خلیج فارس:تصویری از عیادت محمد جواد ظریف از سید محمد خاتمی را مشاهده می کنید.
منبع:برترینها
خلیج فارس:اسرائیل با حمله نظامی به سایتهای هستهای ایران، همزمان با مذاکرات هستهای، بیاعتمادی تاریخی تهران به غرب را تشدید کرد.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از فرارو؛ عماد خاتمی، فرزند سید محمد خاتمی رئیس جمهوری اسبق ایران و عضو سابق شورای مرکزی حزب «اتحاد ملت ایران اسلامی» در نشریه ریسپانسیبل استیت کرفت نوشت: هنگامی که مقامهای ایرانی خود را برای دور ششم مذاکرات هستهای با آمریکا آماده میکردند، اسرائیل با یک حمله نظامی غافلگیرانه ورق را برگرداند. برخلاف انتظار تهران، این عملیات نهتنها با محکومیت آمریکا و اروپا روبهرو نشد، بلکه با بیتفاوتی و حتی رضایت ضمنی غرب همراه بود. صدراعظم آلمان بهصراحت این اقدام را «کار کثیفی که اسرائیل به نمایندگی از همه ما انجام میدهد» توصیف کرد. این لحظه، برای رهبران جمهوری اسلامی یک پیام روشن داشت: «جهان از آنان فقط تسلیم میخواهد و همواره سایه خیانت و تجاوز بالای سرشان خواهد بود و در نهایت، آن ها را تنها و بی پشتوانه رها می کند.»
از کودتای ۲۸ مرداد تا برجام؛ زخمهای کهنه و دیپلماسی محتاط
تا زمانی که غرب نتواند تاریخ ایران و ذهنیتی را که این تاریخ در رهبران جمهوری اسلامی شکل داده، بهدرستی درک کند، همواره رفتار تهران را اشتباه تفسیر خواهد کرد. آنچه از بیرون تهاجمی یا سرسختانه به نظر میرسد، در ذهن سیاستگذاران ایرانی، نوعی تلاش برای دفاع از موجودیت کشور است که ریشه در حافظه تاریخی عمیق دارد. قرنها حمله، خیانت و انزوا، ایران را به کشوری تبدیل کرده که در هر فصل از تاریخ معاصر، یک درس تکراری به حاکمانش داده است: فارغ از این که چه کسی در تهران قدرت را در دست دارد (اصلاحطلب، میانهرو یا تندرو ) ایران تنها باید به خودش تکیه کند. این نگاه، نه از توهم توطئه، بلکه از غریزه بقا سرچشمه میگیرد.
این احساس محاصره و تهدید، تنها به حملات سال ۲۰۲۵ یا حتی تجاوز صدام در سال ۱۹۸۰ محدود نمیشود. تاریخ ایران با زخمهای کهنی گره خورده است: از تاختوتاز اسکندر مقدونی در قرن چهارم پیش از میلاد و فتح ایران به دست اعراب در قرن هفتم تا هجوم مغولان در سده سیزدهم و یورشهای مکرر ترکان و اقوام آسیای میانه. در دوران جدید، ایران در جنگهای ایران و روس بخشهای بزرگی از خاک خود را از دست داد و در هر دو جنگ جهانی علیرغم اعلام بیطرفی به اشغال نیروهای متفقین درآمد. بارها و بارها، خاک ایران جولانگاه ارتشهای خارجی بوده است؛ و تقریباً همیشه، ایران تنها مانده و هیچکس به یاریاش نشتافته است
همین زخم تاریخی، رفتار و تصمیمات رهبران جمهوری اسلامی را بسیار روشنتر از هر بیانیه یا سخنرانیای توضیح میدهد. از همین روست که خودکفایی نظامی برای آنها نه نشانه تهاجم، بلکه تضمین بقای ملت تلقی میشود؛ به همین دلیل، نگاه به دیپلماسی همواره با تردید و بیاعتمادی همراه است و حتی میانه روترین سیاستمداران ایرانی نیز به نیتهای غرب با سوءظن مینگرند. در عصر جدید، دستکم چهار تجربه تلخ از خیانت آمریکا، این ترس از فریب خارجی را در ذهنیت حاکمان ایران ریشهدارتر کرده است:
نخست، کودتای سال ۱۳۳۲ علیه دکتر محمد مصدق، نخستوزیر منتخب و اصلاحطلب ایران، که با پشتیبانی مستقیم سیا و امآی۶ رقم خورد. مصدق برای رهایی از سلطه استعماری بریتانیا به آمریکا نزدیک شد، اما واشنگتن در نهایت بهدلیل منافع نفتی لندن، راه را برای سرنگونی او هموار ساخت.
دوم، همکاری پنهانی ایران با آمریکا پس از حملات یازده سپتامبر برای مقابله با طالبان بود. تهران اطلاعات کلیدی ارائه داد، در سرنگونی طالبان نقشآفرینی کرد و حتی از توافقهای سیاسی پساجنگ افغانستان حمایت نمود. با این وجود، تنها چند هفته بعد، جورج بوش پسر ایران را رسماً در فهرست «محور شرارت» قرار داد.
سوم، توافق هستهای ۲۰۱۵ یا برجام؛ توافقی که ایران را زیر سختگیرانهترین نظام بازرسی هستهای تاریخ قرار داد. آژانس بینالمللی انرژی اتمی در فاصله سالهای ۲۰۱۶ تا ۲۰۱۸، پانزده بار پایبندی کامل ایران را تأیید کرد. با این حال، دولت ترامپ در سال ۲۰۱۸ بهطور یکجانبه از توافق خارج شد و تحریمهایی حتی سنگینتر از گذشته را بازگرداند.
چهارم و تازهترین مورد، به ژوئن ۲۰۲۵ بازمیگردد. پس از پنج دور مذاکره میان عباس عراقچی و استیو ویتکاف با میانجیگری عمان، ششمین دور مذاکرات در آستانه آغاز بود. مواضع دو طرف همچنان سرسختانه بود، اما گفتوگو ادامه داشت و به گفته منابع رسمی، پیشرفت محتاطانهای حاصل شده بود: ایران بر حق غنیسازی محدود برای اهداف صلحآمیز پافشاری میکرد و ایالات متحده خواستار توقف کامل این فعالیتها بود.
غرب و ایران؛ بازی بیپایان سوءظن و احتیاط
اما بامداد سیزدهم ژوئن ۲۰۲۵، تنها دو روز پیش از آغاز دور جدید مذاکرات، اسرائیل با حملهای بیسابقه به سایتهای هستهای و اهداف نظامی ایران، ورق را برگرداند؛ دهها دانشمند و فرمانده ارشد کشته شدند. این عملیات نه هشداری نمادین، بلکه ضربات هماهنگ و دقیقی بود که عملاً دیپلماسی را به حاشیه راند. اسرائیل در این حمله تنها نبود: بلافاصله پس از ضربه اولیه، آمریکا نیز وارد میدان شد و با بمبافکنهای رادارگریز خود، بمبهای سنگرشکن را بر فردو و نطنز فرود آورد.
رئیسجمهور ترامپ که در روزهای پیش از این عملیات خواستار «تسلیم بیقید و شرط» ایران شده بود، پس از حمله با لحنی پیروزمندانه آن را مورد تمجید قرار داد و هشدار داد که در صورت امتناع تهران، هنوز اهداف فراوانی برای حمله باقی است. در تهران، بدبینانه دیدن نیت واقعی غرب چندان هم غیرعقلانی نیست. مذاکرات واقعاً انجام شد، اما هدف پشت پرده آنها اکنون مشکوک به نظر میرسد. برای رهبران ایران، نتیجه روشن بود: غرب با زبان مذاکره سخن میگوید اما با زبان زور عمل میکند.
حالا غرب باید چه انتظاری داشته باشد؟ مهم نیست چه کسی سکان قدرت را در ایران در دست دارد؛ رهبری سیاسی این کشور فارغ از نام، لباس یا نشانههای ظاهری بر یک باور مشترک استوار است: غرب را نمیتوان به پایبندی به وعدهها، احترام به توافقات یا به رسمیت شناختن حاکمیت ایران اعتماد کرد. این ذهنیت، ریشهای عمیقتر از جمهوری اسلامی دارد؛ رضا شاه و محمدرضا شاه هم با وجود اتکای ظاهری به غرب، همواره با بدگمانی به نیت قدرتهای خارجی نگریستهاند.
این سوءظن پس از انقلاب ۵۷ نهتنها از میان نرفت، بلکه تشدید شد و اکنون در تمام جناحهای سیاسی ایران به اجماعی فراگیر تبدیل شده است. این نگاه به معنای جزماندیشی یا ناتوانی ایران در مذاکره نیست؛ اما نقطه آغاز هر گفتوگویی، اعتماد نیست ؛ بلکه احتیاط است. با هر تجربه تلخ، این احتیاط پررنگتر شده و هرگاه غرب به جای دیپلماسی، گزینههای دیگری را آزموده، دست مخالفان مذاکره در تهران قویتر شده است.
این ذهنیت، اغلب دیپلماتهای غربی را ناامید میکند؛ اما نادیده گرفتن آن، راهی مطمئن به سوی شکست است. اگر غرب خواهان نتیجهای متفاوت است، باید درک کند که با یک «لوح سفید» روبهرو نیست؛ تاریخ، پیش از هر مذاکره وارد اتاق میشود. برای ایران، این تاریخ یک پیام ثابت دارد: تنها هستی و باید با همین پیشفرض عمل کنی. تا زمانی که این روایت نه با حمله نظامی، بلکه با تضمین پایدار و قابل اتکا ــ تغییر نکند، رهبران ایران همان مسیری را خواهند پیمود که تاریخ به آنها آموخته است: «ایستادگی و مقاومت.»
خلیج فارس:در دهه هفتا علیرضا زاکانی مسئول بسیج دانشجویان بود و برای دانشجویان سخنرانی میکرد نکته قابل توجه پوستر خاتمی چسبانده شده بر روی میز سخنرانی است.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از خبر آنلاین؛تصویری قدیمی از علیرضا زاکانی با پوستر سید محمد خاتمی در دهه هفتاد مورد توجه کاربران شبکه اجتماعی واقع شده است. در دهه هفتاد علیرضا زاکانی مسؤول بسیج دانشجویان بود و برای دانشجویان بسیجی سخنرانی میکرد.
خلیج فارس:رئیس دولت اصلاحات پیام تسلیتی برای درگذشت عالم برجسته اصفهان صادر کرد.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از جماران؛حجت الاسلام و المسلمین سید محمد خاتمی رییس جمهور پیشین کشورمان در پیامی درگذشت آیت الله سید مرتضی مستجابی از علمای برجسته اصفهان را تسلیت گفت.
متن پیام وی به شرح زیر است:
خلیج فارس:سید محمد خاتمی و سید علی خاتمی به عیادت محسن مهرعلیزاده رفتند.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از جماران؛سیدمحمد خاتمی و سید علی خاتمی سه شنبه ۹ بهمن ۱۴۰۳ (روز عید مبعث) برای عیادت از محسن مهرعلیزاده، به منزل او رفته و جویای حالشان شدند.
محسن مهرعلیزاده معاون سابق و رئیس سازمان تربیت بدنی سیدمحمد خاتمی طی ماه های گذشته به دلیل بیماری و مشکل بدکارکردی کبد در بستر بیماری و در دوره درمان قرار داشت و در نهایت این پروسه درمانی به پیوند کبد منتهی شد.
وی همچنان در دوره نقاهت به سر می برد و دوره بعد از پیوند کبد را سپری می کند.
خلیج فارس:امروز شنبه ۲۱ مهرماه، زادروز تولد ۸۱ سالگی حجتالاسلام سیدمحمد خاتمی، رئیس دولت اصلاحات است.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از خبرآنلاین، سیدمحمد خاتمی در روز ۲۱ مهرماه سال ۱۳۲۲ هجری شمسی در در اردکان یزد چشم به جهان گشوده است و پدرش سیدروحالله خاتمی مؤسس مدرسه علمیه اردکان و از چهرههای شناخته شده مذهبی در یزد بود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان نخستین امام جمعه شهر یزد، منصوب شد.
در ادامه تصویری از شناسنامه سید محمد خاتمی را مشاهد میکنید.
در همین راستا به مناسب زادروز وی، سید محمدعلی ابطحی، فعال سیاسی اصلاحطلب، با انتشار ویدیویی از سیدمحمد خاتمی، در کانال تلگرامی خود نوشت:
آقای خاتمی عزیز
مراد و استادی
که هویت اندیشه ام از اوست
تولدش مبارک
خلیج فارس: سید محمد خاتمی، رئیس دولت اصلاحات، با انتشار پیامی، حادثه معدن طبس را تسلیت گفت.
متن این پیام بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
آنچه در طبس عزیز و پر افتخار و در معدن آن پیش آمد سخت دردآفرین و تاب سوز بود. عدهی زیادی از هموطنان عزیز و خدمتگزاران سخت کوش مردم در این سانحه جان خود را از دست دادند و عدهی فراوان دیگر دچار آسیبهای سخت جسمی و روحی شدند و انبوهی از خانواده های محترم در سوگ عزیزان یا نگرانی آسیب دیدن جسمی و روحی آنان تلخی و درد را در عمق جان خود احساس کردند.
من این مصیبت بزرگ را به ملت شریف ایران بخصوص مردم بزرگوار طبس و جامعه کارگری کشور تسلیت عرض می کنم و از خداوند منان برای درگذشتگان آمرزش و رحمت و برای آسیبدیدگان شفا و بهبودی و برای بازماندگان معزز صبر و اجر طلب می کنم.
طبیعی است که نه تنها تقصیر که حتی سهلانگاری در چنین مواردی قابل توجیه و تحمل نیست و باید به طور کلی اشکالات مدیریتی و فنی که در این موارد هست به جد بررسی و برطرف شود.
امید است که دولت محترم جدید از این پیش آمد تلخ درس بگیرد و در جهت امنتر و امیدبخشتر کردن جامعه و فضای زندگی مردم تلاش کند.
سید محمد خاتمی
اول مهرماه ۱۴۰۳
خلیج فارس:پاسخ هنگامه شهیدی (فعال سیاسی) به توئیت علیاکبر رائفیپور (سخنران اصولگرا) در فضای مجازی پربازدید شده است.
به گزارش«خلیج فارس»؛در این توئیت رائفیپور، طرح وفاق ملی پزشکیان را همان طرح آشتی ملی سیدمحمد خاتمی در دوران ریاست جمهوریاش میداند.
از محتوای این توئیت که بگذریم، کامنت هنگامه شهیدی که این متن را کپی توئیت خود عنوان کرده، جلب نظر کرده است.
منبع: برترینها
خلیج فارس:حسن رسولی در واکنش به نامه عبدی گفت: «من به هیاترئیسه هم پیشنهاد کردم که ایشان تشریف بیاورند در جلسات رسمی مجمع عمومی اصلاحات و این باب گفتوگو باز شود. نهفقط آقای مهندس عبدی که از اصلاحطلبان صاحبنظر و شناخته شده هستند و دلسوزی ایشان و اثربخشیشان برای هیچ کسی در جریان اصلاحات پوشیده نیست، بلکه این رویکرد نسبت به سایرین هم باید باشد».
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از سازندگی، پنجم شهریورماه یادداشتی از عباس عبدی، تحلیلگر اصلاحطلب در روزنامه اعتماد منتشر شد که در حکم نامهای سرگشاده به سیدمحمد خاتمی، رئیس دولت اصلاحات بود. این نامه واکنشهای متفاوتی داشت. برخی اصولگرایان احتمالاً به دلیل انتقاد یک اصلاحطلب از دیگر اصلاحطلبان، از آن استقبال کردند و برخی اصلاحطلبان نگاهی متفاوت داشتند. عبدی این نامه را با ذکر ۴ مشکل اساسی این روزهای اصلاحات تاکید میکند که مساله مربوط به حزب و تشکیلات نیست، بلکه یک مساله راهبردی راجع به سیاستورزی در سطح کلان است و سپس در بندهای بعدی به مساله تشکیلات میرسد.
انتشار عمومی نامه نیز قابل درک و پذیرش است. اما موضوعی که توجه همگان را برانگیخت این است که عبدی جریان اصلاحطلبی و در کانون آن جبهه اصلاحات را مورد انتقاد قرار داده، ولی مخاطب اصلیاش به جای جبهه اصلاحات، محمد خاتمی است. در گزارش زیر چند واکنش به این متن را آوردهایم و به بندهای ذکر شده توسط عبدی اشاره کردهایم.
رسولی: باید عبدی را دعوت کنیم
در نامه سرگشاده عباس عبدی دلیل خطاب قرار دادن مستقیم محمد خاتمی را برای محتوای متنش اینطور عنوان کرد: «توان و اعتبار نیروی سیاسی را از میان میبرد. بر این اساس، بنده نقدم را نسبت به روند کلی جریان اصلاحات مینویسم که در کانون آن جبهه اصلاحات قرار دارد. جبهه اصلاحات، گرچه به لحاظ تشکیلاتی منتسب به جنابعالی نیست، ولی در تصور عمومی و در واقعیت امر، منسوب به شما هستند. بالطبع انتظار میرود که این نقدها به بحث و گفتوگو گذاشته شود و هدف این نوشته نیز همین است».
حسن رسولی، عضو هیاترئیسه جبهه اصلاحات گفت: بهتر بود عبدی این نامه را به هیاترئیسه جبهه اصلاحات مینوشت. بنابراین من اگر جای آقای مهندس عبدی بودم، این نامه را مستقیم به هیاترئیسه جبهه اصلاحات مینوشتم، نه به آقای خاتمی.
البته احتمالاً آقای عبدی برای مخاطب قرار دادن آقای خاتمی استدلالهایی دارند که شاید بر من پوشیده باشد، ولی در مجموع بهعنوان یک نظریهپرداز و شخصیت مورد قبول آحاد اصلاحطلبان تاکید میکنم که اگر جای ایشان باشم، همین نقد آشکار و نامه سرگشاده را خطاب به هیاترئیسه و مجمع عمومی جبهه اصلاحات مینوشتم و میآمدم با آنها صحبت میکردم، کمااینکه ما در سال گذشته برای تنظیم سند راهبردی دوره جدید مجمع عمومی جبهه اصلاحات، دوستانمان در کمیته راهبردها خدمت آقای عبدی رسیدند و مثل بقیه صاحبنظران از دیدگاههای ایشان نیز استفاده کردند.
رسولی معتقد است: «در مبانی اصلاحطلبی از هر نوع نقدی، چه از سوی دوستان همفکر و چه از سوی خارج از حوزه جریان اصلاحات باشد باید یک نگاه کاملاً مشفقانه داشته باشیم و استقبال کنیم. یادمان هست در دورهای که اصلاحات دو قوه (مجلس و دولت) را در اختیار داشت، یکی از شعارهای آقای خاتمی زندهباد مخالف من بود. بنابراین اگر بپذیریم که وفاداری، مدارا، گفتوگو و پرهیز از برخوردهای غیرتدریجی، اصول و مبانی بخشی از جریان اصلاحات است، در مورد نامه سرگشاده آقای عبدی باید با آغوش باز برخورد کنیم و از ایشان دعوت کنیم».
عبدی در جایی از این نامه و در اولین نقدی بنده به جریان رسمی اصلاحطلبی داشت، نوشته است: «ادبیات سیاسی غالب نزد آنان است. برای من روشن است که میان ادبیات سیاسی شما (خاتمی) با بخشی از نیروهای سیاسی اصلاحات تباین آشکار وجود دارد، ولی در نهایت صدای کسانی بهعنوان صدای اصلی اصلاحطلبی -که در بعضی از اعضای جبهه اصلاحات نمود بارز یافته- شناخته میشود که زبانی رادیکال و مبارزهجویانه دارند، زبانی که بنا به تحلیل من تناسبی با مشی و راهبرد اصلاحطلبانه ندارد. در اینجا قصد تخطئه یا رد مشی مبارزه را ندارم، ولی ادبیات آنچه درست و چه نادرست باشد، متناسب با اصلاحطلبی نیست».
این درحالی است که حسن رسولی هم مانند دیگر اعضای جبهه اصلاحات اصرار بر این دارد که باید باب گفتوگو را باز نگه داشت. او میگوید: «من به هیاترئیسه هم پیشنهاد کردم که ایشان تشریف بیاورند در جلسات رسمی مجمع عمومی اصلاحات و این باب گفتوگو باز شود. نهفقط آقای مهندس عبدی که از اصلاحطلبان صاحبنظر و شناخته شده هستند و دلسوزی ایشان و اثربخشیشان برای هیچ کسی در جریان اصلاحات پوشیده نیست، بلکه این رویکرد نسبت به سایرین هم باید باشد».
وی افزود: اساساً یک جریان اصلاحی پویا اگر مورد نقد و ارزیابی قرار نگیرد، نمیتواند پویایی و پایداری خودش را حفظ کند. در مقطع انتخابات سال ۱۴۰۲ هم که چند ده نفر از دوستان اصلاحطلب ایدهای را تحت عنوان «روزنهگشایی» مطرح کردند، در آن مقطع هم بهعنوان یک عضو حقیقی جبهه اصلاحات پیشنهادم این بود که کاملاً با ارائهکنندگان این ایده بهعنوان بخشی از ظرفیتهای متنوع جریان اصلاحات تعامل مشفقانه و مثبت داشته باشیم و با دعوت از این عزیزان در گذشته و امروز از برادری مثل آقای مهندس عبدی، تلاش کنیم که جریان اصلاحات به ظرفیتهای متنوع خودش بیفزاید.
رسولی گفت: نباید انتظار داشته باشیم که همه احزاب، اشخاص و شخصیتهای واقع در جامعه اصلاحطلب مانند همدیگر بیندیشند و راهحلهایشان مثل هم باشد. اتفاقاً تنوع رویکردها و سلایق است که بالندگی را به بار خواهد آورد.
امام: عبدی شفاف سخن بگوید
عباس عبدی در این نامه خطاب به خاتمی، از یک خاطره شروع کرده است: «احتمالاً به خاطر دارید که در سال ۱۳۹۷ در دیداری که با جنابعالی داشتم دوست عزیز آقای خانیکی نیز حضور داشتند تحلیل خود را از شرایط سیاسی کشور تقدیم کردم و معتقد بودم که اسب یکدستسازی در حکومت زین شده است و مانعی را برنمیتابد.
در نتیجه شرایط کنونی برای کنشگری موثر سیاسی اصلاحطلبان و به طور مشخص جنابعالی مساعد نیست و بهترین گزینه کنار کشیدن موقت از فعالیت متداول سیاسی است و تاکید کردم این وضعیت چندان نخواهد پایید و دیر یا زود شرایط برای بازگشت موثر و مفید فراهم خواهد شد. از آن تاریخ تاکنون انتخاباتهای ۱۳۹۸ و ۱۴۰۰ و ۱۴۰۲ و اتفاقات دیگری را داشتهایم، روشن است که در هیچ کدام امکان ایفای نقشی سازنده و مفید فراهم نبود و اگر در آن مسیر پیشنهادی حرکت شده بود، در انتخابات اخیر با ظرفیت و توان بالاتر و موثرتری حاضر میشدیم.
گذشت؛ انتخابات عامل تغییر نیست، بلکه محصول همین تغییرات است و نیروی سیاسی در وهله نخست و پیش از هر چیز باید درک و تحلیل روشنی از تحولات داشته باشد و کنشها و برنامههای خود را متناسب با آن شکل دهد، در غیر این صورت، ناسازگاری میان شرایط جدید و کنشهای پیشین که کارآمد نیستند».
جواد امام، سخنگوی جبهه اصلاحات در واکنش به نامه عبدی به خبرفوری گفت: «عبدی میتواند هر تصمیمی بگیرد و هر فرد و تشکیلاتی را نقد کند و ما هم استقبال میکنیم اما باید بپذیرد مواضع احزاب و یک جریان سیاسی برآیند تصمیمات و نظرات تشکیلات است و نه یک نفر یا حتی یک حزب. خاتمی و سایرین در جبهه اصلاحات به نامه واکنشی نشان ندادهاند و اتفاقاً قبل از صحبتهای عبدی موضوع بازسازی گفتمان اصلاحات متناسب با شرایط امروز جامعه و ضرورت تقویت جامعه مدنی و فعالتر شدن احزاب و نهادهای مردم نهاد در دستور کار جبهه اصلاحات قرار گرفته است».
به گفته امام، عبدی مخاطبش را جبهه اصلاحات قرار داده اما نامهاش را خطاب به آقای خاتمی نوشته و فکر میکنم با این کار حتماً ملاحظهای داشته است و بهتر بود شفافتر نظرش را بیان میکرد.
عباس عبدی در جایی از متن منتشر شده معتقد است که درحال حاضر جبههبندی سنتی اصلاحطلب – اصولگرا سالب به انتفای موضوع شده است. زیرا آنها بیش از آنکه رسم باشند، تبدیل به اسم شدهاند.
بنابراین باید با نیروهای جدید از اصولگرایان درون ساختار قدرت و فراتر از آنان با نیروهایی که در عرصه جامعه و فراتر از هر دو جناح سنتی هستند، همفکری و همراهی و برای خروج کشور از این وضعیت اقدام و کمک کرد. سخنگوی جبهه اصلاحات اما این موضوع را یادآور شد که «نامه عبدی برداشتها و نگاههای شخصی ایشان و مورد احترام است اما نظرات ایشان باید در درجه اول متناسب با یک کار جمعی و تشکیلاتی با حضور صاحبنظران مورد نقد و بررسی قرار بگیرد».
آخوندی: چند پرسش بنیادین دارم
عباس آخوندی با انتشار متنی در ایکس، تحت عنوان جناب مهندس عبدی و چند پرسش بنیادین نوشت: جناب مهندس عبدی در یادداشتی که تحت عنوان سخنی با جناب خاتمی انتشار دادند بر این باورند که انتخابات عامل تغییر نیست. گشایش نسبی در انتخابات ۱۴۰۳ نتیجه تغییر است.
و ایران وارد وضعیت تازهای شدهاست. با مبنا قرار دادن فرضیه آقای مهندس عبدی، پرسش این است که اگر پذیرفته شود که تحولی در رویکرد به نظام حکمروایی در درون قدرت رخ داده است، باید فهم درستی از این تحول داشت. پرسش این است که جنس این تحول، دلایل وقوع آن، ابعاد و ژرفای تحول و امکان پایایی آن و بازگشتناپذیری به وضع پیشین چیست؟
آخوندی در ادامه این سوالات را هم مطرح میکند که آیا مجموعه رفتار دولت و تندروها در انتخابات مجلس و ایجاد اختلاف درون مجموعه، موجب نگرانی نظام شدهاست؟ آیا بحرانها و شرایط پس از اعتراضات ۱۴۰۱ در تغییر رویکرد حکومت به نظام حکمروایی موثر بوده است؟
آیا حکومت احساس کرده است که خشونت حاصل از سیاست یکدستسازی موجب سوقدادن بخش عمدهای از جامعه، از جمله اصلاحطلبان به سمت براندازی شده است و باید متوقف گردد؟ پرسش بعدی این است که آیا آقای عبدی هیچ نشانهای جز تایید صلاحیت آقای پزشکیان و مراقبت ازعدم حذف مهندسیشده ایشان بر اثبات مدعای خود میتوانند ارائه کنند؟ آیا این نشانه برای اعلام یک تغییر استراتژیک کافی است؟ چه تضمینی برای عدمبازگشت به وضعیتی سختتر از گذشته وجود دارد؟
وی ادامه داد: «واقعیت این است که تقریباً در حوزه امنیتی هیچ تغییری رخ نداده و در حوزه اجتماعی و فرهنگی بسیار سطحی با حفظ اهرمهای کنترل تغییراتی جزئی را شاهدیم. در حوزه سیاست خارجی هم تغییرات بسیار سطحی و در حد تغییر ادبیات است و هیچ نشانهای بر تغییر سیاست وجود ندارد.
اگر بپذیریم تغییراتی در وضع فعلی رخ داده است، هدف این تغییر چیست؟ یک هدف میتواند کسب فرصت، تسلط بر اوضاع برای سرکوب سختتر باشد. هدف دیگر میتواند حرکت به میانه برای توافق برای یک شرایط پایدار برای تحول آتی در قدرت باشد. هدف نخست ناپایدار و دومی پایدار خواهد بود. هدف طراحان و تصمیمگیران این تحول کدام یک است؟»
آخوندی درحالی این پرسشها را خطاب به عبدی منتشر کرد که او در بخشی از نامهاش ادعا میکند که ترکیب جبههای که محصول جریان ۱۳۸۸ است، نمیتواند در دوران وفاق کارایی داشته باشد. تفاوت هوای سیاسی این دو دورهزمانی، بیش از تفاوت هوای زیستی میان زمستان منهای ۱۰ درجه با تابستان ۵۰ درجه است.
متاسفانه برخی دوستان در سال ۱۳۸۸ منجمد شدهاند و هنوز در پی حل مسائل ناشی از آن اتفاقات از طریقی ثابت و تکراری و البته ناموفق هستند و گمان میکنند رفع حصر لازمه وفاق است، درحالی که روشن است، وفاق مقدمه و شرط لازم رفع حصر است و نه برعکس.