فرهاد خادمی
روسیه، کشوری که سالهاست در ادبیات رسمی جمهوری اسلامی ایران بهعنوان «شریک استراتژیک» تعریف میشود، بار دیگر نشان داد که در قاموس سیاست خارجیاش، واژه “منافع ملی” بر هرگونه تعهد، قرارداد یا نزدیکی سیاسی اولویت دارد. ماجرای هواپیماهای جنگنده سوخو-۳۵ تنها یک نمونه از این واقعیت تلخ است؛ نمونهای که باید بهعنوان یک زنگ هشدار جدی برای سیاستگذاران ایرانی تلقی شود.
موضوع خرید جنگندههای سوخو-۳۵ که سالهاست در گفتگوهای میان تهران و مسکو مطرح شده، بهوضوح نشانگر این بیاعتمادی مزمن است. با وجود اعلام توافق اولیه، تکمیل مراحل فنی، و حتی گزارشهایی درباره تولید بخشی از این جنگندهها برای ایران، روسیه عملاً از تحویل آنها به تهران خودداری کرده است. در مقابل، همین روسیه با بیپروایی کامل و تنها با اندکی چانهزنی دیپلماتیک، به فروش ۱۱۷ فروند جنگنده سوخو-۳۵ به هند چراغ سبز نشان داده است؛ کشوری که نه تحت تحریمهای سختگیرانه بینالمللی است، نه در انزوا بهسر میبرد و نه خود را «متحد راهبردی» روسیه معرفی میکند.
این تبعیض آشکار نهتنها نشانهای از عدم پایبندی روسیه به توافقات با ایران است، بلکه بیش از پیش روشن میسازد که تهران نباید سرنوشت امنیت و توسعه نظامی خود را به اراده سیاسی کشورهایی گره بزند که در بزنگاهها، ایران را قربانی ملاحظات تاکتیکی و تعاملات گستردهتر خود با غرب یا شرق میکنند.
درک این واقعیت نیازمند بازتعریف دقیق مفهوم “منافع ملی” در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است. روابط با روسیه طی دهههای اخیر، نهتنها به تقویت قدرت بازدارندگی ایران کمک شایانی نکرده، بلکه در مواردی موجب کندی پیشرفتهای بومی و وابستگی مضاعف به یک بازیگر غیرقابل اعتماد شده است.
مسکو نشان داده که منافعش را بهگونهای تنظیم میکند که حفظ تعادل با بازیگران بزرگتری همچون چین، هند و حتی ایالات متحده را بر هرگونه همکاری عمیق با ایران ترجیح میدهد. فروش گسترده جنگافزار به هند، آن هم در شرایطی که ایران بیش از هر زمان دیگر به تجهیز نیروی هوایی خود نیاز دارد، تنها یک صفحه از کتابی قطور از رفتارهای دوگانه روسیه است. از ماجرای تاخیر در ساخت نیروگاههای برق گرفته تا سنگاندازی در قراردادهای تسلیحاتی و بیتفاوتی در پروندههای منطقهای چون سوریه و قفقاز، نشانهها بیشمارند.
زمان آن رسیده که جمهوری اسلامی ایران با درک شرایط جدید جهانی، سیاست خارجی خود را از قالبهای سنتی و امید به شرق نجات دهد و به سوی تنوعبخشی واقعی در روابط بینالملل، تمرکز بر دیپلماسی منطقهای و اتکا به توان بومی حرکت کند. رویکردهای مبتنی بر “اعتماد سیاسی محض” جای خود را باید به محاسبهگری دقیق، واقعگرایی ژئوپلیتیکی و تنظیم روابط بر مبنای منافع ملموس و متقابل بدهد.
روسیه، علیرغم تمام ژستهای دوستانهاش، شریکی برای روزهای سخت نبوده است. تعلل در تحویل جنگندههایی که ایران سالها برایشان چانهزنی کرده، تنها یک علامت از منظومهای بزرگتر است؛ منظومهای که در آن، جایگاه ایران نه بهعنوان یک شریک راهبردی، بلکه بهمثابه یک ابزار موقت دیده میشود. اگر در این تحلیل تردید داریم، کافیست نگاه دوبارهای به فروش بدون مانع همان جنگندهها به هند بیندازیم.
تا زمانی که ایران در تعریف منافع ملی خود بازنگری نکند و وابستگی احساسی به بازیگران قدرتطلبی همچون روسیه را قطع نکند، نمیتوان به استقلال واقعی در سیاست خارجی دست یافت. وقت آن رسیده که از خود بپرسیم: آیا وقت عبور از توهم “دوستی راهبردی” با روسیه فرا نرسیده است؟