خلیج فارس: روزنامه جمهوری اسلامی از گرانی و افزایش چندین باره قیمت ها طی ماه های اخیر گلایه و تاکید کرده است: روند عملکردی مدیران اجرایی کشور در سالهای اخیر نشان داده که سیاستها عملاً به گسترش فقر و فقیرپروری در کشور منجر شده است.
این روزنامه در بخشی از تحلیل هفته خود نوشت؛
طعم تلخ گرانی و افزایش چندباره قیمتها، چند ماهی است که کام مردم را به شدت به تلخی کشانده است. رصد بازار کالاهای اساسی نشان میدهد این روزها نرخ برخی اقلام مصرفی و خوراکی یک بار دیگر افزایش یافته، در حالی که حقوق و دستمزدها سالانه یک بار افزایش مییابد.
روند عملکردی مدیران اجرایی کشور در سالهای اخیر نشان داده که این سیاستها عملاً به گسترش فقر و فقیرپروری در کشور منجر شده و نهتنها باری از دوش مردم برنداشته بلکه بارهای سنگینتری بر مردم تحمیل کرده که سرفصلهای مالیاتی و محدودیتی بودجه سال آینده، از جمله آنهاست.
جمهوری اسلامی
خلیج فارس: مستند پرویز ثابتی این شبها از شبکه «من و تو» در حال پخش است تا همین جا جنجالهای زیادی به همراه داشته و حواس افکار عمومی را به خودش جلب کرده است. برخی رسانههای داخلی نگاهی منتقدانه به این مستند داشتهاند و برخی مفسران و تحلیلگران اما تلاش کردهاند به ابعاد مختلف این مستند بپردازند، از آن طرف فرازهایی از این مستند هم که ارجاعاتی به افراد مشهور دارد مورد توجه قرار گرفته است.
پرویز ثابتی کیست و چه شد که چپها با او چپ شدند؟
او در ابتدا و بنا به صحبتهای خودش در همین مستند قرار بوده یک حقوقدان باشد اما به دادگستری نرفته و وکیل نشده او قصد داشته استخدام وزارت آموزش و پرورش شود بعد از آنجا به دادگستری برود. سال قبل از فارغالتحصیلی هم استخدام آموزش و پرورش شده بود، اما در نهایت جذب ساواک شد.
پرویز ثابتی در سرکوب گروههای چپ مبارز نقش کلیدی ایفا کرده است، از همین جهت میان او و چپهای مبارز آن زمان یک شکاف پرنشدنی به قدمت پنج دهه وجود دارد و بسیاری از اظهارنظرها در تمامی این سالها درباره او، متصل به آن نقش کلیدی ثابتی در آن سرکوبهاست، از آن طرف او چون سال پیش در میانه اعتراضات در یک گردهمایی در آمریکا پس از سالها چهره خودش را نشان داد و رسانهای شد، طی ماههای اخیر تبدیل به سوژهای شده که برخی رسانهها مثل همین من و تو تلاش کردهاند روی آن مانور بدهند.
پرویز ثابتی و ارتباطاتش با روحانیون؛ دروغهایی تمامنشدنی
در واقع در یک دهه پایانی حکومت پهلوی، پرویز ثابتی مسئول مستقیم مقابله جریانهای چریکی بود و حفظ امنیت داخلی کشور را برعهده داشته و این یعنی هر آنچه درباره شکنجهها، اعدامها و بازداشتهای انقلابیون و مخالفان رژیم پهلوی شنیدهاید زیر نظر پرویز ثابتی و توسط او انجام شده است. همین پیشینه کافی بوده که ثابتی را چهار دهه در سایه فرو ببرد.
برخی منتقدان میگویند ثابتی بیشتر درگیر سرکوب جریانهای چپ و چریکی بوده. هرچند او این اتهام را رد کرده و گفته اگر اینطور بود همه روحانیون شاخص امروز به پرونده بازداشتشان توسط ساواک افتخار نمیکردند. او میگوید همه روحانیون شاخص از جمله آیتالله طالقانی، هاشمی رفسنجانی را بازداشت کرده بود، اما تفکیکی میان آنها قائل بود.
ثابتی درباره رویکرد ساواک در برابر روحانیون میگوید هر سال دوبار با شریعتمداری دیدار داشته و هر دو هفته یکبار عباسی داماد شریعتمداری یک لیستی برای او میآورد که آدمهای مختلف از او خواستههایی داشتند. بعضی درباره زندانیان بود، بعضی درباره مالیات.
اما خود ثابتی اذعان کرده که روابط شاه با روحانیون از سال ۱۳۴۰ و بعد از اصلاحات ارضی و حق رای به زنان تیره شد. ثابتی میگوید حتی بعد از ماجرای ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ که آیتالله خمینی بازداشت شد هم مساله برخورد تند در هیچ مرحلهای اصلا و ابدا مطرح نبوده است. کارشناسان ساواک معتقد بودند آیتالله خمینی باید زندانی باشد، ولی حسن پاکروان رئیس وقت ساواک حتی با زندانی شدن او هم موافق نبود و معتقد بود ایشان بهتر است در پادگان عشرتآباد باشند.
و اما بخشهایی از این مستند که به دلایل مختلف وایرال شده است
یکی مربوط به همین عکس زیر است که تصویری از دو شهروند روستایی را در آن سالها نشان میدهد، آنها در دادگاهی با حضور ثابتی حضور یافته بودند و مورد تمجید او قرار گرفتهاند، چون ظاهرا این دو نفر در لو دادن فعالین واقعه سیاهکل نقش عمدهای داشتهاند، عزیز و بلور اسدنیا. همین تصویر و ملاحظات بعدش کلی در شبکههای اجتماعی سروصدا به پا کرده است.
تصویر دوم همین است، تصویری از مسعود بهنود که طی تمام این سالها او را به عنوان یک روزنامهنگار میشناختیم، از روزنامهنگاری در روزنامههای اصلاحطلب تا حضور سالهای اخیر در شبکههای نظیر بیبیسی، در این مستند تصاویری از بهنود منتشر میشود که او را در حال انتقاد از رژیم پهلوی نشان میدهد: بهنود میگوید: تایمز لندن نوشته بود ساواک 5 میلیون عضو در بین مردم دارد که ثابتی در پاسخ میگوید: بله به خاطر دارم این یادداشت را.
دلیل حضور ثابتی بعد از چهل سال چیست؟
کارنامه ثابتی به عنوان یک چهره اطلاعاتی و امنیتی نشان میدهد او چندان نسبتی با دموکراسی ندارد. پرویز ثابتی یکبار درباره اینکه چرا حرکت اپوزیسیون به ثمر نمینشیند گفته «فرهنگ هممیهنان ما این است که نمیتوانند کار گروهی بکنند. از روی خودخواهی همه میخواهند رئیس باشند و حرف خود را به کرسی بنشانند و فقط به منافع خود فکر کنند. در همان لسآنجلس صدها هزار ایرانی زندگی میکنند و چندین روزنامه آزاد وجود دارد، اما چرا یک سازمان سیاسی یا حزب واقعی و مستحکم پا نمیگیرد. چرا بیشتر روزنامهها با گرفتن ۵۰۰ دلار از فردی تمجید میکنند و با ۵۰۰ دلار دیگر علیه همان فرد مطلب مینویسند؟»
اگرچه ثابتی در دفاع از رضا پهلوی کم نگذاشته، اما رضا پهلوی درباره ثابتی گفته در شرایطی نیست که نیازی به نیروی امنیتی-اطلاعاتی از این جنس داشته باشد و کارهایش بیشتر در شبکههای اجتماعی است بنابراین پرویز ثابتی از ابتدا هم در کادر او نبوده است. با این حال مخاطبان این جمله را کمتر باور کردهاند و پرویز ثابتی را یکی از مهمترین نیروهای سلطنتطلبان میدانند که قرار است فصل جدیدی از فعالیت اپوزیسیون سلطنتطلب را کلید بزند.
این برنامه چیست، البته هنوز مشخص نیست. اما هر چه هست احتمالا نقش ثابتی از این به بعد بسیار بیشتر خواهد بود و بیشتر از او خواهیم شنید؛ مستند «زندگی پرویز ثابتی» تازه آغاز فعالیت است. شرایط برای اقدامات پرویز ثابتی تازه فراهم شده است.
دو واکنش متفاوت به پخش مستند پرویز ثابتی را در ادامه بخوانید:
یاشار نورایی، روزنامهنگار: پرسشی که با تماشای قسمتهایی از مستند شبکهی من و تو دربارهی زندگی و زمانهی پرویز ثابتی برایم مطرح شد، یک پرسش اساسی (حداقل برای خودم) است: فرض بگیریم که تاریخ را اشتباه تصور کردهایم و آنچه به عنوان مشکلات و اشتباهات حکومت پهلوی و خصوصاً اعمال ساواک میدانستهایم، غلط بوده است. فرض کنیم که اعادهی حیثیت شود. آیا با این فرض و تصور، در تاریخ و وقایع اتفاق افتاده تفاوتی ایجاد میشود؟ چه چیز تاریخ تغییر میکند؟ تصور کنیم که با یک حرکت، تمام ذهنیت تاریخی ما پاک شود و از نقطهی صفر پیش از پنجاه و هفت شروع کنیم. آیا روادارتر میشویم و آزادی و بلوغ فکری کامل خواهیم یافت؟ و اگر نگاه ما به گذشته است، اصلا چرا به آینده فکر کنیم؟ پرسش واقعی این است که گذشته، تاریخ و هر چه در سپهر سیاسی و اجتماعی ما اتفاق افتاده تا چه حد ما را به پیش برده و تا چه حد نواقص و مشکلات فرهنگی ما را تشدید کرده است؟ چه تضمینی وجود دارد که وقتی همین مدعیان تاریخ درست، قدرت را به دست گرفتند، چرخه نظام تکساحتی دوباره حاکم نشود؟
صالح دلدم، روزنامهنگار در نقد مشتند پخش شده از ثابتی نوشت: وقتی پا پس بکشی دشمنت یک گام به جلو میآید. این حکایت دستگاههای فرهنگی کشور در برابر شبکههای ماهوارهای همچون من و تو است. در روزهای اخیر شبکه من و تو مستندی گفتگومحور از پرویز ثابتی مدیر در سایه سازمان مخوف ساواک پخش کرده است. در این برنامه، این شبکه به تطهیر چهره ای مانند ثابتی و ساواک حکومت پهلوی پرداخته است. بدون شک پرویزثابتی یکی از چهرههای تاریخ معاصر ایران است. فردی که در دوران مدیریت رکن سوم ساواک و زندان کمیته مشترک ضدخرابکاری که امروز به موزه عبرت تبدیل شده، از هیچ پروندهسازی علیه مخالفان حکومت وقت، چشمپوشی نمیکرد. حال این چهره در شبکه منوتو در جلوی دوربین طوری به تطهیر خود پرداخته گویی مخاطب با یک نخبه و قهرمان ملی و فردی عاقل و اندیشمند روبرو است.
منبع: برترینها
خلیج فارس: روزنامه جمهوری اسلامی با سیدهادی کسائیزاده؛ روزنامهنگار درباره مشکلات آمدن اتباع غیرمجازی که در دو سال اخیر و بعد از به قدرت رسیدن طالبان به صورت غیرقانونی به ایران آمدهاند گفتگو کرده است.
بخشی از این گفتگو را بخوانید:
* چه روستاهایی در جنوب تهران داریم که ظرف 10 سال گذشته از ایران خالی شده و افغانها آنجا را تسخیر کردهاند مثل روستای «اشرفآباد»، «مجیدآباد»، «کویرآباد».
* بعد از آن مردم آرام آرام وارد کانال خبری من شدند و برای من پیام میفرستادند که آقای کساییزاده من بچه باقرشهر هستم، چرا باید بروم شهرری نان بخرم چون اینجا نان پیدا نمیشود. تا ساعت 12 ظهر همه نانواییها، نان را تمام کردهاند و افغانها آن را خریداری کردهاند.
* کارمندان فروشگاههای زنجیرهای اعلام کردند که 3 بار ما را اخراج کردهاند، چون مگر میشود ظرف نیمساعت همه تخممرغها و روغنها تمام بشود. یعنی اینکه دچار یک نبود امنیت غذایی هم شدهایم. افغانها زاد و ولد کردهاند و غذاها را میخورند.
* من افغانیستیز نیستم و حتی برخی از آنها را تحت پوشش خودم دارم. مشکل من عدم ساماندهی افغانها در ایران است. هیچ کدام از آنها اسناد هویتی ندارند.
* الان در شهرداری تهران فقط 70 هزار افغانی مشغول به کار هستند که آمار رسمی است. اعلام نشده است ولی من این آمار را به دست آوردهام. 13 نفر اتباع افغان در یوسفآباد دستگیر کردند که این اشخاص قبلاً عضو ماموران امنیتی افغانستان بودهاند که به دلیل ورود طالبان فرار کردهاند به ایران آمدهاند و مشغول بکار شدهاند. و جالبتر اینکه آن چیزی که من به دست آوردم و شنیدم در بازجوییها گفته بودند که آمار همه چیز را هم داشتهاند که چه کسی میرود و چه کسی میآید. شغل آنها این بوده است.
* نکته دیگر آنکه سال 98 قانون تعیین تکلیف تابعیت فرزندان اصلاح شد. قبلاً در دهه 80 یک قانون دیگر بود. در این قانون آمده اگر زنی ایرانی با یک مرد افغان یا خارجی ازدواج قانونی و شرعی داشته باشند، فرزند آنها ایرانی میشود. این نفوذ نیست؟
* اگر افغانی غیرمجاز به ایران بیاید 3 ماه تا یک سال حبس دارد، جریمه نقدی و خروج از کشور دارد. به این قانون اصلاً عمل نشد و دو سال است که آن را کنار گذاشتهاند.
* افغانی در ایران وقتی خانه ویلایی میخرد یعنی چه؟ خانه 100 میلیاردی در زعفرانیه میخرد یعنی چه؟ حال به اسم یک ایرانی.
* 8 میلیون افغانی در ایران یعنی جمعیت 3 کشور حاشیه خلیج فارس. ما به اندازه جمعیت 3 کشور در داخل ایران افغانی داریم که هویت هم ندارند. اگر الآن یک افغانی با موتور با یکی تصادف کند از کجا میشود پیدایش کرد؟
* در کهریزک طبق آمار 15 هزار جمعیت داریم. اما الان 500 هزار نفری هستند. بعد 330 بنگاه املاک دارد شهری که در آن طلافروش و پاساژ ندارد چون شهر کوچکی است. اکثر بنگاههای آنجا هم غیرمجاز هست و اکثراً هم به افغانها اجاره میدهند به صورت قولنامهای. از آنها نه کارت ملی میگیرند و نه مدرک شناسایی همه افغانها هم جسارت پیدا کردهاند.
* پرهرج و مرجترین شهر برای آنها تهران است که صبح یک افغانی سهچرخه میخرد حدود 10 میلیون تومان و روزی 3 میلیون درآمد دارد همه آنها در جنوب شهر سهچرخه دارند و ضایعات بار میزنند و درآمد آنها بسیار زیاد است. حداقل ماهی 200 میلیون درآمد دارند. برخی افغانها در تهران پول رهن نمیدهند و فقط اجاره میدهند. ماهی 20 یا 30 میلیون فقط اجاره میدهند. بعضی از آنها انبار اجاره میکنند، خودرو اجاره میکنند. الآن هم سانتافه و مازراتی به نام میزنند.
* همه جای دنیا وقتی یک تبعه وارد کشور دیگری میشود داخل اردوگاه میرود ولی ما در کشور اردوگاه نداریم. و این یک معضل اساسی است. دوم اینکه اتباع به چه چیزی در ایران نیاز دارند؟ 1- خانه 2- غذا.
* اگر این دو را برای اتباع محدود کنیم، میتوانیم آنها را ساماندهی کنیم. باید به بنگاههای املاک اعلام کنیم هرکسی به اتباع خانه اجاره دهد، بازداشت میشود مگر اینکه از فرمانداری مجوز داشته باشند. به نانواییها بگویید که به افغانها به شرطی نان بدهند که با کارتی که ما میدهیم میتوانند خرید کنند و بدانند که اگر تخلف شود، نانوایی پلمب میشود.
* افغانها در تهران بسیار زیاد هستند و به دو گروه طالبان و افغانهای دارای مجوز تقسیم میشوند که همدیگر را هم قبول ندارند. افغانهای ایرانی تا شب سرکار هستند ولی طالبان سرکار نمیروند.
خلیج فارس: یک نماینده مجلس از تصمیم مجلس برای ساماندهی وضعیت مهاجران افغان خبر داد.
روزنامه جمهوری اسلامی در ستون صرفا جهت اطلاع خود نوشت:
رئیس کمیسیون امور داخلی مجلس میگوید: مجلس خواستار برطرف شدن نارضایتی مردم نسبت به حضور اتباع افغانستانی است. محمد صالح جوکار درباره افزایش مهاجرت افغانستانیها به ایران به تابناک گفت: هدف اول مجلس این است که نارضایتی مردم نسبت به حضور اتباع افغانستانی برطرف و سپس با ساماندهی آنها، مجوز اقامت و استفاده از نیروی کار، سرمایهگذار و نخبگان فراهم شود.
منبع: برترینها
خلیج فارس: روزنامه جمهوری اسلامی برای چندمین بار طی روزهای اخیر به مسئولان هشدار داد که برنامه ریزی و ساماندهی مهاجران افغان را در دستور کار قرار دهند.
در مطلب این روزنامه درباره مهاجران افغان آمده است؛
* متأسفانه در برابر هشدارهای دلسوزانه و خیرخواهانه اصحاب رسانه، فعالان سیاسی و جامعه شناسان که فقدان نظارت بر ورود اتباع افغانی و جولان دادن آنها در نقاط مختلف کشورمان را یک خطر مهم میدانند، بعضی از مسئولین، که مسئولیت نظارت بر امور اتباع بیگانه برعهده آنهاست، این هشدارها را نوعی افغان ستیزی دانسته و حتی آن را متهم به وابسته بودن به گروهک منافقین کردهاند!
* این احتمال وجود دارد که منافقین هم در ماجرای اتباع بیگانه و مشخصاً اتباع افغانستانی اهدافی را دنبال کنند ولی حتی اگر چنین چیزی وجود داشته باشد، نباید آن را بهانهای برای چشمپوشی بر واقعیت تلخی قرار داد که اکنون از ناحیه ورود سیلآسای اتباع غیرمجاز افغانستانی به کشورمان در حال گسترش است و کشور را به شکل بیسابقهای تهدید میکند.
* مسئولان نظارتی و امنیتی باید از هشدارهای خیرخواهان استقبال کنند و بر تلاشهای خود در جهت نظارت بر ورود، رفتارها و سفرهای داخلی اتباع بیگانه بیفزایند و برای کسب موفقیتهای بیشتر در این زمینه از مشورت و اظهارنظر اصحاب رسانه، فعالان سیاسی، جامعه شناسان، اساتید دانشگاه و نویسندگان حداکثر بهره را ببرند.
* پیشنهاد میکنیم مسئولان ارشد کشور به صورت ناشناس و بدون تشریفات و پسفنگ و پیشفنگ به شهرهای مختلف سفر کنند و به میان مردم بروند و از نزدیک به میزان حضور افاغنه در جامعه ایرانی پی ببرند و با رفتارها و عملکردهای آنان آشنا شوند. اگر فرصت این کار را در سطح گسترده کشوری ندارید، به همین تهران و حداکثر شهرری و مناطق جنوب تهران سری بزنید تا از عمق فاجعهای که در راه است مطلع شوید. این واقعیت را هم باور کنید که با چشم خود دیدن و با گوش خود شنیدن، تفاوت زیادی با خواندن گزارشهای اطرافیان و دستگاهها دارد. «شنیدن کِی بود مانند دیدن» را برای چنین روزهائی گفتهاند.
* بهیچوجه نمیخواهیم بگوئیم ما ایرانیان نباید از مردم افغانستان در کشورمان میزبانی کنیم. ما ایرانیان این کار را چند دهه است که انجام میدهیم و در استقبال و پذیرائی از پناهندگان افغانستانی به کشورمان کارنامه درخشانی داریم. این میزبانی را تا زمانی که لازم باشد و تا وقتی که مشکلات افغانستان بطور کامل حل شود باید انجام بدهیم.
* نکتهای که هشدار دهندگان این روزها درصدد جا انداختن آن در ذهن مسئولین هستند اینست که هجوم بیسابقه اتباع افغانی به کشورمان آنهم در شرایطی که میدانیم گروه تکفیری – تروریستی طالبان برخلاف لافهای دوستی که میزند اهداف شومی دارد و برای اجرای توطئههای آمریکا در ایران برنامه دارد، چنین هجومی باید مسئولین کشورمان را به فکر ایجاد موانعی برای ورود این افراد و بازگرداندن آنان بیاندازد. خود مسئولان اعتراف میکنند که چند میلیون افغانی غیرمجاز در ایران حضور دارند. آیا با توجه به احتمال خطری که از ناحیه دشمنان امنیت ما وجود دارد، ما حق داریم نسبت به حضور چند میلیون افغانی غیرمجاز که احتمال وابسته بودن بسیاری از آنها به طالبان وجود دارد بیتفاوت باشیم؟!
* ممکن است مسئولان نظارتی و امنیتی ما به طالبان خوشبین باشند و وقایعی از قبیل آنچه در مشهد و شاهچراغ رخ داده است را به نوعی توجیه کنند و درصدد تطهیر طالبان برآیند. با اینحال، آیا احتیاط کردن در مورد خطری که بسیاری از دلسوزان و حتی صاحبنظران خود افغانستان گوشزد میکنند و درباره آن هشدار میدهند یک ضرورت نیست؟!
* ما اکنون در تمام شهرها و حتی روستاها در شمال، جنوب، شرق، غرب و مرکز کشورمان شاهد حضور غیرعادی افغانیهای غیرمجاز و رفت و آمدها و حتی سلطه آنان بر کسب و کار و امور اقتصادی کشورمان هستیم. آیا این واقعیتها را نباید هشدارهای جدی تلقی کنیم؟! مطمئن باشید به گردن این و آن انداختن جریان مخالفت با اتباع افغانی غیرمجاز، هیچ مشکلی را حل نخواهد کرد و چه بسا روزی فرا برسد که از این فرافکنیها پشیمان شوید که البته در آن زمان، پشیمانی سودی نخواهد داشت.
منبع: برترینها
در این نشست، محسن بختیار، سفیر و نعمت الله ایرانزاده، رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در چین، پروفسور چن مینْگ، رئیس محترم دانشکده زبانهای خارجی دانشگاه پکن، بهادر باقری، استاد مدعو زبان و ادبیات فارسی دانشکده زبانهای خارجی دانشگاه پکن، سخنرانی میکنند.
خانم وانگ ییدان، استاد رشته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه پکن، شی گوانگ، استاد رشته زبان و ادبیات فارسی و مدیر مرکز پژوهشهای فرهنگ ایران در دانشگاه پکن و لیو یینگجون، استاد و مدیر گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه پکن از دیگر سخنرانان این نشست هستند.
خلیج فارس: روزنامه جمهوری اسلامی از واکنش وزیر کشور به موضوع هجوم مهاجران افغان به ایران تعجب و انتقاد کرده است.
در این مطلب آمده است؛
پدیده حضور مهاجران افغان در ایران و ورود غیرقانونی اتباع افغانستانی به کشورمان، با پیامدهای پنهان و آشکار آن، در این هفته نیز موضوع بحث رسانهها و محافل اجتماعی بود که در برخی استانها نیز اقداماتی برای اخراج اتباع بیمجوز صورت گرفت.
آمار تکان دهنده حضور این اتباع در داخل ایران که با ارقامی بین ۵ تا ۸ میلیون در نوسان است، آثار و تبعات سیاسی و اجتماعی زیادی را به همراه دارد که متاسفانه متولیان امور هرگز نگاه کارشناسی و مستندی به آن نداشته و تهدیدات این حضور را جدی نگرفتهاند، در حالی که مردم با درک این وضعیت، که کمترین آثار آن برهم زدن ترکیب جمعیتی در برخی مناطق کشور به ضرر شهروندان ایرانی است، آن را تهدیدی میدانند که دولت برای حل آن موظف به ارائه برنامه و سازوکار هوشمندانه است.
در چنین شرایطی که انتظار میرود مسئولان بویژه وزارت کشور به وظیفه قانونی خود در این زمینه عمل کند، اظهارات وزیر کشور تعجب برانگیز بود. وی در اظهاراتی به جای توضیح درباره سیل هجوم مهاجرین غیرقانونی افغانی به ایران و مسئولیتهای وزارت کشور در زمینه مقابله با این پدیده و ساماندهی مهاجران، این حساسیت عمومی و مردمی را افغانی ستیزی دانسته و به این نکته توجه نکرده که نگرانی مردم کشورمان از هجوم سیلآسای اتباع غیرمجاز افغانی به ایران است نه اتباع مجاز.
خلیج فارس: ساعاتی بعد از انتشار روزنامه جمهوری اسلامی که از صدا و سیما خواسته بود پس از بازگشت محمود احمدینژاد با او مصاحبه کند و بپرسد “به گواتمالا رفته بود تا چه کار کند” تصویر و صدای او در اخبار ساعت ۱۴ شنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۲ بعد از مدتها از تلویزیون پخش شد اما نه درباره این موضوع!
عصر ایران نوشت: ماجرا از این قرار است که در بخش خبری ساعت 14 به انحلال موسسه مالی و اعتباری توسعه اشاره و به سپردهگذارانی که هنوز وجوه خود را دریافت نکردهاند اطمینان داده شد بانک عاملی تعیین میشود تا مطالبات آنان را بپردازند و جای نگرانی نیست. در پی آن گزارشی پخش شد که در آن به سابقه موسسه توسعه اشاره میشود.
در این گزارش از محمد رضا فرزین رییس کل بانک مرکزی هم تقدیر میشود که به وعده خود درباره تعیین تکلیف این مؤسسه و یک بانک تا آخر شهریور عمل کرده است. در این میان اما ناگهان تصویری از یکی از سفرهای استانی محمود احمدینژاد در دوران ریاست جمهوری در مهر سال 1385 پخش شد که در آن برخی از بانکها و مؤسسات مالی را در خدمت افراد و گروههای خاص معرفی میکند و قول مقابله میدهد و میگوید: «دوران تسلط بعضی گروهها بر منابع ثروت به پایان رسیده است که بنشینند برای خودشان امتیازات بزرگ را تقسیم بکنند.»
منتها گزارشگر روشن نمیکند چرا به وعده خود تا 7 سال بعد که رییس جمهور بود عمل نکرد و در سال 1402 ناگهان به یاد سخنان او در 17 سال قبل افتادهاند؟! این در حالی است که نه در سخنان رییس کل فعلی و نه معاون نظارت از این تعابیر نمیشنویم و تنها روند اداری و فنی را توضیح میدهند.
جدای این اگر بحث تاریخی در میان باشد این اشاره هم خالی از لطف نیست که آنچه پخش شد سخنرانی محمود احمدی نژاد در مهر ۱۳۸۵ و در دورانی است که سرمست قدرت و نفت بالای ۱۰۰ دلار بود و در جمع مردم شهرستان نظرآباد به صورت مشخص مدیر عامل یک بانک خصوصی مشهور را هم متهم کرد ولی چندی بعد همان شخص را به عضویت در کمیته بازنگری در قوانین بانکی منصوب کرد تا اعاده حیثیت کرده باشد!
اگر گزارشگر می خواست روند تاریخی را بررسی کند باید به هر دو موضوع اشاره می کرد نه این که بخشی را جدا کند و قسمتی را مکتوم گذارد یا اگر قرار بر بحث نقل پیشینه اقدامات بانک مرکزی بود میتوانست به اقدام بسیار مهمی که عبدالناصر همتی در دولت روحانی با ادغام5انک نظامی در بانک سپه انجام داد (و چه بسا بعد از او شدنی نبود) -و به سبب جلوگیری از خلق پول بیشتر و تورمزایی مورد استقبال کارشناسان قرار گرفت- هم اشاره کند اما ترجیح داد تنها از احمدینژاد ۱۷ سال قبل یاد کند. آن هم نطق مشهور نظرآباد که تشت رسوایی آن با انتصاب همان مدیر بانکی که متهم کرده بود به زیر افتاد.
با این نگاه میتوان پرسید سخنان احمدینژاد در سال 1385 چه ربطی به انحلال مؤسسه مالی اعتباری توسعه در سال 1402 دارد؟ جز این که این انگاره شکل گیرد که برخی بر این باورند که دولت کنونی ابراهیم رییسی در واقع دولت سوم احمدینژاد است و گزارش انحلال شبه بانک توسعه در تلویزیون درصدد یادآوری این تبار بوده است؟
خلیج فارس: “دادههای وزارت کشور انگلیس از تعداد پناهجویان عبوری از کانال «مانش» در سال جاری میلادی نشان میدهد افغانستانیها و ایرانیها در صدر فهرست شهروندانی هستند که از طریق این گذرگاه به این کشور پناهنده شدهاند.
نام کشورهایی که در کنارِ نامِ ایرانِ بزرگ قرار گرفتهاند را دوباره بخوانیم؛ افغانستان، اریتره، سوریه و سودان. کشورهایی که در کنار انواع فقرها به فقر امنیت و ساختار ملی هم گرفتارند.
میان ایران عزیز با این امنیت و اقتدار، چه وجه مشترکی میتواند با این قبیل کشورها باشد که نام مردم ما در ردیف دوم جدول پناهندگی باشد؟ واقعا چه خبر است و پاسخ را از که باید گرفت؟ تازه پناه چویانِ اریتره و سوریه و سودان “کمتر” از ایرانیها هستند لذا در ردیفهای بعد از ما اسمشان آمده است.
معمولا پناهندگی، زاییده جنگ و ناامنی و ناامیدی از روزهای بهتر است اماایران نه جنگی داردو نه با ناامنی مواجه است. پس چه شده است که نگاهها چنین به سوی دیار بیگانه میرود؟ چه کسانی بذر ناامیدی کاشتند و چه گروهی به بذرهای کاشته شده آب میدهند و بعداز کاشت به داشت میپردازند تا به برداشتی چنین هولناک برسند؟
مهاجرت با شناخت و مطالعه و با هدف مشخص انجام میشود اما ما بیشتر در میان جوانان مان شاهد یک نوع فرار هستیم. فراری که یا بیسرانجام است یا سرانجامی تلخ دارد. وضعیت پناهندگی که از فرار هم بدتر است.
راستی به کجا داریم میرویم؟ آیا مسئولان محترم به مصائبی از این دست فکر میکنند؟ برای تکریم مردم و جلوگیری از ماجراهایی چنین تدبیر کردهاند آیا؟ دوباره اسم کشورها را مرور کنیم. ایران شبیه هیچکدام نیستند. ما هم نباید مثل مردم به ستم گرفتار شده آنان پا به فرار داشته باشیم. ما مردم ایرانیم، ایران بزرگ. ماجراهایی از این دست کوچکمان میکند.