خلیج فارس:محمدرضا گلزار، با انتشار این متن در استوی اینستاگرامش، سوالاتی را درباره مخاطب این استوری، در ذهن مخاطبان بهوجود آورد.
منبع:برترینها
خلیج فارس:این سخنان را حسن روحانی رئیسجمهوری ایران در سالهای 1392 تا 1400 گفته که دل پرخونی از صداوسیما دارد و جالب اینکه او خود پس از صادق قطب زاده مدتی رئیس شورای سرپرستی صدا و سیما بوده و اتفاقاً در آن فضا منشأ تحولاتی برای جذب مخاطب و اعتمادسازی هم بوده و حالا اینگونه صریح بر آن میتازد.
رئیسجمهوری کنونی البته بنا بر وفاق گذاشته و از هر سخنی که به آن آسیب رساند میپرهیزد و میکوشد نقدهای خود را در لفافه و با طرح سوالاتی با چرا و چگونه و چطور طرح کند یا سراغ موضوعاتی رود که سایش و اصطکاک کمتری با مقولات اصلی و حساس دارد یا از نهجالبلاغه نقلی آورد تا انگی بر او ننشانند اما هیچیک از این ملاحظات سبب نشده صداوسیما در نشر و انعکاس خبرهای او گزینشی عمل نکند اگرچه عجالتاً مورد عتاب و خطاب مستقیمشان نیست در حالی که خاتمی و روحانی بودند و بیشتر سراغ اطرافیان میروند.
با این حال اگر دربارۀ ضرورت پیوستن به افایتیاف بگوید پوشش نمیدهند اما اگر به قیمت تخممرغ اشاره کند برجسته میسازند چراکه از نظر صداوسیما رئیسجمهوری نه عالیترین مقام رسمی کشور پس از مقام رهبری و مسئول اجرای قانون اساسی (عین تعریف اصل 113 قانون اساسی) که متولی بخشی از اقتصاد و همۀ معیشت مردم است و نه بیشتر.
با این همه وقتی رئیسجمهوری بار دیگر در واکنش به استیضاح وزیر امور اقتصادی و دارایی سخنی گفته قاعدتاً باید برای یک رسانه جذابیت و ارزش خبری داشته باشد و آن را نقل کند اما صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران در چارچوب اینگونه قواعد نمیگنجد و در حالی که عرفاً رسانه دولتی شناخته میشود و از دولت بودجه میگیرد اگر دولتی ناهمسو با گرایش سیاسی مدیران آن بر سر کار باشد خیلی که لطف کند بایکوت میکند و نادیده میانگارد و اگر نخواهد لطف کند شمشیر از رو برمیکشد و همسو با منتقدان موضع میگیرد و در تنور آنان میدمد.
اینگونه است که خبر دیدار صبح سهشنبۀ اعضای شورای راهبردی توسعۀ فرهنگ قرآنی با رئیسجمهوری را (که طبق سنت همهساله قبل از ماه رمضان انجام میشود) با تفصیل پوشش میدهد و هم سخنان رئیسجمهوری را پخش میکند که توصیه کرد «به جای یادگیری قرآن با تغییر رفتار به آن عمل کنیم» و هم صحبتهای دبیر شورا را که از برنامۀ حفظ قرآن به عنوان یکی از محورها یاد کرد تا بدانیم کار خودشان را میکنند و توجه چندانی به دیدگاه آقای پزشکیان ندارند که پرسیده بود: «اگر حفظ کنند و عمل نکنند به چه درد میخورد؟»
شامگاه همان روز سهشنبه اما آقای پزشکیان با اعضای مجمع نمایندگان استان همدان دیدار و در آن با اشاره به استیضاح وزیر اقتصاد -که قرار است یکشنبه 12 اسفند انجام شود -تصریح کرده بود: «با تغییر آدمها مشکل حل نخواهد شد. اقتصاد و تلاطمهای اقتصادی تاثیر زیادی از اخبار و اتفاقات میگیرد و در این اوضاع که گاهی یک تصمیم حتی در کشورهای دیگر بازار را دچار نوسان میکند. با این توصیف خبر استیضاح وزیر اقتصاد هم به بیثباتی بازار دامن زده است.»
یا این که در واکنش به تغییر برخی مدیران اجرایی گفته بود: «اصلاح و تغییر، مسیری زمانبر و کُند است و نمیتوان با تغییر افراد انتظار اصلاحات یکشبه را داشت. چندین دهه است که مسیر تغییر مدیران برای اصلاح امور را طی کردهایم و دیدهایم که با تغییر افراد نمیتوان به اصلاحات رسید؛ اصلاحات مسیری تدریجی و زمانبر است.»
اگر کسی اخبار را تنها از طریق صداوسیما دنبال کند میپندارد رئیسجمهور هیچ موضعی در قبال استیضاح عبدالناصر همتی نداشته است و اگر از برخی شبکههای خاص صداوسیما پیگیر باشد شاید حتی تصور کند مقصر اول و آخر تلاطم بازار دلار شخص همتی بوده و اصلاً «مظلومین» و «جمشید بسمالله» هم از همتی دستور میگرفتند مثل آن قصۀ مضحک که بابک زنجانی دربارۀ مرحوم نوربخش ساخته بود.
آنچه تحمل صداوسیما را دشوارتر میکند این هم هست که سابق بر این میشد از دست بخشهای خبری که سخنان مهم رئیسجمهوری را سانسور یا بایکوت میکند به سریالها و برنامههای غیرخبری و غیرسیاسی پناه برد اما وقتی به یاد میآوری سازمانی وابسته به همین صداوسیما برای توقیف سریال مورد علاقهات در شبکه نمایش خانگی اقدام کرده تا خودشان بیرقیب بتازند و سریالهای خود را به خورد مخاطب بدهند دل و دماغ شنیدن «اُفتاد، اُفتاد» حشمت خان فردوس با بازی داریوش ارجمند در بازپخش «ستایش» را هم از دست میدهی؛ هرچند نیمنگاهی داری و وقتی در همین حال و هوا میشنوی نرخ دیۀ تعیینشده در سال ضبط یا پخش این سریال- دوران خاتمی یا اوایل بعد از او – تنها 350 هزار تومان بوده، ناگهان از خود میپرسی خدایا! آخر در این 20 سال چه اتفاقی افتاده که حس اصحاب کهف به آدم دست میدهد؟
در همین گیر و دار خبر میرسد بودجه این سازمان 11هزار میلیارد تومان دیگر افزایش یافته و مخاطب به خود حق میدهد بخواهد دستکم اخبار رئیسجمهور را بیسانسور پخش کنند تا برخی تصور نکنند بنده خدا پزشکیان همچنان دارد نهجالبلاغه میخواند.
اصلاً باشد! به مخاطب بها نمیدهند. حداقل به خاطر آن 11 هزار میلیارد تومان بیشتری که قرار است بگیرند و قاعدتاً از دولت باید دریافت کنند کمی از این رفتار فاصله بگیرند.
مجریان محبوب را از بخشهای ورزشی و فرهنگی حذف کردند و با سریالهای مورد علاقه در شبکه نمایش خانگی درمیآویزند. دستکم چهارکلمه صحبت رئیسجمهور را درست منعکس کنند!
اگر رئیسجمهوری عالیترین مقام رسمی پس از رهبری است چه کسی به لحاظ اداری شایستگی دارد تشخیص دهد کدام بخش از سخنان او را پخش کنند یا نکنند؟
آنچه از زبان رئیسجمهوری پیشین بیان شده اما حکایت از تنگتر شدن دایره دارد تا جایی که صحبت از یک جناح و یک جریان هم نباشد و به یک گروه تنزل یابد. همانها که هستۀ اصلی استیضاح وزیر اقتصادند و بایکوت سخنان رئیسجمهور پزشکیان در قبال آن میتواند ناشی از همین باشد.
منبع:عصرایران
خلیج فارس:مطابق قاعده چندسال اخیر، سریالی که به تازگی منتشر شده در همان قسمت نخست موجی از نقدها و یادداشتهای مثبت از سوی برخی رسانهها دریافت کرده است.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از برترینها؛ مطابق قاعده چندسال اخیر، سریالی که به تازگی منتشر شده در همان قسمت نخست موجی از نقدها و یادداشتهای مثبت از سوی برخی رسانهها دریافت کرده. با این حال به نظر میرسد که بخشی از این تحسینها شاید بیش از حد اغراقآمیز باشند، به ویژه با توجه به اینکه تنها یک قسمت از این سریال تاکنون منتشر شده است. در ادامه به بررسی واقعگرایانهتر سریال “بازنده” خواهیم پرداخت. با ما همراه باشید.
یکی از نکات مثبت سریال “بازنده” که نمیتوان آن را نادیده گرفت، فضاسازی آن است. استفاده از لوکیشنها، طراحی صحنه و نورپردازی قابل توجه است و تا حدودی توانسته فضایی مناسب برای روایت داستان ایجاد کند. این جنبه از سریال مطمئناً یکی از دلایلی است که توجه منتقدان و مخاطبان را به خود جلب کرده است. اما اگر از لحاظ داستانی به سریال نگاه کنیم، فعلاً با یک سریال معمولی روبهرو هستیم.
داستان سریال، در قسمت اول به نحوی معرفی شد که هنوز به طور کامل شخصیتها و خطوط داستانی توسعه نیافتهاند. از این رو، قضاوت زودهنگام درباره کیفیت کلی سریال ممکن است کمی ناعادلانه باشد. آنچه جای تعجب دارد، حجم زیادی از نقدهای مثبت و تمجیدهای بیحد و مرز است که بعد از پخش تنها یک قسمت از سریال ارائه شدهاند. این نوع بازخوردها ممکن است مخاطب را به اشتباه بیندازد و انتظاراتی فراتر از واقعیت ایجاد کند. هرچند که این سریال ظرفیت بالایی برای موفقیت دارد، اما تا این لحظه، تنها شواهد موجود یک اثر معمولی با پتانسیلهایی مشخص است.
«بازنده»ای که جَنَم برنده شدن دارد!
البرز کوشیار در سینما نوین به تمجید از این سریال پرداخته: چه از این بهتر که در ترافیک درامهای اجتماعی و رئالیتیشوهای دچار روزمرگی و گاه الکی خوش، سریالی از راه برسد که جنسش فرق کند. هم رنگ و رخ متفاوتی داشته باشد و هم ترکیبش از دور داد بزند ارزش تماشا دارد. بویژه که متعلق به گونه معمولاً کمیاب جنایی معمایی هم باشد. یعنی نور علی نور. سرراست و مثل بچه آدم قصه اش را بگوید. معمایش را طرح کند و سرنخ هایش را روی میز بگذارد. تکروی های پیچیده مضر و بدون توجه به سطح درک بیننده اش نداشته باشد. بازیگر چهره باشد و از ساختارشکنی در کستینگ نترسد.
کاراکتر کارآگاه با حضور علیرضا کمالی قطعاً تحت الشعاع محبوبیت گریز ناپذیر رضا پروانه در «پوست شیر» قرار دارد. حتی اگر بدانیم فیلمنامه «بازنده» قبل از سریال برادران محمودی نوشته شده. کمالی اما در عین خودسرانگیهای شخصیت، از جمله کتک زدن متهم و مُقُر آوردنش در همان شروع که بیننده وطنی را یاد خلق و خوی رضا پروانه میاندازد، هویت مستقل دارد. حضور بازیگرانی مثل سارا بهرامی و صابر ابر که در ارائه بازیهایی سرد و نمایش شخصیت هایی رمزآلود، توانایی بالایی دارند و نیز کلیشه شکنی در دعوت از چهرهای مانند پیمان قاسم خانی برای نقشی جدی و مقتدر، قطعاً به نفع «بازنده» تمام خواهند شد. با همه اینها، ظاهراً «بازنده»، جَنَم برنده شدن دارد!
یک سایکودرام پرتعلیق
صفحه سینمایی سینما ایدهآل هم فرمول نقد قبلی را تکرار کرده: ژانر معمایی-جنایی به ویژه وقتی با یک قصه خانوادگی گره میخورد برای مخاطب ایران جذاب و تماشایی می شود. سریال «بازنده» با همین ساختار و در همین فضا داستانش را روایت میکند که البته با لایههایی از روانکاوی شخصیتها آمیخته و سویههای کارآگاهی آن را با نوعی مکاشفه روانکاوانه کاراکترها پیوند میزند و از این طریق ذهن مخاطب را به شکل بیرونی با تعلیق درام و از حیث درونی با واکاوی شخصیتها به میانجی کشف معما صورت بندی و بازنمایی میکند.
کارگردان جوان سریال بازنده که تجربه پیشین او با سریال کوتاه درمانگر نشان از علاقه اش به گونه سایکودرام دارد در نخستین تجربه بلند خود به مدد حضور بازیگران توانمندی چون علیرضا کمالی قدم بزرگی برداشته است. اگر دلتان فضای جدید و متفاوت در سریالسازی میخواهد و گمان میکنید دیگر سریالهای نمایش خانگی به تکرار افتادند باید گفت هنوز هم با تماشای حتی یک قسمت از سریال بازنده میتوان امیدوار بود که صنعت سریالسازی ایران جان دوبارهای گرفته است.
نباید عجله کرد!
اما ایمان عبدلی به قسمت نخست این سریال نگاه متفاوتی دارد: درباره قسمت اول بازنده به غیر از تاکیدهای اغراقآمیز که بیشتر حول فضاسازی این سریال میچرخد، چیز زیادی نمیشود گفت، یک داستان به اصطلاح معمایی که زیربنای احتمالا انتقادی هم دارد با توجه به اشاراتی که به یک خانواده نفتی میشود، ثروت هنگفتی که در یک خانواده کارتلی دست به دست میشود، مردی که از راه رسیده و احتمالا سودایی دارد، همسایهای که او هم احتمالا چشم طمع دارد. بازیها و کاراکترها البته در این یک قسمت غافلگیری خاصی نداشته، نکته منفی دو سه سکانس کودکانهایست که از فرط آماتور بودن، خندهدار نشان میدهد، مثلا آن سکانس صدای جیغ و نحوه مواجهه صدف اسپهدی و برادرش، خیلی بد اجرا شده، یا آنجا که برادر اسپهبدی مقابل پلیس بیتابی میکند، پلیس تهدیدش میکند که “نکنمت تو گونی”. به هر حال باید بیشتر بگذرد تا قضاوت بهتری داشته باشیم.
ارجاع به دو اتفاق تاثیرگذار
احسان رستگار هم به قسمت نخست این سریال نقد جدی دارد. اما خب به نظر میرسد نگاه رستگار، پروندهساز و مسموم است. بخشی از نقدی که او برای این سریال نوشته را با هم مرور میکنیم.
در قسمت اوّل این مجموعه، نکاتی گلدرشت، جلب نظر میکردند به مثابه کدگذاریهایی برای حسّاس کردن گیرندههای مخاطب؛ مثلاً نام مادر «ارغوان امینی»، «ونوس افتخاری» است و بدیهی است، اینهمانی ناخواستهی بین این دو اسم، با نامهای «مژگان افتخاری» و «امجد امینی»، مادر و پدر مرحومه «مهسا امینی»، در ذهن مخاطب، فارغ از اهداف فرامتنی و زیرمتنی مدّ نظر، میتواند ابتداییترین هدف ظاهری فیلمنامهنویس تلقّی شود، به ویژه با لحاظ کردن زمان آغاز پخش سریال، از قضا دقیقاً مقارن با ایّام سالگرد فوت خانم مرحومه مهسا امینی!
ایضاً اشارهی نسبتاً بیربط به ارزش ریالی سرمایهی مادر ارغوان یعنی مژگان افتخاری -که از شوهر سابقش (پدر واقعی ارغوان) به ارث برده بوده- به مبلغ دو هزار و هشتصد میلیارد تومان، کدی دیگر است که برخلاف کد قبلی، فقط برای خواص قابل کدگشایی میتواند باشد؛ این مضامین نیز میتوانند قرابتهایی با شخصیّتها و رفتارهای پدر و مادر مهسا امینی داشته باشند.
کاربران چه گفتند؟
سجاد نوشت: سریالهای شبکه خانگی، از منظر فنی پیشرفت محسوس و قابل توجهی دارند، اما این بی توجهی به زبان فارسی در تیتراژ سریال بازنده و گردنزنی در دو پلتفرم فارسی زبان، اتفاق خوبی نیست. در یک سریال تیتراژ شروع کاملا به زبان انگلیسی است و در دیگری پوستر اصلی به انگلیسی منتشر شده. چرا؟
موبیسم: یه سریال جدید منتشر شده به اسم “بازنده”. اولین قسمتشو که دیدم متوجه شدم سناریوش خیلی شبیه یکی از رمانهای خارجیه که خوندم و یه ذره که گذشت دیدم بعله! خودشه! خیلی هیجان انگیزه که ایرانیزه شده یه رمان جنایی رو ببینی.
زرشک: قسمت اول سریال بازنده در ژانر پلیسی معمایی با رنگ و لعاب و نور و ریتم و فضای متفاوت ذهن مخاطب رو تحریک میکنه که قصه رو پیگیری کنه. جدا از ادایی بودن و ناآشنا بودن مکانها و تیزر انگلیسی که برای مخاطب عام ایرانی هضمش یه کم سخته ولی درمجموع بد نبود.
و طاها: ایرانیا مینی سریال جنایی نوآر ساختن؟ پناه بر خدا.