خلیج فارس:طبق اعلام سازمان ثبت احوال کشور، در کرج، تهران و مازندران از هر ۲ ازدواج یکی به طلاق ختم شده است!

خلیج فارس: نسبت ازدواج به طلاق در استان بوشهر وخیم تر شده است.
همچنین در همین بازه زمانی، هزار و 83 واقعه طلاق در بوشهر به صورت رسمی ثبت شده که در مقایسه به نیمه نخست پارسال 11 درصد افزایش نشان می دهد.
مقایسه این دو آمار نشان می دهد در نیمه نخست امسال به ازای هر 2.5 ازدواج، یک طلاق به ثبت رسیده است که نسبت به متوسط کشوری آمار بالاتری است. (این شاخص در سطح کشور 4 ازدواج به ازای یک طلاق است)
خلیج فارس:در یکی از خاصترین پروندههای طلاق در کرمان، مهریه زنی به جای سکه یا ملک، یک میلیون شاخه گل رز تعیین شده بود؛ مهریهای که در نهایت با هشت کامیون گل رز و سرنوشتی عجیب اجرا شد.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از برترینها؛مهریه یکی از زنان کرمانی رقم عجیبی داشت: یک میلیون شاخه گل رز. پس از طلاق، اجرای این مهریه به شکلی غیرمنتظره انجام شد؛ هشت کامیون پر از گل رز راهی کرمان شدند تا مهریه زن تحویل داده شود.
در ابتدای ماجرا، وکلای این زن تلاش کردند ارزش گلها را بهصورت نقدی دریافت کنند و مبلغ مهریه را چهار میلیارد تومان برآورد کردند. اما مرد از پرداخت وجه نقد خودداری کرد و گفت: «قرار بوده گل رز بدهم، نه پول! هر شاخه گل رز هم بیشتر از پانصد تومان نمیارزد.»
او پس از آن، مدتها در شهرهای مختلف بهدنبال ارزانترین گل رز بازار گشت تا بتواند مهریه را عیناً تحویل دهد. در نهایت، با صرف حدود ۵۰۰ میلیون تومان موفق شد یک میلیون شاخه گل رز تهیه و مهریه را بهصورت واقعی بپردازد.
هرچند این ماجرا با پایان رسمی یک پرونده طلاق همراه شد، اما صحنهی تخلیهی کامیونهای پر از گل رز و پژمردن هزاران شاخهی گل، تصویری تلخ و فراموشنشدنی از این مهریهی عجیب به جا گذاشت.
خلیج فارس:اداره کل حقوقی قوه قضاییه اعلام کرد: در صورتی که زوج به زوجه وکالت در طلاق اعطاء کند، اما این وکالت فاقد اختیار توکیل به غیر باشد، زوجه نمیتواند با استفاده از این وکالت، از طرف زوج وکیل دادگستری تعیین و دادخواست طلاق تقدیم کند.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از ایسنا؛ اداره کل حقوقی قوه قضاییه اعلام کرد: در صورتی که زوج به زوجه وکالت در طلاق اعطاء کند اما این وکالت فاقد اختیار توکیل به غیر باشد، زوجه نمیتواند با استفاده از این وکالت، از طرف زوج وکیل دادگستری تعیین و دادخواست طلاق تقدیم کند و چنانچه بخواهد از وکالت خود در امر طلاق استفاده کند، باید به طرفیت زوج اقامه دعوا کند تا زوج شخصاً در فرایند دادرسی حضور یابد یا وکیل معرفی کند.
متن سوالات و پاسخ آنها در این باره به شرح زیر است:
۱- در صورتی که زوج در ضمن عقد نکاح یا به موجب سند جداگانهای، وکالت در طلاق به زوجه اعطا کند؛ اما این وکالت فاقد اختیار در توکیل به غیر باشد، آیا زوجه میتواند با استفاده از این وکالت، وکیل دادگستری اختیار کرده و اقدام به درخواست طلاق نماید؟
۲- چنانچه زوجه به دلیل نداشتن وکالت در توکیل، نتواند وکیل دادگستری تعیین کند، چه راهکاری برای طلاق گرفتن او وجود دارد؟ ۳- آیا چنین وکالتنامههایی که فاقد وکالت در توکیل هستند، از نظر عملی برای درخواست و اجرای طلاق و مطلقه نمودن زوجه، کارایی دارند؟
نظریه مشورتی اداره کل حقوقی قوه قضاییه
۱ و ۲ و ۳- با عنایت به ماده ۶۳۳ قانون مدنی (وکیل نمیتواند عملی را که از حدود وکالت او خارج است انجام دهد) و با لحاظ بند ۶ ماده ۳۵ قانونآیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی مصوب ۱۳۷۹ که وکالت در توکیل را مستلزم تصریح در وکالتنامه دانسته است، در صورتی که زوج ضمن عقد نکاح یا به موجب سند جداگانهای، وکالت در طلاق به زوجه اعطاء کند؛ اما این وکالت فاقد اختیار توکیل به غیر باشد، زوجه نمیتواند با استفاده از این وکالت، از طرف زوج وکیل دادگستری تعیین و دادخواست طلاق تقدیم کند و چنانچه بخواهد از وکالت خود در امر طلاق استفاده کند، باید به طرفیت زوج اقامه دعوا کند تا زوج شخصاً در فرایند دادرسی حضور یابد یا وکیل معرفی کند و در این صورت، دادگاه با احراز وکالت زوجه در امر طلاق، گواهی عدم امکان سازش صادر میکند.
خلیج فارس:فشارهای اقتصادی، ناتوانی در تأمین هزینههای زندگی و حتی افزایش اختلالات روانی در دوران سالمندی بر روابط زناشویی تأثیر منفی میگذارند؛ زنان و مردانی که یک عمر کنار هم زندگی کردهاند، اما حالا در آستانه ۶۰سالگی و بیشتر، تصمیم به جدایی میگیرند.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از شرق؛«گاهی فکر میکنم بعد از ۵۰سالگی دیگر نباید حق انتخاب داشته باشم. زن اگر طلاق بگیرد، سرزنش میشود و اگر بماند، تحقیر. ما میان این دو راه میمانیم؛ بیصدا، بیپناه».
این را زنی 60ساله میگوید که پس از نزدیک به سه دهه زندگی مشترک، تصمیم به طلاق گرفت؛ تصمیمی دشوار که به قول خودش، نه از سر خشم بلکه از سر ناامیدی بود. روایتی از پس چهرهای بهظاهر آرام و مرفه، مادر سه فرزند، دو دختر و یک پسر.
اما آنچه در ظاهر دیده میشود، همیشه تمام واقعیت زندگی را بازتاب نمیدهد: «به شوهرم شک کرده بودم. پیگیری کردم، دنبالش کردم و فهمیدم خانهای در سعادتآباد دارد و آنجا با زنهای جوان رفتوآمد میکند. دنیا روی سرم خراب شد. حس تحقیر، خشم و اندوه تا مغز استخوانم نشست. انگار همهچیز را یکباره از من گرفته بودند. از آنجا به بعد دیگر ادامه زندگی برایم ممکن نبود». او میگوید تصمیم به طلاق، با وجود تمام دشواریها، اجتنابناپذیر بود.
اما پس از جدایی، نهتنها آرام نشد، بلکه با مجموعهای از چالشهای جدید مواجه شد: «با وجود وضعیت مالی خوبی که داشتیم، در زندگی مشترک چیزی به نام من نبود. فقط یک ویلای کوچک در شمال داشتیم که بعد از طلاق مدتی آنجا زندگی کردم؛ تنها و دور از همه. اما بخش سختتر ماجرا قضاوت اطرافیان، بهویژه فرزندانم بود. هیچکس نپرسید که من در آن زندگی چه کشیدهام».
آنقدر فشار اطرافیان و فرزندان به زن زیاد بود که در نهایت، مجبور به ترک ویلا شد و دوباره به خانهای بازگشت که حالا دیگر نه نشانی از اعتماد در آن مانده بود و نه آرامش: «دوباره عقد کردیم و زیر یک سقف هستیم. فقط چون جایی برای رفتن نداشتم. اما حالا نه من همان زن سابقم، نه او همان مرد؛ فقط همخانهایم و وانمود میکنیم همهچیز عادی است».
این روایت فقط یکی از صدها داستان زنان و مردانی است که در میانه یا پایان دهه پنجم و ششم زندگی تصمیم میگیرند از رابطهای فرساینده خارج شوند؛ تصمیمی که اغلب با قضاوت، تنهایی و فشارهای روانی همراه است. اما آنچه در پسِ این روایتها قرار دارد، یک واقعیت آماری و اجتماعی عمیقتر است.
زنان و مردانی که یک عمر کنار هم زندگی کردهاند، اما حالا در آستانه 60سالگی و بیشتر، تصمیم به جدایی میگیرند. طلاق در دوران سالمندی، دیگر یک اتفاق نادر یا عجیب نیست؛ پدیدهای رو به رشد است که آرام و بیصدا، در دل نسل سالخورده جریان دارد. پشت این جداییهای دیرهنگام، لزوما نه ماجرای خیانت ناگهانی یا اختلافهای پررنگ، بلکه سالها انکار، سکوت، فشار اقتصادی، تنهایی و تغییر سبک زندگی نهفته است. حالا «طلاق خاکستری» به زنگ خطری تازه در ساختار خانواده ایرانی تبدیل شده؛ شکافهایی که در سایه بیتوجهی و بیصدایی، از درون گسترش یافتهاند.
جواد حسینی، رئیس سازمان بهزیستی کشور، بهتازگی با هشدار نسبت به افزایش احساس انزوا در میان سالمندان ایرانی، اعلام کرده است که بیش از نیمی از سالمندان کشور دچار احساس غفلت و بیتوجهیاند. به گفته او، طلاق در این گروه سنی رو به افزایش است و بخش زیادی از زنان سالمند تنها زندگی میکنند؛ پدیدهای که میتواند نشانهای نگرانکننده از تضعیف روابط خانوادگی و اجتماعی در یکی از حساسترین و آسیبپذیرترین مراحل زندگی باشد.
رشد طلاق در بالای ۶۰ سال
آمارهای رسمی سازمان ثبتاحوال در سالهای پایانی دهه ۱۳۹۰ بهوضوح نشان میدهد که طلاق در سنین بالا، بهویژه در میان افراد بالای ۶۰ سال، روندی افزایشی داشته است. برای نمونه، در سال ۱۳۹۵ بیش از شش هزارو 800 مرد و دو هزار زن بالای ۶۰ سال طلاق گرفتند. همچنین در سال ۱۳۹۷ حدود ششهزارو 300 مرد و هزارو 950زن سالمند به زندگی مشترک خود پایان دادند و در بیش از هزارو 600 مورد، هر دو طرف بالای ۶۰ سال بودند. این روند در سال ۱۳۹۸ نیز ادامه یافت و طلاق در این بازه سنی به طور میانگین شش برابر بیش از طلاق در گروه سنی ۵۱ تا ۶۰ سال گزارش شد.
بهتازگی نیز مرکز آمار ایران برآورد کرده جمعیت سالمندان کشور تا سال ۱۴۰۴ به حدود ۱۰میلیونو ۲۰۰ هزار نفر رسیده است که از این میان، حدود ۶۷ درصد معادل ۶.۸ میلیون نفر، سالمندانی هستند که به دلایل مختلفی، چون فوت همسر، طلاق یا هرگز ازدواجنکردن، بهتنهایی زندگی میکنند. با توجه به ترکیب جنسیتی، تخمین زده میشود که از میان این جمعیت، حدود ۳.۲ تا ۳.۵ میلیون نفر زن و حدود ۵۰۰ تا ۶۰۰ هزار نفر مرد سالمند تنها باشند. همچنین ۸۰ هزار نفر از سالمندان کشور هرگز ازدواج نکردهاند.
پیشبینی میشود این نسبت تا سال ۱۴۳۰ به حدود ۳۰ درصد برسد که نشاندهنده سرعت بالای سالمندی جمعیت ایران است. این تغییرات جمعیتی، از یک سو باعث افزایش تعداد سالمندانی میشود که ممکن است در معرض آسیبهای اجتماعی قرار گیرند و از سوی دیگر به طور مستقیم بر روندهایی چون طلاق در سنین بالا تأثیرگذار است.
اما نکته قابل توجه آن است که از ابتدای دهه ۱۴۰۰ به بعد، آمار رسمی دقیق و قابل دسترس درباره طلاق در میان سالمندان منتشر نشده است. با این حال، مقامهای مسئول، از جمله رئیس سازمان بهزیستی و کارشناسان اجتماعی، بارها در سخنرانیها و گزارشهای رسمی بر روند فزاینده طلاق سالمندان تأکید کردهاند. این شکاف آماری، در حالی که شاهد هشدارهای متعدد درباره تشدید پدیده «طلاق خاکستری» هستیم، تحلیل دقیقتر و جامعتری از ابعاد و پیامدهای این بحران اجتماعی را ضروری میسازد.
روایت زهرا، فرزند یک زوج میانسال در آستانه جدایی
زهرا، یکی از فرزندان زوجی است که حالا پس از چهار دهه زندگی مشترک در آستانه جدایی هستند. او از تجربه زندگی در یک خانواده پرتنش و بیثبات میگوید: «پدر و مادرم حدود 40 سال است ازدواج کردهاند. پدرم متولد ۱۳۳۷ و مادرم متولد ۱۳۴۲. هر دو بازنشستهاند. اما واقعیت این است که در تمام این چهار دهه، رابطهای پر از اختلاف و ناآرامی داشتند. خودشان بارها گفتهاند که فقط به خاطر ما کنار هم ماندهاند».
زهرا میگوید حالا که او و خواهر و برادرش هرکدام تا حد زیادی مستقل شدهاند، والدینشان موضوع طلاق را صریحتر از قبل مطرح میکنند: «مادرم حتی تا مرحله مراجعه به دادگاه و مشاوره حقوقی پیش رفته؛ محاسبه مهریه هم انجام شده، ولی تا الان این روند به نتیجه نهایی نرسیده. علتش هم مخالفت پدرم است؛ بیش از هرچیز از تنهایی بعد از جدایی میترسد. اما مادرم مدتهاست بهشدت راغب به جدایی است. خودش با صراحت میگوید که در جامعه امروز، هیچکس مجبور نیست هر شرایطی را به خاطر دیگران تحمل کند».
او ادامه میدهد که برای خودش و خواهر و برادرش هم طلاق والدین نهتنها موضوعی ناراحتکننده نیست، بلکه حتی میتواند به معنای پایاندادن به سالها فرسایش روانی باشد: «ما سالها در یک فضای پر از تنش، دعوا، بیثبات و سرشار از ناامنی روانی بزرگ شدیم. هیچ وقت آرامش واقعی را در خانه تجربه نکردیم. حتی در برههای از نوجوانیمان به خاطر این فضای ناآرام، دچار پرخاشگری و اضطراب مزمن شدیم. به همین دلیل واقعا باور داریم که ادامه این زندگی مشترک برای والدینمان ضرورتی ندارد. چرا باید باقی عمرشان را در کهنسالی با جنگ و جدل بگذرانند، وقتی میتوانند با آرامش جدا از هم زندگی کنند؟».
فقر، خانهبهدوشی و سالمندی
طلاق تا همین یکی، دو دهه پیش مفهومی دور از ذهن برای سالهای پیری بود. تصوری غالب وجود داشت که زوجهایی که از فراز و فرود جوانی و میانسالی عبور کردهاند، دیگر در سالهای بازنشستگی و آرامش، راه جدایی در پیش نمیگیرند. اما حالا آمارها و نشانههای میدانی چیز دیگری میگویند: طلاق در سالمندی، هرچند هنوز فراگیر نیست، اما رو به افزایش است و پشت این اتفاق، دلایل ریشهداری نهفته است.
حسامالدین علامه، رئیس دبیرخانه شورای ملی سالمندان کشور، روایت میکند که چرا طلاق در سالهای پایانی عمر در حال رخدادن است و چه چیزهایی باید برای مهار آن تغییر کند. او پیش از هر چیز از فشارهای اقتصادی میگوید؛ فشاری که فقط جیب را خالی نمیکند، بلکه روابط انسانی را هم فرسوده میکند: «بیش از ۶۱ درصد سالمندان کشور زیر خط فقر نسبی قرار دارند. از آن سو، هزینههای سلامت و مراقبت در سالمندی بالا میرود. بسیاری از سالمندان توان تأمین سبد معیشتی خانوار را ندارند. وقتی دخل و خرج با هم نمیخواند، خیلی چیزها به هم میریزد».
او به مسئله مسکن هم اشاره میکند؛ دغدغهای که دیگر فقط مخصوص جوانها نیست: «بیش از ۴۰ درصد سالمندان در کلانشهرها مستأجر هستند. کاهش درآمد و ناتوانی در اشتغال مجدد، تأمین اجارهبها را برای این گروه بسیار دشوار کرده است. این فشارها آرامآرام خودش را در روابط خانوادگی نشان میدهد».
علامه از تغییرات فرهنگی دهههای گذشته هم حرف میزند. از روحیهای فردگرا که به تدریج جای خانوادهمحوری سنتی را گرفته است: «از نسل متولدین دهه ۱۳۴۰ و 1350 به بعد، شاهد پررنگترشدن منافع فردی در برابر منافع خانوادگی هستیم. این تغییرات فرهنگی وقتی با سالهای سالمندی گره میخورند، باعث میشوند زوجین کمتر برای حفظ رابطه تلاش کنند».
او تأکید میکند که سالمندی تنها یک دوره جسمی نیست، بلکه یک مرحله مهم روانی و ارتباطی است: «با بالارفتن سن، توان انطباقپذیری، مهارتهای ارتباطی و تعامل اجتماعی افراد کاهش پیدا میکند. بسیاری از افراد سالمند به تدریج از نظر خلقوخو، شناخت و حتی حافظه دچار افت عملکرد میشوند. اگر برای این تغییرات فکری نشود، طبیعی است که رابطه زناشویی هم دچار فرسایش شود».
علامه میگوید ما هنوز آموزش سالمندی را بهعنوان یک ضرورت اجتماعی در نظر نگرفتهایم: «باید از حدود ۵۰سالگی به بعد، آموزشهایی در زمینه شناخت تغییرات روانی، جسمی و اجتماعی به افراد داده شود. اینکه اگر دچار تنش در رابطه شدند، از کجا کمک بگیرند؟ از کجا مشاوره بگیرند؟ چگونه تعامل را حفظ کنند؟ اینها باید از طریق نظام مشاوره، مراکز اورژانس اجتماعی و آموزشهای گروهی ارائه شود».
او یکی از عوامل طلاق را تنهایی میداند؛ تنهاییای که در پی یک زندگی عاطفی ضعیف در دهههای پیشین، در سالمندی خودش را به شکل جدیتری نشان میدهد: «اگر از دوره میانسالی آموزش داده شود که تعارضات زوجین چگونه باید مدیریت شود و اگر عواقب تنهایی و طلاق در سالمندی برایشان روشن باشد، احتمالا بسیاری از زوجها با دوراندیشی بیشتری رفتار خواهند کرد». در کنار طلاقهای واقعی، علامه به نوعی دیگر از جدایی هم اشاره میکند که کمتر دربارهاش صحبت شده است؛ طلاقهای صوری: «گاهی یکی از زوجین که درآمد کمتری دارد، برای اینکه بتواند از یارانهها یا حمایتهای اجتماعی بهزیستی و کمیته امداد استفاده کند، به صورت صوری طلاق میگیرد تا سرپرست خانوار شناخته شود و مشمول خدمات حمایتی شود. این اتفاق البته گسترده نیست، اما نشانهای است از ناکارآمدی برخی سازوکارهای حمایتی».
طلاق، ما را نجات داد
«بهاره»، در سالهای پایانی تحصیلش در دانشگاه بود که والدینش تصمیم به جدایی گرفتند: «من دانشجو بودم و حدود ۲۳ سالم بود. یکی، دو سالی بود که اختلافات میان پدر و مادرم شدت گرفته بود. علت اصلی، به نظرم، عدم استقلال فکری پدرم بود؛ حتی در حدود 60سالگی. پروسه جدایی مادر و پدرم خیلی سریع و توافقی پیش رفت. من خودم مشوق این تصمیم بودم؛ چون میدیدم ادامه آن زندگی چقدر برای هر دو طرف آسیبزاست».
او میگوید البته طلاق برای مادرش از نظر مالی سخت بوده است: «درآمد ثابتی نداشت و باید بار خانواده را بهتنهایی به دوش میکشید. البته من دختر سربهراهی بودم و همیشه کنارش بودم. در نهایت مستأجر پدربزرگم شدیم تا فشار مالی کمتر شود. مادرم مهریهاش را هم به صورت اقساط تا حد زیادی گرفت که بخشی از آن هم تا زمان فوت پدرم باقی مانده بود».
اما آنچه بهاره بیش از مسائل مالی بر آن تأکید دارد، تأثیر روانی محیط پرتنش قبل از طلاق است: «به نظرم طلاق در چنین شرایطی، اتفاق خوبی بود. فضای پر از دعوا و تنش، واقعا برای بچهها ویرانکننده است. فشار روانی دعواهای دائمی، از خیلی چیزها خطرناکتر است. اگر ترس از حرف مردم یا نگرانی برای آبرو نباشد، زن در موقعیتهایی خاص تصمیم بهتری برای خودش میگیرد. گاهی حتی ممکن است این حمایت، جان یک زن را نجات دهد، حتی در میانسالی و کهنسالی».
کارشناسان بر این باورند که عواملی همچون افزایش امید به زندگی، تغییر سبک زندگی پس از بازنشستگی و پدیده «آشیانه خالی» (جداشدن فرزندان از خانه و تنهاماندن والدین) از مهمترین دلایل افزایش طلاق در سالمندان است. بسیاری از افراد در سنین بالا دیگر حاضر نیستند به صرف «تحمل» در یک رابطه ناسالم یا سرد باقی بمانند و با امید به بهبود کیفیت باقیمانده عمر خود، تصمیم به جدایی میگیرند. حسن موسویچلک، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران، با اشاره به پیچیدگی تحلیل پدیده طلاق در سالمندی، بر لزوم درک این پدیده در بستر تحولات کلان جمعیتی کشور تأکید میکند.
به گفته او، «جمعیت ایران به طور پیوسته به سمت سالمندی در حال حرکت است؛ موضوعی که دستکم دو دهه است از سوی نهادهای علمی و جمعیتشناسی درباره آن هشدار داده میشود». کاهش نرخ باروری از یک سو و افزایش امید به زندگی از سوی دیگر، ترکیب سنی کشور را دستخوش تغییرات جدی کرده و موجب شده دوره پس از بازنشستگی تا پایان عمر برای بسیاری از افراد طولانیتر شود. موسویچلک در ادامه به یک بُعد مغفولمانده در این روند اشاره میکند؛ نداشتن آمادگی روانی و اجتماعی افراد برای ورود به دوره سالمندی: «این دوره ویژگیها، سبک زندگی و نیازهای روانی و عاطفی خاص خود را دارد، اما بسیاری از افراد بدون آمادگی کافی وارد آن میشوند. این ناآمادگی میتواند بر کیفیت روابط خانوادگی، بهویژه روابط زناشویی، اثرگذار باشد».
او در ادامه به پیامدهای طلاق در سالمندی میپردازد و میگوید: «طلاق در این سنین ممکن است جایگاه اجتماعی فرد را در چشم فرزندان، نوهها یا اطرافیان خدشهدار کند. نگاه سنگین جامعه و فشارهای روانی ناشی از آن میتواند برای سالمند بسیار سنگین باشد». او همچنین از سایر عواملی میگوید که زمینهساز گسست در روابط زناشویی در سالمندی میشوند: «فشارهای اقتصادی، ناتوانی در تأمین هزینههای زندگی و حتی افزایش اختلالات روانی در دوران سالمندی نیز میتوانند بر روابط زناشویی تأثیر منفی بگذارند. در مجموع، طلاق در سالمندی پدیدهای چندعاملی است که باید آن را در بستر تحولات جمعیتی، اجتماعی، روانی و اقتصادی بررسی کرد».
جداییهایی دیر اما جدی
طلاق در دوران سالمندی شاید همچنان برای افکار عمومی عجیب یا دور از ذهن باشد، اما تجربه وکلای دادگستری از واقعیتی دیگر حکایت دارد؛ واقعیتی که در آن، زوجهایی پس از دههها زندگی مشترک، تازه به فکر جدایی یا مطالبه حقوق مالی میافتند. سارا باقری، وکیل دادگستری، در گفتوگویی از افزایش پروندههای طلاق در میان سالمندان میگوید؛ جداییهایی که معمولا نه از سر هیجان یا واکنش لحظهای، بلکه نتیجه سالها سکوت، تحمل و انکار است. به گفته او، از منظر قانونی، روند طلاق در سالمندی تفاوتی با سایر گروههای سنی ندارد، اما در عمل، شرایط کاملا متفاوت است. حساسیتهای خانوادگی، شرایط جسمی یا وابستگیهای عاطفی باعث میشود بسیاری از سالمندان ترجیح دهند از مسیر توافقی وارد شوند.
بااینحال، باقری تأکید میکند که در بسیاری از موارد، این توافق ممکن نیست و یکی از طرفین، بهویژه زنان، تصمیم میگیرد فرایند حقوقی طلاق، مهریه، نفقه یا اجرتالمثل را بهطور رسمی آغاز کند. او از زنانی میگوید که پس از دههها سکوت، حالا برای نخستین بار صدای حقخواهی خود را بلند میکنند: «بسیاری از زنانی که در این سنوسال به ما مراجعه میکنند، سالها به خاطر حفظ آبرو، تربیت فرزندان یا نداشتن پشتوانه مالی سکوت کردهاند. اما حالا که فرزندانشان مستقل شدهاند و گاه متوجه رفتارهای خارج از عرف همسرشان میشوند، تصمیم میگیرند اقدام کنند».
باقری از مواردی میگوید که زنانی، پس از 30 یا 40 سال زندگی مشترک، درمییابند که هیچ سهمی از اموال خانواده به نامشان نیست. در برخی پروندهها، زن پس از مشورت با وکیل، از همسر خود میخواهد بخشی از داراییها به نام او منتقل شود، اما با مقاومت یا تحقیر روبهرو میشود. او به نمونهای اشاره میکند که در آن زنی ۶۰ساله پس از شنیدن این جمله از همسرش که «تو هیچ آوردهای نداشتی، پس سهمی هم نداری»، تصمیم به مطالبه مهریه گرفت و در نهایت با اقدام قانونی، بخشی از اموال توقیف و به نام او منتقل شد. او تأکید میکند بسیاری از این زنان در دوران جوانی آگاهی حقوقی نداشتند، اما حالا میخواهند سهم خود را پس بگیرند.
گاه این تصمیم با حمایت فرزندان همراه است، گاه پنهان از چشم اطرافیان دنبال میشود. در هر صورت، به باور او، طلاق در سالمندی بیشتر از آنکه نتیجه یک بحران ناگهانی باشد، محصول سالها انکار و نادیدهگرفتن است. باقری از چالشهای خاص سالمندان در این فرایند نیز میگوید؛ از وابستگیهای مالی و جسمی گرفته تا بیماریهای مزمن یا افت عملکرد جسمی که گاه باعث میشود دادگاهها در تصمیمگیری، وضعیت خاص زوجین را لحاظ کنند. باقری نقش فرزندان را هم در این فرایند تعیینکننده میداند. گاه آنها تلاش میکنند میانجیگری کنند و مانع از جدایی شوند، اما در مواردی نیز از والد متقاضی طلاق حمایت جدی میکنند؛ بهویژه زمانی که سالها سوءرفتار یا فشار روانی را در خانواده تجربه کردهاند. او از پروندهای یاد میکند که دختر خانواده، با علم به خشونت پدر، با تمام توان از تصمیم مادر برای طلاق حمایت کرده است.
خلیج فارس:رویا و همسرش تصمیم به طلاق گرفتهاند. زن جوان برای اعتمادآنلاین از روزهای سخت زندگی میگوید.
*چه مدتی است ازدواج کردهای؟
۱۲ سال قبل شوهر کردم. فکر میکردم خوشبخت میشوم اما اصلاً نتوانستم رنگ خوشبختی را ببینم.
*چرا تصوراتت درست نبود؟
من برای اینکه بتوانم زندگی خوبی داشته باشم، هر کاری کردم. حتی چند بار روی خطاهای شوهرم چشمپوشی کردم.
*مگر شوهرت چه کرده بود؟
او سه بار به من خیانت کرد. من دو بار او را بخشیدم و بار سوم دیگر نتوانستم این کار را بکنم. بنابراین تصمیم گرفتم طلاق بگیرم.
*بچه دارید؟
بله، ما دو پسر داریم. من به خاطر پسرهایم تصمیم به بخشش گرفته بودم. هر دو بار هم سعی کردم انتقادهایی را که شوهرم از من میکند، جدی بگیرم و برطرف کنم تا شوهرم در زندگی مشترک بماند.
*چطور متوجه خیانت شدی؟
وقتهایی که با زن دیگری رابطه داشت، سعی میکرد به من خیلی محبت کند. این کارش برایم نشانه بود، چون عذاب وجدان میگرفت، سعی میکرد از این راه خودش را آرام کند.
*حالا که قصد جدایی داری، همسرت چه نظری دارد؟
او به من می گوید باز هم ببخشمش و قول میدهد دیگر این کار را نکند اما من قبول نکردم.
*چرا قبول نکردی؟
چون میدانم دروغ میگوید و باز هم خیانت خواهد کرد. او هر بار به من احساس ناکافی و ناکامل بودن میدهد. من هر بار که مورد خیانت قرار گرفتم تا مدتها تحت نظر دکتر بودم. نمیخواهم دیگر این حس را تجربه کنم.
*بچههایت چه میگویند؟
مسلماً ناراحت هستند اما برای خودشان هم بهتر است که با مادری زندگی کنند که برای خودش ارزش قائل باشد.
*بعد از جدایی چه میکنی؟
من خانهای اجاره کردم و چون کار میکنم، میتوانم اجاره خانه بدهم. اگر نتوانم اجازه بدهم به شهرستان میروم و در ملک پدریام زندگی می کنم تا بتوانم دوباره سر پا شوم.
منبع:اعتمادآنلاین
خلیج فارس:ادعای جنجالی بهمن بابازاده درباره طلاق تتلو از همسرش در شبکههای اجتماعی خبرساز شد.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از برترینها؛این خبرنگار حوزه موسیقی نوشت:  وقتی تتلو در زندان ازدواج کرد، درخواست پناهندگی داد. پاسخی نگرفت و همسرش را طلاق داد! دوباره موج بزرگی درست شد درباره ارجاع حکم اعدام به اجرای احکام. تکذیب شد و این رویه در بلاتکلیفی محض ادامه دارد… دلیل؟ پرونده هزینه زا شده. ابعاد اجتماعی اش بزرگتر از ابعاد حقوقی آن است.
خلیج فارس:صادق و همسرش تصمیم به طلاق گرفتهاند. آنها بعد از ۸ سال زندگی مشترک برای جدایی اقدام کردهاند. صادق میگوید نمیتواند زندگی مشترک را تحمل کند، چون همسرش رفتار درستی با او ندارد.
*چه مدتی است با همسرت زندگی میکنی؟
من و سپیده 8 سال زیر یک سقف زندگی کردیم البته بیشترش را سپیده قهر کرده بود.
*چرا قهر کرده بود؟
او همیشه قهر میکرد. سر کوچکترین مسایل بهانه میگرفت و قهر میکرد و به خانه پدرش میرفت. وقتی پدرش فوت کرد به خانه خواهرش میرفت گاهی میشد 2 ماه به خانه نمیآمد.
*چطور آشتی میکردید؟
من به خاطر بچهها میرفتم و او را میآوردم. مدتی خوب بود و دوباره قهر میکرد.
*بیشتر اختلافتان برای چه بود؟
او همیشه پول بیشتری از من میخواست. میگفت باید بیشتر کار کنی و بیشتر پول دربیاوری. او به من به چشم پول نگاه میکند. اگر چیزی که میخواهد نداشته باشم، قهر میکند و میرود؟
*چرا این بار تصمیم به طلاق گرفتی؟
خسته شدهام. دیگر تحملش را ندارم. خانه را به جای مهریه به او میدهم و بچهها را با خودم میبرم و طلاقش میدهم. ما سر این موضوع توافق کردیم.
*قبول کرده بچهها با تو باشند؟
بله.
*چطور میخواهی آنها را بزرگ کنی؟
من یک خواهر دارم که شوهرش فوت کرده و خودش یک دختر همسن پسران من دارد. خواهرم قبول کرد بچهها را تر و خشک و بزرگ کند. من هم کار میکنم.
*خرجی خواهرت را هم میدهی؟
نه. من فقط خرجی بچههای خودم را میدهم. خواهرم خودش کار میکند و درآمد دارد. او به من لطف کرده قبول میکند که از بچهها مراقبت کند. من خودم هم با خواهرم زندگی میکنم.
*همسرت چه برنامهای دارد؟
او دیگر به من مربوط نیست. قبلا میگفت به خارج میرود اما دیگر خودش میداند. دیگر برایم اهمیت ندارد او چطور زندگی میکند.
خلیج فارس:شاید شنیدن این خبر عجیب باشد اما جدیدترین آمارها، از افزایش طلاق در میان سالمندان خبر میدهند.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از شرق؛سالمندی، اگر جامعه وظیفهاش را بشناسد، میتواند فصل آسودگی باشد؛ نه پایان خاموشِ یک عمر تحمل و نمادی از تنهاییِ رسمی.
شاید شنیدن این خبر عجیب باشد اما جدیدترین آمارها، از افزایش طلاق در میان سالمندان خبر میدهند. پدیدهای که برخی آن را نشانه جسارت و آگاهی میدانند، اما در واقع بیش از هر چیز، بازتابی است از سالها غفلت، خاموشی عاطفی، و خلأ سیاستهای حمایتی برای یکی از آسیبپذیرترین گروههای اجتماعی یعنی سالمندان.
روزی که مهین، ۷۱ ساله، خانهاش را ترک کرد، نه دعوایی در کار بود، نه فریادی. او فقط گفت: «بود و نبودش فرقی نداشت. هیچکدام زندگی نمیکردیم.» این جدایی، نه ناگهانی بود و نه استثنا. به گفته جواد حسینی، رئیس سازمان بهزیستی، نرخ طلاق در میان سالمندان رو به افزایش است و نسبت قابلتوجهی از زنان سالمند تنها زندگی میکنند.
بیش از نیمی از سالمندان، به گفتهی همین مقام رسمی، از احساس غفلت، بیتوجهی و انزوا رنج میبرند. با وجود این هشدارها اما جامعه هنوز با نگاهی سطحی و سادهانگار به پدیده طلاق در سالمندی مینگرد؛ گاهی با شگفتی، گاهی با تمسخر، و گاهی با تحسین بیجا.
جدایی در پیری؛ انتخاب یا اجبار خاموش؟
دادههای مرکز آمار ایران نشان میدهد که طلاق در رده سنی بالای ۶۰ سال در حال افزایش است. در استانهایی مانند تهران، این نرخ در دهه اخیر دو برابر شده. اما برخلاف برداشتهای عامیانه، اغلب این طلاقها نه از سر شجاعت یا حقطلبی، که حاصل خستگی روانی، بیپناهی، و سالها تحمل فرساینده رابطههای بدون معنا هستند.
دکتر نیره توکلی، جامعهشناس خانواده، میگوید: «ما از زنان سالمند مطلقه بهعنوان نشانه رهایی حرف میزنیم، اما آنها اغلب هیچ منبع درآمد، شبکه حمایتی یا سرمایه اجتماعی ندارند. رهایی بدون حمایت، فقط شکل تازهای از بیپناهی است.»
طلاق، اگر در جوانی میتواند فرصتی برای بازسازی باشد، در سالمندی بیشتر به افزایش انزوا، تنهایی و آسیب روانی منتهی میشود.
طلاقِ آرام، بحرانِ عمیق
ما در فرهنگی زندگی میکنیم که هنوز سالمندی را صرفاً یک دوره زیستی میبیند، نه اجتماعی. سالمند باید ساکت باشد، وابسته باشد، سپاسگزار باشد اما حق انتخاب، اعتراض یا جدایی ندارد. همین الگو باعث شده سالمندان در سالهای آخر عمر، در سکوتی طاقتفرسا زندگی کنند؛ تا جایی که تنها راه رهایی را، پایان رسمی رابطه ببینند.
دکتر حمیدرضا شاهمحمدی، رواندرمانگر حوزه سالمندی، میگوید: «ما با نسلی از سالمندان مواجهیم که مهارتهای عاطفی نیاموختهاند، و حالا در سالخوردگی، بدون هیچ حمایت اجتماعی، باید با پیامدهای طلاق، تنهایی و طرد دستوپنجه نرم کنند.»
در غیاب مشاورههای مناسب، گفتوگوهای خانوادگی و سیاستهای رفاهی، بسیاری از این جداییها تبدیل به تنهاییهای عمیق و مخرب میشوند.
نه یک حق، که یک هشدار
طلاق در سالمندی را نباید صرفاً از دریچه حق فردی دید. درست است که هر فرد حق دارد تصمیم بگیرد، اما وقتی طلاق، نتیجه سالها انباشت بیتوجهی، فقدان حمایت و نبود گفتوگو است، دیگر انتخاب نیست؛ بلکه تبدیل به هشدار میشود.
هشداری درباره جامعهای که برای سالمندانش برنامه ندارد. نه برای گفتوگوی میاننسلی، نه برای رابطههای فرسوده، نه برای زندگی مستقل زنان سالمند، نه حتی برای مراقبت روانی بعد از طلاق.
سالمندی باید زمان آرامش باشد، نه بازگشت به صفر
اگر جامعه میخواهد با نسلی از سالمندان تنها، افسرده و مطلقه مواجه نشود، باید امروز کاری کند. از تغییر نگاه فرهنگی نسبت به سالمندان، تا تدوین سیاستهای حمایتی برای حفظ کیفیت روابط زناشویی، از آموزش مهارتهای عاطفی در نسلهای جوانتر، تا فراهم کردن زیست مستقل و امن برای سالمندان تنها.
سالمندی نباید بازگشت به نقطه صفر باشد. نباید فصلی از سرگردانی، ترک، و طلاق باشد. سالمندی، اگر جامعه وظیفهاش را بشناسد، میتواند فصل آسودگی باشد؛ نه پایان خاموشِ یک عمر تحمل و نمادی از تنهاییِ رسمی.
خلیچ فارس:سیما اظهار داشت: من کارمند هستم و با پول خودم بچههایم را بزرگ کردم.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از اعتمادآنلاین، سیما تصمیم دارد از شوهرش جدا شود. او میگوید بعد از ۲۲ سال زندگی مشترک راهی بجز این کار برایش نمانده است. سیما برای اعتمادآنلاین از زندگیاش میگوید.
چه مدت با شوهرت زندگی کردی؟
۲۲ سال با او زندگی کردم و یک سال هم هست که جدا شده و درخواست طلاق دادهام.
بچه داری؟
بله، دو دختر دارم.
دخترهایت بزرگ هستند؟
بله. هر دو دانشگاه میروند. فاصله سنی آنها کم است.
چرا میخواهی از شوهرت جدا شوی؟
شوهرم مثل یک نوجوان زندگی میکند. آرزوهای بزرگ دارد. برای رسیدن به آروزهایش هم مرتب از دیگران قرض میکند و همیشه بدهکار است.
به زندگی تو آسیب میزند؟
این طرز زندگی به شدت به ما آسیب میزند. من کارمند هستم و با پول خودم بچههایم را بزرگ کردم. ما دو بار خانه خریدیم و شوهرم، چون از همه قرض میکرد، خانهها را فروخت و بدهی داد. او مرتب چک میکشد و بدهی بالا میآورد. همیشه در خانه ما درگیری است. دخترانم و من آرامش نداریم. همیشه طلبکارها داد و فریاد میکنند و زندگی ما را نابود میکنند. ما هیچ راهی نداریم جز اینکه از هم جدا شویم.
نظر شوهرت چیست؟
او میگوید اگر مهریه نمیخواهی جدا شو.
مهریهات را بخشیدهای؟
نبخشیدم ولی میدانم هیچ چیز ندارد که بدهد. او حالا حتی پول تاکسی ندارد تا دادگاه بیاید. همه را اذیت میکند، حتی پدر و مادر خودش را.
بچههایت به این طلاق رضایت دارند؟
بله. راضی هستند، چون آنها هم از اینکه مرتب طلبکار مقابل در خانه بیاید خسته شدهاند.