خلیج فارس: صداوسیما در توئیتر خود اعلام کرده که درهای این سازمان به روی تمام طیفهای سیاسی باز است و آماده گفتوگو با دیدگاههای متنوع میباشد.
سیاست
خلیج فارس:رضا غبیشاوی در عصرایران نوشت: بهترین واکنش به سخنان و رفتار اخیر ترامپ این است که برای منافع ایران و دفع شر ترامپ، همین امروز پزشکیان گوشی تلفن را بردارد و شخصا با ترامپ تماس بگیرد و درباره یک توافق و معامله خوب، گفتگو کند.
محور و زمینه مشترک گفتگو و معامله میان دو رئیس همان چیزی است که ترامپ گفته و ایران هم بارها آن را تکرار کرده : ایران سلاح هسته ای ندارد و قرار نیست داشته باشد.
ترامپ سه شنبه ضمن امضای بخشنامه “فشار حداکثری علیه ایران”، خواستار مذاکره و دیدار با همتای ایرانی خود شد و گفت که برای معامله و توافق عالی با طرف ایرانی آماده است.
او در نخستین موضع گیری طولانی و بیش از چند کلمه ای، درباره ایران صحبت کرد و گفت: به ایران که بسیار مورد توجه است می گویم تمایل دارم بتوانم معامله عالی داشته باشم. دوست نداشتم امضا کنم…می خواهم یک توافق عالی بکنیم… فقط ثابت کنند سلاح هسته ای نمی سازند…که نباید کار سختی باشد… ایرانیان را دوست دارم. این (امضای بخشنامه فشار حداکثری)، یکی از آنها ست که درباره اش دو دل هستم اما همه می گویند باید امضا کنم…امیدوارم خیلی نیاز نباشد از این سیاست استفاده کنیم و بتوانیم سر برنامه هسته ای به یک توافق برسیم. آنها (ایران) نمی توانند یک چیز را داشته باشند. نمی توانند سلاح هسته ای داشته باشند” ایران کشور ضعیفی نیست قوی است”.
او گفت در امضای بخشنامه “فشار حداکثری علیه ایران” دو دل و از این کار متنفر بوده است. با این حرف ارزش آن را کاهش داد. این بخشنامه هیچ تحریم جدیدی را شامل نمی شود بلکه تاکیدی بر تحریم های موجود است.
ترامپ شیوه خاص خود را برای تعامل با دیگران دارد. حتی هم پیمانان و متحدانی مثل کانادا و اروپا. روش کار او این است. خواسته ای را مطرح می کند. سپس مجازات / تحریم علیه طرف مقابل اعمال یا تهدید می کند. هدف این است که طرف مقابل به سرعت و حداقل فاصله، با ترامپ تماس بگیرد و درباره چالش و یا مشکل مورد نظر ترامپ، وارد گفتگو و نتیجه حاصل شود.
در همین چند روزی که از بازگشت ترامپ به کاخ سفید می گذرد او با کلمبیا، مکزیک و کانادا وارد چالش شد و علیه آنها مجازات ها، تحریم ها و اقداماتی را انجام داد از جمله اینکه علیه واردات از کانادا و مکزیک، تعرفه سنگین 25 درصدی اعمال کرد. علیه کلمبیا هم تحریم های شدیدی از جمله منع صدور ویزا برای مقامات دولتی و تعرفه 25 درصدی بر واردات اعلام کرد. با این حال در فاصله یک یا دو روز، در مکالمه های تلفنی جداگانه سران کانادا، مکزیک و کلمبیا با ترامپ و کاخ سفید، تحریم ها و اقدامات منفی، متوقف شدند.
ترامپ به شیوه خودش یا به روش ترامپی، ایران را دعوت به مذاکره کرده است. روش او این است که اقدامات منفی را علیه طرف مقابل اعمال می کند تا او به سرعت برای گفتگو و مذاکره درباره موضوع مورد اشاره ترامپ، مراجعه کند. بدون تشبیه کامل، مثل اداره برق یا مخابرات که برق و تلفن مشتری را قطع می کنند تا او به سرعت به آنها مراجعه کند.
با این تفاوت که مشکل ترامپ با مکزیک، کانادا و کلمبیا و برزیل و چین و اتحادیه اروپا و انگلیس، واقعا مسائل جدی و مشکل اساسی و در بسیاری از موارد مثل ناترازی تجاری، برد – باخت هستند. ترامپ معترض است که چرا نسبت واردات امریکا از برخی کشورها از صادرات امریکا به آنها بیشتر است. در نتیجه او برای تغییر این ناترازی، دست به اعمال تعرفه بر این واردات می زند. یا در دیگر موارد، مشکل، حرکت پناهجویان از کشورهایی مثل مکزیک و کلمبیا و برزیل به سمت خاک امریکاست. مسئله ای بی نهایت پیچیده و مبهم. با این حال جنس موضوع و خواسته ترامپ از ایران نسبت به این مسائل، ساده تر و مورد توافق دوطرف و برد – برد است.
ترامپ به شیوه ترامپی، طرف ایرانی را دعوت به مذاکره کرده است. این شیوه منحصر به فرد شخص ترامپ را نباید با دیگر سران کشورها مقایسه کرد. او به جای فرمان اجرایی، بخشنامه را انتخاب کرد در حالی که محتوا یکی است. درگفتار هم گفت خواهان تعامل و توافق عالی با ایران است و برای دیدار و گفتگو با همتای ایران، اعلام آمادگی کرد. او گفت یک خواسته دارد و آن اینکه ایران نباید بمب اتمی داشته باشد. حتی گفت که فکر می کند رهبران ایران هم خواهان بمب اتمی نیستند.
او همزمان با امضای بخشنامه “فشار حداکثری علیه ایران” خواستار مذاکره با همتای خود در ایران شده است. مهمترین بخش این بخشنامه، دستور اجرای شدید تحریم ها با هدف صفرسازی صادرات نفت ایران است.
در واکنش به پیشنهاد تماس تلفنی پزشکیان با ترامپ، ممکن است بگویید این رفتار، غیرعادی است. پاسخ این است که مگر ترامپ، عادی است؟ ترامپ، فردی به شدت غیرعادی با رفتارهای عجیب و غریب است. رفتارهایی که به بسیاری از مردم جهان و بیشتر از همه به 85 میلیون انسان ساکن ایران آسیب می زند.
برای حل مسائل غیرعادی با افراد غیرعادی، باید از شیوه های غیرعادی استفاده کرد. ترامپ غیرعادی ترین رئیس در راس غیرعادی ترین کشور جهان است.
افراد در حالت عادی هیچ گاه ناگهان با لباس به آب شیرجه نمی زنند مگر اینکه شرایط غیرعادی باشد مثل نجات دادن کسی که در حال غرق شدن است. در این صورت کسی به این رفتار غیرعادی، نه تنها ایراد نمی گیرد بلکه تحسین هم می کند. اگر دست به چنین رفتار غیرعادی نزد مورد بازخواست و ملامت خواهد بود.
ممکن است بگویید وقتی ایران و امریکا، رابطه دیپلماتیک رسمی ندارند؛ وقتی در پایتخت های یکدیگر سفارتخانه ندارند چطور ممکن است سران دو کشور گفتگوی تلفنی داشته باشند؟ پاسخ این است که سران ایران و امریکا قبلا هم یک بار باهم تلفنی گفتگو کرده اند. حسن روحانی و باراک اوباما سران وقت دو کشور در ۵ مهر ۱۳۹۲ گفتگوی تلفنی 15 دقیقه ای داشتند. ثانیا ایران و مصر هم رابطه رسمی و دیپلماتیک ندارند اما بارها سران دو طرف هم باهم دیدار داشته اند هم تلفنی گفتگو کرده اند.
اینکه چیزی نیست ایران با دولت طالبان که آن را به رسمیت نمی شناسد ارتباطات رسمی و کاری و سفرهای رسمی دارد. به تازگی هم عباس عراقچی وزیرخارجه ایران در سفر رسمی به کابل، با نخست وزیر و وزیر خارجه دولت طالبان دیدار و گفتگو کرد. در حالی که دولت جمهوری اسلامی ایران هنوز دولت طالبان (امارت اسلامی افغانستان) را به رسمیت نمی شناسد اما ساختمان سفارت افغانستان در تهران و کنسولگری آنها در مشهد هم تحویل دولت طالبان داده شده گرچه چون به رسمیت نمی شناسیم همچنان پس از گذشت 3 سال از سرنگونی جمهوری اسلامی افغانستان، اما پرچم آن برفراز سفارت افغانستان در تهران است و خبری از پرچم امارت اسلامی نیست.
سفارت افغانستان در تهران با وجود اینکه در اختیار کادر اعزامی دولت طالبان است اما چون ایران این دولت را به رسمیت نمی شناسد همچنان پرچم جمهوری اسلامی افغانستان بر فراز ساختمان این کشور در تهران است. با دولت طالبان در افغانستان که به رسمیت نمی شناسیم ارتباطات رسمی و دیدار و گفتگو داریم دولت امریکا را که به رسمیت می شناسیم جای خود دارد.
ممکن است بگویید اگر پزشکیان دست به این کار بزند یعنی همین امروز با ترامپ تلفنی گفتگو کند شان و جایگاه ریاست جمهوری را رعایت نکرده و خود را کوچک کرده است. پاسخ این است که شان و جایگاه ریاست جمهوری به توانایی دفاع از حقوق و منافع کشور و مردم است. شان و جایگاهی که مانع از این باشد کمترین ارزشی ندارد. تک تک مردم از رئیس جمهوری می خواهند برای دفاع از حقوق و منافع کشور و مردم، دست به هرکاری بزند. اگر این کار نیازمند تماس تلفنی با ترامپ است چرا که نه؟
تشریفات و قواعد و شان و جایگاه، همه اینها ابزاری برای برآورده کردن اهدافی هستند. واگر نه به خودی خود، هیچ ارزش و قیمتی ندارند. چه رسد به اینکه مانع اهداف باشند.
ممکن است بگویید اگر تلفنی گفتگو کرد و نتیجه ای نگرفت چه؟ پاسخ این است که در هیچ حرکت و اقدامی، تضمینی وجود ندارد اما باید با بررسی و آگاهی و پیش بینی آینده و نظر به همه شرایط ، برای کسب اهداف و نتیجه، تلاش کرد. مثل مسابقه فوتبال که برای پیروزی باید به میدان رفت اما تضمینی هم برای کسب نتیجه صددرصدی نیست.
ممکن است بگویید اگر پزشکیان دست به این کار بزند به معنی تایید اقدامات ترامپ و مشروعیت دادن و حمایت از کسی است که بیشترین تحریم ها را علیه ایران اعمال کرد و دست به ترور سردار سلیمانی هم زد. در پاسخ می توان گفت گفتگو به معنی تایید یا رد طرف مقابل نیست. جمهوری اسلامی با وجود 8 سال جنگ تن به تن و بعد از صدها هزار شهید از جمله شهادت شماری از فرماندهان و اشغال بخش هایی از خاک ایران، با صدام وارد گفتگو شد. علاوه بر اینکه روابط را هم عادی سازی کرد و سران ایران هم از صدام برای سفر به تهران دعوت کردند و در دیدارهای رسمی جویای حال و احوال “برادرم صدام حسین” هم شدند.
ممکن است بگویید اگر پزشکیان دست به این اقدام بزند دیگران می گویند رئیس جمهوری ایران ترسیده و به همین دلیل به ترامپ زنگ زده است. در پاسخ باید گفت کار صحیح را باید انجام داد هر چند تلخ و گزنده باشد. در حالی که این اقدام نه تلخ است و نه گزنده
حتی اگر کل مردم جهان بگویند پزشکیان ترسیده اما او اگر کاری را درست می داند باید انجام دهد. اصلا فرض می گیریم چنین چیزی واقعیت داشته باشد که ندارد.
اولا که پزشکیان در برابر مردم ایران مسوول است. وقتی می توان کاری برای مردم ایران انجام دهد و آنها را از تحریم دور کند باید انجام دهد اینکه مردم جهان چه می گویند اهمیتی ندارد.
اگر پزشکیان به این نتیجه برسد که اقدامی می تواند مانع از تحریم ایران شود یا تحریم ها را کاهش دهد اگر بتواند یک گام برای دور کردن شر ترامپ بردارد باید انجام دهد و اگر انجام ندهد نه تنها در برابر وجدان خود مسوول است نه تنها به قسمی که در برابر ملت یاد کرده پایبند نبوده بلکه شرمنده 85 میلیون ایرانی خواهد شد که برای این دفع شر، به او ماموریت و وکالت داده اند.
چگونه از حماس در فلسطین تا دولت شیعه عراق با ترامپ گفتگو و برای مذاکره برنامه ریزی می کنند اما به ایران و پزشکیان که می رسد… .
چه ایران گفتگو بکند چه گفتگو نکند ترامپ سرجایش هست. او قصد دارد فشارها و تحریم های حداکثری را دوباره علیه ایران و ایرانیان اعمال کند. اقداماتی که با تشویق و خواست بسیاری از کشورهای مهم جهان و منطقه همراه می شود. این وظیفه دولت و رئیس جمهوری ایران است که برای جلوگیری از این اتفاق، تلاش کنند و دست به کاری بزنند. اگر این تلاش، یک تماس تلفنی باشد چرا که نه؟
شاید گفته شود اگر پزشکیان دست به این اقدام بزند ترامپ خوشحال خواهد شد و باعث تقویت ترامپ می شود و به اعتبار و کارنامه او اضافه می شود. در پاسخ باید گفت برای پزشکیان و طرف ایرانی باید منافع مردم ایران مهم باشد. اگر تماس تلفنی و گفتگوی مستقیم پزشکیان – ترامپ می تواند گامی کوچک برای دفاع از منافع ایران باشد و آنها را از خطر و آسیب دور کند چرا که نه؟
اشتراک ایران و امریکا در نه به سلاح هسته ای
ترامپ به صراحت گفته که تنها یک خواسته از ایران دارد و آن اینکه، سلاح هسته ای نداشته باشد. این همان چیزی است که از ابتدا تاکنون بارها مقامات ایران بر آن تاکید کرده اند.
این موضوع می تواند زمینه مشترک و اشتراک نظر دوطرف باشد. همه مذاکرات قبلی میان ایران و طرف های غربی شامل اروپا و امریکا هم بر همین پایه استوار بوده است. برخلاف داستان هسته ای کره شمالی که این کشور بمب اتمی دارد و به صراحت گفته است دارد.
پس بر پایه همین اشتراک نظر میان ایران و امریکا یعنی اینکه تهران نمی خواهد بمب اتمی داشته باشد دو طرف می توانند مذاکرات را شروع کنند و به توافقی برسند که هم تحریم های ضدایرانی امریکا برداشته شود هم پایانی باشد بر 23 سال تنش هسته ای ایران. البته هیچ تضمینی درباره هیچ چیزی وجود ندارد بلکه این بهترین، کم هزینه ترین و راحت ترین مسیر ممکن است.
همچنین این تنها اشتراک نظر ایران و امریکا نیست. دو کشور درباره مسائل مختلف اشتراک نظر دارند. از جمله در اینکه افغانستان و عراق باثبات و امن باشند و گروه های تروریستی و داعش دوباره در آنها فعال نشود. همچنین درباره سوریه که دو کشور درباره برقراری امنیت و ثبات و صلح و منع حضور دوباره داعش در این کشور اشتراک دارند.
درباره فلسطین و غزه هم ایران و امریکا اشتراک نظر دارند: درباره اینکه در کرانه باختری و غزه، صلح و آرامش برقرار باشد. اینکه در غزه آتش بس ادامه یابد. هم ایران و هم امریکا از حامیان آتش بس در غزه و مخالفان ازسرگیری درگیری و جنگ در این منطقه هستند. البته سخن اخیر ترامپ درباره مالکیت بر غزه با مخالفت همه روبه رو شده است.
ضمن اینکه ایران و امریکا هر دو درباره کاهش حضور نظامی امریکا در منطقه نیز هم نظر هستند. یکی از حوزه هایی که ترامپ به شدت علاقمند به آن است همین کاهش حضور نظامی امریکا در خارج از مرزهای این کشور است. خلیج فارس یکی از متراکم ترین مناطق جهان در زمینه حضور نظامیان امریکاست.
ترامپ در نخستین موضع گیری و اعلام برنامه اش درباره ایران چه کرد؟ ترامپ هم هویج را نشان داد و هم چماق را بالا برد. هر دو باهم.
این سیاست قدیمی امریکا در برابر ایران است البته به شکل جدید و کاملا متفاوت.
امریکا از زمان آغاز تنش بر سر برنامه هسته ای ایران همزمان با اعمال تحریم های شدید علیه ایران، باب گفتگو و مذاکرات با تهران را هم باز گذاشت. دو خط موازی مجازات / تحریم و مذاکرات با ایران را همزمان ادامه داد. گاهی یک خط پررنگ تر از خط دیگری می شد و گاهی خط دیگر، متوقف و خط دیگر سرعت بیشتری می یافت اما همیشه این دو خط باهم و در کنار هم بوده اند.
مردم را برای رفع فیلترینگ ۵ماه معطل کردند آخر هم یک تصمیم نصفه و نیمه گرفتند
خلیج فارس:روزنامه هممیهن در یادداشتی با عنوان «سیاست “مقلوبه”» ضمن اشاره به مفهوم اصلی سیاست، به برداشت مقلوب از این مفهوم و تحریف این امر در میان نظرسنجان این حوزه پرداخته است.
این روزنامه در سرمقاله خود نوشت: اگر بخواهیم وضعیت ایران را دقیق توصیف و تحلیل کنیم، باید بگوییم که یک ویژگی مهم آن قلب و تحریف امر سیاست در ایران است. سیاست بهمعنای جدلهای بیهوده و تامین منافع شخصی و گروهی نیست. سیاست عالیترین سطح خردمندی و عقلانیت با هدف تامین خیر عمومی است.
سیاست یعنی اداره کشور با هدف تامین رفاه و آسایش و ایجاد اعتمادبهنفس و رضایتمندی بیشتر در مردم است. در این معنا، سیاست چیزی در مقابل اقتصاد و فرهنگ و امور اجتماعی و نظامی و امنیتی نیست؛ بلکه نحوه تنظیم همه این امور برای تامین اهداف ذکر شده است.
متاسفانه وضعیت امر سیاسی در ایران بهگونهای شده است که هرکدام از حوزههای دیگر برای خود متولیانی دارند که میخواهند و میتوانند اداره امور را مطابق ضوابط حوزه خود عهدهدار شوند و آن را در جهت منافع خاص آن حوزه مدیریت کنند.
هیچکدام از این حوزههای پیشگفته در عین استقلال نسبی که دارند و باید هم داشته باشند، حق ندارند بهتنهایی یا بیرون از سیاست تصمیماتی بگیرند که در سرنوشت کشور و ملت تاثیر تعیینکنندهای دارد.
نتیجه این نوع مدیریت امور و دخالتهای جزیرهای در سیاست را در این روزها بهخوبی میبینیم. نیروهای نظامی و امنیتی فقط اولویتهای خود را میبینند. متولیان یا مدعیان فرهنگی نیز اولویتهای دیگری دارند، مردم هم با مشکلات اقتصادی درگیر هستند، مسائل اجتماعی هم کم نیست و هرکس بر حسب سلیقه و از زاویه خود با آنها درگیری دارد.
آنکه باید اینها را با هم جمع و هماهنگ کند و بر حسب امکانات کشور اولویت دهد و حل کند، سیاست است که مرجعیت و نمایندگی گذشته را در میان مردم خود ندارد. این مراجع سیاسی هستند که در برابر مردم پاسخگو باید باشند و متناسب این پاسخگویی و مسئولیتها هم باید قدرت و اختیارات داشته باشند.
ولی، چون قدرت متکثر و پراکنده است و در نقطه مقابل، مسئولیت متمرکز و واحد است، با چنین وضعی، بعید است که بتوان مشکلات را حل کرد. حتی در حد شناخت مشکلات هم تمرکز قدرت وجود ندارد.
جامعهای که برای رفع فیلترینگ ۵ماه مردم را معطل کردند و در پایان هم یک تصمیم نصفه و نیمه و ضعیف گرفتند تا همچنان بازار فیلترشکنفروشها در رونق باشد ولی در عمل معلوم شد که مخالفان رفع فیلترینگ فقط چند ده نفرند؛ آن هم موتورسوار هستند.
این نشان میدهد که یک جای کار سیاست ما ایراد دارد. آنکه خود را در جلسات دولتی قدرتمند نشان میدهد، در عمل و میدان سیاست یک مترسک نحیف و بیخاصیت است. این سیاستورزی نیست که چنین نیروی اندکی که در حد صفر هستند خود را باد کنند و بهجای غول سیاست جا بزنند.
اینها نیروهایی بودند که برای بیش از دو دهه هر رفتاری که خواستند با رانتهای سیاسی انجام دادند و به خودشان هم امر مشتبه شد که گویا پایگاهی و اعتباری در جامعه دارند؛ غافل از اینکه حیات آنان با استفاده از دوپینگ سیاسی ادامه داشت و برخلاف گذشته، امروز امکانات برای دوپینگ فراهم نیست.
ولی مشکل این است که اجازه نمیدهند تا خلأ سیاسی موجود هم پُر شود و سیاست در جایگاه شایسته و بایسته خود قرار گیرد، در نتیجه رفتار آنان موجب ناترازی شدید سیاسی شده است.
ناترازی به این معنی که فعالان موجود در عرصه سیاست، بازتابدهنده نمایندگی اجتماعی و مردم نیستند. در نتیجه مردم کمتر از گذشته در عرصه سیاسی حضور دارند؛ درحالیکه این عرصه باید محل ظهور اراده مردم باشد.
خلیج فارس:محمد مهاجری طی یادداشتی در کانال تلگرامی خود نوشت: خانم مهاجرانی سخنگوی محترم دولت در برابر پرسشهای مختلف از جمله فیلترینگ، تورم، انتصابات، اجرای قانون حجاب و… یک نسخه ثابت دارد: صبرکنید، زود قضاوت نکنید، منتظر عملکردها باشید و…
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از فرارو؛توصیه به صبر، البته چیز خوبی است اما مگر مردم جز صبر، کار دیگری هم میتوانند بکنند؟ دلار گران میشود صبر میکنند؛ قیمت نان و لبنیات جهش میکند صبر میکنند؛ در کل شبانه روز سرعت لاک پشتی اینترنت آزارشان میدهد صبر میکنند؛ استاندار پایداریچی منصوب میشود صبر میکنند. هر مشکل دیگری هم پیش میآید صبر میکنند. آنقدر صبر کردهاند که واژه «صبر» پیش آنها کم آورده است.
اما توصیه به صبر، وظیفه سخنگوی دولت نیست. این توصیه، بیتعارف یعنی ماله کشی. اگر برای پرسشهای جامعه جواب به دردخور ندارید، پشت میز سخنگویی نایستید. اگر هم ایستادید بگویید در باره فلان سوال و بهمان موضوع حرفی ندارم.
مثلا اگر میپرسند رفع فیلترینگ چه شد؟ جواب بدهید این کار وظیفه شورایعالی فضای مجازی است و اعضای این شورا با وجود خواسته حدود۷۰درصدی مردم برای برداشتن فیلتر، ککشان نمیگزد، پس بروید دلیلش را از خود شورا بپرسید.
و اگر به شما گفتند «مگر آقای پزشکیان در تبلیغات انتخاباتی نمیدانستند که رفع فیلتر، در اختیار او نیست؟» بگویید من خبر ندارم. همین.
یا اگر در باره انتصابات میپرسند بگویید سیاست کوچه پس کوچههایی دارد که مردم را به آنها راهی نیست. یک جایی با یک جایی زد و بند کردهاند و از این فرایند یک استاندار پایداریچی مثلا برای اصفهان درآمده.
لاپوشانی نکنید چون بعدا به زحمت میافتید. وقتی شفاف حرف بزنید هم خودتان را نجات میدهید، هم رئیس جمهور را. مخاطب نیز قانع میشود و انتظاراتش را برای آینده تقلیل میدهد.
در مورد بعضی چیزها هم خودتان را به کوچه علی چپ بزنید. یادم نمیرود وقتی در دولت قبل به سرعت اینترنت اعتراض کردم، یکی از مسئولان وقت در تماس تلفنی که ادعا کرد از سوی وزیرمحترم قطع ارتباطات، مامور به آن شده صراحتا گفت سرعت اینترنت خیلی هم خوب است و تو نمیفهمی. اگر قبول نداری بیا با هم یک ماشین سوارشویم، همه نقاط شهر بگردیم و با دستگاهی که ما خودمان داریم، به تو اثبات کنیم که سرعت اینترنت خیلی هم خوب است. باور کنید از این جواب دندانشکن بلافاصله قانع شدم!
خانم سخنگو هم در برخی مواقع میتواند از همین روش استفاده کند. سخنگوی دولت قبل هم این کار را خوب بلد بود. نتیجه آن شیوه، البته این است که آن سخنگو حتی اسمش در یاد کسی نمانده، هر چند رسمش فراموش شدنی نیست!
خلیج فارس:عباس عبدی طی یادداشتی با عنوان «بنزین سیاسیترین کالا» در روزنامه اعتماد نوشت: در ادامه یادداشت دیروز درباره وضع خطیر گاز باید گفت که وضعیت سایر حاملهای انرژی نیز در محدوده بحرانی است. در واقع کلیت بخش انرژی دچار مشکل است. کافی است که گفته شود تشکیل سرمایه ثابت در اقتصاد ایران در پایان دهه ۱۳۹۰ نسبت به آغاز آن حدودا نصف شد، در مقابل استهلاک سرمایه حدود ۵۰ درصد افزایش یافت و این روند افزایشی نیز همچنان ادامه دارد.
در نهایت به اینجا رسید که از سال ۱۳۹۷ به بعد تشکیل سرمایه ثابت در بهترین حالت جبران استهلاک را کرده است. ولی این مساله در بخش نفت و گاز خیلی بدتر است. به این معنی که موجودی سرمایه در این بخش در دهه ۱۳۹۰ حدود ۲۵ درصد کمتر شده است. در حالی که همچنان بهرهبرداری از مخازن آنها ادامه دارد. مثل خودرویی است که ارزش و کیفیت آن در حال کاهش است ولی همچنان میخواهد مثل گذشته و حتی بیشتر مسافر جابهجا کند و حتی پولی خرج تعمیر آن هم نمیشود. همچنین نسبت سرمایهگذاری به ازای هر بشکه نفت تولیدی در ایران طی سالهای گذشته یکدهم کشورهای اصلی تولیدکننده نفت بوده است.
بنزین یکی از حاملهای مهم انرژی در ایران است که همیشه هم سیاسی شده است. میانگین مصرف روزانه بنزین در ایران طی ۹ سال گذشته از ۸۲ میلیون لیتر در روز به ۱۲۱ میلیون لیتر رسیده که به معنای افزایش ۵۰ درصدی آن است. افزایش قیمت نیز فقط ۵۰ درصد بوده در حالی که تورم در این فاصله زمانی، حدود ۱۰ برابر شده، به عبارت دیگر قیمت بنزین نسبت به سال ۱۳۹۴ حدود یکپنجم شده است.
با این وضع گمان میکنید که بنزین چه شرایطی باید داشته باشد؟ با بهرهبرداری از پالایشگاه خلیجفارس؛ کشور در مرحله صادرات بنزین قرار گرفت، زیرا اضافه بر نیاز داشت، ولی در همین ۵-۴ سال گذشته چنان شیب مصرف بالا رفت که دوباره در این شرایط بحرانی ارزی، مجبور به واردات شدهایم، گفته میشود تا حدود ۵ میلیارد دلار فقط واردات بنزین داریم. جالب است که کل ارزی که برای داروی کشور تخصیص مییابد خیلی کمتر از این رقم است و برای واردات و تامین دارو با مشکل مواجه هستند.
مقایسه تامین بودجه برای بنزین با وضعیت آموزش و پرورش، وضع تغذیه و امنیت غذایی، بهداشت، دستگاه قضایی و… همه موارد دیگر حکایت از این میکند که مساله سیاستگذاری در ایران در امور اقتصادی به ویژه انرژی با یک مشکل اساسی مواجه است. جالب اینکه قاچاق بنزین نیز به وفور دیده میشود. از آن مهمتر اینکه برخی مسافران تابستانی به علت کمبود بنزین مجبور شدهاند بنزین را با قیمتهای گران تهیه کنند. قیمتهایی که هیچ مبلغ آن در خزانه و حساب تولیدکننده واریز نمیشود.
با اطمینان میتوان گفت که سیاست انرژی در ایران در جهان منحصربهفرد است. همه کارشناسان میدانند که ادامه این سیاست نادرست و به زیان جامعه است، ولی در عین حال کسی جرات و شهامت حل آن را ندارد. این وضعیت به نحوی با منافع و زیانهای گروههای گوناگون گره خورده است که سیاستگذار نه جرات حذف منافع مذکور و نه توان جبران زیانهای این سیاست برای اقشار زیاندیده را دارد. بدتر از همه اینکه برای حل مساله یا تخفیف ناترازی ممکن است به تولید بنزینهای باکیفیت پایین متوسل شوند که آلودگی زیادی را در پاییز و زمستان ایجاد میکند. این آلودگی را بگذارید در کنار آلودگیهای ناشی از سوخت مازوت در نیروگاهها، متوجه ابعاد مشکل میشویم.
بنزین را میتوان وارد کرد، ولی برای واردات باید ارز پرداخت و دهها رقم دیگر از واردات که ضروری هم هستند تحت فشار واردات بنزین قرار میگیرند و حذف خواهند شد. گران کردن آن هم مورد اعتراض مردم است، به ویژه اینکه سیاست خودرویی کشور ایراد اساسی دارد. خودروهای کمکیفیت با مصرف بالا و قیمت بسیار گران تولید میشود و اجازه واردات خودروی خوب و با مصرف پایین داده نمیشود. در واقع حداقل بخشی از این مصرف فراوان بنزین محصول همین سیاست تولید خودرو است. قیمت هم در حد رایگان است. بنابراین کیفیت بنزین تولیدی روز به روز سقوط میکند و عوارض بیماریزای آن بیشتر و هوا نیز آلودهتر میشود.
مجموعه این عوامل موجب شده است که تمامی شاخصهای مصرف انرژی در ایران در موقعیت بدی قرار گیرند. مصرف انرژی به ازای هر واحد ارزش تولید کالا و خدمات در ایران، بیش از ۳ تا ۴ برابر میانگین جهانی است. مصرف بنزین به نسبت جمعیت کشور و در مقایسه با سطح توسعه اقتصادی و تعداد خودرو نیز بسیار بالاتر از میانگین کشورهای مشابه و پیشرفته است. قیمت انرژی، رابطه میان قیمت همه کالاها و خدمات و کلا قیمتهای نسبی را خراب کرده و همه اینها به زیان مردم، کشور و اقتصاد و تولید است.
خلیج فارس:هومان دوراندیش در عصر ایران نوشت: احمد بخشایشی اردستانی، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی، گفته است: «ایران در راستای همکاریهای اقتصادی و سیاسی خود به روسیه پهپاد و موشک صادر میکند. در مقابل روسها با ایران همکاری میکنند تا تحریمها را دور بزنیم ما خیلی از اجناسمان را از روسیه وارد میکنیم. از روسیه سویا و ذرت و … وارد میکنیم. اروپاییها به اوکراین، اسلحه میفروشند. ناتو وارد اوکراین شده چرا ما در جهت حمایت از متحد خود به روسیه موشک و پهپاد ندهیم؟»
اینکه یک عضو کمیسیون سیاست خارجی مجلس با چنین صراحتی میگوید ایران به روسیه پهپاد و موشک صادر میکند، عجیب است چون وزارت خارجۀ جمهوری اسلامی ایران بارها چنین ادعایی را تکذیب کرده.
آقای بخشایشی اردستانی اگرچه از فروش پهپاد و موشک به روسیه برای مصرف این تسلیحات در جنگ با اوکراین دفاع کرده، ولی ضمنا گفته است در بین ادعاهای متخالف رسانهها و دولتمردان غربی و اوکراینی و مقامات سیاسی ایران، حرف راست و درست را آنها زدهاند نه دولتمردان ما!
اما نکتۀ جالبتر سخنان بخشایشی اردستانی آنجاست که میگوید اروپاییها به اوکراین اسلحه میدهند، چرا ما به متحد خودمان موشک و پهپاد ندهیم؟ پاسخ این سؤال روشن است: چون “متحد ما” در این جنگ، کشور متجاوز است. این روسیه بوده که به اوکراین حمله کرده نه اوکراین به روسیه.
در دهۀ طلایی 60، در کتاب آموزش نظامی و آمادگی دفاعی، که در مدارس راهنمایی تدریس میشد، نظرگاه انقلاب اسلامی دربارۀ جنگهای عالم به این صورت تبیین شده بود که جنگهای رایج در دنیا، گاهی جنگ حق و باطلاند، گاهی جنگ باطل و باطل.
مثلا جنگ جهانی دوم جنگ میان باطل و باطل توصیف میشد، جنگ ایران و عراق هم جنگ بین حق و باطل؛ چون عراق در جنگ با ایران، کشور متجاوز بود. در جنگ جهانی دوم هم با اینکه آلمان کشور متجاوز بود، ولی چون بریتانیا و شوروی و آمریکا و فرانسه و سایر ملل اروپایی، لیبرال و کمونیست بودند و عقاید درستی نداشتند، پس جنگشان با نازیسم و فاشیسم، جنگ باطل با باطل بود.
بر این اساس، جنگ روسیه با اوکراین از دو حال خارج نیست: یا شبیه جنگ عراق با ایران است که در این صورت روسیه به دلیل متجاوز بودن، طرف باطل ماجراست و اوکراین طرف حق، یا شبیه جنگ جهانی دوم است که اوکراینیها هم به دلیل عقاید نادرستشان، مثل روسهای متجاوز، باطل تشریف دارند.
به هر حال هر طور که حساب کنیم، جنگ روسیه با اوکراین، از منظر انقلاب اسلامی، یعنی با ملاکهای انقلابیون مسلمان ایران، جنگ حق با باطل نیست. اگر هم کشوری در این میان بر حق باشد، اوکراین است. ولی چون دولت اوکراین از نظر انقلابیون کشور ما نوکر غرب است، پس اوکراین هم باطل است.
بر باطل بودن روسیه هم که پیشاپیش روشن است؛ چراکه از یکسو کشور متجاوز در این جنگ است، از سوی دیگر پوتینیسم ترکیبی از تجاوزگراییِ تزاریسم و کمونیسم است که هر دو باطلاند.
بنابراین وقتی که آقای اردستانی میگوید اروپاییها به اوکراین اسلحه میدهند و چرا ما به متحد خودمان موشک و پهپاد ندهیم، پاسخش این است: چون نظام برآمده از انقلاب اسلامی، مطابق مبانی ادعایی خودش، مبانیای که در مدارس به دانشآموزان تدریس هم شده، در هیچ جنگی نباید طرف باطل بایستد. چه در جنگ باطل با باطل، چه در جنگ باطل با حق.
البته آقای اردستانی احتمالا در جواب میگویند: ای آقا! حالا سیوچند سال قبل در یک کتاب آموزش و پرورش، آموزههایی به خورد دانشآموزان دهههای 60 و 70 داده شده؛ امروز دوران دیگری است و زمانه عوض شده و نیازهای ما فرق کرده و معیارهایمان نیز باید فرق کند.
اینکه گفته شود چون اروپا به اوکراین کمک میکند، پس ما هم باید به روسیه کمک کنیم، معنایی جز این ندارد که حکومت برآمده از انقلاب اسلامی باید اروپا را در سیاست خارجی و سیاست نظامیاش الگو قرار دهد. در حالی که انقلاب اسلامی، علیالادعا، معطوف به اصلاح وضع ایران و جهان بوده.
اینکه اصولگرایانی چون بخشایشی اردستانی بر مبنای موازین “اخلاق متعارف”، مدام از سیاست خارجی کشورهای غربی انتقاد میکنند ولی در بزنگاهها قید اخلاق متعارف را میزنند و طرفدار “رئال پلتیک” و پیرو واقعگرایی سیاسی کسانی چون کیسینجر و ماکیاولی میشوند، به خوبی نشان میدهد که اصولگراییِ این افراد، فقط وقتی گل میکند که مشغول نقد دولتهای غربیاند؛ وگرنه در مقام دفاع از دولتهای ضد غرب، به “سیاست منهای اخلاق” باور دارند.
منظور از اخلاق، البته اخلاق متعارف و فردی است. وگرنه برخی از اندیشمندان سیاسی، آنچه را که با معیارهای اخلاق فردی و متعارف “غیراخلاقی” قلمداد میشود، بعضا مصداقی از “اخلاق سیاسی” میدانند. یعنی معتقدند رعایت اخلاقیات از سوی یک دولت یا دولتمرد، اساسا متفاوت است با طرز اخلاقی بودنِ افرادی که در مقام حکمرانی نیستند.
اما اگر آقای اردستانی معتقد است که ما میتوانیم به روسیه موشک و پهپاد بدهیم تا از این کشور ذرت و سویا وارد کنیم، و نیازی نیست که دغدغۀ مردم اوکراین را داشته باشیم، معلوم نیست ایشان بر اساس کدام مبنای اخلاقی میتواند عملکرد اسرائیل را در جنگ غزه محکوم کند؟
آقای اردستانی میگوید منافع ایران (یعنی واردات ذرت و سویا) فروش موشک به روسیه را مجاز میکند، نتانیاهو هم میگوید منافع اسرائیل (یعنی ممانعت از تکرار عملیاتی نظیر عملیات 7 اکتبر)، تلاش برای نابودی حماس را مجاز میسازد. بخشایشی اردستانی دغدغۀ جان مردم اوکراین را ندارد و فقط به منافع “خودمان” فکر میکند، نتانیاهو هم دغدغۀ جان مردم غزه را ندارد و فقط به منافع “خودشان” میاندیشد.
واقعا اگر افرادی نظیر احمد بخشایشی اردستانی، تصادفا در اسرائیل به دنیا آمده بودند و آنجا استاد روابط بینالملل شده بودند، آیا امروز در میانۀ جنگ اسرائیل و حماس، دغدغۀ جان مرده غزه را داشتند؟ مبانی دفاع اردستانی از فروش ادعاییِ موشک به روسیه، به هیچ وجه نشان نمیدهد که چنین افرادی اهل دست کشیدن از رئالیسم و منفعت به سود اومانیسم و اخلاق باشند.
خلیج فارس:سید عباس عراقچی وزیر پیشنهادی امورخارجه دولت چهاردهم، در نشست خود با کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی، برخی برنامههای خود را تشریح کرد، در بخشی از سخنان عراقچی، لزوم توجه به ارتباط با چین و روسیه و التزام به سیاستهای ابلاغی پررنگ شده است.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از فرارو؛از روزهای پیش از برگزاری انتخابات تا کنون، بخش بزرگی از مطالبات مردم مسائل معیشتی است و به گفته تحلیلگران حوزه سیاست خارجی، تحریمها و مشکلات حوزه سیاست خارجی، بخش زیادی از گرههای اقتصاد کشور را ایجاد کردهاند. اکنون و با معرفی عباس عراقچی، به عنوان وزیر پیشنهادی امور خارجه این پرسشها مطرح است که آیا عباس عراقچی میتواند گشایشی در سیاست خارجی کشور ایجاد کند و با استعفای محمد جواد ظریف از کابینه دولت چهاردهم، سیاست خارجی کشور، تاثیری میپذیرد یا خیر؟ قاسم محبعلی، تحلیلگر ارشد سیاست خارجی و دیپلمات پیشین ایران در یونان و مالزی و مدیرکل پیشین بخش شمال آفریقا و خاورمیانه وزارت امور خارجه، به پرسشهای فرارو پاسخ داده است:
نمیتوانیم با سیاست دور زدن تحریمها ادامه دهیم
اگر تیم سیاست خارجی تحول ایجاد نکند وضعیت اقتصاد همین است که هست!قاسم محبعلی به فرارو گفت: «مسئله سیاست خارجی یا اساسا سیاست در کشور ما امری فراتر از دولت و وزارت خارجه است و بعید میدانم که نه آقای ظریف و نه فردی که برای جایگزینی وزیر امور خارجه پیشین کشورمان انتخاب میشود، بتواند تحول ویژهای ایجاد کند. آن چه ما از تیم وزارت خارجه انتظار داریم اجرای بهترین شکل سیاستهای کلان حوزه سیاست خارجی است. درواقع استفاده از ابزار دیپلماسی برای بهبود وضعیت موجود. اما هیئت وزیران انتخابی و ترکیبش چنین نویدی به ما نمیدهد درواقع بعید میدانم چه در بخش سیاست داخلی و چه در بخش سیاست خارجی، تحولات غیرمنتظرهای رخ دهد. این را به شکل به خصوص درباره سیاست خارجی میگویم. در برنامهای که ارائه شده، نشانهای از این که قرار است با آمریکا و اروپا مذاکره جدیتر انجام شود وجود ندارد؛ بنابراین تنها انتظار من این است که تیم سیاست خارجی ما روشها و تکنیکهای بهتری را برای مذاکره، نسبت به تیم دیپلماسی دولت سیزدهم اتخاذ کنند.»
وی افزود: «در خصوص سیاست خارجی با کمی صبوری همه چیز مشخص میشود، باید ببینیم آیا به آقای پزشکیان این مجوز داده میشود که در خصوص موضوعات مختلف با آمریکاییها گفتگوی جدی تری انجام شود یا اختلافلات ما با آژانس در حوزه مسائل هستهای و مجموعه از مسائل به هم پیوسته حل شود یا خیر. این موضوعات بعد از تشکیل دولت و شروع فعالیت آقای عراقچی یا هر گزینه دیگری مشخص میشود. ضمن این که درست است که ما با روسیه و چین روابط پایداری داریم، اما فارغ از این دو کشور، ما باید هرچه سریعتر روابطمان را با دیگر کشورهای منطقه و جهان نیز افزایش دهیم. نمیتوانیم با سیاستهای فعلی و دور زدن مداوم تحریمها ادامه دهیم.»
محتاج تغییر سیاستهای کلی هستیم نه سیاستهای خرد
دیپلمات پیشین ایران در مالزی و یونان گفت: «اگر قرار است روال کار به شکلی باشد که دولت سیزدهم انجام میداد پس تنها تغییر این خواهد بود که ببینیم دولت چهاردهم میتواند با چه قیمتی نفت را به چینیها بفروشد یا چگونه تحریمها را دور میزند که سود بیشتری داشته باشیم. اما اگر قرار است تحول را شاهد باشیم، باید روی تقویت روابط با اروپا و کشورهای مختلف توسعه یافته سرمایه گذاری کنیم. آن چه اکنون کشورمان محتاج آن است، تغییر سیاستهای کلی است، نه سیاستهای خرد. اقتصاد کشور ما گروگان گرفته شده توسط سیاست خارجی ما است. درواقع تا زمانی که سیاستهای خارجی روالی تکراری را طی کند و تلاشی برای تغییر ایجاد نکنیم، نمیتوانیم انتظار داشته باشیم تیم اقتصادی کشورمان هم راه به جایی ببرند.»
وی افزود: «ما هنوز نمیدانیم آقای ظریف دقیقا به چه علتی کنار رفتند و استعفا دادند. نه ایشان صراحتا دلایل خود را اعلام کرده اند و نه آقای پزشکیان و دولت صراحتا دلایل را اعلام کرده اند. اگر دلایل شخصی بوده، طبیعتا آقای پزشکیان نباید با استعفا موافقت میکردند. اما اگر موضوعی دیگر پشت پرده است نمیتوان قضاوت دقیقی داشت. اما در کتابی که آقای ظریف اخیرا منتشر کرده اند، اعلام کرده اند که حتی در زمان آقای روحانی هم ۵ بار استعفا داده اند. اما استعفای ایشان پذیرفته نشده بود. پس این که آقای ظریف در برابر ناملایمات و وضعیتی که شرایط مساعد نیست، استعفا دهند، بی سابقه نیست. اما این بار، باید دید دلیل اصلی چیست. البته واقعیت هم این است که مطالبات اصلاح طلبان و بخشی از رای دهندگان در کابینه فعلی متبلور نشده است. با این وجود باید منتظر ماند و دید سطوح فراتر از دولت سیاست گذاریهای جدیدی را در دستور کار خواهند گذاشت یا خیر. اگر انتظارات مردم محقق نشود، دور از انتظار نیست که آقای پزشکیان هم به همان مشکل آقای روحانی دچار شده و بعد از مدتی به جملات «می خواستم کاری کنم، اما نگذاشتند» یا «موانع و دستهای پشت پرده مانع حرکت دولت میشد»، پناه ببرد.»
خلیج فارس:محمدجواد آذری جهرمی در کانال تلگرامی خود نوشت:
اربعین حسینی نزدیک است.
خیل مشتاقان حضرت اباعبدالله علیه السلام راهی زیارت اربعین خواهند شد و این رویداد بزرگ همزمان با استقرار دولت جدید است. در میانه نبرد پیرمردهای پرحاشیه سیاست برای اخذ سهم از دولت، امیدوارم توجه ویژهای از سوی رئیس جمهور منتخب به برنامه ریزی برای خدمترسانی به زوار اربعین صورت پذیرد.
منبع:فرارو