خلیج فارس:تصویری سوزناک که از وصیت نامه مرحومه زهرا میرزایی «فعال اجتماعی و مجری شبکه افق»، که بهتازگی توسط پسرخالهاش به قتل رسیده است را مشاهده کنید.
منبع:برترینها
خلیج فارس:چند روز پیش زهرا میرزایی، مجری و کارشناس شبکه افق با انگیزه چند گرم طلا به دست پسرخاله خود به قتل رسید.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از برترینها؛ ۱۶ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴ کشف جسد خانمی ۳۶ ساله توسط اعضای خانواده به مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰ اعلام شد؛ با حضور مأموران کلانتری ۱۴۱ شهرک راه آهن در محل و انجام تحقیقات اولیه مشخص شد مقتوله بر اثر اصابت جسم سخت به ناحیه سر و همچنین جراحات شدید ناشی از جسم تیز بر روی گردن به قتل رسیده است.
تصویری از مراسم ختم زهرا میرزایی کارشناس شبکه افق را ببینید:
خلیج فارس:عباس عبدی، فعال سیاسی اصلاحطلب، در روزنامه اعتماد در یادداشتی با عنوان «کادوپیچ کردن مرگ» واکنش تندی به برنامه شبکه افق و اهدای کفن در این برنامه به مهمانان نشان داده است.
او در این زمینه نوشت: ماجرای هدیه دادن کفن و آگهی ترحیم درگذشت شادروان… به دعوتشدگان برنامه تلویزیونی در ایران، واکنشهای زیادی داشت و در نهایت مدیریت صدا و سیما مجبور به عذرخواهی شد. نقدهای گوناگونی به این برنامه شد که اغلب آنها قابل توجه بود، ولی شاید بد نباشد که زاویه دیگری هم در نقد این برنامه گشوده شود. مرگ اگر چه یک پدیده زیستی است ولی تعبیری که از آن و واکنشی که در برابر آن میشود، فرهنگی و اجتماعی است.
مرگ در دنیای قدیم عموما در خانه رخ میداد، بدون اینکه بشر در جلوگیری از آن و به عنوان یک امر محتوم توانی داشته باشد. گریه و زاری مثل حالا نبود، از بس که طبیعی بود. کمکم مذهب آمد و مرگ را به عنوان مرحله جدیدی از حیات تعریف کرد و بنای خود را بر زندگی پس از مرگ گذاشت. در ادامه مرگ احساسی شد و مراحل کفن و دفن و یادبود و… به یک مراسم مهم تبدیل شدند.
در دنیای مدرن و با پیشرفت علم پزشکی ماجرا نیز فرق کرد. مرگ از یک سو و تا حدی مهار شد. افزایش امید به زندگی که در جوامع اولیه حتی ۲۰ سال بود، با آغاز انقلاب کشاورزی و سپس صنعتی افزایشی شد و اکنون در بهترین کشورها به ۸۵ سال هم رسیده است. این نمادی از مهار نسبی مرگ در دنیای جدید است. با این حال کوچک شدن خانوارها و افزایش طول عمر و زندگی شهری و پیشرفتهای پزشکی و توسعه نهادهای درمانی و فناوریهای پزشکی، مجموعا فرهنگی را ایجاد کرده است که مرگ تا حدی کنترلپذیر شده و از خانه بیرون رفته و حتی پنهان شده است.
اغلب مرگها در بیمارستان و آسایشگاه و تنهایی محتضر و به دور از خانواده رخ میدهد. از سوی دیگر مرگ نهتنها تا حدی مهار شده است، بلکه به سوی اختیاری شدن نسبی نیز حرکت میکند. اتانازی (مرگ خودخواسته تحت مقررات) مصداق آن است که اکنون در برخی از کشورها به رسمیت شناخته شده است. پنهان کردن مرگ در جهان جدید، عدهای را به واکنش واداشته تا ببینند چگونه میتوانند تصور از مرگ را تغییر دهند و بشر را از اضطراب مرگ و تنهایی در هنگام مرگ رهایی بخشند و انکار و نادیده گرفتن و پنهان کردن مرگ را اصلاح کنند و مرگ را از این وضعیت تابو مانند خارج کنند…
وضعیتی که از بودن کنار مرده نزدیکان خود نیز میترسند، در حالی که از کنار زنده بودن آنها لذت میبردند!
مصداق مهار مرگ را میتوان در زندگی گیاهی برخی از افراد دانست. کسی را میشناختم که پدر خود را برای سالهای متمادی در وضعیت زندگی گیاهی حفظ کرد. هماکنون مایکل شوماخر حدود ۱۴ سال است که در این وضعیت نگهداری میشود. کسانی بودهاند که پس از دو دهه زندگی گیاهی هوشیاری خود را به دست آوردهاند. سازوکار پزشکی و پروتکلهای درمان نیز به گونهای است که حداکثر عمر را با هر هزینهای پیشفرض گرفته است. حتی اگر یک روز اضافهتر باشد. با این ملاحظات از مرگ، برنامه تلویزیونی مذکور را چگونه میتوان تحلیل کرد؟
به نظر من این برنامه پایه سیاسی با پوششی دینی داشت که از طرف نهادی تولید و منتشر شد که برای ارسال چنین پیامی ساخته نشده در نتیجه به ضد خودش تبدیل شد. ابتدا رویه و پوشش دینی آن را توضیح دهم. برنامه میخواهد توجه مهمان و به تبع آن همه مخاطبان را به مساله مرگ جلب کند. در حقیقت این پیام در یک رسانه مدرن و مخاطب مذهبی، میخواهد به شکل ساده و سنتی بگوید که از خدا بترس و به فکر آن جهان باشد. چنین پیامی نوعی تعریض ضمنی نسبت به مهمان و مخاطبان برنامه است. گر چه این تعریض در قالبی محترمانه و حتی انذار و نصیحت گفته میشود. این رفتار چند ایراد دارد. اول اینکه انذاردهنده صلاحیت اخلاقی و دینی این کار را ندارد.
اگر کسی نزد یک عارف و تارکالدنیا برود و او چنین توصیهای نماید؛ آن را با دل و جان میپذیرد. ولی دستاندرکاران ناشناخته و احتمالا جوان که برای تولید برنامه و همین نمایش پول میگیرند، صلاحیت اخلاقی دادن چنین توصیهای را ندارند. مثل این است که یک نفر معتاد از منظر اخلاقی دیگران را توصیه کند که به سوی اعتیاد نروید. دستاندرکاران برنامه بیش از مهمان خود نیازمند چنین توصیهای هستند. آنان به خانم چهره ماندگار پزشکی درس فکر کردن به مرگ را میدهند که به اندازه همه آنان تجربه زندگی را پس داده است.
اینکه یک گروه جوان در یک برنامه چنین جایگاهی اخلاقی و دینی برای خود قایل میشوند که دیگران را به یاد مرگ بیندازند، یک انحراف بزرگ رویکردی و نگرشی است. برای اینکه بدانیم این استدلال تا چه اندازه درست است، این پرسش را مطرح میکنم که؛ آیا آنان به خود اجازه میدهند که مثلا امام جمعه یا مقام دیگری از روحانیون دارای مقام را دعوت کنند و چنین هدیهای را به آنان دهند؟ طبعا چنین مهمانانی خود را برتر از نصیحت یک جوان غافل میدانند، ضمن اینکه تعبیر و برداشت مردم از دادن این هدیه به چنین افرادی؛ به کلی متفاوت خواهد شد؛ و از آن به عنوان یک اقدام جسورانه سیاسی دفاع میکردند.
پس اگر دادن چنین هدیهای به آنان سیاسی تلقی میشد، طبعا دادن آن به افراد عادی هم سیاسی است و البته از منظری متفاوت. به عبارت دیگر عامل مهمی در پشت این ایده وجود دارد که همان قدرت سیاسی است که دستاندرکاران برنامه برای خود قایل هستند و میخواهند از این طریق مهمان و مخاطب را تحت سلطه اخلاقی و سیاسی خود درآورند.
نکته بسیار مهم اشتباه سیاستگذاران نظام رسانهای است که از کارکرد تلویزیون غافل هستند. آنان به خطا گمان میکنند که تلویزیون میتواند کارکرد هیات، مسجد و… را در ابعاد بزرگتری داشته باشد. تا آنجا که به یاد دارم اولینبار آقای مهدوی کنی این اشتباه را متذکر شد، و به درستی متوجه بود که این رسانه نمیتواند جایگزین نهادها و آیینهای دینی شود. ولی دستاندرکاران رسانه ملی به غلط این مسیر را رفتند، و گمان کردند که با پخش یک سخنرانی یا یک نصیحت اخلاقی در تلویزیون به جای چند صد نفر در مسجد، چند صد هزار نفر آن را میبینند و فوج فوج به راه راست! هدایت میشوند! در حالی که نتیجه عکس است. هم مساجد را خلوت کردند و بستند و هم تلویزیون را از اعتبار انداختند. هر نهادی کارکرد خودش را دارد. افرادی که به ورزشگاه میروند به هیات هم میروند، ولی نمیتوان در ورزشگاه سینهزنی راه انداخت همانطور که در هیات نمیتوان کری فوتبالی راه انداخت. هنگامی که تلویزیون را تبدیل به منبر برای موعظه اخلاقی میکنید، نه تنها نتیجه آن را نمیدهد، بلکه مسجد و منبر را هم به حاشیه میرانید که راندید.
یک مساله مهم این است که تلویزیون ایران دنبال افزایش بیننده هم نیست. در واقع این برنامه را تا زمانی که از سوی مهمان معترض بازنشر نشده بود کسی آن را ندیده بود. یعنی این برنامهها برای مخاطبان بسیار محدود ساخته میشود و هدف اصلی آن جذب مخاطب نیست، چون به محض اینکه اینگونه برنامهها دیده شوند از سوی بینندگان مورد اعتراض قرار میگیرند. یکی از عللی که کمتر کسانی حاضر هستند که در برنامههای تلویزیونی شرکت کنند نیز همین است، چون مخاطب عام ندارد برای کارفرمای محدود ساخته میشود.
خلاصه اینکه انتشار پیام به نسبت خوبِ فکر کردن به مرگ را در قالب سیاسی و دینی و بسیار ساده و منبرگونه از یک رسانه مدرن؛ عوارضی جز آنچه که گفت شد ندارد. ۳۳ سال پیش در ابتدای یک تحقیق که ناظر آن بودم نوشتم که؛ «در ایران هیچ پدیده مدرنی به اندازه رسانه صدا و سیما به صورت سنتی استفاده نمیشود.» این هم یکی از موارد آن. تازه آن زمان خیلی مدرنتر استفاده میشد.
خلیج فارس:اهدای کفن به مهمانان برنامه «جعبه سیاه» در شبکه افق یک واقعیت را درباره مخاطبان صداوسیما روشن کرد.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از برترینها؛در این باره محمد پارسی (روزنامهنگار) در توئیتی نوشت: «صداوسیما اعلام کرده به ۴۹ میهمان “اعلامیه مرگ و کفن” داده و این برنامهها ۳ مرتبه هم بازپخش داشته! ببین وضع صدا و سیما چقدر خرابه که این برنامهها با بازپخشش حدود ۱۵۰ بار از صدا و سیما پخش میشود و تا وقتی که هادی عامل استوریش نکرده این برنامه را کسی ندیده است!»
خلیج فارس:هادی عامل، گزارشگر کشتی صداوسیما که بسیاری با صدای او خاطرههای بیشماری دارند، این روزها نقل محافل شده است. نه اینکه دوباره از کلیدواژههای طلایی و مخاطبپسندش استفاده کرده باشد، بلکه به این دلیل که با حضور در یکی از برنامههای تلویزیونی و گرفتن یک هدیه عجیب، در فضای رسانهای پرمخاطب شده است.
البته اظهاراتش مبنی بر اینکه کاری که با او در این برنامه تلویزیونی شده غیرانسانی است و دلش شکسته و نفرین کرده که امیدوار است دل عوامل برنامه هم بشکند، به این ماجرا دامن زده است. داستان جدید هادی عامل به دلیل بازپخش قسمتی از ویدئوی گفتوگوی او با یکی از برنامههای شبکه افق است که در حرکتی جنجالی، مجری به هادی عامل هدیهای میدهد. هدیه مرسوم و معمولی نیست؛ چراکه عامل پی میبرد این هدیه یک کفن به همراه آگهی ترحیم خودش است.
هادی بهصراحت اعتراضش را در برنامه ابراز میکند و میگوید اصلا از چنین رفتاری خوشش نیامده و این موضوع را دوست ندارد. مجری تلاش میکند به میهمان القا کند که این آخر و عاقبت همه ماست، ولی چنین اظهاراتی هادی عامل را مجاب نمیکند و بهشدت ناراحتیاش را بروز میدهد. حالا که این قسمت دوباره در فضای مجازی بازپخش شده و مخاطبانی این قسمت را دیدهاند، هادی عامل ویدئوی کوتاهی منتشر کرده و خبر داده قرار بوده این قسمت از برنامه حذف شود ولی برخلاف قولی که به او دادهاند، این بیاخلاقی انجام شده و این قسمت از مصاحبه دوباره پخش شده است.
اینجا بدون در نظر گرفتن رفتاری که با هادی عامل شده یا کجسلیقگی عوامل برنامه در انتخاب چنین هدیهای برای عامل، فردی که نه سمت و مسئولیت مهمی در کشور دارد و نه کارهای است در این آشفتهبازار اقتصادی، میتوان از طریق واکنشهای رخداده به اصل مهمتری پی برد که کفن اهدایی به هادی عامل را بیاهمیت جلوه میدهد. نخست و قبل از ورود به آن مبحث، میشود از عامل هم گلایه کرد که چرا برای حضور در هر برنامه تلویزیونی داوطلب و پیشقدم است.
او پیشتر هم در برنامه شب یلدایی حضور پیدا کرده بود که از شوخی مجری برنامه با تکیهکلامهایش آزردهخاطر شد. هرچند عامل جدا از صداوسیما نیست و طبیعی است که تمایلی به چنین برنامههایی داشته باشد، ولی با توجه به خاطراتی که برای علاقهمندان به کشتی ساخته، بد نیست در انتخاب برنامههایی که قرار است بهعنوان میهمان در آنها حضور یابد کمی هم تعمق کند.
بااینحال، این مورد هم نمیتواند حواسها را از اصل داستان که چیزی ورای این موارد است، پرت کند. اصل داستان چیست؟ اظهارات پیمان جبلی، رئیس صداوسیما، در واکنش به اتفاقی که برای هادی عامل در این برنامه رخ داده است. او روز گذشته در گفتوگو با خبرنگاران به حواشی این برنامه گریزی زد و گفت: «بیسلیقگی بوده که اتفاق افتاده است. بشخصه این موضوع را نمیپسندم. این برنامه ۵۲ قسمت داشته و ۵۲ میهمان در آن حضور داشتهاند. چند نفر از این موضوع دلگیر شدند. من هم تذکر دادم. با این شیوه و با هر هدفی تحت هر عنوانی این کار اشتباه بود. این برنامه پخش شده و تمام شده است. تاکنون شش بار بازپخش شده و این بار ششم بوده که مورد توجه قرار گرفته است».
همین تکجمله آخر پیمان جبلی میتواند شاهکلید تمام اتفاقاتی باشد که در سالهای اخیر در تلویزیون رخ داده است. او بهصراحت میگوید این برنامه تاکنون شش بار بازپخش شده و برای بار ششم مورد توجه قرار گرفته و وایرال شده است. اصولا اینجا باید بیخیال کفن اهدایی به هادی عامل شد و این پرسش را مطرح کرد که چطور یکی از برنامههای تلویزیون که قاعدتا برای آن هزینه میشود، باید شش بار بازپخش شود تا آنهم نه به دلیل خود برنامه، بلکه به دلیل یک اتفاق حاشیهای در آن، مورد توجه قرار بگیرد؟ آیا همین موضوع بهتنهایی اعتراف به شکست در برنامههای تلویزیونی نیست؟ اصولا چند دست از این برنامهها ساخته و برایشان هزینه هنگفتی میشود و مخاطبی ندارد؟ آیا آمار شفافی دراینباره وجود دارد؟ حالا آیا باز هم اصرار به ساختن برنامهها با مجری و عواملی که بارزترین صفتشان «ماندن بر مدار» است، میتواند تلویزیون با آن سیاستهای پیچیدهاش را نجات دهد و مانع از ریزش بیشازپیش مخاطب شود؟
تلویزیونی که اتفاقا بخش اصلی مخاطبانش را از پخش برنامههای ورزشی و دعوت از چهرههای ورزشی دارد، در این زمینه هم مسیری انحرافی را برگزیده و در کوتاهمدت همین طیف از مخاطبان هم سر از شبکههای خانگی درخواهند آورد تا یک بار دیگر سیاست نگاه تکحزبی در این نهاد منجر به شکست سنگینی شود. هرچند بعید است این بار دیگر تهدید به شکایت، توقیف و هزینهتراشی برای برنامههای شبکههای خانگی که همگی با چهرههای راندهشده از تلویزیون ساخته و مخاطبان بیشماری هم جذب کردهاند، گرهگشا باشد.
منبع: روزنامه شرق
خلیج فارس:پخش برنامه «به افق فلسطین» از شبکه افق یک ساله شد.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از برترینها؛ پخش برنامه «به افق فلسطین» از شبکه افق یک ساله شد. در همین باره مصطفی قاسمیان (روزنامهنگار) از یک مُدل تقدیر متفاوت صداوسیما از این برنامه نوشت: «ایده نامتعارف اهالی تلویزیون برای تقدیر از نزدیک به یک سال پخش برنامه به افق فلسطین: گفتوگوی همزمان مجری این برنامه با مجری برنامه «جریان» در شبکه یک که همزمان روی آنتن هردو شبکه رفت.»
خلیج فارس:سرانجام پس از دو ماه اعضای کمیسیونِ کمطرفدار مجلس شورای اسلامی معرفی شدند. کمیسیونی که طی ادوار مختلف هیچگاه آنگونه که باید توسط نمایندگان مجلس جدی گرفته نشده است و باید دید در این دوره و با ۱۳ نفر عضو چگونه میتواند اثرگذاری مناسبی در قانونگذاریهای فرهنگی و پیگیری مطالبات جامعه فرهنگ و هنر کشور داشته باشد.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از ایسنا، مرتضی آقاتهرانی، محمد میرزائی، حسنعلی اخلاقیامیری، اسماعیل سیاوشی، امیرحسین بانکیپور، سیدعلی یزدیخواه، حمید رسایی، احمد راستینه، علی شیرینزاد، احد بیوته، علیاکبر علیزادهبرمی، بیژن نوباوهوطن و امیرحسین ثابتی به عنوان اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس دوازدهم معرفی شدند.
با وجود اینکه دو ماه از شروع مجلس دوازدهم گذشته است، اما تعداد اعضای کمیسیون فرهنگی به حد نصاب نرسیده و به همین دلیل این کمیسیون تشکیل نشده بود. در نهایت نمایندگان مجلس شورای اسلامی با اصلاح ماده ۳۸ آییننامه داخلی مجلس، کمیسیونهای باقی مانده از جمله کمیسیون فرهنگی را تعیین تکلیف کردند. کمیسیونی که تازه هفته آینده اعضای هیئت رئیسه آن انتخاب خواهند شد.
اما این ۱۳ عضو کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی، که این کمیسیون را از میان تمام کمیسیونهای مجلس انتخاب کردهاند، چه سابقه و رزومهای دارند و با حمایت کدام جریان سیاسی وارد مجلس شدهاند؟
در این گزارش به بررسی سابقه و فعالیت ۱۳ عضو کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی پرداخته شده است.
مرتضی آقاتهرانی نماینده حوزه انتخابیه تهران، ری، شمیرانات، اسلامشهر و پردیس در دورههای هشتم، نهم، یازدهم و دوازدهم مجلس شورای اسلامی بوده است. او در دور یازدهم مجلس، ریاست کمیسیون فرهنگی را بر عهده داشت. آقاتهرانی همچنین رئیس شورای مرکزی جبهه پایداری انقلاب اسلامی است.
در سابقه علمی او قید شده است که علاوه بر تحصیلات حوزوی، فوق لیسانس روانشناسی، فلسفه و مطالعات اسلامی دارد. آقاتهرانی همچنین سابقه تدریس در حوزههای علمیه و امام جمعه مسجد امام علی (ع) در نیویورک را در کارنامه دارد.
حجت الاسلام محمد میرزایی که به عنوان عضو دیگر کمیسیون فرهنگی معرفی شده، نماینده مردم شاهیندژ و تکاب است که سابقه خدمت در بخش عقیدتی سیاسی ناجا را دارد و اهل شهر کشاورز شهرستان شاهین دژ است.
حسنعلی اخلاقیامیری نیز در دور دوم انتخابات مجلس دوازدهم به عنوان نماینده مردم حوزه انتخابیه مشهد و کلات و به عنوان نامزد مورد حمایت شورای ائتلاف نیروهای انقلاب به مجلس شورای اسلامی راه یافته است. تحصیلات او دکترای فقه و مبانی حقوق اسلامی است. در سابقه کاری او عضویت شورای شهر مشهد نیز دیده میشود.
اسماعیل سیاوشی، نماینده مردم فریدن و فریدونشهر، چادگان و بویینمیاندشت در مجلس شورای اسلامی نیز عضو دیگر کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی است. سیاوشی پیش از این حدود ۹ سال امام جمعه شهرِ داران بود و ائتلاف مردمی نیروهای انقلاب در انتخابات این دوره از وی حمایت کرده بود.
امیرحسین بانکیپور عضو دیگر کمیسیون فرهنگی مجلس است. او که به عنوان نماینده مردم اصفهان، جرقویه، کوهپایه، ورزنه و هرند وارد مجلس دوازدهم شده است، در دوره یازدهم مجلس شورای اسلامی ریاست کمیسیون مشترک طرح جوانی جمعیت و حمایت از خانواده را بر عهده داشت. بانکیپور همچنین در دوره یازدهم در کمیسیون فرهنگی مجلس نیز عضو بوده است.
او علاوه بر تحصیلات حوزوی، دارای مدرک کارشناسی ارشد الهیات – فلسفه و دکترای فلسفه غرب است.
در سابقه کاری او نیز سوابقی همچون عضویت در شورای عالی جوانان، عضویت در شورای عالی انقلاب فرهنگی، مسئولیت کمیته علمی جایزه ملی جوانی جمعیت، عضویت در هیئت علمی دانشگاه اصفهان، تدریس در دانشگاه امیرکبیر، مشاور استاندار اصفهان در امور فرهنگی و… دیده میشود.
اظهارات بانکیپور پیرامون ازدواج دختران مجرد بالای ۳۰ سال در سال ۱۴۰۱ و پس از آن آمارهایی که از وضعیت تجرد قطعی دختران ارائه داد، واکنشهای زیادی در پِی داشت و به موضوع داغ شبکههای اجتماعی تبدیل شد.
سیدعلی یزدیخواه نماینده مردم از حوزه انتخابیه تهران، ری، شمیرانات، اسلامشهر و پردیس در دوره یازدهم و دوازدهم مجلس شورای اسلامی است که در دوره قبل نایبرئیس کمیسیون فرهنگی بود و این دوره هم به عضویت این کمیسیون درآمده است.
نام یزدیخواه همچنین در میان تحریمشدگان اتحادیه اروپا دیده میشود.
او دکترای مدیریت فناوری دارد و سوابقی همچون مدیرکل آموزش و پرورش شهرستانهای استان تهران، مدیرکل فرهنگ عمومی قوه قضائیه، مدیرکل آموزش و پرورش شهر تهران و عضویت در کمیسیون تلفیق مجلس شورای اسلامی را دارد.
حمید رسایی در دوره دوازدهم مجلس شورای اسلامی به عنوان نماینده مردم حوزه انتخابیه تهران، ری، شمیرانات، اسلامشهر و پردیس انتخاب شده است. او در مجلس هشتم و نهم نیز نماینده مجلس بوده است.
رسایی تحصیلات حوزوی دارد و سابقه فعالیت تبلیغی در کشورهای آسیای جنوب شرقی و آفریقایی در کارنامه او دیده میشود. او مدیرمسئول و صاحب امتیاز هفتهنامه «۹ دی» است. همچنین عضویت در شورای مرکزی قرارگاه عمار و جبهه پایداری نیز در رزومه رسایی دیده میشود.
نام او به واسطه اظهارنظرهای پرحاشیهای که درباره برجام، سیاست خارجی ایران، ماجراهای سال ۱۴۰۱ و… داشته، بارها شنیده شده است؛ اظهاراتی که حتی چند مورد از آنها منجر به توقیف موقت هفتهنامه ۹ دی شده بود. در فضای فرهنگی نیز اظهارنظرهای او درباره اکران برخی فیلمها در اوایل دهه ۹۰، بازتابهای گستردهای پیدا میکرد. رسایی همچنین در فضای ایکس (توییتر سابق) فعالیتی جدی دارد و اظهارنظرهای او یا نظرات کاربران درباره دیدگاههای این فعال سیاسی، بارها در فضای خبری کشور ترند شده است.
در سوابق کاری این نماینده مجلس، سمتهایی همچون مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان قم، مدیر دفتر جریانشناسی تاریخ معاصر و عضویت در کمیسیون اصل ۹۰ مجلس به چشم میخورد.
رسایی همچنین سابقه عضویت در شورای پروانه نمایش وزارت ارشاد را دارد.
احمد راستینه در مجلس یازدهم و دوازدهم به عنوان نماینده مردم چهار محال بختیاری انتخاب شده است. او در دور یازدهم سخنگوی کمیسیون فرهنگی مجلس بود.
او مدرک دکترای علوم سیاسی دارد. در سوابق او معاون بازرسی سپاه پاسداران و مسئولیت بسیج دانشجویی دانشگاههای استان چهارمحال بختیاری و عضویت در کمیسیون تلفیق دیده میشود.
نام راستینه نیز در میان تحریمشدگان اتحادیه اروپا دیده میشود.
علی شیرینزاد نیز که نام او در میان اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس به چشم میخورد، نماینده مردم در حوزه انتخابیه کرج، فردیس و اشتهارد در دوازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی است.
او دارای مدرک کارشناسی ارشد مدیریت فرهنگی است و در کارنامه خود که در توضیحات صفحه اینستاگرامش به آن اشاره کرده، سابقه تدریس در دانشگاه، مشاوره مدیریت فرهنگی و طراحی الگوی مدیریت تنوع فرهنگی کلان شهر کرج به چشم میخورد.
احد بیوته عضو دیگر کمیسیون فرهنگی مجلس است. او به نمایندگی از مردم اردبیل در مجلس شورای اسلامی حضور دارد.
بیوته کارشناسی ارشد امور فرهنگی دارد و خلق شخصیت کمدی با نام هنری «مَشَه سعداله عَمی» و تهیه گزارش، طنز و تصویربرداری در شبکه استانی سبلان اردبیل در میان سوابق او به چشم میآید.
طبق خبرهای منتشر شده، او دکترای مدیریت دارد و نویسنده ۱۰ جلد کتاب در حوزه فرهنگی و اجتماعی و از مولفان لغتنامه ترکی آذربایجانی بوده است و در شبکه استانی اردبیل نیز یکی از گزارشگران و برنامهسازان بوده است.
علیاکبر علیزادهبرمی نیز نماینده مردم دامغان در مجلس یازدهم و دوازدهم شورای اسلامی است که در این دوره به عضویت کمیسیون فرهنگی مجلس درآمده است.
او دکترای علوم دفاعی دارد و اکنون بازنشسته سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است، اما در سوابق کاری خود فعالیتهای نظامی و عضویت در کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی، فراکسیون تقریب مذاهب، دفاع و اقتدار ملی و… را دارد.
بیژن نوباوهوطن عضو دیگر کمیسیون فرهنگی مجلس است که پیشتر نیز نماینده مردم تهران در دوره هشتم، نهم و یازدهم مجلس شورای اسلامی نیز بوده است.
در سوابق تحصیلی او قید شده است که فوق لیسانس تولید تلویزیون دارد. همچنین مدیریت دفتر سیاسی در نیویورک، انگلیس و سازمان ملل، عضویت در کمیسیون فرهنگی مجلس در ادوار مختلف را در سوابق خود دارد.
نام نوباوهوطن نیز در میان تحریمشدگان اتحادیه اروپا دیده میشود.
نوباوه همچنین با حکم وزیر ارشاد دولت سیزدهم، عضو شورای پروانه نمایش وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شده بود. این شورا، وظیفه اعطای مجوز نهایی برای اکران آثار سینمایی را برعهده دارد.
امیرحسین ثابتی نیز به عنوان نماینده مردم تهران وارد مجلس دوازدهم شده است. نام او نیز در میان اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی به چشم میآید.
او در رشته علوم سیاسی تحصیل کرده است. ثابتی مسئول اسبق بسیج دانشجویی دانشگاه تهران، استاد دانشگاه و در دورهای مجری برنامه «جهانآرا» در شبکه افق بود.
در این میان، پنج نفر از اسامی اعلام شده پیش از این نیز سابقه حضور در کمیسیون فرهنگی مجلس را داشتهاند و بر این اساس احتمالا میدانند مشکلات حوزه فرهنگ و هنر بهویژه در بخش قانونگذاری چیست و چگونه میتوان با همراهی هشت نماینده دیگری که در قوه مقننه تازهکار هستند و یا تاکنون سابقه فعالیت در کمیسیون فرهنگی مجلس را نداشتهاند، راهکاری برای رفع چالشها پیدا کرد؛ هرچند در میان سوابق تحصیلی و کاری برخی از این نمایندگان، اثری از فعالیت مرتبط با حوزه فرهنگ و هنر وجود ندارد.
حال باید دید آیا طی ۴ سال پیشِ رو بازهم کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی مانند ادوار قبل، کمرونق و کمتاثیر فعالیت میکند یا میتواند در حیطه وظایف و اختیاراتی که طبق ماده ۵۶ آییننامه داخلی مجلس دارد، به موضوعاتی همچون فرهنگ و هنر، ارشاد و تبلیغ اسلامی، صداوسیما و ارتباطات جمعی، تربیتبدنی، خانواده، زنان و جوانان ورودِ موثر داشته باشد. از طرفی کار کمیسیون فرهنگی در این دوره سختتر است چرا که کارشناسان فرهنگی و هنری معتقدند که چالشهای فراوانی سر راه اجرای موارد مصوب در برنامه هفتم توسعه در این حوزه است.
خلیج فارس:«به افق فلسطین» یکی از پربازتابترین برنامههای تلویزیون در پوشش تحولات فلسطین در هفته گذشته بود؛ اما چرا این برنامه شباهتی به کلیشههای رایج صداوسیما در پرداختن به این موضوعات ندارد؟
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از فرارو، از شب گذشته بریدهای کوتاه از صحبتهای محمدجواد آذری جهرمی در قاب تلویزیون، انعکاس ویژهای در فضای مجازی پیدا کرده است، آنجا که این وزیر سابق مخابرات، در اظهارنظری کنایهآمیز از لزوم استفاده از فیلترشکن برای دفاع از مردم فلسطین در جنگ روایتها گفت و تأکید کرد در چنین میدان تقابلی نباید دور خود دیوار بکشیم.
این اظهارنظر البته به مذاق طیفی از فعالان سیاسی و رسانهای که علقهای نسبت به جریان مقابل آذری جهرمی دارند، خوش نیامد و این وزیر دهه شصتی را به سوءاستفاده از آنتن رسانه ملی برای صاف کردن حسابهای شخصیاش با منتقدان دوران وزارتش متهم کردند. سردمدار این واکنشها هم سیدحسین حسینی مجری شبکه افق بود که در همان دقایق پایانی برنامه ناگهان به نقطه جوش رسید و از آذری جهرمی به دلیل طرح نقدهای داخلی بهجای پرداختن به موضوعات بینالمللی در حوزه فلسطین بهشدت انتقاد کرد!
از سوی دیگر البته همرسانی این بریده در شبکههای اجتماعی، نشاندهنده همراهی طیف گستردهای از فعالان فضای مجازی با این زاویه نگاه بود و نشان داد فیلترینگ حتی در میان دغدغهمندان معتقد به آرمانهای انقلاب و نظام هم مخالفان و منتقدانی جدی دارد.
فارغ از آنچه در برنامه شب گذشته شاهد بودیم، نکته مهم بستر طرح این دیدگاه متفاوت از قاب تلویزیون است. برنامه «به افق فلسطین» چه ویژگی متمایزی دارد که در حجم بالای تولیدات کلیشهای و بیخاصیت صداوسیما در حوزه تحولات منطقه، تبدیل به برنامهای شاخص شده است و خروجیاش به چشم میآید.
درباره رویکرد؛ «به افق فلسطین» به دنبال چیست؟
«به افق فلسطین» هنوز برنامهای جوان و نوپا روی آنتن تلویزیون محسوب میشود و هر بار که بریدهای از آن در شبکههای اجتماعی بازتاب گسترده پیده میکند و بهعنوان «صدای مخالف» مورد توجه قرار میگیرد، همزمان این نگرانی شکل میگیرد که آستانه تحمل مدیران صداوسیما تا کجاست و آیا قرار است شاهد تکرار تجربههایی مانند پایین کشیدن و بیخاصیت شدن برنامههایی شبیه «شیوه» باشیم؟
یکی از جدیترین انتقادات به عملکرد صداوسیما در تمام سالهای گذشته، نگاه انحصاری و فقدان شکلگیری «گفتوگو» برای تقابل دیدگاههای مختلف بوده است. رویکردی که اتفاقا در دوره جدید مدیریت و با سکانداری وحید جلیلی جدیتر هم شده است و جالب اینکه او ابایی هم از تئوریزه کردن این دیدگاه ندارد.
در چنین فضایی است که تجربههایی مانند «به افق فلسطین» با رویکرد انعکاس دیدگاههای مختلف درباره موضوع حساسی مانند نسبت ایران با مقوله فلسطین، تبدیل به یک اتفاق ویژه میشود.
این برنامه از همان ابتدا با این شعار کار خود را آغاز کرد که قصد دارد «ناگفتهها» را مطرح کند و در همین راستا، هم در ساختار و هم در محتوا، تا به اینجا برنامهای کلیشهگریز بوده است.
درباره ساختار؛ مهمانان ویژه خبرساز شدند
ایده کلی برنامه «به افق فلسطین» روی کاغذ مشابه ساختار دیگر برنامههای گفتگومحور بوده است اما آنچه تجربه تولید این برنامه را متفاوت کرده، وسواس در ویژگیهایی اجرایی است. این برنامه هم در طراحی دکور و هم در ایجای فضای بصری بهروز، تفاوتی چشمگیر با برنامههای مرسوم سیاسی در تلویزیون دارد و نکته شاخص این تفاوت رویکرد هم استفاده درست از ظرفیت ویدئو وال در بخشهای مختلف بهویژه بخشهای مرتبط با محتوای دادهنما است.
سیدحسین حسینی و المیرا شریفیمقدم هم تا به اینجا نشان دادهاند گزینههای مناسبی برای اجرای این برنامه بودهاند و در موارد شکلگیری گفتگوهای گرم، پرشور و صریح میان مجریان برنامه، تبدیل به برگ برنده آن برای جذابیت میشود، مانند چالش این دو مجری برسر برند «کوکاکولا» و نسبت آن با رژیم اشغالگر قدس.
اما اصلیترین ویژگی «به افق فلسطین» که از همان قسمت نخست این برنامه را در کنداکتور شبکه افق بالا کشید، دعوت از مهمانان ویژه مانند محمد قوچانی بود. روزنامهنگاری که پیشتر هم وقتی برنامههای تلویزیونی تصمیم به تنوع ویترین خود میگرفتند، جزو گزینههای اصلی بوده و اینبار هم اظهاراتش بازتاب ویژه در فضای رسانهای پیدا کرد. بهویژه آنجا که از بیانیه سید محمد خاتمی و حسن روحانی درباره غزه گفت و از سکوت محمود احمدینژاد بهعنوان تئوریپرداز هولوکاست در ایران، بهشدت انتقاد کرد.
قوچانی البته در مقام یک روزنامهنگار باسابقه، عملکرد رسانهای تلویزیون را هم مورد انتقاد شدید قرار داد و عقب افتادن این رسانه در جریان پوشش حوادث فلسطین را یک «ضعف سابقهدار» توصیف کرد.
«به افق فلسطین» در قسمتهای بعدی هم میزبان چهرههای جنجالی دیگری چون علی لاریجانی، محمدعلی ابطحی، سعید لیلاز، مجید انصاری و… بود تا مشخص شود رویکرد این برنامه برای انعکاس دیدگاههای مختلف در حوزه فلسطین و عبور از یکسویه نگری، اتفاقی نبوده و قرار بر استمرار آن دارد. دعوت از محمدجواد آذری جهرمی در برنامه شب گذشته را هم میتوان دنبالهای بر همین رویکرد دانست.
البته با استناد به تجربههای گذشته، باید امیدوار باشیم جنس واکنشهای مجازی به مهمانان خاص «به افق فلسطین» و طرح دیدگاههای بعضا متعارض آنها با چارچوبهای کلیشهای تلویزیون، تبدیل به پاشنه آشیل آن نشود و به صدور حکم توقف آن از سوی مدیران صداوسیما نینجامد!
درباره یک همکاری؛ این برنامه محصول تلویزیون نیست!
اگر برایتان سوال شده است که چرا رویکرد برنامه «به افق فلسطین» در دیگر تولیدات صداوسیما غایب است، جواب ساده است؛ این برنامه محصول صداوسیما نیست! «به افق فلسطین» در واقع تازهترین محصول سازمان اوج است، که تنها برای پخش آن از ظرفیت آنتن شبکه افق بهره میبرد و سیاستگذاری محتوایی و ساختاری آن، خارج از روال مرسوم سیاستگذاری در تلویزیون، صورت گرفته است.
سازمان هنری رسانهای اوج، پیشتر هم همکاریهایی را با تلویزیون در زمینه تولید برنامههای سرگرمی و یا حتی سریالهای نمایشی داشته که از شاخصترین این همکاریها میتوانیم به فصل پنجم سریال «پایتخت» و یا مجموعه «مستوران» از یک سو و مسابقاتی همچون «فرمانده» و «خانه ما» از سوی دیگر اشاره کرد.
مسابقه جنجالی «هماهنگ» با رویکرد استعدادیابی در حوزه سرود هم یکی از تولیدات مرکز مأوا از زیرمجموعههای سازمان اوج بود که تولید و پخش آن از تلویزیون هم تناسب چندانی با چارچوبهای محتوایی تلویزیون تا پیش از آن نداشت.
در مجموع «به افق فلسطین» و توفیق آن را باید به پای مجموعه «اوج» نوشت که از خاستگاه جریان انقلاب، و با نگاه درست به ظرفیتهای رسانهای، بستری ویژه را برای عبور از کلیشهها و طرح حرفهای تازه در حوزه «فلسطین» فراهم آورده است. کاش این حرکت با ورود مدیران تلویزیون، متوقف نشود!