خلیج فارس:تصویری از حسن روحانی در کنار پزشکیان در افتتاحیه بیمارستان آیت الله هاشمی رفسنجانی را مشاهده کنید.


منبع:برترینها
خلیج فارس:شاید شما هم هنگام اکسپلورگردیهایتان به یک روحانی برخورده باشید که فیلم نقد میکند.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از برترینها؛ شاید شما هم هنگام اکسپلورگردیهایتان به یک روحانی برخورده باشید که فیلم نقد میکند. شاید از تعجب وارد صفحه او شده و چند پست دیگرش را هم مرور کرده باشید. خب ما انتظاری نداریم که یک روحانی، جهان سینما را از دید یک شهروند معمولی ببیند و قطعا برخی سویههای دینی روی نگاهش تاثیرگذار است. مثل مصطفی سویفزاده که سوژه امروز روزنتامه ایران شده. در همین ارتباط این روزنامه در شماره امروز خود به سراغ این روحانیِ منتقد سینما رفته که در ادامه باما همراه باشید.
حاج آقــا دوربین؛ حرکت!
وقتی به دنیا آمد، پدرش به خدمت سربازی رفت و همین باعث شد کودکی او در کنار داییهایش سپری شود که اهل فیلم و سینما بودند. اوایل دهه 70 بود که با آنها ساعتها در صف میایستاد تا بلیت فیلم بخرند. آن زمان سینما رقیب نداشت و همیشه این علامت سؤال در ذهن «مصطفی» بود که سینما چه چیزی دارد که مردم حاضرند برای رسیدن به آن ساعتها منتظر بایستند. به نوجوانی که رسید به موضوع دین و فقاهت علاقه زیادی پیدا کرد. باید تصمیم میگرفت سینما را انتخاب کند یا وارد دنیای دین شود.
مصطفی یوسفزاده از تصمیمی که در آغاز نوجوانی گرفت چنین میگوید:«مثل همه آدمها شخصیت من هم از دوره نوجوانی آرامآرام شکل گرفت و از آنجا که دو موضوع دین و سینما از همان نوجوانی تا حالا که 40 سالگی را پشتسر میگذارم مرا رها نکرده است، تصمیم گرفتم برای تحصیل حوزه را انتخاب و در کنار آن سینما را به طور جدی دنبال کنم. کلاس، کارگاه و دورههای مختلف مرتبط با کارگردانی و فیلمنامهنویسی را گذراندم و اواسط دهه 80، بسیار جدی جلسات و حلقههای نقد فیلم تشکیل دادیم تا اینکه بالاخره به کمک تعدادی از دوستان علاقهمند و گروه ایدهنگاری ثمر، صفحه مجازی «چینما» را راهاندازی کردیم.»
روحانی سینمایی
اینکه بهرغم تمام کلیشههای موجود، یک روحانی کاملاً سینمایی است، بخش جالبی از زندگی یوسفزاده را تشکیل میدهد. او بهروزترین فیلم و سریالهای داخلی و خارجی را رصد کرده و برای آثاری که با اهداف او و همراهانش همخوانی دارد، محتواهای تأملبرانگیز تولید میکند. از او میپرسم آیا تمام فعالیتهای سینماییاش در مشهد است و او با یک پاسخ کوتاه، شخصیت متفاوت و تلاش مستمر برای رسیدن به نقطه فعلی را عیان میسازد:«در طول زندگیام بیشتر از 3 یا 4 بار از استان خراسان خارج نشدم. از سال 93 که به لباس روحانیت ملبس شدم در جلسات نقد سینمایی شرکت میکنم.»
او سریال و فیلمهای داخلی و خارجی، از بازی مرکب 2 ، گلادیاتور 2، «نامه زنی ناشناس» اثر «مکس اوفولس» گرفته تا سریالهای بازنده و قهوه پدری را از زاویهای متفاوت مورد نقد و بررسی قرار میدهد. دیدن فیلم و سریال از دریچه نگاه این روحانی جوان عالم دیگری دارد، شاید به این خاطر که میگوید:«خانواده مذهبی به معنای عرفی آن ندارم. پدربزرگم کدخدا بود و اقبال بلندی داشتم که از همان ابتدا چندان با جنبه تجاری و عامهپسند سینما رفیق نشدم، بلکه جنبه هستیشناسی سینما برای من جذاب بود.»
برای دیدن فیلمهای یک ژاپنی وضو میگیرد
مصطفی یوسفزاده به مخاطبانش حق میدهد در نگاه اول نتوانند یک روحانی دغدغهمند در حوزه سینما را بپذیرند به همین دلیل با ظرافتی مثالزدنی با مخاطبان خود برخورد میکند؛ چندی پیش یکی از کسانی که صفحه اینستاگرامیاین روحانی را دنبال میکرد با شوخی یا طعنه برای او نوشت: حاجآقا قبل از دیدن فیلمها وضو هم میگیرید؟
یوسفزاده که از روزهای کودکی و نوجوانی مسحور جادوی سینما شده بود و همین علاقهمندی باعث شد زیر و بم سینما را زیر ذرهبین ببرد و با مطالعه و دقت بسیار این دنیای جذاب را دنبال کرده است، در کمال آرامش و با چهرهای متبسم، چشم در چشم لنز دوربین در جواب آن مخاطب گفت:«اگر بخواهم برای دیدن فیلمهای یک نفر وضو بگیرم، او «یاسوجیرو اُزو» است. به تعبیر حاجآقا، «اُزو» ژاپنیترین یا حتی بهترین فیلمساز تاریخ سینماست که فیلمهای او در مورد زندگی و تنهایی انسان و پر از سادگی و مینیمالیسم است و همین سادگی مدخل ورود من و همکارانم به جهان ساده و بیآلایش یاسوجیرو اُزو شده است. فیلمهای او مثل شعر میماند؛ تطهیرکننده است و به همین خاطر به مخاطبانم پیشنهاد میکنم پیش از دیدن آثار «اُزو» وضو بگیرند.»
طلبهای که انیمیشن میبیند و با رقص مردان مخالف است
یوسفزاده که در دنیای ژرف تصویر دستی بر آتش دارد و «کوروساوا» کارگردان، نویسنده و تهیهکننده ژاپنی بر شکلگیری شخصیت سینمایی او تأثیر بسیاری داشته است، اهل انیمههای جذاب هم هست؛ با فرزندانش که خلوت میکند انیمیشن میبیند. همه ژانرهای سینما را دوست دارد و طرفدار فیلم خوب است تا آن را ترویج کند، برای همین از سریالهای روز «اپل تیوی» و «نتفیلیکس» و ترکیه تا آثار سینمای کره را که معتقد است اگر با همین کیفیت ادامه دهد در سالهای آینده بر عالم سینما سلطنت خواهد کرد و بسیاری از عرصهها را میگیرد، تماشا میکند.
اما نکته اصلی مطلب اینجاست. یوسفزاده تلاش میکند تا خود را فردی بهروز نمایان کند و با نقد آثار روز سینمای جهان محتوای خود را آپدیت میکند اما خودش میگوید که با رقص مردان در سینما مشکل دارد.
از او در مورد برخورد هملباسهایش با فعالیت سینماییاش میپرسم و در جواب میگوید:«برخورد خیلی خوبی دارند و همواره باعث پیشرفت من هستند؛ بجز یک مورد که درباره «رقص در سینمای ایران» محتوایی تولید کردم و رقاصهای را نشان دادم که سالها نماد رقص و آواز در فیلمها و جزو جداییناپذیر سینمای فارسی بود. واقعیت این است که باید از این طریق نشان میدادم در یک دورهای جامعه برای فروش بیشتر، سلیقه مخاطب را آنقدر نازل تربیت کرده بود که صحنهای از رقص و آواز را نشان میداد تا تضمینی برای فروش بیشتر باشد؛ واقعیت تلخی که امروز هم در سینمای کشور شاهد آن هستیم و در هر فیلم کمدی، برای فروش بیشتر صحنهای از رقص مردان وجود دارد.»
خلیج فارس:رییس دولتهای یازدهم و دوازدهم، به رسم سخنرانیهای سه سال اخیرش، یک بار دیگر دست به پردهبرداری از برخی پشتپردهها زده است.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از روزنامه اینترنتی فراز؛ رییس دولتهای یازدهم و دوازدهم، به رسم سخنرانیهای سه سال اخیرش، یک بار دیگر دست به پردهبرداری از برخی پشتپردهها زده است؛ از واکنش ولادیمیر پوتین رییس جمهور روسیه به عدم خروج ایران از برجام گرفته تا تحولات سوریه و نزدیکبودن خطر جنگ به کشور. در این میان دو فراز از سخنان او، یعنی ناگفتههایی از برجام و نقش رهبری در جلوگیری از کشیدهشدن پای ایران به جنگ بیشتر دیده شده است. گویی روحانی به جای دولت، پاسخ جناح مخالف برجام و دیپلماسی و طرفدار تنش را داده است. موضوعی که با مروری بر پیشینه سخنان او بیشتر روشن میشود.
عدم خروج از برجام تدبیر نظام بود؟
حسن روحانی گفته واکنش ایران به خروج آمریکا از برجام باعث تعجب و سردرگمی رییس جمهور آمریکا شده است. چراکه او انتظار داشته پس از خروج از برجام، ایران نیز از توافق هستهای خارج شود تا قطعنامهها و اجماع بینالمللی علیه کشور دوباره فعال شود. البته او اینها را به نقل از رییس جمهوری روسیه گفته: «در همان سال [سال خروج آمریکا از برجام]در دیداری که با ولادیمیر پوتین داشتم او برای من توضیح داد که آمریکا فکر میکرد به محض اینکه از برجام خارج شود ایران هم بلافاصله از برجام خارج میشود. روشن بود که اگر ما از برجام خارج میشدیم، کل برجام فرو میریخت. پوتین گفت وقتی شما خارج نشدید و به ۱+۴ مهلتی دادید، ترامپ کاملاً گیج شد، چون برنامهاش بههم خورد. پوتین گفت من از هوشمندی شما دچار تعجب شدم، چون قرار بود او خارج شود و سپس شما خارج شوید و برجام از بین برود و تمام قطعنامههای شورای امنیت علیه ایران برگردد.» رییسجمهور اسبق در ادامه صحبت از رویکرد ایران در قبال خروج آمریکا از برجام برای تشریح عملکرد گفته که «نظام و دولت» بسیار حسابشده عمل کردند. استفاده از کلیدواژه نظام در کنار دولت برای توضیح رویکرد سیاست خارجی ایران، احتمالا پاسخی که به مخالفان برجام و دولت که در آن مقطع خواستار خروج ایران از توافق هستهای بودند. حتی در آن مقطع سخنگویان این جناح تندرو در مجلس نسخهای از برجام را هم آتش زدند.
موعد مهر ۱۴۰۴؛ شمشیری دو لبه
تکرار موضع سیدعباس عراقچی، وزیر خارجه و عضو هیات مذاکرهکننده ایران در توافق هستهای بخش پایانی سخنان روحانی درباره برجام بوده. او گفته اگر «در چند ماه آینده بتوانیم تا مهر ۱۴۰۴ برجام را با تدبیر لازم حفظ کنیم، کار بزرگی انجام گرفته است.» موعدی که روحانی به آن اشاره کرده موعد پایان قطعنامه ۲۲۳۱ است که پس از توافق هستهای و در ادامه آن در شورای امنیت سازمان ملل تصویب شد. براین اساس اگر این قطعنامه به طور خودکار پایان یابد، همه چیز از بین خواهد رفت، اما به گفته عراقچی «احتمالا قبل از آن، اگر توافقی نشود، ما با شرایط بحرانی مواجه خواهیم بود.» این یعنی موعد مهر ۱۴۰۴ برای ایران شبیه شمشیری دولبه است. از یک سو اگر شرایط فعلی بدون هیچ تغییری به مهر ۱۴۰۴ برسد، قطعنامه ۲۲۳۱ به پایان خود میرسد و اعضای توافق هستهای دیگر نمیتوانند از این سازوکار علیه ایران برای بازگشت تحریمها استفاده کنند.در آن شرایط غربیها باید از نقطه صفر آغاز به تدوین قطعنامه علیه ایران و تلاش برای همراه کردن سایر کشور و تصویب آن کنند. اما اگر پیش از این موعد این سازوکار از سوی اروپا یا آمریکا فعال شود به معنای بازگشت و فعال شدن شش قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران است. اما این سازوکار چگونه کار میکند؟
سازوکار ماشه چیست؟
براساس این سازوکار اگر عضوی به این نتیجه برسد که عضو دیگری به تعهدات خود ذیل برجام پایبند نیست، موضوع را به «کار گروه رفع تحریم» که با نماینده ارشد اتحادیه اروپا هماهنگ است، ارجاع دهد. این کارگروه، ۳۵ روز فرصت دارد جهت رضایت طرفین، مشکل را رفع کند. در این چارچوب ابتدا موضوع به کمیته مشترک ارجاع میشود که از ۸ نماینده یعنی ۶ نفر از ۱+۵، یک نفر از اتحادیه اروپا و یک نفر از ایران تشکیل خواهد شد. این کمیته نیز ۱۵ روز وقت دارد تا به موضوع رسیدگی کند. در این فاصله اگر یک عضو بر عدم حل اختلاف اصرار داشته باشد کمیته موضوع را به سطح وزرای خارجه میبرد و فقط ۱۵ روز برای حل مسئله زمان در نظر گرفته شده است. اگر کمیته این زمان را تمدید نکند هیات مشاور سه نفره که یکی از آنها مستقل از برجام ظرف ۱۵ روز رای خود را درباره اختلاف اعلام میکند. اگر موضوع بار دیگر به نتیجه نرسد بار دیگر به کمیته مشترک ارجاع شده و ۵ روز زمان برای حل آن در نظر گرفته میشود. پس حل نشدن اختلاف در این مرحله است که موضوع به شورای امنیت سازمان ملل میرود. اینجا مرحله پایانی سازوکار حل اختلاف در برجام است. اگر اسنپبک فعال شود، قطعنامه ۲۲۳۱ متوقف و شش قطعنامه قبلی شورای امنیت مرتبط با ایران که قطعنامه ۲۲۳۱ آنها را ملغی کرده بود، دوباره به اجرا درمیآیند. این قطعنامهها شامل تحریمهای همهجانبه علیه نهادها و افراد حقیقی و حقوقی در ایران میشود و دولتها و اتحادیه اروپا نیز ملزوم به رعایت آنها خواهند بود.
چرا دولت در پاسخ ایران به اسرائیل نقشی ندارد؟
غیر از برجام، سخنان روحانی یک فراز دیگر نیز داشته است. او گفته که «نتانیاهو در اوایل جنگ غزه در یک مصاحبه گفت نظم منطقه کاملاً تغییر خواهد کرد. اسرائیلیها قصد داشتند ایران را هم وارد جنگ کنند. در کشور برای واکنش نسبت به اسرائیل حرفها و جلساتی بود که میتوانست خطرناک باشد، اگر هدایت مقام معظم رهبری نبود، جنگ دامن ما را هم فرا میگرفت.» روحانی در واقع اعلام کرده که دو پاسخ ایران به اسرائیل با هدایت رهبری داده شده است و به نوعی بیاعتباربودن هجمهها به دولت برای عدم پاسخ به اسرائیل را نشان داده است. پس از حمله اسرائیل به ایران، جناحهای مخالف دولت تلاش گستردهای رسانهای و میدانی آغاز کردند و مدعی هستند که اجرانشدن عملیات سوم علیه اسرائیل تاکنون با تصمیم دولت بوده است. آنها حتی در تجمعات کوچک خود به دولت «امر» کردند که این عملیات را انجام دهد. رییس دولتهای یازدهم و دوازدهم، اما با اشاره به جلسات احتمالا رده بالا، حوزه این تصمیمات را در هدایت رهبری قرار داده است.
به نظر میرسد که مواجهه جناح مخالف با دولت شبیه دولتهای یازدهم و دوازدهم است؛. از هجمههای رسانهای و انتصاب مسائلی که به دولت مرتبط نیست به دولت تا تجمعهای پراکنده برای فشار و تاثیرگذاری بر سیاستگذاریها مصلحانه. به همین دلیل سخنان روحانی گویی پاسخی به رویکرد فعلی تندروها و جناح مخالف به اقدامات دولت است. در بحبوحه تحولات منطقهای و آغاز تلاش غربیها برای فعالکردن سازوکار ماشه، باید دید که دوباره دیپلماسی پیروز میدان خواهد شد یا نه.
خلیج فارس:داماد حسن روحانی به حمله تند علی شمخانی به پدر همسرش واکنش نشان داد.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از برترینها؛کامبیز مهدیزاده در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: “دکتر حسن روحانی زمانی که دید شمخانی در مذاکرات هستهای سنگ اندازی میکند، در دور دوم ریاست جمهوری به شمخانی هیچ حکم جدیدی نداد و حتی حکم او را تمدید هم نکرد. و اگر نیاز به مکاتبهای بود، از عنوان “آقای شمخانی” استفاده می کرد و به او نشان داد رئیس کیست.”
خلیج فارس:رسول منتجبنیا چهره سیاسی اصلاح طلب اظهار داشت؛ دکتر ظریف یکی از استثناهای تاریخ دیپلماسی ایران است.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از هممیهن؛ رسول منتجبنیا چهره سیاسی اصلاح طلب اظهار داشت؛ دکتر ظریف یکی از استثناهای تاریخ دیپلماسی ایران است. من او را در دهه ۶۰، در دوره سوم مجلس، در سفری به نیویورک همراه با آقای ولایتی دیدم، در همان دفتر نمایندگی ایران در سازمان ملل متوجه شدم که او دیپلماتی برجسته و بینظیر است.
پس از حملههای اخیر به ماجرای حضور ظریف در کابینه دولت چهاردهم، بسیاری از چهره های سیاسی کشور ادامه پرداختن به تاکید بر برکناری ظریف را توصیه کردهاند، “رسول منتجبنیا بر این موضوع تاکید کرده است، او با اشاره به تخریبهای گسترده علیه چهرههایی چون محمدجواد ظریف و نقش حسادت و کینهتوزی در این رفتارها، هشدار میدهد که این چرخه تخریب، سرمایههای ملی را از صحنه خارج میکند و کشور را با خطری جدی روبهرو میسازد. در ادامه مشروح این گفت و گو را می خوانید.
آقای منتجبنیا، اخیرا و بیش از پیش شاهد فرهنگ مخرب در برخورد با چهرههای تاثیرگذار در ایران بودهایم و این موضوع در مورد شخص محمدجواد ظریف شدت گرفته است. دیدگاه شما دراین باره چیست؟
واقعیت این است که در بسیاری از کشورهای دنیا، وقتی فردی متخصص، کارشناس یا محبوب میشود، او را سرمایهای ملی میدانند. حتی بعد از بازنشستگی، بهعنوان مشاور عالی یا منبع الهام از او استفاده میکنند. اما در ایران، هرکس که محبوب یا موثر باشد، تهدید تلقی میشود! این رفتار عجیب و خطرناک باعث حذف نخبگان از صحنه سیاسی و اجتماعی شده است.
چرا این منش سیاسی و مخرب در چندماه اخیر شدت گرفته است؟
دلیلش کاملاً روشن است؛ حسادت و کینهتوزی. برخی افراد نمیتوانند کسانی را که از خودشان موفقتر یا محبوبتر هستند، تحمل کنند. در ذهن این افراد، موثر بودن مترادف با خطرناک بودن است. این ضعف شخصیتی بهویژه در برخی مقامات و جریانهای افراطی بیشتر دیده میشود.
دکتر ظریف یکی از استثناهای تاریخ دیپلماسی ایران است. من او را در دهه ۶۰، در دوره سوم مجلس، در سفری به نیویورک همراه با آقای ولایتی دیدم. در همان دفتر نمایندگی ایران در سازمان ملل متوجه شدم که او دیپلماتی برجسته و بینظیر است.
چه ویژگیهایی او را متمایز کرده است؟
ظریف از هر لحاظ یک دیپلمات حرفهای و کامل است؛ آرام، متین، مسلط بر زبانهای خارجی، و البته بسیار خوشفکر. او با لبخند و آرامش کارهایش را پیش میبرد و همین ویژگیها او را محبوب کرده است. اما این محبوبیت و موفقیت برای برخی افراد غیرقابل تحمل است. چرا؟ چون خودشان چنین ویژگیهایی ندارند و به همین دلیل، ظریف را بهعنوان یک تهدید میبینند.
البته در گذشته هم این تخریبها در دوران دولت روحانی به اوج رسید. چرا؟
موفقیتهای ظریف، بهویژه در برجام، چنان برجسته بود که برخی جریانها از آن وحشت کردند. آنها ظریف را دشمن شخصی خود میدانستند و از هر فرصتی برای تخریب او استفاده کردند. این تخریبها فقط ناشی از اختلاف نظر نبود؛ یک حسادت عمیق پشت آن بود.
نقش ظریف در حمایت از مسعود پزشکیان هم به این حسادتها دامن زد
دقیقاً. ظریف در حمایت از آقای پزشکیان، با تمام توان به میدان آمد. او در سخنرانیهایش صادقانه، متین و بدون کوچکترین ادعا سخن میگفت. حتی زمانی که در جلسات، عدهای بیشرمانه به او توهین کردند، با خونسردی واکنش نشان داد. همین رفتار او، کینه مخالفانش را دوچندان کرد.
برخی به دو تابعیتی بودن فرزند ظریف اشاره میکنند و آن را بهانهای برای تخریب او قرار دادهاند. نظرتان چیست؟
منتجبنیا: وقتی نتوانستند از شخصیت یا عملکرد ظریف ایرادی بگیرند، به خانواده او حمله کردند. داستان دو تابعیتی بودن فرزندش را مطرح کردند، اما اگر این معیارها عادلانه اجرا شود، بسیاری از مقامات و مسئولان کشور، چه در دولت و چه در خارج از دولت، با این مسئله روبهرو هستند. به قول معروف، “اگر حکم شود که مست گیرند، در شهر هر آنچه هست گیرند!” اما واقعیت این است که این حملات فقط برای تخریب شخص ظریف بود، نه چیز دیگر.
چرا ظریف اینقدر برای طیفی خاص تحملناپذیر شده است؟
چون او موفق است و محبوب. رهبری بارها از او بهعنوان فردی متدین و مورد اعتماد یاد کردهاند. او سابقهای درخشان در خدمت به کشور و انقلاب دارد، اما مخالفانش نمیتوانند این موفقیت را بپذیرند.
نهایتا از دیدگاه شما این جریان افراطی چه سرانجامی خواهد داشت؟
تخریب و حذف افراد موثر، خیانت به کشور است. ظریف، پزشکیان و امثال آنها سرمایههای ملی ما هستند. ما نمیتوانیم با حسادت و کینهورزی، این افراد را از صحنه خارج کنیم و انتظار پیشرفت داشته باشیم. اگر از تواناییهای این چهرهها بهدرستی استفاده کنیم، آیندهای بهتر برای ایران رقم خواهد خورد.
خلیج فارس:مهرداد خدیر- در دفاع از ابلاغ آنچه قانون حجاب و عفاف نام گرفته ادعا شده اگر نباشد جامعه به سوی برهنگی میرود و این متضمن آن است که لابد حالا که ابلاغ نشده جامعۀ ما چنین است و چه اهانتی از این بالاتر به مردمان سرزمینی با چند هزار سال سابقه و تاریخ و تمدن؟
همانگونه که تا کودک به مدرسه نرفته سواد خواندن و نوشتن ندارد لابد تا این قانون ابلاغ و اجرا نشده هم محجبه و پاکدامن نیستیم و همین به تنهایی بطلان ادعای هدف ادعایی است.
یا شاید گفته شود مراد همگان نیستند. بلکه قرار است اقلیتی را که به پوشش رسمی تن ندادهاند مجازات و به سبک دوران باستان اما با ظاهر مدرن نقره داغ کند و در این صورت میتوان پرسید این همه هیاهو برای شال است تا به زور و ناکامل بر سر بیندازند یا به دنبال حجاب کامل از نوع بازیگر نقش «کیمیا» هستند که در پاریس هم با چادر مشکی تردد میکند؟
اگر فقرۀ دوم مد نظر باشد که میدانیم بازیگران در عالم واقع چنین نیستند و مگر بازیگر نقش «رها» که موی نپوشانده کدام یک از ارکان عرش را به لرزه درآورده است؟
صحبت از حکم شرعی نیست. صحبت از داغ و درفش ادعایی برای اجرای آن است که در قالب قانون میخواهند به زور تحمیل کنند.
احتمالا اگر تا دیروز در لوای شرع دفاع میکردند ( هیچ جای شرع این گونه توصیه نشده که اگر بود آیتالله سیستانی در عراق خواستار میشد و آیتالله جوادی آملی تلویحاً مخالفت نمیکرد) زین پس خواهند گفت باید به قانون تن دهید. در حالی که این قانون نیست ناقانون است. متنی است که دور از نظارت مردم و پخش مستقیم رادیویی در پستوهای کمیسیونی تصویب کردند و چه بسا اگر آن سانحه برای آقای رییسی پیش نیامده بود یا خود کسی که با افتخار میخواهد ابلاغ کند رییس جمهوری شده بود به ابلاغ نمیرسید. اجرا شدنی البته نیست و در بهترین حالت حاصل جز شالی شل و از سر اکراه نخواهد بود.
پس برای چیست؟ شاید بتوان آن را یک تیغه از قیچییی دانست که قرار است پزشکیان را ببُرد یا خنثی و بیاثر کند. چون از یک طرف پایگاه اجتماعی او را تهدید میکند و از جانب دیگر چند دستگاه اجرایی زیر نظر دولت را درگیر میسازد. مهمتر از همه وزارت کشور را که وزیر آن فرمانده عالی نیروی انتظامی شده است و اگر انجام ندهند میخواهند بگویند ترک فعل کردهاید ( اصطلاح مورد علاقه مرحوم رییس جمهور سابق) و اگر انجام دهند با شعار رییس جمهور پزشکیان در تعارض است.
قیچی با دوتیغه را قبلتر علیه دو رییس جمهور دیگری که از جنس خودشان نبود هم به کار گرفتهاند.
دو بال دولت اصلاحات یکی دانشجویان و دانشگاه بود و دیگری مطبوعات و هر دو را چیدند. یکی را در تیر 1378 و دیگری را در اردیبهشت 1379.
این قیچی علیه دولت روحانی هم با بریدن تلگرام و تخریب برجام به کار افتاد. چون باز مشهور بود که دولت روحانی دو بال دارد: تلگرام و برجام و در سال 96 به خاطر بقای این دو رأی آورد. منتها در همان سال 96 اقدام به توقیف تلگرام شد و زحمت نهایی برجام هم گردن ترامپ افتاد! اما وقتی او رفت و مجال احیا بود تیغۀ دوم تیز شد که همانا قانون راهبردی خنثا سازی تحریمها بود که در واقع امکان احیای برجام در چند ماه تقارن دولت جدید بایدن با ماههای پایانی روحانی را میستاند.
اگر دو تیغۀ قیچی علیه خاتمی را ماجرای کوی در سال 78 و توقیف گستردۀ بوعات در سال 79 بدانیم و دو تیغۀ قیچی علیه روحانی را توقیف تلگرام و نفی برجام از دو قانون مشاغل حساس و جریمه حجاب هم میتوان به مثابه قیچی برای بریدن پزشکیان یاد کنیم کما این که در گزارش یوسف سلامیِ صدا و سیما از مجلس به مناسبت 10 آذر روز مجلس هم دیدیم از 290 نماینده سراغ چند چهره شاخص جبهه پایداری رفت که اصرار داشتند شخص دکتر پزشکیان را از اطرافیان جدا توصیف کنند و وقتی از یکی به طعنه پرسید مشغول چه کاری هستند پاسخ داد ببینیم چه آشی میتوانیم بپزیم.آشی که به عنوان قانون حجاب پختهاند اما تا اینجا تنها باب دهان خودشان بوده و آقای قالیباف با ذوق منت میگذارد که گشت ارشاد ندارد. جریمه دارد!
دست کردن در حساب مردم و ایجاد محرومیت اجتماعی به صرف این که شالی افتاده وگرنه حجاب مطلوب و حداکثری آنها که الگوی آن بازیگران سریال های تلویزیوناند تنها از جانب باورمندان مذهبی و سیاسی رعایت میشود که آن هم بر اساس اعتقاد و تربیت و جغرافیا یا انتخاب و علاقه شخص یا تحمیل و خواست پدر و برادر و همسر است نه ترس از جریمه و لطف آن هم به همین اختیار است و بقیه در حد معول کما بیش رعایت می کنند و روشن است که به ضرب و زور جریمه اگر اعتنا شود و کارگر افتد جز شالِ شل و البته ابراز محبت زیر لب ثمری ندارد و به انزجار میانجامد و به رعایت کامل نه! آن هم در اوضاعی که طبقه متوسط دارد و برای بقا می جنگد و حقوق های چند ده میلیون تومانی هم در دیگ تورم ذوب میشود.
از کامل می گفتیم و بگذریم از این که فقیهانی چون مرحوم آذری قمی به چادر هم قانع نبودند و میگفتند حجاب اکمل خانهنشینی است و طبعا بازیگری مقابل دوربین ولو پوشیده و کیمیاگونه را هم برنمیتافتند.
از مجلسنشینانی که کمتر از 10 درصد آرای واجدان شرایط را در اختیار دارند ولو شرط پذیرش آنها مدرک فوقلیسانس بوده باشد انتظاری نیست ولی از شخص رییس مجلس که علاوه بر عنوان نظامی و خلبانی به اعتبار تحصیل و تدریس جغرافیای سیاسی مفتخرند میتوان انتظار داشت یا توصیه کرد که کتاب “قانون، قانونگذاری و آزادی” اثر “فون هایک” را بخوانند که متضمن این مفهوم است که طراحی و تحمیل آگاهانه دستورهای مقامات دولتی “قانونگذاری” است نه”قانون” چرا که ” قانون به مثابه هنجارهای اجتماعی از بطن و متن تعاملات دیرپای مردم رواج و قبول عام یافته است.”
اگر مواردی که این مثلا قانون جرم تلقی کرده از نظر مردم جرم بود بلافاصله برای مقابله با آن با 110 تماس می گرفتند. کما این که اگر کسی را در حال ضرب و جرح یا سرقت یا کشتن دیگری ببینیم بلافاصله به پلیس اطلاع میدهیم تا با این قانونشکنی مقابله کند و بعد از توفیق از پلیس تشکر میکنیم.
قانونی که مردم آن را منصفانه و عادلانه و برخاسته از هنجارهای جامعه و نه سلیقه و خواست 10 تا 15 درصد جامعه ندانند اما روی کاغذ میماند و تنها اسباب زحمت میشود و سرنوشت گشت ارشاد در انتظار آن است تا جایی که ندیدیم در هیچ برنامه تلویزیونی از مامور گشت ارشاد تجلیل شود یا در دیوارههای نیروی انتظامی در بزرگراه کردستان در زمره خدمات متنوع این نهاد از آن هم یاد کنند چون با هنجار جامعه در تضاد بود و دافعه ایجاد میکند و به عکس خدمات مورد نیاز احترام برانگیز است.
پزشکیان اما باید مراقب قیچی با دو تیغه باشد. یک تیغه را البته با تن ندادن و با دستور به محمد جواد ظریف به ادامه کار کُند کرده و باید دید با تیغه دیگر قیچی چه میکند.
منبع:عصرایران
خلیج فارس:روایتی منتشر شده است از قول رئیس جمهور سابق ایران که در آن از روزهای پیش از نامزدی در انتخابات یازدهم تعریف میکند.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از سایت روحانی، در ادامه بخش هایی از این روایت را میخوانید:
گرم خواب بودم. هنوز به سحر ساعتی مانده بود. خواب میدیدم: دو بال داشتم. آمادهٔ پرواز بودم. سیدی را دیدم؛ سیدمحمد خاتمی… محزون بود و در خود فرو رفته. خواستم سر صحبت را باز کنم تا او را از حزن بیرون آورم: بگذارید شما را ببرم به بالا، به آسمان!
با بال چپم (هر دو دستم به بال بدل شده بود) آقای خاتمی را زیر بالم گرفتم و او را بردم به بالا، به آسمان! به باغی از گلهای رنگارنگ و بسیار در افق. سید از حزن بیرون آمد. او را از آسمان به سرزمینی پر از گل بازگرداندم؛ سپس به سمت مسجدی روانه شدم. در ورودی مسجد ملخهای زیادی را دیدم؛ با بالم آنها را راندم. پیرمردی به من گفت حیف نیست از این بال برای دور کردن ملخها استفاده میکنی! رهایشان کن!
از خواب پریدم. سحر شده بود و هوا هنوز گرگ و میش بود. شاید تا زمان نماز صبح هم هنوز فرصتی باقی مانده بود. دقیق به یاد ندارم، اما دیماه ۱۳۹۱ بود.
یک سال از تیرماه ۱۳۹۱ تا خردادماه ۱۳۹۲ طول کشید تا از فکر نامزدی، به ریاستجمهوری برسم. اولین بار بود که نامزد میشدم، اما اولین بار نبود که دربارهٔ نامزدیام در انتخابات ریاستجمهوری فکر میکردم یا بیشتر از آن دیگران حرف و حدیث راه میانداختند. از سال ۱۳۷۵ تا سال ۱۳۹۲ در هر دورهای به هر بهانهای خبرنگاران و سیاستمدارانی موافق یا مخالف از من به عنوان نامزد محتمل ریاستجمهوری ایران نام میبردند:
در انتخابات سال ۱۳۷۶ به عنوان ضلع سومی در رقابت با آقایان خاتمی و ناطقنوری که با وجود فشارهای زیاد، نامزدی را نپذیرفتم.
در انتخابات سال ۱۳۸۰ به عنوان رقیبی در برابر رئیس وقت جمهوری آقای خاتمی، که اساساً وارد بازی نشدم.
در انتخابات سال ۱۳۸۴ که اتفاقاً آمادهٔ ورود به انتخابات بودم، اما به علت نامزدی آقای هاشمیرفسنجانی نامزد نشدم، و در انتخابات سال ۱۳۸۸ که آقایان خاتمی، کروبی و موسوی در یک زمان همزمان وارد انتخابات شدند و من ترجیح دادم وارد این رقابتها نشوم، اما انتخابات سال ۱۳۹۲ از نوع دیگری بود:
نخستین انتخابات ریاستجمهوری ایران پس از انتخابات جنجالی سال ۱۳۸۸ که هر چه بود موجب شکافی عمیق در جناحهای سیاسی و مردم و نظام سیاسی ایران شده بود. انتخاباتی که با وجود حضور چشمگیر ملت به انشقاق میان حاکمیت و مردم انجامید و کدورتهایی را سبب شد که بعید است هرگز به راحتی از دلها شسته شود. نهتنها در رقابت میان رئیسجمهور مستقر و رقیبانش که میان رئیسجمهور مستقر و حامیانش! کار به جایی رسید که به نظر میرسید در انتخابات سال ۱۳۹۲ حتی یاران رئیسجمهور مستقر هم نتوانند وارد رقابت شوند و چنین هم شد!
در جناح مقابل هم ناامیدی از صندوق رأی در اوج خود بود. جناح چپ که خود را اصلاحطلب میخواند اول از همه باید بدنهٔ خود را برای ورود به انتخابات قانع میکرد و بعید بود در تعامل با حاکمیت بتواند نامزدی تشکیلاتی را وارد انتخابات کند. پروندهٔ انتخابات سال ۱۳۸۸ هنوز نزد اصلاحطلبان باز بود و نمیتوانستند به این سادگی پروندهٔ تازهای را بگشایند.
در چنین شرایطی سخن گفتن از انتخابات آن هم از موضع منتقد وضع موجود و مخالف رئیسجمهور مستقر که به راحتی تهمت میزد و هنوز در قدرت نفوذ داشت، جرأت بسیار میخواست. این فقط نظر من نبود. حتی آقای هاشمیرفسنجانی که همواره آمادهٔ ورود به انتخابات بود و از شکست هراسی نداشت، وقتی برای اولین بار در این دوره در دهم مردادماه سال ۱۳۹۱ با من دربارهٔ انتخابات سخن گفت بر همین باور بود:
آن روز در جمع اعضای مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام میهمان رئیس مجمع، آقای هاشمی بودیم. ایشان به من گفت یک ساعت زودتر قبل از دیگر اعضا و همکاران بیا تا راحتتر سخن بگوییم. آقای هاشمی میخواست دربارهٔ انتخابات سال ۱۳۹۲ حرف بزند. من هم تجربه پیشنهادهای ایشان به خودم برای نامزدی در ادوار گذشته را داشتم و هم تجربه نامزدی ایشان در سال ۱۳۸۴ که به نظرم اگرچه غیرمنتظره نبود، اما شگفتانگیز بود! به همین جهت پیشدستی کردم و گفتم:
شما احتمالاً نامزد میشوید!
آقای هاشمی که از حرف من جا خورده بود بلافاصله گفت:
به هیچ وجه! به هیچ عنوان!
و افزود:
… در این شرایط هر کس حاضر شود نامزد شود، باید دستش را بوسید!
این موضع سرسختانهٔ آقای هاشمی به خوبی گویای سختی شرایط کشور بود: هم بحران ناشی از سیاستگذاریهای نادرست دولت وقت به خصوص در سیاست خارجی و عواقب آن در اقتصاد کشور و هم بحران ناشی از فاصلهگذاریهای سهمگین در انتخابات سال ۱۳۸۸ در سیاست داخلی و نیز چشمانداز دشواری که برای رقابت در آینده سیاسی کشور پیشرو بود سبب میشد دلسوزان و منتقدان وضع موجود، دچار شک و تردیدهای اساسی برای مشارکت و رقابت در سیاست داخلی باشند.
کار به جایی رسیده بود که در عالیترین سطوح هم این طیف از سیاسیون به نوعی امتناع در باب انتخابات رسیده بودند و کم و بیش در دام انفعال ناشی از تفکر قضا و قدری و جبری مسلکی سیاسی افتاده بودند:
۱۰ روز بعد از دیدار با آقای هاشمی در ۲۰ مرداد ۱۳۹۱ در افطاری آقای محمد محمدیریشهری همین حس و حال بر دوستان حاکم بود. در آن دیدار آقای سیدحسن خمینی – احتمالاً از سر توصیف وضع موجود – گفت تنها کسی که برای ریاستجمهوری آینده «شانس» دارد، محمدباقر قالیباف شهردار وقت تهران است.
بدیهی بود که در چنین حال و هوایی برخلاف ادوار قبل از نظر دوستان شانس نامزدی من هم «کمترین» باشد!
خلیج فارس:در دولت چهاردهم علیرغم مذاکرات صورتگرفته، کماکان شرایط قبلی پابرجاست و معاون مالی و اداری نهاد ریاستجمهوری دولت سیزدهم که در این دولت هم ابقا شده، بر همان رویه پیشین در قبال دفتر روحانی پافشاری میکند و هیچ تغییری در این باره رخ نداده است.
رسانه رسمی دفتر حسن روحانی رئیس جمهور پیشین کشورمان مطلبی از آفتاب نیوز را بازنشر کرده است:
با گذشت صد روز از آغاز به کار دولت چهاردهم، همچنان رویه دولت قبل درباره دفتر رئیسجمهور دورههای یازدهم و دوازدهم پابرجاست.
طبق قانون باید امکانات دفتری و پرسنلی و مالی در اختیار رؤسایجمهور پیشین قرار گیرد که به دفتر سیدمحمد خاتمی و محمود احمدینژاد تعلق گرفت، اما دولت سیزدهم از واگذاری این امکانات قانونی به دفتر حسن روحانی استنکاف کرد و در نهایت با مداخله دفتر رهبری و نظر ایشان، ماهها پس از پایان دولت دوازدهم، ساختمانی در اختیار دفتر روحانی قرار گرفت. با این وجود بودجه و امکاناتی که باید طبق قانون در اختیار این دفتر قرار گیرد، تعلق نگرفت.
در دولت چهاردهم علیرغم مذاکرات صورتگرفته، کماکان شرایط قبلی پابرجاست و معاون مالی و اداری نهاد ریاستجمهوری دولت سیزدهم که در این دولت هم ابقا شده، بر همان رویه پیشین در قبال دفتر روحانی پافشاری میکند و هیچ تغییری در این باره رخ نداده است.
خلیج فارس:فروردین ماه سال جاری پیش از آنکه عرصه سیاست داخلی با انتخابات زودهنگام سال ۱۴۰۳ روبهرو شود، بیلبوردهای شهری در خیابانها دیده شد که سخنانی از چهرههای روحانی و مذهبی با مضامین مذهبی و عرفانی بر آن درج شده بود. مناسبت نصب این بیلبوردها روزهای پایانی ماه رمضان بود و اقدام در زمره رفتارهای عادی شهرداری تهران بعد از روی کار آمدن علیرضا زاکانی اما آنچه در میان این بیلبوردها در میان اسامی همچون محسن قرائتی، حسین انصاریان و… جلبتوجه میکرد یک نام غیرآشنا برای عموم مردم بود؛ سیدمحمدمهدی میرباقری.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از اعتماد، کمتر از سه ماه بعد وقتی انتخابات زودهنگام ریاستجمهوری ۱۴۰۳ خود را در تقویم سیاسی جا داد، دوباره نام میرباقری بر سر زبانها افتاد؛ حامی پروپاقرص سعید جلیلی.
وقتی هنور ترکیب کاندیداهای انتخابات ریاستجمهوری نهایی نشده بود، موجی در شبکههای اجتماعی به راه افتاد که حاوی این پیام بود: «درخواست طرفداران محمدمهدی میرباقری برای نامزدی در انتخابات ریاستجمهوری.» دفترش اما در چهارم خردادماه در بیانیهای اعلام کرد از ادامه این دعوتها «پرهیز» شود و از نخبگان جوان و انقلابی خواست با تکیه بر «رویکرد انقلابی و اخلاقی شهید رییسی» به دنبال نامزدهای «مومن و انقلابی» و تشکیل یک «دولت انقلابی» باشند.
انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۳ که گذشت دوباره توییتی از محمدمهاجری به نام میرباقری را بر سر زبانها انداخت. وقتی این فعال سیاسی اصولگرا مدعی شد: «به همان اندازه که آقای سعید جلیلی در توهم رییسجمهورشدن، سالها زنبیل گذاشته، آقای محمدمهدی میرباقری برای رهبر شدن در خواب، رویا دیده است.»
در همان روزها انتشار دو تصویر دوباره میرباقری را در اذهان عمومی آشناتر کرد و نامش را در صدر اخبار قرار داد. هر دو تصویر هم حاوی پیامهایی از دیدگاههای فکری و تبارشناسی سیاسی او بود؛ یک عکس از دیدار او با حسن عباسی چهره پرحاشیه اصولگرا و دوم بازنشر تصاویری از دیدار میرباقری با «آلکساندر دوگین»، بزرگترین نظریهپرداز و متفکر اوراسیاگرایی در اسفندماه سال ۱۳۹۴.
در روزهای اخیر اما حضور او در برنامه جریان مرز صحبت از او را از دفعات قبل درنوردید، به خصوص که در این شرایط منطقه و کشور میرباقری به نوعی از مساله جنگ صحبت کرده برخی از آن تعبیر دفاع از جنگ کردند، اما میرباقری چه گفته است که واکنشهای زیادی را به دنبال داشته است؟
روایت میرباقری از طرح بزرگ خدا؛ خالصسازی برای تفکیک مومنان و کافران
میرباقری در دو هفته – شانزدهم و بیست و سوم مهرماه- در برنامه تلویزیونی جریان- شبکه یک سیما- با موضوع «بلا و ابتلا؛ سرنوشت جبهه حق» حاضر شده تا «طرح بزرگ خدا» یا به روایت او «جنگ مومنان با کافران» را تشریح کند.
او در بخش نخست این برنامه در میان صحبتهایش تاکید میکند که «خدا یک طرح بزرگ برای مردم جهان دارد و آن عبارت از جنگ میان کافران و مومنان است که از آغاز خلقت تا پایان جهان ادامه دارد و پیروزی نهایی در این جنگ برای مومنان است و این پیروزی هم قطعی است.»
نکته قابل توجه در بخش دیگری از سخنان او تاکیدش بر عبارت خالصسازی است که میگوید: «جنگ میان کافران و مومنان برای خالصسازی است تا صف مومنان از کافران جدا شود. مقصد این جنگ قرب خداست.»
بخشی از سخنان میرباقری در دومین برنامه اما با واکنش رسانهها و فضای مجازی رو به رو شده است. وقتی تاکید کرد که «برای رسیدن به مقصد قرب الهی حتی اگر نصف مردم جهان کشته شوند، میارزد؛ لذا کشته شدن ۴۲ هزار نفر از مردم غزه در قبال آن مقصد بزرگ اهمیت ندارد البته کشته شدن شکست نیست؛ بلکه احدی الحسنیین است و در هر حال، پیروزی است. به ویژه آنکه کسانی که کشته شوند، نمیمیرند؛ بلکه زندهاند. ما میخواهیم با تشکیل جبهه متحد پیروان ادیان الهی و مسلمانان نظم جهانی جدیدی را در منطقه خاورمیانه پدید بیاوریم و آن محوریت داشته باشد. کما اینکه این منطقه در گذشته هم محور جهان بوده است. در اینجا انبیاء ظهور کردند و ظهور آخرالزمانی در این منطقه رخ میدهد.»
این نخستینبار نیست که اظهارات میرباقری حول محور مفاهیم آخرالزمانی میچرخد. او در دهه اول محرم سال ۱۳۹۶ در هیات ثارالله قم (مدرسه فیضیه قم) نیز گفته است که «ما قائل به صلح هستیم ولی صلح پایدار که بعد از یک جنگ و جهاد پایدار است و تا این جهاد پایدار را پشتسر نگذارید و جبهه باطل را حذف نکنید، صلح پایدار در عالم برقرار نمیشود.»
همین دیدگاهها و تاکیدات میرباقری بر مساله و محور موضوعات «اخرالزمانی» باعث شده است تا دیدگاههای او را به محمدتقی مصباحیزدی نسبت دهند و صفت بنیادگرایی را برای اندیشههایش به کار ببرند. فارغ از اینکه این ادعا چقدر درست است، باید در محمدمهدی میرباقری نکات دیگری را نیز بدانیم، به خصوص اندیشههایش که بیش از آنکه بتواند در یک دستهبندی سطحی ذیل دیدگاههای مصباحیزدی یا حتی انجمن حجتیه قرار بگیرد به مکتب فکری و نام دیگری میرسد؛ به منیرالدین شیرازی.
محمدمهدی میرباقری کیست و درباره او چه میدانیم؟
میرباقری متولد سال ۱۳۴۰ در قم است. ۱۴ساله بود که برای تحصیل علوم دینی راهی حوزه علمیه شد. از سال ۱۳۶۰ نزد اساتیدی از جمله حضرات آیات موسی شبیری زنجانی، کاظم حائری و حسین وحیدخراسانی، میرزا جواد تبریزی، محمد تقی بهجت، حسن حسنزاده آملی و عبدالله جوادی آملی تحصیل کرد. او همزمان با تحصیل، در سالهای ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۹ دروس مقدمات و سطح حوزه را نیز تدریس میکرد و از ۱۳۷۲ تدریس دروس خارج اصول و خارج فقه را در حوزه علمیه آغاز کرد و همچنان ادامه میدهد. او هماکنون از چهرههای شاخص در حوزه تدریس «درس خارج فقه» نیز محسوب میشود.
او به مدت دو سال در برنامه تلویزیونی «سمت خدا» در شبکه سوم حضور مستمر داشت و در معرفی او در این برنامه عنوان «یکی از نخبگان تبلیغی کشور» استفاده میشد که «در دوران نوجوانی در حکومت پهلوی فعالیت سیاسی میکرد و در دوران جوانی نیز در جنگ ایران و عراق شرکت کرده است.»
تاثیرپذیری میرباقری عموما به دو استاد نسبت داده میشود؛ محمدتقی مصباحیزدی که میرباقری دروس فلسفه و منطق را نزد او خوانده و منیرالدین حسینیالهاشمی (منیرالدین حسینی یا همان شیرازی) که میرباقری دروس بسیاری از جمله «کاربردی شدن فلسفه»، «روششناسی علم دین و فلسفه» و «اصول فقه حکومتی» را نزد او تحصیل کرده و به نظر میرسد بنمایههای فکری میرباقری بیش از آنکه از اندیشهها و آموزههای مصباحیزدی شکل گرفته باشد متاثر از منیرالدین شیرازی است.
منیرالدین شیرازی و پایههای فکری میرباقری
حزب برادران، از تشکلهای سیاسی-مذهبی تاسیس شده در دهه ۱۰ شمسی توسط سید نورالدین حسینی الهاشمی (شیرازی) است. طرح اولیه این حزب در سال ۱۳۱۳، زمانی که طبق گفته خودشان «هیچکس قدرت تشکیل مجمع و حزب» را نداشت، توسط سید نورالدین ریخته شد و هدف از تاسیس آن «تبدیل اسلام هیاتی و سنتی به اسلام زنده و سیاسی» طرح شده است. گفته شده این طرح به صورت محرمانه در همان دوره رضاخان توسعه یافت و پس از ۱۳۲۰ فعالیت آن گسترش و نمود زیادتری پیدا کرد و پس از ۱۳۲۴ آشکارا به فعالیت پرداخت. یکی از شروط عضویت در حزب برادران مثبت بودن استخاره به قرآن بود.
در راس تشکیلات این حزب در آن زمان، نورالدین شیرازی، از مراجع شیعه شیراز قرار داشت که فرزندی به نام منیرالدین هاشمی داشت که از روحانیون انقلابی سال ۱۳۵۷ بود. سید نورالدین شیرازی پدر سید منیرالدین در سال ۱۳۳۵ در حالی که سید منیرالدین تنها ۱۲ سال داشت، درگذشت. بعد از آن بود که مردم شیراز سیدمنیرالدین نوجوان را ملبس به لباس روحانیت کردند و شورای مرکزی حزب در اقدامی تشریفاتی او را به عنوان جانشین سید نورالدین شیرازی و رهبر حزب سیاسی مذهبی برادران معرفی کردند.
منیرالدین چند سال بعد به قم هجرت کرد و به تحصیل علوم دینی پرداخت. با جدی شدن مبارزات علیه نظام شاهنشاهی او به شیراز بازگشت. سال ۱۳۴۶ از سفر حج، به عراق رفت و مقیم نجف شد و تا سال ۱۳۴۹ در نجف ماند. با بازگشت به ایران، تا سال ۱۳۵۲ مبارزات خود را پی گرفت. در نهایت در ۱۳۵۲ به قم آمد و برای ترتیب دادن یک اندیشه مناسب برای پاسخگویی به نیازهای انقلاب دست به کار شد؛ تلاشهایی که به تاسیس فرهنگستان علوم اسلامی قم منجر شد.
منیرالدین از چهرههایی است که در تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی هم نقش داشت و تا پایان زمان حیات ریاست این فرهنگستان را نیز برعهده داشت. سمتی که پس از فوت او، به میرباقری رسید. میرباقری عموما نام اساتید زیادی را در رزومه علمی خود آورده است اما بیش از هر کس از سلف خود یعنی بنیانگذار فرهنگستان علوم اسلامی قم یعنی منیرالدین شیرازی تاثیرپذیرفته است.
میرباقری و موسسه تحت ریاستش از پشتوانههای اصلی فکر «اسلامیکردن دانشگاه» و همچنین اسلامی کردن علوم هستند. سال ۱۳۸۷ در مقالهای که نشریه «برداشت اول» وابسته با مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری آن را منتشر کرد، نوشت که همه علوم باید «ریشه در تفقه دینی داشته باشند». شاید به این دلیل او را تئوریسن اسلامیکردن دانشگاهها نیز میخوانند.
رویکردهای سیاسی؛ حمایت از احمدینژاد و حامی پر و پا قرص سعید جلیلی
میرباقری صاحب آثار مختلفی در قالب مقاله و کتاب درباره «علم و دین»، «دین و تکنولوژی»، «دین و توسعه» و «چگونگی اسلامیسازی علوم» است. علاوه بر این از آنجایی که در دیدگاههای او دین اسلام یک دین اجتماعی و تمدنی است، برای ساخت تمدن نیز باید دستگاه علمی داشت که از آن طرح حمایت کند و آن ویژگیها را به ساختار و روابط تبدیل کند.
او همچنین از منتقدان «عرفانهای مبتنی بر معرفت نفس» است. رییس فرهنگستان علوم اسلامی قم در یکی از سخنرانیهای خود که در شب چهارم محرم و دهم محرم سال ۸۸ داشت با نقد عرفان مولوی گفته است: «من این را دارم در حوزه علمیه قم میگویم: با عرفان مولوی نمیشود جهان را اداره کرد!
این چه عرفانی است که میگوید: «چون که بیرنگی اسیر رنگ شد/ موسیای با موسیای در جنگ شد» …کتابهای اینها را هم مقدس میدانیم و در کنار قرآن میگذاریم؟ کجا کنار قرآن است مثنوی؟ خوب، خجالت بکشیم دیگر! میگوید: عارفانه حرف زده! خوب، علیه امیرالمومنین هم در آن حرف فراوان است؛ درست کنید آخر این کتاب را! یا کتاب را درست کنید یا تعریف نکنید. چه معنا دارد برخی از بزرگان حوزه از این کتاب تعریف کنند؟ کتابی که علیه امیرالمومنین صریح مطلب دارد! پدر امیرالمومنین را مشرک میداند این آدم! آخر این عیب حوزه است. غلط است کسی علیه امیرالمومنین حرف بزند، این ناسالم است؛ خوب، بگویید این دروغ است یا آن دروغ است! میگوید: حرف خوشگل زده! شیطان پدرجد این حرفها را میزند…»
میرباقری روز بیست و سوم تیر امسال در اختتامیه سلسله نشستهای «ملت ابراهیم» که در دفتر فرهنگی آستان قدس رضوی در قم برگزار شد، گفته بود: «چه کسی است که نداند مردم عزیز ما در سختی هستند و گرانی و کمبود بر طبقه مستضعف فشار میآورد، ولی هیچ کس هم نیست که نداند پشت کردن به فرهنگ دول دنیای امروز و پایهریزی فرهنگی جدید برمبنای اسلام در جهان و برخورد قاطع اسلامی با امریکا و شوروی، فشار و سختی و شهادت و گرسنگی را به دنبال دارد و مردم ما این راه را خود انتخاب کردهاند و بهای آن را هم خواهند پرداخت و بر این امر هم افتخار میکنند.» این اظهارات با واکنش عباس عبدی مواجه شد و نوشت که «اگر ذرهای گرسنگی در این چهره دیدید، مردم را خبر کنید، همین سخنان هم از روی سیری و آسایش است، چون انسان گرسنه و در حال سختی به این حرفها فکر هم نمیکند.»
از مهمترین آثار معرفیکننده دیدگاههای او کتاب «در شناخت غرب: تحولخواهی مذهبی در میانه اسلام و تجدد، تحقیق، تقریر و تالیف حسین مهدیزاده؛ تقریری آزاد از نظریه غربشناسی سید محمدمهدی میرباقری» است که به خوبی دیدگاه و تفکرات وی را بیان کرده است.
میرباقری؛ مدافع احمدینژاد، رییسی و جلیلی
میرباقری بعد از تصدی ریاست فرهنگستان علوم اسلامی قم تلاش کرد تا الگوی مصباحیزدی در موسسه امامخمینی را با قرائت و برداشت ویژه خود از دیدگاههای منیرالدین هاشمی دنبال کند. با این وجود به نظر میرسد او هرگز نتوانست مانند مصباحیزدی بازویی سیاسی از طریق حامیانش برای خود تدارک ببیند. برخی از روحانیون نزدیک او هم میگویند مسالهعدم توان میرباقری نبوده و او نخواسته تا با تربیت نیروهای سیاسی و تربیت پیاده نظام برای عرصه سیاسی وجهه ایدئولوژیک و فکری فرهنگستان را زیر سوال ببرد و کمرنگ کند.
او بارها تاکید کرده که هر آنچه رگ و ریشه غیراسلامی دارد، باید نسخه بومیسازی شدهاش را ساخت: «ما حتما باید در جهاد علمی این اهداف را پیگیری کنیم؛ در قدم اول بومیسازی علم و استفاده بهینه از دانشها؛ رسیدن به قلههای علم و پیشرو شدن در مسیر تولید علم و رسیدن به خودکفایی و استقلال علمی.»
با این وجود او با ادبیاتی ویژه خود باب تازهای از مفاهیم فکری و سیاسی را در هم آمیخت و سعی در تبیین آن کرد، به خصوص که آنتن صداوسیما هم در اکثر این سالها به میزان مختلف در اختیارش بود و با مرور اظهاراتش در دو دهه گذشته میبینیم که رویکردها و دیدگاههایی که از منیرالدین شیرازی کسب کرده محدود به عرصه فکری و اندیشه نشده و او سعی کرده تا در عرصه سیاسی آنها را پیاده کند. همین مساله باعث همپوشانی او در ادبیات و موضعگیریهایش با جریان پایداری و حلقه مصباح شد؛ موضوعاتی ازقبیل موضعگیریها درباره احمدینژاد، حوادث بعد از انتخابات سال ۱۳۸۸، گفتوگوی تمدنها و تقابل با چهرههایی همچون هاشمیرفسنجانی، علی لاریجانی، حسن روحانی و سید محمد خاتمی.
نقد جدی ایده گفتوگوی تمدنها، مقابله سرسختانه با سند ۲۰۳۰ و البته دفاع از طرح صیانت مجلس همه و همه به نوع برداشت و قرائت او از شیوه حکومتداری بازمیگردد؛ شاگرد ممتاز مکتب منیرالدین شیرازی و البته ادامهدهنده راه محمدتقی مصباحیزدی.
رویکردهای سیاسی؛ حمایت از احمدینژاد در دهه ۸۰ و دفاع از جلیلی در دو دهه انتخابات
میرباقری در دهه ۸۰ از مدافعان محمود احمدینژاد بود. او در یادداشتی که سال ۱۳۸۹ برای هفتهنامه «پنجره» منتشر شده، رای به دولتهای نهم و دهم را رای به گفتمان اصیل انقلاب اسلامی خواند.
در همان زمان که بخشی از اصولگرایان و حامیان احمدینژاد در آن زمان از حضور و اصرار احمدینژاد به معاون اولی اسفندیار رحیم مشایی انتقاد داشتند. با این وجود او در همین مطلب در جواب کسانی که رفتارهای دولت دهم را «غیرعقلانی، غیرکارشناسی و غیرعلمی» میخواندند، تاکید کرد که «این رفتار بدون محاسبه و کارشناسی نیست، منتها با کارشناسی مدرن فاصله دارد و میخواهد بر بنیادهای دیگری تکیه کند.»
در دومین دور ریاستجمهوری سال ۱۳۸۸ نیز میرباقری مدافع سرسخت احمدینژاد باقی ماند. بعد از انتخابات و همزمان با رخدادها و حوادث بعد از انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۸۸ میرباقری نیز از این دوران و اتفاقات با صفت «فتنه» یاد کرد و آن را «پالایشی در درون انقلاب اسلامی» و «لازمه عبور از آن مرحله» معرفی کرد و در همان زمان گفت: «برخی ارکان قانون اساسی را قبول دارند و درخواست تغییرات بنیادین در اعتقادات اسلامی را ندارند، هر چند گرایشات غربی دارند، اما اگر تنشها و چالشهای اجتماعی به حدی قوی شود که احساس کنند اسلام در خطر است به اسلام بازمیگردند و نظام تا حد ممکن باید از رو در رویی با اینها پرهیز کند و سعی کند، آنها را داخل نظام جای دهد.»
میرباقری مثل بسیاری از نیروهای فکری نزدیک به مصباحیزدی اگرچه در دل حامی احمدینژاد بود و ماند اما حلقه اطرافیان احمدینژاد و داستان بهاری شدن رییس دولت نهم و دهم او را آزرد.
در انتخابات سال ۱۳۹۲ از ریاستجمهوری سعید جلیلی و در انتخابات سال ۱۳۹۶ از ریاستجمهوری سید ابراهیم رییسی حمایت کرد. در انتخابات ۱۴۰۳ هم از سعید جلیلی حمایت کرد.
او در سال ۱۳۹۴ از حوزه انتخابیه البرز و در اسفندماه سال ۱۴۰۲ نیز از حوزه انتخابیه سمنان وارد مجلس خبرگان رهبری شد.
مخالف اینترنت، مذاکره با غرب و توسعه
میرباقری مخالف هر موضوعی است که رنگ و بویی از دنیای مدرن داشته باشد. در همان دیدار که تصاویرش در حوالی انتخابات امسال بازنشر داده شد گفتههایش با آلکساندر دوگین به خوبی گویای این امر است.
براساس گزارش منتشرشده در مشرق نیوز در این دیدار دوگین به تفصیل و با شدت مدرنیسم را نقد کرده و گفته است که اوایل دهه ۱۹۸۰ و پیش از فروپاشی شوروی، شباهت ایدهآلهای روسیه با انقلاب اسلامی را مشاهده کرده و از ۳۰ سال پیش، این نظریه را داشته که روسیه و ایران بالاخره با هم علیه غرب متحد خواهند شد.
دوگین همچنین تاکید کرده که «میتوان برای مدرنیته یک مکان را متصور بود و آن غرب است. زمان پیدایش این ایدئولوژی هم در عصر «روشنگری» بود. مدرنیته سپس مانند یک گردباد، به تمام دنیا منتشر شد و توانست دنیا را بگیرد. کشور خود من را هم تحت تاثیر قرار داد. به عقیده من، نور و ظلمت یعنی سنت و مدرنیته. این چارچوب فکری من است و من ایران را به خاطر دفاع از سنت و جنگ با مدرنیته تحسین میکنم. »
محمدمهدی میرباقری نیز در این دیدار با تایید تمامی دیدگاههای دوگین گفته است که «من تشکر میکنم از صحبتهایی که شما کردید. همانطور که گفتید، نقاط مشترک زیادی وجود دارد. ما به همین نکته هم باید دقت کنیم: محور برنامهریزیهای ما باید اتحاد متافیزیکی ما باشد. اگر هم در مسائل ژئوپلیتیک با هم همکاری میکنیم، محور این همکاری باید همان اتحاد متافیزیکی باشد، بنابراین بیش از آنکه تاکید کنیم چه چیزهایی را نمیخواهیم و دشمن مشترک ما چیست.»
او همچنین بهشدت با اینترنت و فضای مجازی زاویه دارد و معتقد به کنترل سخت این فضا است. مرداد ماه سال ۱۳۹۲ بود که میرباقری اینترنت را «بساط شیطان» خواند و گفت که ما به هیچوجه، حکمران مجازی نخواهیم بود چون این مساله مبتنی بر ایدئولوژی غربی است: «اینکه گمان کنیم حضرت (امام دوازدهم شیعیان) میآیند از موبایل و ماهواره و اینترنت استفاده میکنند، اوهام است. اینها بساط شیطان است، وقتی بساط نور میخواهد در عالم پهن بشود این بساط جمع میشود.»
«ارتباط منفعلانه» با جهان غرب نیز مساله دیگری است که میرباقری همواره با آن مخالف کرده است و حتی یکی از مسوولیتهایی را که بر دوش نمایندگان خبرگان رهبری میداند این است که «آیا باید به سمت سازشکاری با غرب حرکت کنیم یا استقامتی را که در طول سی و چند سال داشتهایم و گردنههای بزرگ را با آن پشت سر گذاشتیم حفظ کنیم؟»
او همچنین در این باره گفته است که «ما اگر بخواهیم ساختار مجلس خبرگان را فعالتر کنیم، به جای اینکه بر طبل «نظارت» بکوبیم، باید بر طبل «حمایت» بکوبیم؛ مجلس خبرگان رهبری باید حامی ولی فقیه در گفتمانسازی نسبت به مطالباتشان و پیگیر تبدیل آن مطالبات به مطالبات عمومی از دستگاهها و حاکمیت باشد و برای تحقق آن مطالبات، نظارت کند. »
او میگوید که «انقلاب اسلامی ایران، آغاز احیای مجدد اسلام از لحاظ اجتماعی و بازگشت آن به عرصه تمدنی است و برای این کار به یک انقلاب فرهنگی و علمی نیازمند هستیم نه مبارزات سیاسی و نظامی.» با همین ادبیات بود که در انتخابات اخیر همچون سال ۱۳۹۲ از سعید جلیلی حمایت کرد و از مردم خواست که «به جریانی رای دهند که توسعهگرا نباشد، بلکه طرفدار استقلال و پیشرفت اسلامی-ایرانی و طرفدار نظم جدید جهانی بر مدار قطبهای جدید قدرت (نه بر مدار قدرتهای غربی)، باشد.»
جایگاه جدید میرباقری
به نظر میرسد دیدگاههای میرباقری در میان طیفی از نیروهای انقلابی جوان چندان کم طرفدار نباشد. شاید در ایام انتخابات از او تنها به عنوان حامی سعید جلیلی نام برده شود اما میرباقری فراتر از جایگاه حامی جلیلی قابل تعریف است، حتی فراتر از دیدگاههای مصباحیزدی و حلقه پایداریها. او قرائت جدیدی از تکلیف و حکومتداری را بیان میکند. قرائتی برخاسته از ایدئولوژیهای ذهنی و آموخته او طی ۵ دهه تحصیل علوم دینی. قرائتی که شاید مخالفان جدی داشته باشد اما حامیانی سرسخت هم دارد.
خلیج فارس:یکی از بزرگ ترین و کثیف ترین دروغ های سیاسی معاصر ایران به ماجرای خرید واکسن کرونا مربوط می شود. ویروس کرونا همزمان با دولت دوم حسن روحانی در جهان فراگیر شد و میلیون ها انسان را به کام مرگ کشاند.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از عصرایران؛شایعه ای که اصولگرایان تندرو ساخته و به عنوان یک واقعیت تاریخی مدام به دروغ خودساخته اش استناد می کنند و حتی برخی دولتمردان سابق نیز از آن سخن گفته اند این است: دولت روحانی، به بهانه تحریم ها و FATF ، از خرید واکسن خودداری کرد ولی دولت رئیسی، با اقتدار و بدون امید بستن به برجام و FATF، میلیون ها دوز واکسن وارد کشور کرد و جان شهروندانش را نجات داد. کما این که در رقابت های انتخابات ریاست جمهوری اخیر نیز این دروغ را تکرار کردند و اخیراً نیز محمود نبویان، نماینده جبهه پایداری در مجلس شورای اسلامی گفته است: “ما فراموش نمیکنیم روزی ۷۰۰ کشته میدادیم و دولت روحانی به بهانه FATF واکسن وارد نمیکرد!”
اما واقعیت چیست؟
واقعیت این است که که واکسن های معتبر جهانی در پاییز 1399 و در چند ماه آخر دولت روحانی، وارد چرخه تولید شدند. در خود آمریکا در هفته آخر آذر 1399 اولین واکسن کرونا به پرستاری به نام ساندرا لیندسی تزریق شد.
برغم شایعات دروغین، دولت روحانی در دی ماه همان سال، یعنی به فاصله کمتر از یک ماه از اولین تزریق در امریکا، 16 میلیون و 800 هزار دوز واکسن کرونا از طریق کواکس خرید و پولش را نیز واریز کرد و سپس قراردادهای دیگری برای خرید واکسن با کشورهای مختلف منعقد کرد.
بهتر است گزارش خریدهای ایران عیناً از خبرگزاری اصولگرای فارس که منتقد دولت روحانی و حامی دولت رئیسی بود، بخوانید:
« با صدور مجوز واکسنها، اولین و مطمئنترین جایی که میشد از آن واکسن خرید، «کواکس» بود. ایران تحت تحریمهای شدید آمریکا قرار داشت و کواکس برنامه ای جهانی بود برای تضمین دسترسی همه کشورها به واکسن. بهعبارتی، همه میدانستند که با ورود واکسن به بازار، مساله انحصار و احتکار واکسن توسط کشورهای ثروتمند جدی خواهد شد. از طرفی، کرونا یک بیماری شدیدا مسری بود که تنها راه رهایی از آن، واکسیناسیون همه مردم دنیا ارزیابی شده بود. پس سبد کواکس تشکیل شد تا با دریافت بخشی از واکسنهای تولید شده در نقاط مختلف جهان، امکان دسترسی همه مردم دنیا را به واکسن تامین کند.
ایران در دیماه ۱۶.۸ میلیون دوز واکسن از کواکس خرید و علیرغم همه مشکلات تحریم و سختیهای جابجایی پول، مبلغ آن را هم واریز کرد. کواکس متعهد شده بود که ۴.۲ میلیون دوز از این واکسن را تا آخر فوریه (۱۰ اسفند) به ایران برساند. طبق سند ملی واکسیناسیون، ایران تا پایان ۱۳۹۹ به ۲.۶ میلیون دوز واکسن احتیاج داشت و با این حساب، فاز اول واکسیناسیون، بدون هیچ مشکلی انجام میشد. با این حال، ایران به این واکسنها بسنده نکرد.
به فاصله یک ماه از خرید کواکس، ایران در ۱۶ بهمن خبر از خرید ۲ میلیون دوز واکسن اسپوتنیک۵ روسیه را داد. قرار بود این واکسنها هم تا پیش از نوروز وارد کشور شود. در ۲۶ فروردین ۱۴۰۰ قرارداد دیگری نیز با روسیه بسته شد: واردات ۶۰ میلیون دوز واکسن با وعده تحویل از خرداد تا آذر.
خرید بعدی ایران از هند و در اسفند ماه بود. یک شرکت خصوصی که بهنوعی نماینده «بهارات» در ایران محسوب میشد، قرارداد خرید ۲ میلیون دوز واکسن را امضا کرد و بلافاصله مبلغ ۵۰۰ هزار دوز آن را نیز پرداخت کرد. بهارات قرار بود در بهار به ایران برسد.
چین یکی از بزرگترین صادرکنندگان واکسن بود که بخش عمدهای از نیاز دنیا را تامین میکرد. مذاکرات با چین هم از آذرماه جریان داشت و در نهایت در بهار به قرارداد خرید ۳۰ میلیون دوز واکسن ختم شد؛ ۱۰ میلیون دوز در بهار ۱۴۰۰ و مابقی تا پایان پاییز.
به این ترتیب، ایران تا قبل از ارائه مجوز تولید واکسن داخلی (۲۴ خرداد ۱۴۰۰)، قرارداد خرید حداقل ۱۱۰ میلیون دوز واکسن را بسته بود که قرار بود به تدریج تا پایان پاییز (پایان سال ۲۰۲۱ میلادی) وارد کشور شود. این در حالی بود که طبق سند ملی واکسیناسیون، ایران تا پایان پاییز ۶۵ میلیون دوز و تا پایان سال ۱۲۰ میلیون دوز واکسن احتیاج داشت.»

آنچه خواندید، عین گزارش خبرگزاری فارس است که تصریح می کند تا قبل از 24 خرداد 1400 ، دولت روحانی قرارداد 110 میلیون دوز واکسن کرونا را منعقد کرده بود.
پس اصل این حرف که دولت روحانی به بهانه تحریم ها و fatf ، واکسن نخرید، دروغ محض و بی تقوایی آشکار است.
طبق گزارش خبرگزاری فارس از 110 میلیون دوزی که قرارداد آنها توسط دولت روحانی بسته شده بود، از بهمن 1399 تا 20 شهریور 49 میلیون و 877 هزار دوز واکسن کرونا وارد کشور شد. 32 میلیون و 197 هزار دوز از این میزان در 20 روز نخست شهریور 1400 وارد ایران شد و به همین دلیل شایعه ساختند که دولت جدید این واکسن ها را خریده است و این در حالی است که وزیر بهداشت جدید دولت رئیسی، روز 10 شهریور معارفه شده بود و بدیهی است انعقاد قرارداد و سفارش تولید و واریز پول و ارسال محموله، در آن 10 روز نخست صورت نگرفته بود و مربوط به ماه های قبل بود. 2 هفته بعد نیز و بر اساس قراردادهای قبلی منعقد شده در دولت روحانی، 13 میلیون دوز دیگر وارد کشور شد و جمع واردات واکسن به 73 میلیون دوز رسید.

پس تا اینجای کار مشخص شد که دولت روحانی، قرارداد خرید 110 میلیون دوز واکسن کرونا را منعقد کرده و تا 20 شهریور، حدود 50 میلیون دوز وارد ایران شده بود که از برنامه تعیین شده در سند ملی واکسیناسیون نیز جلوتر بود. در این سند آمده بود که تا پایان پاییز 65 میلیون دوز واکسن نیاز است ولی دولت، قرارداد 110 میلیون دوز برای تحویل تا انتهای پاییز را بسته بود که 50 میلیون دوز آن، تا قبل از فرا رسیدن پاییز، به ایرانی ها تزریق شده بود.
اما بخشی از واکسن های خریداری شده به ایران تحویل داده نشدند یا با تاخیر تحویل شدند. بیایید علت این را نیز از خود خبرگزاری اصولگرای فارس بخوانیم:
«با خرید ۱۱۰ میلیون دوز واکسن، عملا ایران باید در امر واکسیناسیون با هیچ مشکلی مواجه نمیشد. اما چرا تا ماهها سرعت واکسیناسیون پایین بود. نگاهی بیندازیم به عاقبت واکسنها.
کواکس اولین فروشنده واکسن به ایران بود: ۱۶.۸ میلیون دوز. قرار بود کشورهای تولیدکننده، واکسنهای خود را به کواکس بدهند تا میان سایر کشورها توزیع شود. اما در عمل، بسیاری از کشورها به دلیل درگیری داخلی با سویههای جدید کرونا، از این کار خودداری کردند. از طرف دیگر، تقریبا هیچکدام از واکسنسازها هم نتوانستند به تعهدات خود عمل کنند و تولید، بسیار پایینتر از پیشبینی اولیه بود. اینچنین بود که کواکس عملا در انجام تعهداتش به همه کشورها با مشکل مواجه شد. در ایران، مشکل دیگری هم وجود داشت. تحریمهای آمریکا هم مانع نقل و انتقال پول میشد و هم شرکتهای تولیدکننده را میترساند که محصول خود را به ایران بفرستند. اینگونه بود که تا پایان سال ۹۹ حتی یک واکسن از تعهد ۴.۲ میلیون دوزی کواکس به ایران نرسید. در فروردین و اردیبهشت نیز فقط ۲.۱ میلیون دوز واکسن به ایران رسید و باز هم وقفه در کار افتاد.
بزرگترین قرارداد ایران با روسیه بود. یکی ۲ میلیون و دیگری ۶۰ میلیون دوز اسپوتنیک. روسیه البته بیش از یک میلیارد دوز واکسن را به ۲۰ کشور پیشفروش کرده بود اما علیرغم سرمایهگذاریهای متعدد برای تولید واکسن در کشورهای مختلف (ازجمله ایران) عملا نتوانست ظرفیت تولید خود را سریع بالا ببرد. تا قبل از سال ۹۹ فقط ۳۰۰ هزار دوز از قرارداد اول وارد کشور شد و در بهار هم ۶۰۰ هزار دوز. از قرارداد بزرگ ۶۰ میلیون دوزی هم که باید از خرداد آغاز میشد، تا امروز هیچ واکسنی وارد کشور نشده.
قرارداد بزرگ بعدی، با چین بود. اما حتی چین هم برای صادرات واکسن به ایران، با مشکل تحریمهای آمریکا مواجه شد. در نهایت، طرفین به این نتیجه رسیدند که واکسن چینی بدون نام بردن از نام کشور و شرکت تولیدکننده، از طریق واسطه صلیب سرخ تحویل هلال احمر ایران شود تا خطر تحریم کاهش پیدا کند. با این وجود، فقط ۳ میلیون دوز از تعهد ۱۰ میلیونی چین در بهار محقق شد.»

طبق آنچه فارس نوشته و عیناً در سطور بالا خواندید، دلایل زیر باعث اخلال و تاخیر در وارادات واکسن به ایران شده بود:
– تحریم آمریکا که باعث ایجاد مشکل در نقل و انتقال پول می شد و حتی چین نیز در نهایت با واسطه گری صلیب سرخ توانست به ایران واکسن بفروشد
– تهدید سایر کشورها توسط امریکا که به ایران واکسن نفروشند
– واکسن سازان جهان، کمتر از میزان پیش بینی تولید داشتند و نتوانستند تعهدات خود را ایفا کنند ( به ویژه روسیه و هند که برغم قرارداد به ایران واکسن ندادند)
( دو دلیل اول، همان دلایلی هستند که دولتمردان سابق بدان ها اشاره می کردند و می گفتند تحریم ها در روند واردات واکسن اختلال زا هستند)
مختصر و مفید این که دولت روحانی قرارداد 110 میلیون دوز کرونا را از همان ابتدای تولید واکسن کرونا در جهان منعقد کرد و برغم مشکلاتی که در گزارش فارس بدان ها اشاره شده، تا 20 شهریور 50 میلیون دوز وارد کشور شد. در 6 مهر نیز طبق اعلام سایت رسمی دولت پنجاه و نهمین محموله واکسن کرونا به ایران رسید و تعداد دوزهای وارد شده از 73 میلیون دوز گذشت. این واکسن ها نیز همان گونه که ذکر شد، بر اساس سفارش و قرارداد دولت قبل، تولید و وارد شده بودند.
در دولت مرحوم رئیسی نیز خریدها ادامه پیدا کرد و علاوه بر ورود خریدهای قبلی، قراردادهای جدید بسته شد. با این تفاوت که با گذشت حدود یک سال از تولید واکسن در جهان – و در خود ایران – بازار واکسن مانند ماه های اول، با محدودیت تولید و عرضه مواجه نبود و حتی با پیشی گرفتن تولید از تقاضا، قیمت انواع واکسن کرونا در بازارهای جهانی کاهش یافته بود و در ادامه مسیر، برخلاف ماه های اول، این تولید کننده ها بودند که به دنبال خریدار می گشتند تا از این فرصت پولساز استثنایی بیشترین نفع را ببرند.
بنابراین، هر کس که گفت دولت روحانی به بهانه تحریم ها واکسن نخرید، بدانید که یا ناآگاه است یا با وقاحت تمام دارد دروغ می گوید و یک دروغگوی حرفه ای است.