الهام بهروزی
خلیج فارس: الهام بهروزی، نویسنده و روزنامهنگار بوشهری از انتشار نختسین جلد مجموعه تاریخ زنان بوشهر از دوران ماقبل تاریخ تا امروز با عنوان «بوشهر بانو» خبر داد.
نگارنده کتاب «بوشهر بانو» با اعلام این خبر به خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در بوشهر گفت: آفرینش این اثر بر مبنای یک کنجکاوی زنانه نگارنده و دغدغههای جدی سیدقاسم یاحسینی، مورخ باتجربه و پرکار جنوبی در باب زنان بوشهر در عهد باستان صورت گرفت. مورخی که بیش از ۳۰ از عمر خود را به مطالعه در باب زنان جنوب به ویژه زنان بوشهر و کند و کاو منابع متعدد و مختلف و مقالات تاریخی و… هزینه کرده است.
وی دغدغههای یاحسینی را در حوزه تاریخ زنان عاملی برای نگارش این مجموعه چند جلدی معرفی و تصریح کرد: چراکه او در جریان یافتههای علمی و پژوهشی خود به این نتیجه رسیده که کتاب مستقل و مدونی که بهصورت یکجا در باب زنان بوشهر در عهد باستان نوشته شده باشد، وجود ندارد و لازم است که این اثر بهوجود بیاید.
بهروزی افزود: در این راستا، خود یاحسینی کتابی را با عنوان «چهل تکه زنان در بوشهر» پدید آورد؛ اما این کتاب، زبانی علمی دارد که بیشتر مناسب تاریخدانان و پژوهشگران مطالعات تاریخی است. از اینرو، وی با روبهرو شدن با کنجکاویهای ژورنالی من در باب زنان بوشهری دوران ماقبل تاریخ و پیشنهاد انجام یک گفتوگوی تفصیلی در این زمینه، بعد از چند روز تامل و تفکر، پذیرفت که این گفتوگو انجام شود که همین گفتوگو سرآغازی برای شکلگرفتن مجموعهای بزرگ در باب تاریخ زنان بوشهر از آغاز تا کنون شد البته با نثری مناسب مخاطب عام و نسل جوان.
به گفته وی، بههر روی، جلد اول این مجموعه به نام «بوشهر بانو» با نثری روان و بهدور از تکلف با سوالاتی ساده و پاسخهایی جامع و مستند گردآوری و تنظیم شد. در این جلد، سیمای زن بوشهری در عهد باستان بر مبنای دوره تاریخی به ترتیب در عصر ایلامیها، مادها، هخامنشیان، سلوکیان، اشکانیان و ساسانیان مورد بازنگری و واکاوی قرار گرفت که متاسفانه به دلیل نبود منابع متقن و مستند بهخصوص در دورههای مادها، سلوکیان، اشکانیان و ساسانیان ما با تاریکی و مجهولیات تاریخی بارزی در باب زنان بوشهر در این دوران مواجه شدیم و همین فقدان، مانعی جدی شد برای بیرون کشیدن بیشتر تاریخ زنان از سایه زمان.
این نویسنده و روزنامهنگار جنوبی یادآور شد: آثار کمی در خصوص زن ایرانی در دوران ماقبل تاریخ وجود دارد ولی در همین آثار موجود تقریباً سهم زنان بوشهری در این عصر «هیچ» است! که این ریشه در مذکرنویس بودن تاریخ دارد و اینجا بود که دغدغههای یاحسینی در باب ضرورت مونث کردن مطالعات زنان معنا گرفت.
به عقیده بهروزی، تاریخ زنان باستان نه تنها در ایران، بلکه در جهان تاریخ در سایهای دارد که تنها بر اساس گمانهزنیها و مطالعات باستانشناختی و واکاوی اشیای تاریخی بازمانده و مرتبط با زنان و مستنداتی اندک جمعآوری شده است.
وی تاکید کرد: با توجه به اینکه اثر مستقل و مشخص منتشرشده در باب زنان باستان بوشهر وجود نداشت، با استفاده از آموزهها و یافتههای سیدقاسم یاحسینی که سالهاست در چهار حوزه تخصصی «دفاع مقدس»، «بوشهر شناسی»، «مطالعات زنان» و «جریان روشنفکری در جنوب» به تولید اثر پرداخته است، چشماندازی از زنان بوشهر در عصر باستان در بوشهرنامه ارائه شد که بنا به تاکید یاحسینی بخشی از این اطلاعات با یافتن اسناد جدید امکان رد یا تایید دارند. همه آنچه این مورخ در پاسخ به سوالات نویسنده در این کتاب داده، طبق آخرین یافتههای علمی و باستانشناختی وی است که با مطالعه گزارشهای باستانشناسان بر روی کتیبهها و اشیای تاریخی و همچنین خوانش کتب و سفرنامهها و مقالاتی جمعآوری شده که حتی هنوز برخی از آنها به زبان فارسی برگردانده نشده است.
بهروزی در خصوص فصلبندی «بوشهر بانو» گفت: این کتاب دارای دو مقدمه (مقدمه اول از سیدقاسم یاحسینی و مقدمه دوم به قلم الهام بهروزی است) و هفت بخش است که شامل بخش اول: درباب «مؤنث کردن» منابع مطالعاتِ زنانِ بوشهر؛ بخش دوم: ایزدبانوی شهر لیان؛ بخش سوم: بود و باش زنان بوشهری در عصر مادها؛ بخش چهارم: روزگار زنان بوشهر در عصر هخامنشیها؛ بخش پنجم: دورۀ تاریک سلوکیان و وضع زنان در بوشهر؛ بخش ششم: حال و روز زنان بوشهری در عهد ساسانی و بخش هفتم: زنان بوشهر در عصر سقوط ساسانیان میشود. همچنین این کتاب مصور و دارای ضمیمه است که دربردارنده مقالاتی از سیدقاسم یاحسینی با عنوان «فراز و فرود «مادرسالاری» در تاریخ!» و گالیا حقپرست با عنوان «ردپای زنان در موزه منطقه ای خلیج فارس» است.
این نویسنده یادآور شد: گالیا حقپرست، اسماعیل حساممقدم و مهدیه امیریدشتی که در حوزه تاریخ، جامعهشناسی و زنان صاحبنظر هستند در تدوین کتاب با من همکاری خوبی داشتند اما نقش سیدقاسم یاحسینی در شکلگیری چنین اثری غیرقابل انکار است؛ چراکه اگر این مورخ نبود این اثر هرگز متولد نمیشد.
بهروزی در خصوص هدف نگارش چنین اثری بیان کرد: با توجه به اینکه جامعه امروزی با سرعت شتابندهای به سمت بیداری و آگاهی در حرکت است و با زنان کنشمند و مطالبهگری در این جامعه رویارو هستیم، «هویت» مسئله کلیدی است که بایستی در این سیر تحولی بدان ویژه توجه شود؛ چراکه زن ایرانی، در همه عصرها دارای فرهنگ و جایگاه ممتازی بوده است که برای جلوگیری از تحریف این جایگاه و قرار گرفتن هویت زن ایرانی زیر سلطه هویتهای ساختگی در دوره حاضر نیاز به واکاوی تاریخ زنان ایرانی و مطالعات جامعهشناخستی است؛ چون بخشی از این هویت در دوران ماقبل تاریخ مدفون و به دلیل نبود آثار مکتوب و محتواهای منسجم ناشناخته و ناگفته مانده که نیاز به استخراج و بازنمایی دارد و ما این مهم را در کتاب بوشهر نامه به اندازه وسع علمی و فکری که داشتیم، مورد واکاوی و شناسایی قرار دادیم.
نگارنده بوشهرنامه افزود: این کتاب که در ۱۲۸ صفحه به همت انتشارات «هامون نو» اردبیهشت ۱۴۰۴ راهی بازار کتاب شده، در آیینی با حضور مورخان و اساتید تاریخ بوشهر به مناسبت روز ملی خلیج فارس در بوشهر رونمایی خواهد شد.
سیدقاسم یاحسینی در بخشی از مقدمه «بوشهر بانو» نوشته است: «میدانم آنچه گفتهام، بسیار اندک و ناچیز است، اما چه کنم هم طاعت و طاقت من چنین خُرد و اندک است و هم چشم امید به آیندگان دارم تا بیایند و هم خطاهای ناخواستۀ تاریخی یا تحلیلی مرا تصحیح کنند و هم مطالب احتمالی را که پیدا خواهد شد، اضافه کرده و در نهایت تاریخی شفاف و کاملتر از آنچه من در این سالها ارائه دادهام، تحویل جامعه تاریخدان و تاریخخوان بدهند.
کوشش شده با زبانی ساده و حتی در مواردی محاورهای و با استفاده از واژگان روزمره، مطالب تاریخی را به آسانترین شکل ممکن در این گفتوگوها روایت کنیم. معیار و مخاطبم در پاسخها، دانشآموزان سال بالای دبیرستانی و دپیلمه بوده است. البته در عین سادگی، تمام تلاشمان این بوده که از محتوای علمی و تاریخی بحث نکاهیم و به اصطلاح کاری آبکی و سَبُک، تحویل خلقالله ندهیم.»
به گزارش ایبنا؛ کتاب «بوشهر بانو» نخستین کتاب منتشر شده الهام بهروزی، نویسنده و روزنامهنگار بوشهری که اردیبهشت ۱۴۰۴ به همت انتشارات هامون نو با محوریت تاریخ زنان بوشهر از دوران ماقبل تاریخ تا عصر حاضر راهی بازار کتاب شده است. این روزنامهنگار افزون بر این اثر، تدوین یک اثر مطبوعاتی را نیز در دست دارد که د ماههای آتی راهی بازار نشر خواهد شد.
محمدجواد حقشناس: سیدجعفر حمیدی حق بزرگی بر گردن ادبیات بومی بوشهر دارد
الهام بهروزی
نوشتن از نبود استادی که سازنده خاطرات دلنشین و آموزنده درسهای بزرگ در کلاس دانشگاه برای تو و همنسلانت و نسلهای دیگر بوده، قطعاً کاری دشوار است، چراکه مدام باید غم سربرآورده در درونت را کنترل کنی تا مبادا قلمت در گیر و دار احساسات، از بیان منطقی باز بماند و نتواند از جایگاهی که در تربیت نسلی نو در دانشگاه داشت، روایت کند!
سید جعفر حمیدی برای ادبدوستان راهنمایی بااخلاق و صبور بود. وی معلمی مشتاق و استادی ادبپرور بود که در طول دوران تدریس خود چه در مدرسه سعادت و چه در دانشگاه تهران و دانشگاههای بوشهر تلاش مضاعفی برای تربیت نسلی ادبشناس و فرهنگمند کرد و در این زمینه به دستاوردهای خوبی نیز دست یافت.
او همواره درد بوشهر داشت و جزو اولین پژوهندگانی بود که پا در وادی بوشهرشناسی و ادبیات بومی این منطقه گذاشت و با خلق آثار متعددی نظیر «فرهنگنامه بوشهر»، «سی بوشهر»، «فرهنگ واژههای بوشهری» و… به سهم خود کوشید پرتره واضحی از تاریخ و ادبیات عامه این دیار شرجیزده ارائه کند.
این شاعر ادیب متولد پنجم آذر در بوشهر بود و در دوران پربرکت زندگی خود، مقالات و آثار مکتوب بیشماری را در حوزه ادبیات پدید آورد که برخی از آنها در دانشگاه هماینک تدریس میشوند. سیدجعفر حمیدی تا پیش از اینکه بیماری او را زمینگیر کند، حضور فعالی در رویدادهای فرهنگی داشت اما در چند سال اخیر، به دلیل شرایط جسمانیاش خانهنشین شد به طوری که حتی نتوانست در آیین بزرگداشتی که آذر سال گذشته برای وی در تهران برگزار شد، حضور پیدا کند. وی سرانجام شامگاه شنبه، ۳۰ فروردین جان به جانآفرین تسلیم کرد. پیکر وی روز بعد یعنی یکشنبه، ۳۱ فروردین بنا بر تصمیم خانوادهاش و پیگیریهای محمدجواد حقشناس برای خاکسپاری به بوشهر منتقل شد.
محمدجواد حقشناس که به همراه محمد ولیزاده از همان بدو درگذشت این او در کنار خانواده وی قرار گرفته، در خصوص مراسم خاکسپاری سیدجعفر حمیدی به خبرنگار ایبنا گفت: با توجه به شأن و جایگاه پرفسور حمیدی که بیش از ۶ دهه از عمر خود را صرف ادبیات و بوشهرشناسی کرد، با خواست و همراهی خانواده استاد مقرر شد که پیکر ایشان در بوشهر به خاک سپرده شود اما در اینجا یک مسئله وجود داشت که در کجا به خاک سپرده شود؟!
معاون اسبق حقوقی، پارلمانی و امور استانهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت اصلاحات ادامه داد: در این راستا، چندین مکان مطرح شد که شامل قطعه هنرمندان در آرامستان بوشهر، کنار قبر پدربزرگشان، دانشگاه خلیج فارس، مدرسه تاریخی سعادت، کتابخانه عمومی خلیج فارس، در جوار خانه رئیسعلی دلواری در کنار قبر همایون شهنواز در دلوار و آرامگاه شیخ حسین چاهکوتاهی میشدند.
این نویسنده یادآور شد: بلافاصله موضوع را در بوشهر از طریق استانداری و شورای اسلامی شهر بوشهر پیگیر شدیم، همزمان سه مکان از سوی شورا برای خاکسپاری مرحوم مطرح شد که یکی مدرسه تاریخی سعادت بود که استاد حمیدی هم در آن درس خوانده بود و هم درس داده بود، دیگری کتابخانه عمومی خلیج فارس بود و سومی هم همان آرامگاه شیخ حسین چاهکوتاهی بود که نظر خود من و خانواده استاد، گزینه آخر، یعنی آرامگاه شیخ حسین چاهکوتاهی در محله امامزاده بوشهر بود که پیش از این، منوچهر آتشی شاعر برجسته جنوبی در آنجا به خاک سپرده شده بود.
وی افزود: اما در این میان دو نگرانی وجود داشت، یکی گرفتن رضایت خاندان شیخ حسین چاهکوتاهی بود که از چهرههای ممتاز نهضت جنوب و همرزم رئیسعلی دلواری بود و به عنوان «سالار اسلام» شناخته میشود و دیگری راضی کردن مدیران میراث فرهنگی بود که سالها پیش مدیریت این مجموعه طی توافقنامهای از سوی خانواده شیخ حسین چاهکوتاهی به این ادارهکل سپرده شده و متاسفانه طبق رویکرد غلط ادارهکل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی استان و وزارت میراث فرهنگی در چند سال اخیر اجازه دفن در اماکن و محوطههای تاریخی داده نمیشد.
حقشناس بیان کرد: با توجه به اینکه آرامگاه متعلق به خاندان چاهکوتاهی است، بایستی ما ابتدا رضایت خانواده ایشان را جلب میکردیم که در این زمینه شخصاً ورود کردم و همچنین آقای افراشته هم در این زمینه حمایت کرد و با گفتوگو با ژاله شهیدزاده، نواده شیخ حسین چاهکوتاهی توانستیم این خاندان را راضی کنیم اما متاسفانه ادارهکل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی استان بوشهر به دلیل نگاه سنتی با خاکسپاری سیدجعفر حمیدی در جوار آرامگاه شیخ حسین چاهکوتاهی خیلی سریع مخالفت کرد که در این زمینه خانم شهیدزاده با نوشتن نامهای به نمایندگی از خاندان چاهکوتاهی مبنی بر رضایت این خاندان از تحقق این کار و ورود استاندار به موضوع و پیگیری خودم با وزرات میراث فرهنگی، بالاخره توانستیم که موافقت این مجموعه را برای خاکسپاری در فرهنگسرای شیخحسین چاهکوتاهی بگیریم.
این چهره فرهنگی ادامه داد: متاسفانه پیش از این، ادارهکل میراث فرهنگی استان بوشهر حتی از دفن مادر این خاندان که در طی دو سال اخیر درگذشته، مخالفت کرده بود، این در حالی است که در توافقنامهای که میان این خاندان و ادارهکل میراث فرهنگی منعقد شده، قید شده که آنها مجاز به دفن افراد بزرگ خاندان خود در این مجموعه تاریخی هستند.
حقشناس تاکید کرد: اصرار ما برای خاکسپاری استاد حمیدی در جوار آتشی و سالار اسلام بر مبنای این رویکرد بود که پای نسل امروز را که کمترین شناخت را از جایگاه شیخ حسین چاهکوتاهی در نهضت جنوب و مبارزات ضداستعماری دارد، به کمک وجود سیدجعفری حمیدی به آرامگاه وی باز کنیم تا مشتاق به شناخت این شخصیت بزرگ تاریخی شود. پیش از این با خاکسپاری آتشی در دوره آقای فروزانی، مدیر وقت میراث فرهنگی استان که انصافاً حمایت خوبی از این کار کرد، چنین تلاشی صورت گرفت، چون در پی این بودیم که ضمن بازنمایی و بازشناسی این چهره مبارز به نسل جوان و آرام گرفتن منوچهر آتشی در مکانی در خور، پاتوقی برای اهالی ادب و فرهنگ بوشهر در این منطقه از شهر فراهم شود.
به عقیده وی، این رویکرد را پیش از این در گفته محمدعلی ندوشن دیدهایم که وصیت کرد وقتی مرد او را در دامنه بینالود در پای عطار به خاک بسپارند یا در وصیت محمدرضا شجریان که توصیه کرد او را در پای فردوسی در توس بخوابانند. این توصیهها موید یک نکته مهم است و آن هم این است که این بزرگان خواستند بدین شکل واسطه آشنایی بیش از پیش نسل جوان با گنجینههای ادب و معرفت این سرزمین شوند و ما هم با همین رویکرد برای خاکسپاری سیدجعفر حمیدی در جوار سالار اسلام اصرار ورزیدیم.
حقشناس سپس به جایگاه سیدجعفر حمیدی در بازشناسی ادبیات بومی بوشهر و ظرفیتهای منحصربه فرد آن اشاره و تصریح کرد: او با نگارش آثار فاخری چون «فرهنگنامه بوشهر»، «سی بوشهر» و… حق بزرگی بر ادبیات بوشهر دارد. او با سرودن «سی بوشهر» به زبان محلی گامهای محکمی را برای حفظ این زبان ارزشمند برداشت. خوشبختانه این شعر به دلیل فحوا و محتوایی که دارد جزو پربسامدترین سرودههای محلی بوشهر شده که از سوی گروههای موسیقی خوانده میشود.
وی با بیان اینکه سیدجعفر حمیدی یکی از چهرههای فاخر و سرآمد ادبیات معاصر بود، تصریح کرد: در سال ۹۷ زمانی که ریاست کمیسیون فرهنگی شورای اسلامی شهر تهران را عهدهدار بودم، با تائید و همراهی شورای اسلامی این شهر، مراسم بزرگداشتی را با حضور خود استاد حمیدی در تهران برگزار کردیم. همچنین با حمایت این شورا کتاب «فرهنگ واژههای بوشهری» وی را منتشر کردیم. افزون بر این، یکی از خیابانهای نزدیک به محل سکونت او را که از شمال به ستارخان، از جنوب به جلال آلاحمد و از غرب به بزرگراه شهید چمراه راه دارد، با موافقت و مصوبه شورای اسلامی و شهرداری تهران به نام پرفسور سیدجعفر حمیدی مزین کردیم.
حقشناس ادامه داد: حمیدی تا قبل از اینکه دچار عارضه سکته شود، فرد فعالی در حوزه ادبیات و بوشهرشناسی بود اما در پی این عارضه در چند سال گذشته به شدت از نظر جسمی رو به تحلیل رفت و خانهنشین شد و این وضعیت موجب شد تا آذرماه سال گذشته با برگزاری یک آیین بزرگداشت که به همت نشریه نیمروز و انتشارات بامداد نو و همکاری خانه اندیشمندان علوم انسانی جایگاه وی را با حضور خانواده استاد و چهرههای ملی و جنوبی بار دیگر ادبیات معاصر پاس بداریم که در این آیین مهدی ماحوزی؛ حسینی کازرونی؛ آقای زارع، استاندار بوشهر؛ محمد ولیزاده و… به ایراد سخنانی در باب جایگاه پرفسور حمیدی پرداختند.
وی یادآور شد: در این آیین، کتاب «از نزدیک با بندر و دریا» که دربردارنده مقالات وی در خصوص بندر و دریا است و به همت انتشارات بامداد نو سال گذشته منتشر شد، رونمایی شد. این کتاب آخرین اثر مرحوم حمیدی است که راهی بازار کتاب شده است.
به گزارش ایبنا؛ آیین تشییع و خاکسپاری سیدجعفر حمیدی چهارشنبه، سوم اردیبهشت در آرامگاه شیخ حسین چاهکوتاهی در محله امامزاده بوشهر برگزار میشود.
الهام بهروزی
«از بوشهر تا یونان؛ موسیقی، نیانبان و ادبیات شفاهی» تازهترین اثر محمدرضا بلادی، پژوهشگر موسیقی جنوبی است که به بررسی بخشی از هنر و ادبیات شفاهی بوشهر میپردازد که در فرهنگ فولکلور این منطقه رد پای پررنگی دارند. وی در این اثر با کند و کاو و مداقه در قطعات موسیقی و واژههای مبهم آوازهای اهالی جنوب و قصههای دراماتیک و کهن این دیار به ریشهیابی آنها و بازنمایی اشتراکاتی که با اساطیر یونان دارند، همت گماشته است.
محمدرضا بلادی فعالیتهای پژوهشی خود را از سال ۱۳۶۸ در زمینه موسیقی بوشهر آغاز و با بهرهگیری از دیدگاههای زندهیاد محمدتقی مسعودیه و همچنین محمدرضا درویشی سعی در بازیافت و ثبت فرمهای مختلف موسیقی و آیینهای بومی بوشهر که گاه رو به فراموشی نهاده بود، کرده است.
همچنین بلادی در سال ۱۳۷۵ پروژه تحقیقاتی مردمشناسی موسیقی بوشهر را به سفارش سازمان میراث فرهنگی کشور به پایان رساند. وی افزون بر این، کتابی با عنوان «فرهنگ موسیقی بوشهر» را که در آن کلیه سازهای بومی، فرمهای موسیقی، آواها و نواهای موسیقی بوشهر، بررسی، تحلیل و ثبت شده است، به پایان رساند که در آن آوانویسی چندین ملودی اصیل بومی نیز انجام شده است.
بلادی در این سالها بهعنوان کارشناس و محقق در ساخت سریالهای مستند فرهنگی با موضوع موسیقی و فرهنگ با شبکه چهار سیما و همچنین رادیو فرهنگ همکاری داشته و تالیف و چاپ مقالات تخصصی متعددی را در جراید و رسانههای داخلی و خارجی در کارنامه هنری خود دارد. البته فعالیت هنری وی به این موارد ختم نمیشود؛ چراکه این موسیقیدان با تلفیق موسیقی بوشهری با دیگر سبکها درصدد است تا زایایی و پتانسیل بالای موسیقی این خطه را به همه گوشزد کند، از جمله فعالیتهای وی در این زمینه میتوان به تلفیق موسیقی بومی با سماع اشاره کرد.
بلادی در تازهترین گام پژوهشی خود، کتاب «از بوشهر تا یونان» را نوشته که زمستان ۱۴۰۳ راهی بازار شده است. همانطور که اشاره شد وی در این اثر به تفصیل و با ارائه سند، ضمن بازنمایی تاریخ ساز محبوب جنوبیها؛ یعنی نیانبان، به ریشهیابی قطعات کهنی چون «هلل یوس هلیوسا» و قصههای بومی و معنامندی نظیر «کره اور و باد» و ریشهیابی هنر و اساطیر جنوبی در اساطیر یونان پرداخته است.
نویسنده کتاب «از بوشهر تا یونان» در این باره به خبرنگار ایبنا گفت: در کتاب مذکور در بخشی به مبحث تاریخ و پیشینه ساز نیانبان (bagpipe) پرداختهام که با ارائه سند و دلایل کافی، تاکید کردم که قدیمیترین سند فیزیکی از این ساز مربوط به نیانبان ایرانی است. همچنین در این کتاب سیر انتقال نیانبان را از ایران به یونان و روم باستان و سپس به بریتانیا و اسکاتلند تشریح کردهام.
ریشههای یزله «هلل یوس هلیوسا»
محمدرضا بلادی در خصوص دایره موضوعی این کتاب افزود: کتاب «از بوشهر تا یونان» به موسیقی و ادبیات شفاهی بوشهر در دوره سلوکیان میپردازد؛ یعنی دوره بعد از حمله اسکندر مقدونی به ایران که معروف به دوره هلنیستی است. در این کتاب یزله «هلل یوس هلیوسا» را نیز مورد بررسی قرار دادهام و ارتباط آن را با اساطیر یونانی نظیر «هلیوس» بررسی کردهام.
این موسیقیدان و نویسنده جنوبی یادآورشد: عبارت اصلی در این یزله (هِلِّ هِلیوسا، هِلِل یوس هِلیوسا)، برای مردم بوشهر معنی مشخصی ندارد؛ هرچند بعضی تفاسیری برای آن ارائه کرده اند. برخی این کلمات را برگرفته از بعضی واژههای عربی چون «یوس» به معنی «ناامید» میدانند و برخی دیگر ریشههای آفریقایی برای آن متصورند. در این میان بعضی نیز این کلمات را صرفاً آواهایی فرض کردهاند که برای پر کردن هجاهای موسیقایی بهکارگرفته شده است. در پژوهش اخیر من، فرضیه دیگری مطرح میشود و آن، این است که این آواها در اصل اورادی است که در ستایش ایزد اساطیری خورشید در یونان باستان، هلیوس خوانده شده است و با مرور زمان کاربرد آن تغییر کرده است.
به گفته بلادی، ستایش هلیوس در بوشهر نه تنها به تاریخ این شهر و ارتباط آن با تحولات دوره هلنیستی و نفوذ باورهای اساطیری یونان به دلیل حضور بدون واسطه آنها در این شهر باز میگردد، بلکه میتواند از طریق ارتباطات دریایی این بندرنشینان، با مصر باستان نیز ایجاد یا دستکم تقویت شده باشد. میدانیم که هم مصریان و هم یهودیان هلیوس را میشناختند و ستایش میکردند.
وی تاکید کرد: این تأثیر را نمیتوان تأثیری مستقل از اندیشههای یونانی در دوره هلنیستی دانست. منابع سریانی و یونانی، پاپیروسهای جادویی، طلسمها و دعاهای یعقوب اینها را به خوبی توضیح میدهند. در این سرودهای و اوراد مذهبی، هلیوس در کنار میترا ستایش و نیایش میشود. این دعاها ترکیبی از عناصر مذهبی مصر، بابل و یونان باستان را نشان میدهند. بنابراین این احتمال تقویت میشود که اوراد مذهبی یاد شده در ستایش هلیوس، از طریق دریانوردان به فرهنگ بوشهر آن زمان رسوخ کرده باشد که یزله هم به خودی خود آیینی است برگرفته از فرهنگ دریانوردان.
نویسنده کتاب «از بوشهر تا یونان» یادآور شد: از دیگر کلماتی که غیر از «هلیوسا» در این یزله وجود دارد و محل مناقشه است، «هله» است. هله (بدون تشدید) در ادبیات فارسی به معنای «هشدار» و «آگاهباش» آمده است. هله در بوشهر و زبان محاوره و گویش محلی و همچنین نیمههای دریایی (آوای کار)، به همین معنا و گاهی به معنای تشویق به کار میرود، هرچند به نظر میرسد که تلفظ و کاربرد معنایی این واژه در موقعیتهای مختلف گاهی تغییر میکند.
وی ادامه داد: این کلمه گاهی همچون هِلّه در یزله هلیوسا، با تشدید بر روی حرف لام تلفظ میشود و گاهی همچون بعضی آوازهای کار در دریا (نیمه خوانی)، «هِله» (بدون تشدید) یا «هیله» بیان میشود. هله در هر کدام از موقعیتهای فوق، بار معنایی متفاوتی را برای مخاطب خواهد داشت.
بلادی تاکید کرد: بسیاری از آوازهای کار در موسیقی ملوانان بوشهر و خلیج فارس دارای مضامین دینی و دعاگونه هستند. در این دسته از آوازهای کار، هله قبل از نامهای مقدسی مانند الله و علی (ع) به کار میرود. لحن و بیان هله در این گونه موارد همچون «هی له» (haile؛ he:ɪle̞ )است که یادآور سلام مریم (Hail Mary) در آوازهای مذهبی مسیحیان است. این عبارت با همین شیوه بیان، در نیایشهای مخصوص هلیوس نیز استفاده میشده است.
نویسنده کتاب «از بوشهر تا یونان» سپس به تعدد واژههای مبهم در نیمه خوانی اشاره و تصریح کرد: در آوازهای دریانوردان کلمات زیادی وجود دارد که معنای روشنی ندارند، «یامال» یکی از همین موارد است. محمد المرباطی معتقد است که یامال از دو کلمه «یَم» و «اِل» تشکیل شده است، بنا به استدلال وی، یم به معنای «دریا» و ال به معنای «خدا» در فرهنگهای باستانی بینالنهرین است، از سوی دیگر یَم خود خدای سامی دریاها و پسر پادشاه خدایان اِل است. او نتیجه میگیرد که عبارت یامال به خدای دریا اشاره دارد.
بلادی بیان کرد: از دیگر موارد استفاده هله در آوازهای دریایی با تلفظی که اخیراً به آن آشاره شد (هی له)، پیش از عبارت یامال است و اگر سخن محمد المرباطی را بپذیریم و معنی یامال را خدای دریا در نظر بگیریم، هله پیش از نام مقدس دیگری همچون مواردی که پیشتر به آن اشاره شد (الله و علی) قرار گرفته است. با توجه به نسخههای پاپیروسی که در آن هلیوس (ایزد خورشید) در مصر و به زبان عبری ستایش شده است و هله پیش از آن آمده است، میتوان فرض مشابهی را مطرح کرد که هله قبل از کلماتی مانند الله، یامال و هلیوسا، از زبان عبری و از کلمه هالل (Hallel) مشتق شده است که در مقام تجلیل از این نامهای مقدس به کار میرود.
وی در تبیین واژه هالل (hælɪˈl)گفت: این واژه در حقیقت عبارتی مذهبی یهودی است که در کنیسهها در مناسبتهای عبادی خوانده میشود و در عبری به معنای ستایش است. عبارت دیگری که در همین رابطه و برای ستایش خداوند از آن استفاده میشود، عبارت «هله لویا» (Hallelujah) است که از سویمسیحیان نیز کاربرد دارد. این موارد نشان میدهد که هله واژهای مشترک در ادیان باستانی است که در میان دریانوردان بوشهر نیز گاهی با همین معنی و برای ستایش و در مقام تکریم نامهای مقدس به کار رفته است. در یزله هلیوسا نیز هله پیش از هلیوسا آمده است که خود دلیلی دیگر است در تبیین این واقعیت که هلیوسا (هلیوس) نیز نامی مقدس (ایزد خورشید) همچون سایر موارد اشارهشده در موقعیتهای مشابه (الله، علی و یامال) است.
بلادی سپس به همانندسازی هِلِّه (Helle) شخصیت اساطیری یونان در ادبیات شفاهی بوشهر اشاره و تصریح کرد: در ادبیات شفاهی بوشهر داستانی به نام «کُرّه اُور و باد» وجود دارد که به نظر میرسد حاوی نکات بسیاری است که حکایت از تاثیر اسطوره یونانی هله بر آن دارد.
وی سپس به تشریح و تعریف این اسطوره یونانی پرداخت و در این باره گفت: در اسطورههای یونانی، فریکسوس (Phrixos) و هله (Helle) فرزندان نِفِله (Nephele)، الهه ابر و آتاماس (Athamas) پادشاه بوئوتیا هستند. پس از مدتی آتاماس نِفِله را رها کرد و با اینو (Ino)، دختر کادموس ازدواج کرد که از او نیز صاحب دو فرزند شد. هله و برادرش مورد تنفر نامادری خود (اینو) قرار گرفتند، پس اینو نقشهای برای خلاص شدن از شر آنها تدبیر کرد. او به زنان دستور داد که دانهها را قبل از کاشت برشته کنند تا جوانه نزنند، پس قحطی کشور اورخومنوس را فراگرفت. آتاماس مردانی را به دلفی فرستاد تا دلیل آن را از اوراکل، پیر دانا بپرسند؛ اما «اینو» به فرستادگان رشوه داد، تا آنها به دروغ بگویند که اوراکل میخواهد فریکسوس قربانی شود تا قحطی پایان یابد. نفله، مادر هله و فریکسوس، از ماجرا باخبر شد و پیش از اینکه نقشه شوم اینو عملی شود و فریکسوس را قربانی کند، قوچی طلایی را که میتوانست پرواز کند، به یاری فرزندانش فرستاد. هله و فریکسوس بر پشت قوچ نشستند و قوچ پرواز کرد و از آنجا دور شد؛ اما به ناگاه هله از پشت قوچ به پایین نگاه کرد، تعادل خود را از دست داد و در دریایی سقوط کرد که از آن پس به دریای هله (Hellespont) شهرت یافت. گفته میشود هلسپونت نام باستانی داردانل است.
بلادی در توضیح قصه بومی «کُره اُور و باد» که از قصههای محبوب بوشهری است، بیان کرد: در این قصه فولکلور، حیوانی نقشآفرینی میکند که شبیه اسب است اما پرواز میکند و میتواند حرف بزند. این اسب پرنده «کرّه اُور و باد» نام دارد. این حیوان جادویی متعلق به حسن پسر پادشاه مشرق زمین است که او را بسیار دوست میدارد. در این داستان، نامادری حسن، در نقشهای قصد انتقام گرفتن از او را دارد. پس فکر میکند تا ترتیبی دهد که اسب پرنده حسن کشته شود. نامادری تظاهر به بیماری میکند و به پزشک مخصوص دربار رشوه میدهد تا به شاه بگوید تنها راه درمان همسرش خوردن سوپی از گوشت «کُرّه اُور و باد» است.
وی ادامه داد: «کره اُور و باد»، حسن را از این نقشه شوم آگاه میکند و حسن مطلع میشود روزی که او به مدرسه میرود، قرار است «کُرّه اُور و باد» کشته شود. در روز موعود حسن به موقع میرسد و از پدرش میخواهد که برای آخرین بار سوار «کُرّه اُور و باد» شده و پرواز کند که شاه نیز موافقت میکند. حسن پس از سوار شدن بر جانور به سوی غرب پرواز کرده و دور میشود. سرانجام حسن در داستانی طولانی با دختر پادشاه مغرب زمین ازدواج میکند و ادامه داستان…
این موسیقیدان و پژوهشگر جنوبی در خصوص وجه مشترک این قصه بوشهری با اسطوره هله توضیح داد: «کُره اُور و باد» به معنای فرزند ابر و باد است (کُرّه: فرزند، اور: ابر و باد: باد) و از طرفی هله نیز فرزند الهه ابر (نفِله) و آتاماس (پسر آیولوس خدای باد) است. به بیان دیگر، هله مانند «کُرّه اُور و باد» فرزند ابر و باد است. شباهت دیگر، در کنار شباهت شکلی و ساختاری داستان، حیوان پرنده و سخنگویی است که در هر دو داستان وجود دارد، با این تفاوت که در داستان بوشهری، حیوانی که پرواز میکند خود فرزند ابر و باد است در حالی که در اسطوره یونانی حیوانی که برای نجات فرزند ابر فرستاده شده است، قادر به پرواز کردن است.
وی یادآور شد: نکته آخر در این مقایسه، محل سقوط هله فرزند نفِله است که به دریای هله معروف شده است. هرچند که بر اساس اسطورههای یونانی این دریا در واقع تنگهای است باریک، در شمال غربی ترکیه امروز که دریای اژه را به دریای مرمره پیوند میدهد، اما جالب است که بدانیم در نزدیکی بوشهر، جایی که رودخانه باستانی هِلّه (heːlle̞) به دریای خلیج فارس میریزد نیز به دریای هِلّه شهرت دارد. موارد یاد شده نمونههایی است از بومیسازی اسطورههای یونانی در در فرهنگ عامیانه بوشهر که در طول تاریخ شکل گرفته است.
منبع:خبرگزاری کتاب
الهام بهروزی
رنه دکارت معتقد بود که «خواندن همه کتابهای خوب مانند گفتوگو با بهترین ذهنهای قرنهای گذشته است.» دیدگاه این فیلسوف عقلگرای فرانسوی، یکی از بهترین دیدگاههایی است که تاکنون در خصوص کتاب با آن مواجه شدهام. او در این جمله به برجستهترین کارکرد کتاب که همان گفتمانسازی و ترویج فرهنگ گفتوگوست، اشاره کرده است. چیزی که در عصر مدرنیته که همه چیز در سیطره تکنولوژی و زیست ماشینی قرار گرفته، در حال کمرنگ شدن است؛ چراکه انسان امروز به موجودی شتابان مبدل شده که همزمان چند کار را با هم انجام میدهد، از اینرو، زمان کمتری برای مطالعه و گفتوگو کردن مییابد.
بدیهی است در زیست شلوغ انسانهای امروزی در کشورهای در حال توسعه یا توسعه نیافته، معمولاً کتاب رد پای کماثری دارد؛ چراکه مشغلههای کاری مانع میشود که افراد فرصت کافی را برای کتابخواندن پیدا کنند یا بهدلیل خستگیهای روزانه، کمتر انگیزه و انرژی لازم را برای مطالعه کتاب بیابند. بههر روی، در کشوری مثل ایران که میل به توسعه دارد، تنها قشری معدود همچنان کتابخوان ماندهاند و کتاب میخرند و میخوانند.
در این جامعه البته قشرهای خاکستری کتابخوانی هم وجود دارند که تمایل به خواندن دارند اما بنا به شرایطی که با آن دست به گریبان هستند، کمتر فرصتی برای انجام این کار ارزشمند پیدا میکنند. مثلاً مهندسان و کارکنان فضاهای صنعتی جزء این گروه هستند که تمایل به کتابخواندن دارند اما شرایط و قوانین کاری به آنها کمتر مجالی برای خواندن کتابهای کاغذی میدهد. نظیر آنچه در محیط صنعتی عسلویه شاهد آن هستیم، فضایی که فرصت را برای خواندن کتاب و تمرکز کردن بیشتر از کارکنان و مهندسان گرفته است! اینجا شاید این سوال پیش بیاید که آیا راهی برای مانوس کردن آنها با کتاب در این محیط سرد صنعتی وجود ندارد؟!
قطعاً وجود دارد. آن هم کاربرد کتابهای گویا بهجای کتابهای کاغذی است؛ کتابهایی که در جهان امروز بهویژه در کشورهای توسعهیافتهای چون فرانسه، آلمان، انگلیس و… به شدت در حال رونق گرفتن و منتشر شدن هستند. در این کشورها در کنار انتشار هر نسخه کاغذی، یک نسخه صوتی نیز منتشر میشود تا کتاب در این جوامع منزوی نشود. انتشار کتابهای گویا در این کشورها مخاطبان بسیاری پیدا کرده و همین امر موجب تقویت گردشهای مالی ناشران اینگونه کتابها و رونق کسب و کارشان شده است.
خوشبختانه در ایران نیز کم و بیش ناشران به این سمت و سو میل پیدا کردهاند اما استمرار این رویه، نیازمند مخاطب است، یعنی باید مخاطبی باشد تا بازار کتاب گویا در ایران جان بگیرد و ناشرانی که دست به تولید کتابهای صوتی یا گویا میزنند، دلگرم به ادامه کار شوند. در حال حاضر ناشرانی که به تولید کتابهای گویا در کشور روی آوردهاند، تعداد معدودی هستند که شامل نشر شکیب، نوژین، آوارسا، آوانامه، قناری، جیحون، ترجمان، رادیو مثبت، نشر گویا و… میشوند و عمدتاً اینگونه کتابها در اپلیکشنهای کتابخوانی طاقچه، فیدیبو، کتابراه و بوکاپو ارائه میشوند.
در این میان اما پای کتابهای گویا که بهدلیل صداگذاری هوشمندانه برای مخاطب پرمشغله امروزی اغلب شنیدنی و جذاب جلوه میکنند، هنوز آنچنان که باید و شاید به کتابخانههای عمومی باز نشده است و تنها در برخی از کتابخانهها تعداد معدودی از آنها جانمایی شده است. این در حالی است که اینگونه کتابها بهویژه در مناطق صنعتی مثل عسلویه، جم و کنگان که بخش زیادی از نیروها و خانواده جامعه صنعتی جنوب استان بوشهر را در خود جای دادهاند، هر روز متقاضیان بیشتری پیدا میکنند، زیرا تعداد زیادی از این نیروها روزانه حدود دو ساعت از زمانشان را برای رفتن به سرکار یا بازگشت به منزل در سرویسهای شرکت در مسیر سپری میکنند. بسیاری از این مهندسان و کارکنان برای اینکه از خستگیها و نشخوارهای فکری که به جان ذهنشان میافتد، دور شوند، در طول مسیر به شنیدن پادکست و خلاصهگویی داستانهای پرمخاطب و کلاسیک جهان یا کتابهای گویا روی میآورند.
البته بیشتر وقتشان صرف شنیدن پادکست میشود، زیرا از یک سو تنوع، بهروز بودن و در دسترس بودن صفحات و کانالهای اختصاصی پادکست زمینه را برای فراگیری آن در میان کارکنان صنعت تسهیل کرده و از سوی دیگر، فرایند کند تولید کتابهای گویا و عرضه پیچیده آن دسترسی آنها را به اینگونه کتابها سخت کرده است! افزون بر این، در کتابخانههای عمومی شهرستانهای جنوبی؛ یعنی جم، عسلویه و کنگان نیز عموماً تنها تعداد معدودی کتاب گویا وجود دارد که پاسخگوی تقاضای بالای کارکنان صنعت نیست.
بهنظر میرسد در این زمینه خود صنایع در راستای مسئولیتهای اجتماعی که در برابر جوامع پیرامونی دارند و همچنین برای تامین امنیت و آرامش فکری و ترویج شادابی و امید در میان کارکنان خود و خانوادههایش، وظایفی برعهده دارند که یکی از آنها ایجاد زیرساختهای فرهنگی نظیر کتابخانههای عمومی و دیگر مراکز فرهنگی هنری مثل سینما، نگارخانه و… در شهرکها و مناطق صنعتی است.
بدیهی است شرکتهای پتروشیمی و پالایشگاههای مستقر در عسلویه برای پاسخگویی به نیاز کتابخوانی پرسنل خود و همچنین جوامع پیرامونیشان یا میتوانند با حمایت کتابخانههای عمومی موجود در منطقه، بخش کتابهای گویای این مراکز را بهروز کرده و توسعه بدهند یا یک کتابخانه مدرن و بهروز که عرضه کننده کتابهای گویا باشد، در یکی از سه شهری که به آنها اشاره شد، راهاندازی کنند یا با برگزاری نمایشگاههای فصلی با حضور ناشران معتبر کشوری و فعال در عرصه تولید کتابهای گویا، دسترسی نیروهای خود را به اینگونه کتابها تسهیل کنند؛ چراکه به گفته برخی از مسئولان کتابخانههای عمومی شهرستان جم، یکی از مطالبات جدی اهالی صنعت از کتابخانهها در دو، سه سال اخیر، کتابهای گویاست که بهشدت در حال فراگیری میان پرسنل این منطقه است.
این گونه کتابها به مسکنهایی برای تمدد اعصاب و زدودن خستگیهای چشمی و فکری آنها مبدل شده است. بسیاری از مهندسان و کارمندان شرکتهای صنعتی در هنگام شنیدن محتوا و داستان کتابهای گویا، چشمها را بر هم گذاشته و به تمرین تمرکزی که در طول روز در فضای کاری صرف کرده یا قرار است صرف کنند، میپردازند. این شنیدن به مانند خواندن کتاب، تمرکز را در آنها تقویت کرده و از حواس پرتی و افکار مزاحم دور میسازد. افزون بر این، شنیدن اینگونه کتابها تجربیات و دادههای جدیدی در حوزههای مختلف در اختیار آنها میگذارد و بدینطریق در بهروزرسانی اطلاعات و دانستههای آنها نیز موثر ظاهر میشود.
بیشک کتابهای گویا فرصتی برای ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی در جامعه صنعتی مستقر در جنوب استان بوشهر است؛ استانی که در سرانه مطالعه در میان استانهای کشور جایگاه مطلوبی ندارد و برای ارتقای این سرانه راهی جز توسعه ساختار کتابخانهای و کتابخوانی و اجرا برنامههای راهبردی ندارد. در این راستا، میطلبد نهاد کتابخانههای عمومی کشور نیز با هدف توسعه فرهنگ مطالعه در جوامع صنعتی بهویژه منطقه عسلویه و جم با راهاندازی و تجهیز و بهروزرسانی بخش کتاب گویا کتابخانههای عمومی گام استواری بردارد. بدین شکل، گفتمان مکتوب و همچنین فرهنگ گفتوگو و دیالوگ میان پرسنل صنایع توسعه مییابد و افسردگی و خلوتگزینی در این فضا کماثرتر میشود.
منبع: خبرگزاری کتاب
خلیج فارس: «بوشهر بانو» که در بردارنده گفتوگوی تفصیلی سیدقاسم یاحسینی در باب زنان باستان بوشهر است با تدوین و نگارش الهام بهروزی، نویسنده و روزنامهنگار جنوبی راهی بازار نشر میشود.
به گزارش خلیج فارس؛ سیدقاسم یاحسینی در این باره به خبرگزاری کتاب ایران در بوشهر گفت: این کتاب کاری مشترک با الهام بهروزی، نویسنده جنوبی است که قرار است در چند جلد منتشر شود؛ جلد اول آن در معرفی و جایگاه زنان بوشهر در عصر باستان در فاصله ماقبل تاریخ تا سقوط ساسانیان و برآمدن اسلام نوشته شده است.
این مورخ ادامه داد: برای نخستین بار است که در این حوزه کار مستقلی دارد انجام میشود. در نگارش این اثر دو ابتکار دیده میشود؛ یکی سوژه کتاب است که تاکنون کسی در این زمینه مفصل کار نکرده بود و دیگری، محتوای کتاب در قالب یک گفتوگوی تفصیلی و جامع با الهام بهروزی به زبان و روایتی ساده تهیه و تنظیم شدهاست که بخشی از این گفتوگو بهصورت تلفنی و بخشی دیگر در واتسآپ انجام شده است.
به گفته وی، در «بوشهر بانو» تلاش کردیم تا با استفاده از تاریخ، اسطورهشناسی، باستانشناسی، فرهنگ عامه، زبانشناسی و خاطرات شفاهی من (یاحسینی) شمهای از جایگاه، وضعیت و تاریخ زنان استان بوشهر خصوصاً در دشتستان، کنگان، جم و بوشهر را مورد بررسی و شناسایی قرار بدهیم.
نویسنده کتاب «سرآغاز آموزش نوین دختران در بوشهر» افزود: یکی از نقاط برجسته این گفتوگو، سادگی و دوری از تخصصی کردن مباحث است و کوشیدهشده در هر بخش از اینگفتوگو، یکی یا دو تا منابع معتبری که که در آن بحث بهوجود آمده، معرفی شود. برای مثال، در قسمتی که در باب زنان ایلامی گفتوگو شده یا ایزدبانوی آناهیتا، منابعی در این زمینه معرفی شده است.
یاحسینی تاکید کرد: مخاطب این کار، هم مخاطب خاص و هم مخاطب عام است؛ چون زبانی که بهروزی برای نوشتن این اثر انتخاب کرده، زبانی ساده و روان است تا برای مخاطب جذاب و قابل فهم باشد. در واقع، این اثر که مصور است با رویکردی ترویجی و ژورنالیستی در بابا تاریخ نوشته شده است که بهزودی از سوی نشر «هامون نو» راهی بازار کتاب خواهد شد.
بوشهر بانو؛ روایتی ساده از زنان بوشهر در عهد باستان
نگارنده «بوشهر بانو» نیز در خصوص چگونگی نوشتن این اثر به ایبنا گفت: اوایل دیماه، در گفتوگوی تلفنی که با آقای یاحسینی داشتم، از نگارش کتابی تخصصی به نام «چهل تکه زنان در بوشهر» خبر داد که در پنج سال اخیر مشغول مطالعه و پژوهش در باب آن بوده است. حاصل مطالعات وی در حوزه زنان جنوبی از عهد باستان تا امروز، این کتاب کاملاً مستند شده که به زودی راهی بازار خواهد کرد. در این میان، درخواست کردم که گفتوگویی در این باب داشته باشیم که همین گفتوگو، سرآغاز شکلگیری کتاب مستقل دیگری به نام «بوشهر بانو» شد که در همکاری مشترک با آقای یاحسینی پا به عرصه هستی گذاشت.
الهام بهروزی افزود: این کتاب بازتابی از جایگاه زنان جنوب در عهد باستان است که در ابعاد مختلف اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و… با روایت شفاف و بدون تکلف آقای یاحسینی در چند بخش و در حدود ۱۲۰ صفحه ترسیم شده است. وی در خصوص این تجربه همکاری با سیدقاسم یاحسینی بیان کرد: آقای یاحسینی، یکی از پرکارترین، باتجربهترین و بیادعاترین مورخ اجتماعی است که بهواسطه نگارش آثار فاخر، دین بزرگی بر تاریخ و فرهنگ بوشهر و زنان این سامان دارد. حقیقتاً نگارش این کتاب را مدیون او هستم، چون در زمینه انتشار کتاب همواره با وسواس زیادی پیش میرفتم اما این کار، باعث شد که عزمم را برای ورود به دنیای کتاب جدیتر کنم، چون خود سوژه برایم بسیار جذاب بود و تلاش کردم با سوالاتی ساده، گفتوگو را برای مخاطب دلنشین کنم که خوشبختانه با نمود زیرپوستی طنز در بخشی از توضیحات آقای یاحسینی و عجول بودن من در گرفتن پاسخ قانعکننده نتیجه کار رضایتبخش شده است.
این روزنامهنگار جنوبی در خصوص دومین کتابش که «گپ و گفتی سی بوشهر» نام گرفته و بهزودی با مقدمهای از سیدقاسم یاحسینی به همت یکی از ناشران بومی راهی بازار کتاب خواهد شد، توضیح داد: این کتاب نیز دربردارنده مجموعهای از گفتوگوهای من در خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) با مورخان، نویسندگان و مترجمان جنوبی در باب بوشهر و خلیج فارس است که در این سالها منتشر شدهاند. «گپ و گفتی سی بوشهر» هماینک در دست تدوین است و احتمالاً ابتدای سال ۱۴۰۴ راهی بازار کتاب خواهد شد.
الهام بهروزی
گردشگری؛ یکی از صنایعی است که امروزه در اولویت برنامههای اقتصادی و توسعهمحور بسیاری از کشورهای توسعهیافته یا در حال توسعه قرار گرفته است، به طوری که درصد قابلتوجهی از جذب سرمایهگذارهای خارجی و ارزآوری در این کشورها سالانه از طریق این صنعت محقق میشود. گردشگری انواع و زیرشاخههای متعددی دارد که یکی از مهمترین و جذابترین نوع آن در نزد گردشگران خارجی، گردشگری فرهنگی است که در کنار گردشگری میراث، عناصر گردشگری نوین را تشکیل میدهند و شامل بازنمایی آداب و سنن، موزهها، مکانهای فرهنگی، آثار تاریخی و باستانی و… میشود.
در گردشگری فرهنگی و گردشگری میراث، موزههای نقش فعالی را بازی و سالانه درصد قابل توجهی از گردشگران خارجی را به خود جذب میکنند که از جمله آنها میتوان به موزه لوور فرانسه، موزه ونگوگ هلند، موزه بریتانیا، موزه واتیکان ایتالیا، موزه دل پرادو اسپانیا، موزه هنری ملی ایالت متحده امریکا، مرکز هنری ملی ژاپن، موزه شانگهای چین و … اشاره کرد که آثار تاریخی و مواد فرهنگی منحصربهفردی را از تمدنها و تاریخ سرزمینهای مختلف و ملت خود به نمایش گذاشتهاند. شوربختانه ایران با توجه به اینکه موزههای منحصربهفردی در خود جای داده است اما همچنان در جذب گردشگران به این سمت و سو موفق ظاهر نشده است که البته میتوان با تهیه اطلسی در این زمینه بهشکلی هدفمند به جذب گردشگران فرهنگی که سهم ۳۷ درصدی در گردشگری بینالمللی دارند، اقدام کرد.
در گستره ایران موزههای کمنظیر و بیبدیلی جانمایی شده است که هر کدام از این موزهها بخشی از تاریخ و تمدن این سرزمین متمدن و فرهنگمند را به رخ میکشند. یکی از شاخصترین موزههای منطقهای ایران در بوشهر واقع شده است که رازها و اسناد مهم و دیدنی از تاریخ خلیج فارس و پسکرانههای آن را در جنوب کشور به معرض نمایش گذاشته است. این موزه اما با همه اهمیت و جایگاهی که دارد، در نشانهگذاریهای شهری و برونشهری کمترین نمود را دارد. از همینرو، کمتر گردشگری از وجود این موزه در استان باخبر میشود و از آن بازدید میکند! این کمکاری متاسفانه نخست متوجه متولیان موزه است و بعد به شهرداری که رسالت نشانهگذاری و تابلوهای راهنما را در سطح شهر برعهده دارد، برمیگردد.
یک فعال میراث فرهنگی در این باره به بامداد جنوب گفت: ما در حوزه گردشگری بهویژه در سه سال اخیر بهدلیل نگاههای کوتهبینانه و تکبعدی و سلیقهای دچار یک عقبگرد بارز شدهایم تا جایی که به جای اینکه یک استان گردشگرپذیر باشیم، در جایگاه یک استان مسافرپذیر ظاهر شدهایم. این در حالی است که استان بوشهر بهدلیل در برداشتن جاذبههای طبیعی چشمنواز و جذاب و آثار تاریخی و باستانی و موزههای دیدنی در واقع یک استان گردشگرپذیر است اما متاسفانه در دولت رئیسی ما شاهد ضعیفترین مدیریت گردشگری در استان بودیم.
به عقیده وی، ما در این دوره میتوانستیم با معرفی و توسعه و بازسازی هدفمند و بهموقع موزههایی که در گستره استان وجود دارند، گردشگری فرهنگی و همچنین گردشگری میراث را توسعه و رونق بدهیم اما به علت برخی از سیاستها و نگاههای سلیقهای و ضعف معاونت گردشگری در این زمینه به توفیق چندانی دست نیافتیم و نتوانستیم گردشگران فرهنگی را به سمت بازدید از موزهها سوق بدهیم. حقیقتا برای خود من سوال است که چرا موزه منطقهای خلیج فارس با آن همه عظمتی که دارد، نباید در هیچکدام از میادین و گذرهای شهر هیچ تابلو یا نشانهای از آن برای هدایت مردم و گردشگران به سمت این موزه باشد؟ مگر این موزه استاندارد و بسیار شکیل در بردارنده بخش مهمی از تاریخ خلیج فارس و آثار باستانی استانهای فارس، بوشهر، خوزستان و هرمزگان نیست!
این فعال میراث فرهنگی که نخواست هویتش فاش شود، افزود: متاسفانه چندی پیش به این موزه رفتم و دیدم چه عظمتی دارد ولی شوربختانه این عظمت بهدلیل ضعف تبلیغاتی و برنامهسازی و سیاستهای تکبعدی غریب مانده است، از متولیان موزه انتقاد کردم ولی حقیقتا نقد واقعی به ادارهکل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی استان وارد است که چرا از این بستر بسیار باکیفیت برای برگزاری همایشها و کارگاههای باستانشناسی، تاریخشناسی، مردمشناسی، خلیجفارسشناسی، بوشهرشناسی با حضور اساتید ملی و باستانشناسان برجسته بهره نمیگیرد! چرا با دانشگاهها و مراکز علمی استانی و منطقهای برای بازدید دانشجویان و شناخت و توسعه این مرکز فرهنگی بیبدیلی رایزنی نمیکند؟ چرا با تدوین نقشهراه گردشگری استان، اقدام به برجستهسازی این موزه و دیگر موزههای استان نمیکند. این دردناک است که چنین موزهای بهدلیل بیبرنامگی متولی گردشگری استان اینچنین در نظر گردشگران فرهنگی داخلی و خارجی غایببماند!
وی با تاکید بر اینکه شهرداری و دستگاههای فرهنگی که کلا از توسعه فرهنگ موزهگردی بازماندهاند، تصریح کرد: این موزه اگر در هر کدام از استانهای فارس، خوزستان و هرمزگان قرار داشت، وضعیت بهتری داشت، چون آنها دارای سند چشمانداز گردشگری هستند اما استان ما در این زمینه منفعل عمل کرده است و در برنامهها و طرحهای گردشگری خود از موزهها غافل شده است که اگر غیر از این بود که درست در فصل گردشگری، موزهها را به بهانه مرمت و بازسازی تعطیل نمیکرد! واقعا از این اقدام و بیبرنامگی در تعجبم.
این فعال میراث فرهنگی تاکید کرد: موزه رئیسعلی دلواری که یکی از موزههای معروف استان است و بخشی از تاریخ مقاومت جنوب را به همراه سردار مبارزه با استعمار پیر را بازشناسی میکند و بازدید آن برای هر گردشگری میتواند جذاب باشد، از تابستان تا الان بهدلیل مرمت تعطیل است! یا موزه مردمشناسی که از دیگر موزههای مهم بوشهر است نیز به بهانه مرمت درش بسته شده است. این در حالی است که این موزه در دل خود ناگفتههای زیادی از فرهنگ مردم بوشهر و آداب و سنن آنها دارد که بازشناسی آنها برای مخاطبی شنیدنی است. چرا ادارهکل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان اینچنین نامسوولانه با موزهها دارد برخورد میکند، موزهها مراکز بسیار مهمی در تقویت گردشگری فرهنگی و میراث هستند، چرا در طرحهای گردشگری استان باید اینچنین جای موزهها خالی باشد و نادیده گرفته شوند!
وی با اشاره به اینکه موزه منطقهای خلیج فارس به تنهایی میتواند به مرکز ثقلی برای گردشگری فرهنگی استان مبدل شود، گفت: اما متاسفانه با همه اشتیاقی که مدیران این موزه برای توسعه آن دارند، عملا حرکت یا اقدام موثری از مجموعه میراث فرهنگی استان برای توسعه برنامههای آن دیده نمیشود.
این فعال میراث فرهنگی یادآور شد: موزهها نقش بسیار پررنگی در توسعه گردشگری فرهنگی و اقتصاد جوامع محلی از طریق ایجاد فرصتهای شغلی جدید دارند. همچنین تاثیر سازندهای در بازنمایی تاریخ و فرهنگ یک منطقه یا سرزمین ایفا میکنند. بنابراین ادارهکل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی باید در فصل گردشگری استان که هم آب و هوای مطلوب است و هم گردشگران بیشتری به استان سفر میکنند، موزهها را فعال و آماده پذیرایی مسافران و گردشگران کنند.
وی تاکید کرد: خوشبختانه استان موزههای بسیار منحصربهفردی دارد که برخی از آنها به همت برخی از چهرههای علمی استان نظیر موزه پزشکی خلیج فارس که به همت پرفسور نبیپور در عمارت زیبای دهدشتی دایر شده و یکی از شاخصترین موزههای پزشکی کشور است که در جنوب واقع شده است یا موزه دریا و دریانوردی که به همت عبدالکریم مشایخ و پرفسور نبیپور در یکی از بناهای تاریخی در ادارهکل بنادر و دریانوردی راهاندازی شده است و در حال حاضر با مدیریت آقای کنین، پژوهشگر باتجربه بوشهری فعالیت میکند. این موزه متاسفانه با اینکه بخش مهم و سترگی از تاریخ دریانوردی بوشهر را در خود جای داده، همچنان در طی مراحل ثبت است که امیدوارم هر چه زودتر این مهم محقق شود. در این موزه با همکاری ناخدا طبیبنژاد از ابتداییترین تا بهروزترین شناورهای فعال در خلیج فارس به نمایش گذاشته شده است که دیدن و دانستن داستانهای آنها برای گردشگران خالی از لطف نیست.
منبع: بامداد جنوب
الهام بهروزی
کتابخانه مصلحیان بوشهر یکی از منحصربهفردترین و ممتازترین کتابخانههای عمومی استان شناخته میشود که مربوط به دوره قاجار است و سال 1375 توسط فاطمه مصلحیان خیر بوشهری به این کتابخانه اختصاص یافت.
اینم کتابخانه تا سال ۹۶، محلی پرتردد و جذاب برای دوستداران و کتابدوستان بوشهری بود اما پس از ورود موریانه به سقف سالن مطالعه این کتابخانه تاریخی که قدمتش به دوران قاجاریه برمیگردد، بنا به تشخیص کارشناسان ایمنی، فعالیت این بخش از کتابخانه متوقف شد،
پارسال مرمت سقف این بنای تاریخی آغاز شد اما در ادامه متوقف گردید!
وعده تکمیل مرمت برای دومین بار تمدید شد
این در حالی است که قرار بود مرمت این کتابخانه 1.5 سال به پایان رسیده و تا هفته دولت سال جاری تکمیل شود، ولی چون کار در میانه متوقف شده بود، ادارهکل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی وعده بهرهبرداری از این کتابخانه مهم را در هفته کتاب امسال (آبان) داد ولی این بار هم این وعده محقق نشد.
حال مرمت این کتابخانه با رشد ۵۰ درصدی به حال خود رها شده است! این سهلانگاری نشان از بیتوجهی مسئولان استانی به زیرساختهای فرهنگی و حوزه کتابخوانی استان دارد.
بیشک نیمهکاره ماندن مرمت این کتابخانه، با توجه به تورم و شرایط اقتصادی کشور با اعتباری که دو سال پیش برای آن مصوب شده است، کاری نشدنی است و اینک رقم بیشتری را میطلبد که این کتابخانه به طور اصولی مرمت و بازسازی شود و به چرخه فعالیت برگردد.
به عقیده حیدر راهب، مدیرکل کتابخانه های استان، کتابخانه مصلحیان از کتابخانههای اصلی و پررونق بوشهر در منطقه یک بوشهر است که این اتفاق باعث ریزش جمعیت کتابخوان ها شده است. این کتابخانه تا قبل از راهاندازی کتابخانه عمومی خلیج فارس، مرجعی برای اهالی کتاب خصوصا در منطقه یک بوشهر بوده است.
مدیرکل میراث فرهنگی: اعتبارات تخصیص نیافت
مدیرکل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی استان بوشهر که متولی بازسازی این پروژه تاریخی و ثبت ملی است، پیرامون متوقف شدن مرمت کتابخانه مصلحیان گفت: بخشی از سقف عمارت تاریخی مصلحیان که مربوط به دوره قاجاریه است، آسیبهای زیادی دیده بود. تعداد زیادی از تیرهای چوبی سقف را موریانه خورده بود و دچار پوسیدگی زیادی بود که تمامی سقف بنا سبکسازی و تیرهای آن تعویض و عایقبندی شده است.
اسماعیل سجادیمنش ادامه داد: برآورد اولیه ۴ میلیارد تومان بود که در تامین اولیه ۵۰۰ میلیون تومان تخصیص داشتیم اما قرارداد فاز اول حدود یک میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان بوده و فاز دوم آن نیز دو میلیارد تومان بسته شده است که تخصیص نیافتن به موقع اعتبار موجب کندی کار بوده است اما با وجود این، سقف بنا را با تعهدی که از پیمانکار گرفتهایم، انشاءالله تمام میکنیم.
منبع: خبرگزاری کتاب
سکوت سه ساله انجمن هنرهای نمایشی بوشهر شکست
الهام بهروزی
توقف یکباره سی و ششمین جشنواره تئاتر استان بوشهر درست شب قبل برگزاری این رویداد مهم، واکنشهایی را در میان اهالی تئاتر بوشهر به دنبال داشت که این واکنشها به واگویهها و نقدهایی مبدل شد که نگارنده بخشی از این نقدها و گمانهزنیها را در رسانه منتشر کرد.
البته در طول سه سال اخیر بهدلیل ورود افراد غیرمرتبط به تئاتر استان بوشهر و انفعال ادارهکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان بوشهر در همکاری قانونمندانه با انجمن هنرهای نمایشی استان بوشهر زمینه زمینگیری این هنر پویا در دولت رئیسی فراهم شد و بسیاری از کارگردانهای باتجربه و کاربلد به حاشیه رانده شدند. این در حالی است که در دوره روحانی انجمن هنرهای نمایشی استان با اتخاذ سیاستهای بجا، باب گفتوگوی تئاتر بوشهر را با تئاتر کشور فراهم کرد و بوشهر را به یکی از سه استان برتر کشور در این هنر مبدل کرده بود.
متاسفانه کارکرد این انجمن اما در دولت قبل بنا به دلایل مبهم و سیاستهای یکسویه عملا به سمت نادیدهانگاری رفت تا جایی که کنشمندی و حضور آن در سیاستگذاری تئاتر استان کماثر شد و میدان به افرادی خارج از این تشکل سپرده شد تا برای تئاتر بوشهر تصمیمگیری شود. متاسفانه یکی از خروجی تیم مذکور، برنامهریزی سی و ششمین جشنواره تئاتر استانی بوشهر بود که معتبرترین رویداد تئاتری این خطه شناخته میشود و هنرمندانی از سراسر استان با توجه به تورم و شرایط سختی که به جان هنر استان افتاده، خود را برای حضور در این کارزار هنری مهیا کردند که برخی از گروهها برای نخستین بار حضور در این رویداد را تجربه میکردند و شوق فراوانی برای نمایش توانمندی و هنر خود داشتند اما تغییر زمانیِ یکباره چراغ این دوره از جشنواره، همه امید و زحمت آنها را زیر سوال برد.
برخی از این هنرمندان در تماس تلفنی با نگارنده خواهان انتقال گلایهها و نقدهای خود در این زمینه هم خطاب به انجمن هنرهای نمایشی استان و هم ادارهکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان شدند، چون آنها بر این باور بودند که دود اختلاف این دو نهاد در چشم آنها رفته است. نگارنده همه گلایه و حرفهای مسکوت آنها را در گزارشی با روتیتر و تیتر: «تئاتر بوشهر به جشنواره نرسید؛ هنرمندان قربانی اختلاف انجمن هنرهای نمایشی و ارشاد استان» (لینک) با رویکردی بیطرفانه و تنها بر مبنای گفتههای خود هنرمندان تئاتر بوشهر منتشر کرد تا هم سکوت انجمن هنرهای نمایشی در طول این سه سال شکسته شود و بازگو شود آنچه باید و هم ادارهکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان بوشهر به خود آید که بیقانونی و توقف یک جشنواره مهم تا چه میزان میتواند به فروپاشی یک هنر و بیانگیزگی هنرمندان دامن بزند!
خوشبختانه انجمن هنرهای نمایشی استان بوشهر پس از انتشار این گزارش، درصدد برآمد تا با دغدغهمندی نسبت به این موضوع مهم و مطالبه جامعه تئاتری پاسخگو باشد، هر چند در پاراگراف ابتدایی، کمحوصلگی و قضاوت نسبت به نگارنده و سایت هامون مشهود بود؛ چون همیشه نقد را میشنوند و باید شنید و از آن در مسیر اصلاح سود بُرد.
در این میان، انجمن هنرهای نمایشی استان نیز ضمن صدور بیانیهای در پاسخ به گزارش نوشته شده، بر این باور است و تاکید دارد هر کدام از اهالی تئاتر استان نقدی دارند، پذیرای شنیدن نقد آنهاست و باز نبودن دفتر این انجمن در مجتمع فرهنگی هنری به معنای تعطیلی انجمن و چشمپوشی از نیاز، خواست و نقد جامعه تئاتری نیست؛ چنانچه در این مدت هم کارِ هیچ گروه تئاتری در استان بر زمین نمانده و در تمام محدوده استانی، منطقهای و ملی گرفتاریها و مسائل گروههای تئاتری را پیگیری کرده است. کسانی که امروز بر باز نبودن دفتر انجمن نقد دارند در هشت سالی که دفتر این انجمن باز بوده، یک ثانیه هم در این انجمن حضور پیدا نکردهاند. پس این نکته فقط بهانه است.
این بیاینه بعد از اصلاح در اختیار نگارنده قرار گرفت تا با احترام به افکار عمومی و گلایهمندی جامعه تئاتری استان، حقیقت ماجرای لغو سی و ششمین جشنواره استانی تئاتر بوشهر بازگو شود. به هر روی نگارنده بنا به دغدغهمندی و اعتبار انجمن هنرهای نمایشی استان که در طول این سه سال برای جلوگیری از بروز تنش و تفرقه در جامعه تئاتر استان، در برابر تصمیمات غلط معاون هنری ادارهکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان سکوت در پیش گرفت، تا به آرامش کاری گروههای تئاتری استان خدشهای وارد نشود و طبق نامههای ارسالی ادارهکل هنرهای نمایشی وزارت ارشاد و انجمن هنرهای نمایشی ایران تا برگزاری انتخابات این انجمن همچنان پابرجا و قانونی است، خود را ملزم به انتشار این بیانیه کرد.
در این بیانیه آمده است: «پیرامون بحث جشنواره تئاتر استانی و تغییر زمان برگزاری آن باید گفت: انجمن هنرهای نمایشی استان هیچ گونه دخالتی در لغو برگزاری این رویداد نداشته و ندارد. این جشنواره از سوی اداره کل هنرهای نمایشی وزارت ارشاد و به دلیل تخلفِ آشکار اداره کل ارشاد استان و تخطی از شیوهنامه برگزاری این جشنواره دستور داده است برگزاری این جشنواره الزاما باید به مسیر قانونی خود برگردد و همین امر دلیل عدم برگزاری در تاریخ مشخص بوده است.
اداره کل ارشاد و تیم برگزار کننده جشنواره اگر چه نهایت تلاش خود را کردند تا به هر طریق ممکن این جشنواره برگزار گردد اما اداره کل هنرهای نمایشی نپذیرفت و تنها راه پذیرش این جشنواره را برگشتن به مسیر قانون اعلام کرد.
انجمن هنرهای نمایشی استان، درست و دقیق ، ۲۴ ساعت قبل از برگزاری این جشنواره به اداره کل ارشاد استان دعوت شد تا پیرامون قانونی کردن جشنواره با آنها گفتوگو کنند. انجمن استان میتوانست این دعوت را نپذیرد و هرگز به این جلسه نرود اما پس از حضور رسما اعلام کردند «ما تنها و تنها بهخاطر اینکه گروههای شرکت کننده در جشنواره ضرر نکنند و آسیبی نبینند در این جلسه حضور پیدا کردهایم.»
انگشت شمارانی که لغو این جشنواره را به انجمن نسبت میدهند دقیقا همان افرادی هستند که بدون اطلاع از قانون و قواعد در ۱۰ ماه گذشته تئاتر استان را دچار چالش کردهاند و مشاورههای غلطشان موجب مصائب امروز گشته است.
اما در خصوص وضعیت انجمن هنرهای نمایشی استان باید گفت که نه تنها وضعیت آن مبهم نیست بلکه دقیق و درست و قانونی است و این مهم را انجمن هنرهای نمایشی ایران در تاریخ۱۴۰۳/۷/۱ در نامهای به شماره ۴۰۳/۱۳۶۶/ الف و اداره کل هنرهای نمایشی وزارت ارشاد در تاریخ ۱۴۰۳/۷/۹ در نامه ای به شماره ۱۴۰۳/۱۸۵۱۰۱به اداره کل ارشاد استان اعلام کردهاند. این انجمن تا برگزاری انتخابات رسما و قانونی به کار خود ادامه میدهد.
در مورد انتخابات انجمن هنرهای نمایشی استان رسما اعلام میکنیم که هیات مدیره این انجمن مشتاقترین کسانی هستند برای برگزاری انتخابات و از تابستان ۱۴۰۲ کار خود را آغاز کردند و نامههای ارسالی اداره کل ارشاد به وزارت ارشاد و اداره کل هنرهای نمایشی مبین این نکته است که انجمن دقیق و درست و اصولی کارش را در این مورد انجام داده است اما با دخالت غیرقانونی مدیران ارشاد بوشهر در انتخابات، وزارت ارشاد انتخابات انجمن را لغو کرد.
یادتان باشد ما و شما و جامعه هنری انتخابات را لغو نکردهایم، خودِ وزارتِ ارشاد انتخابات انجمن را لغو میکند و رسما اعلام میکند به دلیل تخلف اداره کل ارشاد بوشهر انتخابات لغو شود (این جمله را چند بار بخوانید.) بنابراین جمله گفته شده یکی از مدیران ارشاد در مورد عدم همراهی انجمن استان دروغ محض است. خودشان تخلف کردهاند، وزارت خودشان متوجه تخلفات آنها شده و انتخابات را لغو کرده است. حالا توپ را در زمین دیگران میاندازند.
مستندات تخلفات فراوان ارشاد در ماجرای انتخابات انجمن را به زودی منتشر خواهیم کرد. به تک تک جامعه تئاتری استان اطمینان میدهیم، انجمن هنرهای نمایشی استان، حتی یک تخلف در این مسیر انجام نداده است.
و البته بدانید که چهار نفر از هنرمندان تئاتر استان، اداره کل ارشاد را در این تخلفات همراهی کردهاند. آنها همان کسانی هستند که این روزها در هر محفلی مینشینند و میگویند انجمن استان باعث عدم برگزاری جشنواره تئاتر شده است. بدون تردید کسانی که در ۱۰ ماه گذشته این همه تخلف ریز و درشت انجام داده اند و عین خیالشان نیست، قطعا برای گفتن این مطلب دروغین هیچ ابایی ندارند. امیدواریم با حضور انجمن استان، جشنواره به مسیر قانونی خود برگردد و تلاش ها و زحمات گروههای تئاتری استان هدر نرود.»
منبع: هامون
الهام بهروزی
تشکیل پرونده «دیر؛ شهر ملی صدف» خبری است که در روزهای اخیر موجی از نگرانی را در میان دوستداران و اهالی محیط زیست استان ایجاد کرده است؛ تصمیمی که شاید در نگاه اول بهشت موعود را برای صنعتگران صنایع دریایی بهویژه صدفسازی تداعی کند اما در ورای این تصمیم، هشداری نهفته است که اگر بدون درنظر گرفتن و لحاظ شدن پیوستهای محیطزیستی و توجه به چرخه طبیعی اکوسیستم دریا و ساحل عینیت پیدا کند، چه بسا در آیندهای نزدیک بهدلیل برداشت بیرویه صدفها از ساحل دیر، طبیعت بکر و حیات سایر زیستمندانی که حیاتشان به وجود صدفها گره خورده، در این ساحل به مخاطره بیفتد.
هرچند در این میان، متولیان صنایع دستی و مسوولان امر مدعی هستند که از اکوسیستم ساحل و حفاظت از صدفها غافل نیستند و قرار است حوضچههای پرورش صدفهای زینتی در دیر راهاندازی شود و در حال حاضر صنعتگران این شهر هم با صدفهای وارداتی از چین، در حال تولید محصولات صدفی هستند! بنا بر این گفته، اگر هنر صدفسازی در این شهر صرفا با استفاده از صدفهای وارداتی جان گرفته، آیا نام شهر ملی صدف بر این بندر صدق میکند! بنا بر تجربه نگارنده، معمولا شهر ملی یک صنعت به نقطه یا مکانی اطلاق میشود که آن هنر با استفاده از مواد اولیه و هنرمندی اهالی آن منطقه بهصورت اجدادی سالیان سال تولید شده و میشود. بنابراین این معنا نمیدهد که دیر به کمک صدفهای چینی به عنوان شهری ملی صدف دست یازد!
متاسفانه برخی از گزارشهای مردمی در این سالها حکایت از برداشت بیرویه بومیان و مسافران از صدفهای ساحل شهرستان دیر دارد. این در حالی است که به عقیده کارشناسان محیط زیست، صدفها به طرز شگفتانگیزی عضو مهمی در اکوسیستمهای ساحلی هستند. همراه با پایدارسازی ساحل، آنها مصالح ساختمانی برای لانه پرندگان و خانه یا سطح اتصال را برای موجودات دریایی مختلف از جمله جلبکها، علفهای دریایی، اسفنجها و سختپوستان فراهم میکنند. آنها همچنین منبع کربنات کلسیم هستند که میتوانند در آب دریا حل شوند و دوباره به چرخه اقیانوس بازگردند.
با این اوصاف، تشکیل پرونده شهر ملی صدف برای دیر، در شرایط کنونی که نه حوضچه صدف زینتی دایر شده و نه هنرمندان صنایع دستی مجاز به برداشت صدف از سواحل بینظیر این بندر هستند، نیاز به زمان، تدبیر و اخذ پیوستهای محیطزیستی دارد تا ضمن ایجاد فرصتهای شغلی جدید برای جوانان این شهر (حوضچه پرورش صدف)، به تجاریسازی صنعت صدفسازی و پویاسازی کسب و کار صنعتگران دیری منجر شود. در این صورت است که عنوان شهر ملی صدف و فعال شدن دبیرخانه آن در دیر معنا میدهد و برای توسعه پایدار این منطقه اثربخش خواهد بود.
بیشک، در شرایطی که برداشت صدف از سواحل دیر مجاز نیست، طبیعی است که کارشناسان و فعالان محیط زیست نسبت به تشکیل چنین پروندهای واکنش نشان بدهند؛ چون صدفها در اکوسیستم طبیعی دریا، بسیار زندگیبخش و مهم هستند.
شهر ملی صدف؛ تصمیمی با پیامدهای محیط زیستی برای دیر
یک کارشناس محیطزیست در این باره به بامداد جنوب گفت: انتخاب شهرستان دیر به عنوان «شهر ملی صدف» تصمیمی است که بدون در نظر گرفتن پیامدهای محیطزیستی آن گرفته شده است. آیا مسوولان محترم شهرستان دیر و مدیرکل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان بوشهر به تأثیر بلندمدت این رویکرد بر اکوسیستمهای ساحلی توجه داشتهاند؟ تمرکز صرف بر صنعت تولید صنایع دستی از صدف بدون توجه به پایداری محیط زیست، تنها به تخریب تدریجی زیستبومهای ساحلی منجر خواهد شد.
مهران فقیه در ادامه با تاکید بر اینکه صدفها در طبیعت تنها به عنوان ماده اولیه برای صنایع دستی نیستند؛ آنها نقش حیاتی در تثبیت رسوبات، تصفیه آب و ایجاد زیستگاه برای گونههای مختلف دریایی دارند، افزود: برداشت بیرویه صدفها برای تولید صنایع دستی، تنها به کاهش تنوع زیستی و تخریب زیستگاهها میانجامد. آیا مسوولان آمادگی دارند که با این سیاستها، آینده محیط زیست و معیشت جامعه محلی را به خطر بیندازند؟
وی در ادامه راههای بهتری را برای توسعه این بندر برشمرد که از نگاه مسوولان امر تاکنون مغفول مانده است و در این باره بیان کرد: دیر با داشتن طبیعت زیبا، سواحل بکر و فرهنگ غنی، ظرفیتهای فوقالعادهای در زمینه توسعه گردشگری پایدار دارد. ایجاد موزههای محلی، برگزاری جشنوارههای فرهنگی و توسعه اکوتوریسم فرصتهایی هستند که میتوانند با جلب گردشگران هم به حفظ فرهنگ محلی کمک کنند و هم به پایداری محیط زیست احترام بگذارند. به جای توسعه نامتعادل صنایع دستی، افزایش فشارهای زیستمحیطی و تمرکز بر رونق کوتاهمدت اقتصادی از طریق تخریب اکوسیستم، به سوی برنامههایی گام بردارید که حفاظت از منابع طبیعی و پایداری محیط زیست را در اولویت قرار دهد.
این کارشناس محیط زیست در ادامه آشنایی جوامع محلی را با اهمیت صدفها در چرخه طبیعی سواحل و دریا ضروری دانست و در این باره تاکید کرد: آموزش و آگاهیرسانی جامع به جوامع محلی، تولیدکنندگان، صیادان و سرمایهگذاران در خصوص اهمیت اکولوژیک صدفها در اکوسیستم ساحلی دیر، گامی ضروری در راستای حفاظت از محیط زیست و توسعه پایدار منطقه محسوب میشود. برگزاری کارگاههای آموزشی تخصصی برای تولیدکنندگان صنایع دستی، صیادان و سرمایهگذاران میتواند درک عمیقتری از نقش حیاتی صدفها در حفظ تعادل اکوسیستم دریایی ایجاد کرده و منجر به مشارکت فعال آنها در حفاظت از این منابع ارزشمند شود.
به عقیده وی، سازمانهای مردمنهاد محیط زیستی به عنوان بازیگران اصلی در حوزه آموزش و آگاهیرسانی میتوانند با برگزاری دورههای آموزشی متنوع، نمایشگاهها، کمپینهای اطلاعرسانی و تولید محتوای آموزشی جذاب، اهمیت صدفها را به جامعه محلی منتقل کنند. همچنین، معرفی و ترویج استفاده از مواد جایگزین در تولید صنایع دستی میتواند به کاهش فشار بر ذخایر طبیعی صدف کمک شایانی کند. از سوی دیگر، آموزش سرمایهگذاران در خصوص فرصتهای سرمایهگذاری پایدار مانند اکوتوریسم، گردشگری فرهنگی و توسعه صنایع دستی سازگار با محیط زیست، میتواند به ایجاد کسبوکارهای پایدار و رونق اقتصادی منطقه کمک کند.
فقیه یادآور شد: برای دستیابی به موفقیت در اجرای برنامههای آموزشی، همکاری تنگاتنگ میان سازمانهای مختلف از جمله میراث فرهنگی، حفاظت محیط زیست، شیلات، بخشداری و شهرداری ضروری است. تدوین برنامههای آموزشی جامع و مشخص با مشارکت همه ذینفعان، میتواند به ایجاد هماهنگی و افزایش اثربخشی این برنامهها کمک کند.
بدیهی است، صدفسازی یکی از هنرهای بومی و کهن منطقه جنوب است که از دیرباز در بندرهای استان بوشهر از جمله دیر رواج داشته است. این هنر راهی برای امرار معاش و کسب روزی حلال برای برخی از اهالی این بندر به شمار میرود. در گذشته بسیاری از فعالان این حوزه به دلیل ضعف شناختی از دنیای صدفها و بیاطلاعی از نقش سازنده آنها در اکوسیستم سواحل، به طور مرتب اقدام به جمعآوری این موجودات مفید و زیبا میکردند و با عجین کردن آنها با هنر و خلاقیت، صنایع دستی چشمنوازی چون مجسمه، تابلو، گل سر، دستبند و سایر وسایل زینتی اقدام میکردند اما امروزه با توسعه دانش دریایی و ورود کارشناسان محیطزیستی و سمنها به این بخش، دیدگاهها و رفتارهای سنتی هنرمندانی که در حوزه صدفسازی مشغول به فعالیت بودند، زیر سوال رفته؛ چراکه به عقیده علم امروز، صدفها هرگز نباید از ساحل حذف شوند! چون حذف تدریجی آنها حیات دریا و ساحل و زیستمندانش را به مخاطره میاندازد.
اما چه باید کرد که نه هنر صدفسازی که یک هنر بومی قدیمی و موثر در توسعه گردشگری است، فراموش شود! آن هم در حالی که صدفسازی امروزه در بسیاری از کشورها به صنعتی تجاری و پولساز مبدل شده است و نه صدفها و اکوسیستم سواحل بکر به خطر بیفتند؟!
نگذاریم دیر، جزیره هرمز دوم شود!
یک پژوهشگر حوزه گردشگری و مدرس دانشگاه در این باره به بامداد جنوب گفت: نگاه به هنر صنعت صدفسازی به شکل تجاریسازی شده و پایدار بر اساس پیوستهای محیطزیستی زمانی محقق میشود که اقتصاد بومی و محلی را با رعایت قوانین سفت و سخت در حوزه توجه به منابعطبیعی توسعه داد. البته الزامات این حوزه در تخصص این جانب نیست و کارشناسان محترم محیطزیست بیشتر میتوانند در این حوزه پاسخگو باشند ولی بر اساس مطالعاتم میتوانم بگویم دخالت در چرخه محیطزیست هرچند اندک، در گذر زمان لطمات جبرانناپذیری را به اکوسیستم وارد میکند، دستدرازی به اکوسیستم ساحلی بهویژه برداشتن و حذف تدریجی صدفها از سواحل، از زیبایی آن جاذبهها میکاهد و بعد از گذشت چند سال، دیگر آن ساحلی که روزی یکی از زیباترین سواحل کشور بود، شاید جذابیتی برای گردشگران نخواهد داشت.
حسین مظفری سپس با تاکید بر اینکه یکی از راههای توسعه هنرصنعت صدفسازی ایجاد مزارع و حوضچههای پرورش صدف است که در آسیای جنوب شرقی در مزارع بسیار وسیع رواج دارد و دیگر آسیبی نیز به سواحل وارد نمیکند، بیان کرد: البته این حوضچهها بایستی بر اساس پیوستهای محیطزیستی و توجه به پروتکلهای استاندارد، راهاندازی و بهرهبرداری شوند که با آموزش اصولی جوامع محلی، باعث ایجاد ظرفیت اشتغال و رشد و توسعه اقتصادی در زمینه صنایعدستی منطقه نیز میشود.
وی سپس با اشاره به اهمیت زیستبوم ساحلی و صدفها در جهان امروز که محیط زیست بهشدت تحت تاثیر دخل و تصرف آدمها در تهدید جدی قرار گرفته، گفت: زیستبوم ساحلی در اقصینقاط جهان مورد توجه ویژه مسوولان محلی قرار دارد. صدفها نقش حیاتی در تثبیت رسوبات، تصفیه آب و ایجاد زیستگاه برای گونههای مختلف دریایی دارند و صدفسازی که در کشور ما چند سالی است به صورت یک صنعت درآمده، تهدیدی برای اکوسیستم ساحلی بهشمار میرود. در کشورهای آسیای جنوب شرقی هنر صدفسازی بیش از دیگر نقاط جهان مورد توجه است اما توجه به منابع زیستی و پایداری تولیدات صنایعدستی بیش از پیش مورد توجه آنها است.
این استاد دانشگاه و پژوهشگر حوزه گردشگری با تاکید بر اینکه اگر پیوستهای محیطزیستی در طرح و تصویب شهر ملی صدف – که بندر دیر مدنظر است – مورد توجه قرار نگرفته باشد، قطعا این طرح وجاهت قانونی نخواهد داشت، افزود: این طرح با این شرایط باعث آسیبهای جبرانناپذیر به تنوع زیستی و تخریب زیستگاههای ساحلی بندر دیر خواهد شد.
مظفری در پاسخ به این پرسش مبنی بر اینکه آموزش جوامع محلی برای آگاهی از اهمیت صدفها در اکوسیستم سواحل خلیجفارس چقدر میتواند در حفظ آنها در گستره طبیعت مؤثر واقع شود؟، گفت: بیشک مهمترین نوع حفاظت از اکوسیستم، نه فقط در سواحل؛ بلکه در تمامی محیط زندگی، آموزش، تسهیلگری و همافزایی جوامع محلی است. آگاه شدن جوامع محلی در ارتباط با بوم، اقلیم و داراییهای طبیعی مانند آب، گیاهان و جانوران کمک بسیار بزرگی در حفظ و ایجاد چرخه متعادل زیستی در هر جامعه و اکوسیستم دارد. حفاظت از صدفهای سواحل نیز یکی از وظایفی است که بر عهده همه ما است. من به عنوان یک گردشگر باید بدانم این صدفهایی که در سواحل خلیجفارس میبینم، در اینجا زیباتر است تا اینکه آنها را بردارم و در دکور اتاقم قرار دهم یا به دیگری هدیه دهم. اگر بومیان ما به این مهم توجه داشته باشند، حتی به گردشگرانی که در سواحل حضور پیدا میکنند نیز اجازه برداشتن حلزونها و صدفها را نخواهند داد.
این کارشناس حوزه گردشگری در پاسخ به سوال دیگری که چه زمانی گسترش هنر صدفسازی میتواند به نحو مطلوبی گردشگری ما را رونق بدهد، تصریح کرد: صنایعدستی خواهر گردشگری است! اغلب گردشگران برای یادگاری یا سوغات از صنایعدستی هر منطقه خریداری میکنند و به دیار خود میبرند. قطعا صنایعدستی یکی از جاذبههای هر دیار است و به نوعی یک از مؤلفههای وفاداری هر گردشگر نسبت به هر مقصد است.
آورده اقتصادی صنایعدستی نیز برای هر مقصد بسیار بالاست؛ ولی زمانی این آورده میتواند ماندگار باشد و بماند که بهصورت پایدار دیده شود. به این معنی که تمامی ارکان توسعه، از جامعه محلی گرفته تا ارزشهای فرهنگی تا محیطزیست و همه بازیگران این عرصه در این توسعه دیده شوند. هنر صدفسازی نیز زمانی میتواند رونق مطلوبی در گردشگری ما ایجاد کند که پیوستهای محیطزیستی را ببیند و رعایت کند وگرنه حال و روز بندر دیر و روستاهای ساحلی این شهرستان نیز مانند جزیره هرمز خواهد شد که استفاده بیرویه از خاک سرخش، آنچنان زیاد شد که صنعت گردشگری در این جزیره ارزشمند را دچار خدشههای اساسی کرده است.
منبع: هامون ایران