خلیج فارس:شب گذشته سخنگوی دولت به همراه علی ربیعی دستیار اجتماعی رییس جمهور به دیدار خانواده داغدار الهه حسین نژاد رفته بودند. سخنگوی دولت در این دیدار نامه الهه حسین نژاد را خواند.
الهه حسین نژاد
خلیج فارس:الهه حسیننژاد، دختر ۲۴ ساله اهل اسلامشهر، که شاید سالهای سال زندگی شاد را پیش رو داشت، به دست مردی که در پوشش مسافرکش او را سوار خودرو کرده بود، به قتل رسید. انتشار این خبر پس از روزها بی خبری از این دختر جوان با بهت و واکنش های گسترده نزد افکار عمومی همراه شد.
به «خلیج فارس» به نقل از فرارو، صفحات حوادث روزنامه ها، وب سایت های خبری و حتی شبکه های اجتماعی، پر شده از تصویر دختری که می خندد اما لبخند او دیگر تکرار نخواهد شد.
این تصاویر برای هر بیننده در کنار تاثر و اندوه یک زنگ خطر و پرسشهایی به همراه دارد: چرا این نوع قتل و خشونت اجتماعی رخ می دهد و تکرار می شود؟ چرا دختری (با فرض اولیه) به بهانه سرقت گوشی مدتی پس از آن که پسری دانشجو به خاطر یک لپ تاپ کشته می شود، جان خود را از دست می دهد؟ چرا تعرض، قتل یا انواع خشونت های اجتماعی و خانوادگی در میان اخبار پررنگ شده و در این وضعیت چه باید کرد؟
این ها موضوعاتی است که سید جوادی میری، جامعه شناس در گفتگو با فرارو به آن ها پاسخ داده و شرایط فعلی را مورد تحلیل قرار داده است:
سیدجواد میری به فرارو گفت: «متاسفانه در کشور ما هر چندوقت یکبار و با بروز این نوع خشونت ها، بحث ها و گفتگوهای متعددی در این زمینه انجام می شود و پس از مدتی هم به دست فراموشی سپرده می شود. اما اگر به دنبال راهکاری می گردیم که جامعه را در برابر جرم و شرارت و خشونت مسلح کنیم، نیازمند رویکردی عملگرایانه هستیم.»
وی گفت: «ما باید به جامعه زنان امنیت ارائه دهیم. جامعه زنان در شرایط فعلی باید مسلح شود. این مسلح بودن به معنای سلاح فیزیکی نیست. زنان ما به یک خودآگاهی نیاز دارند، که ساحت بنیادین عملی هم داشته باشد. نیروهای نظامی و انتظامی علیرغم همه تلاش هایی که انجام می دهند، تا حدودی امکان کنترل امنیت زنان را دارند اما نمی توانند به شکل 100 درصدی همه چیز را تحت کنترل بگیرند.»
سیدجواد میری گفت: «افزون بر نیروهای نظامی، نقش آموزش و پرورش، خانواده ها و رسانه ها نیز حائز اهمیت است. اما باز هم با این سوال مواجهیم که همه این ها چقدر می توانند قدرت افراد را برای مقابله با شرایط خطرناک تقویت کنند؟ اگر این قدرت تقویت نشود یا اگر یک فرد نتوانست مهارت های خود را تقویت کند، چطور می تواند در برابر افرادی که آماده حمله و توحش علیه دیگرانند چطور باید از خود محافظت کند؟ در برابر افراد خشونت طلب راههایی باید وجود داشته باشد. یکی از ساده ترین اما مهمترین راهکارها از دید من به عنوان یک جامعه شناس این است که از زن و مرد تا کودک و بزرگسال باید تا حدودی با مهارت های دفاع شخصی آشنایی داشته باشند. اساسا یادگیری این فنون بسیار مهم است.»
وی افزود: «این یک حقیقت تلخ است اما در برخی موقعیت ها داد و فریاد زدن بی فایده است و باید از مهارت دفاع از خود استفاده کرد. این نگرش کلیشه ای که دختر لطیف و ظریف است و نباید حرکات خشن انجام دهد یک نگرش صد در صد غلط است. به ویژه در کلان شهرها یا مناطقی که درآنها حاشیه نشینی و جرم و جنایت بیشتر است، یادگیری مهارت های دفاع شخصی، دقیقا به اندازه یادگیری مهارت رانندگی مهم است. این موضوع در خانواده های ایرانی مغفول مانده و هنوز تمایل ندارند دخترها ورزشهای اینچنینی را بیاموزند. اما منظور من از گفتن این موضوع مطلقا این نیست که وظیفه دولت ها و نهادهای موظف به حفظ امنیت جامعه را نادیده بگیرم. همه نهادهای دولتی و انتظامی نیز موظفند پاسخگو شوند.»
این جامعه شناس در ادامه گفت: «در بخشی از اطلاعات منتشر شده درباره قتل دلخراش الهه، اشاره شده که راننده مذکور سابقه فعالیت در تاکسی های اینترنتی را هم داشته است. اتفاقا این بخش اطلاعات نیز در صورت صحت، بسیار مهم است. اگر واقعا ایشان چنین سابقه ای داشته، با توجه به این که قوه قضاییه سوابق درگیری های خانوادگی و قدرت نمایی از طریق سلاح سرد و اخلال در نظم عمومی را توسط این فرد تایید کرده است، پس اصلا چرا چنین شخصی اجازه فعالیت در چنین تاکسی هایی را داشته است؟ سختگیری ها در این بخش نیز باید افزایش پیدا کند.
سیدجواد میری گفت: «ما باید همیشه در قبال این نوع فجایع حواشی و جزئیات را نیز به دقت رصد کنیم. همچنین وقوع چنین جنایت هایی، پالس هایی قوی به سیاست گذاران، سیاست مداران و دولت ها می دهد. جامعه تا حد مشخصی، امکان حفاظت از خود را دارد جامعه هم نیاز به قدرت انضباطی دارد و هم قدرت کنترلی. قدرت انضباطی از طریق خانواده، مدرسه و امثالهم کسب می شود اما قدرت کنترلی را باید نهادهای ناظر بر عهده بگیرند و جزو وظایف شهروندان نیست. این وظیفه نهادهای ناظر است که مراقب باشند یک راننده به خود اجازه ندهد یک دختر را به قتل برساند یا بر فرض اقدام به تعرض کند.»
وی افزود: «جامعه ایرانی بر خلاف آن چه تصور می شد به ویژه در طول چند سال اخیر و پس از وقوع برخی جنبش های اجتماعی، توانست تغییرات را هضم کند. بنابراین جامعه ما جامعه ای منعطف است. اما این نکته ها نیز باید آموزش داده شود که افراد در جایگاههای مختلف اجتماعی باید چگونه با یکدیگر گفتگو کنند. جایگاه مسافر و رانندگان چیست و باید چگونه با هم صحبت کنند. برخی افراد در جامعه حتی نمی دانند که نباید غریبه را «تو» خطاب کنند بلکه باید از لفظ «شما» استفاده کنند.»
سیدجواد میری گفت: «با وجود انعطاف پذیری که اشاره کردم اما متاسفانه جامعه ما همزمان دچار یک مشکل هم شده که من آن را «کوتولگی» و «افت و انحطاط فکری» می نامم. این مشکل در بخش های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی می بینیم ولی حل این کوتولگی به یک اراده حاکمیتی نیز دارد. رسانه های ملی، نهادهای حاکمیتی و تصمیم گیر باید اراده ای داشته باشند که فرهنگ عمومی را ارتقا دهند. متاسفانه این نهادها فقط روی مصادیق مذهبی متمرکز شده اند که گرچه مهم و بخشی از فرهنگ ما است اما همه آن نیست.»
خلیج فارس:تحقیقات تیم تخصصی برای بررسی سلامت روانی عامل قتل الهه حسیننژاد و تشکیل پرونده شخصیت برای وی در حالی آغاز شده است
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از روزنامه ایران؛ تحقیقات تیم تخصصی برای بررسی سلامت روانی عامل قتل الهه حسیننژاد و تشکیل پرونده شخصیت برای وی در حالی آغاز شده است که متهم در تازهترین اعترافات خود مدعی است مقتول زمانی که سوار خودرواش بوده او را به قدری عصبانی کرده که کنترل خود را از دست داده و مقتول را با چاقو زده است.
صبح دیروز بهمن، متهم اصلی پرونده قتل الهه حسیننژاد دختر 24 ساله اسلامشهری برای دومین بار به دادسرای امور جنایی پایتخت منتقل شد.
بهمن اولین بار ساعاتی پس از دستگیری در مقابل بازپرس احسان شکیبنژاد در شعبه دهم دادسرای جنایی تهران قرار گرفت و جزئیات جنایت را برملا کرد.
حالا او برای دومین بار به دفتر سرپرست دادسرای امور جنایی پایتخت منتقل شد. جلسه تحقیق در حضور تیم روانشناسی برای بررسی وضعیت روانی متهم و همچنین پرونده شخصیت برای وی تشکیل شد.
متهم جوان در تازهترین اعترافات خود درباره این جنایت گفت: من اصلاً تصمیم به قتل نداشتم. اما او در طی مسیر حرفهایی زد که مرا عصبانی کرد او مرا با حرفهایش تحقیر کرد به حدی که یاد تحقیرهای همسرم افتادم.
مگر همسرت تو را تحقیر میکرد؟
من همسرم را دوست داشتم اما باهم خیلی اختلاف داشتیم. نمیتوانستیم کنار هم زندگی کنیم در این 12 سالی که با هم بودیم بیش از 50 بار از یکدیگر شکایت کردیم و کارمان به دادسرا و دادگاه کشیده شد. درنهایت هم که جدا شدیم. با اینکه من به این جدایی راضی نبودم و تنهایی خیلی برایم سخت بود. آن شب که مقتول در خودروام سوار بود طوری حرف زد که یاد حرفها و رفتار همسرم افتادم. شاید به این دلیل بود که ناخواسته دست به چاقو شدم. در آخرین لحظهها بود که با دیدن گوشی او وسوسه شدم گوشی را سرقت کنم. فکر میکردم با گرفتن گوشی میتوانم از او انتقام بگیرم.
بعد چه اتفاقی افتاد؟
همانطور که او روی صندلی عقب نشسته بود، چاقویی که به همراه داشتم را بیرون آوردم و چند ضربه به قفسه سینهاش زدم.
کجا او را زدی؟
زیر پل قائمیه در نزدیکی خانه مقتول.
همسرت مدعی شده از ترس تو به خرم آباد رفته است.
نه. باجناقم با پدر زنم شریکی مغازه نان فانتزی فروشی افتتاح کردهاند و در خرم آباد کار میکنند. چون پدر و مادر همسرم ساکن خرم آباد بودند، او به آنجا رفت.
بچه ندارید؟
نه، متأسفانه بچه دار نشدم.
سابقه داری؟
سوابق متعددی دارم اما سرقت نبوده، درگیری و شرارت بوده است.
ولی سوابقت نشان میدهد یک مورد سابقه سرقت داری؟
من واقعاً اهل سرقت نبودم و دلم نمیخواست مال دزدی وارد زندگیام شود. تنها یک پرونده سرقت دارم که آن هم خانوادگی است. با یکی از اقوام درگیر شدم و برای انتقامگیری دو گوسفند او را دزدیدم.
قدردانی خانواده مقتول از پلیس
همزمان با حضور متهم در دادسرای امور جنایی پایتخت، خانواده الهه نیز با حضور در پلیس آگاهی تهران از سردار علی ولی پورگودرزی، رئیس پلیس آگاهی تهران و کارآگاهان این اداره برای شناسایی قاتل دخترشان قدردانی کردند. پدر مقتول گفت: «ما خواهان اشد مجازات برای قاتل هستیم تا الهههای دیگری به سرنوشت دختر من دچار و گرفتار چنین افرادی در جامعه نشوند و میخواهیم هر چه سریعتر این مجازات اجرا و درس عبرتی برای سایر مجرمان شود.»
سوابق متهم
به گزارش میزان، طبق بررسیها متهم دارای سوابقی از جمله قدرتنمایی با چاقو، محکومیتهای مالی و اخلال در نظم و آسایش بوده که این پروندهها عمدتاً در رابطه با مسائل خانوادگی بوده است. بررسی سوابق متهم نشان میدهد، در پرونده این شخص سوابقی مانند سرقت، زورگیری و تجاوز وجود ندارد.
خلیج فارس:مطرح شدن احتمال تأیید نشدۀ تجاوز از سوی شبه رسانههایی که به دنبال گرفتن لایک و کامنت هستند، در کنار جریحهدار کردن احساسات خانواده الهۀ حسیننژاد، بر تقلیل این جنایت به «زنکشی» دامن زد.
به گزارش«خلیج فارس»؛مرضیه حسینی در عصر ایران نوشت: با انتشار خبر قتل تکاندهندۀ «الهۀ حسیننژاد» سایتها، کانالها و رسانههای فمنیستی به سرعت وارد عمل شده و با تاکید بر عناوینی از قبیل «باز هم دخترکشی!» یا «دختری دیگر از ما قربانی خشونت شد!» موضوع جنایت را چنان بازنمایی کردند که گویی مقتول به دلیل زن بودن کشته شده و انگیزه قاتل جنسیتی بوده است.
گرایش به خشونت به اندازه فقر اثرگذار است
مطرح شدن احتمال تأیید نشدۀ تجاوز از سوی شبه رسانههایی که به دنبال گرفتن لایک و کامنت هستند، در کنار جریحهدار کردن احساسات خانواده الهۀ حسیننژاد، بر تقلیل این جنایت به «زنکشی» دامن زد. این در حالی است که این گونه تقلیلگرایی سادهانگارانه، مانع فهم عمق تراژیک ماجرا و پیچیدگی آن شده و همچنین قتل مظلومانه «امیرمحمد خالقی» دانشجویی که به خاطر لپتاپش کشته شد را از نظر دور میدارد.
همان طور که نمیتوان بر عامل جنسیت به عنوان انگیزۀ قتل تاکید کرد، پافشاری بر فقر و انگیزۀ اقتصادی به صورت تک بعدی نیز گمراه کننده است.
تأکید بر اقتصاد و فقر به عنوان تنها عامل و انگیزه قتل الهه حسین نژاد و امیرمحمد خالقی، عوامل مهم دیگری از جمله گرایش افراد به خشونت ورزی، فقدان سلامت روان در میان افراد جامعه و ابتلا به اختلالات روانی را نادیده میگیرد.
گفتهها حاکی از آن است که قاتل الهه در روزهای بعد از قتل، حالت طبیعی داشته و حتی در زمان دستگیری در قهوه خانه مشغول خوشوبش با دوستانش بوده. همسر سابق قاتل نیز گفته وی از سلامت روان برخوردار نبود و پیشتر نیز اقدام به خشونت کرده بود.
گزارشهای روان پزشکی در پروندههای مشابه نشان میدهد شخصیتهای ضداجتماعی و افرادی که دارای اختلالات کنترل تکانهای یا سایکوپاتی هستند، توجهی به جنسیت قربانیان خود ندارند.
85 درصد قربانیان قتل مردان هستند!
ایراد دیگری که بر تقلیل دادن قتل الهه حسیننژاد به زنکشی و دخترکشی وارد است این است که قربانیان مرد را از توجه و همدلییی که شایسته آناند محروم میکند.
این در حالی است که بر اساس آمارهای رسمی یعنی گزارشهای سالانه پزشکی قانونی و مرکز آمار ایران، بیش از 70 درصد از قربانیان قتل را مردان تشکیل میدهند. به عنوان مثال، این عدد در سال 1400، 75 درصد بوده است! «محمد جوادزاده» رییس سازمان پزشکی قانونی کشور نیز گفته در سال 1401، 85 درصد قربانیان قتلها مردان بودهاند.
این آمار البته با الگوی جهانی نیز همخوانی دارد. مردان به دلایلی چون درگیریهای فیزیکی، حضور بیشتر در فضای عمومی، فعالیت در مشاغل پرخطر و تعارضات اجتماعی و اقتصادی بیشتر از زنان در معرض کشته شدن قرار دارند. آمار قتل در استانهای مرزی و کلانشهرها بالاتر است و در این مناطق نیز قربانیان اغلب مردان هستند.
بنابرایننمیتوان قتل هر زن را مصداق زنستیزی دانست و باید گفت جنسیتی کردن ماجرا اساساً گمراه کننده است زیرا تقلیل جنایت به الگوی جنسیتی، ماهیت منحصر به فرد روابط انسانی و عوامل موقعیتی را نادیده میگیرد. به عنوان مثال، در ماجرای “کلثوم اکبری” که به گفته خودش 15 و به گفته پلیس 11 مرد را کشته بود، جامعه همدلی مورد انتظار را با قربانیان مرد نشان نداد.
وجه دیگر اینکه فمنیستها و اساسا کسانی که موضوع جنایت را به زنکشی و دخترکشی تقلیل میدهد، متوجه این نکته نیستند که با چنین خطایی، مفهوم واقعی زنکشی را که ناظر بر قتلهای سیستماتیک با انگیزه جنسیتی است از معنا تهی میکنند؛ رویکردی که در نهایت به عادی شدن اصطلاح “زنکُشی” میانجامد.
مطالبهگری به جای تقلیلگرایی
قتل الهه حسیننژاد مانند هر جنایت دیگری تراژدی انسانی است و باید در تمام ابعاد آن بررسی شود. در حالی که نمیتوان وجود خشونتهای جنسیتی در جامعه را انکار کرد، اما عادلانه نیست قتل هر زن را صرفاً به دلیل جنسیتی قربانی تحلیل کنیم. رویکرد جامعتر این است که به جای تمرکز بر یک عامل، به تعامل پیچیده عوامل روانی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی توجه کنیم.
بنابراین، بهتر است به جای تأکید غلط بر زنکُشی در ماجرای قتل الهه حسیننژاد، مطالبات موجود بر مسایلی چون اصلاح نظام قضایی، بهبود خدمات رواندرمانی، مقابله با فرهنگ خشونت و تقویت حمایتهای اجتماعی از افراد در معرض خطر، تقویت نظام مراقبتهای روانی-اجتماعی، گسترش مراکز مشاوره محلهمحور، آموزش مهارتهای کنترل خشم از دوران کودکی، غربالگری روانی – اجتماعی و ایجاد بانک اطلاعاتی ملی از مجرمان و خشونتگرها متمرکز شود.
خلیج فارس:علی مطهری، نماینده ادوار مجلس، در واکنش به قتل الهه حسیننژاد تأکید کرد که این حادثه آزمونی برای پلیس و قوه قضائیه است.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از عصرایران؛علی مطهری نماینده ادوار مجلس با انتشار یادداشتی با عنوان «الهه مظلوم» در کانال تلگرامی خود نوشت؛
قتل مظلومانه الهه حسیننژاد آزمونی است برای پلیس و قوه قضائیه ما که آیا بعد از اقرار صریح قاتل باز هم چهره او را میپوشانند و حفظ آبرو میکنند و آیا او ظرف مدتی کوتاه و تا زمانی که ذهن جامعه به این جنایت مشغول است به دار مجازات آویخته میشود تا فلسفه مجازات یعنی عبرت گرفتن چنین حیوانات آدمنمایی و تسلی خاطر جنایتدیدگان و جامعه تحقق پیدا کند؟ یا این که دوباره چهره او پوشانده میشود و چند سال بعد مجازات میشود، زمانی که دیگر حادثه از ذهن جامعه رفته و دیگر عبرت گرفتن جانیها و تسلی خاطر جامعه چندان موضوعیت ندارد؟
معمولاً بعد از این گونه حوادث، تحلیلهای جامعهشناسی و روانشناسی آغاز میشود و باز معمولاً تقصیر را به گردن فقر قشری از جامعه و ضعف مدیریت مسئولان و حتی سیاستهای کلی نظام میاندازند و ماهی مطلوب خود را از این آب گل آلود میگیرند. البته فقر به عنوان یکی از عوامل مؤثر در این گونه حوادث میتواند مطرح باشد، ولی به نظر این بنده عامل اصلی، فقدان تربیت اسلامی و انسانی است. فقیری که حتی در نهایت فقر باشد اگر تربیت درستی داشته باشد هیچ گاه دست به چنین کاری نمیزند.
مربیان جامعه یعنی خانوادهها، مدارس، دانشگاهها، روحانیت، صدا و سیما و پلیس در آدمسازی مسئولیت دارند. به تعبیر امام خمینی(ره) «انبیاء آمدهاند که آدم بسازند.» نوجوان و جوانی که نه در خانواده تربیت شده است، نه در مدرسه، نه در دانشگاه، نه در مسجد و نه توسط صدا و سیما و پلیس، با دیدن یک تلفن همراه آیفون وسوسه میشود که آن را برباید و شخص را هم به قتل میرساند تا شناسایی نشود. شاید بتوان الهه مظلوم را که در دفاع از مالش کشته شده است، شهید نامید.
خلیج فارس:روزنامه شرق – نسترن فرخه: بدون صوت قرآن یا نوای غمانگیزی که سوگ این خانواده را نشان دهد، بنرهای تسلیت را به دیوار این خانه سیاهپوش میچسبانند. تمایلی به حرفزدن ندارند: «به ما گفتهاند مصاحبه نکنیم، گفتهاند هیچ کاری نکنیم». اهالی محل و همسایهها هم به عزاداری بیسروصدای آنها اشاره میکنند که داغ دختر جوانشان را در سکوت پیش میبرند. ساعت ۱۱ صبح جمعه شانزدهم خرداد، یکی از کوچههای منتهی به چهارراه قائم اسلامشهر، مقابل خانه «الهه حسیننژاد» غرق سکوت است. نه صدای گریه میآید، نه نالههای عزاداری. آدمها با رخت سیاه از در بزرگ خانه میروند و میآیند.
گوشهکنار کوچه، زنانی از محله، دور هم جمع شدهاند، صدای پچپچشان به سختی میآید. خبر پیداشدن پیکر بیجان دختر جوان، صبح پنجشنبه به خانواده حسیننژاد رسید؛ پیکری که بعد از ۱۱ روز در بیابانهای اطراف فرودگاه امام خمینی پیدا شد. این پایان امید برای پیداکردن دختر ۲۴سالهای بود که ۱۱ روز همه به دنبالش بودند. تشییع الهه بدون اعلام قبلی برگزار شد. با اینکه خبرنگار «شرق» تا ساعت ۱۲:۳۰ ظهر مقابل خانه الهه حضور داشت، خبری از تشییع جنازه نبود. ساعاتی بعد ویدئویی منتشر شد که نشان میداد او را عصر روز گذشته تشییع کرده و در قبرستان دارالسلام اسلامشهر به خاک سپردهاند.
خانه الهه کجاست؟
جادههای بیابانی اطراف تهران را باید پشت سر گذاشت تا به اسلامشهر رسید؛ شهرستانی که صبح جمعه پانزدهم خرداد، خلوت است و در خیابانها و کوچههایش کمتر رهگذری به چشم میخورد. از فروشنده یک گلفروشی تا صاحب سوپرمارکتهای کوچک و بزرگ، همه ماجرای قتل الهه حسیننژاد را میدانند، اما کسی آدرس دقیقی از خانهاش ندارد؛ خانهای که حالا داغ جوانی را به دوش میکشد که حدود ۱۰ روز تمام رسانههای داخلی و تعدادی از رسانههای خارجی خبر مفقودی او را منتشر کرده بودند. پیداکردن آدرس خانه سخت است.
بیشتر خیابانها و کوچهها را بالا و پایین کردیم تا ردی از خانه آنها پیدا شود. کمکم تابش عمودی آفتاب، نزدیکشدن به ظهرگاه را نشان میدهد که رانندههای خطی چهارراه قائم اسلامشهر، آدرسی حدودی از خانه آنها را میدهند. باید مسافتی نزدیک به یک کیلومتر را پیاده پیش رفت تا به کوچه آنها رسید؛ مسیری که بیشتر روزها الهه، این دختر جوان برای رفتن به محل کار از آن عبور میکرد. نزدیک ۱۲ ظهر است و رفت و آمد چندانی در این خیابان به چشم نمیخورد.زمینهای وسیع خاکی و پیادهراههایی که حتی تیر برقی در آن دیده نمیشود تا شبهای این جاده را روشن کند، همه نشان از ناامنی منطقه در ساعتهای خلوت و تاریک دارد.
داغ جوانی بر پیکر خانه
جلوی در خانه، چند مرد سیاهپوش ایستادهاند. یکی با زانوهای خمیده گوشه دیواری را گرفته و بلند گریه میکند. جوانی به سمتش میرود و صحنههای عزاداری در هم گم میشوند. چشمهای سرخ آنها، داغی که بر جانشان نشسته را نمایان میکند. چند جوان با بیحوصلگی به دیوارهای ساختمان داربست میزنند تا بنرهای ترحیم را روی آن بچسبانند. صدای قرآن یا نوای غمانگیزی که سوگ این خانواده را نشان دهد به گوش نمیرسد. کوچه در سکوت فرو رفته و چند گروه زن جوان و میانسال دور هم جمع شدهاند که از همسایه و هممحلیهای خانواده حسیننژاد هستند.
آنها از الهه میگویند که دختر سربهزیر و آرامی بود. چند نفرشان توضیح میدهند که روز قبل چند بنر به ساختمان زده بودند و بعد آنها را برداشتند. پیرزن چادر رنگی را از جلوی صورتش کنار میزند و پشت هم تکرار میکند: «واقعا دختر زیبایی بود. حیف از او، لعنت بر باعث و بانی این اتفاق». زن دیگر که کمی جوانتر است، توضیح میدهد: «ما از فامیلهایشان شنیدیم چون جسد این دختر چند روز در بیابان مانده بوده، در پزشکی قانونی خیلی کار دارد و هنوز جسد را تحویل ندادهاند، چیزی که به ما گفتند گویا تا شنبه طول میکشد».
به ما گفتند مصاحبه نکنیم
مردهای جلو در خانه، بیحوصله گوشهای ایستادهاند، بیشترشان از اقوام نزدیک هستند. یکی از آنها توضیح میدهد که: «از پلیس آگاهی به ما گفتهاند فعلا مصاحبهای نکنیم. گفتند فعلا هیچ کاری نکنیم». آنها حتی اجازه نمیدهند، خبرنگار وارد خانه شود و با عذرخواهی، مانع از ورودش به این خانه میشوند. مرد میانسال یکی از اقوام نزدیک الهه است، سرش را پایین انداخته و عرض کوچه را بالا و پایین میکند. خیسی چشمانش را پاک میکند و تماسهای پشت هم تلفن همراهش را پاسخ میدهد. او در پاسخ به اینکه تاریخ مراسم چه زمان است؟ تنها یک جمله میگوید: «نمیتوانم بگویم».
بعد با صدای آرامی ادامه میدهد: «این قاتل خیلی نامردی کرد، باید این بساط از کشور جمع شود. حداقل به ما زنگ میزد و میگفت الهه را کجا انداخته است. این بچه خیلی بیآزار بود. راننده گفته گوشی را بده وقتی بچه ما مقاومت کرده، اول چاقو را به قلبش زده، وقتی الهه جیغ زده، دوباره ضربه دیگری به او میزند و الهه را میکشد».
با لرزهای در صدایش درباره تحویل جسد میگوید: «جسد اول باید کالبدشکافی شود و بعد آن را تحویل میگیریم ولی نباید به کسی بگوییم چه زمانی این اتفاق میافتد. ما تاریخی نمیگوییم که مسئلهای پیش نیاید و این چیزها دیگر دست ما نیست، از دست ما خارج است». بین حرفهایش از خواهر و برادر الهه میگوید که در بهت این ماجرا ماندهاند. گریه شانههایش را به لرزه درمیآورد و میگوید: «برادر معلولش این چند روز فقط الهه را صدا کرده. اسم الهه از زبانش نیفتاد. چه بگویم؟ همه بیتابیم، این حق ما نبود، بچه ما را کشتند».
محلهای ناامن
آنطورکه اهالی این محله میگویند، آنها بارها شاهد دزدی و زورگیری در این منطقه بودهاند. یکی از آنها میگوید: «چند هفته قبل دو سارق جلوی خانه یکی از اهالی رفته بودند، زن خانه تا در را باز کرده، دهانش را گرفتند و همه انگشتر و طلاهایی را که به خودش آویزان کرده بود، از دست، گوش و گردنش کشیدند، بعد هم سوار ماشین شدند و رفتند». یکی دیگر از آنها توضیح میدهد: «اینکه یک نفر به این شکل دزدیده شود را نشنیده بودیم، اما در این منطقه دزدی و زورگیری زیاد اتفاق میافتد. مثلا یک یا دو سال قبل یک دختر را دزدیده بودند ولی اینطور نبود».
زن میانسال دیگری هم ادامه صحبتهای هممحلیهایش را میگیرد و میگوید: «این اطراف دزدی زیاد رخ میدهد، هر وقت از خانه بیرون میآییم باید مراقب باشیم». زمینهای وسیع بیابانی اطراف شهرستان اسلامشهر ناامن است، آنجا حتی چراغ کافی برای روشنایی شب ندارد. این داستان بسیاری از مناطق حاشیهای شهر تهران است که با افزایش مهاجرت به این مناطق حتی برنامهریزی خاصی برای امکانات زیربنایی آن نشده است. مسیری که «الهه» هر روز برای رسیدن به محل کارش در آن رفت و آمد میکرد، از جادههای حاشیه شهر تهران و بیابانهایی گذر میکند که کیلومترها با فضای شهری فاصله دارد؛ جادههایی که تا همین حالا قربانیهای بسیاری به خود دیده و شاید بیش از این هم شاهد قربانیهای دیگری باشد.
مردم چه میگویند؟
از زمانی که خبر ناپدیدشدن «الهه» منتشر شد، بسیاری از مردم در فضای مجازی شروع به پیگیری این ماجرا کردند. موج ایجادشده به رسانهها هم رسید و پلیس آگاهی تهران هم اعلام کرده بود تیمی تخصصی و مشترک را برای یافتن سرنخهای پرونده گمشدن «الهه حسیننژاد» در پایتخت تشکیل داده و تحقیقات میدانی و دیجیتال را بهصورت ویژه آغاز کرده است. هرچند همان زمان هم بسیاری به این موضوع اشاره کردند که ردیابی گوشی همراه الهه، به زمان چندانی برای پیگیری نیاز ندارد و چند روز بررسی این پرونده توسط بسیاری از مردم زیر سؤال رفته بود. پس از آنهم با انتشار خبر قتل این دختر جوان، واکنشهای عموم مردم جنس جدیدی به خود گرفت و بیشتر مردم از گستردگی ناامنی و موج ناامیدی اجتماعی سخن میگفتند.
خلیج فارس:سخنگوی دولت به قتل دردناک الهه حسیننژاد واکنش نشان داد.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از خبرگزاری مهر؛فاطمه مهاجرانی سخنگوی دولت در یادداشتی نوشت: در روزهای اخیر، قتل دردناک و تأسفبار خانم الهه حسیننژاد افکار عمومی را بهشدت جریحهدار کرد. بررسیهای اولیه نشان میدهد این حادثه دلخراش در بستر یک سرقت سازماننیافته و با شیوهای خشن و غیرانسانی رخ داده است؛ رخدادی که نهتنها مایه تأسف عمیق، بلکه زنگ هشداری برای ضرورت بازنگری در نظام پیشگیری، نظارت و بازدارندگی اجتماعی ما است. این واقعه اگرچه از جنس خشونت خانگی نبود، اما در دل خود یادآور یک واقعیت مهم است: زنان، بویژه در بسترهای ناآرام شهری، همچنان از آسیبپذیرترین اقشار جامعه هستند و نبود نظام حمایتگر مؤثر، زمینهساز تکرار چنین فجایعی خواهد بود. همانقدر که خشونت در روابط خانوادگی نگرانکننده است، ناامنی در فضای عمومی نیز نیازمند توجه جدی، قانونمند و نظاممند است.
از منظر دولت، مسئولیت ما در قبال این وقایع، تنها محدود به ابراز تأسف و همدردی نیست. آنچه امروز جامعه بهدرستی مطالبه میکند، اقدام مؤثر، قانونمدار و پایدار برای پیشگیری از خشونت و ناامنی علیه زنان است. تجربههای تلخ پیشین و فاجعههای تکرارشونده نشان دادهاند که بدون زیرساخت قانونی قوی و حمایت اجرایی مؤثر، نمیتوان به کاهش واقعی خشونت و ناامنی علیه زنان امید بست.
در همین راستا پس از آنکه لایحه «تأمین امنیت زنان در برابر خشونت» در کمیسیونهای مجلس دچار استحاله و دولت ناگزیر به استرداد آن شد، بلافاصله تدوین برنامهای جامع و عملیاتی در حوزه اختیارات دولت را با هماهنگی معاون اول محترم رئیس جمهوری در دستور کار قرار دادیم. این برنامه بر پایه چهار محور اصلی طراحی شده: پیشگیری از خشونت، تقویت مداخلات حمایتی، آگاهسازی عمومی و ارتقای امنیت در محیطهای شهری و اجتماعی.
در عین حال دولت همچنان بر ضرورت وجود یک قانون جامع، بازدارنده و بهروز برای حمایت از زنان در برابر خشونت تأکید دارد. اجرای برنامههای حمایتی و پیشگیرانه مؤثر است، اما جایگزین قانون نخواهد شد. ما معتقدیم که در کنار اقدامات اجرایی، وجود یک چهارچوب قانونی روشن، الزامآور و منسجم که از کرامت، امنیت و آزادیهای قانونی زنان حراست کند، ضرورتی انکارناپذیر است. در این مسیر همراهی و مشارکت مجلس شورای اسلامی تعیینکننده خواهد بود. زمان آن است تا همه نهادهای تصمیمگیر، فارغ از نگاههای جناحی، این موضوع را بهعنوان یک مسأله ملی و انسانی در اولویت قرار دهند. جانهای از دسترفته، وجدان عمومی را متوجه خلأهایی کرد که قابل چشمپوشی نیستند.
دولت با تمام توان و از مسیرهای ممکن، برای تدوین سازوکارهای کارآمد حمایتی گام برمیدارد و در عین حال، آماده همکاری همهجانبه با مجلس محترم برای احیای رویکرد اصلی لایحه امنیت زنان است؛ لایحهای که باید همپای واقعیتهای اجتماعی، در خدمت بازدارندگی، حمایت و آموزش باشد. امروز هر حادثهای که با جان یک زن گره میخورد، نه صرفاً یک اتفاق شخصی، بلکه آینهای است از وضع عمومی امنیت و عدالت اجتماعی. امید است از دل این تلخیها، گفتوگویی ملی و ارادهای مشترک برای ساختن جامعهای امنتر و انسانیتر شکل گیرد.
خلیج فارس:«یک کشته و ۹۰ میلیون زخمی» این جمله ای است که پس از پیداشدن جسد «الهه حسین نژاد»، دختر ساکن «اسلام شهر» و دستگیری قاتل او در فضای مجازی دست به دست می شود..
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از خبرگزاری ایسنا؛حسین علی زاده در یادداشتی در الف نوشت: «یک کشته و ۹۰ میلیون زخمی» این جمله ای است که پس از پیداشدن جسد «الهه حسین نژاد»، دختر ساکن «اسلام شهر» و دستگیری قاتل او در فضای مجازی دست به دست می شود که نشان دهنده عمق اثرپذیری افکار عمومی از این حادثه تلخ است.
این حادثه طبق معمول زمینه مناسبی برای بهره برداری پروژه بگیرانی فراهم آورده است که معمولا در فضای سیاست دکان چند نبش باز می کنند و در مقابل حساسیت کسانی را برانگیخته که در چنین مواقعی بلافاصله به این طراری توجه می دهند و سعی می کنند کار و کاسبی پروژه بگیران سیاسی را کساد کنند. اما متاسفانه این رویه تکراری ما که نخستین سطح و آشکارترین نوع مواجهه قابل مشاهده در این رخدادهای تلخ طی سال های گذشته است باعث شده در امر مدیریت این حوادث و رفع و اصلاح زمینه های آن اختلال ایجاد شود.
وقتی یک حادثه اجتماعی به سرعت تبدیل به یک بهانه برای تسویه حساب سیاسی شود و در مقابل کسانی با انگیزه خنثی کردن این حملات ناخواسته چیزهایی بگویند که شایبه تخفیف ماجرا را در دل خود داشته باشد طبیعتا فرصت بزرگی که این قبیل حوادث تلخ با ایجاد حساسیت وسیع اجتماعی برای اصلاح برخی کاستی ها فراهم می کنند نادیده گرفته می شود.
اما فقط سیاست زدگی نیست که مانع درست دیدن یک حادثه اجتماعی می شود. گاهی و بلکه در همه چنین حوادثی، هستند تحلیل هایی که صرفا از سطح «فردی» به ماجرا نگاه می کنند. مثلا درباره حادثه اخیر بر زیاده خواهی قاتل و ناتوانی در کنترل خشم یا بویژه بی احتیاطی «الهه» در سوار شدن خودروی شخصی به عنوان عامل بروز این حادثه تاکید می کنند. جدا از نابسندگی این تحلیل ها ( نه لزوما نادرست بودن شان) و نقد مشهوری که درباره تحلیل های فردمحور مربوط به مقتول در چنین حوادثی تحت عبارت «سرزنش کردن قربانی» ارائه شده، باید گفت این قبیل داوری ها تخفیف دادن یک «مساله اجتماعی» به یک «مساله فردی» و ساده کردن آن است و بیش از آنکه مشکلی را حل کند در واقع آن را نادیده می گیرد. با سرزنش کردن قربانی هیچ مسئولیتی هم متوجه هیچ کس جز قربانی نمی شود، کسی که تنها گناهش «اعتماد» به همنوع است، چیزی که لازمه زندگی اجتماعی است و بدون وجود سطحی از آن زندگی جمعی جهنمی غیرقابل تحمل است.
دیگر اینکه هر چند زمینه های اجتماعی قابل اشاره در قتل «الهه» گسترده است، از تحلیل وضعیت خانوادگی قاتل و مقتول تا مساله «جایگاه مصرف» در استفاده از گوشی گران قیمت و درسطح وسیع تر وضعیت اقتصادی و معیشت دشوار جامعه اما پلیس و شهرداری به عنوان نهادهایی که مستقیما در این حادثه وظایفی برعهده دارند نباید به عنوان تحلیلگر اجتماعی یا سیاسی ظاهر شوند. این نهادها باید اقداماتی پیشگیرانه را سامان بدهند و از این حساسیت اجتماعی ایجاد شده به عنوان فرصتی برای اصلاح برخی رویه هایی که به نظر می رسد از فرط پیچیدگی یا بی اعتنایی به حال خود رها شده اند نگاه کنند: از نحوه ورود خودروها یا رانندگانی که صرفا برای کسب درآمد وارد شهرهای بزرگ می شوند تا ارائه راهکارهای ارتباطی فناورانه برای استفاده شهروندان در چنین موقعیت های دارای ریسک.