خلیج فارس:رئیس پلیس آگاهی فرماندهی انتظامی استان اصفهان: با تلاش کاراگاهان پایگاه جنوب پلیس آگاهی استان دو سارقی که با دستبرد به منزل شهروندی ۳۰ میلیارد تومان طلا و وجه نقد به سرقت برده بودند دستگیر و تمامی اموال به سرقت رفته کشف گردید.
منبع:ایرنا
خلیج فارس:پلیس تهران بزرگ اعلام کرد: ۵ مرد جوان با برنامهریزی قبلی و به همراه داشتن کلت کمری، کلاشینکف، چاقو، و پتک آهنی به یک طلافروشی در محله خلیجفارس حمله کردهاند.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از مهر؛ ۵ سارق مسلح که در اقدامی هولناک دست به سرقت مسلحانه از یک طلافروشی در محله خلیج فارس تهران زده بودند، تحت تعقیب پلیس جنایی تهران قرار گرفتند.
پلیس تهران بزرگ اعلام کرد: ۵ مرد جوان با برنامهریزی قبلی و به همراه داشتن کلت کمری، کلاشینکف، چاقو، و پتک آهنی به یک طلافروشی در محله خلیجفارس حمله کردهاند.
آنها با تیراندازی به سمت عابران پیاده و ایجاد ترس و وحشت، شیشه ویترین طلافروشی را با پتک شکسته و سپس حدود ۴ کیلو طلا را به سرقت بردهاند.
پس از پایان تحقیقات مقدماتی در صحنه جرم، کارآگاهان جنایی مأموریت یافتند، ابتدا هویت متهمان را شناسایی و سپس نسبت به دستگیری آنها اقدام کنند.
خلیج فارس: سارق مسلح خودروی پراید که برای ارتکاب یک قتل اجیر شده بود، قبل از اجرای نقشهاش از سوی کارآگاهان اداره یکم پلیس اگاهی تهران دستگیر شد.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از ایران؛چند روز قبل، مرد جوانی با پلیس تماس گرفت و از سرقت مسلحانه خودرواش خبر داد. وی در توضیح نحوه سرقت خودرواش گفت: من با خودروی پرایدم مسافرکشی میکنم؛ امروز در محدوده یافتآباد در حال حرکت بودم که مرد جوانی خودروام را دربست کرایه کرد. چون مبلغ پیشنهادیاش زیاد بود، قبول کردم.
او ادامه داد: بعد از مسافتی رانندگی، وی از من خواست داخل خیابانی خلوت بپیچم اما به محض تغییر مسیر، ناگهان مرد مسافر که روی صندلی شاگرد نشسته بود، اسلحهای را از لباسش بیرون آورد و با تهدید، از من خواست توقف کنم و از خودرو پیاده شوم. ابتدا مقاومت کرده و با او درگیر شدم، ولی با قنداق اسلحه به سرم کوبید و مرا از خودرو بیرون انداخت و فرار کرد.
با شکایت مرد جوان، مأموران اداره یکم پلیس آگاهی پایتخت، شماره پلاک خودرو را به همه واحدهای پلیس اعلام کرده و طرح مهار اجرا شد. با گذشت چند روز از سرقت مسلحانه، کارآگاهان اداره یکم موفق شدند رد خودروی سرقتی را در یافتآباد پیدا کنند.از آنجایی که مأموران میدانستند مرد جوان مسلح است، به صورت نامحسوس او را زیر نظر گرفته و با شناسایی خانه متهم و هویت وی، موفق شدند متهم را دستگیر کنند.متهم در بازجوییها ابتدا منکر سرقت خودرو شد و ادعا کرد که خودرو را وکالتی خریداری کرده است. اما وقتی با شاکی روبهرو و از سوی او شناسایی شد، به سرقت اعتراف کرد. به دستور بازپرس شعبه نهم دادسرای ویژه سرقت، متهم در اختیار کارآگاهان اداره یکم پلیس آگاهی پایتخت قرار داده شد و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.
اجیر شدن برای قتل
پژمان، کارگر فصلی است و به قول خودش برای پول هر کاری که به او سفارش دهند، انجام میدهد؛ از کارگری تا قتل. پلیس در بررسی تماسهای متهم، دریافت وی از سوی چند نفر اجیر شده بوده تا فردی را به قتل برساند.
چه شد تصمیم به سرقت مسلحانه خودرو گرفتی؟
همه ماجرا به یک شکست عشقی برمیگردد. 7 سال عاشق دختری بودم که در فضای مجازی با هم آشنا شدیم و روزگار خوبی داشتیم، قرارمان ازدواج بود اما این اواخر ناگهان همه چیز تغییر کرد. المیرا، رفتارهایش عوض شد. وقتی پیگیر ماجرا شدم، فهمیدم که با پسر دیگری آشنا شده و میخواهد با او ازدواج کند. آن هم به خاطر مسائل مالی. همین موضوع باعث شد که کینه او را به دل بگیرم و نقشه انتقام بکشم. برای این کار به اسلحه و خودرو نیاز داشتم .
اما تحقیقات پلیسی نشان داده تو از سوی افراد دیگری اجیر شده بودی تا یک نفر را به قتل برسانی؛ در این باره چه توضیحی داری؟
آنها را نمیشناختم، فقط با من تماس گرفتند و گفتند پول خوبی به من میدهند. گفتند آنقدر پول میدهند که یک عمر زندگی راحتی داشته باشم. من هم که روزگارم را با کارگری میگذراندم، پیشنهاد آنها را قبول کردم.
این اشخاص را میشناسی؟
نه، حتی کسی را که باید به قتل میرساندم هم نمیشناختم. قرار بود آنها در فرصتی مناسب مشخصات و آدرس سوژه را برایم ارسال کنند. اما قبل از اینکه بخواهم نقشه را اجرا کنم، دستگیر شدم.
چرا این افراد تو را برای انجام نقشهشان انتخاب کردند؟
نمیدانم مشخصات مرا چه کسی به آنها داده بود.
خلیج فارس:سرهنگ “شاهپور فلاحی” در تشریح جزئیات این خبر گفت: در پی اعلام مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰ مبنی بر سرقت مسلحانه از بانک ملی شعبه آزادی در زاهدان، بررسی موضوع به صورت ویژه در دستور کار کارآگاهان پلیس قرار گرفت.
به گزارش «خلیج فارس» به نقل از باشگاه خبرنگاران، وی با اشاره به اینکه بلافاصله مأموران پلیس در صحنه حاضر و اقدامات فنی همان ساعات اولیه انجام که مشخص شد دو نفر سارق مسلح با یک دستگاه موتورسیکلت بانک مذکور را مورد دستبرد قرار داده که مبلغ تقریبی ۱۵۰ میلیون ریال به سرقت برده و نگهبان بانک تیراندازی به سمت سارقان نموده که در همین حین دو نفر از شهروندان نیز مجروح شدهاند و به مراکز درمانی منتقل گردیدند.
فرمانده انتظامی شهرستان زاهدان در پایان با اشاره به اینکه پلیس تمام توان خود را برای دستگیری عاملان این سرقت مسلحانه به کار گرفته و در سریعترین زمان ممکن دستگیر و به دستگاه عدالت خواهد سپرد
خلیج فارس:عقربهها ساعت ۲۲:۳۰ دوم بهمنماه سال ۱۴۰۲ را نشان میداد که ناگهان صدای هولناک تیراندازی در یک نمایشگاه خودرو در فشافویه سکوت شبانگاهی محله را در هم شکست و دقایقی بعد وقوع یک جنایت هولناک به مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰، گزارش داده شد.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از ایسنا، طولی نکشید که ماجرای این جنایت در بیسیمهای کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ پیچید. تیم جنایی پس از اینکه پای در نمایشگاه خودرو گذاشتند با جسد مرد جوانی مواجه شدند که براثر شلیک گلوله سلاح وینچستر به قتل رسیده بود؛ بررسیهای اولیه نیز نشان میداد برادر مقتول در این سوء قصد مرگبار بوده و به شدت زخمی شده است.
کارآگاهان که در جریان تحقیقات متوجه دوربینهای مداربسته نمایشگاه خودرو شده بودند به بازبینی فیلم آن پرداختند و چهره مرد جنایتکار را شناسایی کردند که با اقدامات اطلاعاتی مشخص شد او از اراذل و اوباش سطح یک تهران بوده و به جرم سرقت مسلحانه تحت تعقیب است.
پس از انتقال جسد برای معاینات دقیقتر به پزشکی قانونی، کارآگاهان در نخستین گام با بهرهگیری از شیوههای کشف نوین جرم و روشهای علمی مخفیگاه متهم را در پرند شناسایی کردند و متوجه شدند که احتمالا وی قصد دارد تا به صورت غیرقانونی کشور را ترک کند.
اواسط اردیبهشتماه امسال، کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی به دنبال دریافت این اطلاعات مهم، بیردنگ راهی مخفیگاه مورد نظر در محله پرند شدند و پس از تعقیب و مراقبتهای نامحسوس مرد جنایتکار را در یک عملیات ضربتی بازداشت کردند. همچنین سلاح وینچستر در بازرسیها کشف شد.
متهم در همان بازجوییهای اولیه به قتل مرد جوان با سلاح وینچستر در نمایشگاه ماشین در فشافویه اعتراف و عنوان کرد بهخاطر اختلافات شخصی دست به این جنایت هولناک زده است.
مرد جنایتکار برای روشن زوایای پنهان پرونده و تحقیقات مقدماتی در اختیار کاراگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.
خلیج فارس: خب من دو فرزند دارم و مستاجر هستم. صبح ساعت ۸ صبح سرکار میرفتم و تا ساعت ۱۰ شب در کارگاه کار میکردم، اما دخل و خرجم با هم جور درنمیآمد. بعد میدیدم بچههای کوچک و همسن و سال فرزند من برای شب عید لباس نو میخریدند و من نمیتوانستم برای بچهام خرید کنم، جگرم آتش میگرفت.
به گزارش خلیج فارس؛ هفته گذشته فیلمی در فضای مجازی و رسانهها منتشر شد که نشان میداد فردی وارد یکی از بانکهای تهران شده و با اسلحه شهروندان و کارمندان داخل بانک را تهدید کرده، بعد هم مبلغی را از بانک گرفته و فرار کرده است… روز حادثه صورتش را کامل پوشاند و با اسلحه کلت کمری بدون اینکه نقشه خاصی داشته باشد، وارد بانک شهر در خیابان مولوی تهران شد. کیف کوچکی که در دست داشت را به یکی از کارمندان بانک داد و گفت آن را پر کن. بعد هم کیف را که ۲۹ میلیون تومان داخل آن گذاشته شده بود، گرفت و فرار کرد.
به گزارش اعتماد، ماموران آگاهی شش روز بعد او را در کارگاه جوراببافی که محل کارش بود، دستگیر کردند. حالا سارق مسلح بانک شهر اینجاست؛ اداره یکم پلیس آگاهی تهران. آرام و ساکت نشسته است. ۳۹ سال دارد. موهایش کمی جوگندمی و زیر یکی از چشمانش کبود شده است. سال ۱۴۰۰نیز به جرم سرقت مسلحانه دستگیر شده، اما بعد با رضایت شاکی آزاد میشود. این سارق از جزییات روز حادثه و زندگیاش به توضیحاتی میدهد.
ازدواج کردید؟ چند فرزند دارید؟
بله، یک دختر ۸ ساله و یک پسر ۵ ساله دارم.
قبلا هم سرقت مسلحانه انجام داده بودید؟
بله، سال ۱۴۰۰. مربوط به من نمیشد، اما من هم مشارکت داشتم. سرقت مسلحانه بود و فقط یک موتور دزدیدیم. از سرقت یک قران هم نصیبم نشد. همان موقع که موتورسیکلت را سرقت کردیم به قدری پشیمان شدم که تمام سهمم را به هم جرمم بخشیدم.
پس به چه دلیل سرقت کردید؟
آن زمان من قرص ترامادول مصرف میکردم.
الان یعنی هیچ نوع قرص یا مواد مخدری مصرف نمیکنید؟
الان ترامادول مصرف نمیکنم، اما قرص b۲ (نوعی ماده مخدر نیمه صنعتی) مصرف میکنم.
با توجه به اینکه سرقت اولتان هم مسلحانه بوده است، اسلحه را از کجا آوردید؟
چند سال پیش وقتی به شهرستان بانه رفته بودم، خریدم.
چرا اسلحه تهیه کردید؟ اسلحه را چند خریدید؟
همینطوری، برنامه خاصی برای خرید اسلحه نداشتم. اسلحه کلت کمری را به همراه ۱۷ الی ۱۸ فشنگ حدود هفت، هشت میلیون تومان خریده بودم.
شغلتان چیست؟
من در کارگاه جوراببافی کار میکنم.
چه اتفاقی افتاد که تصمیم گرفتید از بانک شهر در خیابان مولوی تهران سرقت کنید؟
من هیچ نقشه قبلی برای این سرقت نداشتم، چون شب عید بود و دستم خیلی خالی بود تصمیم گرفتم این کار را انجام دهم. خب من دو فرزند دارم و مستاجر هستم. صبح ساعت ۸ صبح سرکار میرفتم و تا ساعت ۱۰ شب در کارگاه کار میکردم، اما دخل و خرجم با هم جور درنمیآمد. بعد میدیدم بچههای کوچک و همسن و سال فرزند من برای شب عید لباس نو میخریدند و من نمیتوانستم برای بچهام خرید کنم، جگرم آتش میگرفت.
گفتید اسلحه را از بانه تهیه کردید. این یعنی نقشه قبلی داشتید؟
اسلحه را چند سال پیش خریده بودم و ربطی به سرقت بانک شهر نداشت. سرقت اولم هم با همین اسلحه انجام داده بودم.
چرا بانک شهر در خیابان مولوی را برای سرقت انتخاب کردید؟
انتخاب نکردم. این بانک نزدیک محل کارم بود. اصلا نقشه قبلی و قصد سرقت از بانک شهر را نداشتم. صبح اسلحه را برداشتم و به قصد سرقت از خانه خارج شدم، اما نه سرقت از یک بانک خاص. چند بار از کنار بانکهای مختلف رد و منصرف شدم تا اینکه یک دفعه چشمم به بانک شهر افتاد و داخل بانک رفتم.
وقتی داخل بانک رفتید چه گفتید و چه کار کردید؟ توضیح میدهید.
داخل بانک شهر شدم. اسلحه را رو به افراد حاضر در بانک و کارمندان گرفتم. یک کیف کوچک به طرف باجه انداختم و گفتم این را پر کن. همه هم نشسته بودند و داشتند نگاه میکردند. کارمندی که پشت باجه بود کیف را پر کرد و به من داد. منم کیف را برداشتم و از بانک خارج شدم.
با موتورسیکلت فرار کردید؟ بعد از فرار کجا رفتید؟
نه، پای پیاده از داخل کوچهای که نزدیک بانک بود، دویدم و فرار کردم. چند نفر از کارمندان بانک و مردم دنبالم افتادند. دیدم دستبردار نیستند، وسط کوچه تیر زمینی زدم. بعد یک موتورسوار را خفت کردم و گفتم مرا تا میدان شوش برسان. او هم مرا رساند و رفت.
بعد کجا رفتید؟
رفتم محل کارم. به یکی بدهکار بودم. عین ۲۹ میلیون تومان را به او دادم.
در مجموع چقدر بدهی داشتید؟
۱۴۰ میلیون تومان بدهی داشتم. این همه بدهی باعث شده بود نتوانم خرج و مخارج زندگیام را تامین کنم. از یک طرف طلبکار به من فشار میآورد و از طرف دیگر مشکلات زندگی.
چند وقت بعد دستگیر شدید؟
حدود شش روز بعد در کارگاهی که کار میکردم، دستگیر شدم.
افسر پرونده نیز در مورد جزییات این سرقت به اعتماد میگوید: «متهم روز حادثه قصد سرقت داشته، اما برنامه خاصی از قبل نداشته است. مثلا نمیدانسته میخواهد کدام بانک راسرقت کند یا چه جوری سرقت کند، چون ما در بررسی تمام دوربینهای مداربسته متوجه شدیم ابتدا سارق از مترو خارج شده و به سمت بانک سپه در خیابان خیام رفته. وقتی دیده داخل بانک سپه شلوغ است جلوتر رفته. موسسه ملل را نگاه کرده. این بانک هم شلوغ بوده. برای همین از آنجا هم عبور کرده. سر راه بانک ملی را هم نگاه کرده. آنجا هم شلوغ بوده و رد شده. در آخر از مقابل بانک شهر درخیابان مولوی گذشته و دیده داخل آن خلوت است وارد بانک شده. اسلحهاش را بیرون آورده و کیفی که دستش بوده را به یکی از کارمندان بانک داده. در نهایت هم سارق کیف را به همراه ۲۹ میلیون تومان برداشته و فرار کرده. سارق بسیار ناشیانه عمل کرده است، چون افرادی که داخل بانک بودند خیلی راحت میتوانستند جلوی او را بگیرند. کارمندان آژیر بانک را به صدا درنیاوردند، چون ترسیده بودند سارق شلیک کند. ورود و خروج سارق تقریبا دو دقیقه طول کشیده است. بعد از خروج سارق، کارمندان بانک با پلیس تماس گرفتند. هر کسی که قصد سرقت مسلحانه دارد معمولا از قبل نقشه آن را میکشد، اما این سارق نه تنها برای سرقت نقشهای نداشته، بلکه برای فرارش هم برنامهای نداشته است. سارق شیشه مصرف میکرده و، چون از سوی طلبکار تحت فشار بوده این اقدام را بدون هیچ فکری انجام داده است. ۲۹ میلیون تومانی هم که سرقت شد به بانک برگردانده شده است. بازپرس برای سارق اتهام محاربه در نظر گرفته است.»
افسر پرونده همچنین در رابطه با پرونده قبلی این متهم میگوید: «سارق سال ۱۴۰۰ نیز به همراه یکی از دوستانش یک موتورسوار را در خیابان ۱۵ خرداد پیدا میکنند و به او میگویند ما را تا کیانشهر برسان. موتورسوار آنها را تا کیانشهر میرساند. وقتی موتورسوار به آنها میگوید که کرایه من را بدهید آنها پیاده میشوند و اسلحه را به سمت موتورسوار میگیرند و به او میگویند موتورت را بگذار و برو. متهمان بعد از مدتی دستگیر میشوند، اما، چون این سارق سهم خود را به همدستش بخشیده بود توانست رضایت شاکی را بگیرد و آزاد شود.»
علی ولیپورگودرزی، رییس پلیس آگاهی تهران نیز در مورد این خبر گفت: «در ساعت ۱۱ و ۳۰ دقیقه روز پنجشنبه ۱۰ اسفندماه سال جاری طی اعلام مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰ مبنی بر وقوع سرقت مسلحانه از بانک شهر شعبه مولوی، موضوع به کارآگاهان اداره یکم مبارزه با سرقتهای مسلحانه ارجاع شد. به دنبال اعلام خبر سرقت مسلحانه کارآگاهان اداره یکم راهی محل سرقت شدند که در بررسیهای اولیه و میدانی مشخص شد مرد جوانی با سلاح کلت کمری وارد بانک شده و با تهدید اقدام به سرقت ۲۹میلیون تومان وجه نقد کرده که در حین فرار به جهت ایجاد رعب و وحشت، اقدام به تیراندازی کرده و سپس متواری شده است. کارآگاهان با انجام اقدامات پلیسی و کارآگاهی بلافاصله هویت سارق مسلح را شناسایی کردند و مشخص شد او یکی از مجرمان سابقهدار اداره یکم در گذشته بوده است. کارآگاهان در گام بعدی با جمعبندی اطلاعات به دست آمده و هماهنگی قضایی سارق مسلح جوان را طی یک عملیات پلیسی در روز چهارشنبه ۱۶ اسفندماه دستگیر کردند. متهم ضمن اعتراف به بزه انتسابی با صدور قرار قانونی جهت سیر مراحل تحقیقات پلیسی در اختیار کارآگاهان اداره یکم قرار گرفت.»
منبع: فرارو

خلیج فارس:۱۰ خرداد سال گذشته خبر سرقت مسلحانه از یک طلافروشی در منطقه خانیآباد به مرکز فوریتهای پلیسی اعلام شد و مأموران انتظامی به محل سرقت رفتند.
بررسیهای اولیه حاکی از آن بود که دو مرد نقابدار مسلح پس از شکستن ویترین طلافروشی با پتک، مرد طلافروش را تهدید به مرگ کردند و یکی از سارقان اقدام به جمع کردن طلاها کرده است، اما با حضور شاهدان لحظاتی بعد مأموران گشت بسیج منطقه نیز که صدای تیراندازی را شنیده بودند در اطراف مغازه کمین کردند تا در فرصتی مناسب سارقان را دستگیر کنند، اما یکی از سارقان با دیدن مردم بیهدف شروع به شلیک کرد.
سارقان پس از جمعآوری طلاها هنگامی که قصد داشتند خودشان را به موتورسیکلت برسانند و فرار کنند یکی از رهگذران به نام بهزاد مانع فرارشان شد که در این حین سارق دیگر چند گلوله به او شلیک و مجروحش کرد، اما یکی از مأموران بسیج نیز با ضربهای به موتور سارقان مانع فرارشان شد و سرانجام سارقان از سوی عابران دستگیر شدند.
پس از آن بهزاد همراه عابر دیگری که او نیز هدف گلوله قرار گرفته بود بلافاصله به بیمارستان منتقل شدند. مأموران پلیس نیز پس از تحویل گرفتن سارقان در بازرسی از آنها بیش از ۶ کیلو طلای سرقتی کشف کردند. ۴ روز بعد بهزاد به خاطر شدت جراحات وارده و خونریزی داخلی فوت کرد.
در ادامه دو سارق مسلح به نامهای هادی و شهرام که پسرعمو هستند تحت بازجویی قرار گرفتند و به سرقت و قتل اعتراف کردند.
سوابق این دو سارق نشان میداد که آنها یک سال قبل هم دست به سرقت مسلحانه از یک طلافروشی در پرند زده بودند.
هادی ۴۳ ساله در تشریح ماجرا به مأموران گفت: ۲۰ سال قبل یک بار با یکی از دوستانم از یک طلافروشی ۳ کیلو طلا سرقت کردیم، اما من ۲ کیلو از طلاها را مخفی کردم و به دروغ به دوستم گفتم که طلاهای سرقتی یک کیلو بود.
چند سالی در زندان بودم و وقتی آزاد شدم همان طلاها را به تدریج خرج میکردم. بعد از اینکه پولهایم تمام شد مدتی با موتورم کار میکردم، اما درآمدم خوب نبود و دوباره فکر سرقت به سرم زد و برای آنکه تنها نباشم موضوع را به پسرعمویم گفتم و او هم پذیرفت. سال قبل از یک طلافروشی در پرند سرقت کردیم و طلاهای سرقتی را هم فروختیم و خوردیم و وقتی دیدیم پلیس نتوانست رد ما را پیدا کند وسوسه شدیم و سراغ طلافروشی خانیآباد رفتیم که دستگیر شدیم.
وی درباره قتل مرد رهگذر گفت: بعد از سرقت طلاها خواستیم از مغازه خارج شویم که دیدیم چندین نفر بیرون مغازه ایستادهاند. شهرام به من گفت تیراندازی کنم تا مردم بترسند و فرارکنند. من هم چند تیر هوایی شلیک کردم، اما وقتی برگشتم دیدم مردی از پشت شهرام را گرفته و مانع فرارش شده از ترسم چند گلوله به کتف و پای او زدم تا پسرعمویم را رها کند.
شهرام هم گفت: چند سالی بود که در یک نجاری کار میکردم، اما مشکلات مالی زیادی داشتم و وقتی هادی پیشنهاد سرقت از طلافروشی را داد بلافاصله پذیرفتم، روز سرقت طبق نقشه کلاه کاسکت به سر گذاشتیم و با موتور مقابل طلافروشی رفتیم. من ویترین طلافروشی را با پتک شکستم و شروع به جمع کردن طلاها کردم.
پسرعمویم هم همسایههای طلافروشی و عابران را تهدید میکرد. بعد از سرقت، بهزاد مانع فرارمان شد و اگر جلوی ما را نمیگرفت گلوله نمیخورد.
وقتی پرونده برای رسیدگی به شعبه ۱۰ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد در ابتدای جلسه همسر قربانی به عنوان، ولی قهری سه فرزند خردسالش، درخواست دیه کرد و گفت: فرزندانم یتیم شدهاند و برای آینده آنها تقاضای دیه دارم.
سپس مرد بسیجی که یکی از شاهدان حادثه بود به جایگاه رفت و گفت: آن روز وقتی صدای شلیک گلوله را شنیدیم خودمان را به طلافروشی رساندیم. مردم با دیدن صحنه تیراندازی شوکه شده، خودروهایشان را در خیابان رها کرده و گریخته بودند. آنها فکر میکردند حمله تروریستی رخ داده، من خودم را به طلافروشی نزدیک کردم.
وقتی صدای بیسیم من بلند شد سارق از ترسش شروع به شلیک کرد من سینهخیز جلو رفتم. همان موقع شهرام سوار موتور شد تا با همدستش فرار کنند که بهزاد ترک موتور او نشست و درگیر شدند. شهرام فریاد میزد هادی شلیک کن که هادی هم بهزاد را با گلوله زد و میخواستند فرار کنند که من با لگد به موتورشان زدم و مردم هم آنها را گرفتند.
در این ماجرا چندین نفر دیگر هم مجروح شدند از جمله یک کودک که در همان لحظه از مسجد خارج شد و تیر با کف دست او برخورد کرد. اما انگار متهمان خانوادهاش را تهدید به مرگ کرده بودند، آنها هم از شکایت صرف نظر کردند. سایر مجروحان نیز پیگیر پرونده نشدند.
در ادامه هادی به جایگاه رفت و با پذیرش اتهاماتش گفت: قصدم کشتن بهزاد نبود، آن روز از ترسم بیهدف شلیک کردم و حالا هم شرمنده خانوادهاش هستم.
سپس شهرام به جایگاه رفت و گفت: من اتهام معاونت در قتل را قبول ندارم. من اصلاً به هادی نگفتم شلیک کند. با پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.
منبع: ایران