خلیج فارس: تصویری از دست نوشته یک مادرِ خلاق در فضای مجازی پربازدید شد.
کاربری به نام زانیار در توئیتر عکس زیر را منتشر کرد و دلنگرانی مادران ایرانی برای سلامتی فرزندانشان را به تصویر کشید.
منبع:برترین ها
خلیج فارس:ناهید کیانی در گفتوگویی ویدیویی درخصوص طرفدارانش در فضای مجازی گفت: ۱۱۴ هزارتا فالوئر داشتم و الان فکر میکنم ۲۵۰ هزار تا شده باشد و این خیلی برای من جذاب است که مردم شما را دوست داشته باشند.
کیانی در خصوص اضافه شده طرفدارانش افزود: سلبریتیها خیلی از ما حمایت کردند و به ما پیام دادند و، چون این سلبریتیها برای یکسری از مردم الگو هستند هر یک نفر از آنها که از ما حمایت میکند در یک ثانیه ۱۰۰ هزار نفر به طرفداران ما اضافه میشود.
دارنده مدال نقره تکواندوی المپیک پاریس درباره بهترین کامنتی که به او داده شده گفت: بهترین کامنت برای برادرم بود و زمانیکه میخواندم گریهام گرفت.
منبع:فرارو
خلیج فارس:سید ستار هاشمی وزیر ارتباطات پیشنهادی دولت پزشکیان برنامه خود برای این وزارتخانه را ارائه کرد.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از جماران، خلاصه سوابق آموزشی و اجرایی سید ستار هاشمی وزیر ارتباطات پیشنهادی دولت پزشکیان طبق آنچه وی اعلام کرده است:
برخی از سوابق علمی
دکتری هوش مصنوعی از دانشگاه موناش استرالیا و علم و صنعت ایران
جزو ۲ درصد دانشمندان برتر جهان، عضو هیات علمی و استاد تمام دانشگاه شیراز
دارای عنوان جوانترین استاد تمام هوش مصنوعی ایران
تحصیلات
دکتری: مهندسی کامپیوتر و فناوری اطلاعات – گرایش هوش مصنوعی
دانشگاه علم و صنعت ایران و دانشگاه موناش استرالیا
کارشناسی ارشد: مهندسی کامپیوتر و فناوری اطلاعات – گرایش هوش مصنوعی
دانشگاه علم و صنعت ایران
کارشناسی: مهندسی کامپیوتر و فناوری اطلاعات – گرایش سخت افزار
دانشگاه اصفهان
اهم سوابق اجرایی
معاون فناوری و نوآوری وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات
معاون توسعه فناوری و خدمات الکترونیک ثبتی سازمان ثبت اسناد و املاک کشور (قوه قضائیه)
رئیس هیئت مدیره شرکت ایرانسل
معاون فناوری اطلاعات شرکت ارتباطات زیرساخت کشور
عضو کمیته دولت الکترونیک و هوشمندسازی وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات
مدیرکل نوسازی و تحول اداری شرکت ارتباطات زیرساخت کشور
مدیر کل ارتباطات و فناوری اطلاعات استان فارس
عضو هیات موسس و هیات مدیره انجمن هوش مصنوعی ایران
رئیس دانشکده آموزشهای الکترونیکی دانشگاه شیراز
رئیس بخش کامپیوتر و فناوری اطلاعات دانشکده مهندسی برق و کامپیوتر دانشگاه شیراز
نگاهی به برنامهها
وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات، به عنوان متولی و سیاستگذار در زمینه توسعه ارتباطات و فناوری اطلاعات در چارچوب سیاستهای کلی نظام، باید برنامه راهبردی مشخصی در این حوزه، به منظور رفع چالشهای موجود و همگامسازی رشد و توسعه کشور با تحولات جهانی داشته باشد. همچنین یک برنامه عملیاتی که با استفاده از ظرفیتها و فرصتهای داخلی اعم از بخش خصوصی و شرکتهای دانشبنیان، در تمامی ارکان نظام جاری گردد و علاوه بر بهبود و ارتقای شاخصهای مهم توسعه دیجیتال در سطح بینالملل بهبود جایگاه کشور در منطقه، امکان بهرهمندی از خدمات دیجیتال و فناورانه را برای تمامی جامعه میسر سازد. برنامه حاضر با راهبرد کلی توسعه اقتصاد دیجیتال و هوشمندسازی و مبتنی بر اهداف کلیدی برنامه هفتم پیشرفت برای پاسخ به مطالبات عمومی و رفع چالشهای موجود در ۶ سرفصل تهیه شده است که در ادامه ارائه میشود.
خلاصه برنامهها
به طور خلاصه سیاستها، برنامهها و اقدامات کلان پیشنهادی شامل محورهای زیر میباشد:
توسعه ارتباطات و شبکه ملی اطلاعات
توسعه دولت هوشمند و کاربردیسازی فناوریهای نوین (مانند هوش مصنوعی) در صنایع مختلف
توسعه اقتصاد دیجیتال
حمایت از توسعه محتوا و خدمات محتوایی در فضای مجازی
توسعه صنعت فضایی
توسعه پست هوشمند
با پیشرفت فناوری و افزایش نیاز به ارتباطات سریع و مطمئن، توسعه زیرساختهای ارتباطی به یکی از اولویتهای اصلی در کشور تبدیل شده است. توسعه شبکه ملی اطلاعات مبتنی بر فیبر نوری و شبکههای نسل جدید ارتباطی مانند ۵G، مقابله با تحریمهای ارتباطی، و ارتقای شاخصهای ارتباطی، از جمله گامهای ضروری برای تحقق این هدف هستند. در واقع هدف از این برنامهها، بهبود دسترسی آحاد جامعه به خدمات الکترونیکی و فضای مجازی، ایجاد عدالت ارتباطی، و حضور فعال در تعاملات بینالمللی است.
خلیج فارس: عکسی عاشقانه از هدایت هاشمی، بازیگر نقش اوس موسی در سریال پایتخت در کنار همسر دومش در فضای مجازی منتشر شد.
هدایت هاشمی در سال ۱۳۵۳ در سبزوار به دنیا آمد و دارای مدرک کارشناسی ارشد کارگردانی می باشد. او همسر سابق نگار عابدی، بازیگر تئاتر و تلویزیون است و یک دختر به نام اِما دارد.
منبع:برترین ها
خلیج فارس: عکسی از یک آگهی عجیب مربوط به اجاره آپارتمان در فضای مجازی پُربازدید شده است.
شیرین، یکی از کاربران توئیتر این عکس را به اشتراک گذاشت و نوشت: سمندون رو هم برای تنبیه مینداختن توی این دخمه! بعد مناسب مجرد آقا؟ مجرد آقا آدم نیست مگه؟ این طویله چیه آخه؟ من خونهام همچین جایی داشته باشه حتی لوازم اضافیمو نمیذارم که یه وقت کپک نزنه! چه برسه به اینکه بذارمش واسه اجاره! چرا بعضی از این مالکا اینجورین؟
منبع:برترین ها
خلیج فارس:قیمت نان در ۱۰ استان برای جبران هزینههای نانوایان افزایش پیدا کرده و شواهد نشان میدهد که سایر استانها نیز جبران هزینه نانوان با افزایش قیمت نان در دست بررسی است؛ اما تاکنون هیچ توافقی برای این کار به صورت مصوبه درنیامده است.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از تجارت نیوز، خبرهایی که از دو هفته پیش درباره گرانی نان در استانهای مختلف مخابره میشد، حالا در ابعادی وسیعتر و مستندتر از افزایش حدود ۲۵ درصدی قیمت نان در ۱۰ استان کشور حکایت میکنند. درباره تهران هنوز خبر موثقی در مورد تغییر نان منتشر نشده است؛ اما خبرهای غیررسمی بر افزایش قیمت برخی از انواع نان در پایتخت دلالت دارند که البته در پیگیریها، مسئولان صنف نانوان حاضر به تأیید آن نبودند.
این میان، محمد سلیمانی، رئیس اتحادیه نانوایان سنگکی اطمینان داد که هنوز گرانی نان شامل حال پایتخت نشده و حداقل صنف نانوایان سنگکی تهران، نان را به قیمت قبل به مردم میفروشند.
گرانی نان در تنور هزینهها
افزایش ۲۵ درصدی قیمت نان در ۱۰ استان کشور، به سرخط خبری تبدیل شده است. دلیل این افزایش قیمت، تغییری در قیمت آرد دولتی یا نحوه توزیع یارانه گندم و آرد نبوده و فقط برای پوشش دهی هزینههای نانواییها ازجمله انرژی و دستمزد اعمال شده است.
پیشازاین یکی از مشکلات مردم با نانواییها، گرانفروشی و کمفروشی نان بود و در مقابل نانوایان نیز بهصورت غیررسمی، دلیل این کار خود را بهصرفه نبودن نانوایی با هزینههای موجود عنوان میکردند. ازآنجاییکه در مصوبه سال ۱۳۸۵ دولت، نحوه تعیین قیمت نان در استانها و مبانی آن مشخص شده، استانها راسا میتوانند برای تغییر قیمت نان اقدام کنند و بر همین اساس تاکنون حداقل ۱۰ استان با تشکیل جلسات مربوطه، قیمت نان را افزایش دادهاند.
نان تهران هنوز گران نشده است
همانگونه که گفته شد، افزایش ۲۵ درصدی قیمت نام برای جبران هزینههای نانوایان ازجمله در حوزه انرژی و دستمزد است و نتیجه مورد انتظار سیاستگذاران در قبال این افزایش قیمت نیز رفع مشکل نانوایان و بهبود کیفیت محصول و خدمت آنهاست. در تهران اما، باوجود شایعاتی که در مورد گرانی برخی از انواع نان منتشر میشود، بنا به گفته رئیس اتاق اصناف تهران، هنوز تصمیمی درباره گرانی نان گرفته نشده است.
حمیدرضا رستگار، رئیس اتاق اصناف تهران با اشاره به برگزاری چندین جلسه برای تعیین تکلیف قیمت نان، گفت: در این جلسات دولت زیر بار گرانی نان نرفت و مصوبهای به امضا نرسید؛ ازاینرو، همچنان مبنای قیمت نان در تهران، مصوبه قبلی است و تخطی از این مصوبه مصداق گرانفروشی خواهد بود.
نجات نانوایان از بنبست هزینهها
رئیس اتاق اصناف تهران با اشاره به اینکه پایین آمدن صرفه اقتصادی نانوایی و جبران نشدن هزینه نانوایان مشکلاتی ایجاد کرده است، گفت: نانوایی یک کار اقتصادی است و نانوا باید قادر به جبران هزینهها کسبوکار و کسب سود باشد؛ ازاینرو وقتی قیمت نان متناسب با هزینهها بالا نمیرود، نانوایان هم با کارهایی نظیر اضافه کردن سبوس و کنجد به دنبال جبران هزینهها هستند که ممکن است شهروندان موافق آن نباشند. از سوی دیگر ممکن است در فرایند خمیرسازی آرد و پخت نیز کموکاستیهایی بروز کند که کیفیت نان را پایین بیاورد.
رستگار با تأکید بر تلاش اتاق اصناف تهران برای افزایش قیمت نان و جبران هزینه نانوایان، افزود: ما معتقدیم برای نان باکیفیت باید ضمن نظارت دقیق روی نانواییها، هزینه و درآمد نانوا همتراز شود و با اصلاح قیمت نان، شرایطی ایجاد شود که هم نانواییها کار کنند و هم شهروندان نان با کیفیت و وزن استاندارد بگیرند.
نانوایان گرانفروشی نکنند
خبرهای زیادی در فضای مجازی دستبهدست میشود که شهروندان تهران از افزایش قیمت نان گلایه میکنند. رئیس اتاق اصناف با اشاره به اینکه هنوز هیچ افزایش قیمتی برای نان در تهران به تصویب نرسیده است، هرگونه تغییر قیمت نان را مصداق گرانفروشی دانست و از برخورد تعزیرات با آن خبر داد.
او با اشاره به اینکه شهروندان میتوانند گرانفروشیها را با شماره ۱۲۴ یا مراجعه حضوری به بازرسی اتاق اصناف تهران گزارش کنند، تأکید کرد: ما برای جبران هزینه نانوایان تلاش میکنیم و پیگیری اصلاح قیمت نان هستیم اما گرانفروشی قبل از تصویب قیمت پذیرفتنی نیست و طبق قانون با آن برخورد خواهیم کرد.
آخرین قیمت مصوب نان
بر اساس مصوبه ستاد تنظیم بازار، قیمت هر عدد نان بربری ساده با وزن چانه ۶۰۰ گرمی ۲ هزار و ۵۰۰ تومان، سنگک ساده با وزن چانه ۶۵۰ گرمی ۳ هزار تومان، تافتون سنتی با وزن چانه ۲۵۰ گرمی یکهزار و ۲۰۰ تومان، تافتون گردان (برقی) با وزن چانه ۲۲۰ گرمی یک هزار تومان، لواش و تافتون گردان ماشینی وزن چانه ۱۶۰ گرمی ۵۰۰ تومان است.
خلیج فارس: مارک زاکربرگ، میلیاردر سرشناس حوزه فناوری سفارش ساخت مجسمه همسرش، پریسیلا چان را به مجسمهساز سرشناس نیویورک به نام «دانیل آرشام» داده است.
این خبر حرف و حدیثهایی را در فضای مجازی به راه انداخته است.
هنوز زمان زیادی از آخرین شیرینکاری شگفتانگیز مالک فیسبوک، یعنی موج سواری با یک دست کت و شلوار و با پرچم آمریکا در دست نگذشته که او یک بار دیگر خود را در مرکز توجهات قرار داده است.
مارک زاکربرگ روز چهارشنبه ۱۴ اوت (۲۴ مرداد ۱۴۰۳) در اینستاگرام پستی منتشر کرد تا از اثر هنری جدیدی که سفارش داده رونمایی کند و آن چیزی جز مجسمهای با ظاهری عجیب از همسرش پریسیلا چان نبود.
مارک زاکربرگ و پریسیلا چان ۱۲ سال است که با یکدیگر ازدواج کردهاند.
خلیج فارس:این روزها فضای مجازی پر است از تبلیغات بیشمار ورنگارنگ کلینیکهای زیبایی لوکس که مخاطبان خود را به شکلهای مختلف تشویق میکنند تا اعمال زیبایی روی بدن یا سرو صورتشان انجام دهند. از کاشت برای پرپشت شدن موها، بلند شدن قد، پیکرتراشی و جراحی بینی با مدلهای مختلف گرفته تا کوچک کردن اندازه دهان، فرمدهی استخوان فک، تزریق ژل به نقاط مختلف صورت و بدن و حتی تغییر رنگ و فرم چشمها.
آنچه میخوانید گزارش جام جم از جراحیهای زیبایی است که دردسرساز یا مرگبار میشود:
برخی از این کلینیکهای پزشکی با مجوز قانونی اعمال جراحی انجام میدهند که گاهی اوقات منجربه نقص عضو بیمار وحتی مرگ او میشود. در این بین کلینیکهایی هم وجود داردکه به صورت زیرزمینی فعالیت کرده و گاهی پزشکانی در آن اقدام به عمل جراحی زیبایی میکنند که تخصص و مهارت لازم را در آن حوزه ندارند و موجب بدفرمی در چهره، بدن ومرگ بیمار میشوند.
پس از جراحی نیز بیمار میماند و بدشکلیهای عضوی در صورت یا بدن که شاید هرگز قابل ترمیم نباشد. البته برخی آرایشگران هم از قافله عقب نمانده، برای جلب مشتری و کسب درآمد بیشتر پا در کفش پزشکان متخصص کرده و اقدام به ترزیق ژل میکنند که درموارد متعددی موجب بروزعوارض شدید مانندازبین رفتن بخشی ازبافت لب، ابرو و ایجاد اسکارهای شدید پس از تزریق میشود. درقانون برای تمام قصورهای پزشکی و آرایشگران متخلفی که وارد این حوزه شدهاند، مجازاتهایی تعریف و تعیین شده، اما با این وجود اجرای تعزیر وکیفر آنقدر بازدارندگی نداشته و ندارد که مانع از ارتکاب مجدد جرم توسط آنها شود و همچنان اخبار بدشکلی یا مرگ و میر زیباجویان منتشر میشود.
یک متخصص زیبایی میگوید: تبلیغات فریبنده سبب میشود آدمها گمان کنند هر کاری را برای هر کسی میشود انجام داد، درحالیکه برای یک جراحی زیبایی با کمترین عوارض، شما حتما باید دقیق معاینه شوید، پس نیاز است که به پزشک درستی مراجعه کرده باشید. یکی از دغدغههای ما همین مسأله شده است. آن هم بهدلیل ورود افراد غیرمتخصص به این حوزه که مهارت و علم کافی ندارند.
احتمال مرگ برای عملهای زیبایی ساده مانند جراحی بینی و لیفت صورت کمتر است. هرچقدر زمان عمل جراحی طولانیتر شود یا فرد، بیماری زمینهای داشته باشد، ریسک بیشتر میشود وازطرفی اگر عملهای جراحی چنانچه توسط متخصص مربوطه ودرمحل و فضای مناسب انجام نشود، مرگبار خواهد بود.
بریدن گلو برای زیبایی
در پروندهای که چندی قبل در دادسرای تهران تشکیل شد، زن جوانی که از داشتن غبغب رنج میبرد، تصمیم گرفت با جراحی آن را بردارد. با چند پزشک مشاوره کرد، اما هزینهها بالابود و اواین بار در شبکههای اجتماعی دنبال مرکزی میگشت که با کمترین هزینه بهترین عمل جراحی راانجام دهد. پس ازمدتی با دیدن یک آگهی و تصاویر بیماران جراحیشده، وسوسه شد و به آدرس ثبتشده که یک خانه بود، رفت. همه چیز درنگاه اول عالی بود جزمکان انجام عمل جراحی که هیچ شباهتی به اتاق عمل نداشت و باعث شک او شده بود، اما صاحبخانه با چربزبانی توانست اعتماد زن جوان را جلب کند. زن میانسال قرار بود جراحی را بدون برش و با ساکشن انجام دهد، اما درادامه با تزریق داروی بیحسی وتیغ جراحی، زیر گردن زن رابرید. زن جوان دو ساعت بعد با گردن باندپیچی شده به خانه برگشت، اما هرچه میگذشت درد و خونریزی بیشتر میشد. خانواده زن جوان از آرایشگر شکایت کردند و زن آرایشگر به جرم جراحی غیرمجازبه دادگاه احضار شد. قاضی شعبه۱۰۴۳ دادگاه کیفری دومجتمع شهید قدوسی، پس از بررسی شواهد و مدارک و شنیدن اظهارات طرفین و نظریه پزشکیقانونی، زن آرایشگر را به پرداخت ۱۵درصد دیه کامل انسان محکوم کرد.
طمع و نابودی زیبایی دختر جوان
دختر جوانی برای زیبایی بیشتر چهرهاش تصمیم گرفت ژل تزریق کند و برای همین یکی از دوستانش خانم دکتری از آشنایانشان را به او معرفی کرد تا در یک سالن آرایشگاه و با هزینه کم، کار تزریق ژل را انجام دهد. تزریق انجام شد و دختر جوان هر روز منتظر تغییرات جدید و زیبا در چهرهاش بود، اما بهتدریج صورت او دچار بدریختی و درد شدید شد. بارها در این مدت با پزشکش تماس گرفت اماتجویزهایش هیچ تاثیری دروضعیت، کاهش دردوبدشکلی صورت نداشت. سرانجام دخترجوان به دادسرای ناحیه۱۹ تهران مراجعه و از خانم دکتر شکایت کرد. جلسات متعدد دادگاه برگزار و در نهایت با صدور کیفرخواست، پرونده برای رسیدگی به شعبه ۱۰۴۳ دادگاه کیفری دو ارسال شد و قاضی پس از شنیدن اظهارات طرفین، بررسی مدارک و شواهد پرونده، پزشک زن را مقصر شناخت و او را به پرداخت ۵ درصد دیه کامل انسان محکوم کرد.
مرگ زیر تیغ زیبایی
تیرماه امسال هم دختر جوانی سرانجام پس از اینکه سه بار زیر تیغ جراحی زیبایی رفت، در اثر قصور پزشکی جان خود را از دست داد. پرسنل انتظامات یکی از بیمارستانهای تهران از طریق تماس تلفنی با قاضی محمدجواد شفیعی، بازپرس ویژه قتل شعبه پنجم دادسرای امور جنایی، مرگ مشکوک دختر جوانی را در بخش جراحی زیبایی گزارشکردند. تیم تحقیق با دستور بازپرس جنایی به مرکز درمانی رفتند و در سردخانه، جسد دختر جوانی را مشاهده کردند که براثر جراحی زیبایی به کام مرگ فرورفته بود. در تحقیقات مشخص شد متوفی برای بار سوم جهت انجام جراحی به این مرکز درمانی مراجعه کرده، اما هنگام عمل و به دلیل آمبولی ریه فوت کرده است. خانواده دختر جوان که بر اثر این حادثه فوت کرده بود، شکایت خود را تحت عنوان قصور پزشکی از کادر جراحی مطرح کردند.
بیشترین شکایت درباره زیبایی است
دکتر محمدرضا خردمند، معاون انتظامی سازمان نظام پزشکی چندی قبل در مصاحبه با یکی از خبرگزاریها، گفت: در تمام جهان در رشتههایی که اعمال جراحی دارد و احتمال صدمه به بیمار نیز بیشتر است و بهدلیل پرریسک بودن اعمال جراحی در حوزههای زنان، ارتوپدی و جراحی، شکایات و محکومیتها دراین تخصصها نیزبیشتر است، اما درسالهای اخیر بیشترآسیبها درحوزه زیبایی بوده است و اکنون بیشترین شکایات مردمی در زمینه خدمات زیبایی و ترمیمی است.
درزمان حاضرمراکز زیبایی به دو دسته تقسیم شده است؛ یک دسته ازاین مراکز توسط پزشکان تحصیلکرده عضو سازمان نظامپزشکی و دارای مجوز مرکزتخصصی پوست و مو، اداره میشود و دسته دیگر توسط افرادی فاقد تحصیلات و مجوزهای پزشکی که دسته دوم، یعنی مراکز فاقد مجوز و صلاحیت، منشأ اصلی صدمات فوقالعاده زیادی است که به سلامت و زیبایی مردم وارد میشود.
وی با بیان اینکه عمده این اقدامات غیرمجاز در آرایشگاهها و مراکز زیرزمینی انجام میشود، اضافه کرد: باید این مراکز بلافاصله پلمب و به مراجع قضایی معرفی شوند. دامپینگ یا قیمتشکنی، یعنی ارائه خدمات زیبایی با قیمت پایینتر از آنچه پزشکان دریافت میکنند، یکی از دلایلی است که مردم را به انجام جراحیها و اقدامات زیبایی در این مراکز غیرمجاز سوق میدهد.
خطر لیپوساکشن
نایبرئیس انجمن جراحان پلاستیک و زیبایی ایران هم چندی قبل درباره عمل لیپوساکشن هشدار داد و گفت: اخیرا مشاهده شده برخی افراد فاقد تخصص و برخی تکنیسینها و … بهوسیله تبلیغات فریبنده و پیشنهاد قیمت پایین، انواع عمل لیپوساکشن و … را با همکاری مراکز جراحی انجام میدهند و از آنجا که در این حوزه آموزش و دوره لازم را ندیدهاند، بیمار دچار عوارض مختلف و شدید شده که حتی در برخی موارد منجر به مرگ فرد میشود. این افراد که با اصول علمی لیپوساکشن آشنا نیستند، این عملهای مهم را حتی در مطبها یا مکانهای زیرزمینی و بدون امکانات انجام میدهند که به گونهای بازی با سلامت و جان مردم است.
مرگ سه زن در یک روز
۱۶آبان۱۴۰۲خبر مرگ سه زن جوان درتهران همه را شوکه کرد. دراولین حادثه زنی جوان که برای انجام جراحی زیبایی به یکی از کلینیکهای پایتخت رفته بود، وقتی به اتاق عمل منتقل شد، زیرتیغ جراح ناگهان قلبش از تپش ایستاد. هرچند عمل احیا صورت گرفت، اما زن جوان به زندگی برنگشت و جانش را ازدست داد. خانواده این زن ازتیم جراحی شکایت کردند و پرونده برای ادامه روند رسیدگی به دادسرای جرایم پزشکی فرستاده شد.
دومین حادثه نیز ساعتی بعد به بازپرس جنایی تهران اعلام شد. قربانی دوم نیز زنی جوان بود که برای انجام جراحی ساکشن به یکی ازکلینیکهای پایتخت مراجعه کرده بود. آنطور که خانواده زن جوان میگفتند، وی میخواست لاغر شود و به همین دلیل نزد یک جراح زیبایی رفته تا عمل ساکشن انجام دهد، اما در اتاق عمل و هنگام جراحی، قلبش از تپش ایستاد و به کام مرگ رفت. خانواده این زن هم از تیم جراحی شکایت کردهاند که تحقیقات ادامه دارد اماساعتی پس از این دو حادثه مشابه، مرگ زن جوان دیگری به بازپرس جنایی اعلام شد تا قربانیان جراحی زیبایی به سه نفر برسد. آخرین و سومین زن جانباخته نیز همانند دو زن قبلی برای انجام جراحی زیبایی به یکی از کلینیکهای پایتخت رفته که او هم پس ازعمل جراحی به هوش نیامد و جانش را از دست داد.
خلیج فارس:عباس عبدی طی یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: انتقادات روزهای اخیر نه یک تهدید بلکه یک فرصت و ظرفیت است. اینها لزوما از روی دشمنی و خباثت نیست.
وزارت آموزش و پرورش خط قرمز شماست. برای وزارت کشور افراد شایستهای بودند که میتوانستند ملاحظات رسمی حکومت را نیز در نظر بگیرند و معلوم نیست که چرا تأیید نشدند؟
نکته دیگر این است که آیا این فهرست (وزیران) نهایی است یا باید در مجلس نیز فیلتر جدیدی گذاشته شود؟ اگر نهایی نیست لطفا در همین مرحله همه را پس بگیرید و ۱۹ وزیری را پیشنهاد کنید که خودتان قبول دارید.
یک لحظه تصور کنید که آقای پزشکیان شکست بخورد، چه خواهد شد؟ جز اینکه او به خانه خود میرود در همان جایی که پیش از انتخابات بود؟ این حکومت است که باید ماجرا را حل کند. چه راهحلی برای آن وجود دارد؟
آخرین جلسه شورای راهبری پزشکیان در دهم مرداد برگزار شد و با عکس یادگاری پایان یافت. پس از آن یادداشت زیر را نوشتم و حتی برای آقای حضرتی صاحب امتیاز روزنامه فرستادم تا منتشر شود. در این فاصله آن را برای دو تن از دوستان فرستادم تا نظر دهند. یکی از آنها گفت؛ متن خوبی است ولی ممکن است شائبه فاصلهگذاری از فرآیند موجود شورای راهبری از آن برداشت شود و این به سود آقای پزشکیان نیست.
اگر منظور تو همین است ایرادی ندارد ولی اگر چنین قصدی نداری تأمل کن. پذیرفتم و در آخرین ساعات کار روزنامه از آقای حضرتی خواستم که منتشر نکند. اکنون که ماجرای فهرست کابینه پیش آمده مناسب میدانم که ابتدا این یادداشت را تقدیم کنم، سپس به بیان نظرات خود پیرامون فهرست پیشنهادی کابینه بپردازم.
پایان یک مقطع؛ آغاز یک دوره
با توجه به آغاز فرآیند انتخاب نامزدهای وزرای پیشنهادی و نیز انتصابهای دولت، برخی دوستان طی تماسهایی با ذکر اخبار و شایعات و تحلیلهایی، نسبت به برخی از آنها انتقاداتی دارند و انتظار دارند که من نیز در این باره اقدامی کنم یا نظری بگویم. لازم میدانم که بهطور روشن نگاه خودم را شرح دهم تا ابهامی برای هیچ کس باقی نماند. حضور من در این انتخابات براساس یک تحلیل مشخص بود که درست یا غلط آن بحث دیگری است.
براساس این تحلیل باور داشتم که دیر یا زود راهی برای حضور موثر انتخاباتی و عبور از وضع موجود باز شده است. راهی که میتواند تا حدی مطالبات عمومی را تأمین کند و در نقطه مقابل نیز ساختار سیاسی از این تحول انتخاباتی و حضور مردمی بهرهمند شود. این تحلیل را مفصل و مکرر نوشتهام. فرصتی که در خردادماه پیش آمد.
خیلی صریح و روشن بگویم، تمام وقت خود را در خدمت به این برداشت قرار دادم و هیچ انتظار و توقعی نیز از هیچ کس به ویژه آقای پزشکیان ندارم، جز اینکه آرزو میکنم به کلیت ایدهها و شعارهایی که دادند ملتزم باشند و البته محدودیتها را هم کمابیش میدانم و اگر چنین کنند همه ما از جمله بنده را مدیون خود خواهند کرد. به همین علت آخرین حضور بنده در ستاد آقای پزشکیان به روز شنبه ۱۶ تیر برمیگردد و پس از آن حضوری نداشتم و طبعا هیچ توقعی هم نداشتم.
حدود یک هفته گذشت که با من صحبت شد برای حضور در شورای راهبری شرکت کنم. در این فاصله شورای راهبری تشکیل شده بود. اولین چیزی که پرسیدم علت دعوت بود. گفتم اگر فکر میکنید که چون در ستاد فعال بودهام باید دعوت کنید، مطلقا نخواهم آمد، گفتند خیر. بحث شده تعداد اعضای شورا بیشتر شود و شما را مفید دانستهاند. گفتم فقط یک جلسه میآیم، اگر دیدم فضای آن مفید است و من هم میتوانم نقشی هر چند کوچک در بهبود امور داشته باشم، ادامه میدهم وگرنه همان جا تمام میکنم.
پذیرفتند و پس از حضور در جلسه که شاید ۷ تا ۸ جلسه را برگزار کرده بودند، فضا را مناسب دانستم و همه جلسات را از ابتدا تا انتها (فقط با یک ساعت غیبت حاضر بودم). هیچ خبری از شورا را منتشر نکردم، همه ضوابط را رعایت کردم و در پایان هم در ۱۰ مرداد عکس یادگاری گرفتیم و پس از حدود ۵۰ روز از همه خداحافظی کردم و پرونده آن شورا هم بسته شد.
در این فاصله تا امروز فقط چند پیام را از سوی دیگران برای آقای ظریف فرستادم که ایشان هم پاسخ دادند. همین. از نظر رویکردی حساسیت زیادی نسبت به اینکه چه فردی در چه جایگاهی و وزارتخانهای قرار بگیرد ندارم. نه اینکه این مساله مهم نیست، بلکه مساله من بهبود زمین بازی است و در مورد اشخاص هم داوریهای موجود را چندان نمیپذیریم. به راحتی هر کس را میتوان به عرش برد یا به فرش انداخت.
علاقهای هم به معرفی یا اصطلاحا لابی کردن برای این و آن ندارم. میدانم که آقای پزشکیان یا هر کس دیگر در مقام تصمیمگیر با انواع و اقسام ملاحظات مواجه هستند. از کلیت فرآیند شورای راهبری دفاع میکنم به همین دلیل هم به حضورم ادامه دادم. اگر کسی را مناسب بدانم و نظرم را بپرسند جواب میدهم، به شرطی که اطمینان نسبی از صلاحیتهای او داشته باشم، اگر دوست نزدیک من هم باشد ولی معتقد به او نباشم ممکن نیست معرفی کنم.
کار و نقش اصلی که برای خودم تعریف کردهام چیز دیگری است که به آن برگشتهام. تا همین جا هم معتقدم، مردم پیروز شدهاند، چه آنان که رأی ندادند و چه آنان که به پزشکیان رأی دادند. نسبت به آینده متوهم نیستم ولی آینده را همین حضور من و شما میسازد. حضوری آگاهانه، صادقانه که به دور از سهمخواهیهای مبتذل باشد. اینکه کسانی دنبال پست و مقام هم باشند، از نظر بنده مذموم نیست، فقط باید بدانند که میتوانند در آن کار موفق شوند.
بخشی از سیاست نیز همین جاهطلبیها است. تا اینجا نیز اشکال چندان مهمی به انتصابات آقای پزشکیان نمیبینم. اینکه کسی از اواخر لیست پیشنهادی یا خارج لیست انتخاب شود را اشکال نمیدانم، مگر اینکه اغلب انتصابها چنین شوند. انتخاب در مرحله نهایی سیاسی است و نه حرفهای و کارشناسی. در حالی که انتخاب در مراحل اولیه و شورای راهبری عموما حرفهای و کارشناسی بود.
انتخاب وزیر اصولا یک اقدام سیاسی است که باید میان کارشناسی و سیاسی تلفیق موثری صورت بگیرد. در اینجا فرصت را مغتنم میشمارم و از همه کسانی که در این مدت در کنارشان بودم تشکر میکنم، به جای این نقدها که هر کدام هم میتواند درست باشد، باید از آقای پزشکیان حمایت کرد، همانگونه که انتظار داریم نهادهای دیگر حکومتی از او حمایت کنند. امروز مساله ایران مهمتر از هر مساله دیگری و شاید تنها مساله ماست. قدری اعتماد کنیم، زیان نخواهیم کرد.
راه انداختن کارزار و نقد و… حق هر کس است ولی باید دقت کرد که نتیجهبخش باشد. از آقای پزشکیان میخواهم که اجازه ندهند در امور جاری غرق شوند. سیاست در اینجا مثل گرداب است که ظرفیت غرق کردن بهترین شناگران را دارد. سیاست فریبنده است. اطلاعات جزیی به راحتی میتواند فرد را گمراه کند. باید تحلیل جامع و روشن داشت و مطلقا خود را از مشورت افراد امین بینیاز ندانید، حتی اگر به رأی و نظر خود اطمینان صد درصد داشته باشید.
نکته پایانی اینکه شکل فعالیت رسانهای من نیز متناسب با وضعیت جدید تغییر خواهد کرد. از این پس به موضوعات روز کمتر میپردازم و در نتیجه حضورم در فضای مجازی بسیار کمرنگتر خواهد شد. گفتوگوهای رسانهای در زمینه امور جاری را بسیار کم خواهم کرد و در عوض تمرکز خود را بر یادداشتهای ایجابی برای رسیدن به نوعی تفاهم و درک مشترک از مسائل ایران و راههای حل آنها متمرکز خواهم کرد. امیدوارم این نقش را به گونهای ایفا کنم که رضایت مخاطبان عزیز نیز فراهم شود و کمکی هم به دولت و وزرای آن خواهد بود.
(پایان یادداشت)
واقعیت این است که اگر حکومت ما، نقدهای دیگران را قدری همدلانهتر میدید، شاید به این وضعیت بغرنج نمیرسیدیم که برخی از مردم خواب چنین دولتی را هم چهار ماه پیش نمیدیدند، و آن را غیر ممکن میدانستند، امروز معتقد باشند که این ادامه دولت رییسی است!
این حد از تغییر انتظارات شاید محصول کمهزینه بودن فرآیند دو ماه گذشته است. فرآیندی که در جوامع دیگر با خشونتهای فراوان و حتی جنگ داخلی طی شده است، در ایران طی دو ماه جذاب و آرام و با نشاط و بدون آنکه کوچکترین مشکلی پیشآید به پایان رسید و در واقع مرحله اول آن پایان یافته و اکنون در مرحله دوم آن، چنان حرف میزنند که گویی طی یک مبارزه مسلحانه طولانی و دادن هزینههای مادی و انسانی فراوان به پای میز مذاکره رسیدهاند و باید طرف مقابل نیز تسلیم شود. متأسفانه سهمخواهیهای غیر شفاف نیز موجب تشدید این بحران فکری شده است. طنز و شوخی و اظهارات غیر مسوولانه و فراموشی گذشته و آینده، دست به دست هم داده و این وضعیت را ایجاد کرده است.
این مشکل در طرف جامعه و نخبگان فکری و سیاسی است. هنگامی که خودمان به اولین اصل کنش سیاسی اعتقاد نداریم و برخلاف همه مشورتها کاری را میکنیم که دوست داریم، چرا باید نسبت به پزشکیان معترض بود که چرا حرف ما را گوش نمیکند. سیاست دنیای فانتزی و خیالپردازی و شوآف نیست. قرار نیست که اگر روند امور به کام ما نشد، آن را به کام همگان تلخ کنیم.
هفته گذشته یک توییت در مورد یکی از نامزدهای وزارتخانهها زدم. قصد اصلی من بیش از اینکه علیه یا له فرد بخصوصی باشد، در نقد فرآیند تصمیمگیری بود. تاکنون هم در مورد افراد حرف خاصی حداقل در علن نزدهام. بنابراین من هم معتقدم که در مواردی فرآیند طی شده در چارچوب تعیین شده نبوده است، ولی این به معنای نقد تند و تخطئه آن نیست. کدام یک از ماست که تاکنون در فرآیندهایی مشابه کاملا درست و بدون اشتباه مشارکت نداشته باشیم؟
اجازه بدهید خیلی روشن نظر خودم را درباره تحولات دو ماه اخیر بیان کنم. در گذشته گرگها خسارات زیادی به روستاییان میزدند، لذا اگر کسی گرگی را میکشت و کله آن را به روستا میآورد جایزهای به او میدادند و این را کلّه گرگی میگفتند.
یک بار یک روستایی هنگام شب در دشت مورد حمله گرگی قرار گرفت و آن را با چماق کشت و سرش را برید و بالای چوب زد و آورد به روستا تا جایزه خود را بگیرد. هنگامی که رسید به روستا، هوا تا حدی روشن شده بود، و مردم عازم دشت بودند. دید مردم فرار میکنند، پرسید چرا فرار میکنید؟ به بالای چوب اشاره کردند. دید گرگ نبوده، پلنگ را کشته است. خودش هم از ترس فرار کرد. حالا قضیه ما است. هنوز اهمیت ماجرای رخ داده را متوجه نشدهایم.
این آغاز ایران جدید است. کافی است که نگاهی به پشت سر خود بیندازیم تا به اهمیت آنچه در پیش است واقف شویم. البته شاید برخی نمیخواهند گذشته را ببینند. این خودویرانگری است که دچار آن شدهایم. میگویند ما را فریب دادند! کسانی که فریب بخورند، ظرفیت فریب خوردنهای بعدی را هم دارند، لذا بهتر است به مواضع کنونی خود غرّه نشوند. چون باز هم فریب میخورند. پذیرش فریب خوردن از کسی رفع مسوولیت نمیکند که بخواهد اکنون خود را غیر مسوول بداند.
من هفته پیش در ۱۳ مرداد یادداشت «صندوق با درب باز» را نوشتم. متذکر شدم که: «انتخابات هر روز ادامه دارد. زیرا هر لحظه صندوقهای رای با درهای باز در میدانهای همه شهرها و روستاهای کشور وجود دارد، هر کسی که رای داده میتواند بیاید و رای خود را بردارد و کسانی هم که رای ندادهاند میتوانند بیایند و رای خود را در صندوق بریزند. رای معادل یک برگه کاغذی نیست، بلکه اراده تکتک مردم است.
این سیاستهای رسمی است که مردم را به یکی از این دو کار تشویق میکند. خود دانید.» بنابراین راه بر هیچ کس بسته نیست. این حضور مردم است که میتواند هر سرنوشتی را رقم بزند. آنان که در ناامیدی کامل بودند و اکنون علم انتقاد و نفی را برداشتهاند، حتما فکر بعدش را هم کردهاند. چون این کار را با اعتماد به نفسی انجام میدهند که گویی اینبار دیگر فریب نمیخورند.
در اینجا ابتدا سخنی با آقای پزشکیان و سپس با ساختار سیاسی دارم. آقای پزشکیان اولین چیزی را که باید دقت کنند این است که انتقادات روزهای اخیر نه یک تهدید بلکه یک فرصت و ظرفیت است. اینها لزوما از روی دشمنی و خباثت نیست. نیازی به دادن پاسخهای جدلی از سوی نزدیکان نیست.
این چهره دیگر سیاست است. همانگونه که امام علی (ع) گفته است، «دنیا دو روز است، روزی به سود تو و روزی به زیان تو. هرگاه به سود تو بود، سرکشی نکن و وقتی به زیان تو بود، شکیبایی پیشه کن.» بنابراین میتوان با درایت و مشورت با آرامش این مرحله سخت را از پیش رو گذراند. از این نقدها استقبال کنید، حتی اگر غیرمسوولانه باشد.
در اینجا فرصت را مغتنم شمرده و چند نقد خودم را تقدیم میکنم و معتقدم راهحل هم دارد. اول اینکه من از ابتدا موافق و حامی دولت وفاق ملی بوده و هستم ولی پیشتر هم تأکید میکردم و در جلسات شورای راهبری هم متذکر میشدم که چنین دولتی با دولت ائتلافی فرق دارد. افراد دیگران را باید خودتان انتخاب کنید باید به شعارهای شما در کلیت خود ملتزم باشند، نه آنکه آنان معرفی کنند.
شما باید سلامت مالی و درستی آنان را خودتان تأیید کنید، مسوولیت حضور آنان در دولت با شماست. به گمان من این قاعده در مورد حدود ۴ نفر رعایت نشده است. نکته دوم را پیشتر خصوصی گفتهام و حتما به اطلاع شما رساندهاند که از شعارها و رویکردهای شما به این نتیجه رسیدم که وزارت آموزش و پرورش خط قرمز شماست. شخصا هم بیش از هر وزارتخانهای به این مورد حساس هستم و این را خدمت آقای حاجیمیرزایی عرض کرده بودم.
ما میتوانیم در هر موردی کوتاه بیاییم ایرادی هم ندارد و این طبیعت سیاست است، ولی برای آموزش و پرورش باید به گونهای عمل شود که آینده فرزندان این کشور نابود نشود. سیاستهای سه سال گذشته در آموزش و پرورش، حتی خطرناکتر از بهرهبرداری بیرویه از منابع آبی و انرژی کشور است و باید وزیری باشد که سرمایههای انسانی کشور را در آینده حراست کند. برای وزارت کشور نیز افراد شایستهای بودند که میتوانستند ملاحظات رسمی حکومت را نیز در نظر بگیرند، و معلوم نیست که چرا تأیید نشدند؟
با این ملاحظات معتقدم که میتوان در این دو مورد تجدید نظر کرد، هر چند هیچ شناخت ویژهای از هیچ کدام از دو فرد محترم پیشنهادی برای این دو وزارتخانه ندارم. اگر هم تجدید نظر را صلاح نمیدانید، آیا حاضرید که درباره درستی عملکرد آنان از ابتدا خودتان تضمین دهید؟ چون تضمین شخصی شما میتواند تعیینکننده باشد.
نکته دیگر این است که آیا این فهرست نهایی است، یا باید در مجلس نیز فیلتر جدیدی گذاشته شود؟ اگر نهایی نیست، لطفا در همین مرحله همه را پس بگیرید و ۱۹ وزیری را پیشنهاد کنید که خودتان قبول دارید، بگذارید مجلس هر کاری میخواهند انجام بدهند. اینکه نمیشود در فرآیند دیگری توافق شود، بعد مجلس هم در میانه میدان دنبال سهمگیری شود.
مسوولیت مجلس با بزرگترهای آن است، خودتان را با این گروهها درگیر نکنید که بیتردید بازندهاید. از همان فردای ۱۵ تیر مکرر گفتم که درباره اطلاعرسانی تصمیم قاطعی بگیرید و نیازمند سخنگو هستید، در آخرین دیدار نیز مکرر این را گفتم. ولی ظاهرا پیشرفت امور به گونهای است که قادر به حل این مساله نیستید.
اگر از من میپرسید، انجام این کار حتی مقدم بر تعیین فهرست وزرای پیشنهادی بود. نکته دیگری که آقای پزشکیان باید توجه کنند این است که با ترکیب محافظهکارانه درون ساختاری نمیتوان نتیجهای به دست آورد، البته این ایراد همان اندازه جدی است که باید گفت با ترکیب رادیکال و تحولخواه نیز نمیتوان نتیجه مثبتی را به دست آورد.
قدری توازن نیاز دارد و این همان پیچیدگی سیاست موجود است. تفاهم با ساختار قدرت و همه گروههای آن امری ضروری و لازمه وفاق است، ولی توجه به خواستهای عمومی مردم نیز حداقل همین اندازه بلکه بیشتر اهمیت دارد. بارها نوشتهام که ما با دو شکاف مواجهیم. باید هر دو را متوازن برطرف کرد. کوشش برای رفع شکاف درون ساختار ضروری است، مشروط بر اینکه به رفع شکاف با جامعه و مردم نیز منجر شود.
نقطه بهینه این دو امر را باید پیدا کرد. شاید آقای دکتر عارف کمککار قابل قبولی برای اجرای بخش اول این هدف است، ولی متأسفانه از بخش دوم مغفول ماندهاید. اگر با اتحاد در دولت میشد مشکلات کشور را حل کرد در این سه سال مشکلی باقی نمانده بود. بدون حمایت مردم هیچ کاری نمیتوان انجام داد. ناترازی سیاسی ریشه اغلب ناترازیها است.
سخن اصلی من در این یادداشت خطاب به ساختار سیاسی ایران است. معتقدم که دستمزد صد برابر کوششی که طی یک ماه ۲۰ خرداد تا ۱۵ تیر انجام شد را دریافت کردهایم. مردم در همان ۱۵ تیر پیروز شدند، بدون تردید یکماه فعالیت با نشاط، گفتوگوهای خوب، حیات سیاسی را به جامعه ایران بازگرداند. بنابراین در پیروزی این مردم هیچ تردیدی نیست. ولی پیروز دیگر این میدان هم مجموعه سیاست حاکم در ایران بود. اتفاقا شخصا به این علت در این انتخابات فعال شدم که انتظار بازی برد – برد را داشتم. یک بازی آگاهانه و نه از روی خطای حکومت.
شواهد بعدی نیز این تحلیل را تایید میکرد. هنوز هم گمان میکنم که ساختار سیاسی به سیاستی که در پیش گرفته التزام دارد. سیاستی که پیروزی پزشکیان را پیروزی خود میداند. چنین سیاستی، قطعا دنبال شکست پزشکیان نیست، چون شکست او نیز شکست خود است. شخصا معتقدم که این بازی هنگامی برای کشور مفید است که برد آن دوطرفه باشد.
در واقع ملت و حکومت یک شوند، یا به سمت یکی شدن بروند و برد هر کدام شامل برد دیگری هم باشد. سیاست اصلاحگرانه یعنی همین. قرار نیست ستیز و حذف حرف اول را بزند. پس پزشکیان را رییسجمهور خودتان بدانید. رییسجمهوری که باید بار ۸۰ درصدی را بکشد. ۳۰درصد مردم را مستقیما نمایندگی میکند و میکوشد که ۵۰ درصدی که نیامدند را هم همراه کند. همانطور که در ابتدا از یادداشتهای قبلی خود نقل کردهام بخشی از این امر تابع سیاستهای رسمی است.
این فیلترینگ فاجعهبار را نه تنها از روی فضای مجازیبردارید، بلکه مهمتر از آن از روی حضور نیروها درعرصه قدرتبردارید. اتفاقات بنگلادش آموزنده است؛ بسیاری از رفتارها بهشدت پارادوکسیکال (تناقضنما) است. از یک سو تقاضا برای ورود به ساخت قدرت و عرصه سیاست بیشتر میشود از طرف دیگر مسیر ورودی به آن را تنگتر میکنید. خوب لحظهای فکر کنید که دیر یا زود صبر آنانی که پشت این مسیر میمانند سر میآید و هر چه تراکم پشت آن بیشتر شود، خطرناکتر است.
عدهای نشستهاند و قانون مینویسند که مثلا این و آن نباید در دولت یا پستهای حساس باشند، بگذریم از اینکه با این همه احتیاطبازیها خیلی از جاهای آنان سوراخ و نفوذی است ولی متوجه نیستند. آنچه مانع نفوذ میشود این قوانین نادرست و زیانبار نیست، تعلق روانی جوانان و مردم به میهن و حکومت است که اگر این تعلق خاطر نباشد بزرگترین سدهای امنیتی نیز مانع از نفوذ نخواهد شد که نشده است!
بنابراین خیلی صریح و شفاف این موانع رابردارید. یا حداقل مسیر ورودی را گشودهتر کنید. این لازمه پیروزی امثال پزشکیان است. شما نمیتوانید کسی را مسوول حفر تونل کنید ولی ابزار حفاری را به او ندهید و بخواهید با ناخن و پنجه ۱۰۰ متر تونل حفر کند.
چرا دولتهای ایران به مرور در حال پیر شدن هستند و فقط بیماری یا حضرت عزراییل است که آنان را از دایره خدمترسانی! خارج میکند؟ پاسخ روشن است؛ چون دروازه ورودی به این ساختار از خیلی وقت پیش بسته شده و فقط به روی عدهای متوهم و مالیخولیایی باز بوده است و نتیجه آن همین وضع است که همه میبینیم. من ملاحظات حکومت را در باز کردن این فضا متوجه میشوم، حتی اگر با آن موافق نباشم.
ولی باید توجه شود که این واکنشهای تند نسبت به فهرست پیشنهادی آقای پزشکیان حتی اگر مورد تأییدم نباشد، واقعیتی از جامعه ایران است. این واکنشها در درجه اول و بیش از آنکه علیه پزشکیان باشد، علیه محدوده تنگ سیاست در ایران است. یک لحظه تصور کنید که آقای پزشکیان شکست بخورد، چه خواهد شد؟ جز اینکه او به خانه خود میرود در همان جایی که پیش از انتخابات بود؟ این حکومت است که باید ماجرا را حل کند. چه راهحلی برای آن وجود دارد؟