خلیج فارس:آذری جهرمی، وزیر اسبق ارتباطات و فناوری اطلاعات با چهرهای نامرتب و البته صمیمی که بازتاب گستردهای در فضای مجازی داشت با حسن روحانی، رئیسجمهور سابق دیدار کرد.
منبع:چندثانیه
خلیج فارس:حسن روحانی، رئیسجمهور ایران در دورههای یازدهم و دوازدهم، در نشست خبری با رسانههای داخلی و خارجی در ۱۳۹۴/۱۲/۱۶ به سؤالات خبرنگاران از جمله درباره ممنوعالتصویری سید محمد خاتمی پاسخ گفت.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از خبرآنلاین؛وی در پاسخ به سؤال خبرنگاری درباره ممنوعالتصویری سید محمد خاتمی گفت: «شورای عالی امنیت ملی مباحثی در این زمینهها داشته است و من قبلاً هم در مصاحبهای اعلام کردم که هیچ مصوبهای در شورای عالی امنیت ملی نسبت به حضرت آقای خاتمی رئیسجمهوری دوران هفتم و هشتم کشور وجود نداشته است. من از روز نخست فعالیت شورای عالی امنیت ملی عضویت داشتم و نماینده مقام معظم رهبری بودم و در حال حاضر هم رئیس این شورا هستم و در هیچ دوره و زمانی چنین چیزی مطرح نبوده است. دبیرخانه هم حق ندارد و بر فرض هم اگر این کار را کرده باشد که من از آقای شمخانی پرسیدم و گفت که در دبیرخانه مصوبهای در این زمینه نیست ولی بر فرض هم باشد، غیرقانونی است.»
حسین انتظامی، معاون مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت یازدهم نیز در کتاب خاطرات خود «پرگار» نوشت که با تدبیر علی جنتی وزیر فرهنگ و علی شمخانی دبیر شورای عالی امنیت ملی، از دبیرخانه این شورا استعلام شد که آیا درباره خاتمی مصوبهای وجود دارد؟ و آنها پاسخ دادند: خیر!
حسن روحانی دو سال بعد در مراسم بازگشایی دانشگاهها از تداوم محدودیتها علیه خاتمی انتقاد کرد و گفت: «هر کس در انتخابات تلاش کرده، از این یا آن جناح همه باید به خاطر مشارکت جایزه بگیرند. اما یک جناح جایزه میگیرد یک جناح تنبیه میشود. یک جناحی از ابتدای ساختمان دیوارش کوتاه ساخته شده است.
وی افزود: اگر کسی خیلی هم تأثیرگذار باشد و مثلاً مردم را تشویق کرده که تکرار کنند و پای صندوق رأی بیایند، نباید تشویق شود، اما یک جناح همیشه تشویق میشود و جناح دیگر همواره تنبیه میشود. باید این مسیر را رها کنیم. چند بار تجربه کنیم؟ یک بار در ۹۲ تجربه کردید، دومرتبه در ۹۴ و باز در ۹۶ تجربه کردید. از تجربه باید استفاده کنیم.»
خلیج فارس:شاید شما هم هنگام اکسپلورگردیهایتان به یک روحانی برخورده باشید که فیلم نقد میکند.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از برترینها؛ شاید شما هم هنگام اکسپلورگردیهایتان به یک روحانی برخورده باشید که فیلم نقد میکند. شاید از تعجب وارد صفحه او شده و چند پست دیگرش را هم مرور کرده باشید. خب ما انتظاری نداریم که یک روحانی، جهان سینما را از دید یک شهروند معمولی ببیند و قطعا برخی سویههای دینی روی نگاهش تاثیرگذار است. مثل مصطفی سویفزاده که سوژه امروز روزنتامه ایران شده. در همین ارتباط این روزنامه در شماره امروز خود به سراغ این روحانیِ منتقد سینما رفته که در ادامه باما همراه باشید.
حاج آقــا دوربین؛ حرکت!
وقتی به دنیا آمد، پدرش به خدمت سربازی رفت و همین باعث شد کودکی او در کنار داییهایش سپری شود که اهل فیلم و سینما بودند. اوایل دهه 70 بود که با آنها ساعتها در صف میایستاد تا بلیت فیلم بخرند. آن زمان سینما رقیب نداشت و همیشه این علامت سؤال در ذهن «مصطفی» بود که سینما چه چیزی دارد که مردم حاضرند برای رسیدن به آن ساعتها منتظر بایستند. به نوجوانی که رسید به موضوع دین و فقاهت علاقه زیادی پیدا کرد. باید تصمیم میگرفت سینما را انتخاب کند یا وارد دنیای دین شود.
مصطفی یوسفزاده از تصمیمی که در آغاز نوجوانی گرفت چنین میگوید:«مثل همه آدمها شخصیت من هم از دوره نوجوانی آرامآرام شکل گرفت و از آنجا که دو موضوع دین و سینما از همان نوجوانی تا حالا که 40 سالگی را پشتسر میگذارم مرا رها نکرده است، تصمیم گرفتم برای تحصیل حوزه را انتخاب و در کنار آن سینما را به طور جدی دنبال کنم. کلاس، کارگاه و دورههای مختلف مرتبط با کارگردانی و فیلمنامهنویسی را گذراندم و اواسط دهه 80، بسیار جدی جلسات و حلقههای نقد فیلم تشکیل دادیم تا اینکه بالاخره به کمک تعدادی از دوستان علاقهمند و گروه ایدهنگاری ثمر، صفحه مجازی «چینما» را راهاندازی کردیم.»
روحانی سینمایی
اینکه بهرغم تمام کلیشههای موجود، یک روحانی کاملاً سینمایی است، بخش جالبی از زندگی یوسفزاده را تشکیل میدهد. او بهروزترین فیلم و سریالهای داخلی و خارجی را رصد کرده و برای آثاری که با اهداف او و همراهانش همخوانی دارد، محتواهای تأملبرانگیز تولید میکند. از او میپرسم آیا تمام فعالیتهای سینماییاش در مشهد است و او با یک پاسخ کوتاه، شخصیت متفاوت و تلاش مستمر برای رسیدن به نقطه فعلی را عیان میسازد:«در طول زندگیام بیشتر از 3 یا 4 بار از استان خراسان خارج نشدم. از سال 93 که به لباس روحانیت ملبس شدم در جلسات نقد سینمایی شرکت میکنم.»
او سریال و فیلمهای داخلی و خارجی، از بازی مرکب 2 ، گلادیاتور 2، «نامه زنی ناشناس» اثر «مکس اوفولس» گرفته تا سریالهای بازنده و قهوه پدری را از زاویهای متفاوت مورد نقد و بررسی قرار میدهد. دیدن فیلم و سریال از دریچه نگاه این روحانی جوان عالم دیگری دارد، شاید به این خاطر که میگوید:«خانواده مذهبی به معنای عرفی آن ندارم. پدربزرگم کدخدا بود و اقبال بلندی داشتم که از همان ابتدا چندان با جنبه تجاری و عامهپسند سینما رفیق نشدم، بلکه جنبه هستیشناسی سینما برای من جذاب بود.»
برای دیدن فیلمهای یک ژاپنی وضو میگیرد
مصطفی یوسفزاده به مخاطبانش حق میدهد در نگاه اول نتوانند یک روحانی دغدغهمند در حوزه سینما را بپذیرند به همین دلیل با ظرافتی مثالزدنی با مخاطبان خود برخورد میکند؛ چندی پیش یکی از کسانی که صفحه اینستاگرامیاین روحانی را دنبال میکرد با شوخی یا طعنه برای او نوشت: حاجآقا قبل از دیدن فیلمها وضو هم میگیرید؟
یوسفزاده که از روزهای کودکی و نوجوانی مسحور جادوی سینما شده بود و همین علاقهمندی باعث شد زیر و بم سینما را زیر ذرهبین ببرد و با مطالعه و دقت بسیار این دنیای جذاب را دنبال کرده است، در کمال آرامش و با چهرهای متبسم، چشم در چشم لنز دوربین در جواب آن مخاطب گفت:«اگر بخواهم برای دیدن فیلمهای یک نفر وضو بگیرم، او «یاسوجیرو اُزو» است. به تعبیر حاجآقا، «اُزو» ژاپنیترین یا حتی بهترین فیلمساز تاریخ سینماست که فیلمهای او در مورد زندگی و تنهایی انسان و پر از سادگی و مینیمالیسم است و همین سادگی مدخل ورود من و همکارانم به جهان ساده و بیآلایش یاسوجیرو اُزو شده است. فیلمهای او مثل شعر میماند؛ تطهیرکننده است و به همین خاطر به مخاطبانم پیشنهاد میکنم پیش از دیدن آثار «اُزو» وضو بگیرند.»
طلبهای که انیمیشن میبیند و با رقص مردان مخالف است
یوسفزاده که در دنیای ژرف تصویر دستی بر آتش دارد و «کوروساوا» کارگردان، نویسنده و تهیهکننده ژاپنی بر شکلگیری شخصیت سینمایی او تأثیر بسیاری داشته است، اهل انیمههای جذاب هم هست؛ با فرزندانش که خلوت میکند انیمیشن میبیند. همه ژانرهای سینما را دوست دارد و طرفدار فیلم خوب است تا آن را ترویج کند، برای همین از سریالهای روز «اپل تیوی» و «نتفیلیکس» و ترکیه تا آثار سینمای کره را که معتقد است اگر با همین کیفیت ادامه دهد در سالهای آینده بر عالم سینما سلطنت خواهد کرد و بسیاری از عرصهها را میگیرد، تماشا میکند.
اما نکته اصلی مطلب اینجاست. یوسفزاده تلاش میکند تا خود را فردی بهروز نمایان کند و با نقد آثار روز سینمای جهان محتوای خود را آپدیت میکند اما خودش میگوید که با رقص مردان در سینما مشکل دارد.
از او در مورد برخورد هملباسهایش با فعالیت سینماییاش میپرسم و در جواب میگوید:«برخورد خیلی خوبی دارند و همواره باعث پیشرفت من هستند؛ بجز یک مورد که درباره «رقص در سینمای ایران» محتوایی تولید کردم و رقاصهای را نشان دادم که سالها نماد رقص و آواز در فیلمها و جزو جداییناپذیر سینمای فارسی بود. واقعیت این است که باید از این طریق نشان میدادم در یک دورهای جامعه برای فروش بیشتر، سلیقه مخاطب را آنقدر نازل تربیت کرده بود که صحنهای از رقص و آواز را نشان میداد تا تضمینی برای فروش بیشتر باشد؛ واقعیت تلخی که امروز هم در سینمای کشور شاهد آن هستیم و در هر فیلم کمدی، برای فروش بیشتر صحنهای از رقص مردان وجود دارد.»
خلیج فارس:رییس دولتهای یازدهم و دوازدهم، به رسم سخنرانیهای سه سال اخیرش، یک بار دیگر دست به پردهبرداری از برخی پشتپردهها زده است.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از روزنامه اینترنتی فراز؛ رییس دولتهای یازدهم و دوازدهم، به رسم سخنرانیهای سه سال اخیرش، یک بار دیگر دست به پردهبرداری از برخی پشتپردهها زده است؛ از واکنش ولادیمیر پوتین رییس جمهور روسیه به عدم خروج ایران از برجام گرفته تا تحولات سوریه و نزدیکبودن خطر جنگ به کشور. در این میان دو فراز از سخنان او، یعنی ناگفتههایی از برجام و نقش رهبری در جلوگیری از کشیدهشدن پای ایران به جنگ بیشتر دیده شده است. گویی روحانی به جای دولت، پاسخ جناح مخالف برجام و دیپلماسی و طرفدار تنش را داده است. موضوعی که با مروری بر پیشینه سخنان او بیشتر روشن میشود.
عدم خروج از برجام تدبیر نظام بود؟
حسن روحانی گفته واکنش ایران به خروج آمریکا از برجام باعث تعجب و سردرگمی رییس جمهور آمریکا شده است. چراکه او انتظار داشته پس از خروج از برجام، ایران نیز از توافق هستهای خارج شود تا قطعنامهها و اجماع بینالمللی علیه کشور دوباره فعال شود. البته او اینها را به نقل از رییس جمهوری روسیه گفته: «در همان سال [سال خروج آمریکا از برجام]در دیداری که با ولادیمیر پوتین داشتم او برای من توضیح داد که آمریکا فکر میکرد به محض اینکه از برجام خارج شود ایران هم بلافاصله از برجام خارج میشود. روشن بود که اگر ما از برجام خارج میشدیم، کل برجام فرو میریخت. پوتین گفت وقتی شما خارج نشدید و به ۱+۴ مهلتی دادید، ترامپ کاملاً گیج شد، چون برنامهاش بههم خورد. پوتین گفت من از هوشمندی شما دچار تعجب شدم، چون قرار بود او خارج شود و سپس شما خارج شوید و برجام از بین برود و تمام قطعنامههای شورای امنیت علیه ایران برگردد.» رییسجمهور اسبق در ادامه صحبت از رویکرد ایران در قبال خروج آمریکا از برجام برای تشریح عملکرد گفته که «نظام و دولت» بسیار حسابشده عمل کردند. استفاده از کلیدواژه نظام در کنار دولت برای توضیح رویکرد سیاست خارجی ایران، احتمالا پاسخی که به مخالفان برجام و دولت که در آن مقطع خواستار خروج ایران از توافق هستهای بودند. حتی در آن مقطع سخنگویان این جناح تندرو در مجلس نسخهای از برجام را هم آتش زدند.
موعد مهر ۱۴۰۴؛ شمشیری دو لبه
تکرار موضع سیدعباس عراقچی، وزیر خارجه و عضو هیات مذاکرهکننده ایران در توافق هستهای بخش پایانی سخنان روحانی درباره برجام بوده. او گفته اگر «در چند ماه آینده بتوانیم تا مهر ۱۴۰۴ برجام را با تدبیر لازم حفظ کنیم، کار بزرگی انجام گرفته است.» موعدی که روحانی به آن اشاره کرده موعد پایان قطعنامه ۲۲۳۱ است که پس از توافق هستهای و در ادامه آن در شورای امنیت سازمان ملل تصویب شد. براین اساس اگر این قطعنامه به طور خودکار پایان یابد، همه چیز از بین خواهد رفت، اما به گفته عراقچی «احتمالا قبل از آن، اگر توافقی نشود، ما با شرایط بحرانی مواجه خواهیم بود.» این یعنی موعد مهر ۱۴۰۴ برای ایران شبیه شمشیری دولبه است. از یک سو اگر شرایط فعلی بدون هیچ تغییری به مهر ۱۴۰۴ برسد، قطعنامه ۲۲۳۱ به پایان خود میرسد و اعضای توافق هستهای دیگر نمیتوانند از این سازوکار علیه ایران برای بازگشت تحریمها استفاده کنند.در آن شرایط غربیها باید از نقطه صفر آغاز به تدوین قطعنامه علیه ایران و تلاش برای همراه کردن سایر کشور و تصویب آن کنند. اما اگر پیش از این موعد این سازوکار از سوی اروپا یا آمریکا فعال شود به معنای بازگشت و فعال شدن شش قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران است. اما این سازوکار چگونه کار میکند؟
سازوکار ماشه چیست؟
براساس این سازوکار اگر عضوی به این نتیجه برسد که عضو دیگری به تعهدات خود ذیل برجام پایبند نیست، موضوع را به «کار گروه رفع تحریم» که با نماینده ارشد اتحادیه اروپا هماهنگ است، ارجاع دهد. این کارگروه، ۳۵ روز فرصت دارد جهت رضایت طرفین، مشکل را رفع کند. در این چارچوب ابتدا موضوع به کمیته مشترک ارجاع میشود که از ۸ نماینده یعنی ۶ نفر از ۱+۵، یک نفر از اتحادیه اروپا و یک نفر از ایران تشکیل خواهد شد. این کمیته نیز ۱۵ روز وقت دارد تا به موضوع رسیدگی کند. در این فاصله اگر یک عضو بر عدم حل اختلاف اصرار داشته باشد کمیته موضوع را به سطح وزرای خارجه میبرد و فقط ۱۵ روز برای حل مسئله زمان در نظر گرفته شده است. اگر کمیته این زمان را تمدید نکند هیات مشاور سه نفره که یکی از آنها مستقل از برجام ظرف ۱۵ روز رای خود را درباره اختلاف اعلام میکند. اگر موضوع بار دیگر به نتیجه نرسد بار دیگر به کمیته مشترک ارجاع شده و ۵ روز زمان برای حل آن در نظر گرفته میشود. پس حل نشدن اختلاف در این مرحله است که موضوع به شورای امنیت سازمان ملل میرود. اینجا مرحله پایانی سازوکار حل اختلاف در برجام است. اگر اسنپبک فعال شود، قطعنامه ۲۲۳۱ متوقف و شش قطعنامه قبلی شورای امنیت مرتبط با ایران که قطعنامه ۲۲۳۱ آنها را ملغی کرده بود، دوباره به اجرا درمیآیند. این قطعنامهها شامل تحریمهای همهجانبه علیه نهادها و افراد حقیقی و حقوقی در ایران میشود و دولتها و اتحادیه اروپا نیز ملزوم به رعایت آنها خواهند بود.
چرا دولت در پاسخ ایران به اسرائیل نقشی ندارد؟
غیر از برجام، سخنان روحانی یک فراز دیگر نیز داشته است. او گفته که «نتانیاهو در اوایل جنگ غزه در یک مصاحبه گفت نظم منطقه کاملاً تغییر خواهد کرد. اسرائیلیها قصد داشتند ایران را هم وارد جنگ کنند. در کشور برای واکنش نسبت به اسرائیل حرفها و جلساتی بود که میتوانست خطرناک باشد، اگر هدایت مقام معظم رهبری نبود، جنگ دامن ما را هم فرا میگرفت.» روحانی در واقع اعلام کرده که دو پاسخ ایران به اسرائیل با هدایت رهبری داده شده است و به نوعی بیاعتباربودن هجمهها به دولت برای عدم پاسخ به اسرائیل را نشان داده است. پس از حمله اسرائیل به ایران، جناحهای مخالف دولت تلاش گستردهای رسانهای و میدانی آغاز کردند و مدعی هستند که اجرانشدن عملیات سوم علیه اسرائیل تاکنون با تصمیم دولت بوده است. آنها حتی در تجمعات کوچک خود به دولت «امر» کردند که این عملیات را انجام دهد. رییس دولتهای یازدهم و دوازدهم، اما با اشاره به جلسات احتمالا رده بالا، حوزه این تصمیمات را در هدایت رهبری قرار داده است.
به نظر میرسد که مواجهه جناح مخالف با دولت شبیه دولتهای یازدهم و دوازدهم است؛. از هجمههای رسانهای و انتصاب مسائلی که به دولت مرتبط نیست به دولت تا تجمعهای پراکنده برای فشار و تاثیرگذاری بر سیاستگذاریها مصلحانه. به همین دلیل سخنان روحانی گویی پاسخی به رویکرد فعلی تندروها و جناح مخالف به اقدامات دولت است. در بحبوحه تحولات منطقهای و آغاز تلاش غربیها برای فعالکردن سازوکار ماشه، باید دید که دوباره دیپلماسی پیروز میدان خواهد شد یا نه.
خلیج فارس:داماد حسن روحانی به حمله تند علی شمخانی به پدر همسرش واکنش نشان داد.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از برترینها؛کامبیز مهدیزاده در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: “دکتر حسن روحانی زمانی که دید شمخانی در مذاکرات هستهای سنگ اندازی میکند، در دور دوم ریاست جمهوری به شمخانی هیچ حکم جدیدی نداد و حتی حکم او را تمدید هم نکرد. و اگر نیاز به مکاتبهای بود، از عنوان “آقای شمخانی” استفاده می کرد و به او نشان داد رئیس کیست.”
خلیج فارس:رسول منتجبنیا چهره سیاسی اصلاح طلب اظهار داشت؛ دکتر ظریف یکی از استثناهای تاریخ دیپلماسی ایران است.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از هممیهن؛ رسول منتجبنیا چهره سیاسی اصلاح طلب اظهار داشت؛ دکتر ظریف یکی از استثناهای تاریخ دیپلماسی ایران است. من او را در دهه ۶۰، در دوره سوم مجلس، در سفری به نیویورک همراه با آقای ولایتی دیدم، در همان دفتر نمایندگی ایران در سازمان ملل متوجه شدم که او دیپلماتی برجسته و بینظیر است.
پس از حملههای اخیر به ماجرای حضور ظریف در کابینه دولت چهاردهم، بسیاری از چهره های سیاسی کشور ادامه پرداختن به تاکید بر برکناری ظریف را توصیه کردهاند، “رسول منتجبنیا بر این موضوع تاکید کرده است، او با اشاره به تخریبهای گسترده علیه چهرههایی چون محمدجواد ظریف و نقش حسادت و کینهتوزی در این رفتارها، هشدار میدهد که این چرخه تخریب، سرمایههای ملی را از صحنه خارج میکند و کشور را با خطری جدی روبهرو میسازد. در ادامه مشروح این گفت و گو را می خوانید.
آقای منتجبنیا، اخیرا و بیش از پیش شاهد فرهنگ مخرب در برخورد با چهرههای تاثیرگذار در ایران بودهایم و این موضوع در مورد شخص محمدجواد ظریف شدت گرفته است. دیدگاه شما دراین باره چیست؟
واقعیت این است که در بسیاری از کشورهای دنیا، وقتی فردی متخصص، کارشناس یا محبوب میشود، او را سرمایهای ملی میدانند. حتی بعد از بازنشستگی، بهعنوان مشاور عالی یا منبع الهام از او استفاده میکنند. اما در ایران، هرکس که محبوب یا موثر باشد، تهدید تلقی میشود! این رفتار عجیب و خطرناک باعث حذف نخبگان از صحنه سیاسی و اجتماعی شده است.
چرا این منش سیاسی و مخرب در چندماه اخیر شدت گرفته است؟
دلیلش کاملاً روشن است؛ حسادت و کینهتوزی. برخی افراد نمیتوانند کسانی را که از خودشان موفقتر یا محبوبتر هستند، تحمل کنند. در ذهن این افراد، موثر بودن مترادف با خطرناک بودن است. این ضعف شخصیتی بهویژه در برخی مقامات و جریانهای افراطی بیشتر دیده میشود.
دکتر ظریف یکی از استثناهای تاریخ دیپلماسی ایران است. من او را در دهه ۶۰، در دوره سوم مجلس، در سفری به نیویورک همراه با آقای ولایتی دیدم. در همان دفتر نمایندگی ایران در سازمان ملل متوجه شدم که او دیپلماتی برجسته و بینظیر است.
چه ویژگیهایی او را متمایز کرده است؟
ظریف از هر لحاظ یک دیپلمات حرفهای و کامل است؛ آرام، متین، مسلط بر زبانهای خارجی، و البته بسیار خوشفکر. او با لبخند و آرامش کارهایش را پیش میبرد و همین ویژگیها او را محبوب کرده است. اما این محبوبیت و موفقیت برای برخی افراد غیرقابل تحمل است. چرا؟ چون خودشان چنین ویژگیهایی ندارند و به همین دلیل، ظریف را بهعنوان یک تهدید میبینند.
البته در گذشته هم این تخریبها در دوران دولت روحانی به اوج رسید. چرا؟
موفقیتهای ظریف، بهویژه در برجام، چنان برجسته بود که برخی جریانها از آن وحشت کردند. آنها ظریف را دشمن شخصی خود میدانستند و از هر فرصتی برای تخریب او استفاده کردند. این تخریبها فقط ناشی از اختلاف نظر نبود؛ یک حسادت عمیق پشت آن بود.
نقش ظریف در حمایت از مسعود پزشکیان هم به این حسادتها دامن زد
دقیقاً. ظریف در حمایت از آقای پزشکیان، با تمام توان به میدان آمد. او در سخنرانیهایش صادقانه، متین و بدون کوچکترین ادعا سخن میگفت. حتی زمانی که در جلسات، عدهای بیشرمانه به او توهین کردند، با خونسردی واکنش نشان داد. همین رفتار او، کینه مخالفانش را دوچندان کرد.
برخی به دو تابعیتی بودن فرزند ظریف اشاره میکنند و آن را بهانهای برای تخریب او قرار دادهاند. نظرتان چیست؟
منتجبنیا: وقتی نتوانستند از شخصیت یا عملکرد ظریف ایرادی بگیرند، به خانواده او حمله کردند. داستان دو تابعیتی بودن فرزندش را مطرح کردند، اما اگر این معیارها عادلانه اجرا شود، بسیاری از مقامات و مسئولان کشور، چه در دولت و چه در خارج از دولت، با این مسئله روبهرو هستند. به قول معروف، “اگر حکم شود که مست گیرند، در شهر هر آنچه هست گیرند!” اما واقعیت این است که این حملات فقط برای تخریب شخص ظریف بود، نه چیز دیگر.
چرا ظریف اینقدر برای طیفی خاص تحملناپذیر شده است؟
چون او موفق است و محبوب. رهبری بارها از او بهعنوان فردی متدین و مورد اعتماد یاد کردهاند. او سابقهای درخشان در خدمت به کشور و انقلاب دارد، اما مخالفانش نمیتوانند این موفقیت را بپذیرند.
نهایتا از دیدگاه شما این جریان افراطی چه سرانجامی خواهد داشت؟
تخریب و حذف افراد موثر، خیانت به کشور است. ظریف، پزشکیان و امثال آنها سرمایههای ملی ما هستند. ما نمیتوانیم با حسادت و کینهورزی، این افراد را از صحنه خارج کنیم و انتظار پیشرفت داشته باشیم. اگر از تواناییهای این چهرهها بهدرستی استفاده کنیم، آیندهای بهتر برای ایران رقم خواهد خورد.
خلیج فارس:مهرداد خدیر- در دفاع از ابلاغ آنچه قانون حجاب و عفاف نام گرفته ادعا شده اگر نباشد جامعه به سوی برهنگی میرود و این متضمن آن است که لابد حالا که ابلاغ نشده جامعۀ ما چنین است و چه اهانتی از این بالاتر به مردمان سرزمینی با چند هزار سال سابقه و تاریخ و تمدن؟
همانگونه که تا کودک به مدرسه نرفته سواد خواندن و نوشتن ندارد لابد تا این قانون ابلاغ و اجرا نشده هم محجبه و پاکدامن نیستیم و همین به تنهایی بطلان ادعای هدف ادعایی است.
یا شاید گفته شود مراد همگان نیستند. بلکه قرار است اقلیتی را که به پوشش رسمی تن ندادهاند مجازات و به سبک دوران باستان اما با ظاهر مدرن نقره داغ کند و در این صورت میتوان پرسید این همه هیاهو برای شال است تا به زور و ناکامل بر سر بیندازند یا به دنبال حجاب کامل از نوع بازیگر نقش «کیمیا» هستند که در پاریس هم با چادر مشکی تردد میکند؟
اگر فقرۀ دوم مد نظر باشد که میدانیم بازیگران در عالم واقع چنین نیستند و مگر بازیگر نقش «رها» که موی نپوشانده کدام یک از ارکان عرش را به لرزه درآورده است؟
صحبت از حکم شرعی نیست. صحبت از داغ و درفش ادعایی برای اجرای آن است که در قالب قانون میخواهند به زور تحمیل کنند.
احتمالا اگر تا دیروز در لوای شرع دفاع میکردند ( هیچ جای شرع این گونه توصیه نشده که اگر بود آیتالله سیستانی در عراق خواستار میشد و آیتالله جوادی آملی تلویحاً مخالفت نمیکرد) زین پس خواهند گفت باید به قانون تن دهید. در حالی که این قانون نیست ناقانون است. متنی است که دور از نظارت مردم و پخش مستقیم رادیویی در پستوهای کمیسیونی تصویب کردند و چه بسا اگر آن سانحه برای آقای رییسی پیش نیامده بود یا خود کسی که با افتخار میخواهد ابلاغ کند رییس جمهوری شده بود به ابلاغ نمیرسید. اجرا شدنی البته نیست و در بهترین حالت حاصل جز شالی شل و از سر اکراه نخواهد بود.
پس برای چیست؟ شاید بتوان آن را یک تیغه از قیچییی دانست که قرار است پزشکیان را ببُرد یا خنثی و بیاثر کند. چون از یک طرف پایگاه اجتماعی او را تهدید میکند و از جانب دیگر چند دستگاه اجرایی زیر نظر دولت را درگیر میسازد. مهمتر از همه وزارت کشور را که وزیر آن فرمانده عالی نیروی انتظامی شده است و اگر انجام ندهند میخواهند بگویند ترک فعل کردهاید ( اصطلاح مورد علاقه مرحوم رییس جمهور سابق) و اگر انجام دهند با شعار رییس جمهور پزشکیان در تعارض است.
قیچی با دوتیغه را قبلتر علیه دو رییس جمهور دیگری که از جنس خودشان نبود هم به کار گرفتهاند.
دو بال دولت اصلاحات یکی دانشجویان و دانشگاه بود و دیگری مطبوعات و هر دو را چیدند. یکی را در تیر 1378 و دیگری را در اردیبهشت 1379.
این قیچی علیه دولت روحانی هم با بریدن تلگرام و تخریب برجام به کار افتاد. چون باز مشهور بود که دولت روحانی دو بال دارد: تلگرام و برجام و در سال 96 به خاطر بقای این دو رأی آورد. منتها در همان سال 96 اقدام به توقیف تلگرام شد و زحمت نهایی برجام هم گردن ترامپ افتاد! اما وقتی او رفت و مجال احیا بود تیغۀ دوم تیز شد که همانا قانون راهبردی خنثا سازی تحریمها بود که در واقع امکان احیای برجام در چند ماه تقارن دولت جدید بایدن با ماههای پایانی روحانی را میستاند.
اگر دو تیغۀ قیچی علیه خاتمی را ماجرای کوی در سال 78 و توقیف گستردۀ بوعات در سال 79 بدانیم و دو تیغۀ قیچی علیه روحانی را توقیف تلگرام و نفی برجام از دو قانون مشاغل حساس و جریمه حجاب هم میتوان به مثابه قیچی برای بریدن پزشکیان یاد کنیم کما این که در گزارش یوسف سلامیِ صدا و سیما از مجلس به مناسبت 10 آذر روز مجلس هم دیدیم از 290 نماینده سراغ چند چهره شاخص جبهه پایداری رفت که اصرار داشتند شخص دکتر پزشکیان را از اطرافیان جدا توصیف کنند و وقتی از یکی به طعنه پرسید مشغول چه کاری هستند پاسخ داد ببینیم چه آشی میتوانیم بپزیم.آشی که به عنوان قانون حجاب پختهاند اما تا اینجا تنها باب دهان خودشان بوده و آقای قالیباف با ذوق منت میگذارد که گشت ارشاد ندارد. جریمه دارد!
دست کردن در حساب مردم و ایجاد محرومیت اجتماعی به صرف این که شالی افتاده وگرنه حجاب مطلوب و حداکثری آنها که الگوی آن بازیگران سریال های تلویزیوناند تنها از جانب باورمندان مذهبی و سیاسی رعایت میشود که آن هم بر اساس اعتقاد و تربیت و جغرافیا یا انتخاب و علاقه شخص یا تحمیل و خواست پدر و برادر و همسر است نه ترس از جریمه و لطف آن هم به همین اختیار است و بقیه در حد معول کما بیش رعایت می کنند و روشن است که به ضرب و زور جریمه اگر اعتنا شود و کارگر افتد جز شالِ شل و البته ابراز محبت زیر لب ثمری ندارد و به انزجار میانجامد و به رعایت کامل نه! آن هم در اوضاعی که طبقه متوسط دارد و برای بقا می جنگد و حقوق های چند ده میلیون تومانی هم در دیگ تورم ذوب میشود.
از کامل می گفتیم و بگذریم از این که فقیهانی چون مرحوم آذری قمی به چادر هم قانع نبودند و میگفتند حجاب اکمل خانهنشینی است و طبعا بازیگری مقابل دوربین ولو پوشیده و کیمیاگونه را هم برنمیتافتند.
از مجلسنشینانی که کمتر از 10 درصد آرای واجدان شرایط را در اختیار دارند ولو شرط پذیرش آنها مدرک فوقلیسانس بوده باشد انتظاری نیست ولی از شخص رییس مجلس که علاوه بر عنوان نظامی و خلبانی به اعتبار تحصیل و تدریس جغرافیای سیاسی مفتخرند میتوان انتظار داشت یا توصیه کرد که کتاب “قانون، قانونگذاری و آزادی” اثر “فون هایک” را بخوانند که متضمن این مفهوم است که طراحی و تحمیل آگاهانه دستورهای مقامات دولتی “قانونگذاری” است نه”قانون” چرا که ” قانون به مثابه هنجارهای اجتماعی از بطن و متن تعاملات دیرپای مردم رواج و قبول عام یافته است.”
اگر مواردی که این مثلا قانون جرم تلقی کرده از نظر مردم جرم بود بلافاصله برای مقابله با آن با 110 تماس می گرفتند. کما این که اگر کسی را در حال ضرب و جرح یا سرقت یا کشتن دیگری ببینیم بلافاصله به پلیس اطلاع میدهیم تا با این قانونشکنی مقابله کند و بعد از توفیق از پلیس تشکر میکنیم.
قانونی که مردم آن را منصفانه و عادلانه و برخاسته از هنجارهای جامعه و نه سلیقه و خواست 10 تا 15 درصد جامعه ندانند اما روی کاغذ میماند و تنها اسباب زحمت میشود و سرنوشت گشت ارشاد در انتظار آن است تا جایی که ندیدیم در هیچ برنامه تلویزیونی از مامور گشت ارشاد تجلیل شود یا در دیوارههای نیروی انتظامی در بزرگراه کردستان در زمره خدمات متنوع این نهاد از آن هم یاد کنند چون با هنجار جامعه در تضاد بود و دافعه ایجاد میکند و به عکس خدمات مورد نیاز احترام برانگیز است.
پزشکیان اما باید مراقب قیچی با دو تیغه باشد. یک تیغه را البته با تن ندادن و با دستور به محمد جواد ظریف به ادامه کار کُند کرده و باید دید با تیغه دیگر قیچی چه میکند.
منبع:عصرایران
خلیج فارس:روایتی منتشر شده است از قول رئیس جمهور سابق ایران که در آن از روزهای پیش از نامزدی در انتخابات یازدهم تعریف میکند.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از سایت روحانی، در ادامه بخش هایی از این روایت را میخوانید:
گرم خواب بودم. هنوز به سحر ساعتی مانده بود. خواب میدیدم: دو بال داشتم. آمادهٔ پرواز بودم. سیدی را دیدم؛ سیدمحمد خاتمی… محزون بود و در خود فرو رفته. خواستم سر صحبت را باز کنم تا او را از حزن بیرون آورم: بگذارید شما را ببرم به بالا، به آسمان!
با بال چپم (هر دو دستم به بال بدل شده بود) آقای خاتمی را زیر بالم گرفتم و او را بردم به بالا، به آسمان! به باغی از گلهای رنگارنگ و بسیار در افق. سید از حزن بیرون آمد. او را از آسمان به سرزمینی پر از گل بازگرداندم؛ سپس به سمت مسجدی روانه شدم. در ورودی مسجد ملخهای زیادی را دیدم؛ با بالم آنها را راندم. پیرمردی به من گفت حیف نیست از این بال برای دور کردن ملخها استفاده میکنی! رهایشان کن!
از خواب پریدم. سحر شده بود و هوا هنوز گرگ و میش بود. شاید تا زمان نماز صبح هم هنوز فرصتی باقی مانده بود. دقیق به یاد ندارم، اما دیماه ۱۳۹۱ بود.
یک سال از تیرماه ۱۳۹۱ تا خردادماه ۱۳۹۲ طول کشید تا از فکر نامزدی، به ریاستجمهوری برسم. اولین بار بود که نامزد میشدم، اما اولین بار نبود که دربارهٔ نامزدیام در انتخابات ریاستجمهوری فکر میکردم یا بیشتر از آن دیگران حرف و حدیث راه میانداختند. از سال ۱۳۷۵ تا سال ۱۳۹۲ در هر دورهای به هر بهانهای خبرنگاران و سیاستمدارانی موافق یا مخالف از من به عنوان نامزد محتمل ریاستجمهوری ایران نام میبردند:
در انتخابات سال ۱۳۷۶ به عنوان ضلع سومی در رقابت با آقایان خاتمی و ناطقنوری که با وجود فشارهای زیاد، نامزدی را نپذیرفتم.
در انتخابات سال ۱۳۸۰ به عنوان رقیبی در برابر رئیس وقت جمهوری آقای خاتمی، که اساساً وارد بازی نشدم.
در انتخابات سال ۱۳۸۴ که اتفاقاً آمادهٔ ورود به انتخابات بودم، اما به علت نامزدی آقای هاشمیرفسنجانی نامزد نشدم، و در انتخابات سال ۱۳۸۸ که آقایان خاتمی، کروبی و موسوی در یک زمان همزمان وارد انتخابات شدند و من ترجیح دادم وارد این رقابتها نشوم، اما انتخابات سال ۱۳۹۲ از نوع دیگری بود:
نخستین انتخابات ریاستجمهوری ایران پس از انتخابات جنجالی سال ۱۳۸۸ که هر چه بود موجب شکافی عمیق در جناحهای سیاسی و مردم و نظام سیاسی ایران شده بود. انتخاباتی که با وجود حضور چشمگیر ملت به انشقاق میان حاکمیت و مردم انجامید و کدورتهایی را سبب شد که بعید است هرگز به راحتی از دلها شسته شود. نهتنها در رقابت میان رئیسجمهور مستقر و رقیبانش که میان رئیسجمهور مستقر و حامیانش! کار به جایی رسید که به نظر میرسید در انتخابات سال ۱۳۹۲ حتی یاران رئیسجمهور مستقر هم نتوانند وارد رقابت شوند و چنین هم شد!
در جناح مقابل هم ناامیدی از صندوق رأی در اوج خود بود. جناح چپ که خود را اصلاحطلب میخواند اول از همه باید بدنهٔ خود را برای ورود به انتخابات قانع میکرد و بعید بود در تعامل با حاکمیت بتواند نامزدی تشکیلاتی را وارد انتخابات کند. پروندهٔ انتخابات سال ۱۳۸۸ هنوز نزد اصلاحطلبان باز بود و نمیتوانستند به این سادگی پروندهٔ تازهای را بگشایند.
در چنین شرایطی سخن گفتن از انتخابات آن هم از موضع منتقد وضع موجود و مخالف رئیسجمهور مستقر که به راحتی تهمت میزد و هنوز در قدرت نفوذ داشت، جرأت بسیار میخواست. این فقط نظر من نبود. حتی آقای هاشمیرفسنجانی که همواره آمادهٔ ورود به انتخابات بود و از شکست هراسی نداشت، وقتی برای اولین بار در این دوره در دهم مردادماه سال ۱۳۹۱ با من دربارهٔ انتخابات سخن گفت بر همین باور بود:
آن روز در جمع اعضای مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام میهمان رئیس مجمع، آقای هاشمی بودیم. ایشان به من گفت یک ساعت زودتر قبل از دیگر اعضا و همکاران بیا تا راحتتر سخن بگوییم. آقای هاشمی میخواست دربارهٔ انتخابات سال ۱۳۹۲ حرف بزند. من هم تجربه پیشنهادهای ایشان به خودم برای نامزدی در ادوار گذشته را داشتم و هم تجربه نامزدی ایشان در سال ۱۳۸۴ که به نظرم اگرچه غیرمنتظره نبود، اما شگفتانگیز بود! به همین جهت پیشدستی کردم و گفتم:
شما احتمالاً نامزد میشوید!
آقای هاشمی که از حرف من جا خورده بود بلافاصله گفت:
به هیچ وجه! به هیچ عنوان!
و افزود:
… در این شرایط هر کس حاضر شود نامزد شود، باید دستش را بوسید!
این موضع سرسختانهٔ آقای هاشمی به خوبی گویای سختی شرایط کشور بود: هم بحران ناشی از سیاستگذاریهای نادرست دولت وقت به خصوص در سیاست خارجی و عواقب آن در اقتصاد کشور و هم بحران ناشی از فاصلهگذاریهای سهمگین در انتخابات سال ۱۳۸۸ در سیاست داخلی و نیز چشمانداز دشواری که برای رقابت در آینده سیاسی کشور پیشرو بود سبب میشد دلسوزان و منتقدان وضع موجود، دچار شک و تردیدهای اساسی برای مشارکت و رقابت در سیاست داخلی باشند.
کار به جایی رسیده بود که در عالیترین سطوح هم این طیف از سیاسیون به نوعی امتناع در باب انتخابات رسیده بودند و کم و بیش در دام انفعال ناشی از تفکر قضا و قدری و جبری مسلکی سیاسی افتاده بودند:
۱۰ روز بعد از دیدار با آقای هاشمی در ۲۰ مرداد ۱۳۹۱ در افطاری آقای محمد محمدیریشهری همین حس و حال بر دوستان حاکم بود. در آن دیدار آقای سیدحسن خمینی – احتمالاً از سر توصیف وضع موجود – گفت تنها کسی که برای ریاستجمهوری آینده «شانس» دارد، محمدباقر قالیباف شهردار وقت تهران است.
بدیهی بود که در چنین حال و هوایی برخلاف ادوار قبل از نظر دوستان شانس نامزدی من هم «کمترین» باشد!
خلیج فارس:در دولت چهاردهم علیرغم مذاکرات صورتگرفته، کماکان شرایط قبلی پابرجاست و معاون مالی و اداری نهاد ریاستجمهوری دولت سیزدهم که در این دولت هم ابقا شده، بر همان رویه پیشین در قبال دفتر روحانی پافشاری میکند و هیچ تغییری در این باره رخ نداده است.
رسانه رسمی دفتر حسن روحانی رئیس جمهور پیشین کشورمان مطلبی از آفتاب نیوز را بازنشر کرده است:
با گذشت صد روز از آغاز به کار دولت چهاردهم، همچنان رویه دولت قبل درباره دفتر رئیسجمهور دورههای یازدهم و دوازدهم پابرجاست.
طبق قانون باید امکانات دفتری و پرسنلی و مالی در اختیار رؤسایجمهور پیشین قرار گیرد که به دفتر سیدمحمد خاتمی و محمود احمدینژاد تعلق گرفت، اما دولت سیزدهم از واگذاری این امکانات قانونی به دفتر حسن روحانی استنکاف کرد و در نهایت با مداخله دفتر رهبری و نظر ایشان، ماهها پس از پایان دولت دوازدهم، ساختمانی در اختیار دفتر روحانی قرار گرفت. با این وجود بودجه و امکاناتی که باید طبق قانون در اختیار این دفتر قرار گیرد، تعلق نگرفت.
در دولت چهاردهم علیرغم مذاکرات صورتگرفته، کماکان شرایط قبلی پابرجاست و معاون مالی و اداری نهاد ریاستجمهوری دولت سیزدهم که در این دولت هم ابقا شده، بر همان رویه پیشین در قبال دفتر روحانی پافشاری میکند و هیچ تغییری در این باره رخ نداده است.