هاشمی رفسنجانی
سرنوشت قالیباف شبیه هاشمی مدل ۸۴
مصطفی داننده
داستان قالیباف در انتخابات ۱۴۰۳ به شدت شبیه هاشمی رفسنجانی در سال ۸۴ است. در بسیاری از نظرسنجیهای آن سال، هاشمی رأی اول مردم بود و باقی با فاصله کم یا زیاد، بعد از او قرار گرفته بودند. هاشمی در آن زمان مانند دهه ۹۰ محبوب نبود و این موضوع را رقبای او میدانستند. همه آنها بر این باور بودند که اگر بتوانند رأی خود را تا حدی برسانند که همراه با هاشمی به مرحله دوم انتخابات بروند، میتوانند سیاستمدار کارکشته ایران را شکست دهند.
تحلیلها درست بود. احمدینژاد به همراه هاشمی به دور دوم آمد و توانست ۷ میلیون رأی بیشتر از هاشمی بیاورد و رئیس جمهور ایران شود. اصلاحطلبان با علم به این موضوع حتی به هاشمی پیشنهاد دادند تا «شیخ اصلاحات»، یعنی مهدی کروبی، به جای او به رقابت با احمدینژاد برود، چون میدانستند هاشمی فاتح این میدان نخواهد بود.
حالا چرا میگویم حال و هوای قالیباف در این انتخابات شبیه به هاشمی است؟ چون به نظر میرسد انتخابات چهاردهمین دوره ریاست جمهوری هم مثل دوره نهم به دور دوم خواهد رفت. آنگونه که از شواهد پیداست، هیچکدام از نامزدها حائز اکثریت آرا نیستند و نمیتوانند نظر مثبت ۵۰ درصد به علاوه یک را به خود جلب کنند و راهی پاستور شوند.
قالیباف با توجه به سابقه سیاسی و همچنین ریاست مجلس، شانس بیشتری نسبت به رقبای دیگر برای رفتن به دور دوم دارد. در میان تمام نامزدها، مردم او را بیشتر میشناسند. او چهره آشناتری برای مردم نسبت به سعید جلیلی یا قاضیزاده هاشمی است.
از آن سو، سعید جلیلی هم رأی سنتی خود را دارد. او میتواند با همان رأی سنتی که چیزی حدود ۵ میلیون نفر است، راهی دور دوم شود. البته این احتمال وجود دارد که یکی از این دو به نفع دیگری با فشارهای سیاسی کنار برود. البته احتمال این مسئله با وجود اختلاف فکری شدید جریان قالیباف با جریان جلیلی بعید به نظر میرسد. هر دوی اینها فکر میکنند اگر این دوره را از دست بدهند، دیگر رنگ ریاست جمهوری را نخواهند دید.
از سوی دیگر مسعود پزشکیان قرار دارد. نامزد جریان اصلاحات که به نظر میرسد اوضاع به شدت بهتری نسبت به همتی، نامزد دوره گذشته انتخابات دارد. وزیر بهداشت دولت سید محمد خاتمی، توانسته تا حدودی سبد رأی مشخصی را برای خود دست و پا کند. پزشکیان و جریان اصلاحات این امید را دارند که با شکستن رأی اصولگرایان میان قالیباف و جلیلی، او با یکی از اینها به دور دوم برود.
رفتن انتخابات به دور دوم، میتواند به معنای پیروزی پزشکیان باشد و شکست رقبا. بیایید احتمالات را با هم بررسی کنیم و در نهایت به نتیجه نهایی و دلیل شباهت قالیباف و هاشمی مدل ۸۴ برسیم.
اگر پزشکیان و قالیباف به مرحله دوم برسند، جریان اصولگرا در وهله اول دچار یک شوک اساسی میشود. آنها بعد از انتخابات ۱۴۰۰ انتظار چنین اتفاقی را نداشتند. آنها تصور میکردند که تا سالها میتوانند قوه مجریه را در اختیار داشته باشند. همین سرخوردگی باعث میشود بخشی از سبد رأی آنها وارد انتخابات نشود، چون تصور میکنند پیروزی رقیب قطعی است.
از طرف دیگر رأیدهندگان به سعید جلیلی به شدت مخالف قالیباف هستند. آنها حتی حاضرند به پزشکیان رأی بدهند اما در برگه رأی نام قالیباف را ننویسند. آنها میگویند حداقل پزشکیان یک زندگی سالم و بدون حاشیه اقتصادی دارد.
قالیباف بعد از شکست احتمالی، روزگار سختی در مجلس هم خواهد داشت. شاید ریاست او در سال دوم تمدید نشود و نامزد ناکام مجبور باشد کنار دیگر نمایندگان در صحن بنشیند و صندلی ریاست را به فرد دیگری واگذار کند.
اما اگر جلیلی راهی دور دوم شود، آن زمان است که طرفداران قالیباف که به دنبال “مدیر اجرایی” هستند تا “مدیری که در شعارهای خود زندگی میکند”، رأی خود را به صندوق پزشکیان میاندازند. چون فکر میکنند از نظر فکری شبیهتر به نماینده تبریز در مجلس هستند تا دبیر سابق شورای عالی امنیت ملی.
در صورت سوم، اگر جلیلی و قالیباف به صحنه بیایند، شاهد یک “اصولگرا کُشی اساسی” خواهیم بود. اشاره به ماجراهای قالیباف در دوران مدیریت شهرداری و ریاست مجلس میتواند یک زلزله سیاسی را رقم بزند و این رفتار از جبهه پایداری که حامی جلیلی است بر میآید که تمام زندگی قالیباف را روی دایره بریزند و آینده او را به حراج بگذارند. مردم هم نشان دادهاند که در این زمانهها معمولاً سمت آدمی که پشت او حرف زیاد است، نمیایستند.
اینها را گفتم تا بنویسم نامزدی که همراه قالیباف به دور دوم میآید، میتواند مانند احمدینژاد در سال ۸۴، به پیروزی خود مطمئن باشد. هرکسی در برابر قالیباف قرار بگیرد، برنده دور دوم انتخابات است، مثل دوره نهم که هر کسی در برابر هاشمی قرار میگرفت، پیروز بود.
البته دوست داشتیم در سال ۸۴، مهدی کروبی آن نامزدی بود که در برابر هاشمی قرار میگرفت تا حداقل تاریخ ایران مسیر متفاوتی را تجربه میکرد و الان هم امیدواریم که پزشکیان فاتح نهایی این رقابت باشد تا دوباره شاهد تصمیمات احساسی و به دور از منطق نباشیم.
منبع:عصرایران
خلیج فارس:میزگرد رونمایی و بررسی روزنوشتهای مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۸۰، با عنوان «افراط در اختلاف» روز سهشنبه ۱۸ اردیبهشت برگزار شد. در این میزگرد، آقایان حسین علایی، سید رضا صالحیامیری، محسن هاشمیرفسنجانی و محمد عطریانفر حضور داشتند و هرکدام از زاویه نگاه خود به بحث و تحلیل دربارهی کتاب و نیز شخصیت مرحوم هاشمیرفسنجانی پرداختند.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از شرق، در ابتدای نشست محسن هاشمی با تمرکز بر تفاوت نگارش و متن خاطرات مرحوم هاشمی در خاطرات سال ۱۳۸۰ با خاطرات پیشینش، بر این نکته تاکید داشت که آن مرحوم سال به سال در خاطرهنویسی به جای پراکندهگویی، موضوعات مهم را در خاطراتشان مطرح میکردند. در ادامه هم میزان سانسور و ممیزی خاطرات و نحوهی اعمال آن برای انتشار پیش کشیده شد و مشخصا به برخی محدودیتها در اینباره از زمان روی کار آمدن دولت سیزدهم اشاره کردند که در دولت روحانی این محدودیتها وجود نداشت. به گفتهی محسن هاشمی، بخشی از این ممیزی به دلیل مسائل امنیتی و برخی هم ناظر به سلیقهی سیاسی بود.
سردار حسین علایی هم بر نقش مرحوم هاشمیرفسنجانی در گذار کشور از شرایط خطرناک ۱۱ سپتامبر و معرفی ایران به عنوان محور شرارت متمرکز شد. به گفتهی ایشان، در متن خاطرات مرحوم هاشمی اشارهی چندان زیادی به این موضوع نشده و در اخبار و گزارشها هم نقش ایشان به شکل روشنی قابل تبیین نیست، بهخصوص که سردار علایی عنوان کردند مرحوم هاشمی در آن برهه دیگر سمت اجرایی هم نداشتند.
سردار علایی در ادامهی سخنانش، ارجاعی هم به موضوع اختلاف فرماندهان نظامی با دولت دوم خاتمی در سالهای ابتدایی دههی ۸۰ شمسی داشت و به گفتهی او، مرحوم هاشمیرفسنجانی اساسا به عنوان یک میانجیگر در برهههای مختلف و مشخصا سال ۸۰ عمل کرده و همواره به دنبال تعامل بین همهی جریانهای سیاسی و حتی بدنهی نظامی بود.
سید رضا صالحیامیری هم در این نشست از نگاه کلانتر به تبیین شخصیت مرحوم هاشمی به عنوان فردی صاحب گفتمان و پتانسیل مدیریت و راهبری (leadership) ورود کرد. صالحیامیری سخنانش را با مطرحکردن چند ویژگی بارز مرحوم هاشمیرفسنجانی ادامه داد و پیرو آن، درخصوص نگاه نخبهپروری و آیندهمحوری ایشان نکاتی را هم بیان کرد.
محمد عطریانفر هم با یک تبیین تاریخی به فراز و فرودهای زندگی مرحوم هاشمی و نقش او، چه در دوران قبل از انقلاب، چه در دوران جنگ و پس از آن اشاره داشت و تاکید کرد که مرحوم هاشمیرفسنجانی به عنوان یک چهرهی کلیدی و یار نزدیک امام، اساسا در بنیانگذاری انقلاب نقشآفرینی کردند.
خلیج فارس:مرحوم هاشمی رفسنجانی از ابتدای شکل گیری دولت موقت در جریان آن قرار داشت و حکم نخست وزیری بازرگان نیز در کنار امام، توسط او خوانده شد. وی که عضو شورای انقلاب بود، در دولت موقت نیز به سمت معاونت وزارت کشور منصوب شد. رفسنجانی در خاطرات خود در اینباره نوشته است:
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از انتخاب، در جلسههای ۱۷، ۲۰ و ۲۱ تیرماه ۱۳۵۸ شورای انقلاب مطرح شد، از جمع اعضای شورا، آیتالله خامنهای، به معاونت وزارت دفاع منصوب شدند و آیتالله مهدوی کنی و من، به خاطر آشنایی و ارتباطی که با کمیتههای انقلاب و سپاه پاسداران داشتیم، در وزارت کشور معاونت این دو بخش را برعهده گرفتیم و آقایان محمدجواد باهنر و ابوالحسن بنیصدر هم با توجه به ارتباط کاری و شناختی که وجود داشت، در معاونت وزارتخانههای آموزش و پرورش و امور اقتصادی و دارائی، قرار گرفتند.
در این تصویر آقایان: هاشمی رفسنجانی، ابراهیم یزدی، یدالله سحابی، حاج سید جوادی و صادق قطب زاده حضور دارند.
روایت هاشمی رفسنجانی از تظاهرات طرفداران آیتالله مصباح یزدی در قم
خلیج فارس:آیت الله هاشمی رفسنجانی در خاطرات روز چهاردهم اسفندماه ۱۳۷۹ درباره روز دیدار با یک بازیگر و دادگاه تاجزاده و اعتراضات طرفداران مصباح یزدی نوشته است.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از خبرآنلاین، متن کامل خاطرات اکبر هاشمی رفسنجانی را در ادامه بخوانید.
مدیران کمیته امداد امام آمدند. آقایان [حبیبالله]عسکراولادی و [سیدرضا]نیری، گزارش دادند و گفتند، ظرفیت کمیته برای ایجاد اشتغال، خالی است و دولت اگر به جای دادن اعتبارات اشتغال، به اُرگانهایی که قادر به جذب آن نیستند، به کمیته میداد، نتایج بهتری داشت. گفتند، با مدیریت خوب شما، مجمع تشخیص مصلحت، کمیته امداد را از یک بحران، به خاطر استانی شدن اعتباراتش در بودجه نجات داد.
من هم صحبت مفصلی دربارۀ خدمات ۳۵ گانه کمیته داشتم و قدردانی کردم و خواستم، در اجرای طرح فقرزدایی که بناست دولت به مجلس ببرد، فعال باشند و راه اصلی فقرزدایی را رونق اقتصادی و سازندگی و سرمایهگذاری و فعال کردن بخش خصوصی و ایجاد اشتغال و سپس بیمه بیکاری خواندم.
آقای جهانگیر الماسی، کارگردان سینما و تئاتر و بازیگر و نویسنده آمد و شرحی از خدمات هنریاش داد و خواست که برای پیاده کردن آرمانهای هنریاش برای انقلاب و ایران، کمک کنم. آقای عباس ملکی [از دفتر مشاورت رهبری در امور بینالملل]آمد و استمداد کرد، برای تهیه مطالبی در اقتصاد به منظور رونق بخشیدن به اقتصاد کشور که میخواهد برای اظهارنظر، در اختیار [داییاش]آقای [محمد]فاضل لنکرانی [از مراجع تقلید]بگذارد.
از کم نتیجه بودن سیاست خارجی دولت آقای [سید محمد]خاتمی، گفت و به خصوص در آسیای میانه و قفقاز و خلیج فارس و گفت، آنچه در جنوب داریم، محصول سیاست و عمل شما در حل مشکل روابط با عربستان سعودی است. گفت، بناست جلسهای از رؤسای جمهور فعلی و سابق ترکیه، در ترکیه تشکیل شود و میخواهند از شما دعوت کنند. گفتم، پس از رسیدن دعوت، نظر میدهم.
عصر آقای طه هاشمی [مدیرمسئول روزنامه انتخاب]آمد. دربارۀ طرح مسئله نواندیشی دینی توضیحات داد که اخیراً روزنامه انتخاب طرح کرده است و باعث خشم بخشی از جناح راست شده و طرفداران آقای [محمد تقی]مصباح [یزدی]در قم، علیه او تظاهرات کردهاند.
گفت، این یک اقدام فکری است و نه سیاسی و عملی؛ از فشار بیشتر، نگران است. مشورت کرد؛ گفتم، توضیح بدهد که این را برای کل طرفداران انقلاب اسلامی گفته و نه برای جدا کردن بخشی به عنوان نواندیشی. دربارۀ اوضاع سیاسی و انتخابات، مذاکره شد.
[آقایان کساییان، دزاشیب و تاجیک]، سه نفر از جانبازان قطع نخاعی آمدند که در کار اقتصادیشان شکست خوردهاند. استمداد کردند؛ به بنیاد مستضعفان نوشتم که کمکشان کنند.
امروز، دادگاه آقایان [مصطفی]تاجزاده، معاون سیاسی و زیرکشور و [آیتالله]آزرمی، فرماندار تهران را به جرم تخلف در انتخابات تهران، محکوم کرده و باعث خشم چپها شده است. مطرح شده که آقای [عبدالواحد]موسویلاری، [وزیر کشور]هم باید در دادگاه ویژه روحانیت جواب بدهد. مبادله نامهها و بیانیههای تند، بین مجلسیان و قوه قضائیه هم ادامه دارد.
آقای [عباس]ملکی، در صحبتهایش گفت که امروز عقلای جامعه به بطلان سمپاشیهای چپها علیه شما پیبردهاند و میگویند، فلانی در این همه تبلیغات منفی، سالم بیرون آمد و تبدیل به شخصی رویینتن شده است.

در میان تصاویری که خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی و نیز خبرگزاری مشهور اصولگرا از مراسم هفتمین سالگرد درگذشت آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی در حسینیۀ شمارۀ دو جماران منتشر کرده بر تصویری که سید محمد خاتمی را در کنار حسن روحانی نشان میدهد درنگ میکنیم.
در نگاه اول این که دو رییس جمهوری پیشین ایران که در سالهای ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۴ و نیز ۱۳۹۲ تا ۱۴۰۰ مجموعا با ۸۴ میلیون رأی در ۴ انتخابات عهدهدار ریاست جمهوری ایران شدند در مراسم درگذشت یک رییس جمهوری پیشین دیگر شرکت کنند که در سالهای ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶ عهده دار آن جایگاه بوده امری شگفتآور نیست خاصه این که هر سه روحانی و از چهرههای مشهور دوران انقلاب بودهاند. مکث بر این عکس، اما چند دلیل دیگر دارد:
نخست به این خاطر عکس را خبرگزاری رسمی دولتِ حالا نواصولگرا منتشر کرده در حالی که تا همین چندی پیش رسانهها از انتشار تصویر رییس جمهوری پیشین ایران به خاطر ماجراهای انتخابات ۱۳۸۸ منع شده بودند.
دوم به این دلیل که هاشمی رفسنجانی در عصر جمهوری اسلامی و از روز تأسیس در ۱۳۵۸ تا ۱۳۹۵ که درگذشه تنها رییس جمهوری نبوده تا حضور دو رییس جمهور سابق دیگر مناسبت یا ضرورت یا موضوعیت داشته باشد بلکه رییس مجلس هم بوده و اگرچه ناطقنوری رییس پیشین مجلس آمده بود، اما خبری از رییس کنونی مجلس نبود حال آن که هاشمی فقید به عنوان جانشین فرمانده کل قوا در سال پایانی جنگ فرمانده آقای باقر قالیباف در دوران خدمت در سپاه هم بوده است. همچنین سالهای طولانی رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام بوده و بیشتر نیز شهره به این عنوان، اما در تصاویر آقای صادق لاریجانی رییس کنونی مجمع تشخیص مصلحت نظام را نمیبینیم.
جدای اینها او رییس مجلس خبرگان رهبری هم بوده، اما خبری از آیتالله احمد جنتی رییس کنونی مجلس خبرگان رهبری نبود که اگرچه به خاطر سن بالا کاندیدای دورۀ بعد نشده، اما همچنان دبیر شورای نگهبان است. همان شورایی که ۱۰ سال قبل صلاحیت هاشمی رفسنجانی را به خاطر سن بالا برای انتخبات ریاست جمهوری رد کرده بود.
مکث سوم به این خاطر است که به خاطر چرخشهای دولتها رییسان جمهور سابق هرگز در یک قاب دیده نمیشوند. مادام که ابوالحسن بنیصدر اولین رییس جمهوری ایران زنده بود هیچگاه امکان نداشت تمام رییسان جمهور سابق و زنده در یک قاب قرار گیرند، چون او از سال ۱۳۶۰ در پاریس به سر میبرد و اپوزسیون جمهوری اسلامی به حساب میآمد، اما بعد از درگذشت او در سال ۱۴۰۰ هم باز این اتفاق نیفتاده، چون محمود احمدینژاد رییس جمهوری سالهای ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲ هم حاضر نیست کنار سید محمد خاتمی و حسن روحانی قرار گیرد در حالی که ریاست جمهوری را از اولی تحویل گرفته و به دومی تحویل داده است.
در آمریکا، اما اگر مناسبت ملی در میان باشد رییسان جمهور سابق و زنده و طبعا از دو حزب رقیب دموکرات و جمهوریخواه ابایی ندارند هر چند از دونالد ترامپ به این طرف این قاعده در آمریکا نیز برهم خورده است. جالب این که احمدینژاد استاندار دولت دوم هاشمی رفسنجانی و عضو مجمعی بوده که ریاست آن با هاشمی بوده و این یعنی یک چند نسبت مرئوس و رییسی هم با او داشته است.
۵ رییس جمهوری سابق آمریکا کنار هم: باراک اوباما، بیل کلینتون، جرج بوش پسر، جرج بوش پدر و جیمی کارتر. (از این جمع، بوش پدر- نشسته- درگذشته و بقیه زندهاند حتی کارتر)
هاشمی رفسنجانی همچنین از ۱۳۶۰ تا ۱۳۸۸ و طی ۲۸ سال مهمترین امام جمعۀ (موقت) تهران پس از آیت الله خامنهای بوده، اما از امامان جمعۀ (موقت) کنونی هم خبر و نشانی نبود. همانها که هر هفته و به صورت پیوسته نمازگزاران را به رعایت تقوا و مشخصا خانمهای بیرون از نماز جمعه را به رعایت حجاب توصیه میکنند و اگر دولت مورد پسند بر سر کار باشد مشکلات اقتصادی را توجیه و اگر خاتمی و روحانی رییس جمهوری باشند بر اقتصاد و معیشت تأکید میورزند.
در میان مقامات سابق دوربینها تصویر غلامحسین کرباسچی شهردار تهران در دوران ریاست جمهوری او و نماد اجرایی سازندگی را هم ثبت کردند که با فاصله نشسته بود و کاری با دیگران نداشت.
دست آخر این که روزی روزگاری هاشمی رفسنجانی نماد قدرت در ایران بود و هر جا میرفت مقامات ریز و درشت برای دیدار با او یا درخواستی از او صف میبستند و نوبت میگرفتند، ولی دیروز در آیین هفتمین سالگرد درگذشت او خبری از کار به دستان کنونی نبود و هر که بود مقام سابق بود و این رسم روزگار است در این دیار.
وقتی در دانشگاهی که او پایه گذاشته و در درس انقلاب اسلامی رشتههای مختلف به او طعنه میزنند این غیبتها جای شگفتی ندارد.
دو رییس جمهور سابق بودند (روحانی و خاتمی) و رییس جمهوری فعلی نه در حالی که عضو تشکلی است که چهرۀ شاخص آن هاشمی رفسنجانی بوده یا عضو مجلسی (خبرگان) که رییس آن هاشمی بوده یا عضو مجمعی که باز رییس آن هاشمی بوده و در نمازهای جمعهای شرکت کرده که امام جمعۀ ان هاشمی بوده هر چند در مورد آقای رییسی احتمال سفر و مشغله و بحران منطقه و یا ملاحظات بیشتر امنیتی را هم باید در نظر گرفت.
رییس مجلس سابق بود (ناطق نوری)، اما رییس فعلی مجلس نه که چنانچه اشاره شد در سالهای آخر جنگ هاشمی فرماندهِ فرمانده او بوده حال آن که سردار سلیمانی به یاد داشت و این احترام را تا پایان ابراز میکرد و البته کرمانی هم بود و عجبا که در این فقره نیاز به تأسی از او نیست.
مکث اصلی البته به همان دلیل نخست است و این که ممنوعیت انتشار تصویر رییس جمهوری اسبق ایران گاهی هست و گاهی نه و شاید رفع آن در وضعیت کنونی به خاطر نزدیکی به انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری در اسفند پیش رو باشد. برای این دومی حسن روحانی نامزد شده و دیروز به طعنه به شورای نگهبان هشدار داد در تعیین صلاحیتها کاری نکنند که مثل انتخابات گذشته ریاست جمهوری مهمترین رقیب آرای باطله باشد! اگرچه برای مشارکت حداکثری تجدید نظر در تعیین صلاحیتها هم کفایت نمیکند.
خلیج فارس: در هفتمین سالگرد درگذشت مرحوم آیتالله علیاکبر هاشمیرفسنجانی، سیدحسین مرعشی، دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی ایران، میگوید که اتهام انسداد توسعه سیاسی در دولتهای سازندگی و تمرکز بر توسعه اقتصادی و بیتوجهی به توسعه سیاسی، بیاساس است.
به گزارش خلیج فارس؛ او در پاسخ به سوالی درباره این موضوع که اگر مرحوم هاشمی امروز در قید حیات بود چه راهکاری برای حل مناقشه بر سر حجاب داشت، روایت شنیده شده از آیتالله را نقل کرده و میگوید: «در آخرین صحبتهایی که من از مرحوم آقای هاشمی شنیدم این بود که ایشان گفتند: «ما از ابتدا در دهه اول انقلاب اشتباه کردیم که حجاب اجباری را یک وظیفه برای حکومت تلقی کردیم. باید اجازه میدادیم که مردم و خانمها با راهکارهای فرهنگی خودشان به انتخاب حجاب علاقهمند شوند.»
در سالهای اخیر مساله تغییرات رویکرد و دیدگاههای آقای هاشمی بارها مورد ارزیابی و توجه جناحهای مختلف قرار گرفته است. فارغ از دیدگاههای جریان راست به آقای هاشمی بعضا از داخل خود جریان اصلاحطلبی به ایشان اتهاماتی درباره بیتوجهی به مقوله «توسعه سیاسی» در سالهای دولت سازندگی زده میشود به شکلی که حتی برخی مدعی هستند که سنگبنای انسداد «توسعه سیاسی» در زمان مرحوم هاشمیرفسنجانی در سالهای دوران مسوولیت در مجلس و دولت گذاشته شد. شما تغییر آیتالله هاشمی و این اتهام را چطور ارزیابی میکنید؟
آقای هاشمی مثل همه انسانهای موفق دیگر هرگز خودش را در یک موقعیت و یک شرایط ثابت فریز نمیکرد به مدل جزمی قائل نبودند و همواره در حال رشد و تکامل بودند. خیلی طبیعی است انسانهایی که برنامهای برای رشد خود دارند، وضعیت، دیدگاهها و تفکرات هر روزشان با روز قبل متغیر باشد. نمیدانم چرا باید برای اینکه انسانها در مسیر تکامل هستند و سعی میکنند نیازهای روز جامعه را درک کنند، مورد قضاوت قرار بگیرند.
این تغییر آقای هاشمی در چارچوب تغییر از «محافظهکاری به اصلاحطلبی» گنجانده میشود؟
ببینید، آقای هاشمی بر اساس نیازهای کشور و نیازهای جامعه تصمیمات منطقی گرفتند. باید مطلبی اینجا توضیح داده شود؛ اساسا چیزی که ما میگوییم توسعه سیاسی و بعد افراد را به دفاع یا مخالفت با آن متهم میکنیم، هیچ ترم شناخته شده دانشگاهی و بینالمللی ندارد یعنی هیچ تعریف آکادمیک، علمی و قابل استنادی درباره واژهای به نام «توسعه سیاسی» وجود ندارد. توسعه یک موضوع شناختهشده است و اصولی دارد و به هیچ وجه در فرهنگ و دانشگاههای معتبر جهان چیزی به نام توسعه سیاسی نیست. توسعه تغییر درونزای همه شاخصهای توسعه انسانی است؛ شاخصهایی که منتهی به توسعه انسانی میشوند. ما در ایران برای خودمان واژه میسازیم.
نظامهای سیاسی در کشورهای مختلف از فرهنگهای بومی و سیاسی آن کشور تبعیت میکنند. به طور مثال نظام حاکم بر چین نظام کمونیستی است. اساسا معیارها در یک نظام کمونیستی با کشوری مثل سوئد که بر مبنای دموکراسی اداره میشود، بسیار متفاوت است. در عربستان نظام حکومتی پادشاهی است؛ مردم هم این نظام را پذیرفتهاند و با آن زندگی میکنند. در امارات متحده عربی نظام امیرنشین است و اقتضائات خاص خود را دارد. نمیشود در یک نظام پادشاهی یا امیرنشین ارزیابی متناسب با سوییس یا یک جمهوری را داشت. در یک نظام امیرنشین نمیشود وضعیت توسعه یا مردم را بر اساس نظام حزبی ارزیابی کرد و گفت مثلا مردم حق رای دارند یا نه. هر کدام تناسب خود را دارد. ببینید، شاخص توسعه انسانی ترکیب ۷۰ شاخص توسعه است. اساسا این چیزی که ما میگوییم توسعه سیاسی مخصوص خود ما است، خودمان این مفهوم را ساختیم و شاخصی ندارد.
مگر ما در دهه ۶۰ به اتکای آرای عمومی جامعه را اداره نمیکردیم؟ مگر در ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ نوع نظام به رای مردم گذاشته نشده بود؟ اینها همان توسعه سیاسی نبود؟ مگر انتخاب آقای خاتمی در دولت آقای هاشمی رخ نداد؟! مگر مردم در پایان دوره آقای هاشمی حق انتخاب نداشتند و آقای خاتمی را به آقای ناطق نوری ترجیح ندادند؟ در انتخابات خرداد ۱۳۷۶ که دولت آقای هاشمیرفسنجانی بود، آرا شمرده نشد؟ رای مردم اعلام نشد؟ این اتهامات در مورد آقای هاشمی و آنچه توسعه سیاسی خوانده میشود، ناشی از یکسری عقدهگشایی است. عدهای از آقای هاشمی خوششان نمیآمده و نمیآید و مرتب اتهام برای ایشان میسازند.
من مواردی را به عنوان شاخصهای گشایش سیاسی میدانم و از اساس نام توسعه سیاسی نیز بر آن نمیگذارم. شاخصهایی از قبیل افزایش نقش مردم، آزادی در انتخاب، قدرت انتخاب، وجود صلاحیت سیاسی متفاوت و متنوع، به حداقل رساندن نفوذ قدرتهای حاکم و سلیقه حاکمیت، سپردن کار به مردم و… موارد مثبتی در باز بودن فضای سیاسی تلقی میشوند. اینها ربطی به توسعه ندارد. همه این موارد مثبت متکی به رشد یک طبقه به نام طبقه متوسط است. آیا در دوره ۸ ساله بعد از جنگ که آقای هاشمی مسوولیت اداره کشور را بر عهده داشتند، طبقه متوسط شکل گرفته است یا خیر؟ تمام رشد شاخصها در دوران آقای هاشمی رشد منطقی و بعضا قابل توجه داشته است؛ شبکه بهداشت ایران در دوره آقای هاشمی تکمیل شده است. برخی از بیماریها مثل فلج اطفال در دوره ایشان ریشهکن شد، سواد آموزی رشد کرد. مخابرات به عنوان زیرساخت مهم در دوران ایشان شکل گرفت. مخابرات قبل از آقای هاشمی جایگاهی در زندگی مردم نداشت. سیستم مدرن مثل اینترنت و موبایل در دوران ایشان وارد شد. پوشش آموزش و پرورش در دوران ایشان به بالای ۹۵ درصد رسید.
رشد تعداد دانشجویان کشور، میزان اعزام دانشجویان به خارج از کشور برای کسب شاخصهای علمی، توسعه مطبوعات و مواردی از این دست. اولین نشریه تمام رنگی در این دوران منتشر شد. انتشار روزنامههای معتبری مثل ایران و همشهری متعلق به این دوره است. هنوز هیچ روزنامهای نتوانسته رکورد تیراژ همشهری را در آن زمان بزند. همه اینها دستاورد آقای هاشمی است. دوستان از آقای هاشمی خوششان نمیآید و میخواهند واقعیتها را منکر بشوند و ایده بسازند که ایشان «به رشد اقتصادی توجه داشت به توسعه سیاسی توجه نداشت!»
در دوره دوم آقای هاشمی یک عده فکر میکردند کشور به بنبست سیاسی میرسد و دنبال حاکمیت یکدست بودند. آقای هاشمی کمک کرد و با راهاندازی کارگزاران گام مهمی برداشت و مجلس پنجم متکثرتر از مجلس چهارم شد و قدرت یکپارچه اصولگرایان که در مجلس چهارم وجود داشت، در مجلس پنجم تکرار نشد. انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۷۶ در دوران ایشان شکل گرفت و منتج به ظهور آقای خاتمی و دولت اصلاحات شد. توسعه سینما در این دوره رخ داد و ممنوعیت استفاده از رسانههای جدید در دوران آقای هاشمی برداشته شد. چه کسی یا کسانی میخواهند منکر به این رخدادها باشند؟! جز این است که فاصله گرفتن از اقتصاد دولتی، تقویت طبقه متوسط، توسعه دانشگاهها، توسعه مراکز آموزشی که همگی منتهی به شکلگیری طبقه متوسط شد در دولتهای آقای هاشمی رخ داد؟! در این دوران طبقه متوسط رشد کرد و بعد هم این طبقه خواستههایی داشت؛ خواستهاش این بوده که با رای خود بتواند قدرت را جابهجا کند و از طریق صندوق رای هم به خواستههای خود در پایان دولت آقای هاشمی رسید و این رخداد تاریخی ثبت شد و این تغییر رخ داد.
حالا اگر بعد از دوران آقای هاشمی، دوستانی که بر سر کار آمدند، با همه حسننیتی که داشتند اصول حاکم بر معادلات قدرت را در جمهوری اسلامی نفهمیدند و نظامی که در حال حرکت به سمت دموکراسی بود به فاز درگیری کشیده شد، داستان دیگری است و مقصر آقای هاشمی نیست. در این دوران به جای استفاده درست از قدرت رهبری و ولایت فقیه، زاویه ایجاد شد. انتهای دوران آقای خاتمی – که مجموعا دوره خوبی هم بود – کشور به دست آقای احمدینژاد افتاد. مجلس ششم که در این دوران تشکیل شد، به گشایش سیاسی کشور منتهی نمیشود، به تشکیل مجلس هفتم اصولگرا به ریاست آقای حدادعادل منتهی میشود. یعنی حتی در مجلس هفتم با آقای ناطق نوری و شخصیت وزین سیاسیاش که اصول حاکم بر دموکراسی را قبول دارد و رای مردم را میپذیرد و به رقیب منتخب خود تبریک میگفت، مواجه نیستید. با آقای حدادعادل مواجه هستید؛ بعد با قالیباف مواجه هستید. به این روند که توسعه سیاسی نمیگویند، میگویند تضعیف توسعه سیاسی.
اگر آقای هاشمی امروز در قید حیات بودند برای بحران ایجاد شده بر سر مساله حجاب در جامعه چه راهکاری داشتند؟
در آخرین صحبتهایی که من از مرحوم آقای هاشمی شنیدم این بود که ایشان گفتند: «ما از ابتدا در دهه اول انقلاب اشتباه کردیم که حجاب اجباری را یک وظیفه برای حکومت تلقی کردیم. باید اجازه میدادیم که مردم و خانمها با راهکارهای فرهنگی خودشان به انتخاب حجاب علاقهمند شوند.» به نظر من آقای هاشمی در این موضوع دیدگاهها و تکلیف روشنی داشتند.
در دوره دوم آقای هاشمی یک عده فکر میکردند کشور به بنبست سیاسی میرسد و دنبال حاکمیت یکدست بودند. آقای هاشمی کمک کرد و با راهاندازی کارگزاران گام مهمی برداشت و مجلس پنجم متکثرتر از مجلس چهارم شد و قدرت یکپارچه اصولگرایان که در مجلس چهارم وجود داشت، در مجلس پنجم تکرار نشد. انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۷۶ در دوران ایشان شکل گرفت و منتج به ظهور آقای خاتمی و دولت اصلاحات شد. توسعه سینما در این دوره رخ داد و ممنوعیت استفاده از رسانههای جدید در دوران آقای هاشمی برداشته شد. چه کسی یا کسانی میخواهند منکر به این رخدادها باشند؟! جز این است که فاصله گرفتن از اقتصاد دولتی، تقویت طبقه متوسط، توسعه دانشگاهها، توسعه مراکز آموزشی که همگی منتهی به شکلگیری طبقه متوسط شد در دولتهای آقای هاشمی رخ داد؟! در این دوران طبقه متوسط رشد کرد و بعد هم این طبقه خواستههایی داشت؛ خواستهاش این بوده که با رای خود بتواند قدرت را جابهجا کند و از طریق صندوق رای هم به خواستههای خود در پایان دولت آقای هاشمی رسید و این رخداد تاریخی ثبت شد و این تغییر رخ داد.
منبع: اعتماد
خلیج فارس: متن کامل خاطرات هاشمی رفسنجانی را میخوانید.
به گزارش خلیج فارس؛ مطابق معمول، ساعت هفت و نیم صبح، به سوی دفترم حرکت کردیم. در جماران، برف میبارید. از خیابان شهید باهنر [= نیاوران]تا بزرگراه صدر، برف و باران مخلوط و از آنجا تا دفتر، باران نرم بود. پیش از ظهر، مصاحبهای با سیما دربارۀ مفهوم جهاد و دفاع در اسلام و ماهیت جنگهای پیغمبر (ص) و علی (ع) و جنگهای فلسطین و جنگ تحمیلی عراق بر ایران داشتم.
عصر آقای [محمد] واعظزاده [خراسانی]، رئیس جامع التقریب [مجمع تقریب مذاهب اسلامی] آمد. گزارش برنامه کنگره آیتالله [سیدحسین] بروجردی و شیخ محمود شلتوت، مؤسسان دارالتقریب را داد و خواست که در افتتاح آن در قم شرکت کنم. گفتم، ترجیح دارد از علمای قم استفاده کنند. از خطبههای پریروز جمعهام ستایشکرد.
افطار، کارکنان مرکز تحقیقات استراتژیک، با خانوادهها میهمانم بودند. عفت هم آمده بود و از مصاحبهای که آقای علی مطهری، [فرزند شهید مطهری]در [روزنامه]کیهان داشته و دروغهایی در مورد خانواده ما گفته است، عصبانی بود. تلفنی به خانم مطهری اعتراض کرد و جوابی برای آن تهیه شد.
شب با دکتر [حسن]روحانی، [دبیر شورای عالی امنیت ملی]مذاکره داشتم. از ملاقاتش با رهبری گفت که مشکلات کشور، به خصوص فرار سرمایه و مغزها و دوگانگی در مدیریت کشور را گفته و از مذاکراتش با آقای خاتمی، [رئیسجمهور]که آقای خاتمی گفته است، با این همه مشکل، مایل نیست نامزد انتخابات شود، ولی نگران است که اگر کنار برود، او را مورد تعقیب قرار دهند. دربارۀ مرکز تحقیقات [استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام]و امور کشور صحبت کردیم.
در گزارشها، مسئله خاطرات آیتالله منتظری مهم است؛ ایشان در جواب سؤالی، ضمن قبول نوشتن خاطرات و پخش محدود، بودن آن در اینترنت را منکر شده وگفته که افرادی به صورت قاچاقی بردهاند و نیز خبر درگیریهایی در لار، شهر زادگاه [آقای عبدالواحد موسوی لاری]، وزیرکشور بود که مردم علیه فرماندار و وزیر کشور، تظاهرات کردهاند وگویا دو نفر کشته شدهاند؛ با دخالت نیروی انتظامی.
منبع: روزنامه شرق









