خلیج فارس:جمعی از دبیران احزاب و فعالان سیاسی؛ عصر دوشنبه (۱۱ دی ۱۴۰۲) با آیت الله «سید ابراهیم رئیسی» رئیس جمهور، دیدار و گفتگو کردند.
خلیج فارس: برخی افراد هنوز متوجه اهمیت ابعاد متوسل شدن اصولگرایان به تتلو نشدهاند. ولی جامعه ایران به مبارکی اصولگرایان حاکم از چنان ظرفیت تغییری برخوردار شده است که هنرمند رسمی و مطلوبشان تتلو میشود، درحالیکه همزمان چهرههای خدوم، علمی، هنری و اخلاقی را در انزوا قرار میدادند.
هم میهن نوشت: این استقبال از امیرحسین مقصودلو و آن تعاریف عجیب و غریبی که از او میکردند در تاریخ سیاسی این کشور باقی میماند، نه به این علت که وی پس از رفتن به ترکیه آن رفتارها را کرد که موجب وهن جامعه ایران بود، بلکه به این علت که در همان زمانی که تتلو را تقدیس میکردند، همه میدانستند که او همین است که بعداً در ترکیه از خودش رونمایی کرد.
تتلو فرصتی است برای اصولگرایان که رفتار و عمق بینش خود را بشناسند، چون تجربه مهمی برای آنان بود. اینکه برای رسیدن به قدرت به هر طناب پوسیده یا حتی پارهای هم آویزان شدند و اوج تصور هنری آنان همین آقای تتلو بوده است.
اگر یک گروه سیاسی در هر نقطه از جهان چنین رفتاری کند که در تعارض جدی با ارزشهایش است؛ نمره شناخت و فهم سیاسی و اجتماعی آنان را به حد صفر تنزل میدهند، و قطعاً هزینه سنگینی را باید بپردازند.
اکنون میتوان تصاویری که آقایان مشغول دادن جایزه در مراسم ویژه به تتلو با آن قیافه هستند را دید و بعد بررسی کرد و متوجه شد که این آقایان در حالی برای تتلو بزرگداشت میگذاشتند که همزمان شخصی مثل شجریان و در بستر بیماری را در انزوا قرار داده بودند و یا کنسرت شهرام ناظری را غیرمجاز اعلام میکردند. این واقعیت نواصولگرایان، تاکنون نیز تغییری مثبت نکرده است. آنان باید تتلو را فرصتی برای ارزیابی از خویشتن کنند. خداوند آنان را با تتلو آزموده است؛ آزمونی که تاکنون در آن شکست فاجعهباری خوردهاند.
تتلو از یک حیث دیگر هم فرصت است. او نمادی یا مرجعی برای نسلی از جوانان ایران شده بود که نهفقط خودشان بلکه پدران و مادرانشان نیز تحت نظام آموزش و پرورش و رسانهها و مقررات این جامعه بودهاند. نسل بزرگتر این نسل نیز در این ساختار تربیت و بزرگ شدهاند؛ بنابراین فرصت مغتنمی است که ارزیابی مناسبی از واقعیت این نسل جدید که به کلی با ارزشهای رسمی بیگانهاند، انجام شود. بخشی از آنان را در اعتراضات سال گذشته دیدید.
آوردن تتلو به ایران و حذف او از جامعه؛ واقعیت این نسل را تغییر نمیدهد، فقط شاید در چشم شما کمتر دیده شوند. محاکمه تتلو هیچ مشکلی از شما را حل نمیکند، نمیدانیم به چه قیمت و هزینهای از ترکیه گرفته شده است، ولی او فرصت مناسبی برای شما فراهم کرد تا بدانید افراد زیادی هستند که حاضرند با هزینههای گزاف برای دیدن او یا کنسرتهای آنچنانی وی به ترکیه بروند. هیچکس جز تتلو نمیتوانست چنین واقعیتی را به این عریانی و حتی بدون تتو به شما نشان دهد.
واقعیت این است که تتلو را میبرید زندان و از جامعه جدا میکنید و دسترسی جامعهشناسان و روانشناسان را به او قطع میکنید و آخرش هم یا با حکم شدید و در صورت ممکن با یک مصاحبه او را قهرمان همان نسلی میکنید که هیچ راهی برای تفاهم با آنان باقی نگذاشتهاید.
متاسفانه باید گفت که به احتمال فراوان این فرصت را هم به تهدید تبدیل خواهید کرد. ولی توجه داشته باشید سخنان و تعاریف شما، عکسها و فیلمهای خودتان با او را نمیتوانید از تاریخ و حافظه مردم پاک کنید.
خلیج فارس: برگزاری مجمع عمومی جبهه پایداری و نشست دبیران استانی احزاب جبهه تحول خواهان در روز پنجشنبه تکلیف سه غایب مهم همایش انتخاباتی قالیباف را روشن کرد؛ زاکانی در کنار حداد ایستاد، جبهه پایداری مواضع انتخاباتیاش را روشن کرد و اظهارات اعضای پایداری نیز نشان از ائتلاف نانوشته بین این تشکل و دولت رییسی داد.
اعتماد نوشت: حالا علیرضا زاکانی در کنار غلامعلی حدادعادل در شورای ائتلاف نیروهای انقلاب ایستاده است. درست مثل رفتاری که همیشه ایثارگران در انتخاباتهای اخیر نشان دادند؛ در کنار نهاد اصلی ماندند و به موقع نیز سهمشان را گرفتند. حالا زاکانی در کسوت همین سهم- شهردار تهران- خط و ربط انتخاباتی خودش و ایثارگران را روشن کرده است. دیگر خبری از درگیریهای لفظی و سیاسیاش با قالیباف هم نیست. فصل، فصل وحدتهای راهبردی برای رسیدن به نتایج مطلوب برای «همه» است.
دو غایب عیان دیگر همایش انتخاباتی اخیر قالیباف، جبهه پایداری و دولت رییسی بودند. دو غایبی که وقتی روز پنجشنبه مجمع عمومی جبهه پایداری تشکیل شد تکلیف هر دو را روشن کرد. اگرچه در این همایش حدادعادل سعی کرد درباره دولت رویهای متفاوت از جبهه پایداری در پیش بگیرد و همان اندازه که درآن همایش و بعد در اظهارات اخیرش پایداریها را تهدید کرد و در معادلات وحدت نادیدهشان گرفت، سعی کرد ویترین ارتباط با دولت رییسی در همایش انتخاباتی قالیباف حفظ شود. حدادعادل در قامت رییس شورای ائتلاف نیروهای انقلاب در پایان سخنرانی خود در همایش «مبنا» تاکید کرد که «رییسجمهوری تمایل داشتند در این نشست حضور یابند ولی مشغله کاری فرصت نداد و به من گفتند که سلامم را به اعضای این نشست برسانید.»
در کنار حدادعادل روزنامه صبح نو، متعلق به طیف قالیباف نیز صبح روز بعد در ارزیابی از این همایش نوشت: «اصولگرایان آن را به سبب کثرت شرکتکنندگان و پیام سید ابراهیم رییسی، رییسجمهور به آن مهم ارزیابی میکنند.»
آبروداری حدادعادل و تلاش رسانه طیف قالیباف، اما نتیجه نداد و دو موضوع اختلاف جدی قالیباف و رییسی و تحکیم ائتلاف بین پایداریها و دولت رییسی برای انتخابات مجلس دوازدهم را علنی کرد؛ نخست واکنش سرد روزنامه ایران در فردای برگزاری همایش مبنا نسبت به برگزاری این همایش و دوم اظهارات اخیر صادق محصولی، دبیرکل جبهه پایداری در مجمع عمومی این تشکل. هر طرف سعی دارد خود را صاحب وحدت حداکثری نیروهای انقلابی معرفی کنند و گویی که همایش آنها، همان لوییجرگه غایی اصولگرایان است.
حالا دو رقیب انتخاباتی روشن شدهاند؛ مبنا یا همان شانا با راهبری غلامعلی حدادعادل در حمایت از محمدباقر قالیباف و در ائتلاف با علیرضا زاکانی و ایثارگران در مقابل جبهه پایداری و دولت رییسی.
مرزبندی این تقابل به اندازهای جدی شده است که غلامعلی حداد عادل هفته گذشته در جلسهای مرتبط با فعالیتهای شورای ائتلاف نیروهای انقلاب مرزبندی با جبهه پایداری را شفاف کرد و هشدار داد که در این شورا کسانی که «در کارهای سیاسی تندروی» میکنند جایی ندارند؛ پیامی روشن به جبهه پایداری.
پیامی که بیپاسخ نمانده و یکی از ابعاد مهم مجمع روز پنجشنبه جبهه پایداری پاسخ به این اظهارات حدادعادل است، چرا که هم محصولی و هم آقاتهرانی تلویحا بر مساله انتخاب اصلح که کلیدواژه انتخاباتی پایداریها علیه تیم قالیباف است، تاکید کردند و در مقابل با دفاعی تمام قد از عملکرد اعضای جبهه پایداری در مجلس، عملکرد آنها را قابل قبول خواندهاند. نکته مهم دیگر تاکید صادق محصولی در سخنرانی خود در این نشست بر حمایت از تغییرات در دولت است و گفته: «آیتالله رییسی نباید از اتهام خالصسازی بهراسد.»
برداشت از ائتلاف دولت رییسی با نیروهای پایداری در حالی است که نزدیکان دولت این روزها تاکید دارند که هیچ دخالتی از جانب دولت در عرصه انتخابات وجود ندارد. سخن دولتیها در صورت صحتسنجی نقش هیاتهای اجرایی در بررسی تایید و ردصلاحیتها ممکن است درست یا غلط باشد، اما تردیدی نیست که بخشهای مهمی از دولت ابراهیم رییسی سعی جدی دارند تا نیروهای نزدیک به خود را به مجلس بفرستند. در ارزیابی انتخاباتی با چشمانداز کلانتر، قالیباف و رییسی میتوانند رقبای جدی یکدیگر در انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۴ باشند. بنابراین طبیعی است که رییسی و دولتش سعی کنند تا با تغییر رییس مجلس بعدی از همین حالا صحنه معادلات انتخابات ریاستجمهوری چهاردهم را به نفع خود تغییر دهند. برای تحقق این مهم هم چه طیفی بهتر از جبهه پایداری که هم با قالیباف زاویه جدی دارد هم تحت هر شرایطی حامی رییسی باقی میماند.
در میانه این تقسیمبندی تکلیف شورای وحدت، جبهه پیروان خط امام و رهبری و البته تشکل شریان هنوز روشن نیست. شریان و جبهه پایداری تاکید دارند که نسبتی با یکدیگر ندارند. این ادعا میتواند صحت داشته باشد، چرا که اولا پایداریها عموما ساختار بستهای داشته و با برخی رفتارهای شریان سر سازگاری نخواهند داشت؛ به خصوص که این روزها شریان با دو چهره خود یعنی منصوره معصومی اصلی و حمید رسایی در حال کار انتخاباتی است. حضور فعال یک زن- حتی اگر از منظر منتقدان خانم جلسهای اصولگرایان خوانده شود – و نحوه خروج رسایی از جبهه پایداری یکی از دلایلی است که احتمالا نزدیکی این دو- جبهه پایداری و شریان- را کم میکند، اما دشمن مشترک یعنی قالیباف میتواند در دقیقه ۹۰ ائتلافهای جدید را شکل دهد.
به رغم غیبت محمدرضا باهنر در همایش انتخاباتی مبنا بعید است با گذر زمان او به سمت لیست مستقل برود. باهنر شمایل کار تشکیلاتی در سه دهه گذشته در جریان اصولگرا بوده و تفکیک و ترسیم او به عنوان ضلع چهارم این رقابتها دور از ذهن است. به نظر میرسد او در نهایت در بزنگاه تصمیم نهایی در کنار مبنا- شانا- و حدادعادل خواهد ایستاد.
شورای وحدت هم وضعیتی همچون جبهه پیروان و باهنر را دارد؛ با این تفاوت که تصمیم قرار گرفتن در کنار شورای ائتلاف را نه از سر گذاشتن بر آستان وحدت که احتمالا از موضع ضعف اتخاذ خواهد کرد. شورای وحدت سعی دارد تا با احیای جایگاه شیخوخیت و سالهای طلایی جامعتین دوباره نقشی در محافل تصمیمگیری اصولگرایی داشته باشد. آرزویی که برای سنتیهای جریان راست عیب است و قابل تحقق نیست بنابراین در نهایت احتمالا با گرفتن سهمهایی هر چند محدود در لیستهای تهران و دیگر شهرها، این شورا نیز زیر علم شورای ائتلاف خواهد آمد.
این پیشبینی، اما در مورد شریان و ائتلاف پایداری و دولت رییسی بعید به نظر میرسد به خصوص که پایداریها خود را صاحبان رای اصلی اصولگرایان میدانند. برندگان انتخابات حداقلی که پیروز رقابت کم مشارکت هستند و قرار است مجلسی انقلابیتر از مجلس انقلابی فعلی بسازند.
خلیج فارس:اعتماد نوشت: صحنه رقابتهای انتخاباتی مجلس دوازدهم برای اصولگرایان به اندازهای وسیع و عمیق شده که هر موضوعی محل تسویه حسابهای سیاسی شده است؛ تسویهحسابهایی بیرون از این جناح و البته درونجناحی. حملات روزهای اخیر چهرههای اصولگرا، وعاظ معروف اصولگرا و مداحان به محمدجواد ظریف اگرچه در حالت کلی یادآور بغض و کینه این جریان به محمدجواد ظریف است، اما نوعی پاتک سیاسی در آستانه انتخابات به تمامی نیروهایی است که به نوعی مخالف رویه این جریان در عرصه سیاست خارجی هستند یا ممکن است دیدگاههایی نزدیک به ظریف داشته باشند.
محمدجواد ظریف، اخیرا در گفتوگویی که در گروه تلگرامی «گفتوشنود» برگزار شده درباره مسائل مختلف سیاست خارجی ایران از جمله جنگ اسراییل- غزه و روابط ایران و روسیه، موضوع پهپادهای ایرانی در جنگ اوکراین و همچنین رفراندوم در اراضی فلسطینی و موضع چین در این تحولات سخن گفته است.
ظریف در این نشست مجازی به سیاست کلی ایران درباره «مساله فلسطین» پرداخته و با رد نقش مستقیم ایران در این موضوع تاکید کرده که ایران در جنگ ۳۳ روزه هم «ورود مستقیمی نداشت.»
او در این باره گفته است: «ایران حتی برای لبنان هم وارد جنگ نشد، چون ورود ما امروز به ضرر حماس و در سال ۲۰۰۶ به ضرر حزبالله لبنان بود.»
ظریف البته «حمایت از فلسطین» را برای منافع ملی ایران به دلایل گوناگون حائز اهمیت توصیف کرده و به دلایل «امنیتی، نیاز به همسویی با همسایگان غیرهمزبان و غیرهممذهب و نفوذ» اشاره کرده و حضور میدانی را «مخرب نفوذ» دانسته و تاکید کرده که ایران «نیروی نیابتی ندارد.».
اما بخش مهم اظهارات ظریف در این نشست مجازی که با واکنش گسترده اصولگرایان مواجه شده تحلیل او از مختصات جنگ و تبعات آن برای مردم است. یکی از حاضران با یادآوری گفتههای ظریف در نشست کانون وکلا بر این مضمون که در صورت وقوع جنگ این مردم و زن و بچهها هستند که نابود میشوند و برای هیچ یک از حاکمان اتفاقی رخ نخواهدداد، از ظریف سوال میکند که آیا این اظهارات خلاف حاکمیت ملی در ایران نیست؟
ظریف در پاسخ به این سوال اینگونه موضع خود را توضیح داده است: «اسراییل تا امروز شکست خورده است. تلاش دارد به شکلی جنگ را به بیرون بکشاند و امریکا را وارد کند. دلیل سخنان رهبری و سیدحسن نصرالله هم شناخت همین سیاست بود. روند عادیسازی شاید کند شود؛ ولی بعید است متوقف شود. پیشنهاد بنده این بود که اعلام آمادگی برای امضای قرارداد عدم تجاوز به شورای همکاری کشورهای اسلامی بدهیم، چراکه از این طریق تنها توجیه مردمی (خطر ایران) را نابود میکنیم. ضمن اینکه آنها هم متعهد میشوند علیه ما با کسی همکاری نکنند. اگر اتفاقی علیه ایران بیفتد، ما نیز مجبور به رعایت تعهد نخواهیم بود؛ چون پایگاههای امریکا در آن کشورها نقش دارند و لذا اول آنها نقض عهد کردهاند. این را در پاسخ به کسانی گفتم که ادعا کردند پیشنهاد من بستن دست ایران است.»
این دو موضعگیری ظریف در کمتر از ۲۴ ساعت با واکنش تند نیروهای اصولگرا مواجه شد. به جز سونامی نقد کاربران و لشکر سایبری نیروهای اصولگرا در فضای مجازی، واکنش چند چهره مطرح اصولگرا نیز قابل توجه است.
مهدی سلحشور، که از مداحانی است که عموما مضامین سیاسی را در محتوای مداحیهای خود مورد توجه قرار میدهد با حضور در برنامه به افق فلسطین- بعد از تغییرات اخیر در این برنامه- به سخنان اخیر ظریف واکنش نشان داد. او خطاب به ظریف در این برنامه گفته است: «تردید نکنید اگر پایش بیفتد این مردم ثابت قدمتر از این حرفها هستند من دقت کردم کسانی نسبت به این قصه شبهه وارد میکنند که معلومالحال هستند و محترمانه این است که ما خیلی از آنها گله داریم. اینها آدمهایی هستند که در سالهای ۵۶ و ۵۷ یک روز در تظاهرات مردم نبودند، یک روز در دفاع مقدس نبودند بعد الان میگویند مردم ما از هزینه دادن خسته شدهاند. آنکه خسته شدند شمایید. مردم خسته نیستند کسانی که این حرفها را میزنند اقلیت هستند چرا که قاطبه مردم امتحانشان را پس دادند. شما هم قبلا امتحانتان را بد پس دادید. دوگانه زشتی که اخیرا مطرح کردند که «حاکمیت و مردم» است هم همین است. خب این حرفها زشت است. اگر منظور از «حاکمیت» شخص خودت و اطرافیانت است بله شما همان روز اول فرار میکنید. اما اگر منظورت از حاکمیت امامین انقلاب است، امام راحل که در زمان جنگ میگفتند برو پناهگاه میگفت مگر مردم پناهگاه دارند که من به پناهگاه بروم یا حضرت آقا از روزهای نخست جنگ در خطوط مقدم در کنار رزمندگان بود، یا فرزندان حضرت آقا که خود من با چشم خودم آقا مصطفی را در خطوط جبهه و نبرد دیدم در حالی که فرزند رییسجمهور بود. اینها کنار مردم هستند، اما شما روز اول فرار میکنید.»
اظهارات سلحشور در این برنامه معطوف به گفتههای هفته گذشته ظریف است که گفته بود: من هم معتقدم مردم از پرداخت هزینه خسته شدهاند، نیازی هم نیست ما هزینه بپردازیم، ما میتوانیم از حق دفاع کنیم.
علیرضا پناهیان واعظ پرحاشیه اصولگرا که یدطولایی در انتقاد به محمدجواد ظریف دارد هم در این غائله از رفقای خود عقب نماند و روی آنتن صداوسیما در برنامه سمت خدا گفت: جریان سازشکار حرفهای درشتی برای زدن دارد، نه حرفهای درست، میگوید بچهها و خانوادهها دارند کشته میشوند! چرا باید صدمه بخوریم؟ حالا که میشود کار را با مذاکره حل کرد.
او همچنین گفت: سازشکارها همیشه دلایل به ظاهر منطقی دارند، حرفای درشتی برای شما به نفع صلح دارند، یکی از دلایل جنگ، این است که به منافع امت اسلامی حمله بشود، خب دقیقا چه زمان؟ ما چقدر صبر کنیم؟ حمله پیشدستانه داشته باشیم یا نه؟ امام علی (ع) میگوید اگر دشمنت خارج از مرزها بخواهد به شما حمله کند، برو همانجا، برو و قبل از اینکه حمله کند، به آن حمله کن وگرنه زیر چکمههای او باید از خواب بیدار بشوید.
اظهارات پناهیان به اندازهای تند و با لحن عصبانی بود که احمد زیدآبادی به آن واکنش نشان داد و با نقل اظهارات پناهیان بر این مبنا که «جریان سازشکار میگوید حالا که با یک مذاکره میشود کار را حل کرد، چرا باید صدمه ببینیم و بچهها و خانوادهها کشته شوند»، نوشت: «الان دقیقا کدام جریان سازشکار پای محکمی در قدرت رسمی دارد که مانع «مقاومت» و «جنگ» این افراد میشود؟ همه امور دست خود این افراد است. اگر واقعا میخواهند و میتوانند جنگ کنند، چرا دست روی دست گذاشتهاند؟ و اگر نمیخواهند و نمیتوانند دیگر چرا تقصیر آن را به گردن جریان سازشکار میاندازند؟»
سایت خبری رجانیور که ارگان رسانهای جبهه پایداری تلقی میشود نیز در مطلبی به تندی به اظهارات ظریف تاخت و با تشبیه ظریف به «شاه سلطان حسین صفوی» او را ژنرال دیپلماسی اصلاحطلبان خواند و نوشت: «اظهارات ظریف همچون همیشه حواشی بسیاری به همراه داشت. اما بعضی از سخنان او بهگونهای بود که انگار یک مقام امریکایی در حال صحبت است!»
رجانیوز همچنین با قید این موضوع که «اکنون که ژنرال دیپلماسی اصلاحطلبان مانند «شاه سلطان حسین صفوی» مقابل دشمن دچار رعب و خوف است باید خرسند بود که او دیگر در سپهر سیاسی جمهوری اسلامی نقشی ندارد.» در انتهای مطلب نوشته است: «بهنظر میرسد امروز که بزدلهای سیاسی به تشویش اذهان جامعه روی آوردهاند و از ترس جنگیدن با اسطوره خیالیشان به لرزه افتادهاند، بهترین پاسخ به آنها سخنان حسن روحانی باشد که گفته بود: «بروید به جهنم، بروید جای گرم که نلرزید.»
ارگانهای رسانهای دولت- روزنامه ایران و خبرگزاری ایرنا- طی دو سال و اندی گذشته در عمر دولت رییسی در نقد سیاست خارجی دولت روحانی کم نگذاشتند و در حالی که خود پیگیر احیاء برجام بودند، اما به دلایل مختلف توفیقی در این زمینه به دست نیاوردند مکررا روحانی و وزیر امور خارجهاش را به انفعال و کوتاهی در برابر حق مردم و منافع ملی به دلیل عقد قرارداد برجام متهم میکردند.
در ادامه این اصرار به نقد سیاست خارجی دولت روحانی و به بهانه اظهارات اخیر ظریف، روزنامه ایران، ارگان رسمی دولت نیز نوشت که «فارغ از اینکه، رژیم صهیونیستی در عرصه میدان ضعیفتر از آن است که بخواهد تقابل مستقیم با ایران را آغاز کند و فعلا در حال نبرد با نیروهای متحد جمهوری اسلامی است و در همین عرصه نیز به جز کشتار زنان و کودکان نتوانسته دستاورد میدانی خاصی به دست بیاورد، این سخنان ظریف یادآور دیگر سخنان او در دوره ۸ ساله مسوولیتش در وزارتخارجه است که محتوای آن بر «دشمن هراسی» متمرکز بود.» «ایران» همچنین با کنایههای تند خطاب به ظریف نوشته است: «به نظر میرسد بهتر است آقای ظریف به جای تکرار مشی دوره وزارتش که ترساندن مردم از دشمن بود، یکبار به جمله معروف شهید سلیمانی توجه کند: «من با تجربه این را میگویم که میزان فرصتی که در بحرانها وجود دارد در خود فرصتها نیست. اما شرط آن این است که نترسید و نترسیم و نترسانیم.»
در نقد و حمله به ظریف هیچ کدام از طیفهای اصولگرا کوتاهی نکردند. در ادامه این زنجیره نقدها، روزنامه صبح نو، متعلق به طیف قالیباف با طرح این سوال که «محمدجواد ظریف بنیان برخی گزارههای غیرمنصفانه و نادرست را در حوزه دیپلماسی و سیاست خارجی گذاشته است. چرا او به بازی با خطقرمزها ادامه میدهد؟» نیز نوشت: «میتوان از محمدجواد ظریف به عنوان یک وزیر بازنشسته برای جنجالهای رسانهای نام برد. شخصی که بهواسطه سمتی که در وزارت امور خارجه داشته است، همیشه اظهارات تند و حاشیهای را در رسانهها منتشر میکند. آقای وزیر سابق در دو سال اخیر هر تریبونی را غنیمتی برای اظهارات بعضا عجیب و غریب خود شمرده و برخی وقتها با ضد خبرهایی عجین با جنجالآفرینی، توجهها را به سمت خود جلب کرده است. اگر نموداری را برای اظهارات جنجالی ظریف ترسیم کنیم، او در دو سال اخیر، نقطه صعود اظهارات رادیکالی خود را داشته است.»
با مرور واکنش چهرههای ارزشی و رسانههای اصولگرا به ظریف دو پیام قابل درک است؛ نخست اینکه این جریان حتی در زمانی که ظریف در مسوولیتی نیست هم دست از حمله به تخریب او برنمیدارند. اینکه بالغ بر دو سال است ظریف مسوولیتی در حوزه سیاست خارجی ندارد، اما کماکان محور نقد منبریها و رسانههای اصولگرا است نشان از ریشه این تقابل دارد.
دومین پیام در زمین انتخابات قابل تعریف است. اینکه این جریانات و طیفها- از گروهها و چهرههای مستقل اصولگرا تا جبهه پایداری و قالیبافیها و اصولگرایان سنتی- که درگیریهای درون جناحی بسیار جدی برای انتخابات دارند، علیه سیاست خارجی روحانی و ظریف یکدست میشوند نشان از پیامی روشن برای هر کاندیدای مستقل یا حتی اصولگرایی است که ممکن است اندکی درباره سیاست خارجی نظری متفاوت با آنها داشته باشد. عطش خالصسازی در این جریان به اندازهای زیاد است که ظریف را محور تهدید و تخریب قرار میدهد تا حساب کار دست همه بیاید و پیام را به روشنی بگیرند؛ اگر مثل ما فکر نکنید و اصول سیاست خارجی تقابلی ما را تکرار نکنید، حذف میشوید. نه تنها حذف میشوید که از جریان تخریب دنبالهدار هم در امان نیستید.
رویکرد این جریان به ظریف البته کمی هم رنگ سیاسی دارد و تنها به خاطر اختلافنظر در حوزه سیاست خارجی نیست. کما اینکه دیدگاه ظریف درباره اینکه نباید با اتخاذ تصمیماتی مردم را به ورطه جنگ کشاند از جمله سخنان سردار حاجیزاده در یک نشست با دانشجویان دانشگاه شریف در سال ۱۴۰۰ بوده است؛ سخنانی که مضمونی همانند همین سخنان جواد ظریف درباره ابا از جنگ برای جلوگیری از کشته شدن مردم دارد. سردار امیرعلی حاجیزاده فرمانده نیروی هوافضای سپاه آبان ماه سال ۱۴۰۰ درباره اینکه چرا ایران بعد از ترور سردار سلیمانی، به همه موجودیت امریکا حمله نکرد و وارد جنگ تمامعیار نشد، گفت: «حاج قاسم رو زدند. ما بیاییم وارد جنگ شویم. شروع کنیم و یک جنگ تمام عیار راه بیندازیم. اینکه مثلا بیاییم پایگاههای آنها را یکی یکی بزنیم و آنها هم درگیری را شروع کنند. یک ضد و خورد سنگین و یک جنگ حالا بگویید یک ماهه. این منطقی بود؟ یعنی ما به نتیجه میرسیدیم؟ خب، بالاخره درگیر میشدیم. یک سری از آنها کشته میگرفتیم و آنها هم میآمدند و یک ۱۰ هزار، ۱۵ هزار نفر -مردم عادی و نظامی- کشته میدادیم. کشور هم یک آسیبی میدید. بالاخره یک ده، پانزده، بیست سال عقب میافتاد. این خب منطق ندارد. بالاخره مسوولان وقتی مینشینند دور هم، این نتیجه خوبی نیست برای ما… ما جنگ راه بیندازیم.»
تقابل انتخاباتی بین نیروهای پایداری، شریان و تیم قالیباف و نیروهای دولت رییسی موضوعی ملموس و مشهود در هفتههای اخیر بوده است. سطح تنشهای درون جناحی اصولگرایان به اندازهای شدت گرفته است که موضوع یک برنامه تلویزیونی محور بیان اختلافات و حملات رسانهای آنها علیه یکدیگر میشود.
کبریت به انبار اختلافات انتخاباتی جریان اصولگرا اینبار تصمیمگیری درباره اجرا و مدیریت یک برنامه تلویزیونی حول محور موضوع غزه و فلسطین بود؛ برنامه «به افق فلسطین» که از شبکه افق پخش میشد چند روز پس از انجام عملیات توفان الاقصی توسط نیروهای حماس در اسراییل و حملات دنبالهدار اسراییل به نوار غزه کار خود را آغاز کرد، اما به سرعت به محل منازعه سیاسی تبدیل شد. دعوت از چهرههایی همچون علی لاریجانی، رییس سابق مجلس که مورد نقد جدی اصولگرایان است، محمدعلی ابطحی، رییس دفتر رییس دولت اصلاحات که در زمره مغضوبین جریان راست است و محمدجواد آذریجهرمی، وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات دولت روحانی که از مخالفان با طرح صیانت و محدود کردن اینترنت تلقی میشود به مذاق بخشیهای از جریان اصولگرا خوش نیامد تا جایی که در بخش دیگری از برنامههای صداوسیما، منصوره معصومیاصل، عضو تشکل جدید اصولگرایان یعنی شریان به تندی به گزینش مهمانهای صداوسیما تاخت و یادآوری کرد مملکت مال حزباللهیهاست و نباید این چهرهها در صداوسیما حضور یابند.
تیر خلاص به مدیریت وقت برنامه هم خبر دعوت از محمدجواد ظریف برای حضور در این برنامه بود تا جایی که شنبه شب گذشته برخی رسانههای اصولگرایان از تعطیلی برنامه «به افق فلسطین» در شبکه افق خبر دادند. اندکی بعد از انتشار این خبر مجری این برنامه زنده، چنین اخباری را رد کرد و گفت که برنامه همچنان ادامه دارد، اما خبرگزاری تسنیم در تایید خبر تغییر و تحول در رویه این برنامه نوشت که «مسوولان شبکه افق با عوامل این برنامه خداحافظی کرده و اعلام کردهاند که خودشان این مساله را با تیم دیگری پیگیری میکنند!»
موضوع تنشها درباره تصمیمگیری برای این برنامه به اندازهای بالا گرفت که توضیح مهدی عرفاتی، سردبیر برنامه در توییتر در تضاد با بیانیه شبکه افق در این باره بود. عرفاتی نوشته بود که «مدیریت شبکه افق تصمیم گرفت برنامه «به افق فلسطین» از شنبه ۲۰ آبان ماه با گروه دیگری ادامه پیدا کند و تیم طراح و تهیه برنامه در سازمان اوج به این تصمیم احترام میگذارد.»، اما شبکه افق در بیانیهاش تصمیم به توقف تولید را «تصمیم تیم تولید این برنامه» خوانده بود.
در میانه این درگیریها، پست محمد شاهی، مدیر روابط عمومی شبکه افق در یک شبکه اجتماعی نیز قابل توجه است که نوشت: «با لندکروز و گوشی اپل و صندلی ماساژور و غذای فارسی و طریقت صبح تا شب فریاد سر میدهند وای مردم غزه نان برای خوردن ندارند. دم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس را.» او همچنین با انتشار عکس سردار سلیمانی و نوشتن این جمله که «خوبه همیشه جمله حاجی را در ذهن مون بیاریم» به نقل از سردار سلیمانی نوشته است: «باید به این بلوغ برسیم که نباید دیده شویم.»
حواشی مربوط به تعطیلی این برنامه، اما محور جدیدی برای نقد اصولگرایان نسبت به یکدیگر شد. در شرایطی که حتی چهرهها و رسانههای اصولگرا از این تصمیم انتقاد میکردند، حمید رسایی، نماینده سابق مجلس و عضو تشکل شریان از این تصمیم استقبال کرد.
او در دفاع از تغییر عوامل این برنامه در توییتی نوشت: «تیم قبلی «به افق فلسطین» دنبال حضور روحانی و ظریف روی آنتن بودند تا از آرمان فلسطین دفاع کنند؛ ملت را چی فرض کرده بودند؟ این نگاه نباید تغییر میکرد؟»
نقد رسایی به برنامه به افق سیما البته در توییت اخیر او خلاصه نمیشود. پس از حضور محمدجواد آذریجهرمی در برنامه «به افق فلسطین» رسایی در توییتی با حمله به سردار عزیز جعفری، فرمانده «قرارگاه فرهنگی بقیهالله سپاه پاسداران» او را مسوول دعوت از چهرههایی مانند جهرمی خواند و نوشت: «در چرخش شبکه افق و تریبون دادن به کسانی که از هر فرصتی برای لگد زدن به جمهوری اسلامی استفاده میکنند، فلش را به جای پیمان جبلی (رییس صدا و سیما) به سمت عزیز جعفری بگیرید. اوست که باید پاسخگو باشد.»
چند روز قبل از آن هم، در توییتهایی به ابطحی و مجید انصاری، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بند کرده بود.
اظهارات رسایی حتی صدای خبرگزاری اصولگرای تسنیم را نیز درآورد و تسنیم در مطلبی با نقد این دیدگاه رسایی نوشت: «حمید رسایی، نماینده سابق مجلس جزو افراد نادری بود که این اقدام – تغییر عوامل برنامه به افق فلسطین- را تحسین کرد. در شرایطی که صدا و سیما در رقابت با پلتفرمهای نمایش خانگی و برخی رقبای دیگر از قافله عقب مانده است، تولید این برنامه موجب شد تا هم بازدید رسانه ملی قدری بالاتر برود و در فضای مجازی هم درباره این برنامه صحبت شود و حداقل برای مردم موضوعیت داشته باشد، اما گویا رویکرد به افق فلسطین، با رویه امثال آقای رسایی و طیفی که او چهره شاخص آنها به شمار میرود، تفاوت دارد و نان آنها نه در برداشتن دیوارها و پر کردن فاصلهها که در تشدید اختلافات و دوقطبی است. اگر مردم میخواهند بدانند انقلابی واقعی کیست، باید به شهید حاج قاسم سلیمانی و امثال او نگاه کنند و با ارجاع و اشاره به مرام و کلام آنها، انقلاب و نظام را قضاوت کنند، نه با نگاه به افرادی مانند آقای رسایی و مسوولان نیز به مرام و آرمان و کردار حاج قاسم و حاج قاسمها نگاه کنند و سعی کنند شبیه او باشند؛ نه شبیه افرادی مانند آقای رسایی.»
در کنار این درگیری که به ظاهر بر سر برنامه به افق فلسطین و در باطن در چارچوب انتخابات مجلس دوازدهم قابل ارزیابی است، موضعگیری مشاور محمدباقر قالیباف نیز قابل توجه است.
محمود رضوی، مشاور محمدباقر قالیباف در جایگاه رییس مجلس دوازدهم در واکنش به تغییر عوامل این برنامه در توییتی نوشت: «یکبار به عزیزی عرض کردم؛ آن طرف در حداقل اشتراکات با هم اتحاد و کار میکنند، اما
این طرف اینقدر درگیر خالصسازی میشوند که در اشتراک حداکثری یکدیگر را تحمل نمیکنند! این غم بزرگی است که بگویند شبکه وابسته به یک نهاد انقلابی، سازمان برنامهساز همان نهاد را تحمل نکرد!»
تاکید رضوی بر کلیدواژه «خالصسازی» نشان از کنایههای او به جریان جلیلی در صداوسیما و بسط تفکر پایداریها در این عرصه است، چراکه این اصطلاح در ادبیات خود اصولگرایان نیز برای توصیف روحیات جبهه پایداری به کار میرود. رضوی با این توییت در ظاهر به تغییر عوامل برنامه و وضعیت پیش آمده برای «به افق فلسطین» اشاره کرده، اما در واقع رویه خالصسازی که برچسب جبهه پایداری است را مورد نقد قرار داده است. نقدی که ناشی از تقابل جدی انتخاباتی بین طیف قالیباف و جبهه پایداری برای انتخابات مجلس دوازدهم نشأت میگیرد.
بعد از حمید رسایی که به صورت مستقیم از «عزیز جعفری» در توییت خود نام برد، تابوی صحبت از نامهایی که پیش از این روال نبود در زدوخوردهای انتخاباتی از آنها صحبت شود هم شکسته شد. محمدحسین پویانفر، مداح و مجری برنامه مهلا که خود در چند ماه اخیر مورد نقد اصولگرایان تندرو بوده و او را با عنوان «مداح صورتی» مورد تمسخر قرار دادند نیز در توییتی به وضعیت و تصمیمات برای برنامه به افق فلسطین انتقاد کرد و نوشت: «تا اطلاع ثانوی همین است در رسانه اِشغالی عزیزها برندهاند نه قاسمها! بماند بقیهاش…»
فارغ از اینکه هیچ کس مسوولیت مستقیم حذف عوامل برنامه به افق فلسطین را قبول نمیکند، اما مسوول مستقیم روشن است. مسوولیت و صحنهگردان اصلی در این تصمیمات همانها هستند که وحید یامینپور سال گذشته در کلیپ معروفش درباره برداشتن روسری و آنچه ترویج اباحهگری میخواند از آنها به عنوان «طیف سرسخت قدرت» نام برده بود. تابستان سال گذشته گفتوگویی از وحید یامینپور منتشر شد که در آن «خود و همفکرانش را لکوموتیو نظام یعنی مجموعهای که نیروی محرکه برای نظام هستند» خواند.
او مدعی شد که این «طیف حلقه سخت نظام» مسوولان اصلی محافظت از نظام اسلامی هستند و طلبکارانه اخطار میداد و تهدید کرد که اگر نظام در موضوعاتی که خط قرمز این گروه است، بازنگری کند این حلقه سخت از نظام جدا خواهد شد و از قطار پیاده میشود.
به نظر میرسد طیف حلقه سخت نظام حالا در ایام انتخابات با طیفهای دیگر درگیریهای جدی دارد. از یک طرف قالیباف به اندازه کافی به مذاقشان انقلابی نمیآید و از طرف دیگر نمیخواهند سهمی جز خود برای کسی قائل باشند.
در طرف دیگر ماجرا، آش صداوسیمای جبلی-جلیلی به اندازهای تند شده که مجریان سابق این سازمان دست به افشاگری علنی درباره نقش جریان جلیلی در حذف و اضافههای عجیب این سازمان میزنند. روز گذشته ویدیوی کوتاهی از گفتوگوی «گبرلو»، مجری سابق تلویزیون در برنامه زنده علیه جبهه پایداری منتشر شد که در آن میگوید: «همین جبهه پایداری و آقای جلیلی باعث تعطیلی شبانه برنامه هفت در سال ۹۴ شدند و دقیقا شبیه همین خانومی که اخیرا گفتند مملکت مال ماست! پس بقیه مردم چه کاره هستند؟»
در میانه دعواهای انتخاباتی جناح اصولگرا بر سر موضوعات مختلف از حجاب و سلاحورزی تا برنامه افق فلسطین که در غیاب رقیبان اصلاحطلب شکل گرفته، این اصلیترین سوال از طیف پشت پرده اصولگرایان است، از آنها که به روایت گبرلو خالصسازی میکنند و به روایت یامینپور طیف سخت قدرت هستند: «پس بقیه مردم چه کاره هستند؟»
به گزارش خلیج فارس؛ پس از حضور چندباره ابراهیم رئیسی در سمت رئیسجمهوری در جمع اصولگرایان با عنوان جمعیت مردمی نیروهای انقلاب و شورای ائتلاف نیروهای انقلاب و خبرهایی از دعوت او به برنامهای با حضور جمع قابلتوجهی از چهرههای اصولگرا زیر پرچم شورای ائتلاف نیروهای انقلاب با عنوان مبنا، این سئوال به میان آمد که آیا دولت سیزدهم به ریاست سیدابراهیم رئیسی وارد روند انتخابات خواهد شد و حول محور رئیس دولت سیزدهم لیستی بسته میشود یا خیر؟
موضوعی که بخشی از اصولگراها ماههاست درباره آن اظهارنظر میکنند، اما دولتیها به صورت کامل منکر آن میشوند و کار به جایی رسیده که ابراهیم رئیسی در جریان سفر اخیر استانی خود به کردستان وادار به واکنش درباره آن شده و میگوید: «بهعنوان دولت هیچ کاندیدایی در انتخابات نخواهیم داشت و صرفاً به دنبال ایجاد زمینه مشارکت گستردهتر و بالاتر همه مردم و گروهها در انتخابات هستیم.»، اما سوال این است که بهرغم تکذیب رئیس دولت سیزدهم، آیا واقعاً چهرههای مختلف حاضر در دولت هیچ فعالیت غیررسمی در جریان انتخابات مجلس دوازدهم نخواهند داشت؟
در کنار تکذیبیه ابراهیم رئیسی، بیان یک جمله دیگر از سوی یکی از معاونان او نشان میدهد که دولت سیزدهم بهنوعی غیررسمی در جریان انتخابات مجلس دوازدهم ایفای نقش خواهد کرد و اینکه هیچ رد و اثری از دولت در جریان رقابتهای انتخاباتی نباشد، چندان قابل اطمینان نیست. ابتدای آبانماه سیدمحمد حسینی، معاون پارلمانی دولت سیزدهم در گفتوگویی که با خبرگزاری ایسنا داشت، در پاسخ به یکی از سوالها ابتدا میگوید: «دولت لیست انتخاباتی نمیدهد.»، اما او در ادامه تبصرهای را بیان میکند که به نوعی نشان میدهد دولت ابراهیم رئیسی بهصورت غیرمستقیم در جریان انتخابات اسفندماه حضور خواهد داشت تا نمایندههایی که وارد مجلس دوازدهم میشوند، همسوتر از مجلس یازدهمیها با دولت باشند.
در تبصرهای که معاون پارلمانی دولت سیزدهم آورده، اینگونه آمده است: «دولت لیست انتخاباتی نمیدهد، ولی شاخصها و معیارهای مدنظر خود را بیان کرده، اما از کسی جانبداری نمیکند. ممکن است برخی اعضای دولت عضو گروه و تشکیلات سیاسی باشند که مستقل از دولت کارهای سیاسی خود را انجام دهند.» اگرچه طبیعتاً هر دولتی که مشغول کار است؛ تمایل به حضور نیروهای همسوتر دارد و آنچه مورد نکوهش همیشگی قرار میگیرد و از لحاظ قانونی هم غیرمجاز است؛ مسئله سوءاستفاده از امکانات دولت برای تبلیغ و رایآوری یک گروه و طیف خاص در انتخابات است؛ که در این گزارش این موارد مورد بحث قرار نمیگیرد و امیدواریم نه این دولت و نه هیچ دولت دیگری چنین رویکرد غیرقانونی را در پیش نگیرد.
در این گزارش در کنار سوالات پیشین به دنبال بررسی این سوال هستیم که دولتمردان دولت سیزدهم در میان کدامیک از طیفها و تشکلهای اصولگرایی قرار دارند و اگر به شکل غیررسمی به انتخابات ورودی از سوی این افراد انجام گیرد، در بین کدامیک از جریانهای اصولگرا حضور خواهند گرفت و در فضایی که با توجه به اختلافاتی که در همین ائتلافهایی مانند جمنا، شانا و شورای وحدت اصولگرایان به چشم میخورد و در برابر تشکلهایی مانند جبهه پایداری بنا بر تجربیات از ائتلاف با سایرین اجتناب میکنند و ساز خود را میزنند؛ بعید است لیست مشترکی از سوی اصولگرایان ارائه شود، دولت فعلی در کدام لیست، نماینده نزدیک به خود را خواهد داشت؟
ماههاست در بین خود اصولگرایان و البته سایر منتقدان، بحث قابلتأملی درباره دولت سیزدهم وجود دارد؛ بحثی مبنی بر اینکه دولت ابراهیم رئیسی در اختیار جبهه پایداری است، با این فرضیه که اغلب مدیران این دولت از اعضای دولت محمود احمدینژاد و این طیف بیشترین نزدیکی را با این تشکل دارند و در همین راستا فضای برخی تحلیلهای سیاسی از ماهها قبل به این سمتوسو روانه شده است که جبهه پایداری، نماینده دولت در انتخابات اسفندماه مجلس دوازدهم خواهد بود. البته اگر ائتلافها حول محور رئیسی در شورای وحدت و شانا اتفاق نیفتد.
در این زمینه محمد مهاجری یکی از افرادی است که از چند ماه پیش این موضوع را بیان کرده و پای حرف خود مانده است. او ابتدای تیرماه سال جاری در مصاحبهای که با هممیهن داشت، گفته بود: «جبهه پایداری در انتخابات امسال متحد استراتژیک شخص آقای رئیسی خواهد بود؛ بنابراین با استفاده از رانت بالقوهای که وجود دارد، دنبال این هستند که در جهت رساندن قدرت حزبی خود به یک قدرت حداکثری از این رانت استفاده کنند و در پارلمان مجلس بهدنبال حداکثر کرسیها هستند.» البته چهرههای شاخص جبهه پایداری بهصورت کلی منکر این ارتباط شده و هر نوع دخل و تصرف در دولت سیزدهم را رد میکنند.
صادق محصولی، دبیرکل جبهه پایداری ابتدای شهریورماه در نشست پایان دوره دفتر تحکیم وحدت گفته بود: «جبهه پایداری دنبال سهمخواهی نبوده و نیست. با اینکه حتی یک نفر هم از اعضای جبهه پایداری در کابینه نیست، ولی اعتقاد داریم موفقیت دولت و دیگر قوا موفقیت همه جبهه انقلاب است و فرقی نمیکند آن مسئول از جبهه پایداری باشد یا نه. اینکه شایعه میکنند تمام دولت و… دست پایداری هست، تماماً دروغ است. با جهاد تبیین باید مراقبت کرد که برخی سادهانگاران گول جریانهای فریبکار غربگرا را نخورند.».
اما عملکرد و رفتارهای شاخصترین چهرههای جبهه پایداری و مروری بر ۲ سال و ۳ ماه گذر از عمر دولت سیزدهم نشان میدهد که در این مدت نهتنها کمترین انتقاد از عملکرد دولت ابراهیم رئیسی از سوی چهرههای شاخص جبهه پایداری صورت نگرفته، بلکه چهرههای شاخص جبهه پایداری حمله به سمت رقیبهای احتمالی ابراهیم رئیسی در انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۴۰۴ را نیز شروع کردهاند؛ چنانچه نمایندگان عضو جبهه پایداری و یا نزدیکان به این جریان سیاسی که در مجلس یازدهم حضور دارند، از ماهها قبل حمله به محمدباقر قالیباف بهعنوان گزینه احتمالی بخشی از اصولگرایان را شروع کردهاند.
مثالها در این ارتباط زیاد است. برای نمونه در زمانی که موضوع برکناری معاون سیاسی وزیر کشور اوج گرفته بود و فشار مجلس برای برکناری حتی احمد وحیدی را در آستانه استیضاح قرار داد، حسین جلالی، یکی از نمایندگان نزدیک به جبهه پایداری ۶ تیر در مصاحبهای با حمایت از وزیر کشور، قالیباف و نمایندگان حامی او را متهم به باجخواهی کرده بود.
او در بخشی از این مصاحبه با روزنامه اعتماد گفته بود: «موضوعی که آقای قالیباف و برخی نمایندگان مطرح کردند، باجخواهی و زیادهخواهی محسوب میشود. وزیر کشور هم نباید تسلیم زیادهخواهی و باجخواهی عدهای افراد شود.» در کنار موجهایی که علیه محمدباقر قالیباف در مجلس ایجاد شده، یک اظهارنظر دوبخشی از سوی صادق محصولی بیانگر همین موضوع است.
صادق محصولی، دبیرکل جبهه پایداری در نشست پایان دوره دفتر تحکیم وحدت که ابتدای شهریور سال جاری برگزار شد، جملههایی را بیان کرد که به نظر میرسید سمت و سوی این حرفها با علی لاریجانی و محمدباقر قالیباف، رئیس ادوار دهم و یازدهم قوه مقننه باشد.
او پس از اینکه از ابراهیم رئیسی به علت عملکردش تشکر کرد، در بخشی که به نظر میرسد سمتوسوی حرف با علی لاریجانی باشد، گفته بود: «باید مراقب واژهسازی با پروپاگانداهای کسانی که سالیان سال در پستهای مختلف نظام حضور داشتند و بیشتر از خدمت به مردم خیانت کردهاند و امروز طلبکار هستند، باشیم و تحت تاثیر شعارها و واژهسازیهای آنها مثل خالصسازی نباشیم.
آنها خودشان بیشتر دنبال خالصسازی هستند؛ خالصسازی حضور چهرههای غربگرا در پستهای مختلف کشور است و برای همین از حضور نیروهای انقلابی در مجلس و دولت واهمه دارند.» جملاتی که نشان میدهد دبیرکل جبهه پایداری، علی لاریجانی را به دلایلی که اشاره دقیقی به آن نشده، به غربگرایی متهم کرده و حتی مدعی است که تلاش لاریجانی و اطرافیان او برای حذف تفکر جبهه پایداری در جریان است.
محصولی در بخش دیگری از آن اظهارات، باز هم بدون نام بردن جملههایی را میگوید که نشان میدهد جامعه هدف این جملهها محمدباقر قالیباف و نزدیکان سیاسی رئیس مجلس یازدهم است. او گفته بود: «مردم از انقلابیها ناراحت نیستند، از انقلابینماها ناراحتند؛ از آنهایی که ادعای انقلابی میکنند و مسئولیتی میگیرند. فرقی نمیکند پست وزارت باشد یا معاونت؛ نمایندگی مجلس، استانداری یا هر پست دیگری در این مملکت و به جای خدمت، خیانت کرده و دنبال پست و مقام و مسائل مادی دیگر هستند، مردم از اینها ناراحتند.
مردم قدردان کسی هستند که بدون چشمداشت به آنها خدمت کند و بدون آنکه دنبال فساد و مادیات و ویژهخواری باشد خودش را مثل گروههای جهادی وقف مردم کند.» استفاده از کلیدواژههایی مانند انقلابینماها، مسائل مادی، فساد، مادیات و ویژهخواری نشان میدهد که جبهه پایداری تا چه اندازه از قالیباف که درباره پرونده تحقیق و تفحص از شهرداری تهران و هچینین مقابله با ادبیات سوپرانقلابی که از زبان قالیباف بیرون آمده شاکی است. روندی که همانطور که اشاره شد، از سال قبل در مجلس کلید خورد و عملاً به تقابل بخشی از اعضای جبهه پایداری با رئیس مجلس منجر شده است و اعضای جبهه پایداری و یا نمایندگان نزدیک به این جریان سیاسی، بارها از تریبونهای مختلف برای حمله به قالیباف استفاده کرده بودند.
در کنار حملههایی که به رقبای احتمالی ابراهیم رئیسی از سوی جبهه پایداری صورت گرفته است، اینکه این جریان در انتخابات چه خواهد کرد تا حدی مشخص است. با توجه به بالا گرفتن درگیریهای لفظی بین چهرههای شاخص جبهه پایداری و برخی از اصولگرایان شاخص (بهصورت ویژه محمدباقر قالیباف)، اینکه یکبار دیگر اعضای جبهه پایداری در کنار چهرهای مانند قالیباف در یک لیست قرار بگیرند تقریباً امکانپذیر نخواهد بود. هرچند محمدرضا باهنر، نظری برخلاف این موضوع را دارد. او در مصاحبهای که ۱۷ مهر با خبرگزاری برنا داشت، از احتمال ائتلاف جبهه پایداری خبر داد و گفته بود: «الان هم تعدادی از اصولگراها مانند پایداریها میگویند ما میخواهیم لیست مستقل بدهیم. من تحلیلم این است که آنها روز آخر مینشینند و به یک تفاهم میرسند.»
به هر ترتیب آنچه مرتضی آقاتهرانی، رئیس شورای مرکزی جبهه پایداری گفته، نشان میدهد که مسیر این جریان به کدام سمت است. او ۲۴ مهر در مصاحبه با خبرگزاری مهر گفته بود: «در جبهه پایداری ما به دنبال آن هستیم که خوبترین افراد و گزینهها برای نمایندگی مجلس شورای اسلامی را شناسایی و از آنان حمایت کنیم. ما حتی تاکنون از آنان دعوت کردیم و گفتیم در انتخابات دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی ثبتنام کنند که این افراد هم پیشثبتنام کردند.»
از سمت دیگر، در ماجرای تشکیل «شبکه راهبردی یاران انقلاب اسلامی» یا همان «شریان» از دل جبهه پایداری، رگهای دیگر در نزدیک بودن تفکرات بخشی از دولت سیزدهم با این جریان سیاسی است.
شریان گروهی است که اسفندماه سال گذشته اعلام موجودیت کرد. در جلسه ابتدایی برای تعیین شورای مرکزی، مراسم با حضور دو مهمان ویژه برگزار شد. مهرداد بذرپاش، وزیر راه و شهرسازی و امیرحسین قاضیزادههاشمی، معاون رئیس دولت سیزدهم در این جلسه حضور پیدا کردند.
درباره مهمانهای جلسه ابتدایی شریان، فقط سمتوسوی نظریهها به سمت مهرداد بذرپاش رفت و کسی توجهی به قاضیزادههاشمی نداشت، چنانچه خودش هم درباره حضور در این جلسه گفته بود: «بنده را بهعنوان سخنران برای آن جلسه و مجمع عمومی شریان دعوت کرده بودند و من هم بهعنوان سخنران در آن جلسه حضور پیدا کردم و این را هم بگویم که بنده همه بچههای انقلاب و حزباللهی را که در هر کجا جمع میشوند دوست دارم، اما از لحاظ ارتباط تشکیلاتی، بنده ارتباط تشکیلاتی با شریان ندارم.».
اما در همان مقطعی که خبر تشکیل شریان منتشر شد، این گمانهزنی وجود داشت که آنها جریان نزدیک به مهرداد بذرپاش هستند؛ موضوعی که در همان ابتدا از سوی دبیرکل این جریان رد شد. ابوالقاسم جراره در مصاحبهای که ۲۱ فروردین سال جاری با خبرگزاری فارس انجام داد، دخالت مهرداد بذرپاش در شریان را به صورت کامل رد کرد و گفته بود: «ما بههیچوجه به هیچ شخص و جریان سیاسی وابسته نیستیم و در جلسهای هم که آقایان بذرپاش و قاضیزادههاشمی حضور داشتند، از این بزرگواران بهعنوان مهمان دعوت به عمل آمده بود که سخنرانی کنند.» البته این موضعگیری دبیرکل شریان، برخلاف تحلیلهایی است که از سوی چهرههای شاخص اصولگرا صورت گرفته است.
برای مثال منوچهر متکی، سخنگوی شورای وحدت اصولگرایان ۱۳ شهریور سال جاری، در اظهارنظری که برخلاف نظر دبیرکل شریان بود، به خبرگزاری ایلنا گفته بود: «امروز میتوانیم بگوییم که جریان اصولگرا با عناوین و اسامی مختلفی که فعالیت میکند، امروز میگوید در انتخابات شرکت میکنم. برخی از این جریانها، تازهمتولد مانند شریان هستند که با کمک آقای بذرپاش به وجود آمدهاند.»
چندی پیش هم، احمد کریمیاصفهانی در این ارتباط گفته بود: «آقای بذرپاش مدعی خیلی از مسائل است. از قدیم هم این روحیه را داشته است و تصور میکرده میتواند محور یک جریان قرار بگیرد. اکنون هم که امکانات دولتی در اختیار دارد و برایش بهترین موقع است که تشکیلات شریان را هدایت کند. اگر تشکیلات شریان که هدف انتخاباتی دارد با محوریت آقای بذرپاش ایجاد شده است حتماً اقدامی خلاف قانون است، زیرا هیچکس نباید در جایگاه دولتی اقدام به کارهای انتخاباتی کند.»
در کنار جلسه اول، میتوان به این موضوع هم اشاره کرد که ۹ خرداد، شریان همایشی را با عنوان «آرمان امام در شریان امت» برگزار کرد که یکی دیگر از دولتیها مهمان و سخنران این همایش بود. اینبار نوبت به سیدمحمد حسینی، معاون پارلمانی ابراهیم رئیسی رسیده بود که در همایش این جریان سیاسی نوظهور حضور داشته باشد. نکته دیگر درباره شریان، این است که در بین اعضای شورای مرکزی این جریان سیاسی، چهرههای مطرح انگشتشمار هستند، اما همان تکچهرههای مطرح هم بیانگر نکتهای مهم هستند.
بدون شک مطرحترین و بهعبارت دیگر، جنجالیترین چهرهای که در شورای مرکزی شبکه راهبردی یاران انقلاب اسلامی حضور دارد، حمید رسایی است که نامش با جبهه پایداری پیوند خورده و احتمالا همین تجربه و نامآشنا بودن است که باعث شده رسایی ریاست کمیته انتخابات شریان را برعهده بگیرد.
از سمت دیگر با توجه به ناشناخته بودن اغلب چهرههای حاضر در شورای مرکزی شریان، این احتمال وجود دارد که در جریان انتخابات مجلس دوازدهم، شریان لیست انتخاباتی را بهصورت مجزا بدهد که حمایت معنوی مهرداد بذرپاش را همراه داشته باشد، اما در آن چهرههایی جوان و کمترشناختهشده حاضر باشند.
حتی این نظریه هم در بین برخی از تحلیلگران ایجاد شده که احتمالاً در هفتههای باقیمانده تا انتخابات مجلس، شاید پای علیاکبر رائفیپور هم به ماجرای شریان باز شده و او میداندار رسیدن نامزدهای این گروه به مجلس دوازدهم شود و شریان با کمک او فضایی را فراهم کند که بهخصوص در شهرهای کوچک، با نوع ادبیات رائفیپور میداندار شده و نامزد مورد اعتماد آنها رای بیاورد. البته این تنها یک گمانهزنی است و تا به امروز رد و اثری رسمی از حضور رائفیپور در فضای شریان وجود ندارد.
اصولگرایان را میتوان یکی از اساتید برجسته در تشکیل گروه و اسمسازی دانست. آنها که پیش از این شورای ائتلاف نیروهای انقلاب اسلامی یا همان شانا را داشتند، اینبار جریان دیگری را با عنوان «مجمع بیداری نیروهای انقلاب» یا به عبارت سادهتر «مبنا» با محوریت غلامعلی حدادعادل، ایجاد کردند که چند روز پیش جلسه انتخاباتیشان برگزار شد.
در همین ارتباط اسماعیل کوثری، نماینده مجلس یازدهم و یکی از حاضران در جلسه «مبنا» ۱۴ آبان به خبرآنلاین گفته بود: «بنده از جزئیات تغییر نام شانا به مبنا اطلاعی ندارم، اما میدانم اعضای مبنا همان اعضای شانا هستند و تفاوت آنچنانی صورت نگرفته است.» البته برنامههای انتخاباتی آنها از اسفندماه سال گذشته به صورت رسمی آغاز شده و حالا شکل جدیتری را به خود گرفته است.
غلامعلی حدادعادل، رئیس پیشین مجلس بهعنوان ریشسفید این روزهای اصولگرایان که چندوقتی است استارت فعالیت را برای تشکیل «مجلس انقلابیتر» زده است، جلسهای را برگزار کرد که محمدباقر قالیباف و محسن رضایی در آن حضور داشتند و سیدمحمد حسینی هم بهعنوان نماینده دولت در این جلسه حاضر بود. در روزهای باقیمانده به زمان برگزاری جلسه، شنیدههایی وجود داشت مبنی بر اینکه ابراهیم رئیسی هم در این جلسه حضور خواهد داشت، اما در فاصله ۲۴ ساعت مانده تا برگزاری جلسه، پیگیریهای خبرنگار هممیهن از حاضران احتمالی در جلسه به اینجا منجر شد که در دعوتنامهای که برای مهمانان ارسال شده، نامی از رئیس دولت سیزدهم وجود ندارد.
اما در زمان برگزاری جلسه مشخص شد که خبر شنیده شده درباره احتمال حضور ابراهیم رئیسی واقعی بوده است. حدادعادل در بخش پایانی سخنرانی خود در این جلسه گفته بود: «اجتماع امروز را برای تقویت وحدت نیروهای انقلابی ضروری میدانم. امیداورم مجلسی انقلابیتر، کارآمدتر و باتجربهتر داشته باشیم. آقای رئیسی نیز تمایل داشتند که در این مجلس شرکت کنند که فرمودند از جانب من به حاضران در مجلس سلام من را برسانید، ما امیدواریم بتوانیم دست در دست هم در خدمت اسلام و قرآن و کشور باشیم.»
بررسی آنچه مورد اشاره قرار گرفت، حاکی از این است که ادعای ابراهیم رئیسی مبنی بر عدم فعالیت دولت در جریان انتخابات مجلس دوازدهم را هم میتوان ادعایی صحیح تلقی کرد و هم میتوان آن را نادرست دانست.
این ادعا از جهتی صحیح به نظر میرسد که طبیعتاً دولت سیزدهم در جریان انتخابات اسفندماه لیست نخواهد داد و لیستی با حمایت رسمی شخص ابراهیم رئیسی منتشر نمیشود (البته ممکن است لیستی منتشر شود که تصویر ابراهیم رئیسی روی آن قرار داده شود؛ اتفاقی که پیش از این هم رخ داده و موضوع عجیبی نیست و صرفاً به معنای حامیان و چهرههای همسو با دولت است.)، اما از سمت دیگر، اینکه غلامعلی حدادعادل جلسهای انتخاباتی را برگزار کرده که قرار بوده در آن ابراهیم رئیسی حضور داشته باشد و چندی پیش هم رئیسی در شیراز جلسهای را با حضور برخی فعالان سیاسی استان فارس برگزار کرد، نشان میدهد که حتی شخص رئیس دولت در اجماعسازی و پیشبرد برنامههای اصولگرایان برای انتخابات مشغول است، اما این حضور بنابر محدودیتها و طبیعتاً موارد قانونی به صورت چراغ خاموش خواهد بود.
همچنین فعالیت برخی اعضای کابینه از جمله مهرداد بذرپاش و نزدیک شدن شریان به او هم دلیل دیگری است که نشاندهنده این است که اعضای کابینه که شاید تا به امروز فعالیت خاموشی داشتهاند، احتمالاً در ماههای آینده فعالتر خواهند شد. بهعبارت دیگر، جریان به سمتوسویی پیش خواهد رفت که دولت سیزدهم به صورت غیررسمی در تلاش خواهد بود تا گزینههای مورد نظرش را وارد مجلس دوازدهم کند.
منبع: هم میهن
خلیج فارس:«اصولگرایان چک سفید امضاء به دولت ندادند.» نکتهای که محمد ناظمی اردکانی، وزیر تعاون دولت نهم به آن اشاره میکند و بر این باور است که طیفهای مختلف جریان اصولگرا اعم از جبهه پایداری تا شورای وحدت هر گاه نقطه ضعفی از رئیسی و کابینه او مشاهده میکنند، آن را مطرح میکنند.
البته ناظمی اردکانی در واکنش به انتقاد اصولگرایان نسبت به عملکرد رئیسی به سهمخواهی آنها از دولت تاکید میکند و میگوید بسیاری از انتقادات چهرههای اصولگرا به این دلیل از رئیسی انتقاد میکنند که رده مدیریتی دولت حضور ندارند، اما با گذر زمان این انتقادات نسبت به دولت روند کاهشی دارد.
برخلاف ناصر ایمانی، که ریزش حامیان اصولگرای دولت سیزدهم را تایید میکند، اما ناظمی اردکانی این موضوع را قبول ندارد و میگوید.
متن کامل گفتگوی خبرگزاری خبرآنلاین با وزیر تعاون دولت نهم را در ادامه بخوانید:
آقای ناظمی اردکانی! برخی تحلیلگران معتقد به ریزش حامیان اصولگرای دولت بعد از دو سال از روی کار آمدن رئیسی هستند، نقدهای اصولگرایان به دولت نیز اخیرا بیشتر و صریحتر از قبل شده است، این تحلیلها تا چه اندازه به واقعیت نزدیک است؟
هر اندازه فضای سیاسی کشور به سمت انتخابات نزدیکتر شود، قطعاً فراز و نشیبهایی در آن اتفاق میافتد چنانچه امکان دارد مواضع نسبت به عملکرد دولت روشنتر مطرح شود و نگاههایی که جریانهای سیاسی مختلف دارند مقداری با تبیین بیشتری صورت بگیرد؛ لذا برداشت بنده از برخورد رئیسی با جریانهای مختلف سیاسی به این ترتیب است که او در این برخوردها یک توازن نسبی را رعایت میکند از اینرو برداشت بنده به این ترتیب نیست که رئیسی به سمت جریانهای تند چرخش داشته باشد و در طیف اصولگرایی برخی گروهها را نسبت به گروههای دیگر ترجیح بدهد، هر چند ممکن است برخی از چهرههای سیاسی به او نزدیکتر باشند و مسائلی را به او القا و مطرح کنند، اما شخصیت رئیسی به این ترتیب نیست که نسبت به حزب یا جریان سیاسی جزمیت داشته باشد.
آنچه که بنده درباره نقدپذیری رئیسی اطلاع دارم به این ترتیب است که او پذیرای نقدها است، کما اینکه در ماه رمضان دو سال گذشته رئیسی طی ضیافتی چهرههایی از همه طیفهای سیاسی دعوت کرد و از افراد حاضر خواست که پیشنهادات و انتقادات خود را مطرح کنند، بنده در آن نشست حضور داشتم و شاهد بودم که او در واکنش به انتقدات و پیشنهاداتی که درباره اداره کشور ارائه داده میشد، استقبال کرد.
رئیسی هنوز در جمع اعضای جبهه پایداری حاضر نشده است.
تا جایی که بنده اطلاع دارم جریانهای مختلف سیاسی در جریان اصولگرا اعم از شورای ائتلاف، جبهه پایداری و شورای وحدت درخواست دیدار با رئیسی را داشتند که او این دیدارها را پذیرفته، اما تاکنون در جمعهای تشکلهای مذکور حاضر نشده است.
البته مسئول اجرایی شورای وحدت و یا عضو شورای آن حدود دو هفته پیش با رئیسی دیدار کردند و نکات خود را به رئیسی ارائه دادند، لذا ارتباطات متوازن رئیس جمهور با جریانهای سیاسی در جریان است.
برآوردها از افکار عمومی نشاندهنده این نکته است که عملکرد دولت سیزدهم منجر به افزایش نارضایتی عمومی شده، آیا این نارضایتی منجر به ریزش میان حامیان رئیسی شده است؟
نظرسنجیهایی که از طریق مراکز معتبر صورت میگیرد ریزش حامیان رئیسی را نشان نمیدهد، اما این نکته وجود دارد که مردم از نظر معیشتی در سختی هستند، ولی این وضعیت اقتصادی را از چشم دولت نمیبینند چراکه در حال حاضر دولت با معضلاتی نظیر تحریم درگیر است.
با این وجود دولت همواره تلاش کرده که قشر محروم در مرکز توجه قرار بگیرد، از طرفی یارانهها افزایش پیدا کرده، علاوه بر این رتبهبندی معلمان در این دولت اجرا شد که همین امر منجر به رضایت نسبی شد؛ لذا برداشت مردم از اقدامات دولت به این ترتیب است که رئیسی با همه توان خود به تحقق تعهدات خود است.
البته نظرسنجیها پیرامون شرکت مردم در انتخابات، مشارکت پایین مردم در انتخابات مجلس را نشان میدهد که این رویکرد مردم مربوط به شرایط فضای کلان کشور است که با ورود منطقی صدا و سیما، فضای سیاسی در کشور شکل میگیرد و در نتیجه شاهد حضور پررنگتر مردم در انتخابات خواهیم بود.
شما به فضاسازی رسانهها علیه رئیسی اشاره کردید، اما در عمل شاهد این نکته هستیم نمایندگانی که از رئیسی برای حضور در انتخابات ریاست جمهور دعوت به عمل آورده بودند، تندترین انتقادات را نسبت اقدامات دولت دارند، آیا ریزش حامیان رئیس جمهور به مجلس هم رسیده یا خیر؟
به نظر بنده همگرایی میان دولت و مجلس نسبت به مقاطع گذشته بیشتر شده البته گاهی گلههایی وجود دارد که این گلهها از هر دو طرف پذیرفته شده و در اسرع وقت رفع میشوند. برای نمونه درباره برنامه هفتم توسعه دولت گلههایی داشت که در نهایت منجر به تذکراتی از طرف مقام معظم رهبری شد و بلافاصله مجلس رویکرد خود را برای دنبال کردن فرآیند تصویب اصلاح کرد؛ بنابراین در جریان تصویب برنامه هفتم توسعه هم شاهد همگرایی دولت و مجلس بودیم. در مجموع انتقادات میان دولت و مجلس کشدار نمیشود و قضیه عمق پیدا نمیکند برای مثال در قضیه برکناری معاون سیاسی وزارت کشور که موضعی نسبت به نمایندگان در حوزههای انتخابی داشت، مجلس طی تذکراتی خواستار تغییراتی بودند که دولت این کار را انجام داد و قضیه ادامه پیدا نکرد.
همین موضع میتوانست باعث تنش سیاسی میان دولت و مجلس شود کما اینکه در گذشته شاهد چنین تنشهایی بودیم، اما در حال حاضر دو قوه شرایط را درک میکنند و نمیخواهند حاشیهدار شوند؛ بنابراین از نظر شما گلههایی که رئیسی از حامیان خود دارد یا برعکس حامیان از رئیسی دارند، زود برطرف میشود؟
بله. واقعیت امر این است که بیشترین گلایه جریانهای سیاسی به دلیل این است که سهم آنها در دولت به خوبی ادا نشده به عبارت دیگر این جریانها توقع داشتند که حضور پررنگتری در دولت و اداره کشور داشته باشند؛ لذا جریانهای سیاسی در این زمینهها گلایه اولیه داشتند و در حال حاضر این قبیل گلایهها کمتر شده و جریانهای سیاسی مخصوصاً جریانی که بنده عضو آن هستم قائل به حمایت از دولت هستند که بتواند موفق باشد.
حمایت اصولگرایان از دولت که به آن اشاره کردید به معنای این است که این جریان چک سفید امضاء به رئیسی داده و تا پایان با وجود همه کم و کاستیها از او حمایت خواهد کرد؟
بنده چنین برداشتی ندارم، بلکه بر این باور هستم که شورای ائتلاف از دولت حمایت میکند و اگر ضعفی وجود داشته باشد آن ضعف را مطرح میکند البته امکان دارد آن ضعف را رسانهای نکند، اما در هر صورت ضعف را منعکس میکند و به گوش دولت میرساند.
البته نه تنها شورای ائتلاف، بلکه شورای وحدت و جبهه پایداری نیز به همین صورت عمل میکنند. در مجموع برداشت شخصی بنده به این ترتیب است که جریانهای مذکور اگر ضعفی را مشاهده کنند منافع حزبی خود را ترجیح نمیدهند و مورد را مطرح میکنند. چنانچه نقاط قوت را هم میگویند و رسانهای میکنند کما اینکه دولت در عرصههای مختلف اعم از سیاست خارجی، مهار تورم، کاهش کسری بودجه، راهاندازی واحدهای تولیدی، کاهش حجم نقدینگی، و مواردی از این قبیل موفق بوده است.
در ماموریت اخیری که بنده به تعدادی از استانها داشتم شاهد بودم که کمتر واحد تولیدی تعطیل باشد. در نهایت همه موارد مذکور موفقیتهایی هستند که زمینهساز موفقیتهای بیشتری است. قطعاً اگر در انتخابات مجلس دوازدهم مشارکت مردم بالا باشد و حضور پررنگی داشته باشند به حل معضلات پیشرو کمک میکند. امروز شاهد تحولاتی در منطقه و جهان هستیم، اما در میان این تحولات ایران توانسته موضع مناسب داشته باشد و اقتدار خود را حفظ کند. در حال حاضر قدرتهای برتر جهان به اقتدار ایران اذعان دارند، بعضاً در مذاکرات و گاهاً در رسانهها به این نکته اشاره میکنند.
در مجموع اگر اشکالی در عملکرد دولت وجود داشته باشد، اصولگرایان آن مورد را به دولت گوشزد میکنند و به عبارتی چک سفید امضاء به رئیسی ندادند؟
بله، اصولگرایان چک سفید امضاء به دولت ندادند.
منبع:فرارو
خلیج فارس:ائتلاف اصولگرایان در جدیدترین کنش انتخاباتی خود، جمعه گذشته اقدام به برگزاری همایشی ۴ هزار نفری در حرم مطهر امام خمینی (ره) کرد. اصولگرایان در این همایش از نام جدید خود نیز، رونمایی کردند. بر این اساس اصولگرایان تحت عنوان «مبنا» (مجمع بیداری نیروهای انقلاب) فعالیت کنند.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از فرارو، انتخابات دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی در تاریخ جمعه ۱۱ اسفند ۱۴۰۲ برای تعیین نمایندگان دوازدهمین دوره مجلس برگزار خواهد شد اما، در شرایطی که روزهای زیادی تا انتخابات مجلس شورای انقلابی باقی نمانده است، اصولگرایان در جدیدترین تلاش های خود به دنبال ایجاد اتحاد حداکثری هستند.
غلامعلی حدادعادل و اساسا تیم رسانهای جریان اصولگرا بعد از برگزاری همایش۴ هزار نفری خود، تلاش کردند حساب دولت و شخص رئیسی را از پایداری جدا کنند. حدادعادل در این خصوص گفت: «آقای رئیسی سلام ویژه رساند و به خاطر مشغله کاری نتوانست در این جلسه حاضر شود. ایشان از بنیانگذاران شورای ائتلاف هستند».
با این وجود برخی فعالان سیاسی از طیفهای مختلف، معتقدند رفتارهای اخیر جبهه پایداری نشان از عدم تمایل این جبهه برای فعالیت حداکثری همه جریانهای سیاسی در روند انتخابات است. راستترین بخش اصولگرایی را میتوان جبهه پایداری دانست. جبهه پایداری در ماههای گذشته با اتکا به جریانی موسوم به خالص سازی مدعی لزوم ایجاد تغییرات بنیادین در نظام سیاسی و اجتماعی کشور است. جریانی که اعضایی از جمله سعید جلیلی، محمود نبویان و مرتضی آقاتهرانی را در خود جای داده اند. پدر معنوی این جریان آیت الله مصباح یزدی است. جبهه پایداری بر این اعتقاد است که نباید به دنبال ایجاد زمینه حضور مردم در انتخابات باشیم بلکه اگر افراد اصلح انتخاب شوند برای کشور و نظام کافی است.
با توجه به این شرایط پرسش هایی مطرح است، از جمله این که آیا وحدت بین اصولگرایان محقق می شود و چگونه میتوان مردم را به مشارکت حداکثری در انتخابات ترغیب کرد؟منصور حقیقت پور، فعال سیاسی اصولگرا و نماینده دوره نهم مجلس شورای اسلامی در گفتگو با فرارو به این پرسش ها پاسخ داده است:
منصور حقیقت پور به فرارو گفت: «گرچه، این که در آینده چه اتفاقی میافتد قابل پیشبینی نیست، اما با توجه به اقدامی که آقایان قالیباف، رضایی و حدادعادل در کنار یکدیگر انجام دادند. مشخص است که فعلا اختلافات پابرجاست، عدم حضور برخی میهمانان دعوت شده به این نشست همچون رئیسجمهور و شهردار تهران، نیز دلیلی است بر همین موضوع . آقای رئیسی به دنبال این است که مجلس آینده، مجلسی همراه با دولت باشد و شاید فکر میکند که از این ترکیب، چنین مجلسی استخراج نشود و این نشست با اغراض دیگری برگزار شده است.»
وی افزود: «نشستی که اخیرا بدون دعوت از نیروهای جبهه پایداری و همینطور آقای باهنر برگزار شد، داعیهدار وحدت بین اصولگرایان بود. اما این درحالی است که نیروهایی همچون آقای باهنر نزدیکی بیشتری با موضوع وحدت دارند تا آقایان حاضر در نشست؛ و همین موضوع مجدداً نشان از تداوم اختلافات است. در این میان، دولت نیز در حاشیه قرار گرفت؛ البته ظاهرا آقای رئیسی گفتهاند که «سلام مرا برسانید»، اما همه ما میدانیم که رساندن سلام به معنای همراهی و هماهنگی نیست.»
نایب رئیس دوم کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس در دوره نهم گفت: «راجع به حضور جریان رقیب، معتقدم که اگر چراغ سبزهایی از نهادهای نظارتی همچون شورای نگهبان دریافت کنند وارد صحنه خواهند شد. اما این چراغ سبزها را نمیبینند و علت سردی فضای انتخاباتی میان آنان نیز همین موضوع است.
البته باید بپذیریم که داخل جریان اصولگرایی، اختلاف نظر و اختلاف سلیقه وجود دارد. اما در شرایطی که رقبا دلسرد هستند یا بنا بر عدم مشارکت در انتخابات داشته باشند، طبیعی است که نیروهای سیاسی اصولگرا نیز پافشاری بیشتری بر مواضع خود خواهند داشت تا بتوانند امتیازات بیشتری دریافت کنند»
وی افزود: «جریانهای فوق الذکر زمانی میتوانند رقیب باشند که امکان نقشآفرینی در کف جامعه برای آنها فراهم شود. وقتی شرایط آن قدر سختگیرانه است که مشاهیر و بزرگان این جریانها حاضر به ثبتنام و آمدن در گود انتخابات نیستند و آنهایی هم که ثبتنام کردند و آمدهاند منتظر ردصلاحیت خود هستند. آیا در چنین شرایطی در جریان رقیب رغبتی برای رقابت باقی میماند؟ مقامات مسئول باید انصاف به خرج دهند و اجازه دهند مسیر شرکت در انتخابات بازتر و سهلتر شود و رقبا هم وارد صحنه شوند. چرا که تنها در این صورت است که میتوانیم شاهد رقابت پویای همه جریانها باشیم. اگر این اتفاق نیفتد و خالصسازها اجازه ورود به رقبا ندهند طبیعتا رقابت بین خود اصولگرایان خواهد بود. اصولگرایان، خالصسازان، شورای نگهبان و همه مقامات مسئول باید عزم خود را جزم کنند تا مشارکت به بالای ۵۰ درصد برسد. در غیر این صورت، وضعیت مشارکت در انتخابات آینده در بهترین حالت حدود ۳۰ درصد خواهد بود.»
این فعال سیاسی اصولگرا گفت: «جریان اصولگرایی درصدی از رای کف جامعه را در اختیار دارد و احتمال افزایش این میزان وجود ندارد. در شرایط فعلی هم نیروهای اصولگرا دلخوش به این هستند که بتوانند با همان میزان رای ثابت برنده انتخابات باشد و نیازی به حضور حداکثری مردم هم احساس نمیکند. از این رو، اگر تغییر محسوسی در رویکردهای اصولگرایان مشاهده نشود رای آنها همان ۱۷-۱۸ درصدی که همیشه بوده خواهد ماند. مگر اینکه تغییر رویکرد دهند و مردم را به این باور برسانند که رای آنها موثر است و میتواند تغیر ایجاد کند. ما از صحت ائتلاف اصولگرایان قدیمی از جمله علی لاریجانی با اعتدال گرایان، خبری نداریم. از این ائتلاف تاکنون فقط یک مراسم افطاری و یک مراسم ختم مشاهده شده است که اتفاقا در افطاری مذکور اصولگرایانی همچون آقای قالیباف و آقای حدادعادل هم حضور داشتهاند.»
وی افزود:«من اسم این را ائتلاف نمیگذارم. بهنظر من میرسد امیدواریهایی که جریانات رقیب اصولگرایی برای حضور در صحنه و ایجاد رقابت و شور انتخاباتی نیاز دارند وجود ندارد. در چند ماه باقی مانده به انتخابات اگر مقامات مسئول تلاش کنند که این باور و امیدواری میان آنان به وجود بیاید که آنها هم میتوانند حضور داشته باشند و حذف نمیشوند قبل از برگزاری انتخابات شور و اشتیاق و هیجانی که مقام معظم رهبری در دیدار با کارگزاران نظام در ماه مبارک رمضان تشریح فرمودهاند به وجود خواهد آمد و این بسیار ارزشمند است. ما باید اول در حکمرانی منصف باشیم و بعد توقع داشته باشیم که همه به صحنه آمده و ایفای نقش کنند. ولی اگر عرصه را ببندیم نخواهیم توانست از ظرفیتهای بسیاری از نیروهای متدین و مورد اعتماد نظام در ایجاد هیجان سیاسی و شکلدهی به یک انتخابات پرشور بهره ببریم. »
حقیقت پور گفت: «تغییر عنوان شورای ائتلاف اصولگرایان از «جمنا» به «شانا» و حالا از «شانا» به «مبنا»، انسانی را به ذهن متبادر میکند که مرتب پیراهن خود را عوض میکند. برای مردم، مبنا مثل همان آدمی است که پیراهن خود را عوض کرده، ولی هویتش تغییری نکرده. این شورا باید نسبت به تصمیماتی که قبلا با نامهای دیگر گرفته و نقش آن تصمیمات در کاستیهای امروز جامعه پاسخگو باشد. علاوه بر این مسائل، این مجموعه برای همین نشستی هم که در شرایط سختی و اضطرار مردم به خاطر مسائل معیشتی و ناراحتیهای ناشی از جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در غزه برگزار کرده باید پاسخگو باشد. آیا این نوع تجمعات در جمهوری اسلامی مجوز نمیخواهد؟ آیا حرم امام راحل مخصوص یک طیف خاص سیاسی است؟ آیا به سایر جریانهای سیاسی هم اجازه داده میشود که از حرم مطهر امام راحل برای مقاصد سیاسی استفاده کنند؟ اینها مسائلی است که مردم ما میفهمند و نباید به شعور مردم بیاحترامی کنیم. بن بست انتخاباتی جایی برای مشارکت پرشور مردمی نمی گذارد.»
وی افزود: «مردم سوال میکنند که آیا کسانی که دیروز به نام جمنا تصمیماتی را گرفتند و وضع موجود را سبب شدند حالا که پیراهن خود را عوض کردند و نام مبنا بر خود نهادند نباید نسبت به تصمیمات گذشته خود پاسخگو باشند؟ مسئله مهم این است که مردم میفهمند و نباید مردم را فریب داد. باید کرامت و شعور و فهم مردم را به رسمیت بشناسیم و اجازه بدهیم که مردم میداندار باشند. جمع کردن این چهار هزار نفر از کل کشور چقدر هزینه برداشت؟ این دوستان باید پاسخ دهند که این پول را از کجا آوردند و با چه مجوزی این پول را هزینه کردند؟ و با توجه به اینکه زمان تبلیغات انتخابات هنوز آغاز نشده این نشست چگونه برگزار شده و دستگاههای نظارتی همچون وزارت کشور چه موضعی نسبت به برگزاری چنین نشستهایی چیست؟ راجع به اینکه کدام یک از جریانهای حاضر در این نشست سبد رای سنگینتری دارد باید دید که کدام یک از این جناحها مناصب سیاسی مهمتری را در اختیار دارند. هر شخصیتی که جرئت و انعطاف پذیرش اشتباهات خود را داشته باشد و بگوید که در دورههای قبل اشتباهاتی کرده که منجر به پدیدآمدن وضع موجود شده و بابت این اشتباهات از مردم عذرخواهی کند آقاتر است.»
کیهان نوشت: علت فضاسازی نشریات زنجیرهای و وابستگان به اشرافیت غربگرا برای جا انداختن اختلاف میان نیروهای انقلاب، این است که اتحاد و همدلی طیفهای مختلف انقلابی در دو انتخابات قبلی مجلس و ریاست جمهوری، موجب تغییرریل مجلس و دولت شده، و ضمن کنار زدن غربگرایان، موجب موفقیتهای بزرگ سیاسی، اقتصادی و دیپلماتیک شده است.
خلیج فارس:دور شدن از پارلمان، محمدرضا باهنر را نه منزوی کرده نه نفوذش در سیاست را کمتر کرده است. او سالهاست که بر صندلی دبیرکلی جبهه پیروان خط امام و رهبری تکیه زده و تلاش دارد مسیری برای تشکیل یک «حزب فراگیر» را فراهم سازد، حتی این روزها که بازی سیاست در دست تندروها و خالص سازان افتاده و خود او هم بعید نمیداند یک روز توسط همین خالص سازان حذف شود. باهنر در این گفتگو به ظریف و لاریجانی توصیه کرد پدرخوانده لیستهای اصلاح طلبان و اعتدالیون شوند.
مشروح گفتوگوی خبرآنلاین با محمدرضا باهنر را در ادامه بخوانید؛
آقای باهنر! همیشه در فاصله چندماه مانده به انتخابات، شاهد گرم شدن فضای انتخاباتی در کشور بودیم، صداوسیما و رسانههای دیگر فعالیتهای زیادی را شروع میکردند و چهرههای سیاسی فعال میشدند، الان اما چندان نشانهای از این فضا دیده نمیشود و به نظر میآید عدهای قرار است از قهر مردم در مشارکت پایین در انتخابات سود ببرند که این مخالف بیانات رهبر انقلاب است. به نظر شما چه کسانی از این مشارکت پایین سود میبرند؟
مشارکت مردم در این دوره برای ما اهمیت بالایی دارد که دلایل متعدد و متنوعی هم دارد. یک شوخیای میکنم، معمولا جوانها میگویند که شما در این ۴۰ سال هر زمان هرکاری داشتید میگفتید ما در یک برهه حساس قرار داریم. این حرف درست است اما بالاخره یک سری عوامل در خیلی از این زمانها مشترک است اما برخی عوامل دیگر خاص است و باید روی همین عوامل خاص تکیه و دقت کرد.
متاسفانه باید بگویم که مجلس و دولت مستقر و موجود به قول عزیزان هواشناسی پس از انقلاب رکورد کمینه را دارند، یعنی رئیس جمهور با ۴۹ درصد مشارکت انتخاب شده و مجلس یازدهم هم با ۴۲ درصد مشارکت. البته این درصدها در بسیاری از کشورهای جهان معمول و متداول است و ۳۰ درصد و ۴۰ درصد و ۵۰ درصد انتخابات را قبول میکنند اما بالاخره در طول این حدود ۴۶ سال عموما حضور مردم ضمن اینکه در انتخابات شرکت میکنند، یک رای اعتماد مجدد به کلیت نظام است.
حتی بعضیها میزان مشارکت را به میزان مشروعیت تفسیر میکنند. البته من این تفسیر را ندارم اما میخواهم بگویم که ارتباط سخت و تنگاتنگی باهم دارند. با این تفاسیر بحث مشارکت برای ما مهم است. مقام معظم رهبری هم شاید برخلاف عرف این بار یک سال مانده به انتخابات این مقوله را مطرح و مشارکت، رقابت، سلامت و امنیت انتخابات را از دست اندرکاران این موضوع مطالبه کردند.
من این دست اندرکاران را به دو دسته تقسیم میکنم: یک گروه دست اندرکاران حاکمیتی هستند مثل وزارت کشور، هیئتهای اجرایی، هیاتهای نظارت، شورای نگهبان و… حتی رسانه ملی و رسانههایی که به سیستمهای حکومتی وابسته هستند.
گروه دیگر هم فعالان سیاسی هستند که من فکر میکنم آنهایی که علاقمند به انقلاب و نظام و ایران یکپارچه هستند باید به مطالبه به حق و منطقی مقام معظم رهبری یک جواب مستدل و قانع کننده و عملیاتی دهند.
اینکه بگویند آقا فرمودند و خوب است و مردم بیایید مشارکت کنید این تبلیغ خوبی است اما یک سری عوامل داریم که بازدارنده از مشارکت و یک سری عوامل تحریک کننده برای مشارکت است. اینها را باید احصاء کرد و به هرکدام وزن داد و در موردشان کار علمی و پژوهشی و پایش میدانی انجام داد و داستان را راه انداخت.
اما در پاسخ به سوال شما، بله عدهای هم هستند که پیروزی خودشان را در حضور کمرنگ مردم میبینند و میگویند مشارکت خوب است، اما مشارکت را در حدی قبول دارند که خودشان انتخاب شوند و این جفاست. مخصوصا آنهایی که مثلا ادعا دارند خیلی حزب اللهی یا ولایی هستند باید به مطالبه رسمی و قانونی و دارای منطق مقام معظم رهبری که خواهان مشارکت بالا هستند واکنش نشان دهند.
من در مصاحبههای مختلف گفتهام که بله برای من هم مشارکت مهم است و هم نوع انتخاب. اما اگر بخواهم اولویتبندی کنم اول مشارکت مهم است بعد نوع انتخاب؛ یعنی باید تلاش کنیم که مشارکت بالا رود.
اما عوامل مانع از مشارکت چه چیزهایی است؟ این شاید یکی از کارهای منطقی است که مراکز پژوهشی و رسانهها باید ببینند که در دوره گذشته که ۴۲ درصد مردم شرکت کردند، به چه دلایلی بوده. این عوامل را شناسایی کنید و البته به هریک از عوامل باید یک وزن مناسب داد.
اگر از بعضی سوال کنید مثلا میگویند که دوره گذشته کرونا بود و مردم ترسیدند و به پای صندوقهای رای نیامدند. حتما کرونا موثر بود و اگر یادتان باشد در دوره انتخابات مجلس گذشته چند روز قبل از انتخابات مسئله کرونا مطرح شد و تعدادی فوتی در قم و جاهای دیگر داشتیم. ابتدا شایعه بود و یک دفعه منفجر شد. بله این موثر بود. اما اگر بخواهیم بگوییم علت تامه پایین بودن مشارکت کرونا بوده، این ناعادلانه تحلیل کردن است.
قطعا عملکرد دولت و مجلس موثر بود؛ مشقتهای مردم، زندگیهایشان و مسائل اقتصادیشان موثر بود. نگرانیشان از اشتغال فرزندانشان موثر بود. عوامل متنوع و متعددی را میتوان شمرد. کار عالمانه و عادلانه این است که این عوامل را شناسایی کنند و به هر کدام وزن مناسب دهند.
ردصلاحیتها چقدر تاثیرگذار بود؟
مسئله دیگر مسئله بررسی صلاحیت هاست. در بررسی صلاحیتها البته اتفاقات بعضا غیرقابل پیش بینی است. درباره این دوره که من بحث دیگر و مفصلی دارم اما دوره گذشته ۱۵ هزار نفر ثبت نام کردند. حالا شماها جوان هستید و خیلی از مخاطبین ما شاید ۸۰ درصدشان هم این خاطرهای که میخواهم بگویم اصلا نبودند. ولی این خاطرهای واقعی است که اتفاق افتاد.
در مجلس اول نظام جمهوری اسلامی عموما چهرههایی به مجلس رفتند که کاریزما بودند. انقلابیونی که یا زندانی یا مبارز بودند. اگر بخواهم اسم ببرم از خود آیت الله خامنهای بودند تا مرحوم چمران، هاشمی رفسنجانی و شهید باهنر و رجایی؛ اینها همگی به مجلس رفته بودند. حتی آن نیروهایی که میگفتند لیبرال و نهضت آزادی هستند مانند مرحوم مهندس بازرگان، یدالله سحابی، عزت الله سحابی و… این چهرهها همه کاریزماتیک بودند.
جالب است که در زمان اتمام دوره اول که ما برای دوره دوم میخواستیم ببینیم که چه کسی میخواهد کاندیدا شود بعضی از حوزههای انتخابیه غیر از نماینده موجود هیچ کس حاضر نشد ثبت نام کند. سراغ هر کس که میرفتیم میگفتند مجلس کجا و ما کجا؟ مجلس ابهت و عظمت دارد. آن موقع چنین روحیهای بود اما در همین دوره گذشته مقام معظم رهبری فرمودند من نمیدانم این همه هول و ولا برای مجلس رفتن چیست؟ ۱۵ هزار نفر ثبت نام کردند.
حالا این دوره که یک داستان دیگری دارد که ۴۸ هزار نفرپیش ثبت نام کردند؛ مثلا به تعداد دوره گذشته، این ۱۵ هزار نفر را شورای نگهبان باید رسیدگی کند. حدود یک ماه هم بیشتر وقت ندارد. یک واژهای به دست آوردند که این واژه یک مقدار مشکلزا بود. در بررسی صلاحیتها به عدهای گفتند صلاحیتتان احراز شده و یک عده را گفتند احرازعدم صلاحیت. یعنی احراز شده که صالح نیستید. این دو مورد درست است اما عده وسیعی را گفتند کهعدم احراز صلاحیت شدید یعنی ما نمیدانیم که تو چه کسی هستی؟ آیا صالح هستی یا نه ما شک داریم و به قول مشهور روزه شک دار نمیگیریم.
بنابراین تعداد زیادی تحت عنوانعدم احراز صلاحیت از انتخابات حذف شدند که این خیلی مشکلزا بوده و هست. اگر در این دوره هم این اتفاق رخ دهد من معتقدم اثر بسیار بالایی روی مشارکت میگذارد و یک مانع جدی برای مشارکت بالا خواهد بود.
به نقش دولت دوازدهم و مجلس دهم بهعنوان یکی از دلایل مشارکت پایین اشاره کردید؛ در این ۴ سالی که از انتخابات مجلس گذشته و دولت سیزدهم و آقای رئیسی هم روی کار بوده و جریاناتی همسو حاکمیت را در دست داشتند. فکر میکنید عملکرد مشترک دولت و مجلس فعلی برای بالا بردن میزان مشارکت موثر بوده؟ به ویژه اینکه تصویب برخی لوایح در همین مجلس بسیار جنجالی شد و عملکرد دولت آقای رئیسی چه در حوزه اقتصادی و چه آزادیهای اجتماعی و … قابل نقد است.
من فکر میکنم بررسی عملکرد دولت یا مجلس واقعا نیاز به گفتگویی مستقل دارد یعنی اینجا اگر بخواهم عادلانه تحلیل کنم بالاخره دولتها یک سری کارهای مثبت انجام میدهند و ممکن است اشتباهات و ضعفهایی هم داشته باشند.
من همیشه بحثم با بعضی از دوستان تندرو چه این جناح و چه آن جناح این بود که اگر ما یک طومار بلندبالایی از خدماتی که نظام جمهوری اسلامی در طول این ۴۰ سال ارائه کرده، داریم حاصل عملکرد چندین دولت است. از دولت آقای مهندس موسوی بوده تا دولت آقای هاشمی، خاتمی، احمدی نژاد و آقای روحانی و رئیسی. این خدمات را مجموعا اینها انجام دادهاند و اگر اشکالاتی هم وجود دارد بعضی تلنبار اشتباهات دولتهای گذشته است و اشکالاتی که اصولا در ساختار نظام وجود داشت.
اقدامات این دولت و مجلس هم از دیدگاههای مختلف متفاوت است و این موضوعات را باید با یک پایش و پویش میدانی به نتیجه رسید. من ممکن مثلا ۵ تا از کارهای مجلس را دوست داشته باشم ولی یک عده خوششان نیاید و بالعکس. در این مورد من الان نمیتوانم قضاوت روشنی داشته باشم که آیا عملکرد مجلس یازدهم و دولت سیزدهم تشویق کننده مشارکت برای دورههای آینده است یا مانع از مشارکت.
به عنوان نمونه عرض میکنم، دولت آقای رئیسی که روی کار آمد، خدماتی انجام دادند، یک سری کارها کردند و یک سری اشکالاتی هم در دولت بوده و من اگر بخواهم عنوان کنم بله دولت آقای رئیسی مثلا در جریان روابط بین الملل چون به اصطلاح همه تخم مرغهای خود را در سبد ۵+۱ و برجام نگذاشت موفقیتهای خوبی داشت؛ از شانگهای گرفته تا بریکس تا روابط منطقهای و مسائل و ارتباطات اقتصادی و چیزهای دیگر و البته برجام هم مشکلی هست که نتوانستند حل کنند.
دولت آقای روحانی برعکس بود، برجام را به خوبی جلو برد اما همه هنر و وقت خود را در کاسه ۵+۱ گذاشت و از باقی موضوعات غافل ماند. بنابراین هرکدام از اینها اشکالاتی داشت و یک سری موفقیت ها. یا مثلا دولت آقای رئیسی در جریان شفافسازی معاملات داخلی کشور خوب عمل کرد.
یک زمانی شعار میدادند که ما نمیخواهیم در حسابهای مردم سرک بکشیم. بله نباید در حسابهای مردم سرک بکشند اما حکومتها و حاکمیتها در تمام دنیا، تمام اطلاعات حسابهای مردم را دارند. امروزه در خارج مثلا ۱۵ هزار یورو بخواهید در بانک بگذارید بررسی میکنند که منشا این پول کجاست؟ از کجا و چه زمانی آمده و چه زمانی میرود. بنابراین این موارد حساب کتاب دارد اینکه یک نفر در حساب بانکیاش ۱۰۰ میلیارد بیاید و ۱۰۰ میلیارد برود بعد بگویند نمیخواهیم سرک بکشیم معنا ندارد.
خیلی جالب است که ظرف دوسال گذشته مثلا مالیات گیری در کشور ما تقریبا دو برابر شده بدون اینکه فشاری به موجودیهای کوچک بیاید. یعنی بسیاری از این اقتصادهایی که زیرمیزی یا در بازار سیاه بوده یا به دور از چشم نهادهای نظارتی انجام میشده کنترل شده است. اینها خیلی کارهای خوبی است.
البته بعضی از این موارد به این زودی به ذائقه مردم نمینشیند. مردم نگاه میکنند میببیند که دلار این مقدار شده و اجاره خانه این مقدار، عدس و گندم و جو این قیمت شده است. مردم معیشت شبشان را میبینند و حقشان هم هست. یا مثلا کار سومی که کردند فکر کنم در دهه ۸۰ و نزدیک سال ۱۳۹۰ در مجلس قانونی تصویب کردیم به عنوان قانون بهبود فضای کسب و کار که این قانون خیلی مترقی هم بود. متاسفانه دولت آقای احمدی نژاد و روحانی به آن وقعی ننهادند.
ما گفتیم اگر کسی بخواهد در کشور کسب و کار جدیدی راه اندازی کند باید روال باشد. از نظر فضای کسب و کار در دنیا کشورها رتبهبندی میکنند. من امسال اطلاع ندارم اما میدانم که رتبه ما در سال گذشته در فضای کسب و کار در دنیا در میان ۲۰۰ کشور رتبه ۱۲۷ بود.
اگر کسی میخواست کسب و کار جدید راه اندازی کند یک سال و نیم دو سال در راهروهای ادارات دولتی و فراجا و قوه قضائیه و غیره معطل نامه نگاری میشد. یک زمانی معاون وزیر اقتصاد میگفت که فقط در وزارت اقتصاد و دارایی برای کسب و کار جدید شخص ۶ ماه بایدرفت و آمد دارند. این فضای کسب و کار را دولت آقای رئیسی خیلی جدی گرفت و حتما شنیدید که چند وقتی گفتند مراکزی که باید مجوز صادر کنند اگر صادر نکنند وزارت اقتصاد و دارایی راسا مجوز میدهد و حتی دو سه نمونه هم این کار را انجام دادند. این خیلی خوب شد؛ یعنی رتبه فضای کسب و کار کشور در منطقه تک رقمی است یعنی رده هشتم و نهم.
همچنین موضوع ارز و قیمت ها؛ در یک سال اول دولت آقای رئیسی خیلی تورم سنگین بود. اما الان ۷ یا ۸ ماه است که قیمت ارز در یک محدوده درصدی بالا و پایین میشود. حتی قیمت ارز در این داستان اخیر غزه که یک عده میخواستند غوغا راه بیندازند که جنگ و بلوا شده، ۲ یا ۳ روز ۲ هزار تومان بالا رفت و ۵۲ هزار تومان شد و الان دوباره به جای اول بازگشته است.
من از هر فعال اقتصادی سوال میکنم که با همه پارامترهای موجود در منطقه و کشور و تحریمهایی که داریم آیا کنترل کردن ارز در طول ۷ یا ۸ ماه در حد ۲ یا ۳ درصد تلورانس چگونه است؟ میگویند کار بسیار مهم و خوبی است.
به شما و فعالان اقتصادی هم یک خبر خوب دارم و با اطلاع میگویم اگر ان شاالله اتفاق غیرمترقبهای نیفتد تا پایان اسفند ۱۴۰۲ قیمت ارز خارجی حداکثر ۲ تا ۳ درصد بالا و پایین میشود یعنی اصلا کسی منتظر جهش ۱۰ و ۱۵ درصدی یا ۲۰ درصدی نباشد و این موضوع کنترل میشود.
اینها کارهای مفیدی است که انجام شده؛ اما از طرف دیگر اشکالاتی هم هست که اگر من بخواهم دو یا سه مورد بگویم؛ مثلا تصمیمات دولت اقتضایی است و این تصمیمات برخی مواقع خطرناک است. مثلا اعلام میکنند واردات خودرو آزاد میشود. بعضی خودروها گران میشود بعضی خودروها در گمرک مانده یا بعضیها میروند خرید میکنند، بعضیها میفروشند از ترس اینها. یک دفعه میآیند میگویند نه آزاد نمیشود. همین چند وقت پیش خبر رسید که خودروها در مناطق آزاد اجازه پیدا میکنند بیایند در سرزمین اصلی و نمرهگذاری و گمرک میشوند تا به داخل کشور بیایند.
بعد از این خبر یک شبه قیمت دو برابر شد. یعنی یک میلیارد دیروز امروز ۲میلیارد تومان شد. ۵ روز گذشت باز گفتند نمیشود. بنابراین بین کسانی که خریده و فروخته بودند؛ چند میلیارد پول بالا پایین میشود و یک سری از خانوادهها زمین میخورند و یک سری از اقتصادها رشد بیخودی میکند با یک خبر اقتضایی که اصلا سر و تهش معلوم نیست.
این اتفاقها در حاکمیت بد است. متاسفانه ما بعضا دیدیم که دولت از این تصمیمات میگیرد. بنابراین در مجموع من الان نمیتوانم قضاوت کنم که آیا مردم از عملکرد دولت در مجموع راضی هستند یا نه. معمولا این صفر و صدی نیست و باید پویش میدانی کرد تا دید که چند درصد از مردم راضی هستند یا راضی نیستند. من اصلا قضاوت روشنی ندارم.
آقای باهنر! اخیرا مباحثی درباره پرونده FATF مطرح شد، فضا و برآیند کلی اکنون در دولت و مشخصا در مجمع تشخیص مصلحت نظام به سمتی هست که شاهد تصویب این لوایح باشیم و تاثیرگذاری مثبتی در فضای اقتصادی کشور داشته باشد؟
من دوماه پیش مصاحبهای کردم بعضی از رسانهها برداشتشان درست نبود و خودم همان حرف را تکرار میکنم. اولا در این باره اختلافی بین مجلس دهم و شورای نگهبان وجود داشت. آن مجلس اصرار کرد و این قانون به مجمع تشخیص مصلحت نظام ارجاع شد زیرا در آن مواردی که شورای نگهبان و مجلس اختلاف نظر داشته باشند و مجلس اصرار کند، موضوع برای تشخیص مصلحت به مجمع میرود. اما تا بخواهیم آن را در جلسه مجمع بررسی کنیم مجلس دهم تمام شد و مجلس یازدهم رسید.
معمولا در مجمع تشخیص، نمایندگان مجلس و دولت از ایده خودشان دفاع میکنند. از نمایندگان مجلس دعوت شد که دفاع کنند. مجلسیها گفتند این برای مجلس دهم بوده و ما قبول نداریم. یعنی اصلا این کار، کار ما نیست و برای مجلس قبلی است. در صورتی که در حاکمیت نهادها، افراد عوض میشوند اما مسئولیتهایشان که عوض نمیشود! یعنی اگر یک نمایندهای از طرف مجلس میآید، باید از عملکرد مجلس دفاع کند. این اتفاق زمانی که رخ داد، در مجمع هم زمینه مناسب نبود که به افای تی اف رای داده شود.
دولت آقای روحانی هم دفاع میکرد که ضرورت دارد اما در هر صورت مجمع ۵ تا ۶ ماه معطل شد. در آیین نامه داخلی مجمع اگر بین مجلس و شورای نگهبان، مجمع در یک مدت معین اظهارنظر نکند؛ میگویند که نظر شورای نگهبان حاکم میشود. چون اگر بخواهیم رای بدهیم باید به نظر مصلحتی مجلس رای دهیم. اگر رای ندهیم یعنی نظر شورای نگهبان ارجح است. بنابراین این موضوع معطل و منتفی شد.
آقای روحانی، رئیس جمهور وقت هم اواخر دولتشان نامهای خدمت مقام معظم رهبری نوشتند که از وقت مجمع برای رسیدگی به این موضوع گذشته و ما به افای تی اف نیاز داریم، شما اذن دهید که مجدد رسیدگی کنند. حضرت آقا مضمون پاسخشان این بود که اشکال ندارد مجمع مجددا رسیدگی کند اما اینکه تصویب کند یا نه بستگی به کارشناسی خود مجمع است (اینها مضمون نامه رهبری بود که مطرح کردم عین واژههای نامه خاطرم نیست) اما مضمون این بود که از نظر اینکه اجازه داشته باشند مجددا رسیدگی کنند مجازند اما اینکه تایید کردن یا نکردن را باید خودتان بررسی کنید.
بنابراین بررسی دوباره در مجمع مطرح شد و اعضا شروع به بررسی کردند تا اینکه دولت فعلی روی کار آمد. دولت فعلی هم بر نظر مجلس فعلی بوده که مخالف کرده بود. من دو ماه قبل مصاحبهای کردم که اگر دولت در عمل احساس میکند به FATF نیاز قطعی دارد، اگر این موضع خود را به مجمع اعلام کند میتواند روی نظرات مجمع تاثیر بگذارد.
یعنی الان اگر رای گیری کنند مجمع به افای تی اف رای نمیدهد اما اگر دولت با نظر موافق به مجمع برود و اظهارنظر کند، ممکن است نظر تعدادی از اعضای مجمع عوض شود.
در آن موقع حرفهای تندی زده بودند. تعدادی از نمایندهها گفته بودند که اگر FATF تصویب شود یعنی باید حاج قاسم را کت بسته تحویل صهیونیستها دهیم. البته نه مستدل بود نه منطقی. اصلا افای تی اف برخی جاهایش ربطی به تحریم ندارد و یک سری روابط بین بانکی است.
من هنوز شخصا معتقدم که افای تی اف اگر تصویب شود یک سری از مشکلات را حل میکند؛ همین کسانی که رئیس افای تی اف هستند هم دارند بزرگترین پولشوییها را در دنیا انجام میدهند ولی قانون را دور میزنند و برایشان مشکلی ندارد.
دولت نظر مشخصی در این باره اعلام نکرده است؟
دولت نه، یعنی باید مجمع جلسه بگذارد و رسما بیایند و اعلام کنند. البته دولت صحبت متفرق که میکند و میگوید ما یک سری کارهایی کردیم. در مرکز افای تی اف، ایران جزو کشورهای پرریسک شده بود و در جلسه بعدی قرار بود ایران را وارد لیست سیاه کنند. دولت خیلی تلاش کرد و اسمش در لیست سیاه نرفت اما هنوز در لیست کشورهای پرریسک هستیم که باید دولت به میدان آمده و مسئله را حل کند.
آقای باهنر! شما چندی پیش، شرطی را برای حضور اصلاح طلبان در انتخابات گذاشتید، این موضوع را در سال ۹۰ و بعد از حوادث سال ۸۸ هم به نوعی دیگر برای اصلاح طلبان مطرح کرده بود، که آنهایی میتوانند به انتخابات مجلس ورود کنند که این شرایط را داشته باشند. این اظهارات بازتابهایی هم به ویژه از طرف اصلاح طلبان داشت. شما هنوز هم معتقد بر این شروط هستید؟ با توجه به اینکه بعدا تاکید کردید که اقلیت اصلاح طلب قوی باید در مجلس بعدی حضور داشته باشد.
من در زندگی سیاسیام این تحلیلها یعنی تحلیل صفر و صدی و سیاه و سفید را قبول نداشته و ندارم. اینکه بگوییم یک آدم بد است یا خوب. نه بین بد و خوب بین صفر و صد ۱۰۰ عدد است. چون در مورد اصلاح طلبان اسم بردید؛ من بارها گفته ام، حتی همان سال ۸۸ بعضی از دوستان تندرو ما را به ساکت فتنه متهم میکردند اما همان سال ۸۸، سیزده میلیون نفر به آقای مهندس میرحسین موسوی رای دادند. حدود ۲۴ میلیون هم آقای احمدی نژاد رای آورد. یک عده معتقد بودند که باید برویم این ۱۳ میلیون را کشف کنیم ببینیم چه کسانی هستند اما من قبول نداشتم و ندارم.
این افراد زمانی به مهندس موسوی رای دادند که کاندیدای رسمی نظام جمهوری اسلامی بود و شورای نگهبان تایید کرد و وارد انتخابات شد و هر کس هم به ستاد او رفته، موسیقی زده، خرج کرده، کمک کرده و رای داده حق طبیعیاش بوده است.
بعد از انتخابات وقتی مهندس موسوی آن فتنه را شروع میکند، آن موقع باید ببینیم چه کسانی از مهندس موسوی حمایت میکنند. ۹ دی سال ۸۹ من خیلیها را دیدم که به مهندس موسوی رای داده بودند ولی در راهپیمایی ۹ دی شرکت و آنها را محکوم کردند. بحثمان این است که یک شخص فتنهگر است و یکی برانداز است و دیگری قانون اساسی را قبول ندارد.
یک سری ایران یکپارچه را قبول ندارند؛ پس اینها صلاحیت ورود به مراکز حکومتی را ندارند. اما در اصلاح طلبان خودم کامل شناسایی کردم، یک عده میگویند میخواهیم در انتخابات شرکت کنیم ما اگر میخواهیم وارد قدرت شویم باید پای صندوقهای رای بیاییم. یک عده هم دنبال تحریم هستند و میگویند تحریم میکنیم، رای نمیدهیم و شرکت نمیکنیم. من میگویم باید میان این دو گروه تفاوت قائل شد. آن کس که میخواهد تحریم کند، برانداز باشد و فتنهگر باشد بحث دیگری است.
همان زمان سال ۸۸ ما هفته بعد انتخابات پیش مهندس موسوی رفتیم، چند نفر بودیم آقای عسگر اولادی هم بود. به او گفتیم در انتخابات شرکت کردی و ۱۳ میلیون رای خوب آوردی. من به او گفتم شما رقیب احزاب شوید، و اگر بتوانید درست مدیریت کنید دوره آینده حتما رئیس جمهور میشوید، اما اگر بخواهید رقیب نظام شوی آن موقع مسائل دیگری پیدا میشود.
رقیب احزاب شدن با رقیب نظام شدن فرق دارد. هیچ حکومتی قبول نمیکند کسی رقیب نظام شود. قاطعانه و مستدل میگویم همین الان لیبرالترین و دموکراتیکترین کشورهای دنیا رقیب حکومت را برنمی تابند. فردا در آمریکا مثلا در انتخابات ریاست جمهوری از حزب دموکرات، از حزب جمهوری خواه هم میآیند. فرض کنید یک نفر هم ثبت نام کند بگوید من مرامم کمونیستی است، شما فکر میکنید برایش فرش قرمز پهن میکنند؟ ممکن است صلاحیت پیدا کند اما برایش پرونده مالیاتی تشکیل میدهند و هفت جد و آبادش را به باد میدهند.
هیچ کشوری شوخی ندارد. اصلاح طلبهایی مانند تیپ کارگزاران که میگویند در انتخابات شرکت میکنیم و رای هم میآوریم یا مثلا حزب اعتدال و توسعه که حتی تعدادی از آنها ثبت نام کردند. من واقعا معتقدم که شورای نگهبان باید به اینها اجازه دهد. اگر کسی پرونده قضایی دارد یا محکومیت اخلاقی یا مالی یا جاسوسی دارد که هیچ نظامی آنها را تحمل نمیکند ما هم نباید قبول کنیم. اما آنهایی که اسمشان اصلاح طلب است و نظام را قبول دارند اما ممکن است مثلا باهنر را قبول نداشته باشد و رقیب باهنر شود خب باشند و بیایند.
در بحثی که مطرح شده بود، آنجا خبرنگار گفت آقای حجاریان گفتند که ما به این ۴ شرط یا ۶ شرط حاضریم در انتخابات شرکت کنیم. به شرطی که همهمان تایید شدیم و… در آخر هم گفته بود اگر آقای رئیسی هم استعفا دهد خیلی خوب میشود. خبرنگار از من سوال کرد که شما نظرتان درباره این شرایط آقای حجاریان چیست. گفتم آقای حجاریان تشریف بیاورند در انتخابات شرکت کنند اما به ایشان سلام برسانید و بگویید که نظام برای شما شرط میگذارد شما حق ندارید برای نظام و قانون اساسی شرط بگذارید.
قانون اساسی برای ما شرط میگذارد که ما با چه ترتیبی و چه شرایطی میتوانیم در انتخابات شرکت کنیم. این بحث را گفتیم عدهای ناراحت شدند و گفتند باهنر تهدید کرد. اما اینطور نیست من در بسیاری از مصاحبههایم گفتم که یک سری اصلاح طلب بدخیم هستند و یک سری خوش خیم. اصلاح طلبان خوش خیم بیایند و با هم رقابت کنیم.
همین افراد به اصطلاح خوشخیم میتوانند از شورای نگهبان تایید صلاحیت بگیرند؟
عرض کردم چهرههایی که میآیند باید سفید باشند نه کسی ثبت نام میکند که زندان بوده و محکومیت قضایی داشت. حالا محکومیتهای قضایی هم متفاوت است طرف محکوم میشود که چند سال از حقوق اجتماعی محروم است این حکم صادر میشود بله نمیتواند اصلا صراحت قانون است که اینها نمیتوانند باشند.
مجلس دهم هم بر اساس چهرههای سفید اصلاح طلبان شکل گرفت، افرادی که سابقه خیلی سیاسی و تخصصی نداشتند و نتیجهاش همان مجلسی شد که الان شما در برخی مسائل منتقدش هستید منظورم این است که اصلاح طلبانی که چهره سفید باشند لزوما چهرههای شاخص نیستند!
این قانون روشن مجلس است؛ یعنی قانون مصوبی است که نه شورای نگهبان میتواند از آن صرف نظر کند و نه کس دیگر. باید مشخصا ۴ یا ۵ مشخصه را داشته باشند. البته ما مشکلات اساسی دیگری هم داریم که آنها را الان نمیخواهم بگویم.
اصولا کشورهایی که حکومتشان مبتنی بر رای مردم است و ما میگوییم مردم سالاری یکی میگوید دموکراسی یا هر چیز دیگر؛ حکومتهایی که مبتنی بر رای مردم میخواهند حاکم باشند لازمه ابزار این حکومتها ۳ یا ۴ تا حزب قدر و قدرتمند است. ما متاسفانه ۲۰۰ حزب در کشور داریم ولی هیچکدام از اینها یک حزب فراگیر قدرتمند و قوی نیست. کادرسازی و نیروسازی در احزاب رخ میدهد. در نیروهای مسلح اگر یک کسی بخواهد سردار شود باید اول ستوان شو، بعد سروان، بعد سرگرد و سرهنگ شود و اگر خوش درخشید سردار میشود.
معتقدم مجلس ما جای ۲۹۰ سردار خوب است اما متاسفانه چون حزب نداریم هرچند دوستانی که به مجلس میروند آدمهای خوبی هستند چه اصلاح طلب و چه اصولگرا، ولی بیشتر ستوان و سرگروهبان هستند. اینها آدمهایی نیستند که در حزب شکل گرفته باشند. یک مشکل دیگر همان دادگاه و قانون اساسی که در خیلی از کشورها این کارها را حزب قبلا انجام میدهد یعنی اشخاصی را معرفی میکند که دادگاه و قانون اساسی استدلالی علیهشان نداشته باشد.
اگر بگوید این اشخاص در فتنه بودند، جنگ هم کردند، آتش هم زدند، زندان هم رفتند اکنون میخواهند نماینده مجلس شوند، هیچ حکومتی اجازه نمیدهد.
یعنی شما از رویکرد شورای نگهبان دفاع میکنید؟
بنده عرض کردم من صفر و صدی نمیگویم. معتقدم که تعداد زیادی از اصلاح طلبانی که ثبت نام کردند، سفید هستند و سابقه ندارند و جرمشان این است که طایفهای به نام اصولگراها مثل من را قبول ندارند. این اصلا گناه نیست و حتما باید توسط شورای نگهبان تایید شوند.
شما رایزنیای برای تایید این افراد با شورای نگهبان یا نهادهای دیگر حاکمیتی داشتید؟
بله رایزنی میکنیم و من بارها و بارها مصاحبه کردم. در دوران ثبت نام موقت با تعداد زیادی از اصلاح طلبان هم تلفنی تماس گرفتم و گفتم که بیایند ثبت نام کنند. من با برخی مثل آقایان نوبخت، واعظی، مرعشی و جهانگیری تماس گرفتم.
آقای جهانگیری گفتند که حوصله مجلس رفتن ندارد. یک تعدادی هم ثبت نام کردند مثل آقای نوبخت و جمشید انصاری و دارند لیست جمع میکنند و من کاملا موافقم هرچند در حزبشان نمیروم یا حتما در لیست آنها قرار نمیگیرم اما حق قانونیشان است و این کمک به ماست که بیایند به میدان و رقابت را سنگین کنند.
در جریان اصلاح طلب و اعتدالیون افرادی مانند آقایان ظریف و لاریجانی میتوانند پدرخوانده بعضی لیستها شوند اما بعید میدانم فردی مثل آقای ظریف این کار را انجام دهد، چون به هرحال محافظه کاری خاصی هم دارد. اما آقای لاریجانی نمایندگان ادوار مجلس را ساماندهی میکند.
آقای باهنر! شما از جمله لیدرهای تاثیرگذار جریان اصولگرا هستید و نفوذتان مشخص است. اگر بخواهید یک الگویی برای مسیر سیاست ورزی خود خصوصا بعد از خروجتان از مجلس و از جایگاه دبیرکلی جبهه پیروان معرفی کنید چه کسی است، مثلا آقای ناطق نوری یا عسگراولادی برای شما یک الگوی سیاست ورزی در جایگاهی که الان قرار دارید، هستند؟
یک عده از عزیزان که تند و رادیکال هستند رقبای خود را به رسمیت نمیشناسند. آقای ناطق نوری در سال ۷۶ رقیب آقای خاتمی در انتخابات بودند. بنده هم رئیس کل ستاد انتخابات آقای ناطق بودم. آقای خاتمی که برنده شد، صبح شنبه ساعت ۸ آقای ناطق پیام تبریک خود را به آقای خاتمی فرستاد.
بله همه ما از رای نیاوردن ایشان جا خورده بودیم معلوم است که حزب شکست بخورد جا میخوریم اما معنایش این نبود که حزب مقابل را به رسمیت نشناسد. دو سه روز بعد خودم به عنوان رئیس ستاد آقای ناطق رسما وقت گرفتم و نزد آقای خاتمی رفتم و تبریک گفتم.
متاسفانه یواش یواش یک سری آدمهای تند رقبای خودشان را به رسمیت نمیشناختند. رقبای اصلاح طلب که هیچ اگر مثلا باهنر هم با آنها رقیب شود میگویند او هم از خط خارج شده است. یعنی سعی میکنند رقبای خود را با انگهایی بیرون میکنند (اول میگویند اختلاف سیاسی با طرف داریم بعد یواش یواش میگویند اختلاف فرهنگی است بعد عقیدتی بعد میگویند مرگ بر ضد ولایت فقیه تموم شد) و فکر میکنند خالص خالص فقط خودشان هستند.
این یکی از اشکالات جدی نظام سیاسی ماست که یک عده فکر میکنند اگر مثل من فکر کرد قبولش دارم باقی ضد ایران و ولایت فقیه هستند و مشکل دارند.
این روحیه را که باید جناحهای مختلف را به رسمیت شناخت و برای مصالح کشور هم رقیب بود و هم کار کرد، از خیلی وقت پیش در مجلس زمانیکه اکثریت تام داشتیم و بنده هم مشهور به لابیمن بودم داشتم. اما با این ۲۸ سالی که من تجربه دارم، معتقدم ۹۰ درصد تصمیمات مجلس غیرسیاسی و غیر جناحی است مثل همین بودجه و برنامه هفتم که جناحی نیست.
متاسفانه یک سری از آدمهای تند فکر میکنند همه چیز را باید جناحی و سیاسی کنند. حتی در همین هدف مندی یارانهها که در مجلس نهم در دوره آقای احمدی نژاد بحث بود. یک کمیسیون ویژه در مجلس تشکیل دادیم و اکثریت تامه هم ما بودیم. این کمیسیون ویژه را مجلس برای ماموریت انتخاب میکند. بنده در همانجا دو پایم را در یک کفش کردم و گفتم در کمیسیون باید هم اصولگراها باشند و هم اصلاح طلبان باشند. چون کاری ملی است و باید دوتایی دست به دست هم بدهیم تا مشکل را حل کنیم. اگر میخواستیم تمام اعضای کمیسیون ویژه را از اصولگرایان انتخاب کنیم میتوانستیم ولی من این نوع دیکتاتوری اکثریت را اصلا در هیچ زمانی قبول نداشتم حتی در برنامههای توسعه.
من در ۳ یا ۴ برنامه توسعه رئیس بودم ولی اصرار میکردم مثلا آقای مجید انصاری در یکی از همین برنامهها نائب رئیس من باشد آن هم به اصرار خودم. و الا در همان موقع هم برخی از دوستان تند بودند که میگفتند اینها اصلاح طلب هستند و نباید باشند. من میخواهم بگویم که این روحیهای که رقیب را به رسمیت نشناسیم برای مشارکت مضر است. این را باید به تدریج حل کرد. من هم مصاحبه میکنم هم میگویم هم خواهش میکنم هم دعوا میکنم تا ببینیم چه میشود.
جریان خالصسازی که اشاره کردید خیلی از همین چهرههای قدیمی و سابقون نظام را عقب رانده و کنار گذاشته و حتی رد صلاحیت شده اند. فکر نمیکنید یک روزی شامل حال خودتان شود؟
عرض کردم آنها ممکن است همین فردا اعلام کنند که باهنر از دیدشان صلاحیت ندارد. این به همان دلیل است که رقیب خود را به رسمیت نمیشناسند.
چه کسانی پشت این جریان هستند؟ بانفوذ هستند؟
یک ضرب المثلی هست که میگوید دیرآمدند و زود میخواهند بروند. شما یک سنگی را در کوه منفجر میکنید. این سنگ تیزیهای زیادی دارد. این تیزیها در روزهای اول هست اما موقعی که چندسال کف رودخانه ماندند بهم ساییده شده و نرم میشوند.
شما سنگهای رودخانه را که نگاه کنید با سنگ شکستهای که در مصالح ساختمانی میبینید کاملا متفاوت است. یک سری دوستانمان مثلا جبهه پایداری که۷یا ۸ سال قبل تاسیس شد ابتدا خیلی تند و تیز بودند. ما هم مقداری با آنها کار کردیم. یک جاهایی نرم شدند و مواضعمان با همدیگر نزدیک شده است. یک جاهایی هنوز نتوانستیم همدیگر را قانع کنیم.
آنها همان مواضع تند و رادیکالی را دارند. اینها باید در تعاملات حل شوند؛ وقتی میگویم بعضیها نمیتوانند رقیبشان را تحمل کنند به خودمان نباید این نقد وارد شود. آنها تو را قبول ندارند تو هم بگو آنها را قبول ندارم. این درست نیست من حتی به زور به جلسات آنهایی میروم که میگویند شما را قبول نداریم، حتی یکطرفه.
باید اهل تعامل باشیم و راه حل اساسی آن است که ۳ یا ۴ تا حزب قدر در کشور داشته باشیم. اشکالی هم ندارد که یک حزب اصولگرا باشد، حزبی اصلاح طلب. اما یک شرط اساسی دارد که این احزاب رقیب نظام نباید باشند باید رقیب احزاب باشند. در این صورت میشود کار کرد و ارتقا یافت.
فکر میکنید تحرکات و اظهارات این روزهای برخی طیفها مثل جبهه پایداری برای گرفتن سهم بیشتر در لیست اصولگرایان است؟
بله. میگویند بچهای قهر کرده بود میگفت من شام نمیخواهم، ولی سرش را از زیر پتو بیرون میآورد و میگوید من که نمیخورم اما آن را برای هرکسی کشیدید، کم است. البته بعضیها هم این بچه را خیلی لوس کردند.
پس شما رد صلاحیت خودتان را بعید نمیدانید؟
نه، من البته تسلیمم و یک شوخی هم کردم، با خود آقایان شورای نگهبان هم شوخی کردم و گفتم من قرار نیست کاندیدا شوم که بخواهید من را رد صلاحیت یا تایید صلاحیت کنید. قرار من این است ولی ممکن است فشارهایی باشد و انگهایی بچسبانند. البته با این پیش ثبت نامهایی که انجام شده الان شورای نگهبان به اندازه کافی وقت داشته است.
ما دوره گذشته گفتیم ظرف بیست روز ۱۵ هزار نفر را باید بررسی میکردند. اما الان دو سه ماه وقت داشتند. بنابراین خیلیها رسیدگی کردند و من امیدوارم و احساس هم میکنم که انشالله شورای نگهبان یک وسعت نظر بهتری را انشالله داشته باشد.
برخی پیش بینی کرده بودند که شما را در لیست خالصسازی قرار میگیرید.
یعنی چی؟ جذب میکنند یا حذف میکنند؟
نه حذف میکنند.
من جایی نیستم که حذفم کنند نه پستی دارم نه مقامی دارم. اما فعال سیاسی هستم دوستان هم محبت دارند. از نظر کاندیداتوری هم خیلیها را تشویق میکردم که ثبت نام کنند بعضیها میگفتند خودت چرا ثبت نام نمیکنی؟ من برای اینکه آنها را قانع کنم ثبت نام کردم.
خلیج فارس: از امروز ثبتنام کاندیداهای انتخابات مجلس آغاز میشود. بهطور طبیعی، جریان اصولگرا با حداکثر توان در این مرحله به ستادهای ثبتنام هجوم میبرند. هیچکس نیست که خودش را شایسته رسیدن به صندلی پارلمان نداند. از سوی دیگر، اطمینان دارند که هیچ مشکلی از ناحیه شورای نگهبان و دریافت تایید صلاحیتشان برای انتخابات به وجود نخواهد آمد.
به گزارش خلیج فارس؛ معادله، اما در طرف دیگر متفاوت است. جبهه اصلاحات در مرحله پیشثبتنام اعلام کرد که «هیچ توصیهای در زمینه ثبتنام به کاندیداها ندارد». این روند احتمالاً در مرحله ثبتنام نهایی هم به همین منوال ادامه پیدا خواهد کرد.
حدبالای اتفاقی که ممکن است شاهد آن باشیم، توصیهای خواهد بود به اینکه «کسانی که در مراحل پیشثبتنام از فیلتر اولیه عبور کردند، ثبتنام نهایی خود را انجام دهند». اما همه چیز برای سیاستورزی اصلاحطلبان در انتخابات از روز اعلام اسامی کاندیداها آغاز خواهد شد، نه امروز.
تلاش برای اینکه با هیزم اصلاحطلبان انتخابات را از حالا گرم کنند، تلاشی بیحاصل است. تجربه به اصلاحطلبان ثابت کرده تا زمانی که اسامی تاییدصلاحیتها مشخص نشده، هر نوع فعالیتی نه تنها کمکی به انتخابات نمیکند بلکه بر ضد آن نیز عمل خواهد کرد. مسئله تازه از روز اعلام اسامی تاییدصلاحیتها (که چند ماه بعد خواهد بود)، آغاز میشود. چه کسانی تایید صلاحیت میشوند؟
مقدمه دوم این است که پیشبینی کنیم در روز اعلام اسامی نهایی چه کسانی احتمالاً تاییدصلاحیت خواهند شد؟
دراینباره هم احتمالاً اتفاقنظر وجود دارد که افراد نام و نشاندار اصلاحطلب حتی اگر ثبتنام کرده باشند، بعید است تاییدصلاحیت شوند. همانطور که بخش مهمی از نمایندگان لیست امید برای انتخابات سال ۱۳۹۸ تاییدصلاحیت نشدند، طبیعتاً بخشی از کاندیداهای سال ۱۳۹۸ هم برای سال ۱۴۰۲ تاییدصلاحیت نمیشوند.
تجربه ثابت کرده که دایره و دامنه در حال تنگتر شدن است، نه باز شدن. پروژه این نیست که با بازتر کردن فضا نهادهای کارآمد ساخته شود، بلکه پروژه «یکدستسازی» همچنان با قدرت درحال پیشروی است.
در این شرایط، احتمالاً میتوان حدس زد بخش محدودی از افراد ناشناس که با یک واسطه به اصلاحطلبان مربوط میشوند یا بخشی از پایوران دولت حسن روحانی، در انتخابات تاییدصلاحیت شوند. از جریان معتدل اصولگرا هم احتمالاً بخشی از کسانی که در سالهای مجلس هشتم تا دهم با علی لاریجانی فعالیت میکردند، تاییدصلاحیت خواهند شد. البته، کسانی که احتمال رایآوری آنها در حوزههایی که ثبتنام میکنند، قطعی نباشد.
برای اصلاحطلبان «روز صفر انتخابات» همان روز اعلام اسامی نهایی نامزدهایی است که توانستند از فیلتر شورای نگهبان عبور کنند. در این روز صفر احتمالا در شهرستانها با اختلافات زیادی برای حضور در انتخابات روبهرو نباشیم. بررسی وضعیت شهرستانها بحث مفصلی است که بخش مهمی از آن را باید با فرهنگهای هر منطقه ارزیابی کرد و سنجید.
به عبارت روشنتر، در شهرستانهای کوچک انتخابات محلی است و انتخابات در همه حوزههای سراسر کشور انتخاباتی «سیاسی» نخواهد بود؛ لذا رقابت بر سر نقاطی است که در آنها انتخابات «سیاسی» تلقی میشود. در میان این حوزهها نیز «تهران» شاخص اصلی است. ۳۰ نماینده تهران به اضافه شهرهایی مانند «مشهد، اصفهان، شیراز، کرج، قزوین و چند کرسی از برخی کلانشهرها» بار اصلی سیاسی بودن انتخابات را بردوش خواهند کشید.
منبع: هم میهن