر، با کنتراست بالاتر و برجستهتر دیده میشوند. این ویژگی باعث میشود حتی تصویر تخت و دوبعدی نیز عمق پیدا کند و جلوهای سهبعدی داشته باشد.
برای ساخت این تصویر خارقالعاده، طی ۲ هفته آغازین ماه آوریل، چندین تصویر از نوارهای نزدیک به ناحیه سایهمرز ثبت شده و با دقت کنار هم قرار داده شدهاند. نتیجه نهایی، تصویر کاملی از ماه است که سراسر آن با سایههای بلند و واضح پوشیده شده است.
در این تصویر، بسیاری از دهانههای برخوردی ماه که سایههایی بهسمت راست انداختهاند، با وضوح فوقالعادهای دیده میشوند. این سایهها باعث برجستهتر شدن ناهمواریها شده و جزئیات ساختار سطحی ماه را با دقت بیشتری نمایان میکنند.
یکی دیگر از نکات جالبی که در این تصویر بهخوبی دیده میشود، تفاوت میان نواحی روشن و تاریک سطح ماه است. نواحی تیرهتر که به آنها «دریاوار» (Maria) گفته میشود، نهتنها تیرهتر هستند، بلکه از نظر توپوگرافی هم صافتر و هموارتر از سایر قسمتهای ماه هستند. دریاوارها دشتهای وسیع بازالتی هستند که در گذشتههای دور، بر اثر فوران گدازههای آتشفشانی شکل گرفتهاند.