خلیج فارس:در ادامه تصویری دیده نشده از دیدار عبدالله دوم ولیعهد اردن(اکنون پادشاه اردن) با عدی صدام حسین پسر صدام حسین را در بغداد و در سال ۱۳۷۰ مشاهده می کنید.
منبع:فرادید
خلیج فارس:یکی از موضوعات مهمی که در سالهای اخیر چه در حوزه مستند داستانی و چه در فیلمهای سینمایی زیاد با آن مواجه میشویم آثاری است که درباره شخصیتهای مشهور و مهم تاریخ ساخته میشود.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از اعتماد؛فیلمهایی که عمدتا یا حق مطلب را ادا نمیکنند یا کیفیت پایینی دارند و نکته مهمتر اینکه این نوع فیلمها بیشتر توسط فیلمسازانی ساخته میشوند که یا درکی از موقعیت شخصیت اصلی فیلم خود ندارند یا از اساس فیلمسازی را نمیشناسند یا شتابزده کار را به سرانجام میرسانند.
نمایش فیلم «صددام» به کارگردانی پدرام پورامیری که این روزها بر پرده سینماهاست فرصت مناسبی دست داد تا با کارگردان جوانش، این موضوع مهم را مطرح کنیم و نظر او را در این باره جویا شویم. با ذکر این نکته که پدرام پورامیری از کارگردانان با استعداد حوزه سینمای اجتماعی است و سابقه خوبی از خود در این حوزه به جای گذاشته است؛ جاندار (نویسنده کارگردان)، یاغی و شنای پروانه (نویسنده) و….
آقای پورامیری! اگر موافق باشید بحث را فرامتنی آغاز کنیم. در سالهای اخیر بعضی فیلمسازان جوان سراغ سوژههای حساس سیاسی میروند درحالی که خودشان موقعیت و زمانه این سوژه را درک نکردهاند و نمیتوانند از پس کار بر آیند. بعضی مواقع حتی باعث میشوند سوژه حیف شود و از بین برود، البته بعضی مواقع هم همچون مستند«ایستاده در غبار» محمدحسین مهدویان نظرات منتقدان را جلب میکند. با درنظر گرفتن این نکته که صدام هم سوژه مهم و حساسی برای فیلم شما است نظر شما درباره این موضوع چیست؟
نکتهای که شما اشاره میکنید در سینمای جهان هم وجود دارد، یعنی سوژههایی که به لحاظ داخلی، یا منطقهای، آدمهایش پرماجرا و پرداستان باشند، چه مثبت چه منفی، مثل هیتلر و در همه جای دنیا مرسوم است که راجع به این شخصیتها مستند و فیلم ساخته میشود. ما هم در همه حوزهها وقایعی داشتیم وداریم و هم تاریخ و آدمهای منفور یا تاثیرگذارداشتیم و داریم، اما حرف من این است که چرا این سوژهها نباید کار شود؟ چرا نباید سراغ این سوژهها رفت؟ چرا حرف زدن درباره این آدمها باید مسکوت بماند؟
اصل پرسش این بود فیلمسازانی که آن دوران را درک نکردند بیشتر به سراغ این مضامین حساس میروند، چرا؟
مثلا اگرفیلمساز جوانی از هر کجای جهان، میخواهد راجع به واقعهای فیلمی بسازد، چون دهههای ماقبل خود را درک نکرده، نباید درباره این موضوعات فیلم بسازد؟ اینکه الزاما فیلمساز، دورانی که میخواهد راجع به آن فیلم بسازد درک کرده باشد بیشتر نگاه انحصارگرایانه است و شاید معدود فیلمسازانی در جهان باشند که بخواهند دورانی را به تصویر بکشند و آن دوران را درک کرده باشند. کما اینکه من به عنوان فیلمساز، تبعات بعد از جنگ و اتفاقات بعد از آن را دیدم و درک کردم، در این چهاردهه تمام اتفاقات از مقابل چشمان من رد میشود و خب ما با تحقیق و پژوهش و مطالعه و با یکسری داستان به سراغ این سوژه رفتیم چه از جهت فضاسازی و چه از جهت حال و هوای آن روزها، شخصیتها و قصه را طراحی کردیم.
اینکه فیلمساز جوانی به سراغ دورانی برود که آن را درک نکرده نفی کردنی نیست اما پرسش اصلی این است که آیا نباید با حساسیت و با برنامهریزی چنین فیلمهایی ساخته شوند؟ این نکته را درنظر بگیرید صدام با بسیاری از سیاستمداران دنیا فرق دارد، شما ممکن است راجع به شخصیتهای سیاسی نظیر استالین فیلم بسازید آن موضوعش جداست ولی وقتی درباره آدمی میخواهید صحبت کنید که جنایتهای زیادی در کشورما داشته آیا نباید این مهم با وسواس بیشتری صورت بگیرد؟ شما چقدر نسبت به این موضوع حساسیت داشتید؟
بله، از این نظر با شما موافقم، همانطور که میگویید سوژه مهمی است و باید با حواس جمعی و حسابشده سراغش میرفتیم، من هم اگر صدام را در بخشهایی از این فیلم نشان دادم روی مستندات دست گذاشتم که خود این آقا در شروع جنگ آنها را گفته و آنها مستند است و وجود دارد و یکی از ادعاهای کذب این آقا در شروع جنگ ایران و عراق است. حرفی میزند که از پس آن برنمیآید، صدام در خرمشهر ۳۰ روز زمینگیر میشود چرا؟ چون ایرانی و غیرت ایرانی اجازه نمیدهد که این آقا به حرفش برسد.به خاطر حرف پوچی که زده تاریخ به او خندید. من هم به او میخندم به عنوان نسل آینده.
از ریسک و نگرانی برای ساخته شدن این فیلم برایمان بگویید.
قطعا به خاطر سوژه فیلم، نگرانی در من وجود داشت و ما باید آنچنان حساب شده گام بر میداشتیم که خدای ناکرده، زبانم لال به کسانی که ۸ سال در جبهههای جنگ جنگیدند بر نخورد، اما همانطور که میدانید فیلم ما مربوط به شروع جنگ و روزهای اولیه جنگ ایران و عراق است که این هم محرک داستان است، من راوی را برای فیلم انتخاب کردم و اصلا راوی فیلم صدام نیست. لحظاتی از فیلم درباره صدام صحبت کردم که مستند و حقیقی است و ویدیوهایش هم وجود دارد، من فقط آن تصاویر را بازسازی کردم و دراین لحظات هیچگونه کمدی وجود ندارد و روی شخصیت واقعی صدام میایستد و درباره صحنههای واقعی فیلم نه من، نه هیچ کس دیگری نمیتواند شوخی کند، مگر کسی که معاند باشد و بخواهد از این موضوع مصادره به مطلوب و سوءاستفاده کند، ولی قصه فیلم ما جور دیگری جلو میرود. نکتهای که باید بگویم اینکه فیلم من مستندنگاری نیست، هم، قصه عاشقانه و هم قهرمانمحور است، قهرمان فیلم من نشان میدهد چطور ایرانی پای غیرتش میایستد و حتی تبعات سنگینی پس میدهد و نیمی از زندگی خود را به خاطر غیرتش از دست میدهد.
وقتی فیلم شما را دیدم سوالی که ذهنم را درگیر کرد این بود که شما داستان را به صورت کمدی روایت میکنید آیا روایت کمدی شما از قصه صدام، تقلیل دادن جنگ و جنایتهای این آدم نیست؟ تقلیل دادن اتمسفر وحشتناک آن روزگار سخت نیست؟ البته اگر قصه به شکل درام روایت میشد بحث فرق میکرد، تحلیل شما چیست؟
ببینید جنایتکار بودن صدام محرز است، همانطوری که در ابتدای فیلم اشاره میشود صدام حرفی میزند که بسیار مسخره است، چون او نه ایرانی را میشناسد و نه غیرت ایرانی، رضا عطاران در این فیلم هیچگونه سمپاتی با صدام ندارد، اتفاقا رفتار او در راستایی پیش نرفتن اهداف صدام است، این یعنی چه؟ یعنی رویکرد من فیلمساز اینگونه است که من به عنوان سازنده فیلم هیچ جا کنار صدام نمیایستم و اتفاقا همراه با عزیزانی میشوم که برای ما جنگیدند و شهید شدند. قهرمان فیلم نمیخواهد دستور صدام را انجام دهد، ولی تحت یک اجبار و گروگانگیری مجبور به اقداماتی میشود.
وتلاش هم میکند.
بله، چون در مخمصه گرفتار میشود اما به هر دری میزند تا این اتفاق صورت نپذیرد. تمام این لحظات تبدیل به کمدی میشود چون قهرمان فیلم تفکرش این است که صدام خواسته بیجایی از او دارد.
حالا بفرمایید چرا روایت کمدی را انتخاب کردید؟
به این دلیل که از نظرم این قصه براساس کاراکترها و موقعیتهایش و شخصیتها در بستر کمدی بهتر جواب میدهد و بهتر میتواند مخاطب را با خود همراه کند و صادقانهتر حرف خودش را بیان کند و حتی صادقانهتر برخورد جدی با حرفهای صدام داشته باشد، حتی به نظرم بیواسطهتر با نسل جدید روبهرو می شود تا بداند صدام که بود و چه کرد؟ به دلیل اقتضای خود قصه و جهان قصه بود که روایت کمدی برای فیلم انتخاب کردیم. اینکه تعمدی، فیلم کمدی باشد تا چیزی را مسخره کند نیست، چون اصلا رگهای از کمدی در رفتار صدام در فیلم وجود ندارد بلکه قهرمان ما تا آخر فیلم بر خواسته خود میماند و میجنگد.
این پرسش را از این جهت مطرح کردم که در سالهای گذشته خاصه یکی، دوسال اخیر، حجم فیلمهای کمدی آنقدر زیاد شده که جز ابتذال از آن برداشت دیگری نمیشود. یعنی هر موضوع مهمی اگر در بستر کمدی روایت شود اصلا جدی گرفته نمیشود و با نگاه سخیف از آن یاد میشود.نظر شما چیست؟
تمایل دارم به عنوان روزنامهنگار صادق، شما نظرتان را از آن چیزی که در سینما با مردم دیدید و استنباط کردید، حرف بزنید.
فیلم را در یکی از سالنهای پردیس کوروش دیدم و مخاطبان هم در سالن با فیلم ارتباط برقرار کرده بودند و به لحظههای آن میخندیدند، سالن هم تاحدودی پر بود.
حالا خدمت شما بگویم من چندین و چند سال در سینمای اجتماعی فعالیت کردم و به لطف خدا از طریق سینمای اجتماعی توانستم در سینما رشد کنم. معتقدم در هر حوزهای از سینما به تنوع ژانر و مارکت نیاز داریم و باید خوراکش تامین شود نمیتوان سینما را به دو ژانر تقسیم کرد، اینکه بگوییم سینما فقط فیلمهای کمدی است یا فقط سینمای اجتماعی است کاملا اشتباه است به هر حال طیف مخاطب ایران به همه نوع فیلم از نوع خوبش نیاز دارد اینکه انحصارا بگوییم فقط فیلم کمدی یا اجتماعی مطلوب نیست.
بحث ابتذال بیش از حد کمدیهاست تا جایی که بسیاری از فیلمسازان از ساخت اینگونه فیلمها وحشت دارند. حالا درنظر بگیرید شما و بسیاری از فیلمسازان اجتماعی در چنین شرایطی فیلم کمدی ساختید.
حرف شما را انکار نمیکنم، همانطور که نقدهایی راجع به حوزه اجتماعی وجود دارد درباره حوزه کمدی هم وجود دارد. باید آسیبشناسی درست صورت بگیرد. ولی راجع به خودم صحبت میکنم، نمیخواهم بگویم ژانر کمدی بد است و اینگونه نیست که بخواهم فیلم کمدی بسازم. من میگویم شرایط و جهان قصه و اقتضای قصه از من طلب میکرد.
خیلیها از من سوال کردند چرا بعد از چند فیلم اجتماعی، فیلم کمدی ساختید؟ و از من پرسیدند دوباره کمدی میسازید؟ در جواب گفتم نمیدانم. شاید. حرف من این است که باید فیلمساز ببیند جهان قصهاش در کدام ژانر با لکنت کمتری بیان میشود. چون معتقدم اگر ما سبک و مدل فیلمنامههایمان را کمی هوشمندانه با مخاطب انتخاب کنیم، میتوانیم ارتباط بیواسطهتری با مخاطب ایجاد کنیم. شاید قصههایی داشته باشیم که در ژانر کمدی بهتر تعریف میشود و تاثیرگذارتر است. اینکه به زور بگوییم قصهای باید درام یا جنگی یا کمدی روایت شود، اشتباه است.
فیلم شما موضوع حساسی دارد، موضوعات حساس را به آدمهای خاص میدهند. به عنوان مثال، گفته میشد اگر فلان سازمان راجع به فلان شخصیت سیاسی مستند به بخشهای خصوصی اجازه ساخت درباره آن شخصیت سیاسی داده نمیشد،آیا درباره شما هم این اتفاق صدق میکند که نگاه ویژهای شما را حمایت کرده باشد؟
خیر. من فیلمساز مستقلم، برای ساخت فیلم زحمت کشیدیم، فیلمنامه نوشتم، فیلمنامه در بخش خصوصی ساخته شده به زحمت پروانه ساخت گرفتم، فیلم سرمایهگذارهای بخش خصوصی دارد.
از این جهت که خیلیها حاضر هم نیستند درباره این شخصیت کار کنند. مثلا شهاب حسینی طی یادداشتی گفته بود حاضر نیست شخصیت صدام را بازی کند.
من هم برای صدام بازیگر مشهوری انتخاب نکردم، ضمن اینکه کاراکتر اصلی فیلم ما لحظهای به صدام نزدیک نمیشود. من کارم با مردم است وکسانی که جانشان را برای کشور گذاشتند.
نظر رضا عطاران درباره شخصیت صدام چه بود؟ چون مشاور شما در فیلم هستند.
رضا عطاران بسیار وسواس و حساسیت داشتند، به عنوان مثال بگویم سکانس افتتاحیه فیلم که صدام آغاز جنگ ایران و عراق را اعلام میکند ما میخواستیم از بدل صدام استفاده کنیم، آقای عطاران حاضر نشد این سکانس را بازی کند و گفت باید حتما این سکانس را تغییر دهید. شما لحظهای در فیلم نمیبینید که آقای عطاران به جای شخصیت اصلی و صدام بازی کند. کسانی که نقدهای اشتباهی راجع به فیلم ما مینویسند یا فیلم را ندیدند یا کامل ندیدند یا با دقت فیلم ما را ندیدند یا به دلایل دیگری نظراتی میدهند که اگر به واسطه خود فیلم نقدهای فرامتنی را بررسی کنیم هیچ کدام محلی از اعراب ندارد و گویی آنها خودشان تمایل دارند به ملت شریف ایران توهین کنند و صدام را دستمایه این توهینها قرار دهند چون هر حملهای نیاز به کاتالیزور دارد.
پریناز نظرش چه بود؟
بسیار با او حرف زدیم و پریناز هم حساسیتهای خاص خودش را داشت.
فیلم صدام چقدر زاییده تخیل شماست و چقدر براساس واقعیت روایت است؟
من داستان خودم را در فیلم صددام روایت میکنم، یعنی چنین واقعهای هیچوقت در تاریخ اتفاق نیفتاده، مستندی درباره این قصه وجود ندارد. من به عنوان نویسنده از تخیلاتم استفاده کردم و لحظات کمدی فیلم هم از جایی شروع میشود که زاییده ذهن خودم است، اما مستنداتی که درباره صدام است هیچ کمدی در آن نیست.
ولی بار کمدی فیلم آنقدر زیاد است که حرف شما در لحظات کمدی فیلم پنهان و مخفی میشود.
ببینید باز هم میگویم سوژه کمدی فیلم من از جایی شروع میشود که اصلا داستان واقعی نیست، مستند فیلم من آنجاست که صدام گفت من ۷ روز دیگر در ایرانم ولی نتوانست حرفش را عملی کند.
جالب است لحظاتی در فیلم به فضای ملودرام هم گرایش دارید.
بله تعمدی بود، من قصه درام و عاشقانه را بر بستر کمدی تعریف میکنم صدام کمدی عاشقانه جاسوسی است که سویههای تریلر دارد.
و صحبت پایانی؟
وقتی فیلمسازی، فیلمی میسازد خودش را در معرض قضاوت قرار میدهد و با انواع و اقسام نظرات مواجه میشود. هیچ ایرادی هم ندارد، اما وظیفه ما به عنوان فیلمساز این است که به شعور مخاطب احترام بگذاریم که رضایت مخاطب را جلب کنیم، چراکه مردم ایران لایق بهترینها هستند.
خلیج فارس:ارتش صدام با الهام از شیوه اسرائیل در جنگ شش روزه اعراب که به هواپیماهای مصر و سوریه در پایگاههای آنها حمله کرد همین تاکتیک جنگی را اتخاذ کرد. بمبارانهای هوایی فرودگاهها و پایگاههای هوایی ایران پیش نیاز حرکت واحدهای زمینی عراق به ایران بود.
به گزارش«خلیج فارس»؛حسین علایی در تابناک نوشت: عراق تهاجم سراسری علنی و رسمی خود به ایران را ساعت ۱۳:۳۰ دقیقه روز ۳۱ شهریور سال ۱۳۵۹ آغاز کرد. اولین فاز این تهاجم حمله گسترده هوایی به ۱۰ فرودگاه و پایگاه هوایی از جمله فرودگاه مهرآباد تهران بود. ارتش صدام با الهام از شیوه اسرائیل در جنگ شش روزه اعراب که به هواپیماهای مصر و سوریه در پایگاههای آنها حمله کرد همین تاکتیک جنگی را اتخاذ کرد.
بمبارانهای هوایی فرودگاهها و پایگاههای هوایی ایران پیش نیاز حرکت واحدهای زمینی عراق به ایران بود. پرواز هواپیما ضرورت داشت.
در آغاز جنگ، نیروهای هوایی ارتش عراق که حدود ۳۵۰ جنگنده میگ، سوخو و توپولف داشت، با ۱۹۲ فروند از این هواپیماها و در سه موج حملات متوالی، تهاجم شدیدی به پایگاههای هوایی و فرودگاههای ایران اجرا کرد. بمبهای عراق که با چتر فرود میآمدند، به اکثر باندهای پروازی کشور اصابت کردند. جز یک هواپیمای بمب افکن سنگین توپولوف ۱۶ که در منطقۀ سرپلذهاب و شرق شهر قصر شیرین مورد اصابت پدافند ایران قرار گرفت و سرنگون شد، هواپیماهای دیگر عراق سالم به پایگاههاشان بازگشتند.
معلوم نیست چرا پایگاههای موشکی هاگ ایران که ستون فقرات قدرت دفاع هوایی ایران را شکل میدادند، در آن هنگام فعال و آماده به جنگ نبودند. اگر این پایگاهها آماده بودند، باید تعداد زیادی از جنگندههای عراقی را در همان تهاجم روز اول ساقط میکردند.
آن روز هواپیماهای عراقی تمام پایگاههای نیروی هوایی ایران را مورد حمله قرار دادند؛ البته به غیر از پایگاههای هوایی بندرعباس و کنارک و فرودگاه مشهد که به دلیل ناتوانی نیروی هوایی عراق در سوختگیری هوایی به آنها نمیرسیدند. البته در این حملات عراق، هواپیماهای جنگی ایران آسیب چندانی ندیدند، اما اثر روانی این حملات بیشتر از تاثیر واقعی آن در غیر فعال کردن پایگاههای هوایی ایران بود. این حملات هوایی در روز دوم جنگ هم به برخی پایگاههای نیروی هوایی ایران، از جمله پایگاه پنجم شکاری در تبریز ادامه یافت.
تهاجم زمینی ارتش بعثی
ارتش بعثی عراق با استفاده از هواپیماهای گشتی شناسایی میگ ۲۱ تصاویر مناطقی را که قرار بود اشغال کند، دریافت کرده بود.
پس از پایان موج اول حملات هوایی عراق به پایگاههای هوایی ایران، در روز آخر تابستان قوای زمینی عراق هم تهاجم به خاک ایران را آغاز کرد. ظاهراً همه چیز برای تحرک نیروها و تجهیزات موتوری زمینی به ویژه تانکها و زره پوشهای عراقی مناسب بود و روحیه نیروهای رزمی را افزایش میداد.
ارتش بعثی عراق مهمترین تهاجم خود را با به کارگیری ۳۷ تیپ رزمی و با عبور از خط مرزی به منظور اشغال بخشهایی از خاک ایران در یک جنگ زمینی آغاز کرد. این حمله در حالی صورت گرفت که بخش عمدهای از قوای ایرانی در پادگانهای خود و دور از مرزها به سر میبردند. در این مرحله جنگ که از بعدازظهر روز ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ تا ۲۶ آبان ۱۳۵۹ طول کشید، ارتش بعثی توانست شهرهای خرمشهر، بستان، سوسنگرد، هویزه، دهلران، قصر شیرین و نفت شهر را تصرف کند. همچنین قوای بعثی عراق توانستند تا دیوارهای جنوبی شهر اهواز جلو بیایند، آبادان را محاصره کنند و سپس خود را به دیوارهای شهر شوش برسانند و جاده اندیمشک اهواز را زیر آتش بگیرند. در این مدت بیش از ۱۵ هزار کیلومتر مربع از خاک ایران به اشغال عراق در آمد.
ارتش بعثی قبل از حملۀ سراسری اطلاعات درست و قابل اعتمادی از چگونگی گسترش نیروهای ایران و توانمندی رزمی آنها و نیز اطلاعاتی از وضعیت زمین و محورهای عملیاتی به دست آورده بود. همچنین با استفاده از هواپیماهای گشتی شناسایی میگ ۲۱ تصاویر مناطقی را که قرار بود اشغال کند، دریافت کرده بود.
راهبرد نظامی عراق عبارت بود از اشغال بخشهای مهمی از استان خوزستان، به ویژه اشغال جزیره آبادان و نیز حاشیه نوار مرزی در غرب کشور. عراق سعی میکرد تا علاوه بر تسلط کامل بر اروندرود، با تصرف ارتفاعات سرکوب در غرب کشور و نیز اشغال برخی شهرها و مناطق عربنشین خوزستان، به اهداف سیاسی خود برسد.
خلیج فارس:با شنیدن این جمله اشک شوق در چشمهایم حلقه زد. مثل بقیه به زمین افتادم و سجده شکر رفتم. به یاد روزهای اول جنگ افتادم که صدام گفته بود هفته دیگر جشن پیروزی را در میدان آزادی تهران خواهد گرفت.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از ایسنا، سیدمحمدعلی بصری از آزادگان دوران هشت سال دفاع مقدس درباره روی دیگر آزادی از اسارتگاههای رژیم بعث عراق روایت میکند: چهارشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۶۹ ساعت حدود ۱۰ صبح بود. تلویزیون پشت سر هم آهنگهای شاد پخش میکرد و میگفت: «ایها المشاهدون الکرام! بعد قریب نذیع لکم بیاناً مهماً حول قرار خمسة مأة ثمانی و تسعین، صادر من القیادة العامة للقواة المسلحه.» (بینندگان گرامی! به زودی برای شما اطلاعیه مهمی از فرماندهی کل نیروهای مسلح درباره قطعنامه ۵۹۸ پخش خواهیم کرد).
ساعتی بعد مقداد مراد، گوینده معروف عراقی، در تلویزیون ظاهر شد و نامه صدام به رئیس جمهور ایران را خواند. محتوای نامه صدام با نامههای قبلیاش تفاوتهای زیادی داشت. در بند یکم تا سوم نامه شرایط ایران برای برقراری صلح از جمله پایبندی به پیمان الجزایر و عقبنشینی نیروهای عراق از مناطق اشغالی ایران پذیرفته شده بود. در بند چهارم آن هم آمده بود: اسرای جنگی با تمام بازداشتشدگان را فوراً از راه مرزهای زمینی از جمله خانقین – قصرشیرین و مناطقی که مورد توافق دو طرف است آزاد میکنیم و ما اولین گام را روز جمعه، هفدهم اوت، برخواهیم داشت.
در نامه صدام نشانههای شکست بهخوبی دیده میشد؛ به خصوص آنجا که میگفت: آقای رفسنجانی، رئیسجمهور! با این تصمیم ما همهچیز روشن میشود و تمام خواستهها و مسائلی که شما بر آن تکیه میکردید تحقق مییابد.
با شنیدن این جمله اشک شوق در چشمهایم حلقه زد. مثل بقیه به زمین افتادم و سجده شکر رفتم. به یاد روزهای اول جنگ افتادم که صدام گفته بود هفته دیگر جشن پیروزی را در میدان آزادی تهران خواهد گرفت. حالا صدام در صددام که برای کشورهای همسایه پهن کرده، گرفتار شده بود.
در گوشهای از اردوگاه سربازهای عراقی رقص و پایکوبی راه انداخته بودند. دلم میخواست روزهایی را به یادشان بیاورم که برای شروع جنگ با ایران شادی میکردند. بعضی از آنها که در ایران اسیر داشتند بازگشت اسرایشان را به هم تبریک میگفتند.
در سالهای گذشته چندین بار صحبت آزادی مطرح شده بود. یکبار هم شایعه شد که اسرای دو کشور را به آلمان منتقل میکنند. این بار برخلاف گذشته آزادیام را باور کرده بودم. از طرفی خوشحال بودم که میخواستم به میهن عزیزم برگردم؛ از طرف دیگر ناراحت بودم که از بهترین دوستان زندگیام جدا میشدم. دوستانی که در تنگنای اسارت جای خالی خانوادهام را برایم پر کرده بودند. دوستانی که با آنها گاهی خندیده و گاهی گریه کرده بودم. وقتی کتک میخوردم نوازشم میکردند و در مواقعی سپر بلایم میشدند!
خلیج فارس: ۹ اردیبهشت ۱۳۵۴، صدام حسین، معاون وقت شورای فرماندهی انقلاب عراق، ۲ ماه بعد از امضاء قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر و کاهش تنش مرزی بین دو کشور به دعوت امیرعباس هویدا نخستوزیر وقت ایران با هدف یک دیدار رسمی از ایران وارد تهران شد.
او بعد از دیدار با محمدرضا پهلوی و هویدا روز ۱۰ اردیبهشت راهی مشهد مقدس و حرم مطهر امام هشتم شیعیان شد. عبدالعظیم ولیان استاندار وقت استان خراسان و همچنین تولیت آستان قدس رضوی در آن زمان از صدام و هیات عراقی میزبانی کرد. گزارش تصویری سفر یک روزه صدام به مشهد در چهل و نه سال پیش را تماشا کنید.
خلیج فارس: «رضا عطاران» در یک فیلم سینمایی ایفاگر نقش «صدام حسین» خواهد بود و «پریناز ایزدیار» نیز با نقشی محوری در این فیلم حضور دارد.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از برترین ها؛بنا بر خلاصهی داستان این فیلم نقشی که عطاران آن را بازی میکند با صدام شباهت ظاهری دارد و همین شباهت باعث دردسرهایی برای او میشود.
بنا بر شنیدهها این فیلم که به کارگردانی پدرام پورامیری ساخته میشود طنز است و علاوه بر پریناز ایزدیار و رضا عطاران بازیگران دیگری هم در آن حاضر هستند.
ایده ساخت فیلمی درباره «صدام» چه طنز و جدی در ایران نبوده و برای نخستین بار است که ساخته میشود؛ البته در سینمای جهان هم ساخت و اکران فیلمی درباره «صدام» کمتر بوده، هر چند درباره دیگر دیکتاتورهای بزرگ، فیلمهای مختلفی ساخته شده است.
به تازگی هوش مصنوعی گریم رضا عطاران را برای بازی در این فیلم تصویرسازی کرده است.
خلیج فارس:سایت حسن روحانی به اظهارات قدیری ابیانه واکنش نشان داد.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از فرارو؛این سایت نوشت: یکی از ورشکستگان ناپایدار اخیراً در یک برنامه تلویزیونی، ادعای سه، چهار سال گذشته خود را تکرار کرده و گفته که روحانی در ستاد قطعنامه ۵۹۸ اصرار داشت ایران اروندرود را به صدام ببخشد!
این کارمند سابق وزارت خارجه چند سالی است خود را عضو ستاد قطعنامه ۵۹۸ در مذاکرات و قبل از آن (؟!) معرفی میکند، درحالی که او در سالهای ۶۹-۱۳۶۷ صرفاً مدیرکل اطلاعات و مطبوعات بود و اصلاً جایگاه و شایستگی قرار گرفتن در جمع هیأت ایرانی مذاکرهکننده در کنار آقایان حسن روحانی، حسن حبیبی، علیاکبر ولایتی، محمدجواد ظریف، سیروس ناصری، عباس ملکی، علی شمس اردکانی، جمشید ممتاز و بسیاری از دیپلماتهای برجسته و وطنپرست کشور را نداشت.
ریاست ستاد قطعنامه ۵۹۸ به عهده روحانی بود که جلسات آن در ستاد قرارگاه خاتمالانبیاء برگزار میشد و او به عنوان نماینده فرمانده جنگ در مذاکرات شرکت میکرد. دکتر ولایتی و تیم وزارت خارجه هم مسئول مذاکره با عراق بودند.
حجتالاسلاموالمسلمین حسن روحانی به دلیل نقش خود در دوران دفاع مقدس مفتخر به دریافت نشان درجه ۲ فتح و نشان درجه نصر از مقام معظم رهبری شد.
فرد مدعی چنان با مباحث مذاکرات ۵۹۸ بیگانه است که متوجه نیست به جز هفتههای نخستین جنگ، صدام هیچگاه جرأت صحبت از واگذاری اروندرود را نداشت. آنچه در مذاکرات ۵۹۸ از سوی هیأت عراقی مطرح شد لایروبی اروندرود بود.
توافق نهایی میان ایران و عراق پیرامون لایروبی اروندرود براساس توافق ۱۹۷۵، سی سال پس از پایان جنگ، در دوران ریاستجمهوری روحانی حاصل شد. ایشان در دوران ریاستجمهوری خود موفق شد تا در نتیجه توافق با عراق و اعلام لایروبی اروندرود، رسماً خط تالوگ را به عنوان خط مرزی دو کشور تثبیت کند.
این فرد کشفیات جعلیاش را دقیقاً پس از این دستاورد بزرگ و تاریخی بیان کرد و ناخرسندیاش را از این توفیق ملی نشان داد.
خلیج فارس: همیشه خواندن و شنیدن ابعاد زندگی خصوصی دیکتاتورها مخاطبین زیادی دارد و با وجود گذشت سالها از مرگ آنها روشن شدن بخش های مختلف زندگی خصوصی آنها برای بسیاری از مردم خواندنی است .
به گزارش «خلیج فارس » در میان دیکتاتورها زندگی خصوصی صدام حسین میتواند زوایای پنهان شخصیت این دیکتاتور را بیش از پیش روشن کند .
صدام که طی سالهای 1979 تا 2003 دیکتاتور بلا منازع و قدرتمندترین فرد در عراق بود در سال 1963 با دختر دایی خود ساجده خیرالله طلفاح ازدواج کرد . ساجده در زمان ازدواج 16 سال داشت و حاصل ازدواج آنها دو پسر و چهار دختر بود .
درباره رابطه صدام و همسرش اطلاعات زیادی در دست نیست اما صدام پس از 23 سال زندگی مشترک با ساجده ترجیح داد با زن دیگری ازدواج کند که این نشان میدهد که او از ازدواج اول خود چندان راضی نبوده .
همسر پنهانی او سمیره شهبندر است که صدام تا دو سال این ازدواج را مخفی نگه داشت . اما این ازدواج در سال 1988 توسط عدنان خیرالله پسر دایی صدام و برادر ساجده همسر اول صدام علنی شد .
علنی شدن این ازدواج خشم و نفرت ساجده را به همراه داشت تا جایی که سمیره همیشه از ترس دامنگیر شدن خشم ساجده نتوانست زندگی معمولی داشته باشد . او حتی پس از به دنیا آمدن تنها فرزندش ، زنده بودن فرزندش را همیشه پنهان میکرد .
سمیره اولین بار توسط کامل هنا جیجو محافظ مسیحی صدام به او معرفی شد . کامل هنا قبل از هر وعده غذایی برای اطیمنان از سلامت آن و محافظت از صدام آن را میچشید و از این بابت بسیار به صدام نزدیک بود . پدر کامل هنا سرآشپز مخصوص صدام و مادرش بود و رابطه نزدیکی با شخص صدام داشت .
سمیره شهبندر همسر دوم صدام حسین
گفته می شود که سمیره قبل از ازدواج با صدام متاهل بوده و همسرش مدیر سابق هوانوردی بود که پس از آشنایی سمیره با صدام، شوهر اولش بالاجبار اورا طلاق داد تا زمینه ازدواج او با صدام فراهم شود .
علنی شدن ازدواج پنهانی صدام پس از دو سال توسط عدنان خیرالله، خشم صدام را برانگیخت و عدنان که ازدواج دوم صدام را توهین به خواهر و خانواده اش میدانست رفتار صدام را ناشایست دانسته و مستقیما به او اعتراض کرد . اما صدام که کمترین اعتراض را بر نمیتافت یک سال پس از علنی شدن ازدواج دومش، فرمان قتل عدنان را صادر کرد و در نهایت او در سانحه ساختگی سقوط بالگرد به قتل رسید. هر چند برای پنهان نگهداشتن قتل او میدانی در بغداد به یاد او نام گذاری شد اما از همان ابتدا گمانه زنی ها درباره عمدی بودن حادثه سقوط بالگرد عدنان بر سر زبان ها بود .
اما کامل هنا جیجو محافظ شخصی صدام و کسی که سمیره را به صدام معرفی کرد بود نیز سرنوشت دردناکی داشت . گفته می شود که پسر بزرگ صدام ، عدی که از ازدواج مجدد پدرش بسیار خشمیگین بود و آن را توهین به مادرش میدانست در یک ضیافت شام که صدام برای سوزان مبارک همسر حسنی مبارک ترتیب داده بود با چماق به جان کامل هنا افتاد و در نهایت با یک گلوله او را خلاص کرد . صدام از قتل کامل هنا چنان برآشفته شد که تصمیم گرفت عدی را در دادگاه محاکمه کند که به دنبال محاکمه عدی او به 8 سال زندان محکوم شد اما پادرمیانی و إصرار ساجده همسر اول صدام و مادر عدی و همچنین درخواست خانواده کامل هنا باعث شد تا صدام از مجازات فرزندش صرف نظر کند ولی او را به سوئیس تبعید کرد . گفته می شود که مبارک رییس جمهور مصر بعد از این اتفاق عدی را فردی روانی میدانست که دارای تعادل شخصیتی نیست .
اما اشغال عراق توسط امریکا پایان زندگی مشترک سمیره و صدام بود و او که در زمان صدام هم با ترس زندگی میکرد، پس از سقوط عراق ابتدا به سوریه و سپس به بیروت رفت و گفته می شود که همکنون با هویت جدید در بیروت با تنها فرزند پسرش که علی نام دارد و نتیجه ازدواج او و صدام است و اکنون 20 سال سن دارد زندگی میکند .
اما داستان خروج او از عراق نیز شنیدنی است . گفته می شود که او هنگام اشغال عراق توسط نیروهای امریکایی دستگیر می شود و در بازجویی از او مشخص می شود که اگر قرار است کسی نشانی درستی از صدام در اختیار آنها بگذارد او کسی نیست جز سمیره .
در ابتدا سمیره از همکاری با نیروهای امریکایی سر باز میزند اما سرانجام تصمیم میگیرد که در قبال خروجش از عراق و دریافت مبلغ کلانی پول و یک باب منزل در بیروت به همراه هویت جدید برای پیدا کردن صدام به نیروهای امریکایی کمک کند .
گفته میشود دلیل همکاری سمیره با نیروهای امریکایی تجربه تلخی بوده که در زمان زندگی با صدام از ناحیه فرزندان و خانواده صدام داشته است. پس از اینکه خواسته های سمیره براورده می شود و او با هویت بیوه یک تاجرسوری در بیروت ساکن می شود طی نامه ای محل اختفای صدام در تکریت را فاش میکند .
اینکه محل اختفای صدام با همکاری سمیره کشف شد و یا افراد دیگری در یافتن محل اختفای صدام نقش داشته اند محل تردید است با این وجود هنوز روایت واحدی از نحوه دستگیری صدام وجود ندارد .
خلیج فارس: مهرداد خدیر- دو سه شب قبل یکی از مجریان جدید تلویزیون در برنامهای که سه اسیر (آزاده) دوران جنگ میهمان آن بودند نکتهای گفت که بهانۀ این نوشته است.
به گزارش خلیج فارس؛ او یادآور شد: من متولد سال 1369 هستم یعنی دو سال بعد از پایان جنگ هشت ساله و آنچه درباره جنگ میدانم بیشتر از روی فیلمهای جدی و طنز جنگی است و البته مطالعاتی هم دارم.
این که مجری تلویزیون به جای تاریخ جنگ بخواهد از روی اخراجیهای دهنمکی یا حتی آثار داستانی حاتمیکیا اطلاعات کسب کند از ویژگیهای دو سه سال اخیر صدا وسیماست زیرا یک فیلم سینمایی در بهترین حالت زادۀ ذهن و تخیل فیلمنامهنویس و اجرای کارگردان است و حتی نگفت روایت فتحهای مرحوم آوینی را دیده است.
به هر رو همین که صداقت داشت و اذعان کرد چه منابعی داشته و از آزادگان دعوت کردند جای سپاس دارد. اما همین صحبتها بهانهای شد تا سراغ آرشیو بروم و 15 نکته متفاوت از آغازین روزهای جنگ استخراج کنم:
1. هم ابوالحسن بنیصدر رییس جمهوری (وفرمانده کل قوا) و هم آیتالله بهشتی و هر دو در کنفرانس مطبوعاتی در هفتۀ اول مهر 1359 تعبیر «دفاع مقدس» را به کار بردند. پس این گونه نیست که این اصطلاح بعدتر باب شده باشد. هر دو نیز گفتند: دفاع مقدس از سرزمین و میهن خود.
2. در آغازین روزهای جنگ سفیر کرۀ شمالی در تهران به دیدار سید احمد خمینی میرود تا از امام بخواهد رابطه با کرۀ جنوبی قطع شود. چرا؟ چون سفیر کرۀ شمالی می گوید به خاطر حمایت ما از شما دولت عراق رابطه خود با ما راقطع کرده است. شما هم رابطهتان با کرۀ جنوبی را قطع کنید چون کرۀ جنوبی همدست عراق است و سفارتشان در تهران لانه جاسوسی است.
این در حالی بود که ایران روابط دیپلماتیک خود با عراق را هم قطع نکرده بود. اگر در آن زمان به خواست سفیر کرۀ شمالی توجه میشد شاید اکنون از محصولات متنوع لوازم خانگی کرۀ جنوبی در خانههای ایرانیان دیگر خبری نبود! جالب این که به خواست کرۀ شمالی اعتنا نشد و پس از آن تنها هر سال آگهی های مفصلی در روزنامهها در ستایش کیم ایل سونگ بنیانگذار کرۀ شمالی در مطبوعات تهران درج میشد.
3. امام جمعه تهران از آن دسته از مردم آبادان که شهر را ترک میکردند انتقاد کردند: «در محلات اعیاننشین آبادان سکوت و غبار مرگ است و در محلات دیگر نور و حیات و جهاد. امروز روز خطر است و سنگر را نباید ترک کرد.»
4. محمد علی رجایی نخستوزیر وقت ایران برای شرکت در جلسه شورای امنیت و نه مجمع عمومی به نیویورک می رود و نطق خود را اینگونه آغاز میکند: صدای خود را بلند نکنید مگر هنگامی که به شما ظلم شده باشد. او با اشاره به این آیۀ قرآن ادامه میدهد امروز میخواهم صدای خود را بلند کنم چون به ما ظلم شده است.
برخی به اشتباه این نطق را مربوط به زمان ریاست جمهوری میدانند حال آنکه سال بعد در این دنیا نبود. نشان دادن آثار شکنجه دوران ساواک هم در کنفرانس مطبوعاتی صورت گرفت نه این نطق.
5. نمازگزاران تهرانی در پایان سخنان فخرالدین حجازی نماینده اول تهران و امام جمعه تهران در تأیید شعار میدادند: مرگ بر صدام حسین یزید! نام حسین بعدتر حذف و شعار به این شکل شد: مرگ بر صدام یزید کافر.
6. در کنفرانس مطبوعاتی آیت الله بهشتی که در عین ریاست دیوان عالی کشور (معادل رییس قوه قضاییه امروز) دبیر کل حزب جمهوری اسلامی هم بود خبرنگاری با توجه به تغییر فضای جامعه به خاطر جنگ درباره آزادیها میپرسد و او اطمینان میدهد: کشور به سوی رادیکالیسم و تک حزبی نخواهد رفت.
7. در جلسه مجلس شورای اسلامی گزارش لطیف صفری نماینده اسلامآباد نمایندگان را تحت تأثیر قرار داد. او در این نطق می گوید: «روحیۀ مردم عالی است و تنها سربازان دفاع نمیکنند. همه در حال دفاعاند از شهری و روستایی و عشایر». او در مجلس اول و دوم در واقع نماینده و صدای عشایر بود.
نام لطیف صفری البته بیشتر یادآور سالهای آغازین اصلاحات است چون بعد از توقیف روزنامۀ «جامعه» تیم شمسالواعظین روزنامۀ نشاط را به مدیر مسؤولی لطیف صفری منتشر کرد و البته سعید مرتضوی نشاط را هم بست.
8. در همان روزهای اول جنگ فخرالدین حجازی نماینده اول تهران از نابودی 150 تانک عراق در سوسنگرد خبر داد و بلافاصله گفت: هر تانک یک میلیون پوند است. یعنی هر کدام 15 میلیون تومان. به عبارت دیگر در مهر 1359 هر پوند 15 تومان ( 15 تا تک تومان) قیمت داشته است.
9. در مصاحبه بنیصدر با خبرنگاران خارجی یک سؤال خیلی جالب است: آقای رییس جمهور! تمامی ارتباطات با خارج از ایران قطع شده است. وقتی نتوانیم صحبتهای شما در این کنفرانس را مخابره کنیم آیا این مصاحبه معنی دارد؟
احتمالا تصور میکنید رییس جمهور وقت پاسخ داده دستور میدهم ترتیبی اتخاذ شود که شما بتوانید خبرتان را مخابره کنید ( در آن زمان اینترنت نبود و وسایل ارتباطی محدود بود مانند تلکس). جنگ اما اقتضائات خود را دارد و بنیصدر میگوید: نه، بیمعنی است! کاش میشد حس خبرنگار از این پاسخ را هم دانست!
10. خبرنگاری از رییس جمهوری ایران میپرسد رادیو عراق فلان ادعا را مطرح کرده شما چه پاسخی دارید؟ او میگوید: کار دروغگو دروغ گفتن است و رادیو بغداد هم دروغگوست اما نوبت رقص شتر هم خواهد رسید.
11. اشارات رییس جمهوری وقت به سخنان سفیر فلسطین در تهران که عراق گفته تنها زمینهای واگذار شده در قرار داد1975 را میخواهد در حالی است که فقط دو هفته قبل سفارت فلسطین در تهران افتتاح شده بود در حالی که در رژیم گذشته اسراییل به صورت رسمی و با عنوان در ایران سفیر نداشت اما ساختمان نمایندگی سیاسی اسراییل که عملا سفارتخانه بود تحویل فلسطینیها شد. منتها فلسطینیها ابتدا برای میانجیگری کوشیدند و بعد عملا جانب عراق را داشتند و ادامه جنگ را به سود اسراییل میدانستند.
12. در همان نخستین روزهای جنگ طارق عزیز -که از او به عنوان نخستوزیر عراق یاد شده و احتمالا وزیر خارجه بوده- به شوروی سفر میکند. ایران البته آمریکا را به تحریک صدام حسین برای تجاوز متهم میکرد. روابط ایران و آمریکا قطع شده بود و آمریکا نگران جان گروگان های خود بود.
13. این که روابط ایران و عراق قطع و سفارتخانه (-در میدان ولیعصر تهران) بسته نشده بود برای خبرنگاران جالب بود. رییس جمهوری ایران اما همین را نشانه تجاوز و حتی پرهیز از اعلان جنگ دانست.
14. در 19 شهریور 1359 و تنها 11 روز قبل از شروع جنگ سفارت انگلستان در تهران بسته شد و اعلام کردند روابط ادامه دارد و کارها را سفارت سوئد در تهران انجام میدهد. آیا آنان از آغاز قریبالوقوع جنگ خبر داشتند؟ البته درگیریهای مرزی شروع شده بود.
15. برای آن که فضای آرمانی و خاص آن دوران را یادآوریم جملات پایانی اطلاعیۀ شمارۀ یک ستاد عملیات مشترک غرب کشور قابل توجه است: «ای مسلمین عراق! چرا قیام نمیکنید؟ چرا این لکۀ ننگ- صدام حسین- را از سرزمین خون و شهادت – کربلا- محو نمیکنید؟»
ملاحظه میفرمایید که هیچ یک از موارد 15 گانۀ بالا را نمیتوان در فیلمهای جنگی حتی در آثار مرحوم رسول ملاقلیپور دید چه رسد به «اخراجیها»ی دهنمکی. پس به مجری تازه از راه رسیده باید گفت خاطرات آزادگان گرامی هم روایت رفتار در آن سوست و تاریخ جنگ را باید در اسناد و اخبار رسمی و خاطرات فرماندهان و رزمندگان و آمار جست نه در فیلمها.
منبع: عصر ایران