خلیج فارس: پاسخ عجیب یک دانشآموز به سوال امتحان جغرافیا را در زیر مشاهده کنید.
این دانشآموز در جواب سوال امتحانی معملش نوشته: این سوالات چه به درد ما میخوره؟
خلیج فارس: روز دوشنبه ۲۵ تیرماه ۱۴۰۳ مرکز سنجش و پایش کیفیت آموزشی وزارت آموزش و پرورش اطلاعیهای بدین مضمون منتشر کرد که فقط معلمانی موفق به دریافت لوح تقدیر وزیر آموزش و پرورش میشوند که توانسته باشند بیش از ۱۰۰۰ برگه امتحانی آزمونهای نهایی را تصحیح نمایند. به گزارش فرارو، ماجرا از این قرار است که تصحیح برگههای آزمونهای نهایی مقطع متوسطه برای معلمان تا سال گذشته امری اختیاری تلقی میشد و دبیران چنانچه در امر تصحیح برگههای آزمون نهایی شرکت میکردند، برای این کار حق الزحمه دریافت میکردند.
از سال ۱۴۰۲ از سوی ادارات آموزش و پرورش به معلمان تاکید شد که حتما باید در فرآیند تصحیح برگههای آزمون نهایی پایه دوازدهم مشارکت نمایند با این همه هنوز این امر از سوی دبیران اختیاری تلقی شد که در این زمینه الزامی احساس نشد. این عدم اقبال به تصحیح برگههای آزمون نهایی بیشتر به این علت بود که حق الزحمه این تصحیح دقیقا یک سال بعد از سوی آموزش و پرورش پرداخت میشد و این امر نیز با توجه به تورم هیچ انگیزهای در معلمان برای مشارکت در این امر ایجاد نمیکرد.
سال ۱۴۰۳، اما سال کاملا متفاوت برای مقطع متوسطه بود. در این سال آزمونهای سه پایه دهم، یازدهم و دوازدهم نهایی اعلام شد. اما مهمتر از این الکترونیکی کردن فرآیند تصحیح بود که برای اولین بار در دو پایه دهم و یازدهم اجرا میشد. این فرآیند برای اولین بار در سال تحصیلی ۱۴۰۲ و در پایه دوازدهم به اجرا گذاشته شده بود.
در این فرآیند مصححان باید برگههای اسکن شدهای را که در یک پایگاه داده قرار داده شده بود از روی رایانه تصحیح نمایند. این موضوع با چند چالش مواجه شد؛ کندی سایت، عدم دسترسی همه معلمان به رایانه، عدم ارائه اینترنت رایگان به معلمان برای انجام تصحیح، عدم وجود امکانات لازم در مدارس برای مصححان و همچنین عدم دسترسی مصححان در تمام ساعات شبانه روز به سایت تصحیح، از جمله مهمترین چالشهای فنی در این زمینه بود.
با این همه چالشهای الکترونیکی کردن فرآیند تصحیح محدود به مشکلات فنی نبود، معلمان برای تصحیح برگههای آزمون باید برای مدت بسیار طولانی به نمایشگرهای رایانه خیره بمانند که با توجه به کیفیت اسکن برگهها و همچنین دستخطهای دانش آموزان میتواند زمینه آسیبهای جدی را در بینایی این عزیزان فراهم کند.
بررسیهای فرارو نشان میدهد که در بهترین حالت یک معلم میتواند در طول یک ساعت تنها ۱۰ برگه امتحانی را تصحیح نماید.
اگرچه در سال تحصیلی ۱۴۰۲ از معلمان خواسته شد تا حتما در فرآیند تصحیح برگههای آزمون نهایی پایه دوازدهم مشارکت کنند، اما بررسیها نشان میدهد که طبق روال سالهای قبل همه معلمان در این فرآیند مشارکت نکردند و دلیل آن علاوه بر تاخیر زیاد در پرداخت حق الزحمه، الکترونیکی شدن فرآیند تصحیح بود.
اما از سال تحصیلی ۱۴۰۳ وزارت آموزش و پرورش رویه جدیدی را برای فرآیند تصحیح برگههای نهایی درنظر گرفت، زیرا از این سال پایههای دهم و یازدهم نیز شاهد آزمونهای نهایی بودند. وزارت آموزش و پرورش طی بخشنامهای به معلمان اعلام کرد: «دبیران دروس آزمونهای نهایی در نوبت خرداد ماه سال تحصیلی ۱۴۰۲-۱۴۰۳ موظف اند با استناد به مصوبه بند ۳ ستاد عالی آزمونهای وزارت مورخ ۹ خرداد ۱۴۰۳ به میزان یک برابر تعداد دانش آموزان خوددر پایههای دهم، یازدهم و دوازدهم تصحیح نمایند و در صورت تصحیح مازاد جبران خدمات برابر تعرفههای جدید شورای عالی آموزش و پرورش خواهد بود. تبصره: برای دبیران مدارس غیر دولتی درصورت تصحیح بیشتر از دانش آموزان خود جبران خدمت تعلق نخواهد گرفت.»
بخشنامه فوق بدان معناست که یک معلم برای تصحیح برگههای آزمون نهایی به تعداد دانش آموزان خود در آن سال تحصیلی دیگر هیچ حق الزحمهای نخواهد گرفت و حق الزحمه فقط برای بیشتر از تعداد دانش اموزان یک معلم درنظر گرفته میشود. این موضوع نیز فقط شامل معلمان مدارس دولتی خواهد بود و معلمان مدارس غیر دولتی حتی برای تصحیح بیشتر نیز حق الزحمهای دریافت نمیکنند.
اما موضوع به همینجا ختم نمیشود، بررسیهای نشان میدهد که ادارات آموزش و پرورش شهرهای مختلف هر یک به صلاحدید خود یا مقام بالاتر معلمان را ملزم به تحصیح دو برابر و حتی بیشتر برگههای آزمون نهایی کرده اند.
باید خاطر نشان کرد یک معلم دوره متوسطه چنانچه همه دروس او درسهای دو واحدی باشند به طور میانگین حدود ۲۵۰ دانش آموز دارد که طبق بخشنامه ۹ خرداد ۱۴۰۳ موظف است ۲۵۰ برگه آزمون نهایی را تصحیح کند و طبق دستورلعملهای بعدی ادرات آموزش پرورش که سخن از دو برابر تصحیح میرانند باید ۵۰۰ برگه را تصحیح کند.
چنانچه پیش از این اشاره کردیم برای تصحیح این میزان برگه یک معلم به طور متوسط باید ۵۰ ساعت زمان صرف این کار نماید. دقیقا همین موضوع سبب شده است که نتایج آزمونهای نهایی پایههای دهم و یازدهم با گذشت بیش از ۲۰ روز از پایان امتحانات هنوز اعلام نشده است.
بررسیها نشان میدهد که تا تاریخ ۲۵ تیرماه هنوز حتی تصحیح اول برخی از دروس به پایان نرسیده و رقم تصحیح نهایی نشده بسیاری از دروس نیز قابل توجه است.
در این میان یک اطلاعیه جدید در سایت وزارت آموزش و پرورش نیز جنجال برانگیز شد. در این اطلاعیه آمده است که به مصححانی که بر اساس ضوابط حداقل ۱۰۰۰ برگه آزمون نهایی را تصحیح کنند لوح تقدیر وزیر اعطا خواهد شد. نکته جالب توجه اینجاست که تاکنون چنین لوحی برای تصحیح برگههای آزمون نهایی یا حتی مراقبت به معلمی داده نشده است. از آنجایی که چنین لوح تقدیری برای ارزشیابی و رتبه بندی معلمان بسیار مهم است طبیعتا معلمان بسیاری برای سازماندهی و بسیاری از موارد اداری دیگر بدان نیاز دارند.
به طور دقیقتر باید اشاره کرد که اصولا معلمان در دوره خدمت خود در آموزش و پرورش شاید موفق به دریافت یک یا دو تقدیر نامه از وزیر شوند. همچنین باید اشاره کرد که تقدیر نامه وزیر آموزش پرورش در ارزشیابی و رتبه بندی معلمان بالاترین امتیاز (۳ امتیاز) را دارد.
به نظر میرسد وزارت آموزش پرورش در سال تحصیلی ۱۴۰۲ -۱۴۰۳ برای رهایی از بحران نهایی کردن آزمونهای سه مقطع تحصیلی و الکترونیکی کردن فرآیند تصحیح برگههای امتحان نه تنها به سیاست اجبار معلمان در فرآیند تصحیح روی آورده بلکه قصد دارد با ارائه مشوقهایی همچون لوح تقدیر وزیر آنها را به تصحیح بیشتر وادارد.
اگرچه این موضوع به خودی خود اشکالی ندارد و حتی شاید امری مثبت نیز تلقی شود، اما بررسیها نشان میدهد که این موضوع کیفیت تصحیح برگههای دانش آموزان را تحت الشعاع خود قرار داده است.
بررسیهای فرارو نشان میدهد که در روند تصحیح سوم که مربوط به اختلاف نمره در دو تصحیح اول است، اختلافات فاحش در نمرهها وجود دارد. به نظر میرسد این اجبار و تشویق سرعت تصحیح برگههای آزمون را فدای دقت در تصحیح کرده است که نتیجه آن آسیب دیدن دانش آموزان خواهد بود.
اینکه یک معلم بخواهد ۱۰۰۰ برگه اسکن شده امتحانی را از روی یک رایانه تصحیح نماید، بدون شک برای تصحیح درست و دقیق نیازمند صرف زمان بسیاری خواهد بود. این موضوع جدای از دسترسی داشتن به یک سرعت اینترنت مناسب و همچنین چشمهای سالم است.
تمام این دغدغهها در حالی مطرح میشود که دقیقا نمرات پایههای دهم، یازدهم و دوازدهم دانش آموزان در پذیرش آنها در آزمون کنکور بسیار مهم است و حتی یک نمره میتواند در سرنوشت آنها تاثیرگذار باشد.
خلیج فارس:۱۲ مه- روز جهانی پرستار است؛ روز تولد فلورانس نایتینگل؛ زنی که در نیمه قرن نوزدهم، بانی پرستاری نوین شد و به حرمت فداکاریهایش، بیش از ۵ دهه است که در سالروز تولدش، در بیش از ۱۰۰ کشور جهان مراسمی برای تقدیر از پرستاران برگزار میشود. البته تقدیر، یک واژه ساده است. اگر قرار بود بار معنایی کلمات، گریبان بگیرد، تا امروز خیلی از روسا و مدیران در قید حیات نبودند. ولی کلمات خرج ندارند. با ردیف کردن یک مشت کلمه میشود وظیفه خود را تمام شده فرض کنیم.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از اعتماد، مشکل آنجایی سر باز میکند که با آدمها چشم در چشم میشویم و آنها به ما وعدهها و قولهایمان را یادآوری میکنند و ما به ازای ملموس آن وعدهها را میخواهند و ما در جواب این آدمها به یک جمله کمخرجتر از همان وعدهها و قولها متوسل میشویم «پول نیست» و این حکایت امروز پرستاران ایران است… امروز، ۱۲ مه ۲۰۲۴، صدها پرستار ایرانی که هفته قبل و ماه قبل و سال قبل، رفتند و سفره زندگیشان را در زمین غریبه پهن کردند، طعم واقعی «تقدیر» را میچشند.
محمد شریفیمقدم، دبیرکل خانه پرستار کشور که از سال ۱۳۶۳ پرستار شد و در سالهای جنگ ۸ ساله، داوطلبانه به یاری رزمندگان خط مقدم رفت تا با همان آموختههای دوره دانشجویی، زخمی ببندد و جانی نجات بدهد و نیمه دهه ۱۳۹۰ به پاس زحماتش، با بازنشستگی اجباری، مزد ۳۰ سال شب زندهداری پای بالین بیماران را گرفت، میگوید که از رفتن این پرستاران؛ این همکاران زحمتکش و شریفش متاسف نیست، چون میداند به جایی رفتهاند که زحمات و از خود گذشتگیهایشان، معادل واقعی و ملموس دارد.
در چند ماه اخیر خبرهای تلخی از جامعه پرستاری شنیدیم؛ مهاجرت بیش از ۳ هزار پرستار در طول یک سال، اعتراضات گسترده به اجرای ناقص قانون تعرفهگذاری خدمات پرستاری، استعفای جمعی پرستاران چند بیمارستان در اعتراض به مشکلات شغلی و در نهایت، خودکشی پرستار بیمارستان کرمانشاه در اعتراض به بیکاری و پایان قرارداد کار. آنچه در این دو دهه بر پرستاران تحمیل شد و شعارهای دولتها درباره دفاع از حق پرستاران را چگونه تحلیل میکنید؟
در تمام کشورهای جهان، تامین سلامتی مردم وظیفه دولتهاست و دولتها حتی با توجه به این نیاز، شعارهایشان را تنظیم میکنند چنانکه در امریکا، باراک اوباما با شعار حمایت از سلامت برنده شد وآقای روحانی هم در تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری چنین شعاری داشت. در اصل ۲۹ قانون اساسی هم، تامین سلامت مردم بر عهده حاکمیت است و عامل تامین سلامت مردم، وزارت بهداشت است.
وزارت بهداشت برای تحقق وظیفه حاکمیت، نیازمند ابزار است که مهمترین ابزار تحقق این وظیفه، نیروی انسانی است و نه تنها تعداد نیروی انسانی باید کافی باشد، بلکه باید ابزاری هم برای نگهداشت و حفظ این نیرو ایجاد شود. در گروه نیروی انسانی ارائهدهنده خدمات بهداشتی و درمانی، تعداد پرستاران از بقیه نیروها بیشتر است و بیشترین خدمات را ارایه میدهند و خدمات شان بیوقفه است و در تمام نقاط کشور هم حضور دارند. اما آیا تعداد پرستاران برای ارایه خدمات بهداشت و درمان به مردم کافی است؟ خیر. امروز، کمبود نیروی پرستاری در کشور، به مهمترین معضل نظام سلامت تبدیل شده و یک تهدید جدی محسوب میشود، چون به دلیل کمبود پرستار، بیماران میمیرند.
استاندارد جهانی تعداد پرستار چه رقمی است و آیا این استاندارد در ایران رعایت میشود؟
امروز استاندارد جهانی اروپا، ۱۰ پرستار به ازای هزار نفر جمعیت است که البته در بعضی کشورها مثل بلژیک و دانمارک، به ازای هزار نفر جمعیت حدود ۱۱ یا ۱۲ پرستار دارند که قطعا با چنین وضعی، خدمت رسانی در این کشورها در سطح بسیار مناسبی است. استاندارد سازمان بهداشت جهانی هم حداقل ۳ پرستار و بهطور میانگین، ۵ الی ۶ پرستار به ازای هزار نفر جمعیت است که امروز در کشورهای گرجستان و ارمنستان که از نظر کیفیت و سطح خدمات پزشکی، سالها از ما عقبترند این استاندارد رعایت میشود در حالی که طبق گزارش سازمان بهداشت جهانی، در سال ۲۰۱۸ در ایران ۱.۶ پرستار به ازای هزار نفر جمعیت فعال بوده و در واقع، تعداد پرستاران ما، معادل نصف حداقلی است که سازمان بهداشت جهانی تعیین کرده است.
البته وزارت بهداشت در آمار جدیدتری اعلام کرد که تعداد پرستار را به ۲ نفر به ازای هزار نفر جمعیت افزایش داده، اما پرستار، یک تعریف مشخص دارد؛ پرستار حرفهای باید مدرک تحصیلی کارشناسی یا بالاتر داشته باشد و به نظر میرسد وزارت بهداشت با تجمیع گروههای وابسته به جمعیت پرستاران مثل بهیار و کمک بهیار، تعداد پرستار را افزایش داده در حالی که حتی برابرسازی تعداد پرستار و تخت بیمارستانی هم نشان میدهد که تعداد پرستار در کشور ناکافی است، چون به ازای هر تخت بیمارستانی باید ۲.۲ پرستار فعال داشته باشیم که از این تعداد، ۰.۴ نفر، نیروی غیرحرفهای و کمکبهیار است و بنابراین، برای هر تخت بیمارستانی باید ۱.۸ پرستار داشته باشیم که امروز این عدد بهطور میانگین ۱.۱ است.
مثلا در بعضی بخشهای بیمارستانی در استان خوزستان، تعداد پرستار به ازای هر تخت ۰.۷ نفر، اما در بخش خدمات تخصصی این استان به دلیل تعداد بالای مراجعات، تعداد پرستار به ازای هر تخت ۱.۱ نفر است و این اعداد هم نشان میدهد که با کمبود پرستار مواجهیم در حالی که رفع کمبود پرستار در بیمارستانها، مطالبه مردمی است، چون این کمبود باعث مشکلات برای بیماران میشود چنانکه سازمان بهداشت جهانی هم تاکید میکند که تعداد پرستار، رابطه مستقیم با سلامت مردم و مرگ بیماران دارد.
آیا تعداد دانشجویان پرستاری در هر سال متناسب با تعداد جمعیت نیست؟ ظرفیت پذیرش دانشجوی پرستاری چقدر است؟ هر سال چه تعداد پرستار فارغالتحصیل میشوند؟
سالانه حدود ۱۲ هزار دانشجوی پرستاری فارغ التحصیل میشوند که البته این عدد هم طی دهه اخیر به صورت غیر قانونی افزایش یافته است. بعد از مصوبه سال ۱۴۰۱ شورای عالی انقلاب فرهنگی درباره افزایش ظرفیت پذیرش دانشجوی پزشکی، تمام نهادهای متولی سلامت شامل سازمان نظام پزشکی و کمیسیون بهداشت مجلس و حتی مسوولان وزارت بهداشت – غیر از وزیر بهداشت – با این مصوبه مخالفت کردند، چون وقتی عرضه بیشتر شود، اما تقاضا نباشد، ان خدمت ارزش خود را از دست خواهد داد. با این حال، ظرفیت پذیرش دانشجوی پرستاری طی دهه اخیر بدون توجه به این الزام بیش از دو برابر افزایش یافته در حالی که امکانات لازم و فضای آموزشی و تعداد هیات علمی به ازای دانشجوی پرستاری نداریم و امروز در شهرهای فاقد بیمارستان هم دانشکده پرستاری داریم؛
و این دانشجوی پرستاری در شهری که بیمارستان ندارد، کارآموزی بالینی را چطور و کجا انجام میدهد؟
در شهرهای همجوار! نیاسر کاشان بیمارستان ندارد، اما دانشکده پرستاری دارد و دانشجو برای کارآموزی بالینی باید هر روز به کاشان برود! مشکل اصلی، نحوه حفظ و نگهداشت این تعداد فارغ التحصیل پرستاری است، چون تمام فارغالتحصیلان استخدام نمیشوند. در دولت آقای احمدینژاد ۲۰ هزار پرستار استخدام شدند و امنیت شغلی برای پرستاران ایجاد شد، اما بعد از سال ۱۳۹۲ مقرر شد که تمام نیروهای جدید به صورت شرکتی مشغول به کار شوند. طی ۷ سال گذشته حدود ۷۰ هزار پرستار فارغالتحصیل شدهاند در حالی که حدود ۱۵ هزار نفر از این تعداد استخدام شدهاند.
در وزارت بهداشت ۱۲ نوع رابطه استخدامی برای جذب پرستاران تعریف شده است. در ایام کرونا، وقتی کمبود پرستار، دردسر ساز شد، پرستاران را با قرارداد «شرکتی» جذب کردند و پرستاران طرحی که پیش از کرونا با نوبتهای ۶ ماهه یا یک ساله جذب میشدند هم، به کار گرفته شدند و نوبت کارشان، هر ۳ ماه به صورت مستمر تمدید میشد که البته خلاف قانون بود، چون تمدید طرح، غیر قانونی بود، اما به هر حال در آن ایام پرستاران طرحی مشغول به خدمت بودند و البته بعد از پایان کرونا هم عذر همهشان خواسته شد! حرف جامعه پرستاری این است که به موازات افزایش ظرفیت پذیرش دانشجوی پرستاری، باید پرستار فارغ التحصیل را در مرکز درمانی حفظ کنید و شرط لازم برای حفظ نیرو، پرداخت حقوق است.
امروز در ایران، پرستاران کمترین حقوق را نسبت به کارکنان دولت میگیرند و حقوق ثابت پرستاران، حتی از حقوق معلمان هم کمتر است با وجودآنکه در تمام کشورها، پرستاری به عنوان یک شغل سخت، استرسآور و پر خطر شناخته میشود.
حقوق پرستاران طبق مصوبه شورای عالی کار است یا در شورای حقوق و دستمزد کارکنان دولت تعیین میشود؟
فقط پرستارانی که در استخدام دولت هستند، دریافتی مطابق مصوبه شورای حقوق و دستمزد دارند، اما حدود ۴۰ درصد پرستاران ما، شرکتی هستند که طبق مصوبه شورای عالی کار حقوق میگیرند و بین همین گروه شرکتی، پرستارانی هستند که با قرارداد موقت ۸۹ روزه، ۶ ماهه یا به صورت خرید خدمات کار میکنند. از پایان دهه ۱۳۸۰ به دلیل ناپایدار شدن رابطه استخدامی، هیچ کدام از پرستاران شرکتی امنیت شغلی ندارند و کارفرما طبق سلیقه و نفع خودش قانون را تفسیر میکند.
به عنوان نمونه، به پرستاران شاغل در بعضی بیمارستانهای دولتی میگویند ساعت کار شما مطابق قانون کار و مثل باقی کارگران است، اما در زمان پرداخت عیدی به این پرستاران میگویند عیدی شما معادل عیدی کارکنان دولت است در حالی که عیدی کارگران، معادل دو پایه حقوق است. محاسبه اضافه کاری پرستاران شرکتی شاغل در بیمارستان خصوصی و دولتی هم، متفاوت است، چون در بیمارستان دولتی، اضافه کاری پرستار با فرمول اضافه کاری کارکنان دولت محاسبه و پرداخت میشود که نسبت به دریافتی پرستاران بیمارستان خصوصی، بسیار کمتر است. با وجود چنین شرایطی، هرگونه اعتراض پرستار شرکتی و پیمانی به وضعیت شغلی، مساوی با اخراج است.
پرستاران شرکتی توسط شرکتهای واسطه به بیمارستانها معرفی میشوند و در صورت نارضایتی عوامل بیمارستان از این پرستار یا در صورت معترض بودن این پرستار، به شرکت واسطه اعلام میشود که این پرستار از فلان تاریخ به این بیمارستان اعزام نشود.
البته مشابه این رفتار را با کارگران معترض شاهدیم و طی دهه اخیر، دولتها هیچ حمایتی از کارگر معترض نداشتند، اما تفاوت کارگر و پرستار این است که پرستار، ناجی جان انسان است و کارگر در بخش تولید و صنعت و خدمات ارزش افزوده ایجاد میکند.
تفاوت دیگری هم هست؛ خستگی یا بیانگیزگی کارگر معترض ممکن است به خراب شدن محصول یا اشکال در بستهبندی منجر شود، اما پرستار، مسوولیت جان یک بیمار را دارد و در صورت خستگی یا بی انگیزگی پرستار، یک بیمار میمیرد.
پارسال نمایندههای کارگران این هشدار را مطرح میکردند که دولتها باید از تبعات ناامنی شغلی برای جامعه کارگری بترسند، چون ممکن است در اثر تداوم ناامنی شغلی، مثلا قطار مترو از خط خارج شود! و قانون کار هم به کارگران این اجازه ضمنی را داده که در صورت ناراضی بودن از وضعیت شغلیشان، تولید را کاهش بدهند، اما به نظر میرسد که جامعه در مواجهه با کارگر معترض و پرستار معترض، یک رویکرد دوگانه دارد؛ کارگر بخش خدمات و صنعت و تولید، وقتی به نشانه اعتراض، تولید را کم میکند یا مثل کارگران صنعت نفت یا هفت تپه، اعتصاب میکنند، از حمایت جامعه برخوردار میشود، اما پارسال، جامعه از پرستاران معترض بیمارستان مفید که در لحظه مراجعه یک نوزاد بیمار، بابت مشکلات شغلی شان تجمع کرده بودند، حمایت نکرد، چون این نوزاد بدحال، ساعتی بعد از ارجاع به اورژانس فوت کرد و با وجود انکه فوت نوزاد، دلیل دیگری داشت، جامعه نپذیرفت که چرا پرستار باید محل خدمت خود را ترک کند و از ارایه خدمت درمانی دست بکشد و انگار جامعه هم به پرستار معترض تحمیل میکند که باید هر شرایطی را تحمل کند و این نگرش جامعه هم برای پرستاران رنج مضاعف است.
من در زمانی که سوپروایزر بودم میدیدم که کمبود پرستار چه مشکلاتی برای بیماران ایجاد میکرد و طی ۱۰ سال اخیر بارها درباره عواقب کمبود پرستار هشدار دادیم، اما دولتها به این هشدارها توجهی نکردند و امروز هم با وضع مشابه مواجهیم؛ به دلیل کمبود نیرو، پرستار بخش ICU به جای مراقبت از دو بیمار، باید از ۶ بیمار مراقبت کند و در یک بخش بیمارستانی با ۳۰ بیمار، فقط دو پرستار داریم در حالی که از ساعت ۱۲ شب تا ۵ صبح، یکی از این دو پرستار در حال استراحت است و یک پرستار باید در طول شب از ۳۰ بیمار مراقبت کند.
چند شب قبل، یک پرستار خانم برای من تعریف کرد که بخش را تحویل گرفته و مشغول رسیدگی به بیماران شده و وقتی بالای سر یکی از بیماران رفته، دیده که بیمار فوت کرده. پرستار به گریه افتاده و عذاب وجدان گرفته. از پرستار پرسیدم شما مگر وظایفت را انجام ندادی؟ گفت اتفاقا از همان ساعتی که بخش را تحویل گرفتم کار کردم ولی اگر یک همکار داشتم و دو تا پرستار بودیم، شاید این بیمار فوت نمیکرد. این شرایط، تبعات بیتوجهی دولتها به هشدارهای ماست. در امریکا، وقتی دو ساعت به ساعت کار پرستار اضافه کردند، متوجه شدند که میزان خطای پرستاران ۱۴ درصد افزایش یافته. یعنی حجم بالای کار، حتی برای پرستار امریکایی که برای یک نوبت کار ۶ هزار دلار حقوق میگیرد و تفریح و رفاه دارد و دغدغه ذهنی هم ندارد، مشکلساز میشود.
پرستار امریکایی ۶ هزار دلار حقوق میگیرد؟
دریافتی پرستاران در امریکا بین ۴ تا ۷ هزار دلار است و یک پرستار برای یک نوبت کار در بیمارستان بهطور میانگین ۶ هزار دلار حقوق میگیرد. در ایران، نه تنها با کمبود پرستار مواجهیم، پرستار به دلیل حقوق ناچیز ناچار است دو نوبت کار کند و وقتی در شیفت شب، مسوولیت ۲۵ بیمار به یک پرستار سپرده میشود، طبیعی است که بیمار میمیرد، چون پرستار شیفت شب، همان پرستاری است که در شیفت صبح و عصر بیمارستان دیگری مشغول کار بوده است. در امریکا با دو ساعت کار اضافه، میزان خطا ۱۴ درصد افزایش یافت. در ایران، میزان خطا با ۳۶ ساعت کار اضافه چقدر خواهد بود؟ اصلا قابل شمارش نیست.
هر شیفت کاری پرستاران در ایران چند ساعت است؟
۷ ساعت.
پرستاری که دو شیفت کار میکند، در یک روز ۱۴ ساعت مشغول کار است؟
اغلب پرستاران ما، علاوه بر شیفت روزانه، شیفت عصر را هم کار میکنند، چون مخارج زندگی شان با یک شیفت کار تامین نمیشود. تمام پرستاران مرد، هر روز، هم در شیفت صبح و هم در شیفت عصر کار میکنند و حتی به عنوان اضافه کاری، شیفت شب را هم برمیدارند. من این شرایط را تجربه کردهام؛ شیفت صبح و عصر در بیمارستان دولتی بودم و شیفت شب به بیمارستان خصوصی میرفتم و صبح فردا به همان بیمارستان دولتی برمیگشتم تا در شیفت صبح و عصر باشم و این یعنی ۳۶ ساعت کار بی وقفه.
از پرستارانی که مهاجرت کردند و به کشورهای همسایه یا اروپا و امریکا رفتند، شنیدهاید که در این کشورها چطور کار میکنند؟
کار پرستاری در اروپا و کانادا و امریکا سخت است و همکارانم میگویند باید صفر تا صد کارهای بیمار و حتی اکوی قلب و آنژیوگرافی را هم انجام بدهند و حتی یک لحظه هم بیکار نیستند ولی در آلمان، سطح خدمات پرستاری پایین است و اغلب پرستاران به مراقبت از سالمندان مشغولند. این طور که شنیدهام، کار همکارانم سخت است، اما این شرایط سخت را پذیرفتهاند، چون بابت این کار سخت، حقوق خوبی میگیرند.
باید به نیروی کار حق داد که وقتی دریافتی متناسب با حجم وظایفش ندارد، به نشانه اعتراض و نارضایتی، وظایفش را انجام ندهد؟
وقتی در بیمارستان دولتی کار میکردم، پرستاری که حتی یک شب غیبت میکرد توبیخ میشد. ۱۳ فروردین امسال، ۲۰ پرستار بیمارستان شیراز غیبت کردند. چرا؟ چون با خودشان فکر میکردند در مقابل حقوق ۱۰ میلیون تومانی، رعایت نظم و انضباط بی معناست. ترک کار، بدتر از مهاجرت است و امروز، آمار ترک کار پرستاران بهشدت بالا رفته و از میزان تعهد شغلی شان کاسته شده. پرستار امریکایی که ۴ هزار یا ۶ هزار دلار حقوق میگیرد مجاز به هیچ قصوری نیست و اگر خطایی مرتکب شود، بهطور جدی به این خطا رسیدگی خواهد شد، اما تفاوت رسیدگیها در چیست؟ وقتی پرستار امریکایی مرتکب خطا میشود، بررسی میکنند که آیا این پرستار مشکل خانوادگی یا دغدغه ذهنی یا مشکل روحی داشته ولی در ایران، اولین اقدام در مواجهه با پرستار خطاکار، لغو قرارداد همکاری و کسر کارانه است و سوالی در مورد علت خطا پرسیده نمیشود بلکه با معلول برخورد میشود.
آماری از تعداد پرستاران مهاجر دارید؟
بار اولی که آمار دادم و اعلام کردم که حدود ۳ هزار نفر از همکارانم در سال ۱۴۰۱ از ایران رفتهاند، احضار شدم و از من خواستند برای این ادعا، سند بدهم. آیا برای روشنایی روز باید سند داد؟ قبل از اعلام این عدد به یکی از دفاتر کاریابی بین المللی تلفن زده بودم و مسوول این دفتر به من گفته بود که سال ۱۴۰۱ حدود ۱۰۰ پرستار به خارج از کشور فرستاده و ۷۰ دفتر کاریابی بینالمللی هم در کشور فعال است که تعدادی از این دفاتر، فعالیت بیشتر و تعدادی، فعالیت کمتری دارند. من با میانگینی از تعداد پرستاران مهاجر، گفتم که در سال ۱۴۰۱ حدود ۳ هزار پرستار گواهی تایید صلاحیت از سازمان نظام پرستاری گرفتهاند در حالی که همه کشورها هم گواهی تایید نمیخواهند و پرستاران بدون نیاز به این مدارک، برای مهاجرت اقدام میکنند.
فکر میکنید پرستارانی که از ایران میروند، حاضرند به ایران برگردند؟
پرستارانی که از ایران میروند، انگیزههای مختلفی دارند، اما مهمترین انگیزه، مسائل مالی بوده و آنهایی که با انگیزه مالی از ایران میروند، دیگر به ایران برنمی گردند. امروز حقوق پرستاران رسمی و استخدام شده ۱۶ میلیون تومان و حقوق پرستار شرکتی و پیمانی حدود ۱۲ میلیون تومان است که با دلار ۶۰ هزار تومانی، حقوق ۱۲ میلیون تومانی معادل ۲۰۰ دلار است و حتی پرستارانی که سه شیفت در روز کار میکنند، حقوق پایان ماهشان معادل ۹۰۰ دلار است در حالی که یک پرستار در دانمارک بابت یک شیفت ۳۵۰۰ یورو و در امریکا حداقل ۴ هزار دلار حقوق میگیرد و حتی پرستار ایرانی مهاجر به آلمان، در همان ابتدای ورود و بدون اینکه زبان آلمانی بلد باشد، بابت یک شیفت ۲ هزار یورو حقوق میگیرد و این حقوق در ماههای بعد تا ۳ هزار یا ۳۵۰۰ یورو میرسد. ۳۵۰۰ یورو یا ۴ هزار دلار یا ۲ هزار یورو چند برابر ۲۰۰ دلار یا حتی ۹۰۰ دلار است؟
بنابراین، اجرای ناقص قانون تعرفهگذاری خدمات پرستاری هم هیچ تاثیر مثبتی در دریافتی پرستاران نداشت.
اتفاقا مشکلات پرستاران ناشی از اجرای ناقص همین قانون است. دو دهه قبل برای خدمات تمام گروههای پزشکی و پیراپزشکی تعرفه تعیین شد، اما خدمات پرستاری هیچ تعرفهای نداشت تا اینکه اولین قانون تعرفهگذاری خدمات پرستاری در دولت آقای احمدینژاد تصویب شد و رییسجمهور وقت، تصویب این قانون را پیگیری میکرد، چون معتقد بود که باید در پرداختی به پرستاران عدالت برقرار شود. البته تا دو سال قبل این قانون اجرا نمیشد با اینکه طی ۱۰ سال اخیر، سران قوا معتقد به اجرای قانون بودند منتهی نگرش هر دولت به اجرای قانون متفاوت بود. بالاخره از سال ۱۴۰۱ آیین نامههای جدید نوشته شد، اما قانون را به بدترین شکل اجرا کردند و آنچه امروز در حال اجراست، ابزار مطالبهگری را از پرستاران سلب کرده است.
طی ماههای گذشته از بعضی پرستاران شنیدم که به دنبال اجرای قانون تعرفه گذاری خدمات پرستاری، دریافتی شان نسبت به ایام پیش از اجرای قانون کمتر شده و تلقی پرستاران این بود که دولت با تغییر و دستکاری در اعداد و به اسم اجرای قانون، کارانه پرستاران را کم کرده و رقمهای کمتری را به اسم تعرفه خدمات پرستاری جایگزین کرده و به این شیوه پرستاران فریب داده، چون میخواهد این قشر را به جایی برساند که برای توقف اجرای قانون درخواست بدهند و بپذیرند که اجرای قانون، فایدهای به حالشان نداشته.
آنچه امروز در حال اجراست، قانون تعرفه گذاری خدمات پرستاری نیست بلکه مجموعه مقرراتی برای تحقیر پرستاران است. تا پیش از اجرای قانون تعرفهگذاری خدمات پرستاری، پرستاران علاوه بر حقوق ثابت، حدود یک یا دو میلیون تومان کارانه میگرفتند و حالا هم با اجرای ناقص قانون تعرفهگذاری خدمات پرستاری، همین رقم را میگیرند.
امروز پرداختی به پرستاران طبق کدام مبناست؟
به نظر میرسد که بودجهها را بر تعداد تختهای بیمارستانی تقسیم کردهاند و به اسم اجرای قانون و به اسم تعرفه خدمات پرستاری، به حساب پرستار واریز میکنند در حالی که هدف قانونگذار، این شیوه اجرا نبوده، چون تعرفه خدمات پزشکی و پرستاری بر مبنای ۵ شاخص عامل انجام کار، میزان خطرپذیری خدمات برای پزشک و پرستار و بیمار، مدت زمان انجام خدمت و ضریب استهلاک انسان یا دستگاه تعیین میشود و امروز ۱۰ هزار خدمت گروه پزشکی و پیراپزشکی بر مبنای همین ۵ شاخص ارزشگذاری شده ولی به دنبال اجرای قانون تعرفهگذاری، پرداخت تعرفه پرستاران را بر مبنای درآمدزایی تخت بیمارستانی محاسبه کردهاند.
به این معنا که پارسال ارزش خدمات گروه پرستاری برای هر ۲۴ ساعت بستری در تختهای گروه عمومی (داخلی و عفونی و جراحی و…) ۱۶۰ هزار تومان تعیین شده بود و امسال به ۲۴۰ هزار تومان افزایش یافته که این رقم هم بعد از کسر ۱۰ درصد مالیات و ۱۴ درصد سهم بیمارستان، به حدود ۲۰۰ هزار تومان میرسد که باید بین ۶ نفر اعضای گروه پرستاری تقسیم شود! تا سالهای قبل، همه پرستاران میدانستند که در پایان ماه، چه رقمی بابت کارانه به حساب شان واریز خواهد شد و مهمترین اعتراض پرستاران، بیعدالتی در دریافتی پرستار و پزشک بود ولی امروز، بیعدالتی بین پزشک و پرستار، فراموش شده، چون خود پرستاران با هم درگیر شدهاند که چرا کارانه این پرستار بیشتر از آن پرستار است.
یعنی در خود جامعه پرستاری تبعیض ایجاد کردهاند. با نگاهی به وضعیت پرستاران، شرایط امروز جامعه پرستاری را باید «بحرانی» تلقی کنیم. آیا به پرستاران جوانی که کشور را ترک میکنند حق میدهید یا به فارغالتحصیلان توصیه میکنید که در کشور خودشان بمانند و به مردم خودشان خدمت کنند؟
پرستاران ما بسیار کم توقع و مظلومند. بسیاری از پرستاران ما در دوره مراقبت از بیماران، به دلیل مواجهه شغلی به سل و ایدز مبتلا شدند. تعداد پرستاران جان باخته از ایران به دلیل کرونا، در فهرست اولینهای جهان است. ۲۷ آبان پارسال، معاون پرستاری وزارت بهداشت اعلام کرد که ۱۵ درصد پرستاران، ترک کار میکنند. من این ۱۵ درصد را در عدد ۱۵۰ هزار پرستار فعال ضرب کردم و عدد ۲۰ هزار نفر به دست آمد. بنابراین، پرستاران ما، علاوه بر مهاجرت، ترک کار میکنند و تغییر شغل میدهند و خانهنشین میشوند و پرستاران مرد ترجیح میدهند در تاکسی اینترنتی کار کنند و پرستاران زن ترجیح میدهند در شرکتهای بیمه و آرایشگاه کار کنند.
پرستاران اگر با درآمد یک شیفت، حداقل زندگی شان تامین میشد، قطعا مهاجرت نمیکردند. علت مهاجرت، دافعه در کشور مبدا و جذابیت در کشور مقصد است. تعدادی از پرستاران به دلیل آزادیهای اجتماعی مهاجرت میکنند که البته تعدادشان زیاد نیست، اما اغلب شان با انگیزه معیشتی از کشور میروند. بسیاری از پرستاران راغب به مهاجرت نیستند و انگیزه مهاجرت پرستاران با پزشکان متفاوت است. بعضی پزشکان به دلیل مسائل سیاسی مهاجرت میکنند اگرچه که پزشکان عمومی و عفونی و کودکان و داخلی هم درآمد زیادی ندارند و مشکلاتشان مشابه پرستاران است. طی یک ماه گذشته، ۳ نفر از پرستاران ما در خواب فوت کردند و دلیل فوتشان، «سندروم کاروشی» و مرگ بر اثر کار زیاد بود. امروز، پرستاری که در بیمارستانهای ما کار میکند، یک پرستار خسته و بیانگیزه و فرسایش داده شده است که اگر مهاجرت نمیکند، ترک کار میکند و تغییر شغل میدهد. من در جایگاه توصیه نیستم ولی مهاجرت پرستاران با شرایط فعلی اجتنابناپذیر است. من هم اگر شرایط پرستاران را داشتم، از ایران میرفتم.
خلیج فارس: یکی از آموزگاران بازنشسته شهرستان دشتی، پاداش آخر خدمت خود را برای آزادی یک زندانی جوان 22 ساله جرایم غیرعمد در خورموج پرداخت کرد.
به گزارش خلیج فارس، همزمان با هفته بزرگداشت مقام معلم از معلمان، فرهنگیان و بازنشستگان فرهنگی دشتی تجلیل شد.
در پی این اقدام رئیس اداره زندان شهرستان دشتی با حضور در منزل این معلم نیکوکار و خیرخواه، زهرا آرامش، آموزگار 44 ساله بازنشسته شهرستان دشتی قدردانی شد.
سیدمحتشم حسینی با اشاره به اینکه سال قبل 137 زندانی جرایم غیرعمد در استان با کمک خیرین و نیکوکاران آزاد شدند اظهار داشت: همکاری خیرین و نیکوکاران برای آزادی زندانیان جرایم غیرعمد با مشارکت دستگاه قضایی و ستاد دیه استان بوشهر ادامه دارد.
وی با اشاره به اینکه اکنون 167 زندانی جرایم غیرعمد مالی منتظر مشارکت خیرین برای آزادی هستند، گفت: حوادث رانندگی و کارگاهی، محکومان مالی، بدهکاران مهریه و نفقه از جمله جرایم غیرعمد محسوب میشود که ستاد دیه با مشارکت مردم برای پرداخت بدهی آنها زمینه آزادی این افراد را فراهم میکنند.
مدیرکل زندانهای استان بوشهر ادامه داد: بر اساس برنامهریزی هر ماه جشن گلریزان برای آزادی زندانیان جرایم غیرعمد در شهرهای مختلف برگزار میشود تا با مشارکت خیرین و نیکوکاران زمینه آزادی این زندانیان فراهم شود.
خلیج فارس:یکی از آزادگان دفاع مقدس، خاطرهای در مورد شرکت در عملیات والفجر مقدماتی به همراه معلمش تعریف میکند.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از فارس، به دلیل تشابه اسمی آقای معلم با یکی از فرماندهان وقت سپاه شوش بنام احمد خنیفر، بعد از اسارت او را در بغداد از جمع دیگر اسرا جدا کردند و او را به مدت ۳ سال در زندان انفرادی شعبه پنجم استخبارات وزارت دفاع عراق در سختترین شرایط نگه داشتند.
آزاده دفاع مقدس «بهروز نصراللهزاده» که از شاگردان این آقای معلم بود و باهم در عملیات والفجر مقدماتی به اسارت بعثیها در آمدند. او درباره دوران اسارت و کارهایی که این معلم در اسارتگاه بعثیها میکرد، اینگونه روایت میکند:مرحوم حاج کاظم، معلم علوم ما در مدرسه (اِلبارتی سابق) در هفتتپه بود. در عملیات والفجر مقدماتی من و آقای معلم در جنگل عمقر در ۸۰۰ متری مرز ایران و عراق بودیم. قبل از عملیات والفجر مقدماتی در بهمن ۱۳۶۱ نیروها در حال استراحت بودند.
من و حاج کاظم خوابمان نمیبرد و باهم صحبت میکردیم. درباره مسائل خرمشهر و همرزمانمان صحبت میکردیم. حدود ۵ و نیم صبح بود که دیدیم خمپارهای به اطراف ما اصابت کرد. حاج کاظم گفت: «با این خمپارههایی که به طرف ما میآید، دشمن فهمیده عملیات داریم. خودمان را آماده کنیم، یا شهید میشویم یا اسیر!» حدس آقای معلم درست بود. ما در خاک ایران محاصره شده بودیم.
در این عملیات تعداد زیادی از همرزمانمان شهید شدند که من و آقای معلم به اسارت بعثیها درآمدیم. بچهها در اسارت به آقای معلم، «دایی کاظم» میگفتند. ما در اسارت، بچههایی را میدیدیم که بیسواد بودند و که دایی کاظم در آنجا به آنها حروف الفبا یاد داد. او به دیگر دانشآموزان تاریخ اسلام، جغرافی و علوم درس میداد. نحوه تدریس هم به این شکل بود که آقای معلم درس میداد و میگفت: «هر کسی بتواند در طول یک ماه این مطالب را یاد بگیرد، من مدرک به او میدهم.» حاج کاظم حتی نمره هم میداد.
تا ۲ سال اول تدریس در اسارت توسط حاجکاظم، خبری از کاغذ و مداد و خودکار نبود و محدودیت داشتیم. اما اینطور نبود که تسلیم شویم. ما در اسارت بستههای کارتن پودر رختشویی را در آب خیس میکردیم و این مقواها به لایههای نازکتر تبدیل میشد. بعد از خشک شدن، از این کاغذها برای نوشتن استفاده میکردیم.
یکی دیگر از کارهایی که برای آموزش میکردیم، این بود که خاک را داخل پارچهای ریخته بودیم و آن خاک را روی زمین میریختیم و میشد، یک سطح صاف. بعد آقای معلم با دسته قاشق روی خاک مینوشت و به اسرا درس میداد. در واقع آن سطح برایمان کاربرد تخته سیاه را داشت. آقای معلم درس که میداد، دانشآموزان را صدا میزد و میگفت: «بیایید، پای تخته!».
این نکته را هم بگویم که نگهبانان بعثی تجمع بیشتر از ۵ ـ ۴ نفر را ممنوع کرده بودند. آقای معلم به همین جمع تدریس میکرد و سپس نوبت گروه دیگری میشد. ما سیستم آموزشی در اسارت را مدیون زحمات مرحوم حاج کاظم هستیم. او سال گذشته بخاطر آسیب جدی که در اسارت به کلیههایش وارد شده بود، درگذشت.
خلیج فارس: عبدالحسن میرزایی ۴۱ ساله، معلم و سرگروه آموزشی پایه اول ابتدایی شهرستان جم، در دبستان شیخ فضل الله نوری انارستان مشغول به تدریس است. چند بار رتبه های برتر در تولید محتوا و معلمی در سطح استان را کسب کرده و در کنار شغل تعلیم و تربیت، دستی در دنیای رایانه و ساخت انیمیشن دارد.وی در مورد سالهای خدمت خود میگوید: ۲۴ سال سابقه خدمت دارم که بیشترین دوران کاریام را در پایه اول مشغول بودهام. با توجه به آشنایی با کامپیوتر و انیمیشن در راستای شغلم، اقدام به تولید محتواهای انیمیشنی برای آموزش کودکان (مخصوصاً پایه اول دبستان) نمودم و آن را به صورت رایگان در کانالهای مجازی منتشر کردم. که به لطف حق مورد استقبال خوبی قرار گرفت.او میگوید: معلمی و آموزش نسلها خود افتخاری بزرگ است که به لطف حق نصیب بنده شده است. این معلم به افتخارات خود اینطور اشاره میکند: برگزیده کشوری جشنواره تولید محتوا 1400، معلم نمونه کشوری 1401، برگزیده یازدهمین جشنواره ملی تولید محتوای الکترونیکی رشد 1402، معلم نمونه استانی درسال ۱۴۰۳ بودهام.
بهترین هدیه برای معلمان دیدن موفقیت دانشآموزان در آینده است
او از محبت و مهر بچههای ۶ تا ۷ سالهای که به تازگی الفبا را آموختهاند در روز معلم میگوید: چون در کلاس اول کار ما آموزش الفبا و باسواد کردن بچهها است، نقاشیهایی با متنهای محبت آمیز در قالب نامه، که شاگردانم صمیمانه و از ته قلب مینویسند و به من هدیه میدهند برایم بسیار ارزشمند و دلنشین است و دیگر اینکه دیدن افتخارات و موفقیتهای آنها سالها بعد در دانشگاه یا داشتن شغلی موفق و دیدن رفتاری احترام آمیز از بهترین هدایا است.
ساخت انیمیشنهای آموزشی با اعضای خانواده
میرزایی از خاطرات خود در این سالها میگوید: بهترین و بدترين خاطرات مربوط به دوران کرونا است، که به نوعی مسیر مرا در آموزش متحول ساخت، در آن سالها ندیدن دانشآموزان و تغییر نحوه آموزش بسیار سخت بود. او ادامه میدهد: با توجه به توانایی تولید محتوا با اعضای خانواده اقدام به ساخت انیمیشنهای آموزشی پایه اوّل کردیم، برای تولید محتواها تمام وقت درگیر بودیم و فرزندانم که در آن زمان کم سن و سال بودن (۲ و ۵ ساله) دوبلورهای ما بودند که گاها به سختی برای ضبط مینشستند و اگر فیلمها را ببینید، بیان کودکانه از صدای آنها مشخص است. برای راضی کردن به ضبط مجدد گریه و خنده داشتیم و گاهی هم مجبور بودیم با خوراکی باج بدهیم.شیرینی خاطرات آنجاست که استقبال خیلی خوب کارها در کشور است، که تا کنون ادامه دارد و خدا را شکر اکنون میزان بازدید ویدئوهای یکی از کانال های اینترنتی بسیار عالی و امیددبخش است (بیش از هشت و نیم میلیون بازدید.) همچنین در کانال دیگری هم استقبال خیلی خوبی از کارها شده است.این معلم میگوید: سال ۱۴۰۱ هم نمونه کشوری شدم که با خانواده سفر زیارتی کربلا هدیه گرفتیم، حالا تمام سختیها و مشکلات آن سالها خاطراتی شیرین شدهاند.
گله مندی از حقوق مالی معلمان
وقتی از او درمورد اینکه اگر به گذشته برگردید بازهم معلم میشوید میپرسیم اینطور پاسخ میدهد: واقعیت را بگویم در آن زمان من هنوز دبیرستان را تمام نکرده بودم و آزمون دانشسرای جدید تربیت معلم برگزار شد، به تشویق يکی از معلمان در مهلت تمدیدی ثبت نام کردم و با رتبه بالا قبول شدم. بعدها با ورود به این شغل مجذوب آن شدم و این عشق و علاقه هنوز هست و انگیزهام هر روز بیشتر میشود.او درمورد حقوق مالی معلمان نگران و گله مند است و وقتی پرسیدیم ناراضی هستید میگوید: سوالی واضح است که همه پاسخ آن را میدانند.اوایل به ما میگفتند معلمی شغل نیست، عشق است.
اگر به عنوان شغل انتخابش کردهای رهایش کن! متاسفانه با همین شعار یا طنز تلخ جواب را سالها قبل دادهاند. یکی از عواملی که انگیزه و عشق را از هر شغلی میگیرد، دغدغه مالی است.میرزایی میگوید: شاید افرادی مانند من با انگیزههای درونی چنین نباشند (که مورد مذمت بقیه هم هستیم) ولی همه معلمان مسؤولیت شغل خود را میپذیرند و در دوران کرونا ثابت کردند. ان شاالله مسؤولان هم به این مهم توجه خاصی داشته باشند و یکبار برای همیشه این جریان از بحث کوچه بازاری جمع شود و عمل جای حرف را بگیرد.او انتقاد میکند: تا آنجا که اطلاع دارم، برای تألیف کتابهای دبستان از مدل و شیوه کتابهای کشورهای پیشرفته استفاده شده است، خیلی هم عالی؛ اما کاش در زمینه حقوق و بودجه آموزشی هم از متد آنها استفاده میشد. همه مردم باید دراین زمینه دغدغه داشته باشند، چرا سرانه آموزشی اینقدر کم است؟ چرا فضای فیزیکی مدارس ما با مدارس دهه ۶۰ تفاوت چندانی ندارد؟ چرا برای هر حرکتی باید از کمک اولیا استفاده کرد؟
معلمی یعنی برای فرزند خودت کار میکنی
میرزایی در مورد ملاک یک معلم خوب میگوید: پشتکار، علاقه و کار عاشقانه به نحوی که انگار برای فرزند خودت کار میکنی، بدون توقع و چشمداشت. پس بهترین کار را انجام خواهی داد.میرزایی زندگی یک معلم را اینطور توضیف میکند: در جریان روز مره مثل زندگی افراد دیگر است، اما تفاوت بزرگی که با بیشتر شغلها دارد این است که هر کس بعد از اتمام ساعت کاری به خانه برمیگردد و ارتباطش با شغل و مخاطبین شغلی قطع میشود؛ اما یک معلم بعد از ساعت کاری پاسخگوی اولیا یا پیگیر امور و مشکلات دانش آموزان است، همچنین برای درس فردا باید مقدمات و طراحی یا تولید ابزار و محتوا داشته باشد و این موارد باعث میشود خانواده و فرزندانمان نادیده گرفته شوند و ساعت کار فراتر از ساعت رسمی مدرسه است.
از مقایسه شغلی خودداری کنیم
او به جوانانی که پا در این عرصه میگذارند توصیه میکند: هر شغلی انتخاب کردیم باید شرایط آن را بپذیریم، سعی کنیم خود را از هر لحاظ ارتقا بدهیم و جزو بهترینهای آن شغل باشیم، مطمئناً خود هم لذت خواهیم برد.از مقایسه شرایط شغلی که خیلی رایج هست دوری کنیم، چون فقط باعث ناامیدی و افت انگیزه میشود.این معلم درمورد سختیهای شغل معلمی میگوید: ارتباط با دانش آموزان و اولیا بسیار حساس و تأثیر گذار است، هر کلامی از طرف ما تأثیر زیادی بر روح و روان اولیا و دانش آموزان دارد و دنیای آنها را تغییر خواهد داد. پس رفتاری بسیار حساب شده میخواهد که به حرف ساده و در عمل سخت است.آمار دانشآموزی بالا، تا ۳۹ نفر در کلاس درس، (به علت کمبود معلم) کار را بسیار سخت میکند.
نداشتن تجهیزات و امکانات و بودجه آموزشی دست و بال معلم را میبندد و توقعات که هر روز بدون توجه به این موانع رشد میکنند. امیدواریم استخدام معلمها فقط از طریق دانشگاه فرهنگیان باشد.سخن پایانیاش را اینگونه مطرح میکند: ما معلمین تمام تلاش خود را برای پیشرفت فرزندان میهنمان انجام میدهیم، هر کس به اندازه توانایی خود ثابت شده است. ان شاالله مسؤولان هم مسائل و مشکلات این شغل و عرصه آموزش و مدارس را که میبینند و میدانند رفع کنند که تأثیر مستقیم آن بر پیشرفت و بالیدن کشور عزیزمان است. و ورودی دانشگاه فرهنگیان هم با اعمال همین تغییرات بیشتر شود و استخدام معلم صرفاً از این طریق انجام شود تا معلمینی توانا و آموزش دیده وارد این عرصه شوند.با آرزوی ایرانی سرفراز با دانش آموزانی آگاه و دانا که بر قلههای علم و دانش و توانایی بدرخشند.
منبع:فارس
خلیج فارس:اسعد رسولی، رییس آموزش و پرورش مهاباد اظهار داشت: قاسم رائر حجازی کهنسالترین معلم ایران در این شهرستان براثر کهولت سن دار فانی را وداع گفت.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از ایرنا، وی افزود: مرحوم حجازی متولد سال ۱۲۹۶ بود که در سال ۱۳۱۶ به عنوان معلم در آموزش و پرورش استخدام شد و یکی از نخستین معلمان این شهر به شمار میآمد.
وی اضافه کرد: این معلم دلسوز و پرتلاش پس از ۳۴ سال خدمت در آموزش و پرورش مهاباد سرانجام در سال ۱۳۵۶ و قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به درجه بازنشستگی نایل آمده بود.
رییس آموزش و پرورش مهاباد گفت: مرحوم حجازی در دوران خدمتش در تمامی مقاطع تحصیلی به تدریس مشغول بود و علاوه بر ریاست اداره آموزش و پرورش، مسوولیت سازمانان جوانان و هلال احمر (شیرو خورشید) مهاباد را نیز در کارنامه مدیرتی خود داشت.
وی اظهار کرد: از مرحوم حجازی چند تالیف شامل کتاب خاطرات و دیوان اشعار به زبانهای کُردی و فارسی به یادگار مانده است که هنوز به چاپ نرسیده است.
آیین تشییع و خاکسپاری مرحوم حجازی با حضور گسترده مردم بویژه شاگران وی در آرامستان باغ فردوس مهاباد برگزار و مجلس ترحیم وی در مسجد مولوی این شهرستان برگزار میشود.
گفتنی است، مهاباد در جنوب آذربایجان غربی واقع شده است.
خلیج فارس: روز معلم در کنار فرصتی برای تبریک و گرامیداشت مقام آموزگاران بهانهای است برای مرور آن چه در یک سال تحصیلی بر دانش آموزان و معلمان گذشته است. سال تحصیلی ۱۴۰۲-۱۴۰۳ به روزهای پایانی خود نزدیک میشود؛ سالی که با ورود وزیر جدید اموزش و پرورش به وزارتخانه، با تحولاتی همراه شد.
به گزارش خلیج فارس؛ با نگاهی به تقویم سال تحصیلی جاری به چند کلید واژه اصلی از جمله: «حقوق و دستمزد معلمان»، «مطالبههای معوق»، «رتبه بندی معلمان» بر میخوریم، واژههایی که سالهاست در دولتهای مختلف تکرار میشود و عدهای از معلمان به دنبال راه حلی برای این موارد میگردند.
سالی که با کمبود ۲۰ هزار معلم شروع شد
سال تحصیلی ۱۴۰۲-۱۴۰۳ با کمبودهایی در حوزههای مختلف آغاز شد. کمبودهایی که تیر انتقادات را به سمت رضا مراد صحرایی وزیر آموزش و پروش نشانه گرفت و این پرسش را ایجاد کرد که چرا پیش از آغاز سال تحصیلی تدبیری برای حل مشکلات احتمالی اندیشیده نشده است. یکی از مشکلاتی که دانش اموزان در آغاز سال با آن رو به رو شدند، کمبود کتب درسی بود. تهیه کتابهای درسی یک پروسه یکساله دارد که معمولا در تابستان کتابها آماده اند، اما در برخی مقاطع، توزیع کتابها به ویژه در مناطق محروم با مشکلاتی جدیتر همراه میشود.
حجتالاسلام علی لطیفی، رئیس سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی در توضیح این وضعیت میگوید: «همیشه درصدهایی را داریم که به دلایل متعدد کتابهای درسی را با تاخیر دریافت میکنند. ثبتنام یک سری از دانشآموزان به هر دلیلی انجام نشده است، بنابراین کتاب هم با تاخیر به دست آنها میرسد، یک سری از دانشآموزان هم ثبتنام خود را انجام دادهاند، اما ثبت سفارش کتاب را موفق نشدند که انجام دهند، بخشی دیگر مدارسی هستند که در ثبت کد مدرسه مشکل دارند، دسته دیگر دانشآموزانی هستند که ثبت سفارش آنها به صورت موقت انجام شده و اکنون برای ثبت سفارش قطعی شاهد تغییر در وضعیت هستند که چیزی حدود ۴۰ تا ۵۰ هزار دانشآموز را شامل میشود. این تعداد، ثبت سفارش موقت را در مدرسه الف انجام دادهاند و اکنون در مدرسه ب هستند که پرونده آنها باید منتقل شود.».
اما مشکل بزرگتری که آغاز سال تحصیلی را با مشکلاتی همراه کرد، کمبود ۲۰۰ هزار معلم بود. کمبودی که باعث شد برای جبران آن نه تنها از نوفارغ التحصیلان و معلم دانشجوها کمک گرفته شود، بلکه از معلمهای بازنشسته هم استفاده شد. محمود امانی طهرانی، دبیرکل شورای عالی آموزش و پرورش درباره این فقدان میگوید: «نباید نیروهایی که به کارگیری آنها به بچهها لطمه میزند را دوباره وارد محیط کار کرد البته ملاک این امر سن معلمان نیست. چه بسا معلمی در سن بالا نشاط دارد و بچهها از حضور او لذت میبرند.»
محمد وحیدی، عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس، نیز ۲۶ آبان ماه سال ۱۴۰۲ ضمن اشاره به اشتغال به کار ۱۸ هزار معلم خرید خدمات آموزشی در سال تحصیلی جدید، اعلام کرد: «این افراد بدون قرارداد، حقوق و بیمه مشغول به کارند و وضعیت آنها باید توسط آموزش و پرورش تعیین تکلیف شود. مهرماه امسال ۲۳ هزار کلاس درس دوره ابتدایی، معلم نداشتند و آموزش و پرورش مجبور شده تعدادی از معلمان خرید خدمات آموزشی را که برخی ۱۰ سال سابقه تدریس داشتند و از سیستم حذف شده بودند، مجددا به تدریس دعوت کند. همچنین معلمانی که به تازگی از طریق آزمون استخدامی جذب شدند، بدون گذراندن دوره آموزش معلمی، وارد کلاسهای درس شدند و همزمان با تدریس در حال گذراندن دوره آموزشی خود هستند، در حالیکه این افراد باید ۶ ماه یا یکسال دوره آموزش معلمی را قبل از ورود به مدارس طی کنند.»
مسئله دیگری که از همان آغاز سال تحصیلی مورد غفلت واقع شد، بافت فرسوده مدارس بود. بر اساس آمار ارائه شده توسط مجلس شواری اسلامی در سال تحصیلی جاری، حدود ۳ میلیون دانش آموز در مدارس فرسوده تحصیل کردند. در لایحه دولت اعتبارات مقاومسازی و بازسازی مدارس منوط به افزایش یک درصد مالیات بر ارزش افزوده بود در حالیکه این اعتبارات باید از محل درآمدهای ثابت دولت باشد. لایحه پیشنهادی دولت در ارتباط با بازسازی و مقاومسازی مدارس، منوط به تصویب افزایش مالیات بر ارزش افزوده از ۹ به ۱۰ درصد بود و مجلس با توجه به تورمزا بودن آن، با طرح مذکور مخالفت کرد.
آموزش و پرورش نیز خردادماه سال جاری از فرسودگی بیش از ۱۱ درصدی مدارس کشور خبر داد و اعلام کرد مقاومسازی مدارس تخریبی توسط اعتبارات بخش دولتی۵۰ سال طول میکشد. این در حالیست که طبق گزارش وزارت آموزش و پرورش در سال ۱۴۰۱، از مجموع ۱۰۶.۴۹۱ مدرسه دولتی در کل کشور، ۷۰۱۷ مدرسه (۱۱.۱۹ درصد) فاقد آب آشامیدنی لولهکشی شهری یا روستایی و ۵۲۶۸ مدرسه (۸.۴ درصد) فاقد توالت بود.
داستان پرپیچ و خم رتبه بندی معلمان
بر اساس آن چه که مسئولان آموزش و پرورش کشور مطرح کرده اند، طرح رتبه بندی معلمان، فرایندی است که به منظور ارتقای درجه معلمان و افزایش کیفیت آموزشهای ارائه شده در مدارس تدوین شده و در واقع هدف اصلی از آزمون رتبه بندی معلمان، افزایش حقوق نیست، اما وعده داده شده که احتمالا به افزایش حقوق معلمان نیز منتهی میشود. درواقع معلمان با توجه به شایستگیها و امتیازاتی که کسب میکنند، در ۵ رتبه قرار میگیرند. طرح رتبه بندی معلمان، نخستین بار در سال ۱۳۹۰ مطرح شد. صلاحیتهای عمومی لازم برای شرکت در آزمون رتبه بندی معلمان شامل شخصیت افراد، صلاحیتهای تخصصی شامل دانش و توانمندیهای آموزشی و پرورشی و صلاحیتهای حرفهای نیز شامل مجموعهای از شایستگیها، توانمندیها و مهارتهایی است که معلمان در چندین سال کار به دست آورنده اند.
تاثیر نظام رتبه بندی در میزان افزایش حقوق معلمان با توجه به رتبهای که کسب کرده اند به این ترتیب است: میزان افزایش حقوق معلمان رتبه یک: ۱۰ درصد، میزان افزایش حقوق معلمان رتبه دو: ۱۲ درصد، میزان افزایش حقوق معلمان رتبه سه: ۱۵ درصد، میزان افزایش حقوق معلمان رتبه چهار: ۱۸ درصد، میزان افزایش حقوق معلمان رتبه پنج: ۲۱ درصد. اما این طرح آنچنان که تصور میشد مورد استقبال همه معلمان واقع نشد. اغلب معلمان درباره رتبهبندی، چگونگی جمع آوری مستندات، کسب امتیاز بالاتر، دریافت مستندات بابت انجام کارهای خیر و کمک به دانشآموزان نیازمند و امثالهم است. درواقع معلمان میپرسند این نوع امتیازات چگونه تعیین میشود که سلیقه فردی و اعمال نظرهای شخصی را شامل نشود.
ثبت اطلاعات معلمان در فرایند سیستمی نیز با مشکلاتی همراه شده که مورد نقد برخی معلمان واقع شده است. عدم تناسب رشته ارزیابان با رشته معلمان، نیز باعث نارضایتی برخی معلمان شده است.
ماجراهای وزیر پرحاشیه
رضامراد صحرایی، پس از استعفای یوسف نوری از سمت وزیر آموزش و پرورش در تاریخ ۱۴ فرودین ۱۴۰۲، بهعنوان سرپرست وزارت آموزش و پرورش انتخاب شد و در ۹ خرداد ۱۴۰۲ نام وی از سوی ابراهیم رئیسی به عنوان وزیر جدید اموزش و پرورش انتخاب شد. یوسف نوری وزیر پیشین آموزش و پرورش دولت سیزدهم، در پی مسائل و مشکلات فرهنگیان و به علت نقدهای متعددی که به علمکرد وی وارد میشد استعفا داد. نکته مهم این که برخی خبرگزاریها و کارشناسان حوزه آموزش و پروش این گمان را مطرح کردند که آن چه باعث شده وی از این مقام استعفا دهد تا حدی زیادی به طرح رتبه بندی و البته مشکلات حوزه حقوق و دستمزد فرهنگیان مرتبط است.
وزارت آموزش و پرورش نیز در اطلاعیهای اعلام کرده بود که معاونت برنامهریزی و توسعه منابع، دفتر برنامه و بودجه و ادارهکل مالی، عامل تاخیر حقوق اسفند ماه فرهنگیان شده است. اما سازمان برنامه و بودجه دلیل این تاخیر را کسری ۹۶۰۰ میلیارد تومانی منابع مالی ناشی از اجرای رتبه بندی و فراتر رفتن آن از سقف بودجه سال ۱۴۰۱ اعلام کرده بود که بنا بر اعلام این سازمان، از نظر قانونی امکان انجام آن وجود نداشت.
با رفتن نوری از وزارتخانه، مرادصحرایی جایگزین وی شد و خیلی زود به علت اظهانظرهای خاص خود شهرت کسب کرد. برای مثال او در همان روزهای اول و درباره برگزاری جلسه رأی اعتمادش در مجلس شورای اسلامی گفت: «در فرآیند رای اعتماد بنده در مجلس دو نکته حائز اهمیت بود؛ مجلس ابتدا از من گلایه کرد که چرا پیش از معرفی به مجلس نمیآمدم؟ بنده هم عرض کردم هر کاری طبق آدابش است، زمانی که سرپرست هستم باید وزارتخانه را اداره کنم و زمانی که گزینه وزارتخانه شدم، باید برای کسب رای اعتماد به مجلس بیایم. نکته دوم این است که به عنوان یک تحصیل کرده، کسی که خیلی از مدارج و رتبههای دانشگاهی را طی کرده است و در بیش از ۲۰ کشور تدریس کرده، باید بگویم مجلس ما بسیار عمیق است. این باعث افتخار من بود که آموزش و پرورش مسئله ذهن همه نمایندگان است، انشاالله نمایندگان این مسئله را در زمین هم اجرایی کنند.» این سخنان مرادصحرایی البته به سرعت در شبکههای اجتماعی با واکنشهای گسترده همراه شد و بسیاری از کاربران درخواست میکردند که وزیر جدید به تفکیک اعلام کند در کدام کشورها تدریس کرده است.
مراد صحرایی مدتی بعد در برنامهای تلویزیونی در مورد مدارس غیر دولتی و تفاوت کیفیت این مدارس با مدارس دولتی، گفت: «.. فرد میرود انتخاب میکند دیگر، در کجای دنیا اینطوری نیست؟ شما وقتی یک ماشین مدل بالاتری بخواهی تهیه کنی باید پول بیشتری برایش پرداخت کنی …» این اظهار نظر نیز با واکنشهای تندی همراه شد. مدتی بود که وضعیت نمرات دانش اموزان و افت آن مورد توجه قرار گرفت، آقای وزیر درباره دلایل افت نمره دانش آموزان در امتحانات نهایی گفت: «اعتقاد بنده بر این است که نمره دانش آموزان در این امتحانات افت نکرده بلکه واقعی شده است؛ زیرا در امتحانات قبلی، استانداردهایی در سطح ملی وجود نداشته است.»
چه به خاطر اظهارنظرهای جنجالی و چه به خاطر عملکرد مراد صحرایی در مقام وزیر اموزش و پرورش، طی دوران کاری وی تا کنون بارها سخن از استیضاح وی مطرح میشود. گرچه این طرح هنوز عملی نشده، اما مشخص نیست تا پایان دولت سیزدهم مرادصحرایی در مقام خود خواهد ماند یا خیر.
منبع: فرارو
خلیج فارس: زوج معلمی در استان بوشهر برای تحصیل دانشآموزان در روستایی دور دست در شهرستان دشتی روزانه ۶۰ کیلومتر را در راههای سختگذر کوهستانی میپیمایند تا دانشآموزان از تحصیل باز نمانند.بهگزارش خلیج فارس، روستای سرمک در بخش شُنبه شهرستان دشتی حدود ۶۰ خانوار جمعیت دارد.
در دبستان ۲ کلاسه شهید طالقانی این روستا ۲۲ دانشآموز در چند پایه تحصیل میکنند که علی پرویزیمنش و همسرش خانم اکبری تنها معلمهای مدرسه هستند.
وی در پایههای اول، دوم و پنجم و همسرش در پایههای سوم، چهارم و ششم تدریس میکنند.
این زوج معلم روزانه بیش از ۶۰ کیلومتر راه سخت کوهستانی را از شهر خورموج تا روستای سرمک طی میکنند تا به کلاس درسشان برسند.
آقای پرویزیمنش ۳۴ سال سابقه تدریس دارد و از مهر ۱۴۰۱ یعنی دو سال پیش بازنشسته شده، اما به علت نیاز دانشآموزان با درخواست آموزش و پرورش هنوز به تدریس در آنجا ادامه میدهد.
به گفته خودش اجباری برای حضورشان در مدرسه روستا نبوده و بر حسب وظیفه و عشق به دانشآموزان سختی راه را به جان میخرند.
آنها در در مسیری که به مدرسه برسند، معلم روستای دیگری و یک دانشآموز را هم به مدرسهشان میرسانند.
حقوق این زوج معلم با بقیه معلمان فرقی ندارد و فقط عشق به تدریس و دانش آموزان موجب میشود تا با اشتیاق در مدرسهای دور دست حضور یابند.
برخی اهالی روستای سرمک که زمانی شاگرد پرویزیمنش بودهاند، اینک معلم شدهاند و در مدارس دیگر خدمت میکنند.
دهیار روستا هم سالها پیش شاگرد این معلم بوده و اکنون دخترش در دبستان طالقانی روستا تحصیل میکند.
این زوج معلم امتیاز شهرستانی از اداره کل آموزش و پروش استان را دارند و میتوانند نزدیکترین مدرسه به محل زندگی خود را برای درس دادن انتخاب کنند، اما انتخابشان خدمت در همین مدرسه روستایی بوده است.
دانش آموزان روستا خوشحالند که از بین همهی آرزوهایشان، معلمهایی عاشق و با معرفت دارند که الفبای درس و زندگی را به آنها یاد میدهند.
پرویزیمنش سابقه ۲۱ سال تدریس در روستاهای کم برخوردار را دارد.
منبع: خبرگزاری صداوسیما